من زنم!
اما این زن کیست؟
من کیستم ؛ مرد کیست؟
آیا مرد خداست؟
نوشتۀ: صالحه وهاب واصل
خدا مرا آفرید، به من قدرت خلقت داد تا وسیله ی باشم برای تکثیر«انسان» اما ندانستم چرا بعد از خلقت همجنسم از من، او را از زیر نام انسان بیرون کرده حتی اشیای بی جان را در نظر بنده گانش أخص مردان از همجنس من (زن)بهتر و بلند تر جلوه داد؟
خدا مرا آفرید، به من مقام مادر داد (والا ترین مقامی یک موجود بعد از خدا میتواند داشته باشد) . اما ندانستم ؛ چرا لخت جگر خودم را بر من حاکم ساخت ، تا بر من بتازد و با ضرب تیغ سنگ هست کننده اش را یعنی (مادر) راسنگسارو نابود کند؟
خدا مرا آفرید، در من عشق و همه خوبی ها را گنجانید، مرا همسر و یک قسمت زندگی مردی ساخت، اما ندانستم؛ که این همنوع من (مرد) فقط با جنسیت مخالف و دیگر هیچ چیزی بالا تر از من؛ چرا مرا به جای همدوش ، همنوش و به جای ظریف ، نحیف و ضعیف دانست. چرا در برابر خالقش قد الم کرده نعمتی را که او برایش ارزانی کردبه کفران گرفت و جسم مرا آله ی ارضای نفس، وجود م را ماشین تولید وارث ونفسم را مالکیت شخصی خویش دانست.
خدا مرا آفرید، با زیبایی و ظرافت ، مرد بر من تیزاب پاشید .... شاید انتخاب خدا بر تر از انتخاب مرد نبود.
خدا مرا آفرید، با جسم زیبا و اندام قشنگ، مرد مرا پیچید، پوشاند حتی سوزاند.
خدا مرا افرید، با صبر و شکیبایی برای حمل طفل من نُه ماه در بطنم و درد زایمان؛ مرد صبر مرا در ستم هایش آزمود.
خدا مرا آفرید، با توانایی بیش از حد ، برای انکه شبها را بیدار بمانم و کودکم راپرستاری کنم، مرد این شب زنده داری ها در ته سرای خانه اش بر من تحمیل کرد که برای دفاع از خود در برابر اظلام وی فقط یک بار زبان باز کرده بودم.
خدا مرا آفرید، و به من اعتماد کرد حتی هستی انسان را، اما مرد در شک و بی اعتمادی مرا سر بُرید.
خدا مرا آفرید، و به روی زمین زندگی داد، مرد که خودش را از خدا دانسته تر میدانست ؛ جای مرا بر روی زمین نه، بل در زیر زمین لازم دانست و مرا زنده به گور ساخت.
من ایمان بخدا دارم و خدا را قدرت نهایت و عظمت کل میدانم؛ اما ، آیا قدرت «مرد» بالا تر از خداست؟؟
آیا مرد خداست؟
اگر مرد خدا نیست ، پس چی کسی بر وی حق این داده که بر همنوعش «زن»که مانند خودش خلق شده یی خداست این همه اظلام را روا دارد؟
آیا مرد بیشتر از خدا میداند؟
آیا مرد در خلقت خدا کمبودی میبیند و بر ان منتقد است؟
شاید مرد این جنس نا توان، فراموش کرده است که، هر توانایی در وی از خون من در بطن و از شیرهء جان من در تغذیه اش است که در بیچاره ترین و محتاج ترین دوران زندگی عظیم ترین پناه گاه و یگانه امیدش زندگی اش بوده ام ( وقتی چشم بدنیا گشود).
ای مرد من آنقدر بزرگم که با همه اشتباهاتت خواهمت بخشید اما از من بالاتر است آفریدگاری که هرگزت نخواهد بخشد.
با عرض حرمت