ولی احمد نوری 24/12/2012
دشمنانِ خاکِ ما را دشمنت دان بعد ازین
دیشب گذری در سایت های انترنتی افغان های عزیز و وطن دوست داشتم. در سایت « مصالحۀ ملی» که به مدیریت جناب ذکریا یوسفزی "افغان وطن پرستی" از شهر لندن انتشار می یابد با پارچه شعر فوق العاده ملی و وطنی که سرا پا حکایت از اتحاد و همبستگی و دوستی داشت و نفرت از افتراق و دوری و دشمنی از طبع جناب «فروغ» شاعر جوان افغان نظر مرا بخود جلب نمود. این شعر آنقدر عالی و بادرد و پرمحتوا بود که یکی از «شاه مصراع» های آن را که فریاد میکرد :« دشمنانِ خاکِ ما را دشمنت دان بعد ازین» برای عنوان این معروضه انتخاب کردم.
وقتِ آن آمد که گردیِ از دل و جان بعد ازاین پیرو دیـنِ رسول (ص) و حُکمِ قُرآن بعد از این
بعد از این دیگر نـریـــزان خونِ پاکِ هموطن با خــدایِ خویش بَربند عهد و پیمان بعد ازاین
کشورِ خود را به خاک و خون کشیدی سالـها سرمَـــزن با تیغ کافــر هر مُسلمان بعد از این
انـتـحـار در دیــن و ایمـانِ مُسلمان نــارواست گـر مُسلمانــی مَکُش فـرزنـدِ افغان بعد از این
صلــح و خـیـر باشـد اساسِ دیــنِ اسلام دایما دشمنی خــود مَــدار در دیـن پنهان بعد از این
گـر مُسلمان زاده و فـرزنـدِ خاک و مـیهـنـی شمله را بگــذار همچو شمله داران بعد از این
ساکنان این وطــن را اهــلِ میهـن کُــن حساب تاپه ازهررَنگ مَزن براین و برآن بعد از این
گـر بخـواهـی یا نخواهـی من شریکِ میهن ام دشمنانِ خاکِ مــا را دشمـنت دان بـعــد از ین
از برایِ حـفـظِ دیـن و خاک و استقلال خـود مــن ترا دانم زِخود، توهم مرا دان بعد از این
دستِ وحـدت ضامـن پـیـروزی مـا و شماست خانه ای ظالم شود از ریشه ویران بعد از این
گــر جهاد و ملت و دیـن و وطن خواهـی بیا تـا نـمایــم کشورِ خـود را گُلـستـان بعد از این
از وطن برچـیـن تخــمِ کـیـنه و جنگ و نفاق تـا نـمـایــم پاک اشکِ این یتیمـــان بعد از این
جـمـع داریــم هـر گلـیمِ رشوه و فِسق و فجور صحنه را مَگــذار برایِ مردِ نادان بعد از این
کــار هــا بگـــذار بدستِ کارشناس و اهلِ فـن دفـتـر و دیـوان نباشد جـایِ چـوپان بعد از این
ای کـه اهــلِ مسنــد و دیـوان و دفـتـر نیستی گاو آهـن را بگـیر و قُـلـبه می ران بعد از این
چون زِ دستت کـارِ دیگـر بَر نـمـی آیــد فروغ
برحـقِ این ملتِ مظلـوم دعا خوان بعـد از این
***
همچنان در پایان این شعر زیبای جناب فروغ پارچه آهنگ ملی و وطنی یی به آواز رسا، دل پذیر و روح افزای استاد عبدالوهاب "مددی" سرایندِۀ نامدار جهان موسیقی در افغانستان مرا بخود جذب کرد. شعری را انتخاب نموده بود که سراپا از عشق میهن و دره ها و کهساران با شکوه وطن حکایت داشت. به انتخاب عالی "استاد مددی" مرحبا گفتم و آهنگ مذکور را چندین بار شنیدم و این صدایی که از دل یک عاشق وطن بر می خواست مرا در عالم خیال در آسمان پر ستارۀ وطن دلبندم بُرد و بار دیگر متوجه بی وطنی ام ساخت، و در قعر اندیشه های بی وطنی سقوط کردم. مثل مددی فریاد زدم : وطن !! بی تو هیچم!! وقتی با تو بودم و در آغوش پر مهرت بسر می بردم، دنیای من وسیعتر و رنگین تر از دنیای فرشته های آسمانی بود!! بلی طنم ! با موجودیت تو در دل و دماغم و با حضور خود در آغوش گرم و. پربارت شورانگیزترین عشق ها و سرود ها را در قلب خود احساس میکردم ... و جلوۀ هستی و رنگ زندگی را در وجود تو می جستم و هنوز هم بی صبرانه ولی بی ثمر می جویم...
استاد مددی عزیز در این آهنگ دل نوازش فریاد می کند که :
وطن! عـشق تـــو افـتخارم وطن! در ره ات جـان نثارم
وطن! خاک پاک ات بهشتم وطن! گلـخـنـت لالــــه زارم
وطن! عاشقـم بر شکوه ات به از دُر بـُوَد سنگ کـوه ات
وطن! عـشق تـــو افـتخارم وطن! در ره ات جان نثـارم
به مـن هر کجایی که باشـد تـویـی جـان فـــزا ای دیـارم
وطن! عاشقـم بر شکوه ات به از دُر بـُوَد سنگ کـوه ات
وطن قلب مــن ، هستی من بـُوَد رگ رگـم پـُر ز خونت
ز تو همچو گل بشکـفـد دل اگـر در خــزان یـا بـهـــارم
وطن! عاشقـم بر شکوه ات به از دُر بـُوَد سنگ کوه ات
اینهم شما و آهنگ دلربای استاد مددی
http://www.youtube.com/watch?v=E5D2VqYI--M