Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  نفرت و خشم افغانها از تجاوزگران انگلیس در 171 سال قبل    نویسنده:  محمد اعظم سيستانی

 
اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 10.02.2013


خوانندگان ارجمند پورتال وزین افغان جرمن آنلاین! وشرکت کنندگان عزیزدراین نظرخواهی!

از آن عده هموطنان عزیزی که دراین نظردهی یک بار ابراز نظرکرده اند، یک بار واگر بیش از یک بار ابراز نظر کرده اند، بیش از یک بار اظهار سپاس وتشکرمیکنم.

هدف من از نوشتن این مقاله مورد بحث(که ناخواسته در دریچۀ نظرخواهی گذاشته شده)، یادآوری از فداکاریها واز خودگذری های نیاکانی بود که با گذشتن از جان خود در راه صیانت از دین وناموس وطن، این کشور را از نابودی نجات دادند وبه ما به میراث گذاشتند ومی باید ما به عنوان وارثان آن پدران ونیاکان فداکار، یاد آنها را گرامی بداریم وروح شان را شاد آرزو نمائیم وبه فرزندان خود نیز درس وطندوستی وفداکاری در راه حفظ این میراث گرانبهای وطن بدهیم.

من این نوشته را بخاطرکشتار قشون متجاوزاستعمار نه نوشته ام ونه هم برای نابودی شان واه واه گفته ام،زیرا من خود را انسان میدانم وبه کشتن انسانها دلشاد نمیشوم، مگراینکه آن انسان قصد کشتن من وقصد تجاوز به خاک وناموس وطن من راداشته باشد که در آنصورت چنین کشتنی به معنی دفاع ازشرف وناموس وهستی انسان را میدهد.

انگلیس ها دوبار درقرن 19 برافغانستان تجاوز کردند وهردوبار بعد ازاینکه نمایندگان روس خود را به دربار کابل نزدیک ساختند و با وعده های میان تهی دولت متبوع خود ، خود را دوست افغانستان وانمود میکردند وامرای افغانستان را از دوستی ونزدیکی با انگلیسها برحذر میداشتند.

باراول پس از آنکه سفیرروسیه کپطان ویکوویچ ، به کابل رسید(1837) ووعده های خود را مبنی برکمک به امیردوست محمدخان برای استرداد پشاور از چنگ سیکها ابراز داشت، انگلیسها شدیداً عکس العمل نشان دادند وسفیرخود الکساندر برنس رافوراً از کابل فراخواندند و. وبا امضای معاهدۀ «اتحاد مثلث» در 1838، خود را برای لشکرکشی وتجاوز برافغانستان آماده ساختند.ودر بهار سال بعد آنرا عملی ساختند(اپریل 1839).

وبار دوم، هنگامی که دیدند امیر شیرعلی خان به ورود هیئت انگلیسی تحت ریاست چمبرلین به کابل موافقت ندارد ولی به سفیرو هیئت روسی تحت ریاست جنرال ستوولیتوف اجازه داده است تا به کابل بیاید وبا امیر به مذاکره بنشیند( جولای 1878) سخت برآشفتند وبرای دومین مرتبه کمر به تهاجم وتجاوزبرافغانستان بستند(نومبر1878). با آنکه در هردو تجاوز خود، انگلیسها سرانجام براثر مقاومت وجانبازی مردم افغانستان مجبور به ترک این کشور شدند، اما در هردو مرتبه دست خالی از افغانستان برنگشتند.

در مرتبۀ اول،تمام سرزمین های افغانستان را که شاه شجاع قبل از رسیدن به تخت سلطنت کابل ، بموجب معاهده اتحادمثلث در 1838 به سیکها واگذار شده بود، مانند:کشمیر، پشاور،علاقه جات کرم، ودیره جات بشمول ملتان وغیره برای دایم از افغانستان جدا و درتصرف انگلیس باقی ماند. ودر مرتبۀ دوم، براثر معاهدۀ گندمک درمی 1879 با امیرمحمدیعقوب خان ، سرزمین های سیبی،پشین ،سوات، باجور،چترال، باشگل، وزیرستان،دارو وچاگی،به شمول کویته وچمن در دست انگلیس ها باقی ماند ودر قرارداد نومبر 1993 با امیر عبدالرحمن خان برآن جدائی مهرتائید زده شد.

علاوه براینها،انگلیسها،پس از هردو تجاوزخود، برسیاست خارجی افغانستان تسلط خود را حفظ کردند ودر تمام معاهدات خود با افغانستان، این مطلب را تکرارکردند که : امیرافغانستان حق ندارد با دولت دیگری به غیر از انگلیس داخل روابط دوستی گردد وهرچه انجام میدهد بایستی به مشورۀ انگلیس ها صورت بگیرد. ودوست ودشمن انگلیس را دوست ودشمن خود بشمارد. از اینست که افغانستان تا روی کار آمدن اعلیحضرت امان الله خان در 1919 فاقد استقلال کامل سیاسی وخارجی بود وجنگ سوم افغان وانگلیس برای استرداد استقلال سیاسی عام وتام صورت گرفت که به پیروزی انجامید.

انگلیس ها در واقع از همان روز تجاوز اول خود برافغانستان تا امروز ازمردم ما انتقام میگیرند وخون افغانها را در دوطرف خط دیورند به هرعنوان وبهانه ای میریزند.انگلیسها به دلسوزی یا حمایت ماافغانهای مهاجر احتایجی ندارند، خود توانائی انقام گیری از افغانها را بهتر از هرکس دیگردارند. نه هزار لشکر صاحب اختیار کل انگلیس در ولایت هلمند هرطور دلشان بخواهد با افغانها برخورد میکنند،واز کشتن اطفال وکودکان افغان هم دریغ نیمورزند.شهزاده انگلیس همین اکنون درولایت هلمند کشتن افغانها را توسط هلی کوپترهای ماشیندار "شکار" مینامد ویاد آوری آنرا نوعی افتخار میداند.او از من وآقای الکوزی شاید بهتر از مواد حقوق بشرآگاه باشد ولی به آن عمل نمیکند ، زیرامیداند که زورهیچکس به او نمیرسد تا او را به جرم جنایت علیه بشریت به محاکمه بسپارد.

گرچه مقالۀ اخیر داکترصاحب هاشمیان مرا از هرگونه تبصره برموضعگیری هموطنان ما آقایان الکوزی ولمرجباری بی نیاز میسازد، ولی ناگزیرم یک جمله بگویم که ارزیابی کردن نتایج جنگ افغان وانگلیس در171 سال قبل، با معیارهای حقوق بشرامروزی، وصدور حکم جنایت برطرف مظلوم یعنی افغانها با منطق تاریخ ومنطق عدالت وانصاف همسوئی ندارد. دراینجا وظیفۀ خود میدانم تااز توجه همه خوانندگان واشتراک کنندگان دراین بحث اظهار امتنان نمایم،بخصوص اشخاصی که همواره این بحث را داغ نگهداشتند:مثل:آقایان الکوزی ولمرجباری،که مدت یک ماه در مقابله با من وآقایان احمدزی، صبور، کبیر،وحیدالله ،دوست محمدبدخشانی، داکترصاحب هاشمیان ،آقای عباسی، وآقای سادات وداکترسعیدی وسایرنویسندگان مخالف نظرشان ، از موضع خود دفاع کردند .

انتظارداشتم تا طیف وسیعتری از اهالی قلم به بحث دراین خصوص می پرداختند ولی تا هنوز فرهنگ بحث وتبادل افکار وتحمل سخن همدیگر در میان ما افغانها به اصطلاح نهادینه نشده وچندان طرفدارانی ندارد.برخی هم تصور میکنند که اعتراف به اشتباه ،یا موضعگیری اشتباه آمیز، کسرشأن شان است و بنابرین برخی از ما افغانها از خود چنان لج بازی نشان میدهیم که میخواهیم آفتاب را با دو انگشت پنهان کنیم واین نا ممکن است. هیچکس بگفته دانشمند ارجمند آقای سدید،جامع الکمالات نیست، ما نیاز به تکمیل خود ومعلومات خود دربخش های مختلف علوم انسانی داریم و درچنین مباحثی است که انسان با دیدگاه ها واطلاعات تازه واغلب مخالف نظر خود روبرو میگردد واگر حوصله داشته باشد، به نتیجه ای مطلوبتری خواهد رسید.
ازدست اندرکاران پورتال گرامی افغان جرمن نیز سپاس گزارم که نظریات هموطنان را بموقع وبدون معطلی در دریچۀ نظرخواهی میگذاشتند وخواننده را خیلی دیر منتظر نمیگذاشتند.
به امید سرفرارزی همه دوستان اشتراک کننده دراین بحث تاریخی.

سیستانی 8/ 2/ 2013


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 09.02.2013

گران الکوزی صیب! ستاسو د لطف نه دیره مننه. تاسو په دی گتور بحث کی حینو ورونو ته کورنی وظیفی ورکول او ماته هم کورنی وظیفه ستاسو له خوا ورکر شوی وو، مصروفیتونه می دیر زیات و ، عملی نشو، بخشنه غوارم. استاد سیستانی راباندی قهر شوی و بیا هم مشران دی باید دهغوی احترام وساته د دی بحث په هکله دیری نوی معلواتون می درلودل، ما ویل پریده اوضاع لژ سره شی. د تاسو حوصلی نه هم دیره مننه . تشکر لر. الله یارینگ.


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.02.2013

بامعذرت که اسم آقای الکوزی درمتن قبلی فراموش شده بود مجدداً خدمت ارسال کردم

آقای الکوزی:

ازاینکه بار دیگردرموردجنایات امریکایان درابوغریب وافغانستان گفتید وافشای آنراتوسط امریکایان کاربشردوستی دانستیدقسمی که قبلاً گفتم بازهم میگویم که یک کارسازمان دهی شدجهت ایجادترس دربین مردم بودنه یک عمل بشردوستانه.

جنایت آن سربازامریکائی درقندهارکارفردی نبود بلکه به اساس مصاحبه های که اهالی قندهاربارسانه هاانجام دادند گفتندکه چندنفربودند که اززن وطفل گرفته تاپیرمردان راکشتند،پس این یک کارساز ماندهی شدبودنه کاریکفرد،هرامریکائی که جنایت اشکارانجام دهد بازگفته میشود که مریضی روحی دارد.

باوجودکه شما"آقای یاخانم الکوزی" (چون الکوزی تخلص است وبه زن ومرداستعمال آن جایزاست) و"آقای لمر" درهمۀ این بحث یک ماهه کاملاً تنهابودید وهیچکس نظریات فاقدازماهیت اصولی و واقعیت های عینی درجوامع امروزی شما راموردتائیدقرارندادند وقبلاًشمانیزاعتراف کردید بایداین یک درس باشدبرای شما درآینده .


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 09.02.2013

اقاي "الكوزي"
اسم شما الكوزي شده نمي تواند زيرا الكوزي نام يك قوم است، شما كدام ثبوت به زندگي كردن در لندن هم نداريد، صرف كوش كرديد نام خود را از ليست مستعار نويسان مفت بكشيد، خير ما و شما باز هم ملاقي خواهيم شد.


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.02.2013

ازاینکه بار دیگر در مورد جنایات امریکایان در ابوغریب و افغانستان گفتید وافشای آنرا توسط امریکایان کار بشردوستی دانستید قسمی که قبلاً گفتم بازهم میگویم که یک کارسازمان دهی شده جهت ایجاد ترس در بین مردم بود نه یک عمل بشردوستانه.

جنایت آن سرباز امریکائی در قندهار کار فردی نبود بلکه به اساس مصاحبه های که اهالی قندهار با رسانه ها انجام دادند گفتند که چند نفر بودند که از زن و طفل گرفته تا پیرمردان را کشتند، پس این یک کار سازماندهی شده بود نه کار یکفرد،هر امریکائی که جنایت اشکار انجام دهد باز گفته میشود که مریضی روحی دارد.

باوجودکه شما"آقای یا خانم الکوزی" (چون الکوزی تخلص است و به زن و مرداستعمال آن جایزاست) و "آقای لمر" درهمۀ این بحث یک ماهه کاملاً تنها بودید و هیچکس نظریات فاقداز ماهیت اصولی و واقعیت های عینی در جوامع امروزی شما رامورد تائیدقرار ندادند و قبلاً شما نیز اعتراف کردید بایداین یک درس باشد برای شما درآینده .


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 09.02.2013

بعنوان حسن اختتام:

جناب نویسنده محترم دوست محمد خان از بدخشان و از قوم شریف ازبک: من یک خواننده نظریات دوستان در وبسایت وزین افغان جرمن آنلاین هستم. گاهگاهی نظریات خویش را درج نموده ام ولی در این بحث تابیخ گور رفتم. اکثرا نظریات شما را در بحث های مختلف تحت عناوین گوناگون مثبت ارزیابی می کنم. همچنان معلومات وسیع شما در مورد زبان و ادبیات فارسی قابل قدر و تائید است. در آینده نیز من از نظریات شما استفاده ها خواهم کرد. لطفا در این مورد کوشا باشید.

در مورد اعتراض شما بر ترجمه من از اعلامیه جهانی حقوق بشر یک جهان ممنون. در حالیکه دلسوزی شما را نسبت به من مبنی بر این که زحمت بخود ندهم و کاری را که دیگران از جمله ایرانیان انجام داده ام پشتش را ایلا کنم، با سپاس یاد می نمایم. ولی یک جوک سیاسی خدمت تان بعرض می رسانم: زمانی بچه ای در یک حادثه مغزش را از دست داد. والدینش خواستند مغزی خریداری کنند تا داکتران آن را در سرش جابجا کنند.

والدین به بازار مغز فروشی رفتند و مغز های مختلف با قیمت های مختلف عرضه می شد. قیمت آن از یک دالر گرفته تا هزاران دالر فروش می شد. یک مغز به قیمت پنج دالر و مغز دیگر به ده هزار دالر! آن ها علت تفاوت در قیمت مغز ها را جویا شدند. فروشنده گفت: مغز یک جاپانی ده دالر، مغز یک امریکائی بیست دالر ... ولی مغز یک افغان بیست هزار دالر!؟

دلیل: از مغز جاپانی در طول حیاتش آنقدر استفاده شده بود که چیزی در آن باقی نمانده بود و به همان دلیل ارزان عرضه می شد ولی مغز افغان بکلی دست ناخورده و کاغذ پیچ بود و هیچ از آن استفاده نشده بود و حتی این افغان خانه خراب از مغزش برای نجات حیاتش در آخرین لحظه زندگی استفاده نکرد! تا بکی ما بکوشیم مغز خویش را دست ناخورده نگهداریم و از کارهای دیگران استفاده کنیم؟

اقرار شما به ازبک بودن تان:
در زمان قیود شبگردی خلقی ها و پرچمی های خدا نشناس هر کسیکه بعد از ساعت معین شب در کوچه و بازار کابل ظاهر می شدند، نام شب گرفته می شد. در یک مورد یک هزاره بیچاره غریب کار بعد از قیود شب گردی طرف خانه روان بود که از طرف یک ضابط ماشینی امر "دریژ" برایش داده شد و از او خواستند که نام شب را بدهد. آن مظلوم بیچاره از بس که وارخطا شد نامش از یادش رفت و صدا کرد: شوی گلثوم، بابه صفورا!

شما در ارائه بحث بالای فاتحین افغان هند، متهم به تعصب شدید و شما فورا اقرار کردید که نه، نعصب ندارید، از قوم ازبک هستید و درس تان را در این و آن مکتب به زبان پشتو خواندید!

دوست عزیز: نظر تان را طبق دلخواه خویش ارائه نمائید و هیچکس حق ندارد شما را بخاطر این و آن بودن تان متهم سازد.

تشکر از توجه نان.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 09.02.2013

د افغان جرمن آنلاین درنو مدیرانو ته گیډی گیډی سلامونه و احترامات وړاندی کوم. ډیره مننه چه ستاسو په همکاری دا زمینه مساعده شوه چه افغانان یو دبل سره پر یو حیاتی موضوع بحث وکړی.

بعد از تقدیم احترامات چون امروز آخرین روز نظر خواهی در این مورد تعیین گردیده است، می خواهم نظر آخر و نهائی خویش را غرض معلومات دوستان هموطن تقدیم بدارم و امیدوارم با خواندن خویش مرا مرهون احساس خویش سازند ولی از شما دوستان هیچ توقع نیست که آن را بپذیرید: حافظ وظیفۀ تو دعا گفتن است و بس ... در بند آن مباش که شنید که نشنید!

اعلامیه جهانی حقوق بشر و دین مبین اسلام: امروز اگر اسلامی در افغانستان باشد، در تائید اعلامیه جهانی حقوق بشر است و هیچ اختلافی بین دین مبین اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر نباید باشد و نیست هم. اگر این دو پدیده با هم در تضاد می بودند، ماده سوم قانون اساسی افغانستان صحبت از دین مبین اسلام و ماده هفتم آن از اعلامیه جهانی حقوق بشر نمی کرد. اصل مطلب از این قرار است که دین مبین اسلام تفاسیر و معانی گوناگون و دلخواه می تواند داشته باشد ولی تدوین کنندگان قانون اساسی از اسلامی در افغانستان حمایت دارند که نافض اعلامیه جهانی حقوق بشر نباشد و به همین علت است که امروز هیچ کشور اسلامی در جهان سراغ نمی گردد که پیروی از منشور سازمان ملل متحد را مکلفیت خویش ندانند و از آن اطاعت نکنند. بحث بالای گروهای مذهبی خصوصی بشکل ملاهای قم ایرانی و دیوبندی های پاکستانی و وهابی های سعودی هیچ ربطی به موضوع ندارد.

اگر ما قرار باشد این بحث را به شیوه های مذهبی اسلامی دنبال کنیم منزل ما همان است که فیلسوف نامی افغان زمین بنام عبدالرحمن جامی رسید:

ای مُغ بچۀ دهر بیار جام میم، کز نزاغ شیعه و سنی در قیم! پرسند جامیا چه مذهب داری، گویم صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نیم! اگر قرار باشد ما از نیاکان خویش تقدیر کنیم و خاطرات آن ها را زنده نگهداریم، پس چرا از کرده ها و نوشته های افرادی از قماش محترم مولانا عبدالرحمن جامی نیاموزیم و پیروی نکنیم؟ چرا افتخارات خویش را صرف و صرف در شمشیر کشی ها محدود سازیم؟

استاد معظم و مکرم هاشمیان:

شما سئوال می کنید که شرکت شهزاده انگلیس در جنگ کنونی افغانستان نقض حقوق بشر است یا خیر؟ بجواب تان باید گفت که جنگ کنونی در افغانستان بر اساس منظوری و تائید سازمان ملل متحد به پیش می رود و من در پاسخ باین سئوال شما هیچ حوابی از خود داده نمی توانم. در جنگ نقض حقوق بشر صورت می گیرد. مثلا قتل بیرحمانه یک خانواده افغان در قندهار توسط یک سرباز جنایت کار امریکائی یک نقض صریح از اعلامیه جهانی حقوق بشر بود و محاکمه سرباز مذکور هم اکنون در امریکا جریان دارد. جنایات سربازان امریکائی در زندان ابو غریب مثال دیگریست که بمثابه لکه ننگی در تاریخ فعالیت های نظامی امریکا درج گردید و هیچ امریکائی آن را نه تنها پنهان نگه نداشت بلکه سربازان امریکائی خود در افشای آن نقش فعال داشتند!

اگر شما جناب کدام ثبوت علیه شهزاده انگلیس مبنی بر جنایتکار بودنش در جنگ کنونی افغانستان داشته باشید، چرا آن را افشاء نمی سازید تا جهان متوجه آن شده و آن را دنبال کند؟ امروز سانسور از بین رفته است و شما چرا نمی توانید جنایات شهزاده انگلیس را افشاء سازید. اگر شما به چنین کاری دست بزنید من اولین کسی خواهم بود که به طرفداری موقف شما اعلام موضع خواهم کرد. یا الله: داگز او دا میدان!

جناب وحید الله از آلمان:
معلومات شما در مورد کتاب مورد نظر تان را با دقت خواندم ولی شما یک اشتباه دارید و آن اینکه مسائل امروزی بر اساس مندرجات اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد بررسی قرار می گیرد، نه بر اساس نوشته یک نویسنده. بناء از شما صمیمانه توقع می رود که بحث های خویش را در چوکات اصول معیار جهانی عیار ساخته ارائه نمائید تا مورد استفاده خوانندگان نظریات شما قرار گیرد.

جناب کبیر از لندن:

من بارها خدمت شما عرض نمودم که بحث های استاد اعظم سیستانی را بگذار بخود سیستانی. اگر شما از خود چیزی به تائید یا رد نظریات سیستانی دارید، ارائه فرمائید در غیر آن از کمر بحث گرفتن و چیلک اندازی شما در بحث بین طرفین اصلی بحث هیچ مفهوم و معنی ندارد. همچنان شما علیه مستعار نویسی می نویسید ولی از نام کبیر از لندن استفاده کردن اگر مستعار نویسی نیست، پس چست؟ اگر شما علیه مستعار نویسی قرار دارید، چرا خود یک مستعار نویس هستید. اسم من الکوزی است و من به همین نام می نویسم. من نمی خواهم عکس و نام نشان خود را درج نمایم تا مستعار نویس محسوب نشوم. اگر در گذشته هم نخواسته ام خود را تشهیر نمایم، کار خود من است. وقتی من کرده های افراد مشهور و نامی را دیدم، ترجیح می دهم که در همین گمنامی بسر برم تا از نوشتن و نظر خویش طالب پاداش گردم. شما را که قاضی تعیین کرده است که بالای نوشته های مردم قضاوت کنید؟ چرا بجای قضاوت به روشن سازی اصل موضوع نمی پردازید؟

آیا لمر جباری زن است یا مرد؟

عجب بحثی؟ چرا عین سئوال متوجه من الکوزی نشد. لمر جباری تا جائیکه من خواندم نه خود را زن و نه مرد معرفی کرده است. چطور شد که یک دفعه ای از بحث بالای نظریات لمر جباری بالای جنسیت او یعنی زن بودن و مرد بودنش دوستان چسپیدند؟ اینکه لمر زن باشد یا مرد با بحث چه ربط دارد؟ بعد از اینکه زن و مرد بودن شان ثابت شد، دوستان حتماً در قدم بعدی موضوعات قومی و مذهبی او را مطرح بحث خویش قرار داده و بحث را به بیراهه می برند. چرا شما این نوع اندیشه و شیوه بحث دارید؟ شما را به جنسیت، مذهب، قوم ... نفر چه و چه ربطی به بحث دارد؟

فرهنگ مرده پرستی:

استاد سیستانی با کمال شهامت کرده های مجاهدین را مورد نقد و ارزیابی قرار داده و آن را محکوم کرد. این موقف جناب سیستانی قابل قدر است. بیائید که بجای تبصره بالای مرده های خویش و تهمت در پشت آن ها به مسائل روزمره خویش توجه نمائیم. این پیشنهاد من چه عیب دارد و چرا شما دوستان از بحث بالای این موضع روز طفره می روید؟

وزارت معارف افغانستان کارهای مجاهدین ما را درج کتاب های درسی و نصاب تعلیمی اولاد افغان زمین نمی توانند، چرا؟ زیرا اعمال آن ها نقض صریح از اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد. چاپ کتاب های وزارت معارف افغانستان بکمک پولی کشورهای خارجی صورت می گیرد. این کشور ها حاضر نیستند حتی یک پول هم برای چاپ و نشر مطالبی که نقض حقوق بشر در آن درج باشد بپردازد. افغانستان خود قدرت چاپ و نشر ندارد. وقتی که موضوع از این قرار باشد، شما چطور می توانید چیزی را از خود چنین و چنان سازید و اگر این کار را هم بکنید، چه فایده دارد؟


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: جرمنی     تاریخ: 09.02.2013

با سلام و محبت فروان،
با اظهار تشکر بیکران از این ویب سایت و تشکر از همۀ آنانیکه در این بحث شرکت داشتند. اگرچه من در جملۀ کسانی هستم که هیچ ننوشتم ولی با دقت تام زیاد خواندم و زیاد آموختم. منجمله این بحث بسیار آموزنده بود و با یک شکیبایی خاص و همچنان با یک امانت داری خاص نسبت به افتخارات ملی ما ادامه یافت.

فرهنگ گفتوگو در بین ما افغانها واقعأ بسیار کم رشد نموده که مسئوولیت رفع این ضرورت را باید همین وب سایت ها، تلویزون ها و رادیو ها عهده دار شوند، البته آنانیکه فهم و صلاحیت پیشبرد آن را داشته باشند، که افغان جرمن آنلاین خوشبختانه در خور این شأن میباشد.
نتیجه گیری در عملکرد افغانها نسبت به انگلیس ها 171 سال پیش از امروز برای من چنین است: در دفاع از مام وطن، ننگ و ناموس مطابق طرز فکر انسان ها در آن زمان این یک افتخار تاریخی نیکان ما هست و خواهد بود که با حقوق بشر امروزی قابل مقایسه نیست.

حکایت کوچکی از فیلم گاندی از برخورد و عملکرد انگلیس ها در آن زمان یاد آور میشوم که بیجا نخواهد بود:

در محوطۀ که گاندی در اوایل مبارزه صلح آمیز خود در مقابل انگلیسها سخنرانی میکرد برای بار اول تقریبأ زیادتر از 20 هزار نفر جمع آمده بودند، انگلیسها برای بار نخست میخواستند یک ماشین زره پوش با ماشیندار های ثقیل را استفاده کنند که خوشبختانه این ماشین نسبت کوچکی عرض راه ورودی داخل محوطه شده نتوانست، بنابرین صاحب منصب انگلیسی امر فیر را به عساکر پیاده خود محول کرد که بازهم هزار ها کشتۀ غیر مسلح و بیگناه برجا گذاشت. بعدتر این صاحب منصب در مقابل سوالی که اگر این ماشین زره پوش داخل محوطه شده میتوانست آیا او امر فیر را هنورهم میداد چون در آن صورت مطمینأ هر 20 هزار نفر به قتل میرسیدند. جواب این افسرانگلیسی چنین بود: بلی من این دستور را میدادم، چونکه دولت ما با مخالفین ترحم ندارد.

با عرض حرمت


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.02.2013

اسلام علیکم،

شاید به هموطنان شامل این بحث جالب باشد، که در این اواخر نویسنده انگلیسی William Dalrymple کتابی در باره جنگ افغان ـ انگلیس بنام « برگشت شاه» نوشته است. یکی از نیاکان نویسده در جنگ اشتراک داشت و بعداً یادداشتی در آن باره نوشته است. Dalrymple بخاطر جمع آوری معلومات خودش به افغانستان سفری هم داشت. در پهلوی اسناد آرشیف و مصاحبات او از خاطرات میرزا اعطامحمد، عسکر شاه شجاع استفاده نموده است. من متاُسفانه کتاب وی را تا حال نخوانده ام، ولی باچند مصاحبات نویسنده با روزنامه های بین المللی آشنا شده ام. در یک مصاحبه با Independet او ادعا دارد: جنگ اول افغان ـ انگلیس به افغانها، که تا آن نقطه زمانی در تشکیل قبایلی زنده گی میکردند، یک هویت ملی بخشید.
په یوه بله مرکه کې NYT سره د پوښتنی، چه Bush او Blair د تاسو کتاب نه څه زده کولئ شي، په ځواب کې یې وویل: تاسې باید افغانستان کې مداخله ونکړئ او د نورو هیوادونو خلک یوازی پریږدئ. دغه اصل څرنګه چه معلمیږي د برطانیوی سیاست له مهمو اساساتو نه وا. کله چه Harold Macmillan د صدراعظمئ مسوُلیت Douglas-Home ته سپارلا نو ورته یې وویل: د تا حالت به تر هغه وخته ښه وي، چه افغانستان کې دی مداخله نه وي کړي.
د Guardian ورځپاڼی سره د یوې برخې ژباړنه نه کوم، ځکه چه مهم عالمان هم شته، چه د بشر د حقوقو اعلامیه ژباړي:
The consequences of this witless expedition – the bones of the last of the slaughtered British army still lie on the hill of Gandamak – led to a more vicious one, the invasion of the British "army of retribution" in 1842. That army's mission was to expunge the shaming image of recent British defeat, but the troops merely added to the shame as they raped, murdered, desecrated and pillaged their way through Afghanistan, committing a series of war crimes that Dalrymple calls a "dry run" for the even greater imperial atrocities perpetrated in India after 1857.


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 09.02.2013

افغانان محترم و گران قدر
از اينكه امشب اخرين چانس اظهار نظر به ارتباط نوشته جناب سيستاني است و ميدانيم كه بحث ها به كجا ها كشيده شد و مثل گفتار اقاي نبيل مسكينيار از گپ گپ ميخيزد، بهر حال اكثر گفتار بزرگان اموزند بود و از همه جهان سپاس.

اقاي سيستااني به جا فرمودند كه "تا هنوز فرهنگ بحث وتبادل افکار وتحمل سخن همدیگر در میان ما افغانها به اصطلاح نهادینه نشده وچندان طرفدارانی ندارد.برخی هم تصور میکنند که اعتراف به اشتباه ،یا موضعگیری اشتباه آمیز، کسرشأن شان است و بنابرین برخی از ما افغانها از خود چنان لج بازی نشان میدهیم که میخواهیم آفتاب را با دو انگشت پنهان کنیم واین نا ممکن است.
به تاييد فرموده جناب سيستاني يك چيزي مهم ديگري را علاوه كنم كه عبارت از روش "مستعار نويسي" است، اين روش چيزي تازه اي نيست، ما قبل عصر انترنت اشخاص و گرو هاي بودند كه "مستعار" مينوشتن و دلايل قناعت بخش را دارا ميباشد، مثلآ خوف از اذيت خوف انتقام جوي حتا امكانات مرگ ....، دليل ديگر "مستعار" نوشتن اين هم ميتواند باشد كه شخصي نمي خواهد ديگران صرف به خاطر آشناي و يا ذكر نام شان قضاوت پيش از پيش كنند....، اما اين "مستعار" نويسي مثل اكثر پديده ها ديگر شمشير دو لبه است كه ميتواند مخرب باشد، "مستعار" نويس ميتواند عقده ها شخصي خودرا بدون خوف به ميدان بكشاند، ميتواند دوروغ بگويد، به حيثت ديگران نا جونمردانه تاخت و تاز كند، به كمي و كاستي خود بي پروا باشد.....چرا ؟ انها فكر ميكنند اگر كسي نمي تواند ايشان را بشناسد هر بدعت كه دل شان خواست بي پرده ميگويند,ضد و نقيض حرف ميزند،حتا به خاطر ساعت تير بحث ها را تخرييب ميكند،اين اشخاص ضمير مرده دارند و از خدا خوف ندارند.

در اين عصر انتر نت تعداد اين اشخاص زياد شده و فعاليت شان مخربتر .اين وظيفه مهم بدوش تمام مسولين صفحه هاي انتر نتي بشمول افغان انلاين است تا از همچو اشخاص مخرب بهر وسيله جلوگيري كند، اين صفحه وزين با اينكه موضوعات را قبل از نشر مورور ميكند تا ازحرف هاي ركيك و بيجاه جلوگيري شود كه كار بس نيكو است، اگر بتواند ادرس e-mail نويسنده ها با يك confirmation تصديق كند از دخول اشخاص مخرب جلو گيري ميشود.

در اخير از كاركنان اين صفحه جهان سپاس


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 09.02.2013

اقاي "الكوزي"
اكثر اشخاصيكه در اين صفحه نظر دادند يا مطلق هم نظر بودن و يا نظر تقريبآ مشابه داشتند صرف شما و "اقا يا خانم" لمر نظر مخالف داشتيد و از موضع خود چندان دفاع كرده نتوانستيد. مثل هميش يا قانع نميشويد و يا همه را در جوال با خود خلط ميكنيد.

در وطن هم يك گروپ كوچك 500 تا 1000 نفري و در خارج يك قشر كوچك از راه گم هاي (روشنفكر ) كه همه ملك را گدو ود ساخته ور نه مردم عام با هم مخلف نيستند


اسم: ناصر تیموری    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.02.2013

تبصرہ ھا و تذکرات وطندارنم برایم بسیار آموزندہ بود و از پورتال وزین افغان جرمن آنلاین بہ خاطر مساعد نمودن این امکان برای چنین بحث تاریخی صمیمانہ تشکر می نمایم ۰

عالیقدر محترم عباسی در نوشتہء پر محتوای خویش بہ دو نکتہء پر اھمیت اشارہ نمودند :
( ۱ ۔۔ در کودکی يا خود جنگیده ايم و يا جانوران بیجاره را به جنگ انداخته از تماشای آن محظوظ گرديده ايم، مورچه ھای سیاه کلان را بجنگ می انداختیم و يا سگ های ايله گرد را بزرگان ما پرنده های ظريف و قشنگ چون بودنه، کبک و مرغ کلنگی و چارپايان چون قچ و اشتر و سگ هارا نه تنها بخاطر تفنن بلکه برای قمار به جنگمی انداختند.

۲۔۔ جنگ فرار از قلمرو انسانیت و ارزش های انسانی است و عملیست که مايحصل آن ريختن خون و ويرانی و بربادی بشريت است. بلند کردن داعیۀ حقوق بشر به گمان اغلب در جنگ خیال پردازی و خوش بینی محض بیش نیست. اگر بشر حقی دارد بايد از گزند جنگ در امان باشد و در صلح و امن زيست کند و ھمچنان دو میرمن افغان محترمہ ھلینہ ملکیار و محترمہ منیرہ یوسف زادہ در ھمین پورتال وزین با نوشتہ ھای بسیار زیبا و پرمحتوا در رابطہ با پدیدہء جنگ و دیگر پدیدہ ھای ناھنجار اجتماعی بہ بازنگری و تغیر در رفتار و کردار تا’کید ورزیدہ اند !

