Skip to main content

بخش کلتوری افغان جرمن آنلاین

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > بخش کلتوری افغان جرمن آنلاین > مطالب تحریری فرهنگی > درحاشیهء نوشتهء جناب پروفیسورعبدالخالق رشید  

مطالب تحریری فرهنگی: درحاشیهء نوشتهء جناب پروفیسورعبدالخالق رشید

AFGHAN GERMAN ONLINE
http://www.afghan-german.de
http://www.afghan-german.com
نویسنده/ارسالی: سید حمیدالله روغتاریخ: 1/11/2013

"بودینه" مرادف "بوزینه" نیست

درحاشیهء نوشتهء جناب پروفیسورعبدالخالق رشید

 

با پوزش ار تأخیر، درنوشتهء جناب عبدالخالق رشید، استاد کرسی زبان پشتو؛ در یونیورسیتی درهند؛ چند نکتهء مثبت وجود دارد:

یکی این که جناب ایشان دقیق و به جا فرموده اند که « ضرور نیست که هر کسی زبان فارسی{منظورجناب شان زبان دری است} بداند و فلسفه بداند، بیدل شناس هم باشد»؛ من ، به سهم خود، با این نظر جناب رشید کاملاً موافق هستم؛

دودگر این که جناب شان به نقل ازمنابع بیدل شناسی درهند،ملاحظاتی قید کرده اند که برای ما افغانان، که ازین منابع متأسفانه اکثراً به دور افتاده ایم، ازغنیمت ها است؛ کاش ایشان این هدف را وجه همّ خود قرار دهند که این آثار، و در گام نخست  دیوان بیدل چاپ دهلی، تجدید چاپ شوند؛

 

پیرامون نظر ایشان دربارهء "بودینه" به مرادف "بوزینه" عالی جنابان هر یک محمد ابراهیم زرغون، عبید صافی، مولانای تلخ، و ربانی بغلانی و سایرین  در فیسبوک نظرات خود را نوشتند وهرکدام با دلایل متعدد و قناعت بخش این فکر جناب رشید را رد کردند ؛ "مولانای تلخ" در فیسبوک این آوردهء جناب رشید را«جعل دانشمندانه» خواندند؛

 

و اما در سه جا، از سایر موارد که بگذریم، با جناب رشید موافق نیستم:

 

یکی آنجا که جناب ایشان با یک استخفافِ نهفته به کاظم کاظمی اشاره کرده اند؛ چنین برخوردی شایستهء شأن اکادیمیک جناب عبدالخالق رشید نیست؛و این درست در حالی که شخصیت ارجمندی چون اسحق نگارگر با ستایش صمیمانه جناب رشید را در کرسی بمراتب بالاتر ارتقأ می بخشند؛

فرهنگی فرهیخته و شناخته شده جناب کاظم کاظمی شاعر، نویسنده ، محقق، و منتقد زبان دری هستند؛ گزیدهء غزلیات بیدل که بکوشش کاظم کاظمی اقبال نشر یافته است(1385)، یکی ازآثارغنیمت است؛تردیدی نیست که  در کار ایشان نارسایی هایی هم بتوان نشانی کرد؛ اما این نشانی ها از ارزش کارجناب کاظمی نمی کاهد؛ و گواین که چنین نارسایی هایی را در کارهمهء ما می توان نشان داد؛ ازجمله در همین نوشتهء خود جناب رشید.

شخصیت هایی بمانند پروفیسورعبدالخالق رشید و دکتورسید حشمت الله حسینی، که با محیط اکادیمیک محشورهستند، مرجح تر می نماید هرگاه ایشان به ما راه نشان بدهند ونمونه شوند برای این که ما چگونه می توانیم برفصل تلخ انفصال در محیط محدود و مجروح و مصدوم روشنفکری افغانستان فایق بیاییم و به سوی یک اجماع روشنفکری رخ بگشاییم  که شاید یگانه مایهء امید در وضع درد آلود کنونی وطن باشد؛

 

سپس آنجاکه جناب رشیدمینویسند که تحلیل "روغ" ازین بیت« داروینی است»؛ راست بگویم این بیان جناب رشید برای من بسیارتعجب برانگیز بود.

