بعد از ۲۰۱۴
هر صاحبنظر در مورد عواقب و پیامد های بعد از سال ۲۰۱۴ بر حسب نظر پاشی چیزَکی میزَکی مینویسد، که باالنتیجه بنده هم تحریک و هم تشویق شدم تا در این آش و کاسه خودرا شریک سازم و نشود که خدانخواسته از آن بی نصیب بمانم، ولی رعایت نزاکت چیز نویسی وادارم میسازد تا حق اولیت را به قلمزن های بزرګ داده، حرفهای آنها را اولتر خوب یک حلاجی کنم
میدانیم که سربازان حافظ صلح ملل متحد پس از قورت کردن چندین کیلو گرد و خاک و دود و باروت و پس از تحمل جدایی و مسافری طاقت فرسا از خانواده های شان و شب در میان دیدن خوابها و کابوسهای پر دلهره و هراس، البته با از دست دادن چندین کیلو وزن به تناسب روز اول آمدن شان، بخیر دوباره نزد عیال و خانواده های چشم براه خود، به کاشانه های شان بر میگردند. کیفیت ولذت آن لحظه های پر از شوق و احساس دیدار را تنها کسانی میتوانند درک نمایند که این گونه حالت را عملاً تجربه کرده باشند
بسیاری ها عقیده دارند که پس از ۲۰۱۴ مسابقات بزکشی که فعلاً در جریان است به اوج خود میرسد و تعداد بزکش ها با اسپ های یاغی و سرکش، دو چند حتی سه چند در میدان مسابقه سرازیر میشوند و با حملات بزن بزن و بگیر بگیر، بز نیمه جان و فلاکت زده را هر چاپ انداز طوری طرف خود میکشاند، که تفکیک بز از شغال، نا ممکن خواهد گردید و بد بختی دیگر اینکه ریفری و حکم میدان چون شمارش فَول زدنها از دستش میرود، به سرعت اسپهای بزکشی میدان را چنان ترک نموده که اگر اینبار بجای ریفری گری مقام وزارت بز کشی هم برایش پیشکش شود، گوشش را به کری خواهد زد و دیگر هرګز حاضر به انجام این وظیفه نخواهد شد
البته این تنها نخواهد بود، آنعدهٔ که بزکشی نمیتوانند، و شب و روز در تب نداشتن یک اسب میسوزند، نظر به توان و علاقهٔ خود، میدان های خورد و ریزهء سگ جنگی ، مرغ جنگی و گاو جنگی را نیز در گوشه و کنار سازمان خواهند داد و بالاخره بمیان میآید یک صحنهٔ تراژیدی که آنرا قیامت صغرا هم میتوان نامید. و عدهای هم عقیده دارند که خر یگانه حیوان بیطرفی خواهد بود که این مسابقات ضد انسانی را تحریم نموده آنرا مخالف پالیسی بیطرفی و عدم انسلاک خود تلقی و رسماً در هیچنوع فعالیتهای قهر آمیز شرکت نخواهد داشت اما بازهم نظر به مکلفیتی که از روز الست بر ذمه اش گذاشته شده، اجازه ندارد از نقل و انتقال شهدا و مجروحین مسابقه شانه خالی نماید. تماشا گران این مسابقات هیجانی که خیلیها به ندرت و به مشکل در دنیا براه انداخته میشود، بدون پرداخت یک قِران در جاهای خود نشسته و از طریق ستلایت ها و تلویزیونها و فرستاده های شان سیل و تماشای مفت و مجانی و چک چکهای خودرا میکنند