حاصل و نتیجہء جنگ نہ تنھا خون؛ اشک؛ غم و فقر است بلکہ برای مسبب و جنگ افروز نیز منفعتی در پی ندارد چہ از ھر ھزار دالری کہ برای ساختن تجہیزات جنگی و مخارج جنگ بہ مصرف می رسد حتی در بہترین حالت حدود صد دالر منفعت اقتصادی از آن ھزار دالر حاصل نمیگردد ! بحث کنونی یک بحث ھویتی و احساسی است کہ رابطہ ای استوار با ھویت ملی و احساس ملی دارد و اینکہ آیا نسل کنونی خواھد توانست کہ تعادلی بہ صفت” پل رابط” میان نسل ھای گذشتہ با طرز برداشت دیروزی و نسل ھای آیندہ با دیدگاہ ھای نو برقرار نماید و ارزش ھای ملی و اعتقادی پدران را بدون بازنگری بہ فرزندان منتقل نماید ! اعتقاد راسخ دارم کہ افغان ھا خواھند توانست از اوصاف و کارنامہ ھای سہ شخصیت تاریخ معاصر افغانستان ( شاہ امان اللہ؛ محمد ظاھر شاہ و محمد داود ) ارزش ھای ملی را استخراج نمایند بہ طور مثال از شخص شاہ امان اللہ ارزش ھای مانند آزادی و استقلال و ترقی خواھی؛ از شخص محمد ظاھر شاہ ارزش ھای مانند تحمل و مدارا و مدنیت خواھی و از شخص محمد داود ارزش ھای مانند پرکاری؛ راستکاری و وطن دوستی را بہ صفت ارزش ھای ملی بہ فرزندان انتقال دھند ۰

الکوزی صاحب ؛

موقعیت جغرافیایی کشور عزیز بدبختانہ چہ در درازنای تاریخ و چہ در عصر معاصر باعث گردیدہ کہ مردمان ساکن این مرز و بوم آماج لشکر کشی ھا و و کشتار ھای بیرحمانہ قرار گیرند؛ بعضی این سرزمین را گذرگاہ برای فتوحات خود قرار دادہ و بعضی از فاتحین شھری از این کشور را مرکز امپراتوری خود قرار دادند و بعضی در رقابت با دیگری این کشور را پارچہ پارچہ نمودند کہ حتی جھت حراست و مصوونیت مستعمرہء طلایی خود باعث جدایی اقوام این مرز و بوم شدند و بعضی بہ خاطر ایدیالوژی و مصوونیت خود جنگی را بالای مردم این کشور تحمیل نمودند و بالاخرہ وضعیت کنونی کہ حتی روزی وزیر دفاع سابق آلمان بہ جواب سوال یک خبرنگار کہ چرا آلمان بہ افغانستان لشکرکشی نمودہ؛ گفت کہ ما از امنیت کشور ھای خود در ھندوکش دفاع می کنیم ! بلی مردم افغانستان بہ تغیر ات نیازمند و علاقمند بودہ و می باشند و موقف شما را برای تغیر و تحول مثبت ستایش می نمایم !

نقل قولی از یکتن از روسای جمھور آلمان ” گوستاف ھاینیمن” ”کسیکہ خواھان تغیر دادن نمی باشد ؛ چیز ھای را کہ می خواھد نگہدارد نیز از دست می دھد”


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 08.02.2013

دوستان:

تشکر از افغان جرمن آنلاین که زمینه این بحث را فراهم ساختند و تشکر از دوستان که در این موضوع سهم گرفتند.

نتیجه از نگاه من این است که ما افغان ها موافق هستیم که در مورد موضوعات مربوط به افغانستان موافق نیستیم. هر گاه مسائل افغانستان باین شکل از زاویه دید شخصی و گروهی مورد بحث و ارزیابی قرار گیرد، ما بسویه ملی برای وحدت ملی به موافقه نخواهیم رسید. مثال امروز کرزی بهمان اندازه که طالبان او را سرزنش می کنند قابل سرزنش نیست و هم طالبان و گلبدین مقاومت ملی بوده نمی توانند ....

کمتر کسی هم یافت می شوند که یک راه متعادل را دنبال کنند. پس قربانی اصلی در چنین وضعیتی منافع ملی افغانستان است و بس. ماجراجوئی ها بنام جهاد افغان ها همیشه به اهداف ملی افغان ها ضربه زده و افغانستان را در مسائل جهانی منزوی ساخته است!


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.02.2013

سلام خدمت همه خوانندگان عزیز:
قبل ازهمه ازمسئوولین محترم پورتال افغان-جرمن آنلاین متشکرم که با نهایت شکیبایی نظریات دوستان راباکمال امانتداری به نشر سپردند.

دوستان محترم !
قراراست این بحث شنبه شب بسته شود ولی ما تاامروزندانستیم که "لمر" مرداست یازن اگر نویسندگان محترم برای آقای "جباری" "محترم" خطاب کردن یا"محترمه" ویابه گفتۀ جناب هاشمیان صاحب که گفته اند «لمرصاحبه» اماازطرف آقای جباری هیچ واکنش نشان داده نشد.
چون کلمۀ «لمر» که یک کلمۀ پشتواست به اسم مفرد مذکراطلاق میشود ودربین پشتون ها هیچ زن یافت نمیشودکه اسمش "لمر"باشد اگرلطف کنند شخصاً آقای یاخانم جباری درمورد معلومات دهند.

آقای الکوزی ازلندن:
ایا شما درلندن آزادی فردی دارید؟ به این سوال کوچک ولی بامفهوم وابعادوسیع من شماجواب ندادید. اما ندادن جواب شما اثبات کردکه قلباً حقیقت رادرک میکند ولی تحت فشارقرارداریدوگفتن آن سخت است متشکر.

به همه دوستان شامل این بحث وخواندگان محترم صحت وسلامت آرزومیکنم


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 08.02.2013


جناب برادرعزیز اقای الکوزی

از زاویهء "تئوریهای کومینیکیشن" که من چنین مضمونی تدریس میکردم، یا شما مقالهء مرا بدقت نخوانده اید ویا اینکه به اصطلاح خود رابکوچهء "حسن چپ" زده اید. من درمجموع به ارتباط تماس انگلیسها با افغانستان سخن گفته ام و درتمام آن مقاله فقط یک سوال بشما راجع شده که آیا شهزاده "حریص" انگلیس را بارتباط بیانات نشرشده اش قاتل و ناقض حقوق بشر میشناسید یاخیر؟

اما شما مسایل افغانستان ماقبل التاریخ و افغانستان تاریخی رابمیان کشیده اید، چیزیکه باصل موضوع هیچ ارتباط ندارد. بخاطر همین بی ارتباطی یک "نابیت" بیادم آمد که آنرا بحیث آخرین تماس بشما مینویسم (درستون مقالات امروز یک مقاله ازجناب عارف عباسی نشر شده اگر فرصت یابید آنرابخوانید) :

سرش کل بدور زنخ چارمو +++ ببین ده کجا و درختان کجاست ؟


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 08.02.2013

اقاي "الكوزي"
شما نوشتيد:
"
تهمت و افترا با کسی که همراه خودت در مورد مشکلات افغانستان بحث می کند، ترد گوئی و پوست کنده نویسی نیست. شما بجای اینکه در یک مسابقه پشت توب بدوید، پشت حریفان بازی تان می تازید"
اقاي" الكوزي"
جواب و يا نقد كردن بايد با دليل و ثبوت استوار باشد نه مشت زدن به هوا، بفرمايد بگويد كدام قسمت نوشته بنده "تهمت و افترا" است ؟ اكثرآ انچه من ذكر كردم چيزي جز گفتار شما كه در همين صفحه درج ميباشد نيست.
از گفتار شما معلوم ميشود كه از سسپورت هم استفاده نا درست كرده ايد، به همه معلوم است در پهلولي توپ نظارت بر حريف جز مهم سپورت است چه خاصه حريف فريب كار.

به دوام ميگويد:

" در ماده سوم قانون اساسی افغانستان پیروی از اسلام را سفارش می کند ولی در ماده هفتم قانون اساسی اعلامیه جهانی حقوق بشر را"

اقاي "الكوزي"
شما از هردو مواد قانون اساسي مطلع بوديد، بنده را چنين سفارش كرديد"
"از شما جناب صمیمانه خواهشمندم که بر ارزشهای ملی افغانستان مطابق روحیه قانون اساسی این کشور صحبت و سئوالات خویش را مطرح سازید" و در ضمن به تايد از قانون اساسي اين را علاوه كرديد "کسانیکه قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان را ساختند و امروز کسانیکه از آن پیروی و متابعت می نمایند، همه مسلمان و مردم دیندار بودند و هستند"

مگر چه شد كه خود شما به گفتار اولي خود حمله كرديد، مانند بازي كني كه به دروازه خود گول بزند اينجنين فرموديد "از نظر من کسانیکه این کار را کردند مفت و رایگان دین اسلام را فروختند درج این ماده های ضد و نقیض کار شیادهای مسلمان نمای افغان "

اقاي "الكوزي"
شما اگر پابند گفتار خود نباشيد، با گفتار ديگران چه گونه معامله خواهيد كرد ؟

اقاي"الكوزي" حرف جالبي رابيان ميداريد: "شما اعلامیه جهانی حقوق بشر را باین دلیل قبول ندارید که مسلمان هستید و پیرو ماده سوم"
نظر به گفتار شما از اين كه شما اعلامیه جهانی حقوق بشر را قبول داريد مسلمان نميباشيد ؟

در اخير مينويسيد:
"من قبلا اعلام کردم که بحث سر اصل موضوع پایان یافت ولی شما بدون آنکه در بحث نقش داشته باشید خود را به بهانه دفاع از سیستانی و هاشمیان و غیره و غیره درگیر بحث می سازید"

اقاي"الكوزي"
شما منحيث يك بازي كن و مهمتر از آن علان ختم بازيكه در حل جريان باشد نداريد، به عبارت ساده شما خود را گول زديد بار ملامتي را به گردن ديگران انداخته ختم بازي را خود اعلان از ميدان بازي برامده و دعواي اخذ كپ قهرماني را داريد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 08.02.2013

محترم صبور خان از آلمان:

به تائید فرموده شما، مسایل تاریخی شامل بحث بشر شناسی و علوم اجتماعی می گردد و بهیچ صورت یک بحث فزیک یا کیمیا یا ریاضی که علوم مثبته خوانده می شود، نیست. ولی شما در پاراگراف بعدی نوشته تان مثال از ادیسون که در بخش برق تحقیقات کرد می آورید. اگر شما باین عقیده هستید که تاریخ موضوع بحث ادیسن نبود، پس روی کدام دلیل از ادیسون مثال اوردید؟ اینکه شما با استدلال من مخالف می باشید، هیچکس شما را مجبور نمی تواند که موافق باشید.

جناب داکتر سیدخلیل الله هاشمیان:
ما دو افغانستان داریم: یکی افغانستان تاریخی که تاریخ آن به هزاران سال می رسد و دیگر افغانستانی که قدرت در دست افغان ها افتاد. من خوب نمی دانم که بحث شما سر کدام افغانستان است؟ اگر هدف تان افغانستان تاریخی باشد، در وقت زمامداری ترک ها، عرب ها، مغول ها ... و غیره افغان ها کجا بودند که این امپراطورها را شکست دهند و اجازه ندهند بالای افغان ها حکومت کنند. مثلا صحرائی های گوبی برای بیش از شش صد سال بدون کدام جنجال بالای افغانستان و منطقه حکومت کردند. من قبلا خدمت شما عرض کردم که مثلا در وقت زمامداری بابر شاه که قبرش هنوز هم در کابل موجود است، کدام افغان علیه او قیام کرد و حکومت او را با شکست مواجه ساخت؟

از نظر بنده ما دو فرد در تاریخ افغانستان افغان ها داریم که اگر مستقل نبودند اراده مستقل برای یک افغانستان آزاد داشتند: احمدشاه ابدالی و امان الله خان. از نظر بنده بقیه همه یا اجنت انگلیس بوده و یا از حمایت انگلیس برخوردار بوده باستثنای دوره حزب دموکراتیک خلق افغانستان که روس ها نقش ایفا کردند. امروز افغانستان تحت تسلط امریکا و انگلستان قرار دارد. من کدام ضدیت محسوس با امریکا و انگلستان را نمی بینم. در حقیقت این جنگ ناخوانده از طرف امریکائی ها و انگلیس ها بخاطر اهداف استراتیژیک شان براه افتاده است. اگر هدف شما از نیروی مقاومت طالبان باشد، خواهشمندم که در این مورد تجدید نظر نمائید. طالبان در جنگ نیابتی کشورهای مختلف در افغانستان نقش ایفا می کنند و من فکر نمی کنم که این نوع جنگ های نیابتی به افغان ها و افغانستان مربوط باشد.

تشکر از توجه تان و امیدوارم در این مورد روشنی بیاندازید.


اسم: داکتر سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.02.2013

پیرامون بشردوستی جنابان الکوزی و لمرجباری

جای مسرت و قابل تقدیر است که در نسل قرن21 ملت فغان دو هموطن درهجرت مدافع و طرفدار جدی حقوق بشر تبارز کرده است، در حالیکه بداخل افغانستان جنگ سالاری و کشت و خون بیداد میکند. افغانهای مهاجر بطور عموم طرفدار حقوق بشر می باشند و منشور ملل متحد به دفاع از حقوق بشر کمتر از 60 سال عمر دارد، درحالیکه نزاع قلمی در پورتال وزین (افغان جرمن آنلاین) به دفاع از حقوق بشر در قرن 19 یعنی حدود 173 سال قبل تعلق می گیرد و در آنوقت ملت انگلیس با داشتن "مگناکارتا" احساس افتخار می کردند و انگلستان آنزمان به حیث مهد دیموکراسی غرب موقف داشت. اما همین ملت مغرور "مگناکارتا" را فراموش کرده به فکر جهانگیری شدند و تعریف امپراطوری انگلیس ( (British Empir چنین بود که "آفتاب از یک سر آن طلوع و در سر دیگر آن غروب میکند." وقتی یک ملت به جهانگیری شروع میکند، یعنی مردمان آزاده را اسیر می سازد، می کشد و کشته می دهد. اینکه تعداد تلفات انگلیس در یک جنک قرن 19 حدود 13 هزار نفر بوده، این تلفات در قدم اول ناشی از سیاست غلط ، سنجض غلط و شناخت غلط آنها از محیط و مردمی بوده که بخاطر آزادی و حفظ دین و ناموس خود از فداکردن سر و مال دریغ نمی کنند. پروفیسر داکتر ( (Karl E.Meyer مقالۀ مفصل و تحقیقی که پیرامون شکست و تلفات انگلیس در قرن 19 تحت عنوان (نابودی لشکر برتانیه در افغانستان تا آخرین نفر) در سال 1999در (ژورنال تاریخ حربی امریکا) نوشته و داکتر خلیل الله اقتاش تلخیصی از آن مقاله تهیه کرده که بعدا ً می خوانید، در شروع مقالۀ خود داکتر مایر می گوید: "افغانستان برای جنگ های کوهی چنانست که فرانسه برای فیشن عالی و ایتالیه برای آرت شهرت دارد. سرزمین فقیر، خشک و بیابان و دارای مردم جنگجو، افغانستان جایی است که یک لشکر مودرن برای تجاوز در آن بزور تیله شده باشد. در حالیکه مردم افغانستان به بیرون راندن خارجیان ناخوانده عادت کرده و در خلال دو قرن گذشته این مردم هر نوع تلاش اجنبی را برای حکومت کردن بالای شان خنثی ساخته اند. . ."

نوشته مختصری که در پورتال به عنوان محترمان الکوزی صاحب و لمر صاحبه تقدیم کرده بودم، در حالیکه . . . . .

توجه:
این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.


http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/hashemiyan_sk_bashardosty_alekozai_wa_djabarkhai_2.pdf


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.02.2013

با تقدیم سلام و احترام،

بخش نظرسنجی در مورد مطلب جناب سیستانی به روز شنبه تاریخ 09.02.2013 ساعت 23:59 مسدود میگردد. خواهشمندیم تا آن مهلت آخرین نوشته ها و جمعبندی خویش را بما ارسال بدارید. در این فرصت از سهمگیری فعالانۀ همه هموطنان قلبأ تشکر نموده، خوشی و سعادت شما را آرزو می کنیم.

با تمنیات نیک
اداره


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.02.2013

جناب الکوزی مسایل تاریخی مثل فزیک نیست که لین مثبت ومنفی برق راباهم یکجانماید وجرقۀ آنراشمابینید بگوید که بلی این کاراشتباه بود دراین جامثالهای تاریخ وواقعات که درجهان رخ داده به شما بطورمثال پیشکش گردید ولی شما درآن گپ میکشید جالب این که شماازواقعات که به چشم خودمیبینیدهم انکارمی ورزید وچشم دیدکس دیگرراکه هیچ قبول ندارید.

شما قرارذیل سوال نمودیدکه من آنراعیناً تکرارمیکنم:
« از نظر من وقتی یک کار نتیجه دلخواه نداده باشد، هیچ جای افتخار نیست. آیا شما این نظر مرا رد می کنید؟»
درجواب شمابایدعرض کنم که بلی من مخالف این نظرام. هرکاردرذات خودیک تجربه ویک درس وآموزش است ، ادیسن فزیکدان مشهور درساختن گروپ ده ها تجربه ناکام انجام داد کسی گفت که این همه کارشماعبث رفت ادیسن درجواب گفت نخیر من ده ها طریقۀ راپیداکردم که ازآن طریق نمی توان درساختن گروپ که روشنائِی بدهدرابسازیم پس این تجارب ناکام مرابه کامیابی نزدیک کرده است.

مسئلۀ دیگرکه بازهم شمابه پناهندگی من اشاره کردید آنچه نوشتم صرف یک اشاره است ولی میتوان درحدود پنجصدصفحه هم درموردنوشته کنم ، نتنهاکه اشتیباه نیست بلکه واقعیت تلخ وتخطی اشکار ازقوانین بین المللی واعلامیۀ حقوق بشراست وهیچ قابل جبران نیست که فردافکرکنم نی والله من اشتباه میکردم، گفتید شماکه انگلیس رافرشته فکرنمی کردیدزندگی خوش دارید،ایاآزادی فردی دارید؟خوب دقت کنیدبه این سوال کوچک ومفهوم وسیع.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 07.02.2013

جناب کبیر:

تهمت و افترا با کسی که همراه خودت در مورد مشکلات افغانستان بحث می کند، ترد گوئی و پوست کنده نویسی نیست. شما بجای اینکه در یک مسابقه پشت توب بدوید، پشت حریفان بازی تان می تازید. در ماده سوم قانون اساسی افغانستان پیروی از اسلام را سفارش می کند ولی در ماده هفتم قانون اساسی اعلامیه جهانی حقوق بشر را. شما اعلامیه جهانی حقوق بشر را باین دلیل قبول ندارید که مسلمان هستید و پیرو ماده سوم! چرا هاشمیان را دخیل بحث می سازید. اگر براستی هم ترد گوی و پوست کنده صحبت می کنید، خود از خود چیزی بنویسید و بگوئید که چرا این نقض گوئی در قانون اساسی افغانستان وجود دارد؟

من قبلا اعلام کردم که بحث سر اصل موضوع پایان یافت ولی شما بدون آنکه در بحث نقش داشته باشید خود را به بهانه دفاع از سیستانی و هاشمیان و غیره و غیره درگیر بحث می سازید. وقتیکه خود سیستانی حاضر و حضور باشد و همچنان هاشمیان به شما چه که من چه گفتم و سیستانی چه نوشت و هاشمیان چطور استدلال کرد. لطف نموده از خود اگر چیزی برای گفتن سر اصل موضوع دارید بگویید.


اسم: كبير    محل سکونت: لندن     تاریخ: 07.02.2013


بنده از نوشته هاي جناب محترم هاشميان كه هميشه ترد و پوست كنده مي نويسد خوشم مي آيد من هم در نوشته خود ترد و پوست كنده مي نويسم، مقصد توهين و تحقير را ندارم، اما از اشخاصيكه صرف به خاطر سياه كردن روي سفيد كاغذ مي نویسند و هيچ وقت به اشتباهات خود تن نمي دهند و موقعي كه بلفعل هم گرفتار مي شوند به ديگران حمله مي كنند سخت مخالفم.

اقاي "الكوزي"
با تاّسف جناب شما هم در همين رديف قرار داريد، بي ثبوت حرف زدن را خوش ندارم، اين بار هم به خاطر اثبات اين موضوع خطر نشان مي سازم اين جناب شما كه هستيد بخاطر موقف خود از هر وسيله استفاده مي کنید، يك بار از قانون اساسي دفاع مي كنيد بعد به لغت اش مي زنيد، و يا از كسانيكه در ترتيب ان سهم داشتن دفاع مي كنيد بعدش توهين شان مي كنيد.

قسميكه قبلآ هم نوشتم اين شما بوديد به طمطراق و آواز بلند نوشتيد:
"از شما جناب صمیمانه خواهشمندم که بر ارزشهای ملی افغانستان مطابق روحیه قانون اساسی این کشور صحبت و سئوالات خویش را مطرح سازید"
و هم اين شما بوديد كه نوشتيد:

کسانیکه قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان را ساختند و امروز کسانیکه از آن پیروی و متابعت می نمایند، همه مسلمان و مردم دیندار بودند و هستند"

ولي افسوس كه شما با بسيار بي پروایي و بدون روش اخلاقي همان اشخاص را چنين قلمداد مي كنيد
"از نظر من کسانیکه این کار را کردند مفت و رایگان دین اسلام را فروختند "

آقاي"الكوزي" همان اشخاص كه در اول مسالمانان ديندار بودند چطور توسط شما عالي جناب به دين فروش تبديل شدند, آيا هم در ميخ زدن و هم در نعل زدن شاخ دارد يا دم.

و در اخير مي نوسيد:
"برای شما اطمنان میدهم که در نوشتن قانون اساسی افغانستان من هیچ دست نداشتم و درج این ماده های ضد و نقیض کار شیادهای مسلمان نمای افغان زیر نظارت انگلیس های شیطان صفت می دانم و بس"

بلي، ان دينداران به "شیادهای مسلمان نمای افغان تبديل شدند"
اگر ضد و نقیض گوي کار شیادهای مسلمان نمای افغان باشد، و اگر در نوشتن قانون اساسي شما دخيل نبوديد مگر جاي شما خالي بود، خطاب شيطان صفتي به انگليس ها كه شما را جا و پناه داده جز شاشيدن به ظرفي كه از آن خورده ايد چيزي ديگر نخواهد بود.
اگر غير حق گفته باشم دوستان متوجه ام سازند.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 07.02.2013

دوستان عزیز بار دیگر سلام خدمت فرد فرد شما، چه مخالف و چه موافق تقدیم می دارم. بصورت بسیار فشرده خدمت دوستان نظر خویش را تقدیم می نمایم:

جناب کبیر از لندن:

شما بسیار عالی نوشتید که ماده سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان دین مبین اسلام را تائید نموده است. همچنان ماده هفتم عین قانون اساسی پیروی از اعلامیه جهانی حقوق بشر را تائید نموده است. می خواهم نظر شما را بفهمم که در این صورت ما پیرو کدامیک باشیم و چرا و چطور؟ در صورتیکه نویسندگان قانون اساسی افغانستان هم به میخ و به نعل کوبیده باشند، آیا مسئولیت آن بر دوش من است؟ از نظر من کسانیکه این کار را کردند مفت و رایگان دین اسلام را فروختند زیرا اسلام باندازه حقوق بشر پشتیبانان مطمئن ندارد. برای شما اطمنان می دهم که در نوشتن قانون اساسی افغانستان من هیچ دست نداشتم و درج این ماده های ضد و نقیض کار شیادهای مسلمان نمای افغان زیر نظارت انگلیس های شیطان صفت می دانم و بس.

جناب صبور از آلمان:

هر چند یک بحث بی نهایت انحرافی از اصل موضوع است، قبول می کنم که استالین باید در زمره افتخارات تاریخی روسیه قبول گردد. استالین در جنگ دوم جهانی اقلا اتحاد شوروی برهبری استالین در برابر تجاوز فاشیزم آلمان ایتسادگی کرد، رهبری استالین فاشیست های متجاوز را نه تنها شکست دادند بلکه پرچم اتحاد شوروی را در قلب پایتخت نازی ها در برلین در اهتزار در آورد.

نتیجه جهاد نیاکان ما در 171 سال قبل چه بود؟ آیا آنها توانستند سرزمین های متصرف احمدشاه ابدالی را که تا کراچی و دهلی می رسید، بدست آورند و پرچم افغان ها را در قلب لندن در اهتزار در آورند؟ برعکس فکر نمی کنید، که از اثر همان کارها بود که افغانستان قسمت اعظم افتخارات خویش را از طریق خط دیورند از دست داد و تا امروز موضوع بشکل خون چکان باقیست؟

از نظر من وقتی یک کار نتیجه دلخواه نداده باشد، هیچ جای افتخار نیست. آیا شما این نظر مرا رد می کنید؟

یک فرموده دیگر شما جالب بود که قبل از رسیدن به آلمان شما از روی اشتباه فکر می کردید که هر فرد آلمانی فرشته بود ... آیا فکر نمی کنید که همین موقف امروزی شما فردا اشتباه ثابت گردد؟ من هیچ وقت فکر نمی کردم مردم انگلستان همه فرشته بودند و بهمین علت است که مشکل زندگی من در لندن با مشکل بزرگی مواجه نیست.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.02.2013

جنگ، اسارت و غنیمت

توجه:
این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/abasi_a_djang_essaarat_wa_ghanimat.pdf


اسم: N. Temori   محل سکونت: Deutschland    تاریخ: 05.02.2013

جناب الکوزی ؛
تشکر از حسن نظر شما د ر رابطہ بانوشتہء قبلی این ھموطن تان۰مقصد من از آن تذکر دوستانہ ” مباحثہ میان ھموطنان است نہ رفقا و نہ برادران ” این بود کہ با بہ کار گیری کلمہء ھموطن شما طیف ھای عقیدوی؛ دینی؛ تباری و ۰ ۰ ۰ را مخاطب قرار دادہ می توانید لیکن با کلمہء برادر شما یک طیف عقیدتی و دینی را مخاطب قرار می دھید در حالیکہ ھموطن ما می تواند ھندو ؛ مسلمان و یھود باشد و ھمچنان دارای افکار و نظریات متفاوت باشد۰

کلمہء ھموطن را در کودکی از یک دھقان سادہ وبی آلایش در یکی از ولایات شمال کشور م آموختم آن انسان شریف کہ لسان مادری اش پشتو بود با ھم پلوان ھا و ھمسایہ ھای ازبیک بہ لسان ازبیکی صحبت می کرد و با ھمسایہ ھای فارسی زبان بہ دری و ھمہ را وطندار خطاب می نمود؛ رفتار و کردار و استعداد آن دھقان بیسواد اما انسان دوست و وطن دوست؛ نمونہ و مثالی از طرز زندگی انسانی مردم افغانستان است کہ بشکل بھترین خاطرہء زندگی در ذھنم باقی ماندہ۰


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 05.02.2013

اقاي "الكوزي"

بزرگ ها ميفرمايند: مرغ زيرك در دو دام بند ميماند.

شما بسيار ميكوشيد زياد بنويسيد و هر چه به دهن شما امد بگويد مگر هيچ نمي انديشيد چه ميگويد و جواب گو به انچه ميگويد خواهيد بود.

در گفتار قبلي خود به طمطراق و آواز بلند نوشتيد:
"از شما جناب صمیمانه خواهشمندم که روی ارزشهای ملی افغانستان مطابق روحیه قانون اساسی این کشور صحبت و سئوالات خویش را مطرح سازید"
نظر به خواهش و در خواست شما اين سوالي را از شما پرسيدم:
"از جناب شما منحيث يك شخصي كه پابند قوانين ميباشيد ميخواهم تفسير ماده سوم را بيان بداريد و بعد بحث روي ان خواهيم كرد.

ماده سوم

در افغانستان هيچ قانون نمي تواند مخالف معتقدات و احكام دين مقدس اسلام باشد."
جناب "الكوزي" ايا اين سوال بنده 100 فيصد مطابق در خواست شما نيست ؟
بيايد جواب شما در مقابل اين سوال يكجا به خوانش بيگيريم:

"امید است بیش از این بحث را بی راه نساخته و سر اصل مطلب اگر سئوالی باشید بفرمایید در غیر آن هر قدر گند مجاهدین و طالبان را زیر نقاب اسلام بالا کنید بهمان اندازه اسلام را سبک و سبکتر ساخته اید"

اقاي"الكوزي" ايا اين شما نبوديد كه از قانون اساسي بدفاع بر خاسته و بنده را به مطابق روحیه قانون اساسی کشور رهنماي كرديد ؟ و به محيلي خاص موضوع را به طالب ها و مجاهدين حواله ميكنيد، ايا اين شما نبوديد كه در گفتار خويش به دفاع قانون اساسي گفتيد:
"کسانیکه قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان را ساختند و امروز کسانیکه از آن پیروی و متابعت می نمایند، همه مسلمان و مردم دیندار بودند و هستند"

اقاي "الكوزي" به يقين زدن به ميخ و هم به نعل نتايج بدي دارد، در دو دام گير ماندن يكي آن باشد


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.02.2013

آقای الکوزی!
استادگران قدرومعظم جناب سیستانی صاحب طی مقالۀ زیرعنوان« توضیحی برای رفع غلط فهمی»بتاریخ ۲۲،۰۱،۲۰۱۳درپورتال وزین افغان جرمن آنلأین طورمفصل برای تان جواب داده بودند، وبارهادراین بحث توضیحات ارزشمندارایه داشتند،ولی این شمابودید که قناعت نداشتید، از اینکه بالاخره به اشتباۀ خودپی بردیدوقناعت نمودید بازهم غنیمت است.

سوال مهم دیگرشما درموردپناهندگی من بود:
قبل ازاینکه من اینجابیایم من هم فکرمیکردم که اینجا همه انسان ها شاید فرشته باشند چون که تحت تأثیر تبلیغات پوچ قرارگرفته بودم، بزرگان گفته اند شنیدن کی بودماننددیدن، ولی اکنون المانهابرایم گفته نمیتوانند که حقوق بشردراینجانقض نمیشود ازاین نگاه خاطرشما کاملاً جمع باشد این گفته من لاف وپتاق هم نیست.

مسئلۀ دیگرکه شما به من راجع کردید جای بس تأسف است که شما سوال رابه سوال جواب میدهید، هیچ وقایع تاریخی که درگذشته رخ داده قبول ندارید جالب اینکه آن وقایع که همین اکنون خبر داغ روزاست آن رابه گذشته مربوط میکنید دراین صورت بحث به بی راهه میرود وازآن نمیتوان نتیجه گرفت.

طورمثال اینکه استالین گراد پیش ازاینکه استالین گراد شودچه نام داشت ارزش ندارد تاریخ استالین گراد از آغازتهاجم نازیها به آن مورد بحث است ،ولی جهت معلومات شما باید گفت که نام قبلی آن ازسال ۱۵۹۸میلادی «تزاریتسا» بود وازسال ۱۹۲۵تاسال ۱۹۶۱میلادی این شهر استالین گراد نامیده شد بعداً والگاکراد واکنون دوباره بنام استالین گراد نامگذاری شداینکه استالین جنایت علیه روس هاراانجام داده است یانه مربوط روس هااست ،بازهم همان روسها این شهر رابنام همان جنایتکارمسما کردند چون تاریخ رزم وپیکارنیاکان شان به آن بسته وارزش آن شهربه هردوطرف متخاصم باهمین نام قابل اهمیت بوداست دراینجا بحث ما روی موضوع تاریخی وافتخارات تاریخی است که شما خواهان پاک کردن آن ازصفحۀ تاریخ هستید ویا بایدهمه را جنایتکارخطاب کنید، مسئلهٔ اینکه استالین کی بودوچه بود دربحث ماجا ندارد.

اعلامیۀ حقوق بشر جای خودرا دارد وقایع تاریخ جای خودرا، خوب را خوب وبدرا همانقدربدگفت که عدالت پامال نگردد وازآن دشمنان درکمین بخاطرتفرقه ونفاق وبربادی ملک استفادۀ سؤ نکنند.

اینکه من اعلامیۀ حقوق بشرراقبول دارم یاخیراگرچه سه باردرهمین بحث به آن جواب دادم چون شما یادفراموشی دارید تکرارمیکنم که درمورداعلامیۀ حقوق بشر هیچ کس مخالف نیست ، ولی بازهم میگویم که درتطبیق آن هرکه منافع خود رامیجوید اگرمنافع بود آنجا حقوق بشردموکراسی همه چیزاست واگرنبودهیچ چیزنیست .


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 05.02.2013

کبیر از لندن:

در افغانستان چیزی بنام دین اسلام از برکت مجاهدین مکرم و طالبان معزز ما نمانده که در موردش بحث و صحبت کنیم زیرا کلیه ارزشهای دین اسلام این معززین در بازارهای جهانی لیلام کرده و فروختند. ولی ارزش های حقوق بشری هنوز هم در افغانستان و جهان ارزش و حامیان با وجدان دارد.

مثال: شما از برکت روحیه حقوق بشر در یک کشور مثل انگلستان با کمال راحت بسر می برید ولی از برکت اسلام شما در افغانستان اسلامی زندگی نمی توانید. پس چه حاجت سر چیزیکی ارزش واقعی نداشته باشد وقت خود را ضایع سازیم.

امید است بیش از این بحث را بی راه نساخته و سر اصل مطلب اگر سئوالی باشید بفرمایید در غیر آن هر قدر گند مجاهدین و طالبان را زیر نقاب اسلام بالا کنید بهمان اندازه اسلام را سبک و سبکتر ساخته اید.


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 05.02.2013

جناب الكوزي

شما در گفتار قبلي خود ذكر كرديد كه دین اسلام دین است و اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر. مثلا ما هیچوقت نمی توانیم سیب را با انار مقایسه کنیم. سیب سیب است و انار انار، وبنده خدمت شما عرض كردم حقوق بشر را از دين جدا كردن نا جايز است، هر دين كه باشد، زيرا دين بدون حقوق بشر دين شده نميتواند، شما بجاي بحث روي اين مسله يك خيز به طرف قانون اساسي افغانستان زده و ميخواهيد به گفتار خود وزن بدهيد و از ماده هفتم قانون اساسي ياد اور شده و همه را به قبولي و احترام به قانون اساسي جمهوري اسلامي افغانستان فرا خوانديد، از جناب شما منحيث يك شخصي كه پابند قوانين است ميخواهم تفسير ماده سوم را بيان بداريد و بعد بحث روي ان خواهيم كرد


ماده سوم
در افغانستان هيچ قانون نمي تواند مخالف معتقدات و احكام دين مقدس اسلام باشد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 05.02.2013

جناب ناصر تیموری از آلمان:

قسمت اعظم نوشته شما مثبت است و من تائید می نمایم ولی صرف می خواهم دو نکته را بعرض برسانم که:
اول برادران جهادی و طالبی و رفقای سویتیزم ما نیز هموطنان ما می باشند و در این مورد هیچ شک و تردید را بخود راه ندهید.
دوم هیچکس بالای مقدسات کسی حمله نکرده و در اینجا صرف و صرف نقد یک پدیده مطرح است.
در عصر امروز هر پدیدۀ مقدس و نا مقدس قابل نقد است. آلمان وقتی آلمان شد که این شیوه را در مورد باورهای شخصی و اجتماعی و سیاسی خویش عملی ساختند.
بامید روزیکه این شیوه در افغانستان نیز رواج یابد و بحیث رسم و رواچ پسندیدۀ افغان ها بدل گردد تا ما قرار را در افغانستان بر فرار در آلمان نرجیح داده و زندگی پر از خوشی را در وطن خویش داشته باشیم.

