استاد خیرمحمد خان یاری
استاد خیر محمد خان یاری را می توان دربین تعداد انگشت شمار استادان هنر نقاشی مانند استاد عبدالغفور برشنا، استاد محمد همایون اعتمادی میناتوریست، استاد غلام محمد میمنگی و استاد غوث الدین خان یکی ازبرجسته ترین نقاشان قرن بیستم افغانستان دانست. استاد خیر محمد یاری فرزند یار محمد خان، صاحب منصب دوران امیر حبیب الله خان بوده و در سال ۱۹۰۱ در گذر " کاه فروشی" کابل متولد گردیده و در همان جا بزرگ شده است. موصوف از جمله ای اولین فارغین لیسۀ صنایع ظریفۀ کابل بود که با اول نمره گی در صنف خود همراه با دوستش استاد غوث الدین خان یکجا فارغ گردید.
استاد طی سالهای متمادی در مکتب صنایع به حیث معلم آرت ایفای وظیف نمود. سپس در اثر خواهش والی آنوقت هرات به آن ولایت سفر نمود تا مکتب صنایع هرات و سیستم آرت را در مکاتب هرات پایه گذاری نماید. استاد خیرمحمد یاری نه تنها در هنر نقاشی دسترسی داشت بلکه در شعر، مجسمه سازی، تیاتر، نویسنده گی، درامه نویسی، مهندسی تعمیرات و طرح و دیزاین لباس نیز مهارت داشت. استاد مردی بود خوش صحبت، بسیار آگاه، با مطالعه و دانشمند. سطح فکری و فهم او از اطرافیانش بلند تر بود. محترم یاری علاقۀ زیادی به انتیک و مسایل تاریخی داشت که گاهی خریداری های اشیای انتیک وی سبب تعجب اطرافیان و دوستانش میشد.
استاد در هرات با کشیدن تابلوی زیارت شهزاده ها به بلند ترین درجۀ علمی بین المللی از جانب ملل متحد، یعنی به درجه اعلی پروفیسوری افتخاری برگزیده شد. مدارک مذکور توسط نمایندۀ ملل متحد برایش طی مراسمی خاصی اعطا گردید.
وی هنگام اقامت در هرات چندین درامه نوشت و حتی لباس های هنرمندان را با ستیج دیزاین میکرد. استا د با مشاهیر شهر دانشمند هرات دوستی داشت و با ایشان صحبت ها و دیدار های همیشگی برپا میکرد. یاری صاحب با سعید مشعل سیاست مدار و هنرمند هراتی دوستی داشت و مشعل نزد استاد هنر را فرامیگرفت. در یکی از پارکهای هرات در زمان که سعید مشعل شاروال و رئیس بلدیه هرات بود استاد مجسمه های چند اسپ را ساخت که فواره حوض را تشکیل میدادند، الهام این مجسمه ها از فواره معروف فلورانس به استاد دست داده بود.
استاد خیر محمد خان یاری بعد از سالها زنده گی در هرات بکابل آمده و در دستگاه ساختمانی افغانی در پروژۀ قرغه آمر ساختمانی شد. مدتی بعد در پروژۀ سیلوی مرکز آسیاب دوم به حیث آمر پروژۀ ساختمانی تقرر یافت. اما همیشه می خواست معلم باشد و اطفال وطن را تعلیم دهد. متأسفانه وزارت معارف همیشه بهانه میتراشید و تأکید میکرد که معلم رتبه اول ندارد و جایی برای استاد بلند رتبه در آن وزارت نیست.
استاد خیر محمد یاری بعد از تقاعد از وزارت فواید عامه و دستگاه ساختمانی برایش چانس آن میسر شد تا یکبار دیگر به کار دوست اشتنی اش، یعنی تدریس بپردازد. وی به خواهش وزارت اطلاعات و کلتور وقت و مخصوصاً وزیر دانسته اطلاعات و کلتور آقای کُشککی به ریاست نو بنیاد صنایع مستظرفه که آقای یوسف کوهزاد رئیس آن بود برای تدریس دعوت شد.
