حمام خون در وطن
آزار قـوم و کشـتن انسـان دگـر بـس اسـت
ویرانگری به کشور افغان دگــر بس است
گلـغنچه هـای عـاطـفـه فـریـاد مـی کـشـنـد
تاراج بـاغ و دامـن بسـتان دگـر بس است
ذبـــــح کبـوتـران حـــرم نیـسـت در کتـاب
جــور و جفا به بلبل دستان دگـر بس است
آتش زدی بـه مکـتـب و دانـش سـرای مـا
بازی به جان طفل دبستان دگـر بس است
عـرش خــدا بـه لـرزه در افـتاده هـشـدار
آتش زدن به مسجد و قرآن دگر بس است
در شـهـر انتحـاری و در روسـتـا تفـنگ
تـرس مـدام و حال پریشان دگـر بس است
کهسار و دشـت و جنگل انبوه از تـو بـاد
وحشیگری به شهر و خیابان دگربس است
تنهـا نـه جــور و ظلـم بـه آدم بـود خـطا
رم دادن غـــزال بیـابـــان دگـر بـس اسـت
بیگانه ای ز عـاطـفه و رحـم از نخـست
لیکن جفا به خواهر گریان دگر بس است
از آه سـیـنـه ســـوز یتیـمـان بـکـن حـیـــا
سیلاب اشک پـر شـرر دیدگان بس است
دزدیــــده ای ز کاســۀ مــردم نـــوالـه را
لیکـن فـروش همت دهقان دگر بس است
در گــوش کـر خـلـق جهان داد سـر کنید
سنگین دلی به مردم نالان دگر بس است
بهـر نجـات خـیـل پـریـان ز چـنگ دیــو
همبستگی به مادر شیطان دگر بس است
وجـدان مـن به مفتی اعـظــم خطاب کـن
با نام دین فـریب مسلمان دگــر بس است
جنگ صلیب و مسلم و خاخام فسانه ش
نازش بتاج و تخت سلیمان دگر بس است
سـرمایـه سـوخـت ریشـه و بنـیاد اعتقـاد
مکر و ریا به ساحت ایمان دگــر بس است
جنگ و فساد و فتنهگری سوخت کشورم
دامن زدن به آتش بحـران دگـر بس است
بـا قـاتـلان خلـق وطـن دوسـتی خطاسـت
تسـلیم شـدن بـه فـتـنـۀ پـنجابیان بس است
دشـمن بـود هر که وطن را به خون کشد
بهـر خـــدا معـامـلـه بـا قـاتـلان بس است
میـهـن بـه زیــر چکمۀ بیگانه شـد خراب
حـمـام خـون به نقشۀ بیگانگان بس است