بزرگداشت ازروز مادر !!!
چـــه مــوزون واژۀ زیباسـت مادر خـــدا؟، نــه ، بـا خداهمتاست مادر
به گستاخی خدایش خوانـدم ، آری وجـــود بــرحـــق و یکتاست مادر
مشــــو پــنــهـان زچشــم تیـزبینش کــه هــــم دانا وهــــم بیناست مادر
تــــرا بــــا شـــیـرهء جــان آفـریده یـقـین پـــــروردگـــارمـــاست مادر
تــوخــود چـون قطرهء ناچیزبودی عجب مــوج آفرین ، دریاست مادر
اگـــرره گُـــم کـــنــی در زنـدگانی درین تــــاریــکـنـا ، پــیداست مادر
گدای آستانش بــاش وخـــوش باش شـــهــنـشـاه جــهــــان آراست مادر
خـــمــیــد ارقــامـت ازبــارحوادث به پا خیزد بـه دفعش ، راست مادر
« اسیر» ازغم هــــراسانی ولیکن
بــــه غم هایت ببین ، تنهاست مادر
به بارگاه مادر
مادر ای مادر من سرور و افسر من
همچو تاج سر من مادر ای مادر من
تو به من شیرهء جانت دادی
هم به من نام ونشانت دادی
حرف شیرین ززبانت دادی
بر سر بستر من ای تو تاج سر من
ای فلک منظر من مادر ای مادر من
روز ها ناله و گریان کردم
سرخکان، یاتب سوزان کردم
خاطرت سخت پریشان کردم
تو بُدی بر سر من با دو چشم تر من
همه شب دربرمن مادر ای مادر من
لقمهء نان به دهانم کردی
سوی مکتب توروانم کردی
صاحب نام و نشانم کردی
نام و نان آور من گر کنی باور من
به فدایت سر من مادر ای مادر من
خامی ام راتورساندی بقیام
تا رسیدم بچنین جاه و مقام
بکشیدم همه جا شهرت ونام
با تن ابتر من تو شدی رهبرمن
کردی زورآور من مادر ای مادر من
به سر و موی سپیدت قربان
دست لرزنده چوبیدت قربان
به تمنا و امیدت قربان
ای دُر و گوهر من همچو گنج زر من
از همه بهتر من مادر ای مادر من
من اگر پر بگشایم بپرم
یا به گردون برسد تاج سرم
پیش پای توکم ازخاک درم
ای شه و شهپر من زینت دفتر من
زیب شعر تر من مادر ای مادر من
تا مکید از سر پستان تو شیر
سربرآوردوقوی گشت ودلیر
شاعرمدح سرای تو«اسیر»
ای ادب پرور من شیر من شکر من شافع محشر من مادر ای مادر من