جناب کبیر:

ارزشهای دینی کلیه ساکنین کره ارض در اعلامیه جهانی حقوق بشر مد نظر گرفته شده است و این اعلامیه مورد تائید کلیه کشور های اسلامی بحیث اعضای سازمان ملل متحد قرار گرفته است.
ماده هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان پیروی از ارزش های اعلامیۀ جهانی حقوق بشر را درج قانون اساسی افغانستان نموده است.
از شما جناب صمیمانه خواهشمندم که روی ارزشهای ملی افغانستان مطابق روحیه قانون اساسی این کشور صحبت و سئوالات خویش را مطرح سازید. این سئوال شما که آیا اعلامیه جهانی حقوق بشر موافق یا مخالف اسلام است، هیچ پایه و اساس ندارد.
کسانیکه قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان را ساختند و امروز کسانیکه از آن پیروی و متابعت می نمایند، همه مسلمان و مردم دیندار بودند و هستند.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 05.02.2013

جناب صبور:

بحث بین جناب استاد سیستانی و بنده بود که حل شد. جناب سیستانی با وضاحت و شهامت همیشگی خویش اعلام کرد که وی مخالف روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر نبوده و صرف و صرف یک واقعه تاریخی را برای عبرت انگلیس های شیاد بیان کرده تا از آن درس گرفته و به نقض حقوق بشر ادامه ندهند که نتیجه ندارد.
من هم با ایشان صد در صد موافقم. وقتیکه گپ باین سادگی باشد، من چیلک اندازی های شمارا درک نمی توانم.
جناب استاد سیستانی و بنده حاضر و حضور هستیم و بحث دیگر بین ما نیست. حال بیا که سر یک موضوع با خودت بحث نمایم.

این سئوال باوجود آنکه مربوط بحث نیست و از اینکه شما آنرا مطرح ساختید، می خواهم نظر شما را که تا این حد پابند به افتخارات تاریخی خویش به پیروی از روس ها می باشید، بپرسم:

قرار اظهار شما نام شهر ستالین گراد بود و روس ها آن را سهوا به والگاگراد تبدیل کردند ولی پسانتر متوجه شدند که اشتباه کرده و دوباره با نجلیل از هفتاد سالگی آن نام ستالین گراد را اعاده کردند تا افتخارات روسیه بجا گردد!

سئوال از شما جناب این است که تاریخ روسیه چرا از هفتاد سال پیش شروع می شود؟ پیش از ستالینگراد نام تاریخی این شهر چه بود و اگر روس ها تا این حد به افتخارات تاریخی خویش پابند بودند، چرا نام اصلی آن را هفتاد سال قبل به ستالینگراد تبدیل کردند؟ ستالین یک دیکتاتور خونخوار قاتل ملیون ها روس بود. چطور شده می تواند که روس ها افتخارات خویش را بالای آدمکشی های یک خونخوار تاریخ و دشمن بشریت عیار سازد؟ و مهمتر از همه شما چرا از افتخارات تاریخی آن قماش روسی هایی را که وفادار به استالین قاتل اند مثال ارائه می دارید؟
چرا نام دوران تزار این شهر را اعاده نکردند؟

هر قدر بحث شمارا ته و بالا دیدم هیچ نفهمیدم که هدف شما در بحث چیست؟ آیا شما اعلامیه جهانی حقوق بشر را قبول دارید یا خیر؟
اگر ندارید، چرا؟
آیا گفته می توانید که زندگی شما در آلمان امروز بر اساس چه معیار صورت گرفته است؟ در صورتیکه شما از برکت روحیۀ اعلامیۀ حقوق بشر در آلمان بحیث مملکت انتخابی تان زندگی می کنید، شکایت تان از اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟
اگر این اعلامیه در هیچ موردی عملی نگردیده باشد، در مورد شما عملی گردیده است و چرا از آن چشم پوشی می کنید؟ یا اینکه شما عقیده دارید که این هم یکی از تخطی های امضاء کنندگان این اعلامیه است؟


اسم: ناصر تیموری    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.02.2013

استنباط شخص من از تبصرہ ھای ھموطنان محترم شامل این مباحثہ :
۱ ۔ اوراق تاریخ ھیچگاہ بستہ نمی شود ھمارہ مطالبی اضافہ میگردد و مطالبی حذف !
۲ ۔ قضاوت نمودن در بارہء وقایع تاریخی نسبی بودہ و نہ قطعی !
۳ ۔ نسل فعلی و نسل ھای آیندہ حق بازنگری کارنامہ ھای تاریخی پدران را می داشتہ باشند !
۴ ۔ تبلیغ منشور حقوق بشر و تشویق بہ رعایت مندرجات آن منشور انسانی گرچہ لفظی و ضمنی
باشد کار بسا ارزشمند و شایستہ می باشد !
۵ ۔ جایگاہء شامخ دین مقدس را بایست در معنویت و اخرویت آن پنداشت و نہ در دنیویت
( متوسل گردیدن بہ آیات متبرکہ الہی جہت وزنین و وزین نمودن تبصرہ ای بہ تقدس دین مبین
لطمہ وارد می نماید)۰
من نمی خواستم ھموطن محترمی را مخاطب قرار دھم لیکن ملاحظہ می شود کہ مباحثہ ابعاد جدیدی بخود اختیار کردہ؛ در حالیکہ اصل بحث بالای یک واقعہء تاریخی است کہ آیا پدران ما با اسیران جنگی برخورد انسانی داشتند و یا نہ و شایان تذکر است کہ آن ھا پدران ھمہ ای اقوام ساکن در افغانستان بودند !
عالیقدر محترم دوست محمد خان؛ نیاز و ضرورتی نمی تواند بودہ باشد کہ جناب شما تذکر دھید کہ بہ قوم نجیب ازبیک تعلق دارید؛ جناب شما ھموطن عزیز من و ھمہ ھموطنان می باشید جای بسا مسرت و شکران است کہ شما ھموطن ھا را از نظریات و دیدگاہ ھای خویش آگاہ می سازید و ھدف از این مباحثہ تقرب و نزدیک شدن ھای ھموطنان است نہ دوری ھا و تفرق !
ھموطن بسیار محترم الکوزی صاحب روی کدام ھدف و منظوری آنچنان بی پردہ بالای مقدسات ھموطن ھا حملہ نمودید؛ آیا فکر نمی نمایید کہ دلایل بہتر و منظقی تر جھت دفاع از مواضع خویش بہ صفت مدافع و مبارز حقوق بشر ارایہ نمودہ می توانید و دیگر اینکہ در این مباحثہ رفقای شما کی ھا اند در حالیکہ در این دریچہ؛ بحثی میان ھموطن ھا جریان دارد نہ رفقا و نہ برادران !
از عالیقد محترم سیستانی صاحب بخاطر حوصلہ مندی ایشان و اینکہ در رابطہ با اصل موضوع مورد بحث روشنی می اندازند صمیمانہ تشکر می نمایم۰
درآخر از غلطی ھا انشایی و املایی در بعضی از نوشتہ ھایم عذر می خواھم علتش در عجلہ و در کیبورد الفبای آلمانی و دہ ھا سال دوری از وطنم است ؛ بہ طور مثال گاھی بہ عوض” محدود” معدود شدہ و یا بہ جای” ز” ذ و غیرہ !




اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.02.2013

آقای الکوزی اگرچه نمیخواستم باشما بحث که فایده ندارد رادوام بدهم چون شما فاقد صلاحیت پذیرش واقعیتها هستید ویا بنابرمسایل وخصومت های تفرقه افگنانه نمیخواهید که گذشتۀ اجدادو افتخارات که داشتند را مشعلۀ افتخارات خود قراردهید.

درمورد اینکه متجاوزین اسیرجنگی بودند یا نبودند جناب استاد معظم آقای سیستانی صاحب وسایر دوستان ده ها باردرهمین بحث برای شما نوشتند ولی به شمافایده نکرداگرکس نخواهد قناعت کندکس نمیتواند اوراقناعت بدهد.

اگرمثال زنده ازشرایط امروزونقض حقوق بشر گفته شود شمابحث رابه یک جای دیگرمیکشید بحث استالین گراد درمورد جنگ 200 روزه آلمان نازی وروس ها بود که بیش از یک میلیون انسان درآن کشته شد آنها این روزتاریخی وشکست نازها را جشن میگیرند بخاطر نسل آینده خودتاتاریخ رابیاد داشته باشند ولی شما میگوید که به روس ها نچسپ ، مسئلۀ چسپیدن درمیان نیست مسئله روی واقعیت های تاریخی وافتخارات تاریخی است که شما درسدد فراموش کردن وتوهین کردن آن هستید وآنرا جنایت می دانید ومیخواهید که نسل جوان ما رازیرنام حقوق بشرگفته غلامی بیگانگان بسازید.

مثال دیگر:
درهمین دوروزشما که درانگلستان تشریف دارید بهتر می دانید که رمیم حطام که یکسال قبل دریک کلیسا درلندن دریافت کرده بودند تثبیت کردن که متعلق به پادشاۀ انگلستان «ریچاردسوم » درسال 1484م است یعنی 500سال قبل که قرارخبر بی بی سی که زمان سلطنت وی باوحشت ودهشت واستبداد همراه بود که بخاطرنگاه داشتن قدرت حتی از قتل خانوادۀ خودهم ابا نمیورزید ، انگلیس ها که سالها دنبال جسدوی بودند بالاخره آنرایافتند، اکنون میخواهند آنرا طی مراسم سلطنتی دوباره به خاک بسپارند ، ولی شما جناب عالی ازافتخارت اجدادما انکارکرده وآنهارا به جنایت محکوم میکنید شرماور نیست؟ مگراین پادشاه که کارنامۀ خوب هم ندارد چرا انگلیس ها آنرا به افتخاربه خاک مسپارند اکنون که اعلامیۀ حقوق بشر است درشرایط فعلی نباید تاریخ گذشته رااحترام کرد مگرعقیده شما این طورنیست ؟ فکرمیکنم ازاینقدرمثالهای که به شما دراین بحث ارایه کردم کمی هم ذهن شما روشن شده باشد.

محکوم کردن مرگ داکترنجیب الله ،حتی طالبان هم امروزآنرا جنایت می دانندوازآن انکارمیکنند، مراجعه شودبه یوتیوپ مصاحبه سلطان زوی باوالی قندهاردرزمان طالبان، هرمرگ که بدون محاکمه عادلانه به هرشکل باشد محکوم است این مرگ را هیچ انسان تائیدنکرده ونمیکند تائید وناتائید شما که رول ندارد.

امیدوارم درست وعمیق فکرکنید وازلجبازی کناربروید به افتخارات وتاریخ خود ببالید منظورم قبول عقایدما نیست بلکه پذیرش واقعیت هااست که دربرابرچشمان ما وشما درگوشه وکنار قراردارد.


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 04.02.2013

استاد محترم سیستانی!

سلام عرض می کنم. کسانی که در این دریچه نظر می دهند، تنها با نام های شما، آقای سدید و آقای عباسی از خلال نوشته های شان آشنا هستم و چند کتاب شما را از برکت پورتال افغان جرمن آنلاین، مطالعه کرده ام و دیگران را نمی دانم که از کجا هستند و خواهرزاده های کی ها؟ و مهم هم نیست زیرا تراوش های فکری شان را مطالعه می کنم. آن آقای را که نام بردید می شناسم؛ شاید تنها بدخشی بودن ما را جمع کند. سازمان های ما جدا از هم است. من ازبک بدخشی هستم با پشتو و پشتون تعصب ندارم و حتی درس هایم را در لیسه پامیر در فیض آباد مثل هزاران روستازاده مسکین بدخشان، به زبان پشتو خوانده ام. اهل مطالعه هستم از نهج البلاغه و نهج الفصاحه گرفته تا کپیتال مارکس و چهار مقاله فلسفی مائو را خوانده ام. عشقم دانای یمگان و امیر علی شیر نوایی است. خودم خودم هستم. ماما ندارم.

دوست محمد


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 04.02.2013

آقای صبور:

بحث ما سر مجازات اسیران جنگیست، نه لنین گراد و استالین گراد. برای رضایت خاطر خودت و سایر رفقا من قبلا قتل بیرحمانه رفیق نجیب را محکوم نمودم. شما نیز لطفا مثال های خویش را در همین ارتباط ارائه نمائید. روس ها در کارهای خویش اشتباهات زیاد داشته است. کوشش کن مثال هائی خویش را از فکتورهای ثابت تر ارائه فرمائید. از شما نیز خواهش می رود که زیاد پشت روس نچسپ.


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 04.02.2013

"إلكوزي" جان
بزرگان ميگويند اگر سنگي را برداشته نمي توانيد بوسيده به زمين بگزاريد، وقتي بحث را اغاز كرديد منتطر سوال و نظريات هم باشيد، از يك طرف سوال بنده را بي ربط و بيجاه ميخواني و بعد خود اقرار ميكني كه بحث عميق است و به گفته خودات سال ها به كار دارد و عجيت تر اينكه خودات با چند پراگراف از يك شاخه به شاخه ديگر پريده با بنده از در ستيز پيش ميشويد، به هر صورت شما ميگويد كه "اعلامیه جهانی حقوق بشر نه با دین اسلام مخالف است، نه موافق. دین اسلام دین است و اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر. مثلا ما هیچوقت نمی توانیم سیب را با انار مقایسه کنیم. سیب سیب است و انار انار"
ايا اين حرف ها را چه طور قبول كرد، حقوق بشر مطرح با شد اما به دين ربط نداشته باشد ؟ و يا ميتواند موافق دين هم نباشد ؟ به يقين اينچنين گفتار ها ي شما كه دين را از دايره حقوق بشر خارج كردن نه تنها پيروان دين را در جبهه مخالف قرار ميدهيد بلكه خود اين منشور حقوق بشر را ضرب صفر ميكنيد، يك متل افغاني داريم كه ميگويد، دشمن دانا بي از نادان دوست.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.02.2013

آقای دوست محمداز بدخشان!

نظریات شما نمایانگر تسلط تان برعرصه های مختلف تاریخ ومسایل اسلامی است.ایکاش با نام وهویت اصلی خود وارد این بحث میشدید تا شما را طیف وسیعتری از خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین می شناختند. سبک کلام وبیان تان به سبک وروش نویسندگی آقای فضل الرحمن فاضل(خواهر زادۀ برهان الدین ربانی ) بیشترشباهت دارد که درهمین پورتال سابق همکاری میکرد ولی نمیدانم چرا همکاری خود را با این پورتال قطع نمود. به هرحال از اشتراک تان دراین بحث وابراز نظرشما تشکر واز بحث مفصل تان برسه نکته مکث میکنم.

1- وقتی تجاوز انگلیس برافغانستان را تقبیح کرده ام در واقع «نفس تجاوز» را به هرعنوان ونامی از سوی هرکسی که صورت گرفته وبگیرد، نیز تقبیح کرده ام، از جمله لشکرکشی های غزنویان وغوریان وسدوزائیان را برهندوستان به بهانۀ نشردین اسلام ولی در حقیقت غارت وغنیمت، تقبیح کرده ام، ولی شما در یک بام دوهوا را به نمایش گذاشته اید: لشکرکشیهای عزنویان وغوریان را برهند برای نشراسلام وزبان فارسی وساختن مناریادگار، بجا ومشروع جلوه داده اید مگر لشکرکشی احمدشاه ابدالی را برهند برای غارت وچپاول هندوستان محکوم کرده اید واین کار شما نه تنها بیانگر سوء نیت وتعصب شما نسبت به احمدشاه ابدالی وپشتونهاست ، بلکه با زرنگی دپلوماتیک پر ِ«شهامت» برکلاه من نیززده اید تا مهر تائید براین موضعگیری غیرمنصفانه وخصمانه تان بگذارم. نه خیر این شیوه برداشت وتحلیل تان را از ریشه رد میکنم. وموضعگیری واقعبینانۀ آقای الکوزی را درجواب شما تائید مینمایم. بت شکنی های سلطان محمودغزنوی درهند هیچ فرقی با بت شکنی های ملامحمدعمر ندارد، اگر ملا عمر بخاطراین کارش محکوم میشود که باید شود، چرا نباید سلطان محمود بخاطرلشکرکشی های ویرانگرخود بر هندوستان تقبیح نگردد؟
بقول داکتر شفا،در فاصلۀ سالهای ۳۹۲و ۴۱۶هجری ، يعنی در عرض ۲۴ سال سلطان محمود ۱۷ بار به بهانه جهاد به هندوستان لشکر کشيدکه هدف همه آنها غارت بتخانه های پر از جواهر و نفايس هند بود، نه مسلمان کردن مردم آن. بگونه مثال، درغارت بتخانه سومنات، اين بنای کهن که يکی از عالی ترين نمونه های معماری هندی بود با ۱۴ گنبد طلايی آن ويران شد و خزانه آن که از گوهر ها و هدايای گردآوری شده در طول قرون انباشته بود، بتاراج کشيده شد.(رجوع شود به : پس از هزاروچهارصد سال،ج ۲)

 شرح اين غارتگری نه تنها هدف سلطان محمود را از اين لشکرکشی ها برملاميکند، بلکه ميزان جمع آوری غنايم وهمچنان تلفات جانی و خسارات مالی سرزمين های جنگ زده را نيزمجسم ميکند.
 فرخی سيستانی که در سفرهای جنگی هندوستان همراه سلطان محمود بود، در قصيده ای بيدادگريهای وی را در لباس مدح چنين توصيف ميکند:

 آن سال خوش نخسبد و از عمـر نشمرد
کـاز جمع کافران نکــنــد صـد هزارکـم

 تا چنـد روز ديگر، از قلعـه هـای صعـب
ده خشـت برنـهـاده نبـيـنـد کسی بهـم

 زن شان اسير و برده شود مرد شان تباه
تنشان حزين وخسته شود روحشان دژم

 و زخون خلـق شان همه بـرگوشـۀ حصار
رودی روان شـود بـه بزرگی چو رود زم

2- میگویید: «با احترام فراوان به سیستانی صاحب در مورد تبصره به عمل غازیان و مجاهدان افغان و خشم ونفرات شان در برابر انگلیس ها که آن را رنگ اسلامی داده اند ؛ در اینجا برخورد دوگانه با رویداد کرده اند . زیرا بحث عملکرد افغان ها است نه عملکرد مسلمانان .»

ولی من میگویم که نه خیر آقای بدخشانی،جنگ یا جهاد برضد انگلیسها وبرضد روسها وامروز هم جنگ طالبان والقاعده برضد نیروهای امریکا و ناتو، برمحور باورهای اسلامی استواراست ودین اسلام درتمام قیامها برضد کفارنقش محوری ومرکزی را داشته است. آیات قرآنی محتوا ومضمون جهاد را میسازد وبدون تبلیغات دینی هیچ قیامی وهیچ شورشی در افغانستان براه نیفتاده است. سوگند به قرآن ویا دست ماندن برآن ویا امضاکردن آن یک تعهد اسلامی است که مسلمانان را برای بسررساندن آن تعهد، وادار به انجام عملی مینماید. کلمات «غازی» و« شهید » و«کفار» و«غنیمت» و«اسیر» و«برده» و «فتح» و«نصرت» و«بهشت» و «دوزخ» همه اصطلاحات خاص جهاداسلامی است.شما خود بهتر از هرکسی دیگرمیدانید ولی چرا خود را بکوچه حسن چپ میزنید، مگرنه این بود که سالهای مجلۀ «میثاق خون» را در پشاورگردانندگی میکردید؟

3- کلام دکتور کدیور،در مورد «کافر حربی» زیرعنوان « عدم تساوی حقوقی غیر مسلمانان با مسلمانان» در چندین صفحه بیان شده است که خلاصۀ آن باکلمات وجملات خود وی همانست که من آورده ام وفقط آنچه درمیان قوسین برای توضیح آمده از من است.فکرمیکنم مردم حوصله خواندن همان چند صفحه را نداشته باشند ومن آنرا در دوپراګراف کافر اهل ذمه وکافر حربی خلاصه کردم که آنهم برای برخیها سنگینی میکند،تا چه رسد به کتاب 494 صفحه ای ایشان،که نتیجه مطالعات ده ها کتاب فقهی علمای سنی و شیعه است. اینکه میگوئید: وی یک عالم اسلامی شیعه است درواقع میخواهید بگوئیدکه فقهای اهل سنت وجماعت در مورد کافر حربی نظردیگری دارند، لطفاً شما آن نظریات را بگوئید تا ما هم بدانیم که علمای حنفی در مورد کافر حربی چه نظری دارند؟
ختم


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 04.02.2013

جناب محترم عبدالقدوس
تمنيات نيك مرا بپزيرد، از شجاعت اخلاقي جناب شما جهان سپاس، با يك معذرت نه تنها از قيل و قال و بگو مگو بي مورد كاستيد بلكه شخصيت خود را نزد همه محترم ساختيد، خدا كند اقاي الكوزي به اين روش قدري توجه كند، و از فلفل سیاه خود خال ماهرویان نه سازد.

اقاي"الكوزي"
از طرز گفتار شما معلوم ميشود كه شما از بحث كردن به توهين نمودن رسيده ايد، گفتار خود را به حقانيت و مسند پيغمبر رساندن و مخاطب خود را به ابو جهل نسبت دادند خود كاري ابو جهلي بيش نيست.


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.02.2013

آقای الکوزی معلومات که شما میدهید،ازکجا وبرای کی وچه وچرا روی مسایل تاکیددارید که بنیانگذران آن خطاکران بی نظیر اندمعلوم است، شما گذشته رابه ترازوی امروز تول میکنید درحال که مردم زودتر ازشمادریافتن که چنین کار اشتباه بوداست وآنرا مرفوع میکنند.

همین دوروزقبل یعنی بتاریخ 2فبرورسال روان روسیه نام شهرراکه سالها پیش به والگاگراد تبدیل کرده بود امروز آن کارخودرااشتباه دانسته ودوباره به اسم اصلی آن که عبارت ازاستالین گراد باشد برگرداندوهفتادسالگی این شهرراجشن گرفتند، زیرا تاریخ وافتخارات تاریخی آن شهر باهمان نام ونشان بستگی دارد تانسل آیند بدانندکه این کشورچه افتخارات داشته است ، اگراینکاربخاطرنسل امروزونسل آینده نبود لزومی نداشت، ولی شما چسپیدید پشت اعلامیۀ حقوق بشرکه هنوزازطرف بنیانگذران آن صرف بخاطرمنافع خودشان استفاده میشود وبس "آنچه عیان است چه حاجت بیان است" مردم همه چشم دارند ونقض این اعلامیه را بچشمان خودمی بینند،خوب وبدخودرامیتوانند تشخیص دهند اگر زود بناشد دیرترمیتوانند حقیقت رادریابندمردم را اخطارندهیدکس طفل نیست.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 03.02.2013

معزز محترم دوست محمد از بدخشان:

مثلیکه این بحث ماندنی ما نیست و هر قدر تلاش کنیم که خود را کنار بکشیم ولی این بحث های جالب باز هم ما را اغوا کرده و دعوت به شرکت می کند. در مورد نوشته امروزی تان چند مطلب است که خدمت تان تقدیم می دارم، امید است به بزرگواری خویش آن را با حوصله مندی بخوانید و اگر از نارسائی من باشد با کوچک نوازی خویش، اشتباهات مرا اصلاح سازید:

این یک اصل قبول شده است که هیچ انسان از خوبی ها و اشتباه خالی نیست. بهترین مورخ و نویسنده کسی است که توازن در اظهار مطلب بین اشتباه و خوبی یک پدیده یا یک شخص را از نظر دور نداشته باشد. به تائید فرموده شما من هم شجاعت سیستانی را در توضیح کاستی های لشکرکشی های افغان ها می ستایم. من یک مقاله از آقای سیستانی را در همین وبسایت مطالعه نمودم. این مضمون در مورد معاهده دیورند بود. در حالیکه بعضی افغان ها عقیده دارند که این قرار داد برای صد سال اعتبار داشت ولی جناب سیستانی با کمال شهامت و شجاعت و با کمال امانت داری ثابت ساخت که هیچ قید زمانی در عقد این قرار داد در هفت ماده وجود ندارد.

همچنان نظر استاد سیستانی را در مورد لشکرکشی های بی رحمانه افغان ها بالای نیم قاره هند تائید و با کمال احترام و ادب ارزیابی شما را رد می کنم. شما در حالیکه با استاد سیستانی در مورد جوانب منفی لشکرکشی های احمد شاه ابدالی موافق ولی لشکر کشی های غزنویان و غوری ها ... و غیره را باین دلیل که آنها در هند آبادی ها کردند و هندو ها را مسلمان ساختند رد می کنید که سنجش آن در ترازوی امروزی درست نیست. ولی این هم درست است که متجاوزین مورد نظر شما آبادی ها کردند ولی آن ها هم از چور و چپاول و غارتگری هندو ها بخاطر هندو بودن شان هیچنوع شک و تردید را بخود راه ندادند که امروز از نگاه حقوق بشری مردود است! هیچ معیاری امروز بت شکنی های سلطان محمود غزنوی را تائید نمی کند و نباید هم تائید گردد. در برخورد سلطان محمود غزنوی با عقاید هندو ها هیچ فرقی بین او و ملا محمد عمر رهبر طالبان که دستور تخریب بت های بامیان را داد، دیده نمی شود و از شما جناب هم توقع می رود که از آن چشم پوشی نکنید. در قرن بیست و یک هیچ پدیده ای مقدس و بدون قید و شرط پذیرفتنی نیست و باید منصفانه نقد و ارزیابی گردد. اگر قرار باشد ما ترویج و تعمیم دین اسلام و زبان فارسی در بین هندی ها را از افتخارات خویش قلمداد کنیم ولی استعمار انگلیس را بخاطر تعمیم و ترویج فرهنگ انگلیسی و پخش عیسویت رد کنیم! چنین برخورد دوگانه منشاء اکثر مشکلات بشری بوده و خواهد بود.

عین مطلب در مورد نظر شما و برداشت شما از اسلام است. شما صرف و صرف بشکل انتخابی آن نقل و قول هائی را از اسلام مطرح می سازید که مطابق روحیه محدود این بحث باشد ولی از قتل و کشتار کفار توسط مسلمانان، قتل و دربدری یهودها توسط مسلمانان، گردن زنی های غیر مسلمان توسط رهبران اسلام به بهانه جهاد، قتل خلیفه دوم اسلام، قتل خلیفه سوم حین تلاوت قرآن، قتل خلیفه چهارم که همه توسط مسلمانان صورت گرفت، قتل بیرحمانه خلیفه چهارم از پیروان قبلی شان بنام خوارج چشم پوشی می نمائید. شما از این حقیقت نیز انکار نمی توانید که سنگسار زنان دستور صریح اسلام است ولی یک جنایت سنگین مطابق روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر. چرا باین حقیقت اقرار نمی کنید که اسلام از اسیرگیری غیر مسلمان بمنظور برده و کنیز سازی آن ها بصورت قطع ابا نورزیده و این کار را انجام داده اند که نقض صریح از روحیه اعلامیه حقوق بشر جهانیست. اعلامیه جهانی حقوق بشری هر نوع عملی را که منتج به برده و کنیز سازی انسان گردد رد می نماید و اگر این کار در گذشته صورت گرفته باشد، امروز باید از آن به نیکوئی و جزو افتخارات یاد نگردد. بهمین دلیل است که سفید پوستان امریکائی بحیث کفاره کرده های غیر انسانی شان امروز یک سیاه پوست را بحیث رهبر شان انتخاب و از برده گیری افریقائی رسما و بدون اگر و مگر گوئی ها معذرت خواستند. آیا ممکن است شما هم گاهی باین فکر افتاده باشید.

در آخر یک سئوال از شما جناب دارم و آن اینکه لطف نموده بگوئید چه چیز اساسی در اسلام است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر درج نیست؟ اگر قرار باشد ما بحیث مسلمان بپذیریم که حضرت عیسی و حضرت موسی پیامبران بر حق خدا بودند، چه ضرور بود که حقانیت آنها توسط اسلام باطل و اسلام بحیث دین آخر و مکمل محسوب گردد. چرا ما فکر کنیم که یک حق باطل است و اسلام یک پدیده حقتر را از حقانیت عیسی و موسی بوجود آورد؟


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 03.02.2013

سپاس فراوان از مسئولان پورتال افغان جرمن آنلاین که دریچهء نظرخواهی را تمدید کردند. اما بهتر است بحث از مسیر اصلی منحرف نشود و پیرامون نبشتهء محوری استاد سیستانی و تبصره های موصوف بچرخد تا نتیجه و بازدهء سودمند به دست آید.
در نظریات خوانندگان از تبصره های آقای سدید که جان مطلب را بیان می کنند و از حاشیه روی کناره جویی میکنند ، استفاده شایان می برم و در سوالاتی که خانم لمر جباری مطرح می کنند واقعا دقیق است و پاسخ های آن هم کوتاه است ، اما به آن به صورت درست پاسخ ارائه نمی گردد.
در نوشته های ذکر شده بایست به جرئت آقای سیستانی آفرین گفت که با وجود محدودیت هایی که دارد لشکر کشی های احمدشاه بابای درانی را تجاوز بر حقوق ساکنان نیم قارهء هند خوانده است و واقعا این جرئت و شهامت از انصاف یک نویسنده سرچشمه می گیرد ؛ اگر چه که بار ها در مدح آن شخص ،نبشته هایی هم کرده باشد .آنچه استاد سیستانی می گوید حد اقل نیم نفوس هند یعنی 500 میلیون انسان عین باور را دارند و در فلمی که چند سال قبل «دوردرشن» یا تلویزیون دولتی هند به نام ابدالی نمایش داد ، آن مهاجمان را « پتان لتیره» خواند که از دیدگاه آن مظلومان هندی حرف حسابی است. اما آوردن و یا مقایسه احمد شاه بابا با سلطان محمود غزنوی یا غوری ها یک مقایسه کامل نیست.زیرا سلطان محمود اسلام را و عرفان اسلامی را و تصوف اسلامی را و زبان فارسی را به هندوستان ارمغان برد و در رکاب او صوفیان و عارفان و دانشمندان بزرگی حضور داشتند . البیرونی در رکاب او بود که کتاب « تحقیق ماللهند» را در معرفی هند نگاشت . بعد ها علی هجویری یا همین داتا گنج بخش ولی ، کشف المحجوب نخستین اثر را در نثر به زبان فارسی نگاشت.
قطب الدین ایبک مسجد و مدرسه قوت الاسلام را همراه با قطب مینار اعمارکرد . شیر شاه سوری پرانی قلعه یا کهندژ را در دهلی آباد کرد و سرک مرکزی را اعمار نمود . لودی ها نیز آبادی های زیاد در هند کردند. امرزو هر اثر تاریخی را که در هند ببینید از برکت غزنوی ها ، غوری ها ، سوری ها ، لودی ها و تیموریان هند است ؛ به گونهء مثال بیدل و امیر خسرو دهلوی نتیجهء فرهنگی آن لشکر کشی ها است.اما از احمد شاه بابا جز خاطرهء لشکر کشی و چور و چپاول در هند چیزی دیگری نیست.بناء هجوم سدوزایی را نمی توان با غزنوی ها و غوری ها مقایسه کرد . لودی ها و سوری ها بیشتر فرزندان هند بودند تا افغانستان. اما این جرئت و شهامت استاد سیستانی قابل ستایش است و از دانشمند ، نویسنده و مورخی درسطح ایشان نباید توقع دیگری داشت .
با احترام فراوان به سیستانی صاحب در مورد تبصره به عمل غازیان و مجاهدان افغان و خشم ونفرات شان در برابر انگلیس ها که آن را رنگ اسلامی داده اند ؛ در اینجا برخورد دوگانه با رویداد کرده اند . زیرا بحث عملکرد افغان ها است نه عملکرد مسلمانان . حتی عملکرد همه افغانها هم نیست و حتی عملکرد همه پشتون ها هم نیست . عده محدودی که دراین رویداد در مسیر راه شان بر دشمن هجوم بردند. زیرا اگر این کار اسلامی می بود و از اسلام مایه می گرفت ، انگلسیس ها که به سرزمین ما آمدند حد اقل از راه پشتونستان و بلوچستان امروزی به افغانستان لشکر کشی کردند و باز از راه تورخم به صوبه سرحد آن روز می رفتنند . .اگر مساله اسلامی میبود مسلمانان بلوچشتان و پشتونستان مانع میشدند، اگر دستور دینی می بود دین ساکنان منطقه حتی فقه شان که حنفی است؛ یکی چیز بود ، چرا واگر حرف پشتون بودن هم مطرح می بود ، آن طرف را هم که هنوز دیورند خط کشی نکرده بودو مردم آن ، پشتون بودند؛ بناء استاد سیسیتانی یک کار مطلق افغانی را نباید رنگ اسلامی دهد . استاد سیستنانی ای که حتی بر «شاه دوشمشیره» انتقاد می کند، چسان در این بحث از فتوای اسلامی حرف می زند و باز از یک عالم شیعی یعنی آقای محسن کدیور نقل قول می کند.این نقل قول هم کامل نیست زیرا آقای محسن کدیور کتابی دارد به نام «حق الناس، اسلام و حقوق بشر» در 436 صفحه. استاد سیستانی این چند جمله آقای کدیویر را که در مورد اسلامم تاریخی و سنتی بحث می کند، دلیل آورده است و جملات نقل قول شده از سیاق و سباق بحث کشیده شده است . در حالی که همین محسن کدیور درر همین بحث مفید خود می گوید« اسلام تاریخی ، تلقی خاصی از دین الهی است ، نه اسلام به قول مطلق» . آنچه آقای سیستانی از محسن کدیور نقل قولمی کند ، نظر نهایی آقای کدیور نیست ، بایست با حوصله همان 436 صفحه را مطالعه کرد و بعد نتیجه گرفت . کتاب آقای کدیور در سایت محسن کدیور قابل دسترسی است.
بناء نقل قول باعث شده است که خواهر دانشمند و عاقلی چون لمر جباری ، احساساتی شود وبگوید که اگر اسلام همین باشد ، من از آن نفرت دارم. خواهرم لمر جباری! نه چنین نیست کسانی که آن کار ها را می کنند ، افغان اند، آیا شما از افغان نفرت دارید. آنانی آن کار را کرده اند انسان بودند ؛آیا از انسان نفرت دارید!؟ آنانی که آن کار را کرده اند به «دو پا» راه می رفتند ؛ شما چه میکنید؟!. نه! منطق این است که کار یک جماعه در یک عصر به همه کس تعمیم داده نشود . نه با اسلام ، نه به انسان و نه هم به افغان و نه هم با همه ساکنان مسیر کابل - جلال آباد!!
خواهر لمر جباری ببینید اسلام چه می گوید: چه تصادف نیکی. خداوند در سورهء «انسان» سورت 76 قرآن کریم در آیات 8و9 در مورد معامله با اسر می فرماید « و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا.انا نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا.» بناء فرمان خدا این است که به مسکین و اسیر طعام داد بدون فرق که مسلمان است و یا نیست و هیچ پاداشی از ایشان نخواست و خاص به خاطر خدا باید این کار را کرد.
استاد سیستانی که می گوید کافر چون مرده است ، حق زندگی ندارد. پیامبر اسلام می گوید: « الناس سواسیة کاسنان المشط» مردم چون دندان های شانه باهم برابرند. در ایجنا صحبت از مردم است از انسان است ، نه مسلمان. عمر خطاب خلیفه دوم می گوید « متی استعبدتم الناس و قد ولدتهم امهاتهم احرارا» از چه وقت انسان ها را برده ساخته اسید ، در حالی مادران شان آنان را آزاد به دنیا آورده اند؟»
از طویل شدن این نظر، پوزش می خواهم.