در همین ریاست صنایع مستظرفه بود که استاد بهترین سالهای هنری اش را سپری نمود. وی در آنجا مجدداً به حلقۀ دوستان هنرمند خود پیوست. دیدار هر روزه با اهل هنر و شاگردان وفا دار باعث خوشحالی استاد میشد.
غالباً به نظر میرسد که عوام اشتباًه فرق میان استاد خیر محمد خان یاری و استادخیر محمد عطایی قایل را نمیدانند.
استاد خیر محمد عطایی معلم آرت مکتب رابعۀ بلخی بوده، ایشان هم از فارغین مکتب صنایع بودند و بعداً در کورس های صنایع مستظرفه با استاد خیر محمد یاری یکجا تدریس می نمودند.
یکی از آثار معروف استاد خیر محمد یاری تابلوی "جنگ میوند" است که بعداً به ملل متحد تحفه داده شد و فعلآ در آنجا در یکی از صالون های سازمان ملل نصب گردیده است.
تابلوی دیگری به همین نام در وزارت معارف افغانستان نصب بود. "حمام زنانه"، پورتریت معروف اولین ریس جمهور افغانستان سردار محمد داوود خان که در آنزمان میان صد ها اثر دیگر غوغا بر پا کرد. این تابلوی معروف بالای پردۀ سینمای سابقۀ پامیر که متاسفانه ویران شد نصب گردیده بود. آثار استاد خیر محمد یاری به تعداد کم در گالیری ملی کابل نگاهداری میشود این آثار از طرف فامیل استاد به گالیری ملی اهدا شده که فعلآ متصدیان گالیری ملی می خواهند یک اطاق مخصوص را به استاد خیر محمد یاری اختصاص داده آثار ایشان را بعنوان ثروت ملی حفظ نمایند.
طوریکه اشاره شد استاد مرد خوش مشرب بوده هر جا که میرفت دور و برش پر از شاگردان و خانم ها میبود. وی زنها را دوست داشت گاهی از آنها خواهش میکرد که برایس مودل شوند. پورتریت "زن همسایه در چادری" محصول همین خواهشات استاد است. این خانم در همسایگی استاد در همجواری سیلو زنده گی میکرد. منازل استاد و خانم مذکور در یک محوطه ای موقعیت داشت که آنها گاه گاه یکدیگر را حین داخل شدن و خارج شدن از خانه ملاقات میکردند.
وقتی این خانم خبر میشود که استاد رسام است گاهی رویش را به وی نشان میداد. مانند همه زیبا رویان خانم از قدرت زیبای اش باخبربود. وی روزی از استاد میپرسد که "چه رسم می کنی." استاد می گوید همه چیز های زیبا را. و خانم میگوید "آیا من برای نقاشی تو زیبا هستم که مرا رسم کنی." استاد که زیبایی خانم را دید با کمال خوشحالی قبول میکند که تابلوی از وی ترسیم کند. و پورتریت "زن همسایه در چادری" حاصل آن است. از این خانم یکی دو نقاشی دیگری هم وجود داشت که خودم دیده ام. یکی اناتومی نیمه برهنه زیبا بود که نمیدانم اکنون در کجاست؟. خوشحالم که حداقل این یکی هم از گزند روز گا در امان مانده است.
یکی ازقصه های معروف استاد:
روزی در ریاست صنایع مستظرفه که در "رادیو افغانستان" سابق واقع بود و اینجانب هم در آنجا شاگرد بودم، استادان وقت تر از ساعت معین می آمدند و در اطاق رئیس، آقای یوسف کهزاد می نشستند و گاهی چای می خوردند در این ریاست خانم خوش لباس، زیبا و متینی بود که به حیث سکرتر در آنجا کار میکرد. استادان زیبایی دوست همیشه از او توصیف میکردند. استاد خیر محمد خان یاری روزی به استاد خیر محمد عطایی و دیگران اظهار داشت که اگر این این خانم سکرتر اجازه بدهد من تابلوی وی را ترسیم میکنم .استاد عطایی می گوید بلی اندام مقبولی دارد اما رویش (گومگسک دارد- خالک های سیاه ) استاد که محو اندام خانم سکرتر شده بود با صدای بلند جواب میدهد: "عاقلان پی نقط نروند."
