بـه امـیـد روز مــــادر
من دیشب شعر زیبای شاعر گرانقدر جناب نسیم اسیر را که در تجلیل از روز پدر در آلمان سروده اند در صفحۀ پورتال معتبر افغان جرمن آنلاین خواندم و به صفت پدر تقدیر کردم. خواندن این شعر زیبا مرا به نوشتن کلمات زیر که حکم شعر را ندارند چونکه من شاعر نیستم، تشویق نمود. من عنوان این نوشته را "به امید روز مادر" گذاشتم که به هموطنان با حرمت تقدیم است
خبـــرم داد کـــه روز پـــدر است نـه در اینجا، در آنجـا خبـر است
گـفتمش روزک مادر بـه کجاست؟ گـفـت شایــد کــه روز دیگـر است
گفتمش در وطـن ماست همـه روز از پـدر چون که از آن ِ پـدر است
مــــادران روز نـــدارنــد هیچگاه زان کــه او زادۀ آن دُُُخـتـر است
حالت درد و غـم از مـادر ماسـت بــسـتر عـشق از آن پــــدر است
دردِ زادن نـــیـــز از مـــادر مـــا سخت دردی کـه درد کمــر اسـت
دخترک را نـمـی خـــواهـد کسی "بزم شادی به حضور پسر است"
نـه خوشحالی نـه طـرب را بـیـنـد چـون بــزایــد اگـرش دُختـر است
دخـترک را بـفـروشـنـد به جـوی این فروشنده کـه نامش پــدر است
حــالت مــــادرِ وطــن بنـــگـــر آه و دردا که زیـر و زبـــر است
"اسیر" گـفـتـۀ شـــاه سـخــــن، ام
او "عزیز" ست مرا، معتبر است