خوانندگان گرانقدر و دوستداران افغانستان و زبان دری
خوانندگان گرامی
به همه واضح است که هر ملت در بخش های مختلف اجتماعی از خود خصوصیات و اصالت هائی دارد که این خصوصیات و اصالت ها را منحیث، هویت، تذکره و شناسنامۀ خود، می شناسد و به آن سخت پابند است. هرگاه به این خصوصیات دست درازی شود دست درازی به هویت ملی آن کشور بحساب می آید.
بخش عمده ای از این خصوصیات در زبان متبلور است. از آنجائیکه افغانستان میراث دار فرهنگ هائی از شهرهای نامی و تاریخی کهن به قدامت چند هزار ساله است مثل کابل نامی که دوره های باعظمت را شاهد است یا غزنه سر زمین امپراتوری، یا سمنگان نامی، زابل بزرگ، قندهار افسانوی، هری یا هرات باستان، بدخشان تاریخی، بامیان بزرک ترین سرزمین علمی و اکادمیک بودایی یا بلخ بامی ام البلاد و. . . و. . . که هر یک شان، بزرک ترین دانشمندان، شعرا، ریاضی دانان، ستاره شناسان، اطبای بزرگ مثل البیرونی، ابن سینا، سنایی، مولوی، شمس، ناصر خسرو و. . . و . . . به جهان دانش تقدیم کرده اند. از اینرو زبان در افغانستان منحیث زبان بالا یعنی زبان میرزایی شناخته شده است. چنانچه در اکثر جاهای افغانستان کلمات مثل ( گسیل، رست کردن، شکل و شمایل، روان کردن، و. . . و. . . ) را در محاورۀ روزمرۀ خود کار می گیرند پس همین عوامل ذکر شدۀ بالا سبب می شود که در افغانستان زبان بالا را دری و زبان کاملا عوامی را به نام فارسی شناسایی کنند. چنانچه اکثریت شعرا خود مفتخرند که به زبان دری شعر سروده اند. و این گفتۀ ما را نا گفته صحه میگذارند.
مردم ما منظور، عوام مسجد رو اکثراً شعری از شعرای افغانستان را بخوبی می فهمند حتی تعدادی از بیسوادان مطلق از طریق گوش به شهود استعارات کنایات، تصاویر و دیگر جزئیات شعر(میرزا عبدالقادر بیدل) بنا به علاقۀ مفرط آشنایی داشتند و دارند. در حالیکه در ایران بسیاری از لغات عادی اشعار مولانا را خواص و عوام مشترکاً نمی فهمند که مجبور می شدند غرض افهام ، آن کلمات را در پاورقی ترجمه کنند.
بطور نمونه کلمۀ دیگ را قابلمه می نوشتند ؟ که در زبان دری فارسی این کلمه هیچ وجود ندارد. یا کلمۀ بی پدر و مادر و بی قاعدۀ (دویست) که هیچ شاعری از آن استفاده نکرده حتی سیمین بهبهانی شاعر معاصر ایران که میفرماید (گر بوسه می خواهی بیا یک نی دوصد بستان برو). به همین ردیف کلمات زیاد وجود دارد. اگر به شعرای کلاسیک دقیقاً مراجعه شود. فراوان است. و ناصر خسرو بلخی در سفرنامۀ خود به صراحت و وضاحت در مورد ایران امروزه در آن زمان می نویسد که در ایران مردم به زبان فارسی خوب آشنایی ندارند و مختلط حرف می زنند. و اضافه میکند که وقتی قطران شاعر بزرگ فارسی زبان منطقه نزد من آمد زبان (فارسی) را خوب بلد نبود.
و دلیل زندۀ دیگر اینکه چون افغان ها با اصالت و ریشۀ زبان سر و کار دارند بناً به آسانی و سهولت میتوانند هم گفتار تاجیکی های تاجیکستان را بفهمند وهم ایرانی ها را. در حالیکه اگر یک افغان زبان خود را کج و کور نکند و بخصوص تا زبان بالا و بلند خود را زبون نکند زبان شانرا نمی فهمند بلکه زبون شانرا خوب می فهمند.
علاوه بر آن ایرانیان چون در تاریخ همیشه با ما در جفا بوده و از صداقت مردم در طول تاریخ، حتی در مقطع های حساس سوء استفاده کرده و میکنند از اینرو برای ایجاد هویت مستقل، خبرگان وقت با استفاده از زبان معتبر دیگر افغانستان یعنی پشتو اصطلاحات و کلماتی را در زمان امیر شیرعلی خان فقید، جاگزین کردند. که تا امروز ما را از شر این شراران نجات دادند و آنها در مقابل آن عاجز ماندند. ولی هم اکنون که وطن ما اضافه از سه دهه در آتش جنگ می سوزد و داوود وار جالوث زمانه را نابود کرده است با روح بزرگ ولی خسته و زخمی به زمین نشسته است. ایران با استفاده ازین فرصت می خواهد به آرزوهای برباد رفتۀ دیرین خود نایل آید.