اسم: عبدالقدوس    محل سکونت: جرمنی     تاریخ: 03.02.2013

با سلام های مجدد،
یکبار دیگر نوشته ها را هیجیگی کرده و به اشتباه خود پی بردم. الحمدوالله بمباردمان نوشته ها در این بحث آنقدر زیاد است که سلسلۀ مراتب از پیش من حقیر یک اندازه انجر و بنجر گردیده بود. باید به عرض برسانم که من در گذشته شاید در دو هفته دو ورق به زبان مادری خود میخواندم که اکنون از برکت شما و این وبسایت کارم در روزی به 25 صفحه کشیده است. بازهم معزرت باشد.

الله حافظ


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 03.02.2013

آقای محترم احمدزی از امریکا:

جناب عبدالقدوس عجب شما را نقد کرد. شما نباید از نقد دیگران بالای خویش ترس داشته باشید. در این جا شما بحدی در نظریات استاد سیستانی و نقل و قول از من غرق شدید که خود را گم کردید و در نیتجه خوانندگان نظریات خویش را گنگس کردید! توصیه دوستانه من به شما این است که پشت سیستانی را ایلا کن. سر گپ های من هم بسیار نچسپ و پشت نیاکان را هم زیاد نگیر ... قدری بخود توجه کن! بگو که امروز خودت کیستی و چیستی؟ افتخار به نیاکان به شما چه می دهد؟ نیاکان نیاکان بودند و بودن و نبودن آن ها به شما چه می رساند؟ اگر آن ها کارهای خوب کردند خدا به ایشان مبارک کند و اگر بد کردند هیچ کسی حق ندارد شما را به گناه دیگران مجازات کنند. این است لب و لعاب اعلامیه جهانی حقوق بشر. هیچ کس شما را با زور و جبر مجبور نمی سازد که این اعلامیه را بپذیرید ولی متوجه باشید که کسی پیدا می شود که شما را مسئول عواقب گفتار شما قلمداد کند. هر وقت فکری پیدا می کنی، کوشش کن آن را در یک قالب بسنجی و بعد قضاوت کنی. قضاوت و برداشت های فردی در عصر امروزی هیچ معنی و مفهوم ندارد. امروز جهان کردار مملکت ها و افراد را در قالب اعلامیه جهانی حقوق بشر می سنجند. اینکه تا چه حد این کار خوب یا بد است، هیچ ربطی به این بحث ندارد. بحث را بیراه نساز.

شما در جائی بالای من انتقاد کردید که من از یک طرف چنین می گویم و از جانب دیگر برای نقض موضع اولی خود چنان می کنم که در حقیقت خودم خود را نقض می کنم. بسیار یک نقد جالب بود ولی باید خدمت شما بعرض برسانم که: دانه فلفل سیاه و خال ماهرویان سیاه، هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا. حضرت محمد (ص) هم بت خانه می رفتند و همچنان کاکایش ابو لهب که مسلمانان از او بنام ابو جهل یاد می کنند. اما اولی برای شکستن و دومی برای عبادت آن بت ها می رفتند. بناء از رفتن تا رفتن و از نقل و قول تا نقل و قول فرق است. از دوستانه خواهش دارم که متوجه این باریکی ها باشید.

امید است این توضیح کافی باشد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 03.02.2013

دوستان محترم:
من فکر نمی کردم که تا این حد در این بحث تا این عمق درگیر گردم. صرف و صرف هدف من یک توضیح بالای نوشته استاد سیستانی، مورخ و واقعه نگار محترم افغان، و عکس العمل بسیار دقیق و سنجیده اصولی لمر جباری در مورد آن بود. من هم بحث را از نگاه حقوق بشری مندرجه اعلامیه جهانی حقوق بشری ارزیابی نمودم. از نظر من این بحث باید در همین جا خاتمه یافته تلقی گردد زیرا من آرزو ندارم بحیث مدیر این بحث یا یگانه مدافع حقوق بشر در اینجا نقش ایفا کنم. امروز کور هم می داند که دلده شور است. هر کس هر موقفی می گیرد گور و گردن شان!

کبیر جان:
می دانم دلت لوخ لوخک دارد که مرا در بحثی درگیر سازی که هیچ ربطی به بحث ندارد و صرف و صرف می خواهی یک بحث بی سر و پای دیگر را آغاز کنی که هیچ نتیجه ندارد زیرا همچو بحث ها یک پروگرام حد اقد چهار ساله درسی یک پوهنتون در بخش علوم اجتماعیست. ولی باز هم باحترام شما در این مورد نظر خود را بشکل قاطع و مانع تقدیم می دارم. این است سئوال شما:
آیا دین مبین اسلام با اعلامیه جهانی حقوق بشر موافق است یا مخالف؟

اعلامیه جهانی حقوق بشر نه با دین اسلام مخالف است، نه موافق. دین اسلام دین است و اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر. مثلا ما هیچوقت نمی توانیم سیب را با انار مقایسه کنیم. سیب سیب است و انار انار. دین اسلام در مسیر تمدن بشری نقش ایفا کرد. در قرآن کریم بسیار چیزهائیست که فوق العاده عالیست و هیچکسی نمی تواند از آن بگذرد: مثلا تقوی خوب است. که می تواند بگوید نقوا و عفت کار بد است. امروز انسان های رسالتمند از هر قماشی که باشد، از نقوا پشتیبانی می کند.

قرآن کریم بشکل آیه وار نظر به شرائط زمانی و مکانی (شان نزول) بالای پیغمبر اسلام در عربستان سعودی در شرائط زمانی و مکانی آن وقت و جهت رهنمائی مردمان و با در نظر داشت سطح زندگی آن وقت نازل و عملی گردید. در آن وقت بحث هائی از قبیل حقوق بشر بشکل امروزی معنی و مفهوم نداشت. حتی در آن وقت مردم از چین شنیده بودند ولی رفتن به چین در آن وقت مثل رفتن به مریخ امروز بود! حضرت پیغمبر اسلام هم اجرای این رسالت را بدوش داشت و هر وقت مشکلی ایجاد می شد، با نزول آیه جدیدتری مشکل مرفوع می گردید و مردم هم خوش بودند.

ای کاش حضرت پیغمبر زنده می بود تا وی مستقیما با خداوند جل علی شانه تماس مجدد برقرار می کرد و به سئوال شما پاسخ می داد. چون آن بزرگوار زنده نیست و دوباره زنده شدن او هم محال است، پس از شما جناب خواهش می گردد که سئوالی که جواب نداشته باشد مطرح نسازید و مرا مجبور نسازید که من در غیبت آن بزرگوار پشت او تهمت و افترا کنم. همچنان من هم از نگاه وجدانی خود را در موقفی قرار نمی دهم که خود را بین الله، پیغمبر و مردم وسیله قرار داده از خود چیزهائی بگویم که نباید گفته شود! بناء این سئوال شما مستقیما به حضرت پیغمبر اسلام و خداوند جل و علی شانه مربوط است و کوشش نکنید مرا در کارهائیکه به من ربط ندارد درگیر سازید. اگر باز هم می خواهی جوابی بشنوی بهتر است، پیش کدام ملا مراجعه نمائید زیرا آن ها حاضرند چنین کاری را بکنند که می گویند الله بلا در گردن ملا. من ملا نیستم.

ولی بحث روی حقوق بشر بکلی یک چیز تازه است. در زمانیکه دین بازار و رونق داشت، هر کس وقت خود را بالای خداشناسی، قرآن شناسی، پیغمبر شناسی و غیره و غیره می گذشتاندند. اروپا صد ها سال بر بجث بالای چنین جدل ها مشغول بودند و نتیجه آن دوستانه هم نبود. جنگ و قتل و قتال و روده کشی های زیادی صورت گرفت ولی هیج نتیجه نداد. بالاخره اروپائی ها متوجه شدند که آن ها چرا بجای خداشناسی به خود شناسی نپردازند زیرا گفته اند خود شناسی خداشناسیست! ولی هنوز هم در افغانستان این فرهنگ نهادینه نشده که بجای خداشناسی به خودشناسی بپردازند. بر همین اساس بود که پوهنتون های جهان بجای تدریس به الهیات به تدریس علوم اجتماعی "socilogy" و انتروپولوژی "antropology" مشغول گشتند. در نتبجه آن ها برای ما اعلامیه جهانی حقوق بشر را بارمغان آوردند که در این اعلامیه برای اولین بار انسان بحیث انسان مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد نه بحیث یک قوم، پیرو یک مذهب خاص .... و غیره.

طبق اصول جامعه شناسی و بشر شناسی، برای بحث بالای مسائل روزمره... هر چیز بین انسان ها مطرح است و هیچ ربطی به خدا و پیغمبر ... .و غیره داده نمی شود. مثلا بحث امروزی خودت و من باید بالای مسائل روزمره من و خودت صورت گیرد و بر اساس اندیشه خدادادگی ما طبق یک اصول انسان شمول باید سنجیده شود. در پشت خدا، پیغمبر، این و آن تهمت کردن کار عاقلانه نیست. اگر خودت و من در کارهای خویش مشکل داریم و قادر به حال آن نیستیم مشکل خود ماست و هیچ ربطی به دین و خدا و پیغمبر ندارد و نباید هم داشته باشد. ولی بعضی ها راه آسانتری را دنبال می کنند: هر چیزیکه بر ما می آید از جانب خداست و ما چاره ای جز بندگی نداریم!!!؟؟؟ همچو اندیشه و فکر منشاء مشکلات است و فکر نکنم که اگر پیغمبر اسلام (ص) زنده می بود، چنین چیزی را تائید می کرد!

همچنان این آدم حقیر و فقیر در بدر بدرگاه انگلیس شیاد در لندن در کلبه حقیر خود نشسته آب خود را پف کرده نوش جان کرده و اگر وقت پیدا شد از طریق انترنت برداشت های خویش را با دوستان در میان می گذارم. من نه می خواهم بشکل هوچیگری و ... شعار بدهم و اعلام نمایم (در دهه هشتاد از پارک زرنگار کابل) حال که اتحاد جماهیر شوروی کبیر موجود است ما را از طریق سویتزم به بهشت می رساند ... امروز که امریکا مطرح است هستند کسانیکه شعار می دهند ما را این ابر قدرت سرمایه چنین و چنان می کنند! در حالیکه دوستان سویتیزم و کپتالیزم ما امروز چنان در کثافت های خویش تا گلو غرق اند که اگر بتوانند خود را یک ملی متر هم اگر شده از کثافت های خویش بیرون بکشند، معجزه کرده اند چه رسد به اینکه من خیال نمایم که او مرا از مشکلات روزمره نجات بدهند!

من نمی خواهم بحث را کشال سازم. همینقدر کافیست. صرف می گویم که در غیاب کسانیکه 171 سال پیش چه کردند و چه عقیده داشتند، تهمت کردن کار خوب نیست. بهتر است سر امروز و کارهای امروز خویش بحث کنیم. ما چرا و چطور می توانیم به کارهای نیاکان خویش فخر کنیم در حالیکه تا بحال کارهای آن ها بر اصول جامعه شناسی و بشر شناسی نقد نگردیده و نقد کردن هم در بین مردم افغانستان کفر است؟ کشورهای غربی امروز هر چیز را نقد می کنند: دین، حضرت عیسی و کارهای او را، کردار و گفتار نیاکان ... آن ها بدون هیچ ترس و رعبی بد خود را بد و خوب خود را خوب معرفی می کنند.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.02.2013

قابل توجه آقای سدید،نویسنده ومتفکر محبوب کشورو به امید صحت عاجل شان.

آقای سدید که درابراز نظر وتبادل افکار وبحث های اکادمیک صاحب حوصله ودید وسیع اند،دراین بحث نیز از ابراز نظرنیک خود دریغ نورزیده بطورمشخص نوشته اند:« افغان ها ـ خصلت های نیک زیاد دارند. یکی از همین خصلتها هم وفا به عهد است .» بلی ما هم میگوئیم :هرکه وفا به عهد را تردید یا نقض کند، رویش سیاه باد تاهمیشه.

وفا به عهد نه تنها یکی از ارزشهای اخلاقی ومعنوی افغانهاست بلکه در دین اسلام وقرآن خدا نیز وفا به عهد از حسنات اعمال انسان گفته شده است.این وفا به عهد وپیمان مثل همان نکات خوبی است که در اعلامیۀ جهانی حقوق بشردرج شده وتمام اعضای ملل متحد آنرا امضا کرده اند، ولی متاسفانه برخی ازکشورهای اسلامی و حتی کشورهای پیشرفته ومدعی حامی حقوق بشر،هم بدان عمل نمیکنند.اگر ملل امضا کننده بدان عمل میکردند، بدون شک دنیا گل وگلزار میشد ولی متاسفانه که در برخی از کشورها همین وضع کنندگان ونظارت کنندگان حقوق بشر، زمین را دوزخی برای بشریت از جمله برای بخشی ازمردم افغانستان ساخته اند.

گزارش های معتبر بین المللی(از جمله انتی وار) حاکی است که امریکا از سال 2002تاپایان سال 2012 بیش از38100 حملات هوایی در افغانستان اجرا کرده ومجموعاً55000 بمب وراکت برقراء وقصبات افغانستان فرو ریخته است که همگی با قتل وکشتارغیر نظامیان وکودکان وزنان همراه بوده است.برطبق قوانین بین المللی حقوق بشر، استفاده از سلاح های مرگبار در حملات هوایی به نقاطی که خانه ها ، روستاها و مناطق مسکونی با جمعیت زیادی از غیر نظامیان در آنجا واقع شده ، نقض حقوق بشر است. (آرشیف اخبارسایت آریائی)

واما باید به این اصل نیز توجه کردکه اگر طرف مقابل افغانها به این عهد وقرار وفا نکند وآن را نقض نماید، تکلیف افغانها با طرف چگونه باید باشد؟ طبعاً افغانها هم خود را پایبند آن تعهد نخواهند دانست وآنگاه برای حفظ موقف خود هرچه ممکن باشد انجام خواهند داد.

در رابطه به پایبندی به مواد شرطنامه خروج قشون انگلیس از کابل، باید گفت که آنچه در تاریخ های معتبر کشورمثل تاریخ غبار، تاریخ سیدقاسم رشتیا وتاریخ میرمحمدصدیق فرهنگ که همگی آنها ازسراج التواریخ ملا فیض محمدکاتب متاثر بوده اند ،به نظرمیرسد که نقض موادشرطنامه (عهد وپیمان) در اولین ساعات خروج قشون انگلیس از سوی انگلیسها بظهور پیوسته است. درشرط دوازدهم عهدنامه با انگلیس قید شده بود که: «از کل توپخانه وخمپاره که دارند شش ضرب توپ اسپی وسه ضرب توپ قاطری که جمله ۹ توپ شود، همراه برده ومابقی را بگذارند وبه نواب عالی تملیک کنند.» مگر سران افغان بعد از قتل مکناتن چهارماده دیگر به آن شرطنامه افزودند وگفتندکه:« تمام ذخایرخود را انگلیسها به افغانها تحویل بدهند.ونیز تمام توپخانه انگلیسها به استثنای ۶ توپ به افغانها داده شود.»( غبار، ج1،ص ۵۵۹) ولی همانگونه که آقای احمدزی در چندین نوشته خود اشاره کرده اند، قوای انگلیس حین حرکت از کابل خلاف متن شرطنامه بخش بیشتر توپها را با خود نقل دادند وآنهایی را که به افغانها مانده بودند نیز خراب کرده بودند.درعین حال، در مواد دوم وسوم وچهارم شرطنامه قید شده بود که یکجا با خروج قشون انگلیس از کابل، قشونهای دیگر انگلیس ازجلال آباد وغزنی وقندهار وپروان وغیره نقاط افغانستان نیز خارج شوند، مگربجز قشون انگلیسی مقیم کابل هیچیک از معسکر خود شور نخوردند. واین دلیل دیگری مبنی بر نقض عهد وپیمان از سوی قشون مهاجم بود. ازاینست که سران افغانی از حمایت قشون دشمن در مسیرراه کابل- جلال آباد ابا ورزید وتنها به حمایت از کسانی خود را مکلف دید که ازهیئت افغانی تقاضای حمایت کرده بودند. غبار متذکر میشود که « الفنستن که چنین دید (حملات گوریلائی افغانهارا) خودش را با دونفر افسر بزرگ دیگربه سرداراکبرخان تسلیم کرد. محمدشاه خان او را در تاریکی شب در معسکر افغانی آورد. این معسکر در فضای آزاد وزیرآسمان قرارداشت ودورادور آتش، رهبران افغانی (وزیراکبرخان، عبدالغیاث خان،وعبدالحکیم خان وسردار سلطان احمدخان وغیره) قرارداشتند. سران برخاستند وجنرال دشمن را با همراهانش مردانه استقبال کردند و شمشیرهای ایشان را ازکمر نکشودند و خیمه منحصر به فرد خود را برای استراحت آنان تخصیص دادند.»

باید یاد آورشد که خود هیئت افغانی هیچیک از اسرای انگلیسی را نکشتند،حتی زمانی که محافظ سرداراکبرخان در بدل پنجاه هزار روپیه از انگلیسها در جلال آباد، از پشت سر بر سردار فیرکرد،ولی گلوله به شانه وی اصابت کرد ونمرد ، واین خطروجود داشت که در عوض اینکار تمام اسرای انگلیس از دم تیغ هیئت افغانی بگذرند، ولی او این کار را نکرد،وحتی ضارب خود را نیز بخشید ولی سردار سلطان احمدخان ضارب را گردن زد تا درس عبرتی برای دیگر خاینان باشد.واین نشانه یی از جوانمردی وبزرگمنشی افغانها است.

اگردمی به وضعیت اقتصادی وعقیدتی وفهم سیاسی وسواد مردم خود در171 سال قبل فکر شود، درخواهیم یافت که در 171 سال قبل مجاهدین افغان ، هم از جهت سواد ودانش عقب مانده تر نست به مجاهدین اخیر قرن بیستم بودند وهم از لحاظ اعتقادات مذهبی وبرخورد با خارجی های بخصوص انگلیس های متجاوز، متعصب تر وسختگیرتر بودند، وهم ازلحاظ اقتصادی فقیرتر از امروز. مامیدانیم که کسب غنایم از دست دشمن،بعد از کشتن یا اسیر کردن دشمن، یکی از مشوقهای اشتراک مسلمانان در جهاد بوده است.[ بگذریم از این ذهنیت که مجاهد اگرکافر حربی رابکشد، غازی شمرده میشود و افتخار کنان جایش در بهشت برین است واگربدست کافر حربی کشته شود، شهید میشود وبازهم جایش در بهشت برین خواهد بود.]

آقای سدید،متاسفانه منافع مادی وفوری نزد افغانها در غالب حالات آنها را به عدم وفا به عهد وشکستن پیمان واداشته است.مثالهای آن در دوران مقاومت با قشون شوروی درمیان رهبران تنظیما فروان است و از ذکر آنها میگذرم. شما حتماً بیاد خواهید داشت که رهبران جهادی افغان: چون سیاف؛ گلبدین، ربانی ،مجددی، پیرسیداحمدگیلانی ومولوی محمدی ومولوی خالص وغیره وغیره درسال 1992 در مکه ودر خانه خدا در حضور خدا به قرآن سوگد خوردند وباهم تعهد کردند که منبعد علیه یک دیگر خود دست از جنگ وخون ریزی در افغانستان میگیرند، ولی همینکه به کابل رسیدند، دوباره شروع به جنگ کردند ودر هرکوچه وناحیه ای ، محشری از کشت وکشتار وغارت وچپاول مردم بی دفاع وبی گناه کابل بر پاکردند. تا ساحات وسیع تری از شهر کابل را زیرسلطۀ خود داشته باشند وآنرا چور وغارت نمایند. آنها از بریدن پستان زنان وتجاوز برناموس زنان دارلمجانین وکوبیدن میخ های شش انچه برفرق هموطنان مسلمان خود دریغ نورزیدند. جهادیان تمام دارائی های عامه وملکیت های خصوصی مردم کابل را غارت کردند وتوپ وتانک ها وملی بس های دولتی را تاراج کردند وبه نرخ کاه ماش به پاکستانی ها فروختند ومملکت را تباه نمودند وچنان مصایبی را برخلق الله نازل نمودند که تاریخ نظیر آن را به یاد ندارد.ای کاش بگفتۀ شما، نه آن انسان کشی درحق متجاوزین در 171 سال قبل واقع میشد ونه این وحشت وتباهی توسط مجاهدین در در دهه 90قرن بیستم در حق مردم مظلوم اعمال میگردید. ونه طالبی می بود که مردم را بخاطرکوتاهی ریش ودرازی پشم به کیبل می بست،ونه 45 کشورحامی حقوق بشر به بهانه مبارزه باتروریسم،برکشور بدبخت ما هجوم می آوردند وبرسردهات وقصبات ما بمب وراکت ودیگرسلاح های کشتار جمعی میریختند. نه دولت تنظیمی مافیائی تحت ریاست حامدکرزی می داشتیم ونه کشوری غرق در فساد اداری وسیاسی واقتصادی وقاچاق مواد مخدر وهزارویک عیب شرعی دیگر.

شما در اخیر یاد داشت خود فرموده اید که: «اگر کسی هم عادت به شنیدن نظر یا نظریات دیگران را ندارد یا خود را جامع الکمالات یا عقل کل و عقل محض میداند و از جهانی که از تکثر و تنوع افکار پر است بی خبر میباشد، کار خودش است.»

این جمله شما مثل فیر تفنگ چره ئی هم موافقین بحث وهم مخالفین بحث را هدف قرارداده است. اگر تاکنون به ارتباط نظرشما تبصره یا توضیحی نداده ایم، بخاطر حرمت بموقف شما است که آنرا به حیث یک نظرثالث بالخیر پنداشته ایم، ولی در حالی که ضرورت زیادی به اظهاراین آخرین پرگراف خود نداشتید،ولی اظهار کردید، مامنحیث طرف اصلی بحث، از کنار آن بیخار نگذشتیم و آن را متوجه خود هم دانستیم وسطور فوق را بخاطرهمین تذکر شما نوشتیم تا فکر نشود که خدای نخواسته به نوشته های تان کم بها داده شده است.

با مید سلامت هرچه زود ترشما آقای سدید


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.02.2013

جناب عبدالقدوس
اگر توجه كنيد، گفتار از اقاي "الكوزي" است كه من انرا داخل قوس نوشه ام، اگر باز هم اب را نا ديده پا را از ْموزه نكشيد، اول يك كمي در جر بحث ها خود را وا ساخته بعد بنويسد، همين گفتار اقاي "الكوزي"را در پايين همين صفحه دريافته ميتوانيد


اسم: عبدالقدوس    محل سکونت: جرمنی     تاریخ: 03.02.2013

سلام و احترام خدمت دوستان گرامی و مشملین این بحث،

در پیام مورخۀ 03.02.2013 محترم احمدزی از امریکا جناب احمدزی به خود خطاب کرده مینویسند:
"دوست عزیز محترم احمدزی از امریکا"
درست مطلع نشدم، خدا ناکرده استعمال اسم در گیرودار این بحث به گفتۀ ایرانی ها یک اندازه قاطی پاتی نشده باشد.

با احترام


اسم: كبير    محل سکونت: لندن    تاریخ: 03.02.2013


جناب محترم الكوزي

بنده خدمت شما از صفحه هاي انتر نتي ياد آور شدم، نه كتاب فروشي های كابل و همچنان هيچ جاي ثبوت به دريافت انعام نيست، من متيقن هستم با اينقدر مهارت و معلومات از google و يا ديگر صفحه های معلوماتي بي خبر باشيد، اما بنده از شما سوالي هم نموده بودم ولي جناب شما از آن طرفه رفته به قصه اي خيال پرداز خود اكتفا كرديد.

يك سوال كوچك از شما دارم، به نظر شما آيا اسلام با اين بيانيه حقوق بشر مخالف است يا نه؟


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 03.02.2013

جناب معزز محترم دوست محمد خان از بدخشان:

من نمی فهمم که این بحث شما در مورد ترجمه من از اعلامیه جهانی حقوق بشر چه ربطی به اصل بحث پیدا می کند؟ براستی و واقعیت که من هیچ سر در نمی آورم. اما باز هم باحترام شما در مورد این موضوع می خواهم تبصره خویش را خدمت تان تقدیم نمایم:

اول اینکه ترجمه مرا با ترجمه های معتبر دست داشته خویش مقابله نموده و آن را تائید کردید، یک جهان ممنون از شما و از کوچک نوازی شما. اما یک خواهش چوچه از شما جناب داشتم و آن اینکه اگر شما عیبی در ترجمه من یافته باشید، از روی لطف و مهربانی آن را بیرون نویس کرده، بیان کنید. من یقین دارم که در حد توان به ترجمه درست متن از انگلیسی پرداخته ام ولی من یقین کامل دارم که حتما بعضی نواقص در آن موجود است. اگر این نارسائی ها را توضیح دهید بی نهایت ممنون می شوم.

دوم اینکه شما جناب عالی می فرمائید که ترجمه معتبر کنوانسیون ژنیو را در اختیار دارید و از من خواسته اید که زحمت ترجمه آن را نکشم. ازین دلسوزی تان نسبت به من باز هم یک جهان ممنون ولی از شما خواهشمندم که یک کاپی ترجمه را در این جا نشر نمائید زیرا من به آن اشد ضرورت دارم. من همیشه تا بحال این اعلامیه را به زبان انگلیسی خوانده ام و با ذوق زاید الوصفی می خواهم یک بار دیگر آن را به زبان فارسی یا دری بخوانم.

در آخر یک پیشنهاد به شما دوست دارم: اگر ما افغان ها خود آستین ها را بر زده و مواد مورد ضرورت خویش را خود از طریق ترجمه تهیه و در دسترس علاقمندان قرار دهیم چه عیب دارد؟ من مثالی خدمت شما بعرض می رسانم که کتاب خالد حسینی ها را دو ایرانی ترجمه کرده که نواقص زباد در ترجمه آن دیده می شود: مثلا نام "قرغه" را "غرقه" و کاغذپران را بادبادک .... ترجمه گردیده است. چه عیب دارد که ما خود یک ترجمه آن را تهیه و از ادبیات و جملات درست و مانوستر برای افغان های خود استفاده نمائیم؟ مثلا وقتی یک نفر در کابل می خواند که خالد حسینی غرقه رفت! آیا فکر نمی کنید که کلمه غرقه هیچ معنی ندارد ولی هر افغان با بند "قرغه" و کلمه "قرغه" هیچ مشکلی ندارد.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.02.2013

"دوست عزیز محترم احمدزی از امریکا:

بیا که زیاد لفاظی بالای اینکه سیستانی چه گفت و من چه گفتم ... نکنیم و نظر به فرموده خود شما سر اصل موضوع بشکل زنده و واقعی بحث کنیم. شما می فرمائید: "اي كاش همان مردم زنده ميبود و اقاي "الكوزي" و خانم "لمر" را با انان مقابل ميكرديم كه با در فشاني ها شان از"حقوق بشر و سازمان ملل متحد" انها را مستفيد ميساختند"! این نوشته شما یک خیال و خواب است که بر "ای کاش" و لات و منات گوئی ها استوار است."

اقاي "الكوزي"
بزرگان ميگويند، ديگران را پند دادن خود عمل نكردن كار نادرست است، از يك طرف از نقل قولي كه از شما ميكنم (صرف بخاطر روشن شدن گفتارخود ) شما را به خشم مياورد مگر بعد از تكميل جمله انتقادي خويش از من نقل قول ميكنيد، عجيب انصاف، خدا كند كه قاضي نباشيد.

اقاي "الكوزي"
بحث و اصل موضوع واقعه جنگ تاريخي 171 سال قبل است نه جنگ امروز و يا مقايسه ان، چرا شما موضوع را به اصطلاح كدو ود ميكنيد و ميگويد "همان مردم امروز بشکلی از اشکال زنده و موجود اند" ده در كجا و درختا در كجا


اسم: محمد ناصر تیموری    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 03.02.2013

در قدم اول برای محترم سدید صاحب شفای عاجل و عافیت از بارگاہ خالق بی نیاز تمنا می نمایم۰
از حسن نظر و محبت ھموطن محترم احمدزی صاحب تشکر می نمایم؛ من بہ نظریات تمام ھموطنانم ارج و احترام می گذارم!
بیست و ھفت و یا بیست و ھشت سال قبل روزی با دوستان و ھمصنفی ھای آلمانی در فاکولتہ روی مسایل سیاسی بحث میکردیم و من کہ در کشور شان پناھندہ بودم برای ایشان باکمال پررویی گفتم کہ آلمان یک کشور اشغال شدہ توسط متفقین (امریکا؛ شوروی؛ فرانسہ و انگلیس) است ولی دوستان آلمانی با کمال محبت برایم گفتند کہ آلمان یک کشور دیموکرات است و ایشان چنین احساسی ندارند کہ در یک کشور اشغال شدہ زندگی می نمایند و من تا بہ امروز از آن سخن نا سنجیدہ ام احساس ندامت می کنم و براستی آلمان ھا با درایت و درک درست و با تجدید نظر در ھمہ یی ساحات زندگی ای اجتماعی و سیاسی حتی با دید انتقادی با تاریخ شان بہ یکی از دیموکرات ترین و ثروتمند ترین کشور در سطح کشور ھای جھان ارتقا یافتند؛

آلمان ھا نہ تنھا علایم و شرایط تسلیمی بدون قیدو شرط بعد از جنگ دوم جھانی را اندیشمندانہ بر طرف نمودند.بلکہ بہ اتحاد دو بارہء دو آلمان نیز نایل شدند و امروز در سیاست اروپا و در سیاست جھانی سخن اول از آن آلمان ھا است لیکن کشور عزیزم افغانستان در مقایسہ با آلمان در چند دھہء اخیر در باطلاق بی مسوولیتی ھا؛بی کفایتی ھا؛خودخواھی ھا و ۰ ۰ ۰ غرق شدہ می رود !

بہ اعتقاد این کمترین افغان ھا در تمامی امور و ساحات زندگی اجتماعی؛ سیاسی و حتی تاریخی
با حفظ ارزش ھای والایی افغانی بہ تجدید نظر نیاز مبرم دارند.

چند روز قبل در کشور ما بحثی میان روحانیون مخالف با انتحار و موافق با انتحار صورت گرفت؛ مخالفین عمل انتحاری بہ آیات متبرکہ رجوع نمودند و عمل انتحار را یک عمل غیر اسلامی تشخیص نمودند لیکن موافقین این عمل غیر انسانی بہ لغت استشھاد رجوع کردند و این کار را یک روش اسلامی توجیہ کردند!

چہ بھتر می بود کہ ما مردم افغانستان دین مقدس خویش را کہ الھام دھندہ ای ارزش ھای معنوی است از امورات سیاسی و حکومتی جدا می نمودیم تا حداقل مانع تعابیر نادرست و مغایر با عصر حاضر و سوءاستفادہ ھای غیر اخلاقی و غیر انسانی از آھین و دین مقدس خود میگردیدیم!

منشور جھانی حقوق بشر یک دستاورد پر ارزش انسانی است کہ رویی ارزش ھا و آرمان ھای عالی بشری تا’کید می نماید لیکن بالای برخی از کلمات بکار رفتہ در آن منشور اختلاف نظر بروز کردہ بہ طور مثال ذکر کلمہء نژاد و غیرہ؛ متناسب با طرز دید و روش زندگی انسان ھای قرن ۲۱ نمی باشد!

شکی نیست کہ یکی از مشخصہ ھا و ممیزہ ھای مردم افغانستان پابندی بر عھد و پیمان و قول و قرار بودہ و میباشد. اینکہ در تحت حالات وشرایط غیر عادی و فوق العادہ از جانب عدہ ای معدودء احساساتی این ارزش ھا رعایت نگردیدہ اند ؛ سوال بر انگیز است؟


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 02.02.2013

آقای الکوزی! هزاران محصل فارغ شده از فاکولته های حقوق پوهنتون های افغانستان و هزاران مبارز و روشنفکر افغانستان متن کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر را خوانده اند، مطمئن باشید و تنهاخانم سیما ثمر 20000 نسخه آن را به چاپ رسانده است . شاید از نخستین مترجمان اعلامیه جهانی حقوق بشر در افغانستان ، استاد عبد الرحمن پژواک باشد که اداره اطلاعات و نشرات وزارت خارجه افغانستان آن را به نشر سپرده است. چون شما صرف خواستید از کدام کتاب یاد آوری شود ، اگر برای اطلاع باشد نه برای ساکت کردن طرف مقابل ، من بهترین ترجمه های آن را برای تان یاد آور می شوم:
1ـ داريوش آشوری ، دانشنامه سياسی ، انتشارات سهروردی و مرواريد ، تهران ، سال چاپ 1366 شمسی، صفحات 133 ـ 138 .
2 ـ هوشنگ ناصرزاده ، اعلاميه های حقوق بشر ، انتشارات جهاد دانشگاهی ، تهران ، سال چاپ 1372 شمسی،صفحات 12 ـ 17 .
3 ـ « اعلاميه ی جهانی حقوق بشر » ، ترجمه ی علی ميرزايی با همکاری رضا رضايی ، فصلنامهء نگاه نو ، شماره ی 37 ، تابستان 1377 شمسی، صص 190 ـ 196 .
4- متن اعلامیهء جهانی حقوق بشر ناشر حزب تودهء ایران ، چاپ دوم سال 1384 شمسی.
ترجمهء حزب تودهء ایران از بهترین ترجمه های این اعلامیه ، به زبان فارسی است. که می توان آن را در لندن هم ازدفتر حزب تودهء ایران به دست آورد.

در کتاب رکاردهای گینس، آمده است که : اعلـامیه جهانی حقوق بشر رکارد بیشترین ترجمه را در بین نوشته های مکتوب در طول تاریخ به خود اختصاص داده‌است.
اما بایست یادآوری کنم که متن ترجمه شما را من با فرصت اندک با برخی از ترجمه های دست داشته مقایسه کردم، حتی عبارات آن و جمله بندی های آن «کت مت» مثل ترجمه های دیگر بود که این امر توانایی شما را در زبان انگلیسی و ترجمه به زبان فارسی می رساند. شما که در لندن تشریف دارید ایکاش سری به آرشیف لندن بزنید و معاهدهء دیورند و سخنرانی های امیر عبد الرحمن خان را که گزارش آن را بی بی سی چند روز قبل نشر کرد مرور نمایید و از آن ترجمه جدید به دست بدهید. زیرا من قبلا اشتباهات ترجمه پوهاند محمد حسن روستار تره کی و شادروان غبار را در همین پورتال افغان - جرمن آنلاین ، یاد آور شده ام. شما با این دانش در زبان انگلیسی از عهده این کار می برایید و ثوابش از جنجتال عملکرد 171 سال قبل غازیان و مجاهدان افغان، بهتر است و زیاد تر و مفید تر . آرزو و تاکید مکرر دیگر من این است که کنوانسیون های ژنیوا را با پروتوکول های الحاقی آن ، ترجمه نکنید ؛ زیرا قبلا به پشتو و فارسی ترجمه شده اند .
شما سلامت باشید و خوانندگان از نوشته های شما بهره مند.

