یادی از مرحوم سید قاسم رشتیا، مؤرخ، نویسنده و سیاستمدار افغان
اول حمل امسال مصادف با صدومین سال تولد، مؤزخ، نویسنده و سیاستمدار شهیر افغانستان، مرحوم سید قاسم رشتیا میباشد، به همین مناسبت در تالار « شهر کتاب» از جانب رئیس آن انجمن، محترم نجیب الله منلی، محفل بزرگداشتی در شهر کابل ترتیب یافته بود که در آن برعلاوۀ اشخاص فرهنگی، علاقمندان مرحومی و اهل عرفان، تعدادی از اعضای فامیل مرحومی هم حضور بهم رسانیده بودند.
درین محفل از شخصیت علمی، سوابق اداری و سیاسی و آثار گوناگون تاریخی، ادبی و حیات سیاسی مرحوم رشتیا یاد آوری و قدرمندی صورت گرفته و همچنان به نکتۀ مهی روشنی انداخته شد که همانا معرفی شخصیت، خدمات و کارنامه های مشاهیر گذشتۀ افغانستان به خبرگان، نسل جوان و اهل معارف امروز کشور باشد.
آقای منلی حین سخن رانی در مورد حیات کاری و فعالیت های گوناگون مرحوم سید قاسم رشتیا، معلومات کافی از سهم برازندۀ وی در امور سیاسی، ادبی و اجتماعی آن عصر ابراز داشته و یاد آور گردید که مرحومی در ایجاد و تشکیل مراکزخیریه و عام المنفعۀ مهمی چون « سره میاشت»، «مؤسسۀ خیریۀ نسوان»، «مرستون» هم اهتمام زیادی بخرچ داده است.
در پهلوی بیانات علاقمندان، منحیث یکی از اعضای فامیل، میر محمد امین فرهنگ هم از حسن روش و پیش آمد نیک مرحوم رشتیا در طول حیات وی یاد آور گردید و رویۀ نیک ویرا با اطرافیان،همکاران و اعضای فامیل ستود و افزود که مسئولیت پذیری مرحومی در قبال مشکلات دیگران قابل تقدیر بوده است. مطبوعاتی مجرب و خبره، آقای سراج وهاج، از تجارب خویش در شناخت مرحوم سید قاسم رشتیا چنین بیان میدارند
رشتیایی که من شناختم !
اهل مطبوعات ونشرات «حداکثر»، مرحوم سید قاسم رشتیا را «استاد خود» می شمردند؛ استادی که بدون مبالغه، نظیراش را درآن زمان کمتر می یافتیم. مزیت، شیوهٔ تعلیمی و تلقینی رشتیا نسبت به سایرمدرسین، آن بود که رشتیای عالی جناب، نظربه و تجربهٔ طولانی ایکه درهمه ساحات ِآن موسسهٔ ممتاز فرهنگی داشتند، برای ما استادِ عمل ونظر و درعین زمان « سمبول اخلاق » بودند. قهرشدید وعکس العمل تندِ آن شخصیت ِکم پیدا را « حتی درقبال بعضی ازگستاخی های دورهٔ جوانی خود» هرگز ندیده بودم. فکر می کردم ایشان پدر دلسوز ومهربانی هستند که شدیدا ً آرزوی موفقیت فرزندان خود را درساحهٔ کارهای شان دارند. اگراز یکی ازاعضای مطبوعات، - دراثرغفلت یا سهل انگاری - کارنامطبوعی سر می زد و آن کار به هیچ وجه قابل اغماض نبود، ( یا اگراغماض میشد، به اصلِ «دسپلین» صدمه میزد)، به کمترین جزای نقدی « یک هفته یا پانزده روز«کسرمعاش» اکتفاء میشد. شاید برای برخی ازخوانندگانِ این سطور باورنکردنی باشد که گاهی چنین جزای کوچک هم برای آن بزرگوار ناراحت کننده بود، زیرا مدت زیادی ازآن جزا نمی گذشت که رشتیای مهربان دل همان « سهل انگار» را - بخاطرموفقیت، ناچیزی که درکارش مشاهده میشد - با « بخشش ِ یکماهه» شاد می ساخت!
