چـو شمس بــار دگر انقلاب بایـد کرد
هـزار مولـوی اینجا خـراب باید کرد
ز نـای تـازه خـروش دیگــر کنید بالا
دوباره تـار نیستان به تاب بـایـد کرد
شـراب حافـظ شـیراز در قــدح ریزید
دل گـرفـتـۀ مـا را کـبـاب بـایـد کـرد
ز بـوســتان ســنایــی و بـیدل و خـیام
سـراغ جوش بهار و شباب بایـد کرد
حدیث رستم و سهراب را ز نو خوانید
ز اشـتباه کـهـن اجـتـنـاب بـایــد کـرد
اسـیر کینۀ اعـراب تـا بـه کی بـــودن
برای شستن خـون فکـر آب باید کرد
ز دام فـتنۀ جهـل و سـتـــم بگـریـزیـد
صفای عشق به دنیا خطاب بایـد کرد
بر اوج جـنـبـش امـواج بحـر بنشینـید
سکـون دریـده و لعن سراب باید کرد
هـنوز خـواب مزامیـر بـاســتان بینـید
سپیده در بـزنـد ترک خواب باید کرد
اسیر سـوگ و عـزا بـذر غــم بپاشاند
بـرای جـامعه فکر خضاب بایــد کرد
تمام حاصل جهـل و خرافـه و اوهــام
بـــرون ز مملکت آفـتـاب بـایـد کـرد
فــروغ حرکت جاویــدعشق دل ها را
چـراغ دیـده و درج کتاب بایــد کــرد
سرود عشق و محبت که نور دلها باد
نشاط طبله و چنگ و رباب باید کرد
به جای مـدرسۀ انتحار و درس ترور
بنای خمکــده جوش شراب بایـد کرد
کسی تـبـه نـتـوان کرد قلب مستان را
از آن بـرون هزاران شهاب باید کرد
** * **