تاریخ به خود اختصاص داده‌است.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 02.02.2013

دوست عزیز محترم احمدزی از امریکا:

بیا که زیاد لفاظی بالای اینکه سیستانی چه گفت و من چه گفتم ... نکنیم و نظر به فرموده خود شما سر اصل موضوع بشکل زنده و واقعی بحث کنیم. شما می فرمائید: "اي كاش همان مردم زنده ميبود و اقاي "الكوزي" و خانم "لمر" را با انان مقابل ميكرديم كه با در فشاني ها شان از"حقوق بشر و سازمان ملل متحد" انها را مستفيد ميساختند"! این نوشته شما یک خیال و خواب است که بر "ای کاش" و لات و منات گوئی ها استوار است.

بیا از "ای کاش" گوئی ها منصرف گردیده و واقعیت را بیان کنیم. همان مردم امروز بشکلی از اشکال زنده و موجود اند ولی شما آگاهانه و با یک تجاهل عارفانه از حضور و موجودیت شان چشم می پوشید. امروز مجاهدین معزز ما بشکل برادران سیاف، فهیم، خلیلی و علمبردران قهرمان ملی و جهاد ما احمدشاه مسعود و شهید راه جهاد عبدالعلی مزاری مغفور مرحوم زنده و تیار در حکومت جمهوری اسلامی افغانستان نقش دارند. آیا گفته می توانید که چرا شما و استاد سیستانی از کرده های شان انزجار و نفرت خویش را ابراز می دارید؟ امروز مجاهدین سر سپرده ما زیر نام و نشان طالبان عملا در جبه های داغ نبرد علیه کفار امریکائی و انگلیسی مشغولند. آیا گفته می توانید که شما جناب عالی چرا در آن سهم نمی گیرید؟ فرهنگ مرده پرستی و تهمت پشت مرده ها فکر می کنم به اوج خویش باشد.

خدمت محترمین دوست محمد از بدخشان و کبیر از لندن عرض می دارم که میلیون بار شکر که بالاخره ما دو افغان را یافتیم که متن اعلامیه جهانی حقوق بشر را به دری خوانده و از موجودیت نسخه های آن در کتابفروشی های کابل حرف زده اند ولی نگفتند که این ترجمه ها بقلم که و تحت چه عنوانی موجود است. لطف نموده باین سئوال پاسخ ارائه نمایند. صرف و صرف نام نشریه و مولف آن با تاریخ نشر و چاپ کتاب را بگیرید.

در دوران سلطنت سردار محمد ظاهر خان، شاه رعیت پرور مردم شریف و نجیب افغانستان، فردی در چهره و قالب مذهبی حضور شان شرفیاب گردیده و از ایشان خواستند که بروی یک لک و بیست و چهار هزار پیغمبر برحق خداوند جل علی شانه یک لک و بیست و چهار هزار افغانی برایش طور تحفه تقدیم بدارد. اعلیحضرت بعد از کمی تفکر فرمودند که وی حاضر است این کار را بکند بشرط آن که متقاضی قبول کند که در بدل گرفتن نام هر پیغمبر یک افغانی در یافت بدارد. بالاخره شخص مورد نظر نتوانست نام بیش از ده پیغمبر بر حق را بگیرد! بهمین اساس وی صرف و صرف ده افغانی از اعلیحضرت دریافت کرد. یک لک و بیست و چهار هزار پیغمبر؟! این یک لک و بیست و چهار هزار پیغمبر در کتاب معرفی گردیده و نام های شان چه بود؟

تا حائیکه واقعیت ها نشان می دهد یکی از ژورنالیست های افغان بنام غوث زلمی زمانی جرات کرد ترجمه قرآن کریم را در کابل چاپ و توزیع کند ولی بسزای مرگ و بعد بحبس ابد محکوم گردید. تا اینکه غوث زلمی از این کرده خود توبه کرد و تبرئه شد. عتیق رحیمی یک نویسنده افغان کتاب های خویش را به زبان فرانسوی چاپ و در فرانسه نشر کرد و وقتی از وی سئوال شد که چرا به دری این کار را نکرد وی جوابی داد که شما حتماً آن را خواند اید. یک افغان دیگر بنام خالد حسینی کتابی زیر نام "کاغذپران باز" در امریکا نشر کرد ولی توزیع و فروش نسخه فارسی آن توسط دو ایرانی در کابل باین دلیل قدغن شد که وحدت ملی افغانستان را صدمه می زند. فلم مربوطه ساخته هالیود امریکا با عین سرنوشت مواجه گشت!

گپ های مفت و خودسر آسانترین کاریست که مردم می توانند.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 02.02.2013

ادامه بحث:

دوستان ارجمند شامل این بحث:

امروز هیچ کشوری بیشتر و بهتر از نقض حقوق بشر سازمان ملل باندازه امریکا و انگلستان و شرکای شان نفع نمی برد زیرا تامین منافع زمامداران این کشور ها در حلقات سیاسی و حکومتی در نقض حقوق بشری نهفته است ولی آن ها یک کمال دارند و آن اینکه آن ها این کار را از نام و نشان دیگران صورت می دهند. افغانستان چه در تاریخ خویش و چه امروز در جنگ های نیابتی "proxy war" یا بحیث کشئور "buffer" مورد بهره برداری قرار گرفته و قرار می گیرد. نتیجه تطبیق این سیاست افغانستان را بجائی رساند که امروز قرار دارد. امروز افغانستان از دربدرترین کشور جهان ثبت گردیده است. بناء تا بکی از بدربدری بالای عواملی تاکید کنیم که روز ما را باینجا کشاند؟

171 سال قبل این کشور بین ابر قدرت های وقت یعنی انگلستان و روسیه تزاری بحیث منطقه بفر مورد بهره برداری سیاسی قرار گرفت و در دهه هشتاد در جنگ های نیابتی برای پایان دوران جنگ سرد بنفغ غرب به سردمداری امریکا مورد بهره برداری سیاسی قرار گرفت و امروز هر گروه و هر مملکت از افغانستان در جنگ های نیابتی شان استفاده می کند. اگر هوس هم بس است.

در حالیکه مولوی های پاکستانی، بعنوان مشت نمونه خروار،همیشه از جهاد مقدس افغان های با شهامت و قهرمان شمشیری در افغانستان پشتیبانی و حمایت همه جانبه بعمل می آورند ولی یک روز نشد که خود پاکستانی های بی غیرت در خاک خود برای رهائوی پاکستان از اسارت جهاد کنند تا ما افغان ها از جهاد مقدس شان پشتیبانی و حمایت همه جانبه بعمل آوریم.

یاد روزهائی بخیر که امریکائی ها هر ریشیلوی ما را از دشت و دمن افغانستان جمع و با کمال عزت و احترام در قصر سفید میزبانی می کردند و از آنان بحیث قهزمانان جنگ سرد و عامل شکست کمونیزم در جهان یاد نموده و آن را بهمین نام و ناشن معرفی و تبلیغ می کردند ولی امروز عین افراد و اشخاص را بحیث تروریست و جنگ سالار از سر و زیر زده راهیست! آیا همین مثال یک درس تاریخی نیست که ما باید از آن درسی بیاموزیم؟

مفاد انگلستان و امریکا از نگاه سیاسی و نظامی در این کار چیست؟ کشورهای غربی جنگ می خواهند زیرا اقتصاد سردمداران کشورهای غربی از طریق جنگ تغذیه می گردد. اگر امروز جنگ در افغانستان پایان یابد مشکل بزرگ اقتصادی دامنگیر کشورهای غربی شامل جنگ در افغانستان می گردد. ادامه جنگ و جهاد در افغانستان بدون در نظر داشت این بحث که این جنگ از طرف که، به چه نام و شکل صورت می گیرد، بنفع حلقاتیست که از طریق فروش و تولید اسلحه حیات بسر می برند. آیا شما فکر می کنید که بچه های مولدین اسلحه در این جنگ ها کشته می شوند؟ امروز قسمت قابل توجه جنگ افغانستان توسط افغان های مهاجر در امریکا پیش می رود. آیا درست است که ما این افغان ها را خائن به وطن قلمداد کنیم؟

بحث را کوتاه می سازم. رعایت مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر به نفع افغانستان و مردم زجر دیده آنست. بیائید کاری کنیم که افغانستان را بهر قیمتی می شود از محراق توجه جهانی بحیث یک کشور جهادگر و شمشیری خارج ساخته و توجه خویش را بجای شکست این و آن قدرت به خدمت برای مردم زجر دیده خویش سازیم ولو اگر این سیاست سبب گردد که ما قدری یا بصورت کل از روحیه جهادگری و مبارزه علیه کفار ... و غیره محروم گردیم. کافیست که ما افغان ها همیشه دنیا را شکست داده ایم. بیائید یکبار شکست را قبول کنیم.

دوستانیکه با این پیشنهاد بنده مخالف اند و این پیشنهاد را لکه بدنامی و ننگ برای غیرت و شهامت افغانی شان می دانند، من هیچ ایرادی ندارم و تصمیم و اراده شان را محترم می شمارم ولی یک سئوال خورد از ایشان دارم و آن اینکه شما با کدام قدرت و زور خویش این کار را می توانید. امروز امریکا از طریق کمپیوترهای خویش توسط طیاره های بی سرنشین علیه افغان ها می جنگند، شما با کدام تکنالوژی و هنر علیه آن مقابله می توانید؟

امید است در این مورد روشنی انداخته مرا روشن سازید.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 02.02.2013

سلام به همه هموطنان عزیری که در خصوص بحث این دریچه مرا مخاطب قرار داده و با حفظ تمام آداب پسندیده ـ که جای قدر و ستایش است، با محبت تام و تمام پرسشهائی را مطرح نموده اند.امیدوارم چنین شیوه ای در میان ما ها هر چه بیشتر رواج یافته عام گردد.

عرض شودکه: بحث من تنها برروی یک نکته میچرخد و آن وفا به عهد و احترام به قولی است که داده شده بود.

تکرار میکنم که پابندی به قول و قرار، و وفا به عهد جزئی از ارزش های بسیار والائی هستند که مردمان ما ـ تا جائی که ما به یاد داریم و پدران ما قصه نموده اند ـ سخت مورد توجه قرار داشت و محترم شمرده می شد. این قاعده، عادت یا عرف، متأسفانه در یک برش از زمان از طرف یک تعداد از هموطنان ما بدون این که به میراث های مادی و معنوی گذشتۀ خویش و آیندۀ این عمل ـ به کارنامه های خصومت آمیز انگلیس در زمان حال توجه کنید ـ فکر شود، نادیده گرفته می شود.

افغان ها ـ بدون خود پرستی ـ خصلت های نیک زیاد دارند. یکی از همین خصلتها هم وفا به عهد است. من بعنوان یک افغان، متأثر از عنعنات و رسوم و اعتقادات خوب و سازندۀ پدران خویش و عرف این جامعه، به این ارزش و خصلت، که ارزش و خصلت واقعاً نیک و برازنده است، نه اینکه خود را پابند احساس میکنم، بلکه از داشتن این خصلت در کنار سائر خصال نیک به خود میبالم و باز هم میگویم که ای کاش این کار صورت نمی گرفت! از کار های نامعقول و نادرست خویش هم که بنابر انسان بودن ما از ما سر میزند، متأثر میشوم!

این آخرین حرف من در این خصوص است و همانطور که بار ها یاد شده است من در این مباحثه تنها نظری را ارائه داشته ام بدون اینکه جهت گیرئی در برابر نظر یا قضاوت شخص یا اشخاصی داشته باشم. اگر کسی هم عادت به شنیدن نظر یا نظریات دیگران را ندارد یا خود را جامع الکمالات یا عقل کل و عقل محض میداند و از جهانی که از تکثر و تنوع افکار پر است بی خبر میباشد، کار خودش است. همچون انسان ها بهتر است برای خود شان جهان کوچک چهار پنج نفرۀ خود شان را بسازند.

آخرین حرف هم برای اینکه من فعلاً برای دو روز ـ شنبه و یک شنبه ـ و تا معلوم شدن نتایج از شفاخانه رخصت شده خانه آمده ام و معلوم نیست بعد از بازگشت دو باره چقدر وقت به شفاخانه خواهم ماند. امید آن حرف را حمل برخود هواهی نکنید!!


اسم: دوست محمد    محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 02.02.2013

میخواستم من هم در این بحث جالب حصه بگیرم؛اما خواندن نبشتهء آقای الکوزی مرا واداشت تا برای اینکه ایشان از ترجمهء کنوانسیون ژنیوا صرف نظر نمایند، یادآور شوم که:

متن اعلامیه جهانی حقوق بشر بارها در افغانستان وایران با عبارات شیوا که بتواند از اصل ،ترجمانی دقیق نماید؛ از طرف اشخاص و نهاد هایی که با ترمینولوژی همچو اسناد ،آشنایی دقیق دارند ، بار ها ترجمه شده است و کنوانسیون های ژنیوا و پروتوکول های الحاقی آن نیز ؛از طرف نمایندگی صلیب سرخ به فارسی و پشتو به صورت دقیق ترجمه شده است و در کتاب فروشی های کابل و دفاتر نهاد های مدنی مقیم کابل به وفرت یافت می شود و شاید در « جستجوی گوگل» هم به آن دست یافت و اعلامیه حقوق جهانی بشر و اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز سال ها قبل ترجمه شده اند؛

بناء بهتر است آقای الکوزی ، وقت خود را در ترجمهء یک متن جدید دیگر، به مصرف برسانند ؛ تا هموطنان از آن استفاده نمایند. اگر فرصت مساعد شد در مورد نوشته استاد سیستانی چیزی خواهم نگاشت. هموطنان عزیر بیرون از کشور دعا کنند تا راه سالنگ ، بدون اذیت به مسافران و به خیر و خوبی باز شود.


اسم: كبير   محل سکونت: لندن    تاریخ: 02.02.2013

قاي محترم الكوزي
از جملات شما اين طور برداشت ميشود كه جناب شما اين متن را ترجمه نموديد، اما شما ميدانيد با يك فشار دكمه google ويا صفحه ها باز يابي معلومات ديگر به صد ها ترجمه ميسر است، خوب خير از اين موضوع ميگذريم، يك سوال كوچك از شما دارم، به نظر شما ايا اسلام با اين بيانيه حقوق بشر مخلف است يا نه ؟

كبير لندن


اسم: : احمدزی    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 02.02.2013

جنابان عالي هر يك اقاي "الكوزي" و خانم "لمر"

جالب است بعد از تمام اين قيل و قال اعتراف كرديد كه انتقاد شما بمقابل اقاي سيستاني به جا نبود، و چنين اظهار كرديد:
"خانم" لمر

"
حضور دانشمند ګرامی سیستانی صاحب
در پاسخ اخیر تان ( البته با کلمات زیبای خود ) این مفهوم را ارائه کرده اید که در مقاله شما زیر عنوان ( نفرت و خشم افغانها از تجاورګران انګلیس در ۱۷۱ سال قبل ) بی رحمی ها ایکه توسط افغانها صورت ګرفته با مزه مزه بیان نشده و آن طرز برحورد از نظر شما هم ( حزن انګیز ) بوده است . پس درینصورت من نباید وقت شما و دیګران را با حرف های اضافی بګیرم . منظور من هم از آغاز این بوده است آن بخش های بی که از نظر انسانی به شکلی بی رحمی افغانها را بیان میکند ضرورتی نسیت که حتما به آن ببالیم . از پاسخ تان بر میاید که شما هم به این نظر هستید و یا حد اقل حالا به این نظر رسیده اید پس هر سخن دیګر اضافی خواهد بود و من آنچه را میخواستم ګرفته ام . امتنان و تشکر"

اقاي "الكوزي"
"از جناب استاد سیستانی مورخ سرشناس افغان زمین بخاطر روشن ساختن موضعش یک جهان ممنون. همچنان از توضیح اخیر تان من فهمیدم که شما کشتار بی رحمانه اسرای جنگی انگلیس را تائید نمی کنید و صرف و صرف واقعه نگاری کردید"

اول شما جنابان عالي هردو بايد از اقاي سيستاني با انتقاد بي مورد(تهمت) معذرت بخواهيد، يك تشكري مفت با اين همه تاخت و تاز و كله شخي و ضياع وقت ديگران بسنده و بجا نيست.

همچنان در خلال گفتار خويش خود را حق به جانب كشيدن هم به جا نيست.
اول اينكه قواي مهاجم 17500 نفري بعد از متاركه با داشتن سلاح و نقص مواد متاركه به هيچ صورت "اسيران جنگي" نبودند و شما تا حال هيچ دليلي ارايه نتوانسه ايد، موضوع عساكر "پاه بريده " را قسمي كه گفتم يك موضوع كاملآ نو است و به تحقيق بيشتر ضرورت دارد، اما اگر صرف به محتويات همين گفتار "قربانعلي قاجار" و يك موضوع كه در كتاب اقاي مرحوم غبار امده توجه كنيد، چند موضوع قابل دقت است، اول، اين عساكر مهاجم در جريان جنگ بعد متاركه صورت گرفت به دسته هاي مخلف تقسيم شدند، اين عساكر نظر به تصيم خود شان در قله ها كوه موقعيت گرفتن، اين سرما برف بود كه يك تعداد خود را ازدست دادند و يك تعداد پاه هاي خود را، نه اينكه كشته شده با شد و پا هاي شان توسط افغانها بريده شده باشد، و همچنان اقاي سيستاني به ارتباط موضوع ذكر كردند كه "

ناگفته نباید گذاشت که هیچکسی از اهل قریه در صدد کشتن این افراد شل وشوت برنیامده بودند بلکه اطفال قریه آنها را از ده ومزرعه خود بیرون میراندند تا دوباره بکوهها برگردند".
اقاي مرحوم غبار در اثر خود از جنگ هاي خونين قواي مهاجم ياد اور شده اند كه دو ماه قبل از متاركه و شروع قيام عمومي در شرق اول در زاوه نزديك گرديز بود كه مگناتن از كابل سه كندك با توپخانه 9 پونده فرستاد ولي شكست خورد همچنان در بين منطقه تيزين و خورد كابل كه مردم كوهستان و غلجايي بسر كرده گي مير مسجدي خان جنگي هاي صورت گرفت سه كندك از كابل توسط مگناتن با توپخانه فرستاده شد، با جنگهاي متعددي شكست خوردند، ذكر اين موضوع به خاطر دانستن عمق موضوع است كه 2 ماه بعد از اين درگيري در همين مناطق اين جنگ ها واقع شده بود. اي كاش همان مردم زنده ميبود و اقاي "الكوزي" و خانم "لمر" را با انان مقابل ميكرديم كه با در فشاني ها شان از"حقوق بشر و سازمان ملل متحد" انها را مستفيد ميساختند

البته با نظر اقاي سيستاني كه اقتباس از "داکتر محسن کدیور،فقیه واسلام شناس معروف ایران" كه يكنيم سال از طرف رژيم ايران زنداني و مدت 5 سال وميشود در امريكا زندگي ميكند گفتار کدیور را به اصطلا ح نمازي نميبنم


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 02.02.2013

با کمال خوشی خدمت دوستان شامل بحث بعرض می رسانم که متن اعلامیه جهانی حقوق بشر را غرض استفاده شما دوستان به دری تقدیم می نمایم. اگر کمی و کاستی در ترجمه آن مشاهده می فرمائید، با بزرگواری تان در تصحیح آن مرا رهنمائی فرمائید زیرا ترجمه آن قدری با عجله صورت گرفت. در آینده قریب، انشاالله،متن کامل کنوانسیون جنیوا را برای مزید معلومات محترم وحید الله خان تقدیم خواهم کرد و جناب ایشان مطمئن باشد که یادآوری مکرر شان برای بنده نادیده گرفته نمی شود:

یاداشت مختصر:
اعلامیه جهانی حقوق بشر روابط ذات البینی انسان های ساکن کره ارض را نظر به ضرورت زیست با همی در عصر حاضر تعیین می نماید و به هیچ دین و مملکت خاص مربوط نیست. این باین معنی هم نیست که در آن ارزشهای دینی، فرهنگی .... و غیره ساکنین کره ارض مدنظر گرفته نشده است.

متن کامل اعلاميه جهانی حقوق بشر

مقدمه
در حالیکه شناخت وقار ذاتی و انصاف و رعایت حقوق ذاتی تمام اعضای خانواده انسانی اساس آزادی، عدالت و صلح جهانی را تشکیل می دهد،
در حالیکه بی احترامی و توهین نسبت به حقوق بشری منتج به اعمال وحشیانه گردیده است و وجدان بشری را جریحه دار ساخته است، ایجاد جهانی که انسان آزادی بیان و آزادی عقیده داشته باشد و این انسان بری از ترس و احتیاج زتدگی داشته باشد، بحیث عالیترین آرزوی بشر اعلام گردیده،
در حالیکه یک اصل اساسی است، اگر فردی مجبور نگردد از ناچاری به بغاوت علیه ظلم و ستم متوسل گردد، حقوق بشری مورد حمایت قانون قرار داشته باشد،
در حالیکه این یک چیز قبول شده است که روابط دوستانه بین تمام ملت ها توسعه یابد،
در حالیکه موسسین ملل متحد یکبار دیگر بر حقوق اساسی بشری تاکید ورزیده، وقار و ارزش فرد بحیث انسان و حقوق مساوی برای انسان (زن و مرد) را تائید نموده و مصمم گردیده اند تا پیشرفت اجتماعی را حمایت نمایند و معیارهای بهتر زندگی را بخاطر آزادی های بیشتر دنبال نمایند،
در حالیکه دولت های عضو تعهد سپرده اند که در همکاری با ملل متحد در راه ارتقای احترام نسبت به همه کار نمایند و در راه رعایت حقوق بشری و آزادی های اساسی انسانی تلاش نمایند،
در حالیکه همه تائید نموده اند که درک مفهوم این حقوق و آزادی ها از اهمیت بزرگی بمنظور اعمال این تعهدات برخوردار است،
بنا بر آن، مجمع عمومی اعلام می دارد که این اعلامیه جهانی حقوق بشر بحیث معیار مشترک کار برای مردم کلیه ملل قبول گردیده است. هر فرد و هر عضو جامعه مفاهیم این اعلامیه را در نظر می گیرد. آنها از هیچنوع تلاش برای اجرای محتویات این اعلامیه از طریق احترام باین حقوق و آزادی ها به شیوه های مترقی، بسویه ملی و جهانی، از طریق درک مفهوم و رعایت موثر آن، هم در بین دول عضو و هم در بین ساکنین قلمروهای تحت حاکمیت شان، خودداری نمی کنند.
ماده ۱:
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
ماده۲:
هر کس می تواند بدون تبعیض، خصوصاً از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، موقف اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ فردی بخاطر موقف سیاسی، اداری و قضایی در کشورش بهر شکل باشد، مستقل، قیمومیت، غیر خود مختار یا از حاکمیت محدود برخوردار باشد یا بخاطر ارتباطاتش با محیط بین المللی مورد تبعیض قرار گیرد.
ماده ۳:
هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد .
ماده ۴:
احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.
ماده ۵:
احدی را نمی توان بشکل ظالمانه و خلاف اصول بشری شکنجه و مجازات کرد.
ماده ۶:
شخصیت حقوقی انسان بحیث انسان در هر جاه و شرائط قانوناً تضمین گردیده است.
ماده ۷:
انسان در برابر قانون، مساوی بوده و بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار می باشد. حق داد رسی در مقابل هر تبعیض ناقض اعلامیه حاضر و علیه هر عمل تحریک آمیزی که برای اعمال چنین تبعیضی به عمل آید برای قربانی بشکل منصفانه محفوظ است.
ماده ۸:
در صورتیکه فردی خلاف قانون مورد تجاوز قرار گیرد، این فرد حق دارد شکایت خویش را به محکمه تقدیم نماید.
ماده ۹:
احدی را نمی توان خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید نمود.
ماده ۱۰:
رسیدگی به دعوای فرد بشکل منصفانه بوسیله دادگاه عادل و بی طرف بشکل علنی صورت گرفته و چنین دادگاهی در باره حقوق، الزامات یا اتهام جزائی علیه فرد تصمیم می گیرد.
ماده ۱۱:
1- الی حکم قطعی محکمه منصفانه علنی، فرد متهم به جرم بی گناه محسوب می گردد.
2- جرم یک امر قانونیست. هیچ کسی مجرم نیست مگر آنکه عمل یا غفلتش طبق قانون ملی یا بین المللی که قبلا نافذ گردیده جرم تعریف گردیده باشد. به همین شکل، مجازات نیز طبق شرائط قانونیکه قبل از ارتکاب جرم نافذ گردیده، صورت می گیرد.
ماده ۱۲:
زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه و مکاتبات، عزت و شهرت فرد در برابر هر نوع مداخله خود سرانه حکومتی مصئونیت دارد. در صورتیکه به یکی از موارد فوق شخص تجاوز گردد، قانون از وی حمایت بعمل می آورد.
ماده ۱۳:
1- انسان مستحق سفر آزادانه و تعیین محل اقامت دلخواهر در کشورش می باشد.
2- هر فرد حق سفر بخارج از کشور و بازگشت آزاد بکشورش را دارد.
ماده ۱۴:
1- انسان حق دارد برای نجات از تعقیب، شکنجه و آزار سیاسی، عقیدتی، مذهبی، جنسیتی، زبانی ... پناهگاهی برای خود جسنجو نموده و در کشورهای دیگر پناهندگی اختیار کند.
2- انسانیکه مجرم عادی باشد و مغایر اصول ملل متحد مرتکب خطائی گردد، از این حقوق استفاده نمی تواند.
ماده ۱۵:
1- انسان مستحق داشتن ملیت می باشد.
2- احدی را نمی توان خود سرانه از تابعیت یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.
ماده ۱۶:
1- بدون ملحوظات نژادی، ملیت، تابعیت یا مذهب، هر زن و مرد بالغ حق ازدواج و تشکیل خانواده را دارد. در صورت طرح طلاق زن و مرد از حقوق مساوی برخوردار است.
2- ازدواج با رضایت کامل طرفین صورت می گیرد.
3- تشکیل خانواده رکن طبیعی و اساسی جامعه است و باید از حمایت جامعه و دولت بهره مند باشد.
ماده ۱۷: الف) هر شخص ، منفردا یا به طور اجتماعی حق مالکیت دارد.
ب) احدی را تمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود .
ماده ۱۸:
هر کس در اظهار فکر و وجدان و انتخاب مذهب آزاد می باشد. انسان آزادانه می تواند عقیده، مذهب و ایمان خویش را تغییر دهد. همچنان هر فرد در گرفتن تعلیمات مذهبی مذهب دلخواهش و اجرای مراسم دینی بشکل دلخواه آزاد می باشد. انسان می تواند از این حقوق خویش بشکل خصوصی یا در ملای عام مستفید گردد.
ماده ۱۹:
هر کس در داشتن عقیده و بیان آزاد آزاد می باشد و این حق باین معنی است که هر فرد بدون ترس و بیم عقیده خود را انتخاب می تواند و هر فرد می تواند آزادانه اطلاعات و افکار را بگیرد و حق انتشار و اشاعه آن را بدون هیچ قید و شرطی دارد.
ماده ۲۰:
1- هر آدم حق دارد آزادانه گروه و جمعیت برای فعالیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد.
2- هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی ساخت.
ماده ۲۱:
1- هر آدم حق اداره کشور خویش را بصورت مستقیم یا از طریق نمایندگان انتخابی خویش دارد.
2- هر آدم حق دسترسی متوازن به مشاغل کشوری را دارد.
3- اراده آزاد مردم اساس و منشا قدرت حکومتی را تشکیل می دهد. این اراده باید از طریق انتخابات واقعی بشکل نوبتی ابراز گردد. انتخابات باید برای همه و با رعایت انصاف صورت گیرد و با رای مخفی یا هر طریق دیگر انجام گیرد که آزادی رای را تضمین نماید.
ماده ۲۲:
هر آدم به عنوان عضو جامعه، استفاده از حق امنیت اجتماعی را دارد و برای تحقق بخشیدن این امر وی از کلیه تلاشهای ملی و بین المللی برای حفظ منزلت خویش و نموی شخصیت خویش با در نظر داشت و رعایت تشکیلات و منابع هر کشور بهره مند می باشد که برای تامین حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور صورت می گیرد.
ماده ۲۳:
1- هر آدم حق کار و انتخاب کار را با شرائط عادلانه و رضایتبخش دارد. همچنان او مستحق حمایت حین بیکاری می باشد.
2- هر آدم مستحق دریافت اجرت مساوی برای ایفای کار مساوی فارغ از تبعیض می باشد.
3- هر آدم مستحق مزد منصفانه و رضایت بخش در برابر کارش می شود تا بتواند زندگی خود و خانواده اش را طوری عیار سازد که موافق شئون انسانی باشد و در صورت لزوم از هر نوع وسایل دیگر حمایتی اجتماعی مستفید گردد .
4- هر آدم حق تشکیل اتحادیه و شرکت در یک اتحادیه را برای دفاع از منافع خود دارد.
ماده ۲۴: هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری ، با اخذ حقوق، ذیحق می باشد.
ماده ۲۵:
1- هر فرد باید حق دسترسی به شرائط معیاری را دارا باشد تا این فرد از این راه زندگی خویش را طوری سر و سامان داده بتواند که در آن سلامتی و رفاه خود و اعضای خانواده اش از حیث خوراک، پوشاک، خانه، مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تضمین باشد و همچنین این فرد حین بیکاری، بیماری، نقص اعضا، بیوگی، پیری یا در موارد مشابه دیگر به عللی که خارج از اراده اش باشد و توانائی امرار معاش را از دست داده باشد باید از امکانات لازمه برای یک زندگی آبرومندانه برخوردار باشد.
2- مادران و کودکان مستحق کمک و مراقبت های خاصی می باشند. کودکان حلال زاده و حرامزاده مستحق حمایت اجتماعی متوازن می باشند.
ماده ۲۶:
1- هر نفر حق دسترسی به آموزش و پرورش را دارد. آموزش و پرورش ابتدائی باید مجانی و اجباری باشد. هر فرد باید حق دسترسی به آموزش های حرفه ای را داشته باشد. دسترسی به آموزش های عالی برای هر کس مطابق استعداد بصورت متوازن میسر باشد.
2- هدف آموزش و پرورش باید این باشد که درک انسانی هر دانش آموز را به حد کامل رشد آن برساند و روحیه احترام به حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند. آموزش و پرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام به عقاید مخالف و دوستی بین ملل که از نژاد و مذهب های گوناگون تشکیل شده اند را تعمیم بخشد و همچنین زمینه رشد فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح همگانی تسهیل نماید.
3- پدر و مادر کودکان در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان شان دست بالاتر دارند.
ماده ۲۷:
1- هر نفر حق شرکت در محفل های فرهنگی جامعه خویش را دارد تا از دست آوردهای فنی و هنری آن مستفید شده و در فعالیت های علمی مربوطه حصه بگیرد.
2- قانون از حق یک فرد بحیث خالق آثار علمی، فرهنگی یا هنری اش حمایت می نماید.
ماده ۲۸:
هر فرد مکلف به اطاعت از آن دستور هاست، چه ملی یا بین المللی، که این دستور دهندگان ملی یا بین المللی در راه تامین و اجرای حقوق و آزادی های مندرج این اعلامیه کار نمایند.
ماده ۲۹:
1- هر فرد مکلف به وفاداری نسبت به حکومتی است که حکومت مورد نظر رشد آزاد کامل شخصیت این فرد را ممکن سازد.
2- هر شخص مستحق حقوق و استفاده از آزادی هایش مندرجه این منشور، فقط تابع آن محدودیت هایی است که در قانون درج گردیده و هدف از این محدودیت ها بصورت واضح شناسایی و رعایت حقوق و آزادی های دیگران ناشی از مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرایط یک جامعه دموکراتیک می باشد.
3- این حقوق و آزادی ها، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.
ماده ۳۰:
هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نمی تواند طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی شود که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 02.02.2013

از جناب استاد سیستانی مورخ سرشناس افغان زمین بخاطر روشن ساختن موضعش یک جهان ممنون. همچنان از توضیح اخیر تان من فهمیدم که شما کشتار بی رحمانه اسرای جنگی انگلیس را تائید نمی کنید و صرف و صرف واقعه نگاری کردید. اگر برداشت من اشتباه باشد، امیدوارم مرا رهنمائی فرمائید. وقتی من توضیح شما جناب عالی را مرور نمودم یک سئوال در ذهنم خطور کرد و آن اینکه فکر نمی کردم این بحث به اسلام ربط داشته باشد اما شما روی هر علتی است آن را اسلامی ساختید. وقتی شما تا این حد به اسلام عقیده مند هستید پس چرا سالروز پیروزی مجاهدین راه آزادی افغانستان را یک روز سیاه در تاریخ کشور محسوب می نمائید؟

گپ دیگر اینکه من فکر می کردم که افغانستان امروزی از روی دستورهای قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان اداره می شد، نه اسلام. در صورتیکه افغان ها پیرو اسلام اند، نه حقوق بشر، پس قبولی ماده هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان روی چه علت افغانستان را مکلف به پیروی از مندرجات اعلامیه جهانی حقوق بشر می داند؟ آیا کسانیکه در تسوید و تصویب این قانون اساسی دست داشتند و کسانیکه امروز آن را اجراء و از آن پیروی می تمایند، مسلمان نیستند؟

اظهارات اخیر تان مرا با یک سئوال دیگر مواجه ساخت. افغان ها قاضی حسین احمد مغفور مرحوم پاکستانی را نا حق ملامت می کنند زیرا او با داشتن عین موقف شما افغان ها را از طریق طالبان و حزب اسلامی به جهاد علیه کفار ترغیب می کرد. آیا می توانم بپرسم که فرق بین موقف شما و موقف مولانا فضل الرحمن و قاضی حسین احمد در چیست؟ موقف شما در ارتباط به اغتشاشات علیه امان خان چگونه است: مجاهدین قانون اساسی امان الله خان را در یک دست و یک نسخه قران شریف را در دست دیگر گرفته، قریه به قریه رفته از مردم می پرسیدند که قانون اساسی امان الله خان را قبول دارند یا قرآن را ... به این ترتیب مردم را علیه نظام امانی به جهاد تشویق می کردند.

اگر در این مورد نظر خویش را ارائه فرمائید، بی نهایت از شما سپاسگزارم.