 

          الف- از داروین دررابطه با این بیت پیوسته، وپیش از نوشتهء من، نام برده شده، و پیوسته هم با بدفهمی نام برده شده است؛پس برای رفع این         بدفهمی من از نظریهء          داروین یک بررسی فشرده داده ام ونوشته ام که نظریهء داروین درزیست شناسی معاصر{که یک علم است}«قاطعانه تأیید شده است»؛ من این سخن را اینک هم تکرار می کنم:

                     در زیست شناسی معاصر، موجودات زنده به سه بخش منقسم می شوند:

                                         1- Archeas و این ها موجودات غیر سلولی تا یک سلولی هستند که سوابق موجودیت آنها بر روی زمین تا  دو و نیم                                       میلیارد سال می رسد؛

                                         2- Monozellulairs و اینها موجودات اختصاصاً یک حجره یی هستند که درمیان خود به وحیدالجروی های فاقد هسته                                 و صاحب هسته منقسم می شوند؛ و نمایندهء اصلی این سلاله میکروب ها هستند؛

                                         3- Multizellulaires موجودات چندین سلولی تا موجودات پیشرفته به شمول انسان؛

                     این تقسیمات، تقسیمات علمی است؛علم چنین تقسیمات می کند، اگرپروفیسور رشید بخواهند ویا نخواهند؛

                     وعلم، به تأیید از داروین، اثبات می کند که در میان این موجودات ربط ساختاری موجود است؛ منظور از ساختار درین جا "چار اِشکِل            بیرونی" ویا هم "مقایسهء استخوان ها" نیست، بل منظور درین جا مبنای ساختار ذیحیات، یعنی RNA وDNA،است  وعلم  امروز نه                  تنها اثبات می کند که ازنظر این مبنای ساختاری درمیان ذیحیات ربط غیر قابل تردید وجود دارد؛ بل علم امروز ازین هم بسیار فراتر                   رفته و به جستجوی انواع ذیحیات در خارج از زمین مصروف شده است که زیر نام Exobiologie کار می کند؛

                     و اما ازهمان زمان تاکنون مخالفت با این نظرداروین موجود بوده است؛ ومجامع دینی نه تنها درجهان اسلام، بل درجهان مسیحیت هم               بااین نظر مخالفت کرده اند، و همین اکنون نیز این مخالفت فعالانه ادامه دارد، زیرا نظر داروین با عقاید دینی تعارض دارد؛ و من این               حقیقت را تصریح کرده ام.

                                                   

          ب- دو مفهوم "تکوینی" و "سلسله مراتبی"، بسیارپیش تراز این که مفاهیم داروینی و مارکسی و گویا ماتریالیستی بوده باشند، مفاهیمی هستند           که درمباحث اولی پس از صدر دوم درجهان اسلام{1200سال قبل} پیوسته مطرح بوده اند؛ ودوستانی، بمانند جناب رشید، امروز ازبس    دچار«داروین هراسی» و«داروین کُشی» شده اند، چنین می نماید که این سابقهء بسیار جالب را یکسره از نظر انداخته اند و ازیاد برده باشند؛

 

          مفهوم"تکوین"، باب تفعیل است ازمفهوم"کَون"؛ ومفهوم کون دردوگانهءمفهومی«کَون وفَساد» درفکرآغازین دورهء اسلامی مطرح شده وخاصتاً درعرفان اسلامی با پیگیری دنبال شده است؛ ومنظور ازکَون وفَساد، که خاصتاً در عرفان اسلامی در مبحث "طبایع" مطرح   می شوند،هم اتفاقاً همانست که بعد ها درتحت مفهوم تکوین{به معادلEvolution}،عنوان شده است؛ درفکراسلامی، کون عبارتست ازترک یک     صورت؛وفسادعبارتست ازپذیرا شدن یک صورت بعدی؛ ومن درنوشتهء قبلی نشان داده ام که بیدل چگونه بااین تبدل صورت کارمی   کند؛

          مُسَلَّم است که فکراسلامی این مفاهیم را با نظام مفهومی خاص خود که اصولاً متفاوت است با نظام های مفهومی مثلاً اروپایی، تبیین می کند؛          پس این که جناب رشید نیت و یا تلاش کرده باشند تا این مفاهیم را صرفاً بر دسترخوان داروینی هموار کنند، نشانهء نابلدی جناب ایشان است؛

 

          ج- تحلیل من ازین بیت نه تنها داروینی نیست،بل من درآن نوشته صریحاً ازین نظروتمایل انتقاد کرده ام که رد ویا تأیید نظریه داروین در        بیدل جستجو شده است؛زیرا بیدل دو قرن پیش تر از داروین می زیسته ومراجعه دادن نظریهء داروین به بیدل «حمل بما سبق» است و     «حمل بما سبق، باطل است»؛ ونوشته ام که بیدل یک مسلمان عارف بوده است و داروین یک دانشمند اروپایی بوده است؛ وسیرباطنی      عرفانی را با یک نظریهء علمی اروپایی چی کار؟؟ 

          معلوم نه شد که چرا و چگونه این بیان کاملاً روشن و صریح نتوانسته است در مد نظر جناب رشید قرار گیرد؛

 

          د- جناب رشید"بحرطویلی" گشوده اند دربارهء دوتفسیراز بیدل درافغانستان؛ یکی تفسیر داروینی ؛ و دیگری تفسیرعرفانی از بیدل.

