به استقبال بهـــار سال 1392
وه ! چه بس زیبـا تبسم بر دهـــن دارد بـهـا پیــک شادی را برای مرد وزن دارد بهـــار
ای که در خواب زمستانی، هـله بیدار شو بـا دَرای دلـکــش، آهـنـگِ زدن دارد بهــــار
هـر کجا با خـرمــی در مـقـدم اهـــل زمیـ دسته دسته باغ گــل انـــدر دمـن دارد بهـــار
باغ های لاله و نرگس و ســوسن هر کجــا سنبل و نسرین و مــرسل، یاسمـن دارد بهار
عطرآگین میشود هر سو فضای باغ و را بـــس درختــان ِ گلاب و نسترن دارد بهــار
نوعروس دهــــر را خالق بـُـَود مشاطه ا دل ربایــی را نگـر آنچه به تـن دارد بهـــار
مرحبا خیاط عالم را چه زیبا جامـــه دوخ از حریر سـبزه وگل، پیـــرهـن دارد بهــــار
چشم ها را خیـره سازد زیــور آلاتِی که آ در گلو و سیـنه و چاک یخــن دارد بهـــار
بس لطافت، صافی و بوئی چوعطر دلکش درتـن زیبای خود این گل بـــدن دارد بهـــار
جلــوه هــایی از جمــال صنعت پروردگــا هرطرف در دشت وصحرا و دمن دارد بهار
در زمین بارِ دگر از کلک آن نـقـاش دهــر موج هایی از هـنـر در هر چمن دارد بهــار
در ســرود بـلـبـلان و نـغـمۀ صوتِ هــزا ذکــر و اورادِ لــب ِ ویـس قـــرن دارد بهار
گوش دل را همنوا می کن به آهنگِ سرو چون نوازشها بقلب و روح و تـن دارد بهار
سـال نــو آمـد تـو هم نوساز پیمان با خـــد فرصتِ دیگر به تو از ذوالمنن دارد بهـــار
سالی از غفلت زعمرِ ما گذشت ای وای را غصه ها در دل از آن سال کهن دارد بهـار
نوبهاران بر همه تبریک بادا ای "عزیز از خــدا خـواهم بکشور تن بتن دارد بهـار
پــایان