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.02.2013

محترم الکوزی:
درمورد اسیران جنگی استاد معظم وگرامی جناب سیستانی صاحب همین امروزمورخ 01.02.2013 جواب مفصل ومستدل ارایه نمودند خداکند که اجازۀ قناعت داشتن وپذیریش آنرادریافت کنید .

شمامیگوید که من ازبحث خارج میشود درحالیکه چنین چیزی درنبشته های من دیده نمیشود ولی شما بحث رابه واژه ها منوط میکنید که توضیح کلمات عدالت ،حقوق واعلامیه دراین جا جای ندارد قبلاً من واژه های سیاست وحقوق را توضیح کردم لازم نمی دانم اکنون روی کلمات ذکرشده فوق حرف بزنم همین قدرمیگویم که عدالت وحقوق وباهم ارتباط ناگسستنی دارند،اعلامیه جهانی حقوق بشرخود تأمین کنندۀ عدالت است ونقض این اعلامیه نقض عدالت است .

آنچه روسیه درمورد سوریه گفته باید گفت که روسیه به زعم کشور انگلیس وشرکای آن درجمله کشور مدافعه حقوق بشر حساب نمیشود بناً گفته شما درمورد روسیه یک باراضافی دربحث است، ولی اگرروسیه نبود رژیم سوریه امروزدیگروجودنداشت.

اعلامیۀ سرمنشی سازمان ملل درمورد شهرکهای اسرائیل یک حرف کهنه است که هیچگاهی نزداسرائیل اهمیت نداشته وندارد، وکشورهای تاثیرکننده درمورد سیاست دورویه دارندودردفاع از اسرائیل میباشد.

به اساس خبر نیویارک تایمز اسرائیل قبل ازحمله، امریکارا درجریان قرارداده بود، عدم محکوم کردن اسرائیل ازطرف امریکا وانگلیس همانا دفاع از منافع است که قبلاًگفتم، ازاینجاست که قانون نقض میشود وگفته شما هم نقض قانون درشرایط اکنونی است که مسایل قرن های گذشته را مطابق قانون یا اعلامیه حقوق بشرکه خود قانون ویک اصل پذیرفته شدۀ امروزۀ جهانی است بررسی میکنید درحالیکه همین کشورهای که دیگران رابه نقض حقوق بشرمحکوم میکنند خودبزرگترین ناقضین آن اندپس ماچرا آنهائیکه 171سال پیش ازحق خوددفاع کرده اند محکوم کنیم این جفادرحق خود ونیاکان پرافتخارمااست ، ازاینکه درنوشتۀ فوق خود کمی آزادی داشتید قابل قدراست.


اسم: لمر جباری   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 01.02.2013

حضور دانشمند ګرامی سیستانی صاحب
در پاسخ اخیر تان ( البته با کلمات زیبای خود ) این مفهوم را ارائه کرده اید که در مقاله شما زیر عنوان ( نفرت و خشم افغانها از تجاورګران انګلیس در ۱۷۱ سال قبل ) بی رحمی ها ایکه توسط افغانها صورت ګرفته با مزه مزه بیان نشده و آن طرز برحورد از نظر شما هم ( حزن انګیز ) بوده است . پس درینصورت من نباید وقت شما و دیګران را با حرف های اضافی بګیرم . منظور من هم از آغاز این بوده است آن بخش های بی که از نظر انسانی به شکلی بی رحمی افغانها را بیان میکند ضرورتی نسیت که حتما به آن ببالیم . از پاسخ تان بر میاید که شما هم به این نظر هستید و یا حد اقل حالا به این نظر رسیده اید پس هر سخن دیګر اضافی خواهد بود و من آنچه را میخواستم ګرفته ام . امتنان و تشکر.
ولی در یک مورد دیګر راستش را بګویم نمیتوانم بدون تبصره بګذرم
شما مینویسید که از نظر اسلام آن کفاری که جزیه ندهند و بدون اجازه قانونی در محل مسلمانان زندګی کنند ( جان و مال و ناموس شان فاقد احترام اند ) و ګفته اید اینګونه کافران از نظر اسلام حکم مرده را دارند .
فرض کنیم حکم مرده را داشته باشند ، آیا در اسلام بی ناموسی در مقابل مرده ها روا است ؟
بهر ترتیب ، سوال درین نبوده است که ایا افغانها در آنزمان مطابق اسلام عمل کرده اند یا نه . سوال در مورد نحوه بیان کردن آن حوادث بوده است که چنانچه قبلا ګفتم، حالا با پاسخ تان آن سوال حل شده است و از آن میګذریم .
ولی داکتر صاحب ګرامی اجازه بدهید از شما بپرسم آیا شما شخصا به این عقیده هستید که اسلام چنین چیزی را میګوید ؟ به نظر من اسلام چنین حرفی را نزده است و اګر هدایت به همین شکلی بوده باشد که شما نوشتید یعنی بی ناموس ساختن زنان کفار ( آنها ایکه جزیه نمیدهند ) حلال باشد ، پس من به صراحت و با قاطعیت اعلام میدارم که از چنین اسلامی کاملا و صد در صد بیزارم و از آن شرم دارم و متنفرم .
شما در اخیر پاسخ خویش نوشته اید که اګر کسی آن اعمال را مجاز نشمارد به اساس فتوا کافر دین است و کسی از کافر دین در خارج از دایره اسلام ګلایه ندارد
محترم اګر شما واقعا داخل آن دایره یی باشید که میپندارند بی ناموسی در مقابل کفاری که جزیه نمیدهند و خلاف قانون در سرزمین اسلام بسر میبرند قابل تعقیب نیست ، پس من تمام حرف های روز های ګذشته خود را پس میګیرم . زیرا از کسی که به چنین عقیده یی باشد من هم هرګز ګلایه یی ندارم
اما استاد ګرامی و محترم ، من نوشته های سابق تان را هم خوانده ام شما بسیار هوشیار تر از آن هستید که چنین ګفته ها ایرا که بنام اسلام بخورد مردم داده شده است قلبا قبول داشته باشید . در یاد آوری تان ازین ګفته ها ( که خود شما هم آنرا به حیث فتوا خوانده اید ) شاید منظور دیګری داشته اید
از خونسردی و بردباری ایکه در پاسخ تان نشان داده اید بسیار سپاسګزارم
موفق باشید
با استفاده از فرصت ، خارج ازین موضوع ، از دانشمند بسیار مهربان و ګرامی نوری صاحب که بنده را مورد تفقد قرار داده اند بیسار سپاسګزاری میکنم
با احترام


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.02.2013

اسلام علیکم محترم الکوزی،

هیله لرم، هغه نه مخکې چه بل چاته د مطالبو د ویلو مشوره ورکړئ، ښه به وي په خپله یو نظر پری واچوئ. د Geneva Convention اساس په ۱۸۶۴ کال کې تصویب شوئ دئ. دا مسُله له تاریخی پلوه ډیره مهمه ده. ځکه چه د بشر د حقوقو اعلامیه د انسانانو د تاریخی تجربو په اساس منځ ته راغلې ده، او هر وخت او زمانه بیل تحلیل ته ضرورت لري.


اسم: N. Temori   محل سکونت: Deutschland    تاریخ: 01.02.2013

ھموطنان بسیار محترم شامل در این مباحثہ !

این نوشتہ خویش را کہ بہ صورت مقالہ ترتیب گردیدہ و بشکل بسیار بی طرفانہ نوشتہ نمودم و از منابع بی طرف غربی ( آلمانی )و غیرہ اقتباس گردیدہ؛ خدمت شما تقدیم می نمایم ۰
محمد ناصر تیموری

”جنگ اول افغان و انگلیس ”۱۸۳۸ -- ۱۸۴۲ میلادی امنیت و مصونیت ھند ، مستعمرۀ ہزرگ و با اھمیت از خطرات احتمالی اشتغال فکری و دغدغۀ خاطر سیاسیون بریتانیا در قرن ۱۹ میلادی بود۰ اھداف ھر دو قدرت توسعہ طلب و رقیب ، روسیہ و انگلیس متفاوت از یکدیگر بود،انگلیس ھا در پھلوی توسعہ طلبی بہ منفعت ھا اقتصادی از مستعمرات توجہ ای زیاد داشتند در حالیکہ روسیہ در توسعہ طلبی در جستجوئی کسب اعتبار و حیثیت نزد رقبای استعمارگرائی اروپائی خویش بود۰

در جریان جنگ ھا با ناپلئون بناپارت این تصور در نزد انگلیس ھا قوت گرفت کہ مبادا روس ھا بہ کمک فرانسوی ھا مبادرت بہ پیشروی نظامی بسوی ھندوستان نمایند و از ھمین جھت بود کہ لارد پلمیرستن " Palmerston „ وزیر خارجۀ بریتانیا، گورنر جنرال ھند جارج ادین ارل اف اوکلند " G. E. E.of Auckland „ را با صلاحیت عام و تام مؤظف نمود کہ بعد از بررسی و ارزیابی شخص گورنر جنرال خود تصمیم اتخاذ نماید کہ بہ چہ شکلی می توان مانع پیشروی روسیۀ تزاری بہ طرف سرحدات ھند گردید ، البتہ شخص پلمیرستن بہ درستی درک کردہ بود کہ در صورتی با پیشروی روسیہ می توان مقابلہ نمود کہ افغانستان در تحت ادارہ و کنترول انگلیس ھا قرار داشتہ باشد ! در سال ۱۸۳۷ میلادی سفیر روسیہ، شاہ پارس را تحریک و تشویق برای اشغال ھرات نمود کہ بعد از اخطار انگلیس ھا مبنی بر مداخلۀ نظامی ، قوای فارس دست از محاصرۀ ھرات کشید ! چونکہ امیر دوست محمد خان از درخواست انگلیس ھا مبنی بر اخراج نمایندہ ھای روسیہ و فارس سر باز زد لارد اوکلند " Lord Auckland „ بر اساس مانیفست شیملہ در سال ۱۸۳۸ میلادی امیر دوست محمد خان را بر کنار و شاہ شجاع را بہ کمک ۲۰۰۰۰ عسکر از طریق درۀ بولان و با اشغال قندھار ، غزنی و کابل در کابل بر تخت سلطنت نشاند۰

آ غاز جنگ :

بعد از قتل دیپلومات انگلیسی الکساندر بارنیس " Alexander Burnes „ در کابل در دوھم نویمبر سال ۱۸۴۱ اغتشاش و شورش آغاز یافت کہ بعدا منجر بہ قتل شاہ شجاع گردید و کنترول اوضاع از دست رفت و در شرایط بحرانی و اغتشاشی مراجع تصمیمگیری نیز مختلف و متعدد می باشند و نا ھماھنگی میان دستہ ھای مبارزین بہ شکل طبیعی ایجاد می گردد لیکن موجودیت و رھبری وزیر محمد اکبر خان در آن حالات وخیم و سرنوشت ساز بسیار با اھمیت بود ، بعد از مذاکرات فیمابین طرفین افغانی و انگلیسی ، بر اساس تعھدات و شروطی برای ۱۷۰۰۰ عساکر انگلیس با خدمہ ھا اجازہ دادہ شد کہ بہ تاریخ ۶ جنوری سال ۱۸۴۱ از کابل بہ طرف جلال آباد حرکت نمایند کہ این قوا در طول راہ متحمل تلفات جانی زیاد گردید!
” لیکن بر خلاف تصورات و ادعاھای مطرح شدہ اکثریت اسرا و زخمی ھای انگلیسی زندہ ماندند و داکتر برایدن تنھا زندہ ای انگلیس ھا نبود” لیکن انگلیس بار دیگر جھت قدرت نمائی و مجازات مردم افغانستان بہ افغانستان لشکرکشی کرد کہ این بار عساکر انگلیسی در سال ۱۸۴۲ در استالف در شمال کابل مرتکب کشتار وحشیانہ ای مردم گردیدند و این تحرکات نظامی تا تاریخ ۱۱ اکتوبر ۱۸۴۲ دوام کرد کہ بعدا افغانستان را قوای انگلیس برای سال ھا ترک نمود !

جنگ اول افغان - انگلیس بازتاب غم انگیزی در سطح جھان آن روز برای امپراتوری داشت کہ منجر بہ استعفأ بینجامین دیسرائیلی " Benjamin Disraelis „ صدراعظم بریتانیا گردید و افغانستان را در محراق سیاست آن وقت قرار داد کہ چند سال بعد تر حتی کارل مارکس فیلسوف و اقتصاد دان آلمانی مقالہ ای در دھۀ ۱۸۵۰ میلادی در یک اخبار امریکایی در رابطہ با وضع ھرات در ارتباط با مداخلہ ھای فارس نگاشتہ بود ! ادعا ھای تاریخی مطرح شدہ ای دو طرف جنگ اول افغان - انگلیس قرار آتی می باشند :
۱ - انگلیس ھا مدعی می باشند کہ عساکر افغان بخاطر عدم پرداخت معاشات خود ھا دست بہ اعتراض و اغتشاش یازیدند !

۲ - افغان ھا مدعی می باشند کہ عساکر افغان و مردم کابل و چھار طرف انگیزہ ای آزادی طلبانہ و ملی داشتہ و توسط رھبران ملی و مردمی رھبری می گردیدند !

۳ - افغان ھا مدعی می باشند بہ استثنای داکتر برایدن ھمہ عساکر و عملہ ای قوای انگلیس بہ دست مبارزین کشتہ شدہ بودند !

۴ - منابع بی طرف اذعان دارند کہ بر خلاف ادعا ھای دو طرف جنگ اکثریت اسرأ و مجروحین آن جنگ زندہ ماندہ بودند !

نتیجہ :

شک و تردیدی در احساسات آزادی طلبانہ ای مردم افغانستان چہ در گذشتہ ھای دور و چہ در عصر حاضر نباید داشت ، انگیزۀ انگلیس ھا تسلط و توسعہ طلبی بود کہ در جھت نیل بہ آن مأمول بہ روش ھای غیر اخلاقی و غیرانسانی ( کشتار ، خشونت ، خدعہ ، تطمیع ، تضرع و . . . ) متوسل میگردیدند لیکن مبارزین افغانستان و رھبران آن دو انتخاب داشتند:

۱ - مقابلہ و مفاھمہ با طرف سلطہ گر .

۲ - پذیرفتن تسلط و آقائی سلطہ جو . در ادامہ ای تسلط، در نتیجہ حالاتی پیش آمد کہ در قدم اول بہ مقابلہ ای نظامی انجامید کہ بہ اساس درخواست جانب شکست خوردہ مفاھمہ برای خروج مصون قوای خارجی آغاز گردید ، اینکہ تخطی ھای در عدم رعایت تعھدات از طرف جوانب جنگ صورت گرفتہ بود تردیدی نباید داشت، عوامل تخطی در برخی از موارد از جانب مبارزین افغانی را می توان بسیار بی طرفانہ در عدم ھماھنگی میان رھبران و انگیزہ ھای متفاوت مبارزین و رھبران آن ھا سراغ نمود زیرا کہ انگیزہ ھا می توانند دینی ، ملی و مالی ( جھاد و افتخارغازی شدن ، وطن پرستی ، غنیمت گیری و مال دوستی و حتی جنائی ولذت بردن از کشتن ) بودہ باشند کہ در جنگی با ا نگیزہ ھای متفاوت نہ باید متوقع رعایت اصول اخلاقی و انسانی گردید !


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 01.02.2013

صبور خان:

چند جیز از پیش شما گد خورده است: اول عدالت و اعلامیه جهانی حقوق بشر، دوم، پروپاگندهای دستگاهای تبلیغاتی کشورها با واقعیت ها و سوم فکر می کنم که شما در یک محیطی زندگی می کنید که با جهان خارج ارتباط سالم ندارید و علت آنهم ممکن است عدم دسترسی شما به مسائل جهانی باشد:

دو روز پیش سازمان حقوق بشر ملل متحد گسترش اعمار خانه سازی در سرزمین های اشغالی فلسطین توسط اسرائیل را با شدت محکوم نموده و خواستار خروج اسرائیل از این سر زمین ها گردید. دوم - در پهلوی دیگر کشورها، روسیه حمله هوائی اسرائیل بالای سوریه را با شدیدترین لحن محکوم نموده و آن را نقض صریح از حاکمیت و استقلال ملی سوریه نظر به منشور سازمان ملل متحد خواندند ولی امریکا و اسرائیل کج بحثی می کنند و می گویند که آن ها یک کاروان اسلحه را که راهی لبنان بود و برای تعرض بالای اسرائیل استفاده می شد بمبارد کردند. عین کج بحثی که در اینجا صورت می گیرد و آن اینکه انگلیس های کشته شده در نوشته سیستانی اسیر جنگی نبودند!

امید است این واقعیت ها را که امروز صورت می گیرد مد نظر گرفته و بر اساس آن بحث کنید. اینکه اعلامیه جهانی حقوق بشر چرا عملی نمیگردد بالکل یک بحث دیگر است و هیچ ربطی باین بحث بین ما و شما ندارد.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.02.2013

قابل توجه خوانندگان ارجمند این بحث!

آقای احمدزی در نوشته اخیر خویش با دقت لازم عصاره انتقاد خانم لمر جباری وآقای الکوزی را به ارتباط نوشته من انعکاس داده ومن آنرا دراینجا تکرارمیکنم وسپس از دو نگاه براین نظریات مکث خواهم نمود:
«خدمت محترمه"خانم لمر "و اقاي"الكوزي"
اول گفتار شما
"من از انګلیس ها توصیف نګرده ام صرف میخواهم بګویم که ۱۶ هزار تقر در حال "گریز و گرسنه" را کشتن اګر از روی اجبار هم بوده باشد نمیشود آنرا با مزه مزه حکایت کرد و به آن بالید"
گفتار اقاي"الكوزي"
"قتل اسیران انگلیس بدست هر افغانی که بهر شکل و صورت در هر شرائطی صورت گرفته باشد، امروز بحیث یک جنایت مردود است و افتخار به آن غلط است"
در دري متلي داريم از اين قرار : "يك نقطه فيل را قيل ميكند" ايا كلمه "گريزي" و "اسير" يك مفهوم را افاده كرده ميتواند، اگر به سينه فراخ و باز معلومات كه در نوشته اقاي سيستاني و مواد متاركه را كه بنده ذكر كردم و يا حد اقل به كتاب اقاي غبار مراجعه كنيد به وضاحت ميتوان اين قشون مهاجم را يك قشون (شكست خورده و عهد شكن) قلم داد كرد،كه هم مهاجم بودنش رول داشت هم شكست و هم نقض مواد متاركه اش اشكارا است نه "گريزي و يا اسير" ، و نغاري "حقوقق بشر و ملل متحد" را سر دادن هيچ جا و گنجايشي ندارد
در مورد عساكر زانو بريده در مضمون اقاي سيستاني، اگر چه به ارتباط موضوع كه البته اين يك چيزي كاملآ نو براي بنده ميباشد و هنوز هم در طي تحقيق موضوع ميباشم (نه مانند اشخاصيكه اب ناديده پا از موزه بكشد) ولي اضهار نظر خود اقاي سيستاني است كه چه ميگويد، اما به نظر بنده اين يك افترا و برداشت شما است كه اقاي سيستاني از ذكر موضوع عساكر "پاه بريده" خوشالي و يا افتخار كرده باشد، نوشته ايشان را در اين قسمت دوباره بخوانيد، جناب سيستاني دو كلمه را تذكر داده اند، "عبرت انگيز" و كلمه "حزن انگيز"، در كجاي اين كلمات شما "مزه مزه" را استخراج كرديد ؟»

با تشکر از آقای احمدزی،در بالا اشاره کردم که براین نظریات از دودیدگاه مکث خواهم نمود:اول از این نظر که نباید تاریخ را "تحریف" کرد ودوم برمساله کشتار عساکر انگلیس ، دیدگاه اسلام را مرور میکنیم که با دیدگاه حقوق بشراقای الکوزی فرق دارد.

من درنوشته اصلی در مورد اینکه قشون انگلیس گوشت 800 تن خود را خوردند،از یک منبع تاریخی چنین نقل قول کرده ام:
« از بحثهای عبرت انگیز تاریخ، یکی هم اینست که اردوی انگلیسی وقتی از دست جنگ های گوریلائی وشبیخونهای مبارزین افغان مواجه باتلفات سنگین شدند درتاریکی شب یک لوای هزارنفری راه خود را تغییر دادند و ازصخره های کوه بالا رفتند وسرانجام از گرسنگی وسرما وفاقه گی مجبور شدند گوشت همدیگر خود را بخورند. این حقایق حزن انگیز را یکی از شاهدان عینی افغان که در بدرقۀ قشون انگلیس از کابل تا جلال آباد سهیم بوده، برای شهزاده علیقلی حکایت نموده است. به کلام دیگر،از چشم دیدهای شگفتی انگیز سردار سلطان احمدخان بعد از بازگشت اواز لغمان همراه باسردار اکبرخان ومحمدشاه خان و اسرای انگلیس درماه می ۱۸۴۲، حکایتی است که میرزا علیقلی خان قاجار آنرا از قول سردار روایت میکند ومینویسد:

" عجیب تر از همه حکایتی است که از قول سردارسلطان احمدخان که از بدو کارتا ختم [حاضر]بوده، شنیده شد که چون به جلال اباد رفتیم وافغانستان را به کلی ازقشون انگلیس پرداختیم بعد از معاودت که پنج ماه گذشته بود در یکی از دهات عرض راه- که سروبی نام دارد وبه قدر شصت خانوار بودند- دیدیم جمعیتی به قدردویست نفر متل گوسفند با چهاردست وپا راه می رفتند و از زانو به پائین نداشتند واطفال قریه آنها را به سنگ وچوب بیرون کرده به کوه می بردند. پرسیدم اینها چه کسانی اند؟ گفتند از قشون انگلیس هستند که به کوه فرارکرده این مدت را مانده بودند حالا از کوه پائین آمده اند، پاهای شان را سرما برده واز زانو افتاده است با دست وپا راه می روند، آمده اند اینجا ازما نان وخوراک میخواهند، نمی دهیم از آبادی بیرون می کنیم که کشت و زرع ما را نخورند باز به کوه رفته علف بخورند. سردار گوید که خود با جمعی دیگر بالای سرآنها اسپ تاختیم و پرسیدیم دراین مدت در جبال چگونه گذران می کردید؟ گفتند ما هزارتن بودیم وبه قلل شامخه این جبال فرار کرده در بیغوله وسایه کمرها بسر می بردیم وقوت مامنحصر بود به گوشت آدم که خام بلع می کردیم هریک از ماکه می مرد فوراً گوشت آن را قسمت کرده میخوردیم تابدین منوال هشتصد کس را خوردیم و این دویست نفر بی پا مانده ایم. پس از مدتی از اهل همان قریه جویا شدیم که آنها چه شدند، گفتند به فاصله چند وقت یک یک ودو دو بمردند تا تمام شدند." (میرزا علیقلی،تاریخ وقایع وسوانح افغانستان، ص ۱۲۰)

درانعکاس این روایت که با کلمات «حزن انگیز» و«عبرت انگیز» و«شگفتی انگیز» من همراه است، تآثر و تعجب من یکجا با عبرت گرفتن متجاوزین از عاقبت تجاوز شان برخاک ما بیان شده است. من نه واه واه گفته ام ونه هورا کشیده ام تا خانم لمر از سخنان من کلمات «مزه مزه » را استخراج کند. دراین روایت من سرگذشت یک قطعه از عساکرمهاجم را برای هموطنان خود بازگو کرده ام که برای خودم هم حکایت تازه یی بود وشاید مثل من بسیاری از افغانها از آن اطلاعی نداشتند.

نکته مهم در سخنان خانم لمر اینست که دراین روایت هیچکسی نگفته که آن 200 نفرعسکر بی پا که چارغوک میکردند با خود اسلحه داشتند، پس خانم لمر از کجای این نوشته اسلحه را کشف کرد وبه کمر عساکر بی دست وپا بست ؟آنجا که میگوید:« در حالت چارغوک کسی تفنګ و توپ را به چه شکلی انتقال خواهد داد ؟ " چنین برچسپ هایی بریک روایت تاریخی که متن اصلی آن در فوق ثبت وضبط شده ، «تحریف تاریخ» گفته میشود. وتحریف تاریخ بقول داکتر یوسفی درحکم"اهانت" وحتی "جنایت" علیه انسانیت است.

ناگفته نباید گذاشت که هیچکسی از اهل قریه در صدد کشتن این افراد شل وشوت برنیامده بودند بلکه اطفال قریه آنها را از ده ومزرعه خود بیرون میراندند تا دوباره بکوهها برگردند، درحالی که از دیدگاه اسلام کشتن این عساکر که کافر شمرده میشدند برای مردم مسلمان قریه گناه شمرده نمیشد.

از دیدگاه اسلام : اهل کتاب یعنی مسیحیان، یهودیان ، وزرتشتیان با پذیرش عقد ذمه با شرایطی میتوانند درجامعه اسلامی از امنیت جانی، مالی وناموس بهره مندشوند. مهمترین شرط ذمه، پرداخت«جزیه» است. غیرمسلمانانی که اهل ذمه نباشند(یعنی جزیه به دولت اسلامی نپردازند) و یا مستامن (یعنی که ویزا یا اجازۀ ورود به کشوراسلامی را نداشته باشند)، کافر حربی محسوب شده از هیچ حقوقی برخوردار نیستند. «نفس محترمه » شمرده نمیشوند. یعنی جان ومال وناموس شان فاقد احترام است. وبه زبان شرعی«هدر» است. مهدورالمال و مهدورالعرض. اگر کسی متعرض آنها شود و جان شان رابگیرد،یا مالشان را ببرد و آبروی شان را بریزد، قابل تعقیب نیست. کافر در حکم مرده است، به لحاظ حقوقی چنین افرادی در حکم اموات اند. از این رو نه حق دیه به آنها تعلق میگیرد، ونه حق قصاص. اگر کسی میخواهد جان ومال وناموس وآبرویش تضمین شود، می باید به دین اسلام مشرف ومسلمان شود. (رک: مصاحبه داکتر محسن کدیور،فقیه واسلام شناس معروف ایران، ماهنامه آفتاب، شماره ۲۷، تیر۱۳۸۲/2003م)

بنابرتحقیقات دکتورمحسن کدیور، دراسلام حقوق بشر وجود ندارد،دراسلام دین برحقوق بشر تقدم دارد. بگوچه دینی داری تا بگویم چه حقی داری؟ بنابرین کسی که اسلام را قبول دارد وخود را مسلمان میگوید،باید به آنچه در بالا نقل گردید عمل کند واگر عمل نمیکند، بمعنی آنست که به اسلام ایمان ندارد. حال اگر آقای الکوزی( یا هرکسی دیگر) باشد، اسلام را قبول دارد می باید قیام افغانان 171 سال قبل را علیه کفار متجاوزمطابق فتوای روحانیون مسلمان یک عمل اسلامی ومشروع بشمارد واگر مسلمان نیست، میتواند از این احکام اسلامی تمرد جوید واز کافر دین در خارج از دایرۀ اسلام هیچکس گلایه یی ندارد.
ختم


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.02.2013

محترم الکوزی ازلندن!
دراین جا قضاوت را میگذاریم به سایرخوانندگان تا قضاوت کنندکه من چه گفتم وازشماچه جواب شنیدم .

من بارها گفتم که دراین جا بحث روی متن اعلامیه نیست ای کاش این اعلامیه بدون تبعیض بدون درنظرداشت منافع ابرقدرت ها آنچه است تطبیق شود،باتأسف که نمیشود،همین روزچارشنبه ۳۰جنوری ،مخالف منشورسازمان ملل اسرائیل حریم هوائی سوریه رانقض کردویک مرکزنظامی را بمبارد نمودتابه تصرف شورشیان درآید، کسی صداخودراکشید کجااست مدافعان حقوق بشر؟ دراین جاهدف من دفاع ازسوریه نیست بلکه گپ سرنقض اصول وقوانین بین اللملی است ،اینجا بحث روی تطبیق وبرخورد بنیانگزاران حقوق بشردرمورد بشروبشریت است که این برخوردشان روی منافع می چرخد هرجامنافع شان است آنجا حقوق بشراست آنجا دموکراسی خلاصه همه چیز است، اگرمنافع شان نیست وای به حال آن ملک طورکه«ستیفن لیندمن» گفته است بازهم تکرارمیکنم تیرخودرا نیارید:
« نقض داشتن حق استقلال ملی ، برنامه خصمانه بدسگال امریکا ، مصادره زمین های دولتی ، کثافات سمی، آسیب محیط زیست ، صداهای غیر قابل تحمل ، خشونت ، جنایات ناشی ازاشغال وعدم جوابگوئی ، بازتاب حضور واشینگتن است. این خیلی زیاد مضمحل کننده است ودوزخ کابوس آباد افغانستان نمایانگر آن است». این رامن نمی گویم خودشان درمورد نقض این اعلامیه میگوید شمادراین مورد چه میگوید؟ من متیقین هستم که شما این همه اعمال منفی وغیرانسانی بنیانگزاران حقوق بشررادرک میکنید وقلباً محکوم میکیند ولی توان گفتن آنراندارید اگرچي شما این رااعتراف نمیکنید ولی نوشته های شما دقیقاً ثابت کننده این اعتراف است.

خواهش میکنم هرچه مینویسی به اراده وجرأت نوشته کنیدواقعیتهاراتحریف نکنید،به نظرمن از واقعیت پذیری چیز ازشخصیت انسان کاسته نمیشوددوست گرامی.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 01.02.2013

محترم آقای صبور از آلمان:

هدف شما از اعمال منفی و غیرانسانی بنیانگزاران حقوق بشر چیست؟ من هیچ منفی ای در تسوید و تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر نمی بینم. افغانستان یکی از امضاء کنندگان این اعلامیه است. اگر کدام مادۀ منفی در آن دیده می شد، آیا شما گفته می توانید که افغانستان چطور و چرا آن را امضاء کرد؟ وقتی شما این مطلب را راوشن ساختید، من به شما قول می دهم که هیچ طرفه (طفره) روی نکنم. از شما محترم خواهش مندم سر موضوع صحبت کنید و بحث را به جاهای دیگر از قبیل سیاست چیست ... و غیره نکشانید. ممکن است من با شما در مورد ارتباط اعلامیه حقوق بشر با سائر پدیده ها در یک مبحث دیگر سهیم گردم. فعلاً کوشش کن بحث را از مسیر اصلی آن خارج نسازید.

جناب احمدزی:

قرار گفته خود شما اظهارات استاد سیستانی برای شما نو و چیزیست که تا بحال نشنیده بودید. لطف نموده اول در این مورد قدری مکث و تحقیق نموده و بعداً من همراه تان صحبت بیشتر خواهم داشت. چه شما خواسته باشید یا نخواسته باشید، وقتی که یک سرباز جنگی بهر علتی از جنگ می ماند و جنگیده نمی تواند اسیر جنگیست، فرق نمی کند که این سرباز سی ثانیه پیش مسلح می جنگید!

وحید الله جان:

اعلامیه جهانی حقوق بشر در وبسایت مربوطه موجود است. لطف نموده اول مقدمه و سی ماده آن را یک مرور سطحی نموده بعد من حاضرم شما را در بحث همراهی نمایم. منشور کنوانسیون ژنیو از روی اعلامیه جهانی حقوق بشر گرفته شده است با این تفاوت که این کنوانسیون موضوع را مفصلتر در تطابق با روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر توضیح می دهد. هر دو مکمل و متمم همدیگرند.

ستاسو له علاقمندی نه مننه کوم.

په درناوی


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.01.2013

جناب الکوزی !
همان طورکه گفتم شما وقتی بااعمال منفی وغیرانسانی بنیانگذاران حقوق بشر مواجه میشوید برای اینکه برای آن اجازۀ جواب ندارید از آن طرفه میروید، صحبت من باشما هیچگاهی هم ازموضوع بحث خارجی نشده است آنچه گفته شده نشان دهندۀ سرپیچی ازهمین اعلامیۀ حقوق بشراست ،دراین جا میخواهم برای شما سیاست وحقوق را تعریف کنم که باهم چه پیوند دارند.
سیاست چیست؟
سیاست هدف وارمان هائیکه یک طبقۀ اجتماعی برای مبارزه جهت تأمین وحفظ منافع خود تعقیب میکندو متکی به حقوق میباشد.
حقوق چیست؟
حقوق مجموعه کلی حق است که تحت قواعد ونظم خاص جهت حفظ منافع وایجادعدالت درزندگی انسانها بوجودمیاید.
پس سیاست وحقوق ازهم جداناپذیراند دوست ارجمند چراشما طرفه میروید آنچه که «ستیفن لیندمن » گفته اند مجدداً قسمت آنرا تکرارمیکنم.« نقض داشتن حق استقلال ملی ، برنامه خصمانه بدسگال امریکا ، مصادره زمین های دولتی ، کثافات سمی، آسیب محیط زیست ، صداهای غیر قابل تحمل ، خشونت ، جنایات ناشی ازاشغال وعدم جوابگوئی ، بازتاب حضور واشینگتن است. این خیلی زیاد مضمحل کننده است ودوزخ کابوس آباد افغانستان نمایانگر آن است».

آیا افغانستان بشرنیست که دربرابر این اعمال دراین عصر که اعلامیۀ حقوق بشر نافذ است قراردارد، هدف از ارسال این مقطع مقاله همانا مرتبط به بحث است که جریان دارد ودرزمان کنونی در موجودیت اعلامیۀ حقوق بشر که شما از آن دردفاع قراردارید، ببینیدکه دروطن شما چه میگذرد حال فکرکیند که همین مردم 170سال پیش چه بلاهای بالای مردم ما آورده بودند.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 31.01.2013

نخست از از كار كنان صفحه انترنتي افغان جرمن انلين تشكر كرده كه زمينه دوام اين بگو مگو هارا باز نگهد داشتند تا با اين وسيله اظهار افهام و تفهيم صورت بگيرد و هم تا اندازه اي فن جر و بحث مشق و تمرين شود.