باز هم پیش ازینکه از خود چیزی بګویم، بعضی مفسرین مینگارند که بعد از ۲۰۱۴ حالات در وطن بهتر میشود . به دلیل اینکه تا حالا اګرعدهای از اولیای امور بنابر وسوسهٔ شیطان لعین، هر دو دست شان را در جیب بیت المال فرو برده اند، آنرا بیرون خواهند کشید زیرا به مصداق ضربالمثل : هر چه از حد بگذرد رسوا شود. قاچاقبران خزانهٔ ملت که چند بار اینطرف و آنطرف در خارج با پشتاره گیر آمدند، میگویند حالا دگر در حسابهای پس انداز آنها جای نمانده لهذا به توبه توصل ورزیده و تصمیم برین میگیرندکه منبعد با گشتاندن یکدانه تسبیح سنگ شاه مقصود و یا کهربا، به ذکر پروردگار خویش میپردازند و صداقت و امانت و غمخواری ملت را پیشه میسازند. خوشبختانه!! راپور های امسال نشاندهندهٔ این موضوع است که تعداد بیشماری از اراکین بلند رتبهٔ حکومت و کرایه نشینان خانهٔ ملت یعنی وکیل صاحبان انتخابی مردم ، به انجام وظایف دولتی (دنیایی) پشت پا زده و سر و موی کنده و سینه زنان به زیارت خانهٔ خدا (ج) خودرا مشرف ساختند و عدهای هم پس از سنگسار کردن شیطان بی پدر، در غندی عرفات که محل پوزش از گناهان کبیره و صغیره و متوسطه است( علمای اختلاس، سرقت از دارایی مملکت را در کتگوری متوسطه شامل ساخته اند) رفته، خودرا به خاکها مالیدند و احرامها پاره کردند تا مگر خداوند بینیاز بالای شان رحم کرده دلهای کرخت شانرا برای خدمت و مرهم گذاری زخمهای ناسور شدهٔ ملت بیست و چند میلیونی دربدر، آواره، مظلوم و رنجدیدهٔ افغان هدایت نیک نماید و بیش ازین دستان شان را توفیق ندهد که بسوی کارهای خراب دراز شود. که به این حساب پیشبینی میشود که گدی پران استفاده جویی و فساد اداری از مقامات بلند دولتی آزاد میشود و خداکند پایین رتبه ها آنرا به آزادی نگیرند. اما اگر این ضربالمثل عامیانه راست شود: (حاجی که از حج برگشت ـ مار بود اژدر گشت) دیگر کار مُلک و ملت ما زار میگردد
از آنجاییکه همه میدانیم پیش پزکی کار پسندیده نیست بازهم پیش از ابراز نظر خود ، ببینیم منتقدین درین عرصه دګر چه دُر سفته اند: عدهای تأکید میدارند که بعد از ۲۰۱۴ دو کشور همسایهٔ غربی و شرقی ما، مانند روباه بالای دُم شان نشسته، صبورانه و محیلانه در حال انتظار اند تا ببینند چه وقت فرصت میسر میشود و لقمهٔ چرب و لذیذ باز در دست شان قرار میگیرد. این تبصره، قصه ایرا بیادم آورد که بی مورد نیست با شما خوانندهٔ عزیزتر از جان آنرا شریک نمایم
گویند اشتری بیمار که دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، در گوشه ای خودرا بدست ظالم مرگ سپرده و نومیدانه مصروف جان کندن بود، تصادفاً روباه مکاری از آنجا میگذشت و چشمش از دیدن اشتر در حال نزع روشن شد و ذوقزده باخود گفت مطمیناً که یک گوشت شکم سیر دستگیری کرد که نه تنها ما روباهها را بس است بلکه به همهٔ سیالها یعنی شغالهای منطقه هم یک مهمانی مکلف داده میتوانیم. بناءً به آهستگی رفت و صبورانه بالای سر اشتر نشست، اشتر با دیدن روباه مکار، پی به نیت خاینانهٔ او برد و با زبان التماس گفت : روباه جان درست است که من مریض هستم، اما تو برو پشت کارت، زیرا من تا روز ۴ شنبه نمی میرم. روباه با خونسردی جواب داد: پروا ندارد اشتر جان ، من عین تا روز جمعه بیکار هستم