          این تفکیک که جناب رشید برقرارمی سازند، براین پیشفرض استوار است که گویا تفسیر بیدل در افغانستان و یا در حوزهء دری زبان موجود       است، و آن هم نه یکی، بل دو تا موجود است؛

          اینک از دو تا که بگذریم، جناب رشید لطف کنند و همان یکی را نشان بدهند؛ جناب رشید که خوشبختانه درمحیط دانشگاهی فعالیت دارند،   مسلماً بهتر از دیگران آگاهی دارند که تفسیر به منزلهء شناخت منتظم وسیستماتیک درونمایهء متن، هنوز درافغانستان شناخته نیست؛   وعبیدالله صافی کاملاً حق بجانب هستند آنجا که مینویسند که بیدل شناسی درافغانستان تا کنون چیزی بیشتراز تلاش های منفردانه و    پراگنده نه          بوده است؛ و این که من درپایان نوشتهء قبلی به تصریح تأکید کرده ام که ما باید بنیاد های مفهومی کاربا بیدل را پی ریزی کنیم، معطوف بوده  است بر درک همین ضرورت؛

          بیدل یک اندیشمند و عارف و شاعر ناشناخته است، و تا مدت مدیدی نیز ناشناخته خواهد ماند.

          در ایران که بنگرید، "درخم هرکوچه ای" 12 تن  حافظ شناس  به پهره نشسته است؛ این که ایشان از حافظ در "حافظ شناسی" چی ساخته اند،         این یک بحث دیگر است؛ اما این غیر قابل انکار است که اینان کوشیده اند تا مبانی مفهومی کار با حافظ را پی ریزی کرده اند{ حافظ نامهء   ب.خرمشاهی وآثار ع. ندوشن و دیگران}؛ خوب ما تا کنون ازین مقام فاصلهء بعید داریم؛ و یک شاهد روشن بر این احوال ما، همین بحث       جاری است که در آن مذاق شخصی مستولی است.

          وسپس منظورجناب رشید درین رابطه از کی ها است؟

          از «چپ دیروز» در عرصهءبیدل شناسی ماسه تن داریم:جناب دکتوراسدالله حبیب { اول ذکرمی کنم چون دربیدل شناسی دکتورا دارند}؛     استاد گرامی واصف باختری؛ واستاد گرامی مضطرب باختری{اسحق نگارگر}؛این شخصیت های ما ، در بیدل شناسی راهی را پیموده اند          که ما هنوز بسیار بکوشیم تا به سواد ایستگاه های آنان برسیم؛ وآثار قابل اعتنا به حاصل آورده اند که در محافل بیدل شناسی در حوزهء دری        زبان هنوز باید بسیار کار کنند تا به پایگاه های آنان برسند؛

          هرگاه جناب رشید به سوی این شخصیت های ما انگشت گرفته اند، پس لطف کنند و نشان بدهند که این شخصیت ها در کجا وکدام موارد از           بیدل طوری تفسیر کرده اند که جناب رشید آن را "داروینی !" فهمیده اند؛

          چی مصلحت است که ما در حالی که خود رهتوشه ای  در بساط  نه داریم، همین چند تایی را که هم داریم، بر زمین"پایکوبی مستانه !" فرش          بسازیم؛ آن هم در حالی که  با گزتیشه ای که ما در دست داریم، هنوز نمی توانیم کاه بوزینه را از پگاه بودینه  جدا بسازیم؟؟

 

          کمی خود دار باشیم؛ تا آنچه را داریم، نگه داریم؛ و آنچه را نه داریم، چشم به ره داریم.

        

 

  افغان جرمن آنلاین تاسو په درنښت همکارۍ ته رابولي. په دغه پته له موږ سره اړیکه ټینگه کړئ    acc@afghan-german.de
یادښت: دلیکنې د لیکنیزې بڼې پازوالي د لیکوال په غاړه ده ، هیله من یو خپله لیکنه له رالیږلو مخکې په ځیر و لولئ