آن مرحوم مغفورکه سلسلهٔ نوشته های ناچیز این کمترین « بنام مستعارشاهین» را درمجلهٔ وزین آیینهٔ افغانستان می خواندند وبنده را با نامه های کوتاه شان سخت تشویق می فرمودند، یک سال قبل ازوفات خویش، نوشتند:
( دانشمندعزیز آقای وهاج، توصیهٔ دوستانهٔ من به شما این است که همین اصل « وحدت ملی» را دوام بدهید که مردم افغانستان سخت نیازمند آن هستند.)
این آخرین توصیهٔ آن استاد وطنخواه، طبعا ورد زبان و قلمم است، ولی ازشما چه پنهان که با خواندن ِ ترکیب « دانشمند» به عنوان خودم از جانب چنین شخصیت و چنان استادی که سالها ازدانش و رهنمایی های قیمت دار شان فیــض بــرده ام ، به اصطلاح: با « آب ِعرق » ترشدم!
مرحوم سید قاسم رشتیا در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در یک خانوادۀ صاحب علم و معارف پرور، در ولسوالی چهل ستون از مربوطات ولایت کابل، تولد گردید وتعلیمات متداوله را با اخذ درجۀ بکلوریا از لیسۀ استقلال به پایان رسانیده و به حیث مأمور مطبوعاتی، در وزارت خارجۀ افغانستان شامل کار گردید.
برعکس اوضاع فعلی مأموریت در کشور ما، در گذشته ارتقاء مامورین ملکی و عسکری به اساس سوابق و تجربۀ کار به ترتیب سلسله مراتب اداری و اصول مناسب عسکری در هر دستگاه دولت افغانستان حتی المقدور، توزیع میگردید. اکثریت مأمورین دولت مخصوصاً در عصر« اعلیحضرت محمد ظاهر شاه»، به سلسلۀ هرم اداری، به مراتب بلند تر ارتقاء می نمودند.
مرحوم سید قاسم رشتیا هم از سالهای جوانی با آغاز حیات اداری در حلقات مطبوعاتی، به رشد و تجربۀ فراوان نایل گردید. امور مطبوعات کشور با تشکیل ریاست مستقل مطبوعات و بعداً وزارت اطلاعات و کلتور، با پیشرفت تکنالوجی در ساحات مختلفه منجمله صنعت رادیو منحیث یک دستگاه ارتباط جمعی، در آن زمان، قدم های مثبتی برداشت.
مرحوم رشتیا در راه ارتقاء نهضت و حقوق زنان در مملکت، حتی المقدور کوشیده و تلاش زیادی درین راه بخرج می داد، چنانچه در حلقۀ فامیل هم از هیچ گونه تشویق اهل اناث در پیشبرد علم و دانش دریغ نمی ورزید و این امکان را برای فرزندان دختر و پسر مساویانه فراهم نموده و مشوق دیگر دختران خانواده هم در پیشبرد تعلیم آنان میگردید. این کمینه ازین روش نیکوی وی کمال ممنونیت را دارم که زگهواره تا گور آموختن دانش را توصیه مینمود.
به سلسلۀ پیشرفت فعالیت طبقۀ نسوان کشور در ساحۀ مطبوعات، اشتراک خانم ها و دختران افغان در امور خوانندگی ونطاقی در رادیو کابل، حتی قبل از رفع حجاب آغاز گردید و رادیو کابل از « میرمن پروین»، «خانم رقیه حبیب»، « لطیفه کبیر سراج» و امثال آن پیش قراولان حقوق زنان، استقبال فراوانی بعمل آورد، چنانچه بعد تر دروازۀ این دستگاه مهم ارتباط جمعی، بر روی طبقۀ نسوان مملکت کاملاً باز گردیده و از حالت انحصاری کارکنان ذکور آن خارج شد.