خدمت محترمه"خانم لمر "و اقاي"الكوزي"
خانم لمر بطور فشرده بايد عرض كنم كه شما اولين شخصي بوديد كه نظر خود را در قسمت نوشته محترم سيستاني ابراز كرديد، انتقاد (حمله) شما صرف در خصوص "گرسنگان وقتل " انها نبود بلكه شما از 16000 عساكر مهاجم به قول شما "گريريان" اسطوار بود كه بعدآ اقاي "الكوزي" انرا به"ايسيران جنگي" تبديل كردند، اين هم يك قسمت گفتار اولي شما و اقاي"الكوزي"
اول گفتار شما
"من از انګلیس ها توصیف نګرده ام صرف میخواهم بګویم که ۱۶ هزار تقر در حال "کریز و کرسنه" را کشتن اګر از روی اجبار هم بوده باشد نمیشود آنرا با مزه مزه حکایت کرد و به آن بالید"

گفتار اقاي"الكوزي"
"قتل اسیران انگلیس بدست هر افغانی که بهر شکل و صورت در هر شرائطی صورت گرفته باشد، امروز بحیث یک جنایت مردود است و افتخار به آن غلط است"

در دري متلي داريم از اين قرار : "يك نقطه فيل را قيل ميكند" ايا كلمه "گريزي" و "اسير" يك مفهوم را افاده كرده ميتواند، اگر به سينه فراخ و باز معلومات كه در نوشته اقاي سيستاني و مواد متاركه را كه بنده ذكر كردم و يا حد اقل به كتاب اقاي غبار مراجعه كنيد به وضاحت ميتوان اين قشون مهاجم را يك قشون (شكست خورده و عهد شكن) قلم داد كرد،كه هم مهاجم بودنش رول داشت هم شكست و هم نقض مواد متاركه اش اشكارا است نه "گريزي و يا اسير" ، و نغاري "حقوقق بشر و ملل متحد" را سر دادن هيچ جا و گنجايشي ندارد

در مورد عساكر زانو بريده در مضمون اقاي سيستاني، اگر چه به ارتباط موضوع كه البته اين يك چيزي كاملآ نو براي بنده ميباشد و هنوز هم در طي تحقيق موضوع ميباشم (نه مانند اشخاصيكه اب ناديده پا از موزه بكشد) ولي اضهار نظر خود اقاي سيستاني است كه چه ميگويد، اما به نظر بنده اين يك افتراع و برداشت شما است كه اقاي سيستاني از ذكر موضوع عساكر "پاه بريده" خوشالي و يا افتخار كرده باشد، نوشته ايشان را در اين قسمت دوباره بخوانيد، جناب سيستاني دو كلمه را تذكر داده اند، "عبرت انگيز" و كلمه "حزن انگيز"، در كجاي اين كلمات شما "مزه مزه" را استخراج كرديد ؟

اقاي"لكوزي"
خوب است كه از 16000 عسكر به دوصد رسيديد، اين داستان قسمي كه قبلآ گفتم يك موضوع نو است كه به محترم هاشميان هم يك موضوع نو است ولي يك موضوع را به يقين بگويم كه متاركه در 10 جنوري نقص شده بود و يك حالت جنگي بود، قواي مهاجم با همه سلاح از كابل حركت كرده بودند و جنگي هاي در لغمان جلال آباد و غزني جريان داشت


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.01.2013

اسلام علیکم محترم الکوزی،

د تاسو ټول بحث د بشر د حقوقو په علامیه ولاړ وا. نو زه چه تاسو ته وايم، دا اعلامیه د جګړی بندیانو او تسلیمیانو سره څه رابطه نلری. دغه برخه کې توضیحاتو ته څه ضرورت شته. تاسې د قناعت نیت نلرئ. خدای دې تاسو ته قناعت درکړي. بحث کې ما ته د نظر تبادله ډیره مهمه ده. که بل طرف په قبول شویو معیارونو ـ په مثال ډول دوه دوه څلور کیږي ـ دلیل راوړي، البته چه قناعت به کوم. زما خبرې یوازی محترم سدید ته متوجی نه وې، که تاسې او محترمه لمر جبار ښه پام ورته وکړئ.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 31.01.2013

صبور خان:

شما یک بحث حقوقی را به یک بحث سیاسی تیوریکی تبدیل می کنید. بناء با این شیوه تان در این بحث علاقه ندارم. امید است معذرت بنده را بپذیرید. از شما جناب صمیمانه تقاضا می گردد که بحث را از مسیر اصلی آن منحرف نسازید و روی موضوع بحث تبصره خویش را متمرکز سازید.

محترم لمر جباری:
وقتی نوشته شما را خواندم حتی یک حرف نمی توانم در آن اضافه یا از آن کم نمایم. ببنیم که جناب احمدزی چه جوابی دارد. جناب استاد سیستانی نوشت: "شماری از انګلیس ها ایکه پا های شان تا زانو بریده شده بود، با کمک دست و پا های بریده مثل چاريایان برای نجات از سردی شدید و ګرسنګی خود را به قریه ها رسانده و طالب کمک شدند اما از طرف مردم قریه ها رانده شدند و جان دادند." جناب احمدزی باید توضیح دهد که این انگیس هائیکه زانوهای شان قطع و بشکل چارغوک برای بدست آوردن غذا حرکت می کردند، توپ و تفنگ را چطور حمل می دادند و چطور آن ها اسیر جنگی نبودند؟ اگر مرغ آدم یک لنگ پیدا کند، مشکل است استدلال منطقی ارائه کند یا او را دو لنگه ساخت.

دوستان افغان جرمن آنلاین:

تشکر از حوصله مندی تان برای تمدید مدت این بحث.

شاغلی وحیدالله خان له آلمان ځخه:

ستاسو توضیح ماته دونه مبهم او مختصر وو چه زه هیڅ په پوه نشوم. له تاسو نه ډیر په درناوی هیله لرم چی لږڅه نور توضیحات وړاندی کی. ستاسو هغه توضیحات چه سدید صیب ته متوجه وو، سدید صیب دا توان لری چه تاسو ته قناعت ورکړی.

بحث سر اصل موضوع:

برای بعضی دوستان احکام قانون با عدالت و انصاف خلط گردیده است. غرض معلومات این دوستان باید بعرض برسانم که قانون همیشه عادلانه نیست و عادلانه هم شده نمی تواند. در جهان امروزی شمار کسانی که علیه قانون می باشند کم نیست ولی عادلانه نبودن قانون باین معنی نیست که ما آن را نپذیرفته و بالای خود عملی نسازیم. در اصول قانون دو موضوع همیشه مطرح است: حق و مکلفیت. در صورتیکه خودت خوش داری حق داشته باشی، هیچ ممکن نیست که بحق برسی تا وقتی که وجیبه و مکلفیت خویش را اداء نکنی. باز هم تکرار می کنم که این هم ممکن است که در برقراری توازن بین حق و مکلفیت بی عدالتی باشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز از این امر مستثنی نیست.

جناب کرزی وقتی در قصر سفید با اوباما دیدار می کند، با دست پرانی ها و تف پرانی ها جوک های زیادی از رسم و رواج افغان ها ارائه می کند تا اوباما را قانع سازد که افغان ها رسم و رواج خود را دارند و افغان ها شیر هستند. قرار آرزوی جناب کرزی امریکا باید وظیفه مراقبت از خانه شیر را در جنگل افغانستان ایفا کند ولی حق ندارد در حریم شکست ناپذیر رسم و رواج افغان ها مداخله کند! جناب کرزی کور خوانده است و فکر می کند که امریکا احمق است که بخاطر حفظ رسم و رواج افغان ها از حقوق بشر که دفاع از آن از افتخارات امریکاست چشم پوشی نماید!


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2013

آقای الکوزی!
من می دانم که چه میگوید ازچه ازکجا برای چه میگوید متأسفانه ازهرگپ طرفه میروید ومیخواهید بشکلی ازکوۀ سوالات که شماباآن مواجه هستید به یک نکته کوچک بپیچید ،خوب به هرصورت قابل درک است که شما تحت فشار دشوارقراردارید.
دراین جا مطلب جدید از مقالۀ «ستیفن لیندمن» که تحت عنوان "اشغال دایمی افغانستان"گرفته شده ازسایت گلابال ریسرچ ۱۳جنوری ۲۰۱۳ برگزیدام وتوجۀ شمارابه آن مبذول میدارم:

«دراثنای جنگ عمومی دوم، انگلیس ها شکایت داشتند که امریکائی ها" بیش ازحد درآمد دارند
بیش از حد غذا میخورند وبیش ازحد عمل جنسی میکنند ودر اینجا خیلی زیاد اند." اکنون آنها
تقریبا درهمه جای اند، سیارۀ زمین ساحه اشغالی واشینگتن است، پایگاه ها ابعاد مختلف دارد آنهاشامل بیزهای بزرگ جهت عملیات مهم ،بیز های متوسط واندازۀ خوردتر اند که بیزهای مخفی
متمم آنهاست . نیروهای خاص امریکا در120 مملکت فعالیت دارد- عناصر سی آی ای در
همه جای اند .
نقض داشتن حق استقلال ملی ، برنامه خصمانه بدسگال امریکا ، مصادره زمین های دولتی، کثافات سمی، آسیب محیط زیست ، صداهای غیر قابل تحمل ، خشونت ، جنایات ناشی ازاشغال وعدم جوابگوئی ، بازتاب حضور واشینگتن است. این خیلی زیاد مضمحل کننده است ودوزخ کابوس آباد افغانستان نمایانگر آن است».
حال مطالعه کنید این نظریات درمورد جنایات که تحت چه نا م وبرای چه اجرأ میشودوخودازآن پرده برمیدارد.


اسم: لمر جباری   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 30.01.2013

سلام محترم احمد زی
شما به این نکته تاکید دارید که انګلیس ها ایګه در جریان فرار شان از کابل به جلال آباد قتل عام شدند مسلح بودند
تا جا ایکه بیاد دارم بحث کنونی از آنجا آغاز شد که آقای سیستانی نوشتنه بودند شماری از انګلیس ها ایکه پا های شان تا زانو بریده شده بود ، با کمک دست و پا های بریده مثل چاريایان برای نجات از سردی شدید و ګرسنګی خود را به قریه ها رسانده و طالب کمک شدند اما از طرف مردم قریه ها رانده شدند و جان دادند. آقای احمد زی آیا از نظر شما در حالت چارغوک کسی تفنګ و توپ را به چه شکلی انتقال خواهد داد ؟
باز هم سوال اصلی درین بحث این نیست که آیا افغانها در آنوقت کار خوبی کردند و یا نه ( رویهمرفته در تمام جواب ها کوشش میشود حالت و شرایط آنوقت تشریح شود ) در حالیکه سوال اصلی در رابطه با شرایط آنوقت نیست ، سوال درین است که آیا حالا در شرایط حاضر ، واقعیت های تاریخی عاطفی مانند همین حادثه یاد شده را ، با احساس افتخار بیان کنیم ( طوریکه سیستانی صاحب به آن افتخار کرده اند ) یا اینکه اګر آنرا نکوهش نمیکنیم افتخار هم به آن نکنیم ، همین و بس . شما چه میګویید به حوادثی ازین قبیل ( جنګ های جبهه و مسایل دیګر را یکطرف بګذارید) در همین موارد عاطفی ، افتخار کنیم یا نه ؟ ( یا نی بګو یا آن ) موضوع حل میشود
هر جوابی که مستقیما به همین سوال پاسخ نګوید و مثلا بګوید که دیګران هم چنین کاری کرده اند یا در آن وقت راه چاره همین بود ، یا مثلا حقوق بشر پدیده تازه است و به ګذشته بر نمیګیردد و یا جواب دیګری مثل این ، تمام این جواب ها خارج از موضوع است و در حقیقت همین جواب های خارج از موضوع باعث دوام این بحث شده است . البته من از دوام بحث خسته نشده ام و با علاقمندی همه نوشته ها را درین صفحه میخوانم
با احترام


اسم: افغان جرمن آنلاین    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 30.01.2013

با عرض سلام و حرمت،

بنابراینکه خوشبختانه فرستادن نظرات علاقمندان این بحث هنوز هم با گرمی ادامه دارد، این دریچه مسدود نگردیده و تا اعلان بعدی در اختیار شما قرار دارد.

با تمنیات نیک
اداره


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2013

اسلام علیکم محترم سدید،

با تأکید بحث تان، اجازه بدهید در باره انتقادتان بالای طرز بحث ام نظرخود را ابراز کنم. من شیوه انتقاد از گذشته را با فهم امروزی، بدون درنظرداشت شرایط وقت و زمانه، غیر علمی نامیدم. این یک انتقاد بنیادی است. اما اگر طرف مقابل این انتقاد من را با دلایل موُثر رد کرده نمیتواند، چه ضرورتی هست، که من همه چیز را بیان کنم؟

حالا اینکه شما توضیحات خواسته اید، کوشش میکنم، دلیل خود را با یک مثال ارایه کنم. امید دارم، آنرا رد کنید: طوری که شما میدانید، بحث در باره نقش قشون آلمان در جنایات جنگ جهانی دوم در جامعه آلمان یک بحث جنجال برانگیزاست. چه بعد از جنگ نظری رایج بود، اینکه اردو در کشتار یهودیان و اسیران جنگی ـ بخصوص در خط جبهه شرق ـ سهم نداشت و تنها وظیفه ملی خود را اجرا نموده است. نظر رایج این بود، که اردو از طرف نازیها مورد سوُاستفاده قرار گرفت. اما در سالهای نود یک نمایشگاهی شامل عکسها و مدارک Wehrmachtsaustellung عرضه شده، در شهرهای مختلف به نمایش گذاشته شد. با آنکه نمایشگاه از طرف موُرخین تهیه شده بود، انتقادات و هیاهوی بزرگی در بعضی از حلقات جامعه در باره تآبیر نادرست از اسناد برپا شد. ولی عکس العمل J.P Reemtsma ، سرپرست انستیتوت نمایشگاه، که خود یک فیلسسوف و دانشمند معتبر است، تشکیل یک کمیسیونی از متخصیصین بود، تا به اتهامات جواب داده شود. اکنون اگر محترمه لمر جباری انتقاد بالای اعمال افغانان یکصدو هفتاد سال پیش میکند و آنها را بیرحم مینامد، باید دلایلی در باره فکر، اراده و شرایط ماحول آنها بیاورد.

بطور مثال: محتوای معاهده بین طرفین چه بود؟ کدام طرف معاهده را اول زیر پا کرد؟ تا چه حد غیرنظامی عمداً کشته شده اند؟ آیا کدام مقررات بین المللی در آن زمان برقرار بود و طرفین تا چه حد از آن آگاه بودند؟ وغیره و غیره. دیروز در یک مقاله خواندم: کشتن انسانهای دیگر از نظر بیولوژیکی ـ نه اخلاقی ـ یک عمل انسانی است. حتی میتوان آنرا درک کرد، وقتیکه انگیزه منطقی ـ ترس، دفاع از خود، قهر، حسادت، پستی، تخریب ـ داشته باشد. فیلسوف آلمانی نیتچه حتی به این باور بود، که انتقام خالصترین انگیزه است. اگر طرز فکر محترمه لمر صحیح باشد، نباید Ilias، Hamlet، افسانه ها، فردوسی، خوشحال خان ـ حتی Harry Potter ـ را خواند و از آنها لذت برد.

من ازخواندن تاریخ غبار لذت برده ام. اگر چه کشتنها، دسیسه ها مرا غمگین ساختند، ولی پیروزی وزیراکبرخان، شهامت و وطنپرستی امان الله خان احساس خوبی برایم دادند. محترم سیستانی هم از پیروزی ملت مظلوم و سرنگونی کاخ ظلم و تکبر صفت میکند ـ نه از کشتن انسانها. شاعر ورزیده آلمان Fontane واقعات جنگ افغان ـ انگلیس را در یک شعرعالی درآورده است. آیا باید این شعر را محکوم و منع کرد، بخاطری که از کشتن انسانها حکایت میکند؟

محترم الکوزی،
جنګی بندیانو، تسلیمیانو او ملکی انسانانو سره رفتار او چلند د بشر د حقوقو د اعلامیې موضوع نه ده. دغه ډول موضوعګانی د Geneva Conventions سره ارتباط لري. تاسو ویلي دي، چه هیڅ هیواد د جګړی بریلیتوبو ویاړ نه کوي. ما خو د لندن په جنګی موزیم کې هیڅ داسې انتقادی موضوع ونه لیدله، چه تاسې یې غوښتنه کوئ. هو، د آلمان فاشیستانو په باره یې ډیر مطالب لرل.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 30.01.2013

جناب محترم Temori ناصر

نوشته جناب شما را به دقت خواندم،تمام مضمون شما را پر محتوا يافتم به جز يك مورد "فرضيه" كه شما ذكر كرديد، و فرموديد:
" شاید؛ توجہ کنید شاید نوشتم آن اسرا در آن زمان توسط چنان خیل و جمعیتی احساساتی انسانی کشتہ شدہ باشند !"
اقلآ بحث من با اقاي "الكوزي" مطلقآ روي موضوع اسير بودن و يا نبودن عساكر مهاجم ميچرخد، تا حال اقاي "الكوزي" نتوانسته موقف خود را به اثبات برساند، اما نميدانم شما به خاطر "دلسوزي" خاطر ايشان "فرضيه" خود را با ذكر "اسيران" خلط كرديد و يا غير مستقيم به اثبات ايشان ؟


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 30.01.2013

آقای محترم صبور از آلمان:

اوباما از کرده های گذشتگان خویش در تعمیم دموکراسی و سوق امریکا بسوی کلانترین مملکت تکنالوژی و اقتصاد قوی افتخار می کنند نه در جنگ. من در کدام قسمت گفتم که ما از افتخارات گذشته خویش در بخش های مختلف منهای جنگ افتخار نکنیم؟ قتل طالبان و ریدن بالای اجساد آنها و همچنان قتل افراد ملکی لکه ننگینست بر روی امریکا که هر یک بنوبۀ خویش کوشیده این لکه ننگ را پاک سازند.

شما عجب موقفی دارید. به بهانه اینکه خلقی و اخوانی و طالب مجاهد نیستید، پس آن اجدادیکه شما از جهاد شان در گذشته علیه کفار فخر می کنید، چه فکر می کنید که آنها چه بودند؟ شما چرا از یک فرهنگی که هیچ مرده افغان بد نیست و هیچ زنده خوب یافت نمی شود پیروی می نماید؟ چه دلیلی است که شما یک مثال زنده داده نمی توانید؟

یک اصول پذیرفته شده بشریست که توجیه نمودن یک عمل غلط با ارتکاب عمل غلط دیگر قبول نیست. اگر این و آن مرتکب نقض حقوق بشری می شود، دلیلی برای توجیه این کار توسط شما نمی شود.

تشکر از توجه تان


اسم: Temori   محل سکونت: Deutschland    تاریخ: 30.01.2013

آ سایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست / با دوستان مـــــــــــروت با دشمنان مدارا

می خواھم با استفادہ از این فرصت نخست از محترم سدید بخاطر تشویق ھموطنان در این مباحثہ تشکر نمایم، خداوند برای محترم سدید قوۀ تحلیل و استدلال قوی و قلم رسا عنایت نمودہ و این کمترین یکتن از خوانندہ ھای مقالات ایشان میباشم
۰
توقع از محترم ” الکوزی ” بہ صفت مدافع و فعال حقوق بشر این بود کہ با تحمل تر می بودند و بہ عوض تذکر ، مثال ھای ضعیف و انتقام جویانہ بہ استدلال ھای دوستانہ تر متوسل می شدند چہ تفاوت فاحش میان قناعت دادن و تحمیل نمودن نظریات است و امیدوارم کہ این تذکر دوستانہ موجب رنجش خاطر ایشان نگردد ! قتل عام و کشتن اسرأ جنگی چہ در گذشتہ و چہ در عصر حاضر روش غیر انسانی بودہ و است !

کشتار ھای ناحق بہ شکلی در اذھان باقی میماند بہ طور مثال اھالی ھرات بہ چوچۀ سگ ” تولہ سگ ” می گویند چون تولی یا تولہ نام پسر چنگیزخان مغول بود و بہ این وسیلہ مردم انزجار و نفرت خود را از کشتار چنگیز ابراز داشتہ و می دارند! و ھمینطور دیگر کتلہ ھای انسانی حافظۀ تاریخی خویش را بہ شکلی از اشکال بروز می دھند !

آن مثال و مثال ھای زیاد دیگر نماینگر انزجار انسان ھا نسبت بہ قتل و کشتار ھمنوعان است ! ھمہ ای دول عضؤ سازمان ملل متحد مکلف بہ پذیرفتن تمام اصول مندرجۀ آن سازمان بہ شمول منشور حقوق بشر میباشند و اینکہ آن منشور در عمل از جانب بسیاری از دولت ھا بہ منصۀ اجرا گذاشتہ نمی شود؛ سوال برانگیز است ! چہ در گذشتہ و چہ در عصر حاضر در تحت شرایط خاص؛ حالاتی بہ وجود آمدہ کہ انسان ھا و انسانی توسط خیل و یا گلہء احساساتی و انتقامجویی انسانی ( موب "Mob“) بہ فجیع ترین شکل کشتہ شدند ، کشتن قذافی درسال گذشتہ در لیبیا و ھمینطور در کشور ما در گذشتہ ھای دور و نزدیک با کمال تاسف اینچنین کشتن ھا اتفاق افتادہ، شاید؛ توجہ کنید شاید نوشتم آن اسرا در آن زمان توسط چنان خیل و جمعیتی احساساتی انسانی کشتہ شدہ باشند !
مردم فقیر اماباعزت افغانستان در مطابقت با اصول مندرجۀ منشور حقوق بشر بہ شکل مستقل بہ ارزش ھای والایی انسانی و اخلاقی مانند آزاد زیستن، راستکاری، حمایت از حقوق اقلیت ھا، سرپرستی و پرستاری از ناتوانھا و بزرگ سالھا، جوانمردی و حس ھمدردی و تعاون با تھیدستان و ۰ ۰ ۰ پابندی پایدار و ناگسستنی ای دارند ! حفظ شیرازۀ وحدت ملی میان مردم افغانستان چہ در گفتگو و چہ در انتخاب روش مبارزۀ اجتماعی ، فرھنگی و سیاسی نزد من اصل و چراغ سرخ است ؛ بہ اعتقاد من نباید از این اصل عدول نمود !

با عرض احترام
ناصر


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2013

سلام خدمت خوانندگان این بحث.
آقای الکوزی !
اگرهرقدراستدلال شود شما وظیفه دارید که باید بازهم روی همان چند سطرکه اعلامیه حقوق بشر که صرف روی کاغذاست وروزدرمقابل کمونیزم منحیث شعاردرمقابله قرارداشت وبامُردن کمونیزم دیگر آن ماهیت خودرا از دست داد پافشاری کنید، برای جلوگیری ازضیاءوقت صرف به آن نکات که شمامطرح کرده اید اشاره میکنم.
من هیچ گاهی باشما موضوعات مورد بحث را ازدید کفرواسلام ویا دید مجاهدواخوانی مطرح نکردام
چطوروازکجاشما مرابه جهادباکفرورفتن به افغانستان تشویق میکنید ، میگویند« ده کجا درختان کجا»
ایا بهترنیست بخاطرآنکه شما به چشم خود نقض حقوق بشررا که درافغانستان توسط همین سردمداران ومدفعان حقوق بشردردهات وقصبات کشورتان اجراء میشود ببینیدبروید، درآن صورت بازهیچگاهی هم ازحقوق بشر حرف نه خواهی گفت.
اعلامیۀ حقوق بشرراهیچ کسی رد نکرده وآنچه درقانون اساسی افغانستان آمده است راهم کسی بدنگفته است تکرارمیکنم که این همه حرف روی کاغذاست ودراین جا منافع حرف اول رامیزند جائیکه منافع مابود آنجاهم حقوق بشراست هم اسلام است هم مساوات وبرابری واگرمنافع نبود باز نقض حقوق بشرهم مسئله کفرواسلام همه بوجودمی آید وهر یک دعوااین حق رابه زعم خودمطرح میکند.
ایا درهمین اروپا حقوق بشرنقض نمیشود ؟بدترازآنچه درپاکستان وافغانستان ویاسایرکشورها است نقض میگردد صرف شکل کارفرق دارد نه درمقابل انظاربلکه بااستفاده ازتکنالوژی وامکانات وسیع علمی وتخنیکی درمنزل ودربیرون قبلاً گفتم برایت که من شاهد زنده آن هستم این کفایت میکندواگردر مقابلم باشیدچیزهای غیرقابل باورخواهی دید،شایدبگوید که خیرچرا هستی بروبه وطنیت این قصه درازومن کوتاه گفته ام.
مسئله دیگرکه شما مطرح کردید گفتید که دراین ملکهاکسی به آنچه نیاکان شان کرده اند افتخارنمیکنند فکرمیکنم اشتباه بزرگ رامرتکب شده اید، زمانیکه آقای اوباما رئیس جمهوری امریکاشد گفت مابه آنچه نیاکان مابه ارث گذاشته اندقدم میگذاریم وقدرخواهی کرد، همین طوردرآلمان روزخاص، همان لباس رامی پوشندکه نیاکان شان می پوشید وهمان اعمال را اجراء میکنندکه نیاکان شان میکرددراین موردبیشترتحقیق کنید.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 30.01.2013

"خانم لمر"

اگر چه احساس ميكردم كه طرز ديد شما و اقاي "الكوزي" تقريآ با هم نزديكي دارد، اما با ذكر اين گفتار شما كه "شهامت و پایندی محترم سدید را به پرنسپ حق ګویی ، و ایستادګی و حوصله مندی آقای الکوزی را درین بحث ها تقدیر میکنم " موضوع را اشكار ساختيد، اما هم رديف ساختن محترم سديد با "استاده گي يك لنگه " اقاي "الكوزي " قابل دقت است.

"خانم لمر" در يك قسمت چنين فرموديد " همه ما وشما ظلمی را که رشید دوستم به طالبان در راه کندز شبرغان روا داشت محکوم میکنیم و باید هم بکنیم اما اګر موضوع تجاوز مطرح باشد طالبان اسیردر کندز همه مردان جنګی بودند که برای ګلچه پختن به کندز نرفته بودند به منظور جنګ به آنجا رفته بودند اما در هر حال ظلم ناروا در حق شان صورت ګرفت و باید این ظلم نکوهش شود"
مگر "خانم لمر" ايا اين طلبان "اسير"با توب و تانك و يا كدام اسلحه مجهز بودند ؟ بر خلاف اقاي "الكوزي" عساكر مهاجم را با داشتن تمام وسايل جنگي به نام "اسيران جنگ" جنگي قلمداد كرده و با شعار حقوق بشر .....به بحث ميپردازد و جالب اينكه جناب شما هم زير بيرق شان رفته و "استاده گي يك لنگه" شانرا مرحباْ ميگويد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 30.01.2013

خدمت دوستان عزیز علاقمند این بحث، سلام و احترام بی پایان تقدیم است مخصوصاً به کسانیکه با موقف من در مخالفت قرار گرفتند. شنیدن مخالفین هنر است و تحسین و تقدیر دوستان خوب است ولی فرقیست بین هنر و خوب بودن. باز هم پیش از آنکه این بحث آرشیف گردد چند نکته را می خواهم با دوستان در میان بگذارم:

جناب صبور از آلمان نکته مهمی را مطرح کردند که عیناً نقل می گردد: "....ولی مطالعه نظریات جالب آقای الکوزی این یگانه مدافع اعلامیۀ حقوق بشرکه معلوم نیست ازکدام بشر وحقوق دردفاع قراردارد..."! عجب استدلالی! من نفهمیدم که که بنده چطور و از کجا در این موقف قرار گرفتم. اولین سئوالیکه در ذهنم خطور کرد این بود که شاید جناب صبور جان از مریح صحبت می کند و من از کره خاکی. برای معلومات بیشتر جناب صبور جان از آلمان ماده هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان را نقل می نمایم:

ماده هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان: "دولت مکلف به پیروی از منشور سازمان ملل متحد، تعهدات بین المللی افغانستان، میثاق های بین المللی که افغانستان آن را امضاء نموده، و اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد. دولت جلو هر نوع فعالیت های تروریستی ..... را می گیرد." حال سئوال از صبور جان این طور مطرح می گردد که چطور شد که طرح این موضوع صرف و صرف مختص به من گردید؟ شما جناب چطور شده می تواند که از یک طرف داد از دفاع از ارزش های افغانی بزنید ولی مواد صریح قانون اساسی این کشور را نادیده بگیرید؟

افتخارات تاریخی:
امروز هیچ کشوری در جهان یافت نمی شود که به جنگ خویش با هر که باشد بحیث افتخارات تاریخی خویش نام ببرد. اگر شما مثال مشخص در رد این گفته من داشته باشید، لطفاً آن را ارائه نمائید تا ما جاهلان مطلع گردیم. امروز کشوری مستقل است که از نگاه تکنالوژی، دانش، علم، دانش ... مستقل باشد. هند استلال خویش را بدون جنگ گرفت ولی افغان ها جنگیدند؟ آیا فرقی بین هند و افغانستان دیده نمی شود؟

آیا اعلامیه حقوق بشر جهان را به جنت مبدل کرده؟ نخیر. تطبیق اعلامیه جهانی حقوق بشر با هزاران مشکل مواجه است ولی ما خواسته باشیم یا نخواسته باشیم، روابط بین المللی بر اساس معیارهای اعلامیه جهانی حقوق بشر تنظیم می گردد. از برکت همین اعلامیه است که اینجانب بعد از آن که از طرف رفقا و بردران مجاهد شمشیری راه آزادی افغانستان دربدر و خاک بسر شدم در لندن، جناب صبور در آلمان، جناب سیستانی در سویدن .... مستقر اند. انگلیس ها از خسرخیل من نیستند که به من پناهندگی داده اند. یگانه چیزی که باعث گردید که من در لندن باشم، از برکت اعلامیه جهانی حقوق بشر است. ای کاش شما جناب صبور امروز در افغانستان رفته علیه کفار بجنگید. در آنصورت از دو حالت خالی نیست یا غازی می شوید یا شهید. من حتما از لندن در ستایش شهادت یا غازی شدن تان مطالب زیاد خواهم نوشت. از طرف دیگر نوشتن خلاف تعهد خویش علیه مندرجات اعلامیه جهانی حقوق بشر که ما را مستحق پناهندگی ساخت فکر نکنم کار عاقلانه باشد. شاید من اشتباه کنم؟!

سیاست استعماری انگلیس:

گفته می شود که زمانی آفتاب از قلمرو استعمار انگلستان غروب نمی کرد و علت آن هم این بود که خدا همیشه این کشور را زیر ذره بین خویش در روشنی آفتاب قرار داد. اگر خدای نخواسته یک ساعت این شیطان بزرگ در تایکی قرار گیرد، کارهائی خواهد کرد که تصورش هم نمی رود ولی تمام این گپ ها سبب نمی شود که ما به قتل و کشتار اسیر جنگی انگلیس ها فخر کنیم تا نسل آینده خویش را به شمشیر کشی بیشتر تشویق نمائیم. بیائید کمی از افتخارات شمشیر کشی خویش از کشورهای میزبان بکاهیم تا زمینه نفس کشیدن به مردم بدبخت و در بدر خویش در افغانستان را که نمی توانند بگریزند فراهم سازیم.

هدف از این بحث این نیست که من نظریات خویش را بالای دیگران بقبولانم. هدف صرف و صرف تبادل افکار است و بس. همچنان خدمت معزز محترم سید هاشم سدید بعرض می رسانم که ما افغان های شمشیری عادت کردیم که بدون کدام رفری مسابقه دهیم! این هم یکی از افتخارات ماست.


اسم: لمر جباری    محل سکونت: جرمنی     تاریخ: 29.01.2013

سلام
به روز های اخیر بحث نزدیک شده ایم اما تا اخیر بحث یک سوال ساده نزد من ناحل باقی ماند
اګر افتخارات تاریخی را با یک دید یکطرفه و احساساتی ( وطن دوستانه ) تعبییر کنیم ، در آنصورت دست آورد های سلطان محمود غزنوی و احمد شاه با با از جمله افتخارات تاریخی ماست است ، و اګر خود را واقع بین حساب میکنیم و احساساتی نمیشویم پس در باره جنګ افغان و انګلیس هم باید حوصله شنیدن یکی دو جمله را داشته باشیم اما در طول مدتی که این بحث دوام داشت برخورد خوانندګان چنین نبود
چرا موقف دوګانه ؟ شاید بعضی در جواب بګویند که در مورد اولی افغانتستان عامل تجاوز بود و در مورد دوم قربانی تجاوز. این دلیل به نظر من قانع کننده نیست . زیرا در موضوعات بشری و عاطفی در رابطه با قربانیان جنګ ، اینګه تجاوز را کی آغاز کرده اهمیت زیاد ندارد. همه ما وشما ظلمی را که رشید دوستم به طالبان در راه کندز شبرغان روا داشت محکوم میکنیم و باید هم بکنیم اما اګر موضوع تجاوز مطرح باشد طالبان اسیردر کندز همه مردان جنګی بودند که برای ګلچه پختن به کندز نرفته بودند به منظور جنګ به آنجا رفته بودند اما در هر حال ظلم ناروا در حق شان صورت ګرفت و باید این ظلم نکوهش شود
آقای محترم سیستانی وقتی سلطان محمود و احمدشاه بابا را غارتګر و رهزن میخواند همه خموش اند درینجا ظلم را محکوم میکنند و مساله ( افتخارات تاریخی ) مطرح نیست ولی من تا زبان باز کردم و ګفتم شاید کشتن ګرسنګان زانو بریده و تسلیم شده در ختم جنګ افغان و انګلیس ، افتخار بزرګی نبوده باشد همه شروع کردند به نصیحت کردن من
یقین دارم اګر سخنانی را که محترم سیستانی صاحب در باره سلطان محمود و بخصوص احمد شاه با با در همین صفحه نوشتند ، نیمی از آنرا من ګفته میبودم ( بخصوص در باره احمد شاه بابا ) تا حالا ده ها تن مرا ستمی ، فروخته شده به ایران ، تجزیه طلب ووو می خواندند
اشتباه نشود ، من هرګز نمیخواهم که چنین اتهاماتی خدای ناخواسته به سیستانی صاحب وارد ګردد ایشان به حیث یک صاحب نظر ، دید خود را بیان کردند اما این نکته همچنان نزد من بیجواب ماند که چرا خوانندګان محترم نظر به موضوعات مختلف و نظر به اینکه حرف از زبان کی است ، موقف های مختلف میګیرند
شهامت و پایندی محترم سدید را به پرنسپ حق ګویی ، و ایستادګی و حوصله مندی آقای الکوزی را درین بحث ها تقدیر میکنم و همچنان افغان جرمن آن لاین بخاطر مساعد ساختن زمینه ګفتګو ها میان افغان ها از فاصله های دور قابل ستایش است
با احترام


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.01.2013

سلام به خوانندگان محترم.
گرچه نمیخواستم دراین بحث شرکت کنم ولی مطالعه نظریات جالب آقای الکوزی این یگانه مدافع اعلامیۀ حقوق بشرکه معلوم نیست ازکدام بشر وحقوق دردفاع قراردارد مرا وا داشت تا دوباره نکاتی چندی خدمت شان بعرض رسانم.

اگرچه استاد گران قدرومعظم جناب سیستانی صاحب طی مقالۀ تحت عنوان «توضیحی برای رفع غلط فهمی»بتاریخ ۲۲،۰۱،۲۰۱۳درپورتال وزین افغان جرمن آنلأین طورمفصل معلومات اریه نموده اند، ممکن آقای الکوزی آنرا مطالعه کرده ویانکرده باشند که توجۀ مجدد شان رابه آن معطوف میدارم.