این نوشته فریاد کسی است که برای نجات فرهنگ و زبان خود و اصطلاحات مروجۀ زیبای کشورش شما را به کمک می طلبد. این فریاد ملت غیور افغانستان است که فرهنگش هر روز بیشتر از روز دگر مورد تهاجم فرهنگی همسایۀ اش یعنی فارس دیروز و ایران بیمار امروز قرار می گیرد. خاصتاً که ملیون ها افغان مهاجر از اقوام و تبار های مختلف بعد از گذشت بیست، سی سال به وطن بر گشته اند و خواهی نخواهی اصطلاحات مروجۀ آن کشور را که معرف ایرانی بودن است نه افغان، با خود آورده اند، از یکطرف، و از طرف دیگر با اصطلاحات اصیل مروجۀ ما بیگانه شده اند. و بخصوص که ایران با این وسیله منظور آشکار دارد و برای این منظور تلاش دارد بهر وسیله ای که می شود زبان اصیل که هویت افغانی ما را ممثل است زیر شعاع قرار داده بجای آن اصطلاحات و کلمات غیر مروج بیگانه و نا مأنوس، به خاطر سیادت آقایی و برتری خویش (به اصطلاح خود شان) جا بزنند. این عمل به وضاحت تهاجم فرهنگی بوده که در این زمینه ایرانی ها سخت فعال و حیله گر اند، حتی این تهاجم فرهنگی در رسانه های تصویری و صوتی افغان مثل تلویزیون ها و رادیوها هم گوش ها را می خراشد. از جانب دگر دولت آخندی ایران تنی چند از افغانان فروخته شده را که با القاب استاد و دانشمند و دوکتور مسلح ساخته است برای پخش هر چه بیشتر این تهاجم فرهنگی گماشته است که همه خوانندگان گرانقدر آنها را می شناسند و ضرورت به معرفی آنها نمی باشد.
ما می باید کاری کنیم که بین ما و چند ملیون خواهر و برادر هموطن ما که از ایران برگشته اند امکانات افهام و تفهیم ساده و عام فهم مهیا گردد تا آنها دوباره به اصطلاحات اصیل خود برگردند و بدانند، وقتی ما (ماما) می گوئیم مطلب ما از برادر مادر ماست و وقتی (دائی) می گوئیم مطلب ما از نرسی است که زایمان می دهد نه مامای برادر مادر ما. همچنان وقتی ما (غوری) می گوئیم مطلب ما چاینک نیست و دیگر که (غوری) را (قوری) تلفظ نمی کنیم. یا بر عکس (قـُربان) را (غـُربان یا غربون) نمی گوئیم. یا تفکیکی هیچ بین قاضی و غازی در زبان آنها دیده نمی شود. یا (چانه) را (چونه) نمی گوئیم چه (چونه در افغانستان چیز دیگری است، (سنگ آهک است) که در تعمیرات بکار می رود) و (چانه) چیز دگر و به هزاران دگر.
من سنگ اول این کار را با تهداب ایجاد قاموسی می گذارم که اصطلاحات فارسی مروج در کشور همسایۀ ما ایران را به اصطلاحات مروج، معمول و زیبای دری مردم افغانستان بدسترس خوانندگان و نویسندگان و خاصتاً نسل جوان افغان قرار می دهد. نسلی که امروز از هر وقت دیگر بیشتر در برابر تهاجم فرهنگی کشور ایران قرار گرفته و به نسبت نبود یک قاموس یا فرهنگ فارسی – دری آسیب پذیر تر می باشند.
با گذاشتن این تهداب تا کنون توانسته ام در حدود دو هزار و شش صد کلمه و اصطلاح را با صورت درست نوشتن و تلفظ آن، با تشریحات و مثال ها شامل آن ساخته ام. اما متوجه می شوم که اینکار با یک تن بیمار زمان زیادی را نیاز دارد و من که پا به سن هشتاد و دو سالگی گذارده ام نشود ناگهانی از نزد شما و از این جهان بروم و این کار فرهنگی حیاتی ناتمام ماند.
فلهذا از پورتال ملی و همه پسند افغان جرمن آنلاین که امروز مهمان همه خانه ها و سفره ها در سرتاسر جهان و این کرۀ خاکی است و مونس همه روشنفکران، صاحب نظران و قلم بدستان است، التجا می کنم، این کار ناتمام و بار نیمه راه را از ورای صفحۀ درخشانش در خدمت همه خوانندگان قرار دهد و به کمک تکنالوژی پیشرفتۀ عصر و انجنیران فرهیخته ایکه دارد چنان زمینه ای را مساعد سازد که همه مردم خورد و کلان، پیر و جوان شاغلو و بانوان هر کدام برای تکمیل این پروژۀ عام المنفعۀ فرهنگی، کلمه ای، اصطلاحی و ضرب المثلی در آن بیافزایند تا روزی اگر من باشم یا نباشم این تحفۀ فرهنگی و ادبی به پیشگاه آیندگان بصورت آبرومندانه تقدیم گردد و در راه مقاومت در برابر ورود کلمات بی مورد و اصطلاحات نا میمون، نا زیبا و خود ساخته و بافتۀ بیگانگان سد محکمی را اعمار نماید.
از تمام نویسندگان، اندیشمندان و افغان های داخل و خارج وطن خواهش دارم تا در چوکات این صفحۀ انترنتی که پورتال افغان جرمن آنلاین به دسترس آنها قرار خواهد داد، برعلاوۀ نظر خویش اصطلاحات و کلماتی را که در افغانستان معنی دگر دارد و در ایران معنی دگر، در اینجا ثبت نمایند. البته وقتیکه تعداد زیادی از این اصطلاحات و کلمات از برکت توجه شما به دست آمد آنها را ردیف بندی کرده و به صورت الفابیتیک به کمک و حمایت فرهنگ دوستان به چاپ و در دسترس همگان قرار دهند.
اگر این راه پر پیچ و خمی که ما در پیش گرفته ایم راه سالم و راه درست باشد (از کور د ودانی تیر) امید آنرا داریم که این راه را تعقیب نمائید و به مخالفین و خدمتگاران بیگانه اجازه ندهید که به ما لعنت بفرستند. ولی احمد نوری