با یاد آوری این قصه در دلم افسوس میخورم که کاش همسایه های ما حداقل شرافت آن روباه را میداشتند، اینها از سالهای سالست که شمشیر در آستین پنهان، منتظر فرصت مناسب میگردند، مخصوصاً این یکیاش که در سمت شرق ما قرار دارد، یک معجون مرکبیست که در هیچ قاموس دنیا تعریفی برایش وجود ندارد، اگر کسی با من موافق نیست ، من معرفی اش میکنم نامگذاری اش بر دوش شما
سن : شصت و پنج سال ـ آب و هوا: شش درجه سرد تر از دوزخ ـ شکل جغرافیایی: مانند شلغم، دراز،کج و غیر منظم ـ ترکیب جغرافیایی: گدی پران سه پارچه ، یعنی کشمیر+ پشتونستان و بلوچستان+ پنجاب ـ دین: چیزی مشابه به اسلام ـ قانون: انگلیسی ـ فرهنگ: هندوستانی، تخصص:دروغ، چال، نیرنگ، خدعه و فریب ـ خصلت : کور خود بینای مردم ـ تولیدات: پوقانه و جرنگانه، غذای مشهور: دال و مرچ سرخ ـ صادرات: آدمکش، انتحاری و تروریست ـ دوستان: هیچ ـ دشمنان: همگی، بخصوص هندوستان، افغانستان، بنگله دیش بیچاره ، آمریکا و .... مهارت هنری: تقلید از فلمهای هندی و کاپی از موسیقی افغانی و بالاخره تخصص : دارای مقام اول در ساختن وسایل و مصنوعات بدل و کم اصل ......و غیره
مبصرین از همسایهٔ جناح غرب ما هم به نیکویی یاد نکرده اند، و میگویند آنها که دَم از اسلام و اسلامیت میزنند و با این ادعای شان دنیا را بند انداخته و به فلک تن نمیدهند، اما از صلهٔ رحم و مسلمانی بهره ای ندارند چنانچه ماهانه دهها تن افغان نگون بخت را که همه مسلمان سُچه هستند و برای کار و مزدوری به ایران رفته اند، تحت بهانههای گوناگون از دار حلق آویز میکنند ویا باډانگ و سوټه از خاک شان بیرون می افگنند و این کار را بیشتر در زمستانهای سرد و یخبندان انجام میدهند که از شدت سردی هلاک شوند
آنهااز کم قُوَتی ما، در امر طبع کتب و نداشتن چاپخانه ها، استفاده نموده، تمام شعرای زبان دری را تاپهٔ ایرانی زدهاند که به یقین گفته میتوانم اګر یکی از آن شعرای نامدار ما بطور نمونه حکیم سنایی غزنوی زنده میبود، به پاسخ این ادعای آنها یک تار ریش را در روی احمدی نژاد و خاتمی و دیگر آخوندهای مغرض و حقه باز نمیگذاشت
باز میآییم سر اصل مطلب یعنی نظر اینجانب در بارهٔ اینکه پس از ۲۰۱۴ در کشور ما چه اتفاق خواهد افتاد، اول خو شکر به دیگر مفسرین و مبصرین که تا اینجا از آنها نقل قول کرده آمدم، وگرنه تبصرهء من هیچ مدان درین باره فقط یک سطر میبود و آنهم اینکه: در این شرایط بغرنج اگر سقراط حکیم زنده میبود، دو گیلاس زهر دیگر هم سر میکشید، اما از صداقت ، کم دانشی و احساساتی بودن مردم خود، از حیله گری بیش از حد دشمنان و از جیب خالی دولت خیلیها در تشویش هستم، اگر یک خیر اندیش واقعی در کنار ما باشد بکمک پروردگار و به همت انسانهای خوب بر مشکلات پیروز خواهیم شد اما بازهم اینکه بعد از ۲۰۱۴ چه اتفاق خواهد افتاد. والله اعلم