شکنجه
از شدت شکنجه رسن گریه میکند
شلاق از نوازش تن گریه میکند
مارا کجا مجال دهن باز کردن است
در سینه ام نـوا ز وَهَن گریه میکند
هرقطره اشک گوهری ازهاتِلِ اَلَم
بر حال بی زبانی من گریه میکند
غم سوخت از شرارۀ سلاخۀ ستم
خاکسترش به کورۀ تن گریه میکند
سیلاب پُرتلاطم خون سر زد ازدلم
مرغ دلم ز لای لجن گریه میکند
«واهِب»مبـاش طالب دیدار آفتاب
کوخود در آن مقام عدن گریه میکند
17- اگست 2007
ها تِل=ابر بسیار بارنده
وَهَن= ضعف