مؤسسۀ نسوان که بعداً به « میرمنو تولنه» مسمی گردید، در پهلوی دائر نمودن صنوف تدریسی برای زنان و دخترانی که از رفتن به مکاتب محروم شده بودند، شعبات و صنوف صنایع دسنی افغانستان را که در پهلوی معرفی چنین هنرقیمت دار زنان افغان، در تقویۀ بنیه مالی فامیل ها هم بسیار مؤثر بود، فعال ساخت. افتتاح سینمای « زینب ننداری»، ادارۀ باغ تفریحی زنانه در کارتۀ پروان و نشر و توزیع مجلۀ زنانۀ وزین « میرمن» را هم باید در زمرۀ خدمات وفعالیت های « میرمونه تولنه» به شمار آورد که رهنما و پیشگام در مسائل حیاتی و اجتماع زنان افغان و بلند بردن سویۀ آن قشر مهم مملکت محسوب میگردید. خدمات خیریۀ «مرستون» برای جلب و برای زنان بی بضاعت و محتاج و تعلیم و تربیۀ آن بینوایان قدم مثبت و قابل قدری بود که مرحوم رشتیا در تشکیل آن سهم بارزی داشت.
بدون تردید در افغانستان معاصر بعد از عصر شکوفان و مترقی امانی، از نگاه قانونیت، حقوق و وجایب مردم و آزادی های فـــردی،
« دهۀ دیموکراسی» که با جدایی سلطنت از دولت و انتقال قدرت از یک خاندان به مردم افغانستان صورت گرفت، در صفحات تاریخ این مرز و بوم با خط جلی نقش گردیده است. اینکه عقده مندی های فامیلی و تکیه به اجانب و به قدرت آوردن فروخته شدگان حزب پرچم، با تخریب پدیده های دیموکراسی جامعۀ افغانی، از آن عصر مترقی، دوزخی ساخت که بدون شک تا امروز ملت مظلوم در خون و آتش آن دست و پا زده و راه نجاتی نمی یابد، حکایتی است بسیار تلخ و استخوان سوز!
تکیه گاه اساسی این عصر فرخنده، همانا موجودیت و تهیۀ اوراق ارزشمندی بود مطابق به اساسات دیموکراسی و با روحیۀ «اعلامیۀ حقوق بشر- ۱۹۴۸» که افغانستان از اولین ممالکی بود که با امضاء آن بر قبول مواد مندرجۀ حمایت از حقوق انسانی، صحه گذاشت، ترتیب گردیده و بعد از موافقت لویه جرگۀ عنعنوی افغانستان، با « توشیح» اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، ارزش بلند ترین مرجع قانونیت را دریافت نمود. این اوراق قیمت دار، همانا « قانون اساسی » دولت شاهی مشروطۀ افغانستان بود که در رأس متون آن تفکیک قوای ثلاثه، انتخابات آزاد و دیموکراتیک و شناخت آزادی های فردی در چوکات قانون، قرار داشت!
مرحوم سید قاسم رشتیا در تدوین و ترتیب «قانون اساسی» ۱۳۴۳-۱۹۶۴ سهم برازنده ای داشته و جزء تیم خبرگان افغان و خارجی ای بود که از لحاظ حقوقی، اجتماعی و مقایسۀ قوانین منطقه و امکانات عملی آن در اجتماع افغانی، با مساعی شباروزی چنان ودیعۀ گران بهایی را برای حمایه از حقوق و وجائب کافه ملت افغانستان، بوجود آوردند. « در عکس بالا تصویری از پوستۀ رایج افغانستان استکه به افنخار قانون اساسی جدید افغانستان، به نشر رسیده است که در آن اعضای کابینۀ مرحوم داکتر محمد یوسف را در حالی نشان میدهد که مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهرشاه قانون اساسی۱۳۴۳ را « توشیح » میفرمایند.