و این هم یک قصه ای دیگری از استاد:
" من نوجوان بودم و هوتل "انترکانتننتال" کابل جدیداً اعمار شده بود. هوتل مذکور مربوط پشتنی تجارتی بانک میشد. من می خواستم در هوتل جدید داخل کار شوم. به من گفتند باید نزد رئیس هوتل، آقای جنت خان غروال رئیس " پښتنی تجارتی بانک" است بروم و امر او را بگیرم. برای ملاقات با جنت خان غروال راهی بانک شدم. وقتی داخل دفتر آقای غروال رفتم، ایشان را بسیار جنتلمن و باتربیه یافتم. با آنکه من یک شاگرد مکتب بودم اما با احترام بسیار از من پزیراییکرد. وقتی کار های دیزاین و پوستر های مرا دیدند از استعداد من تعریف نمودند. من گفتم که از طفلی غیر مستقیم شاگرد پدر کلان آرتیست خود هستم، با قلم و رنگ آشنایی دارم. آقای غروال پرسیدند که نواسۀ کدام خیر محمد خان هستی؟ از خیر محمد خان عطایی معلم در لیسۀ رابعۀ بلخی یا از خیر محمد خان جنتلمن که در هرات بودند؟ من گفتم از جنتلمن. آقای غروال دوباره از جا برخاست بازهم با من لطف نموده، مرا در آغوش کشیده گفت: دست هایت را می بوسم که تو نواسۀ استاد بزرگوارم هستی.
غروال در ادامه خاطرۀ جالبی را از پدرم حکایت کرد که شرح آن قرار ذیل است:
وقتی تازه بکابل آمده بودم و در مکتب لیلیه درس می خواندم استاد خیر محمد خان یاری معلم آرت و هنر ما بود. از اتفاق چند مرتبه استاد مرا سر نماز دیده بود. وی یکی از آنروز ها وقتی من نماز می خواندم. منتظر شد تا نمازم خلاص شود، و قتی دعا را تمام کردم مرا پیش خود خواند و بدون مقدمه سیلی محکمی برویم نواخت. با وار خطایی پرسیدم استاد چه کرده ام. جواب داد هروز و هر ساعت که ترا می بینم بروی جای نماز ایستاده ای و نماز می خوانی. خداوند پنج وقت نماز گفته نه اینکه همه ساعات عمرت را به نماز بگذرانی. ما ملا به حد کافی در این مملکت داریم. و مشکلی که داریم از ازدیاد همین ملا هاست. ما به انجینیر، رسام، داکتر و غیره احتیاج داریم، اگر تو می خواهی ملا باشی مکاتب دیگری در این مورد وجود دارد. لطفآ بیدار شو و عمرت را تلف نکن نماز به اندازه و عبادت به اندازه کار و زحمت هم به اندازه.
آقای غروال که بعداً به مقامات بلند دولتی رسید و یک مغز متفکر تجارتی و بانکداری شد از استاد با احترام زیاد یاد مینمود و خاطراتش را گرامی میداشت. و مهمتر از همه آنکه درسی را که از او آموخته بود تا اخیر عمر بیاد داشت.
استاد یاری از جمله ای اشخاصی بود که از جامعه خود پیشتر بودند. از همین سبب بعضی از اعمال و کارهایش برای جامعه قابل دانستن نبود. جامعۀ افغانی تا حال درک کافی از هنر های تصویری و ترسیمی ندارد تا منزلت هنرمندان خود را در جهان دریابد. تخریب مجسمه های بامیان توسط طالبان و چور موزیم کابل در دوران ربانی- مسعود از ندانم کاری های هنری و مغز های دور از درک آرت و هنر است .
استاد یاری در سال ۱۹۷۶ در منزلش در همجواری پوهنتون کابل پس از مریضی های متداوم و سرانجام سکتۀ مغزی جهان فانی را وداع گفته با ابدیت پیوستند.
بگذار تا تاریخ افغانستان درمورد کار و مهارت های این استاد در آینده قضاوت نماید .
روح استاد شاد و یادش گرامی باد!
برگرفته از سایت تواب وهاب