نجات میهن
تـرک جنگ و جـدل و فتنه و بیداد کنید
رحــــم بـر مــردم بیچـاره و نـاشـاد کنید
فـقـر و بیکاری و امراض نشد چاره ولی
حـال با جنگ وطـن را هـمـه برباد کنید؟
کینه و نـفـرت چـرکـین به خندق ریـزیـد
وحـدت و عشق و محبت دگـر ارشاد کنید
رأی مــردم نبود بـر سـر چوکی و مـقـام
نظم و قانــون در ایـن غمکــده بنیاد کنید
خانه گر سوخت در آتشکدۀ جنگ و نفاق
دست در دست، وطـن را ز نــو آباد کنید
هان با تـیـغ دو دم، قلـب غــزالان نـدریـد
تیـشـه بــر ریـشـۀ پـوسـیدۀ صـیـــاد کنید
ارگ شیرین نبود، جلـوه گر عشق و وفـا
کـوه بـه مژگان کـَنید، هـمت فـرهـاد کنید
روزگـار سـتـم و تـفـرقـه، دیگر بگذشت
اتّـحــاد نــو و محـکـم، چــو فــــولاد کنید
دسـت خـونـیـن بشویید، بـه دریـای کــرم
صلح و شادی به فــدای سر دامـــاد کنید
زخــم بر دل نزنید بـا سخن زشت دیگــر
مـرهــم بیت و غـــزل بر همه انشاد کنید
درس افـراط نگـیـریـد، ز شیـطــان لعـین
عـقـل و تدبیر و تعادل، دیگـر استاد کنید
مـردم از فـتـنـۀ حکام بـه تنگ آمــده انـد
آه و نـفــریــن، بـر انـدیـشـۀ شـیــاد کنید
ای سرانی که به زور و زر خود می نازید
گـر نـداریـد غـــم کس، خاطر اولاد کنید
"داعش" و "طالب" و "القاعده" بلـوا کردند
پـنـد گـیـریـد از آن، با وطـن امــداد کنید
ننگ اشغال و تجاوز نـبـود لایــق مُلک
از تـمـدن کــــدۀ عـهــد کهــن، یـاد کـنید
ظـلـم ضحاک بر این قــوم نــدارد پایان
جـنبش تـازه تــر از "کــاوۀ حــداد" کنید
تـا که ویـرانـه نشود خـانـۀ اجــــدادی ما
زود از چـنـگ بــلا، ممـلـکـت آزاد کنید
گـر نـبـنـدیـد کـمـر بهـــر نجـات میهـن
بـه خــدا هـستی ما را همه بربـاد کنید!!