ناگفته نماند که مرحوم رشتیا که در مورد انتخابات عمومی به پشتیبانی از نظریات و آرای مردم خود منحیث حقوق حقۀ آنان معتقد بود، سعی بلیغی در مورد برقراری« انتخابات بلدیوی» هم به عمل آورد که درین راه پیش قدم محسوب میگردد.
مرحوم سید قاسم رشتیا همانطور که از جوانی به ماموریت های اداری آغاز نمود، همچنان کار نویسندگی را از همان وقت شروع کرد، چنانچه درین مورد در کتاب « خاطرات سیاسی سید قاسم رشتیا» هم اشاره نموده مینویسد که علاقۀ مفرط وی از نوجوانی به قلم، با کار طولانی در مطبوعات کشور و دسترسی به امکانات، باعث تشویق نامبرده درین راه گردیده است.
شایسته خواهد بود که چند سطری را از همین کتاب بیاد آن شخصیت افغان خطاب به مردم وی، درین مبحث بیاوریم:
( عکس پهلو، مرحوم رشتیا را با نویسندۀ مضمون، حین سفر شان به واشنگتن در سال۱۹۸۳ نشان میدهد.)
( اهدا: بروح پاک آن فرزندان قهرمان وطن که مانند نیاکان نامدار و پر افتخار ما با قطرات خون قیمت دار خود از دین، خون، آزادی و ناموس کشور و مردم خویش، با شهامت کم نظیری دفاع و دشمن متجاوز را سر افگنده، از ساحت مقدس وطن طرد نموده اند.
و هم چنین به آن جوانان خردمند کشور که به حکم تقدیر وظیفۀ خطیر برگردانیدن صلح، امن و بازسازی افغانستان عزیز به دوش با کفایت آنها قرار دارد، تا با بر رسی عمیق رویداد های نیک و بد گذشته، آگاهانه به انجام این رسالت تاریخی بپردازند!)
از مرحوم رشتیا در پهلوی آثار تحقیقی و تاریخی، مضامین و درامه ها، ترجمۀ کتب و نوشته هایی از نویسندگان دیگر هم بیاد گار مانده است، از آنجمله « آثار گریکو بودیک گندهارا، ترجمه از اثر ژوزف هاکن- سه یار وفادار، ترجمه از اثر کوپرن- درامه ای بنام سلیم- نادر خان چگونه به سلطنت رسید»، از تألیفات ایشان میباشد. بقیه آثار منتشر شدۀ جناب سید قاسم رشتیا قرار آتی صنف بندی گردیده است:
اول- به لسان دری:
۱- افغانستان در قرن نزده که چهار بار به چاپ رسیده است. چاپ اول- ۱۹۴۸
۲- سید جمال الدین افغانی و افغانستان- ۱۹۷۵.
۳- جنگ دوم افغان و انگلیس- ۱۹۷۸.
۴- خاطرات سیاسی سید قاسم رشتیا-۱۹۹۷ این کتاب بعد از فوت محترم رشتیا توسط دختر وی خانم لیلی رشتیا عنایت سراج به انگلیسی ترجمه گردیده است
دوم- به لسان انگلیسی:
۱- بهای آزادی- فاجعۀ افغانستان - ۱۹۹۴
۲- میان دو غول - ۱۹۹۰
سوم- به لسان فرانسوی:
۱- لویه جرگه و نقش تاریخی آن در افغانستان –۱۹۸۶
در خاتمه از بارگاه ایزد متعال به ارواح همه آنانی که در راه وحدت ملی و ترقی و تعالی افغانستان عزیز با صداقت و وطن پرستی مصدر خدمات شایسته ای برای ملت افغان گردیده اند، درود و تهنیت میفرستیم که روح شان شاد و یادشان گرامی باد.