بااشاره به نظر آقای الکوزی که گفته اند«هرآنچه درگذشته اتفاق افتاده است جرم است وافتخاربه گذشته وافتخارات گذشته هم جرم است زیرااعلامیۀ جهانی حقوق بشر این حرف رامیزند».
پس اولادهای ماازما چه بیاموزند همین که نیاکان ما مجرمین بودند شجاعت ومردانگی دلیری وجانبازی های شان بخاطرحفظ نوامیس ملی حفظ استقلال ملی وتمامیت ارضی کشورهمه جرم وجنایت بود برای اینکه اعلامیۀ حقوق بشر آنراجرم می داند.
جناب الکوزی! تاریخ رانباید گاوبخورد تاریخ باید زنده باشد تاازخوب وبدروزگار اولاد وآینده گان ما آگاه باشند تانیاکان شان چه افتخارات داشتندتا آینده گان هم باروحیۀ ملی ووطنی واستقلال طلبی بزرگ شوند نه غلام واسیردرپنجه زورمندان زیرنام حقوق بشر.
قانون وقانونیت که درآن منافع همه اقشاروطبقات وملیتها وملت ها تسجیل شده باشد موردپسند همه گان است وکسی باآن مخالفت ندارد اماصرف موجودیت قانون مطرح بحث نیست زیرا تطبیق آن بالای همه طوریکسان بیدون کم وکاست همین امروزهم وجودنداردآنهائیکه اعلامیۀ جهانی حقوق بشررا امضأ کرده اند همین ها مهمترین نقض کننده گان این اعلامیه اند، دیگراین که هرقانون درهرکشورکه باشد بالای مابعد قابل اجراء است نه ماقبل ،دفاع ازحق واستقلال راهیچ قانون نه محکوم کرده میتواند ونه محکوم میکندونه آنراجرم میداند.

چرا اعلامیۀ حقوق بشر تروریزم راتعریف نکرده ونمی کند ایا امروز درجهان برای تروریزم تعریف وجود دارد؟ نه هرگز چین تعریف که جنبۀ حقوقی داشته باشد برای تروریزم وجودندارد زیرا بسیاری دولت های هستند که تروریزم را ترویج وحمایه ویا خود به آن دست میزنند.


پافشاری شمابالای محکوم کردن افتخارات تاریخی نیاکان ما، جز کشتن حس استقلال طلبی وجانبازی بخاطروحفظ نوامیس ملی تمامیت ارضی وحاکمیت ملی دربین جوانان ونسلهای امروزوآینده ما چیزی دیگر نیست.
آقای سرکوزی درزمان ریاست جمهوری خود درفرانسه میخواست قانون را درمورد محکوم کردن ترک های عثمانی به اتهام قتل ارمنه به تصویب رساند وازآن بهربرداری سیاسی نماید، نشود که انگلیس هاهم بخاطر کشتن عساکرمتجاوزخود درخاک کشورما برای محکوم کردن افغانها بخصوص پشتونها چنین مفکوری دارند وبه این ترتیب عکس العملها افغانها رادراین خصوص جمع آوری میکنند به نظرمن این سخنان شما به هیچ وجه بدون هدف خاص بوده نمی تواندباشد.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 29.01.2013

اقاي "الكوزي"

يك اندازه فشرده تر، شما اين دو مواد متاركه را يك بار ديگر خوانده اگر شما توانستيد كه دليل قناعت بخش ارايه كنيد يك حرف ديگر از من نخواهيد شنيد


3ـ احمال و اثقال و توپخانه و تفنگ و جباخانه كه بواسطه عدم بار گيري بماند به افغانها داده شود.

6ـ اردوي انگليس در مراجعت به هند بيشتر از 9 توپ با خود نبرند.

جناب "الكوزي" با توافق جانبين در قسمت متاركه، قشون اشغالگر اكثر لوازم جنگي را كه توان حمل ان را داشتند با 9 توپ با خود داشتند، در كدام نقطه دنيا شنيده و يا ديده شده كه اسيران جنگي با لوازم جنگي همراه باشد ؟

تا وقتي كه در اين قسمت با دلايل به نتيجه نرسيم، بحث مهم ديگر كه مطره ميشود بيفايده است مثلآ به اين عساكر چه بايد گفت ويا بهتر اين عساكر را به كدام نام اطلآق ميتوانيم ؟ ويا چرا همچو چنگ بعد از متاركه اتفاق افتاد ؟.....و بسيار سوال هاي مهم ديگر، ولي جناب شما شمشير "حقوق بشر و ملل متحد " را غلاف كشيده اعلان جنگ كرديد


اسم: سیدهاسم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.01.2013

اگرچه این بحث ـ البته به شیوه ای که جریان دارد ـ کمی خسته کن شده است، اما به اجازۀ همه می خواهم، با احساس مسئولیتی که در زمینه دارم چند نکته را بیان کنم:
1/ امکاناتی را که پورتال افغان جرمن همیشه برای بحث روی مسائل و قضایای مختلف میسر میسازد کاری مثبت تلقی نموده یادآور میشوم که این امکانات و عمل در ترویج فرهنگ بحث و آموزش و دستیابی به حقایق تا حدودی زیادی ـ تا جائی که شاملین بحث این توانائی را داشته باشند ـ مؤثر است.
نکته مثبت دیگری که در خصوص این کار نیکوی پورتال میتوان بدان اشاره نمود ایجاد فضای دموکراتیک است که در جای خود قابل تمجید است. کوشش پورتال برای ایجاد فضای اخلاقی برای بحث و حاکمیت جوی سالم و مبتنی بر احترام و حق بیان برابر برای اشتراک کنندگان کار مثبت دیگری است که هم قابل تائید است هم قابل ستایش.
2/ نکتۀ دوم مربوط میشود به کسانی که در بحث شرکت میکنند. و به کسانی که نوشتۀ شان به نظر خواهی گذاشته می شود.نا گفته پیداست که هر انسان مطابق شایستگیهای خویش برداشتهای متفاوتی از موضوع یا موضوعات دارد. خوشبختانه در جوامع دموکراتیک این امکان وجود دارد که هر فردی مطابق فردیت خود حق ابراز برداشت یا نظر خویش را دارد.این نکته هم روشن است که برداشت ها و نظریات گوناگون بخصوص در صورت نبود فرهنگ مباحثه بعضاً به مشاجره و مجادله و... میکشد و فضای سالم و دموکراتیک بحث را ـ اگر درحدی رسیده باشیم که چنین فضائی را بوجود بیاوریم ـ مکدر می سازد و نتیجه ای که باید از بحث گرفته شود، گرفته نمی شود. برای جلوگیری از چنین حالتی به نظر من میتوان سه کار صورت بگیرد.
1لف ـ خود نویسنده هم در بحث سهم گرفته به برخی ابهامات روشنی بیاندازد و یا به برخی از پرسشها جواب بگوید. به نظر من اینکار درستی نخواهد بود که مطرح کنندۀ یک موضوع بگوید که من این حرف را زده ام؛ همین و بس. شما هر چه میگوئید و هر چه فکر می کنید بگوئید و فکر کنید. و دیگران را هم برای اینکار ترغیب و تشویق کند. اینکار نه کار علمی است و نه کار اکادمیک.
با تأسف این موضوع را من وقتی می نویسم که نوشتۀ جناب استاد بزرگوار سیستانی صاحب به نظر خواهی گذاشته شده است؛ اگر چه جناب شان میدانند که همه آنچه را که تا حال در این خصوص نوشته ام تنها یک نگرش ساده از حقیقت بحث است و نه چیز دیگری.
ب ـ از افراد آگاه و فهیم توقع این است که در روشن شدن یک قضیه بطور فعال و تحلیلی بکوشند؛ نه با اتخاذ روشی سنتی برو؛ گمش کو؛ هر دوی تان درست میگین ... و از این حرفها! دیده میشود که برخی از همین افراد اگر صد بار گفته شود که بحث بر سر کشتار بعد از ختم جنگ، بعد از تسلیمی و بعد از متارکه است باز هم می گویند که در جنگ نان و حلوا بخش نمیشود و...
( تعریف اسیر هم اینست که هر عسکر دشمن که سلاحش را بر زمین میگذارد و تسلیم میشود اسیر جنگی خوانده میشود.)
اینکار از یکطرف انگیزۀ مشارکت به بحث را از بین می برد و از طرف دیگر سبب می شود که برخی از مسائل بسیار مهم و حیاتی باز هم در پردۀ ابهام باقی بماند.اینها برای رد یا تائید یک قضیه ـ وقتی که در بحث اشتراک میکنند ـ باید تمام اشکال و ابعاد مباحث را در نظر بگیرند. بعضاً دیده میشود که بعضی از همین افراد تنها با ذکر این مطلب که این نظر "علمی" است، میخواهد قال قضیه را بکنند.این شیوه بحث هم متأسفانه درست نیست. چنین افرادی باید توضیح کنند که بر اساس کدام یکی از علوم، و چگونه و با چه استدلال و منطقی قضیه ای مورد بحث درست یا نادرست است.
ج ـ پورتال باید متناسب به موضوع بحث، شخصی آگاه و دانشمندی را
که در ضمن آدم بی طرف و با جرأتی باشد، برای مدیریت بحث تعیین کند. شخص مذکور باید برای ایجاد حس هم اندیشی و کسب اعتماد دیگران حالت سنتی مدیر ـ مأمور را اختیار نکند؛ بلکه به مانند یک همصحبت مورد اعتماد برای روشن ساختن موضوع کوشش نماید.
خواهش من اینست که دریچۀ نظریات به یک کلاس درسی، و مباحثۀ سالم که همه بتوانند از آن سود ببرند تبدیل گردد، نه به یک میدان مسابقه؛ به قول جناب عباسی صاحب.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.01.2013

اطلاعیه

پورتال افغان جرمن آنلاین به اطلاع خوانندگان معزز خود می رساند که پنجرۀ نظرخواهی مربوط نوشتۀ جناب محمد اعظم سیستانی تحت عنوان ( نفرت و خشم افغانها از تجاوزگران انگلیس) به تاریخ پنجشنبه 31 جنوری به ساعت 55-23 شب بسته می شود. آن عده از نویسندگانی که در باره چیزی گفتنی داشته باشند می توانند در همین مدت باقیمانده بنویسند. با احترام


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 28.01.2013

محترم احمدزی:

ثبوت مبنی بر اسیر بودن جنگی (نه اسیر مراسم عروسی) افراد مورد بحث:

ثبوت اول از نوشته خود شما: "اين عساكر مهاجم كه تعداد ان به 17500 ميرسيد قطآ اسیران جنگ نبودند بلكه بقاياي قواي جنگي بودند كه در كابل در مقابل قشون مدافع ملي شكست خورده بودند و با متاركه جنگ مجبور به عقد يك قرارد تن دهند."

ثبوت دوم: از نوشته محترم سیستانی تحت عنوان: "قشون انگلیسی گوشت 800 عسکر خود را خوردند" هر دو ثابت می سازند کسانی که کشته شدند اسیر جنگی بودند!

اینکه این اسیران در یک جنگ غیر عادلانه سیاستمداران انگلیس قبل از شکست شان درگیر بودند هیچ ربطی به بحث ندارد. شما خود اقرار می دارید که این عساکر شکست خوردند و بعد از متارکه جنگ طبق یک قرار داد قرار بودند کابل را تخلیه کنند. وقتی تعدادی از عساکر جنگی شکست می خورند آنها اسیر جنگی می باشند. از این نوشته خوب معلوم می شود که جر و بحث بین شما و بنده بالای مفاهیم است، نه اصل مطلب.

تشکر از صحبت واضحتر تان و ارائه ثبوت از طرف خود.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 28.01.2013

سلام و احترامات تقدیم است
من فکر میکنم اشخاص و افراد کرکتر های مختلف دارند یکی قصد دارد که دلیل بشنود و قبول کند و دیگری مرغش یک لنگ دارد و دلیل باشد ویا نباشد به گفت خود استاده است. درین مبحث جانب تراژیدی انسانی، جانب سیاسی و اخلاقی و اصول معیین اخلاقی، و سیاسی و حقوق بشر و ... است.

در جبههء جنګ استاده شده و ګفته شود متوجه باش آن کشته نه شود که پنچ طفل دارد ویا خانم. درعطر مثلا بردګی از ظلم دولتمداران روم صحبت شود که چه حال بر سربرده ها اوردند ویا خلص مسایل قرن های قبل را با عینک های حقوق بشر قرن ۲۱ دیدن. قیام های خود جوش ملی را با طرح های دقیق تعریف شده و چوکات بندی آوردن وبرآن قضاوت کردن دقیق نیست. بلی تراژیدی انسانی است که به اثر سیاسیت های استعماری وقت بر کشور های دیکته صورت میګرفت یا موافقتنامه را امضاکن یا عساکر من در شرق ودر هرات است حمله میکنم. و ددهها دیکته و تحمیل اما این را استعمار وقت ادای رسالت تعبیر میکند. به فکرم درین مبحث تمام مطالب ګفته شده کسې که قناعت نمی کند نمی کند ومفاد ندارد با کسې که قسم خورده چنین میاندیشم و تغییر نمی کنم. باشه. اما درین مبحث تقریبا همه جوانب روشن شده انتخاب با هریک از ما است.

تشکر


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 28.01.2013

اقاي"الكوزي"
بنده به پيش روانم ولي شما به اصطلاح عاميانه پس كشك ميكنيد، اگر فراموش كرده باشيد دو هفته قبل با اظهار نظر بر مواد متاركه كه در كتاب افغانستان در مسير تاريخ نوشته مرحوم غبار ذكر شده به شما چنين تذكر دادم
"اقاي "الكوزي"
بعد از مرور بر گفتار هاي شما چند عرض به زبان عاميانه خدمت تقديم ميدارم.
شما به دو موضوع اشاره نموديد، يك، ضديدت خود را در مقابل كشته شدن عساكر مهاجم، دوم، دفاع از داعيه فرمان حقوق بشر و ملل متحد. قسمت دوهم را ميگذاريم به بعد. در موضوع كشته شدن عساكر مهاجم نه تنها بحيث يك افغان بلكه به حيث يك انسان كم معلومات دچار اشتباه و كج رويشي روشن و اشكار شده ايد، اول به يك اشتباه شما كه ميتواند اكثر ديد شما را بي ريشه كند ميپردازم اين عساكر مهاجم كه تعداد ان به 17500 ميرسيد قطآ اسیران جنگ نبودند بلكه بقاياي قواي جنگي بودند كه در كابل در مقابل قشون مدافع ملي شكست خورده بودند و با متاركه جنگ مجبور به عقد يك قرارد تن دهند. كتاب اقاي غبار "افغانستان در مسير تاريخ" همه جزيات جنگ بيش ازمتاركه، خدعه، متاركه و رويداد هاي و تصاميم مردم و رهبران ملي نقل قول نموده، البته دگر دوستان هم ميتواند موضوع اين حوادث را در صفه هاي544ـ 565مطالعه كنند. چون صرفه جوي باشد فعلآ از همه جزيات گذشته صرف به موارد
قرارد متاركه كه از طرف رهبران ملي به قواي مهاجم پيش كش شد و انها اين را قرارداد را قبول كردند بسنده و باقي اگر ضرورت شد باز گو خواهد شد، نوشتار داخل قوس از خود بنده است، قرارداد متاركه قرار ذيل بود:
1ـ دو نفر افغان اردوي انگليس را از كابل تا جلال آباد بدرقه و حفاظت ميكند(به باور نادرست شما چه طور دونفر يك قشون 17500 اسيران بدرقه ميتوانند)
2ـ عساكر موجوده انگليس از جلال آباد، غزنه و قندهار و غيره به هند مراجعت كنند( خدعه هميشگي انگليس كه در طرحي كه داشتن از پيوستن همين قوا به جلال اباد و باقي ماندن و دوام جنگ بود كه قواي ملي با انها در مسير راه در اويختند)
3ـ احمال و اثقال و توپخانه و تفنگ و جباخانه كه بواسطه عدم بار گيري بماند به افغانها داده شود( جناب "الكوزي" ايا ملتفت شديد كه اين قشون مهاجم اسير نبودند، اكثر لوازم جنگي با خود داشتند)
4ـ جانواده شاه شجاع تا رجعت امير دوست محمد خان در كابل بماند امير دوست محمد با ساير افغانها به كابل رجعت داده شود و 6 نفر انگليس تا رجعت امير در كابل گروگان باشد( ايا فهميديد كه صرف 6 نفر در اثر اين متاركه بخاطر رسيدن امير دوست محمد جان گروگان بود بس)
5ـ انگليس ها بار ديگر ياد افغانستان نكند
6ـ انگليسهاي معذور از رفتن در كابل نگهداري ميشوند( آنهاي كه مريض و دچار تكليف باشند نگهداري ميشوند هيچ يك در جمله اسير گفته نمي شد
6ـ اردوي انگليس در مراجعت به هند بيشتر از 9 توپ با خود نبرند.( اقاي "الكوزيي" خدا كند اين فقره چشمان شما را باز و از كج روشي به راه مستقيم اورده باشد، كسي به ضم شما "اسيران جنگي" را توپ و تفنگ نمي دهد) "
و از جناب شما اين سوال را نمودم
"ایا ۱۷۵۰۰عساکری مهاجمی که در ان جنگ کشته شده بودند اسیر بودند یا نه ؟"
و تا فعلآ كدام جوابي از شما دريافت نكردم، اگر قبول دار نيستيد دليل بياوريد، و اگر موافق هستيد و ختم بحث را ميخواهيد پاك و سچه بگويد كه عساكر اسيران جنگي نبودند، بنده هزار بار فرموده شما را تصديق ميكنم كه كشتن اسيران جنگي به هر دين و آيين و مسلك جرم است


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 27.01.2013

محترم احمدزی:

بسیار خوب. لطفا پیش برو. اگر شما دلیل قاطع مبنی بر نبودن اسیر جنگی افراد مورد بحث انگلیسی ها دارید ارائه فرمائید. در صورتیکه آن ها اسیر جنگی نبوده باشند، پس بحث ختم است. من هیچ نمی دانم که پافشاری شما بالای چیست؟ این بار خواهشمندم بدون مطرح نمودن جناب سیستانی یا دیگران از خود چیزی ارائه کن. همچنان من این هدف شما را نمی فهمم که چرا شما از من نقل و قول می کنید. چیزیکه من نوشته ام در ملای عام موجود است. هر کس آن را خوانده می تواند. هدف شما از کاپی کاری های نوشته من چیست؟ اگر شما شخصا تحقیقی در این مورد انجام داده اید، لطف نموده منبع آن را مبنی بر اینکه این سربازان اسیر جنگی نبودند مطرح بساز. من سر تا پا چشم و گوش می باشم که نوضیحات شما را بخوانم و بشنوم.

غرض غنی سازی بحث این موضوع یک مثال جدید و تازه خدمت خوانندگان این بحث ارائه می نمایم و امیدوارم دلیل یا دلائل شان را برای رد یا تائید آن ارائه فرمایند تا ما چیزی از ایشان بیاموزیم. بیائید که موضوع را از آرشیف تاریخ خارج ساخته و بالای چیزی بحث کنیم که شاید همه ما ناظر و شاهد آن بوده باشیم:

بتاریخ 26 سپتمبر 1996 طالبان داکتر نجیب الله احمدزی را که در دفتر سازمان ملل متحد در کابل پناه گرفته بود اسیر گرفتند. خلاف کلیه نارم های حقوق بشری طالبان این اسیر جنگی خویش را بدون هیچ محاکمه ای بشکل بسیار وحشیانه اعدام نمود. این کار طالبان نقض صریح از اعلامیه جهانی حقوق بشر بود. مطابق روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر هر جنابت کار از جمله داکتر نجیب الله مستحق یک محاکمه بی طرف و عادلانه بود تا جرائم او در حضور خودش و در حضور وکیل مدافعش ثابت و حکم بر اعدامش صادر می شد.

دوستان عزیز:

در اینجا من بحیث یک شریک در بحث شما جنایت های نجیب احمدزی را که در گذشته زندگی اش کرده تائید نمی کنم. این را هم انکار نمی توانم که داکتر نجیب الله احمدزی شاید عین بد رفتاری را در مورد اسیران خودش انجام داده باشد. من از حامیان داکتر نجیب الله احمدزی هم نیستم و به حزب وطن هم تعلق ندارم. در گذشته هم پرچمی نبودم. ولی تمام ای گپ ها سبب نمی شود که من از مندرجات اعلامیه جهانی حقوق بشر چشم پوشی نمایم. هدف از تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر رسیدگی به قضایای خصمانه در حالات غیر عادی بود و بس. هر جناینکار از حق محاکمه عادلانه باید برخوردار باشد.

داکتر نجیب الله احمدزی ممکن است مرتکب جنایات گردیده باشد ولی من شخصاً قربانی جنایات وی نبودم و اصول مدنی و اعلامیه جهانی حقوق بشر اکیدا اعلام می دارد که هر متهم به جنایت باید بشکل عادلانه و منصفانه محاکمه گردد. کسانی که طرفدار مجازات داکتر نجیب الله احمدزی هستند، لطف نموده بفرمایند که حکم اعدام او به چه شکل انجام شد؟ که سابقه کارهای جرمی او را بررسی کرد؟ که حکم اعدامش را صادر کرد؟ جرم داکتر نجیب الله احمدزی چه بود؟ چنانچه آوازه هائی شنیده می شود که در اعدام داکتر نجیب الله احمدزی نصیر الله بابر وزیر داخله وقت پاکستان شخصا نقش داشت!

حال سئوال اینجاست اگر نصیر الله بابر حکم اعدام داکتر نجیب الله احمدزی را صادر و عملی نموده باشد، این اقدام پاکستانی ها را به افغانسنان چه؟ چرا قربانی های جنایات نجیب الله نفهمند که داکتر نجیب بخاطر جنایاتش نسبت به آن ها مجازات شد، نه بخاطر امیال و آرمان های پاکستانی ها در افغانستان؟


اسم: ناصر تیموری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.01.2013

ھموطنان محترم و اندیشمندم یک رویداد تاریخی را بہ مباحثہ گرفتہ اند کہ برای شخص من بسیار آموزندہ است
ھموطنانم آن واقعۀ تاریخی را از دو دید گاہ بہ بررسی گرفتہ اند ، دیدگاہ آنروزی کہ با عواطف و ھویت ملی و تاریخی مردم افغانستان ارتباط می گیرد و دیدگاہ امروزی آن رویداد تاریخی در روشنائی منشور جھانی حقوق بشر !
نقطۀ انطباق و وجۀ مشترک نظریات طرفداران ھر دو دیدگاہ بہ وضاحت نماینگر وطن دوستی و علاقہ مندی بہ گذشتہ ، حال و آیندہء کشور عزیز و مشترک می باشد۰
می خواھم در رابطہ تذکراتی بہ قرار آتی داشتہ باشم :
۱ ۔ تاریخ سیاسی مملکت عزیز و سایر ممالک بازتاب دھندہ ای خون ریزی ھا، توطئہ ھا، بی عدالتی ھا و . . . بودہ کہ کارنامہ ھای شاھان و شھزادگان جاہ طلب و گاھی بہ ندرت خیر خواہ را بہ بررسی می گیرد۰
از تلفات جانی و مالی مردم و مبارزین کشور در آن جنگ ۱۷۱ سال قبل از امروز ذکری در تواریخ کشور نگردیدہ چہ آنانیکہ بہ تھاجم مبادرت می ورزند بایست متقبل تلفات زیادتر
نسبت بہ آنانیکہ مدافعہ می نمودند؛ شوند !
لیکن نتیجۀ آن ھمہ قربانی برای مردم چیزی جز از خون، اشک و ماتم نمی تواند بودہ باشد، در حقیقت امر شھزادہ ای می خواست کہ پدرش را کمک نماید تا دو بارہ بہ قدرت برسد
و در نھایت آن پدر با تبانی و حمایت مالی امپراتوری انگلیس بالای آن مردم حاکم و امیر شد !
۲ ۔ بیھقی مولف تاریخ بیھقی نخستین تاریخ نویسی بود کہ بر اساس استناد بہ اسناد مؤثق و بررسی و تائید اسناد وشواھد زیاد و مختلف اساسات تاریخ نویسی را در حوزہء تمدنی ما بنا نھاد ، لیکن در مورد آن واقعۀ تاریخی در ۱۷۱ سال قبل از امروز چہ در تاریخ افغانستان نوشتۀ روانشاد غبار و چہ در تألیف روانشاد فرھنگ و دیگرھا بہ جز از چندنام ( وزیر محمد اکبر خان و محمد شاہ خان غلجایی و دیگرھا ) در رابطہ با چگونگی آن جنگ مانند
تلفات مردم و اینکہ روی چہ انگیزہ آن جنگ منجر بہ چنان خشونتی گردید کہ حتی بہ اسیران جنگی نیز ترحمی نہ گردید و خلاف رسم و عنعنۀ مقبول افغانی رفتار گردید، تذکری بہ عمل نیامدہ و تلاش شدہ تا کمبودھا و عدم دسترسی بہ معلومات و اسناد دقیق را با تأکید روی جنبہ ھای حماسی و وطنی آن جنگ بر طرف و مرفوع نمایندکہ البتہ کار نیکویی است جھت ارتقای روحیۀ مبارزہ طلبی و عدالت خواھی لیکن وظیفہ و رسالت تاریخ نگار،نگارش و شرح مستند و بی طرفانہ ای تاریخ است نہ تجزیہ و تحلیل وقایع و حادثات تاریخی؛ تحلیل و برداشت از آن خوانندہ می باشد۰
( من تا بہ حال فرصتی نیافتم تا نوشتہ ھای ھموطن عالیقدر محترم سیستانی را مطالعہ
نمایم امادر کتاب خانۀ کوچک ام دہ ھا جلد کتاب تاریخ در مورد کشورم دارم کہ قناعتم را حاصل و رفع ننمودہ و گاھی از روی کنجکاوی بہ نوشتہ ھای بیگانہ ھا مانند نگاھی بہ تاریخ جھان نوشتۀ نھرو و تاریخ ھای عرب ھا و غربی ھا و غیرہ مراجعہ می نمودم ).
۳۔ بازنگری رویدادھا و وقایع تاریخ کشور در روشنائی اعلامیۀ جھانی حقوق بشر و دیگر دست آوردھا و آزمون ھای موفق بشر و با تأکید نمودن روی مشترکات مردم افغانستان ( منافع ، خوشی ھا و دردھای مشترک ) برای نسل آیندہ بسیار پر ثمر خواھد بود و ما می توانیم با تجلیل و برگزاری روز استقلال کشور ھمہ سالہ وجوہء مشترک را احیا کردہ و بہ نمایش بگذاریم و بر ھویت ملی خویش تأکید ورزیم !
۴ ۔ در اخیر می خواھم یک تصحیحی در نوشتۀ ھموطنم جناب الکوزی صرف از نقطہ نظر تاریخی داشتہ باشم بابر شاہ مغول نبود بلکہ منسوب بہ امیر تیمور بود !
نویسندہ ھای ایرانی و انگلیسی روی ملاحظات سیاسی مغول ھا مینوشتند و بہ تأسی از ایرانی ھا متأسفانہ مؤرخ نامدار کشورم روانشاد حبیبی در نوشتۀ خویش در بارہء بابر و در آخر آن نوشتہ ، متذکر گردیدہ کہ تیموری ھا دشمن پشتون ھا می باشند ایکاش ایشان زندہ می بودند و در کشورعزیز بہ چھار طرف خود نظری می انداختند، چگونہ ممکن است قومی کہ پشتو لسان مادری اش باشد ، دشمن آن قوم بزرگتر باشد و کار گرفتن از کلمۀ دشمن و دشمنی در میان اقوام کشور ضرور و مناسب نبودہ و نمی باشد !
و یا شاید قصد آن روانشاد شاھان تیموری ھند بودہ باشد کہ آن نیز توجیۀ تاریخی نہ دارد !
« منسوب بودن بہ قومی نہ مایۀ افتخار است و نہ مایۀ شرم ساری زیراکہ این" نسبت" بہ ارادہ و خواست ھیچکس نمی باشد" !


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.01.2013

اقاي "الكوزي"
بعد از گفتار هفت فقره اي بحث خود را چنين خاتمه بخشيديد، نكته هاي عمده ان چنين است:

"بحث ما در اینجا بالای کشتن کفار و متجاوز در 171 سال قبل است." بلي مطلب عمده تجاوز است.

و در ادامه چنين دورافشاني ميكنيد "171 سال قبل را گاو خورد و تاریخ شد" گفته ميتوانيد كه تاريخ را چه طور گاو خورد ؟،يا اينكه به صورت گاو خورانده ميشود.

در ادامه ميخوانيم ". اگر نیاکان ما در آن وقت چنین و جنان کردند، به آن ها مربوط بوده و ما نباید مسئولیت چیزی را که امروز جرم است بپذیریم، " چه چيزي در اين بحث جرم ثابت شده ؟ يگانه مورد كه از شروع جناب شما به ان توسل جسته ذميمه كردن "اسيران جنگي"بوده و انهم چسپاندن ان به محترم اقاي سيستاني و ايشان اين سخن را به صورت قاطع رد كردن من به تكرار از شما سوال كردم كه ایا ۱۷۵۰۰عساکری مهاجمی که در ان جنگ کشته شده بودند اسیر بودند یا نه ؟ شما از جواب دادن طرفه رفتيد. ايا جرم را ثابت نا كرده تاپه جرم زدن خود جرم نيست ؟

و در اخير ميگويد:

"حال شما لطف نموده بفرمائید که من در کجا به افتخارات نیاکان جناب سیستانی و محترم احمدزی تاخته ام و آن را دست کم گرفته ام؟"
اقاي "الكوزي" اين بحث نياكان اقاي سيستاني و من نيست، بحث نياكان با شهامت افغان است، شرم و يا افتخار تاريخي اجتناب نا پزير است، اما افتخار را بدون ثبوت شرم قلمداد كردن نتنها شرم بزرگ بلكه خيانت است و هم چنان معكوس ان.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 26.01.2013

دوستان عزیز:

ادامه بحث:

در قدم نخست تشکر از افغان جرمن آنلاین که زمینه این افهام و تفهیم را فراهم ساخت.

محترم استاد هاشمیان فرمودند که نوشته های جناب سیستانی یک تحقیق علمی و همه جانبه از نوشته های این و آن نویسنده معتبر داخلی و خارجی و از این و آن کتاب خانه معتبر جهانی صورت گرفته است. پس اعتراض در چیست؟

خدمت این گرامی باید بعرض برسانم که چه ثبوتی ایشان دارند که این محققین برای جلوه دادن نیاکان ما افغان ها بحیث یک گروه بد دست به چنین کارها نمی زنند. امروز امریکائی ها و انگلیس ها هر قدر گذشته افغان ها را خلاف اصول بشری ثابت بسازند، بهمان اندازه در ملل متحد دست بازتر برای سرکوبی افغان ها پیدا می کنند.

آیا برای شما جناب هاشمیان و جناب استاد سیستانی ضرور و لازم نیست که علیه همچو توطئه های جهانی علیه افغان های بی دفاع دست بکار شده و افغان ها را مردم قانون پذیر و مدنی معرفی نمائید؟ در جنگ دوم جهانی جنرال ها و اردوی شکست ناپذیر آلمان ها در جبهه جنگ شکست نخوردند بلکه انگلیس ها آلمان را در قدم نخست در بخش تبلیغات و به حیث یک کشور متجاوز شکست دادند!

نظر شما در این مورد چیست؟


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 26.01.2013

دوستان معزز:

مقدمه بسیار چوچه:
بار دیگر خدمت تان سلام تقدیم باد. بصورت خاص از علاقه گیری جناب احمدزی به نوشته های من سپاسگزارم. همچنان اگر نوشته های جناب سید هاشم سدید با دقت مرور گردد، بسیاری مشکلات حل است. جناب سید هاشم سید خوب پخته و ریشه ای سر اصل مطلب بشکل عام بحث می کند که بحث شان بسیار بسیار آموزنده است. ای کاش ما یا بتوانیم مثل جناب شان بنویسیم یا یک خواننده خوب نوشته های شان باشیم.

اصل بحث:

از من سئوال می گردد آیا من یک افغان هستم یا دشمن افغان و افغانستان؟ من باین سئوال جواب ندارم زیرا این قضاوتی است مربوط به شما دوستان که نظر دهید. من نظر دارم و نظر خویش را ابراز می نمایم. حال قضاوت به شماست که مرا در کدام کتگوری قرار می دهید. اگر شما خواسته باشید جلو ابراز نطر مرا بگیرید، در عصر انترنت این کار ممکن نیست. اگر شما هر قدر هم تلاش کنید، شاید در یک وبسایت این کار را بتوانید ولی در مورد انترنت چه می توانید؟ امروز سانسور بسویه جهانی از بین رفته است. امریکا با وجودیکه ادعای ابر قدرتی بی مانند را دارد ولی جلو مدیر ویکی لیکس را گرفته نمی تواند! اگر یگانه ابر قدرت دنیا از این کار عاجز است، شما چطور می توانید این کار را صورت دهید؟ این است نظریات من:

اول:
یکی از خصوصیات بشری و پیشرفت بشری بسوی تمدن قانون پذیری است. ما اگر خصوصیت قانون و اصول پذیری نداشته باشیم، به هیچ جائی رسیده نمی توانیم. حال سئوال عمده این است که پیروی از کدام قانون و اصول؟ در کشور ما مثل سائر کشورها و ساکنین کره خاکی ما اصول های متعددیست که باید پیروی گردند: شریعت اسلامی، اصول اخلاقی، رسم و رواج پدران و نیاکان و بزرگان ما، قانون موضوعه مدنی، قوانین موضوعه بین المللی... و غیره و غیره.

دوم:
قدری فکر کنید. اگر من بالای پیروی از قوانین شرعی پافشاری کنم، جناب سیدهاشم سدید بالای قوانین مدنی پافشاری کند، جناب احمدزی بالای پیروی از افتخارات نیاکان ما پا فشاری کند، جناب سیستانی بالای نکات وطنپرستی افغان بدون در نظر گرفتن اصول همزیستی مندرجه اعلامیه جهانی حقوق بشر ... و غیره ما بکجا خواهیم رسید؟

سوم:
بعد از دو جنگ تباه کن جهانی اول و دوم ساکنین کره خاکی ما باین نتیجه رسیدند که عمدتا تاکید بالای افکار و نظریات شخصی و ملی و قومی باعث مشکلات و جنگ های خانمانسوز گردیده و می گردد. دانشمندان جهان بعد از ختم جنگ جهانی دوم گرد هم جمع شدند و اعلامیه جهانی حقوق بشر را در سی ماده تسوید و تصویب کردند. اگر شما این اعلامیه را که زیاد هم کشال نیست و صرف و صرف یک مقدمه مختصر و سی ماده دارد، مرور کنید، هیچ چیری نمی یابید که شما در آن هویت و منفعت های بشری شامل نباشد. جناب عباسی در همین بحث بجای پیروی از اعلامیه حقوق بشر بالای دین مبین اسلام و رسم و رواج نیاکان ما تاکید داشتند ولی سئوال اینجاست وقتی ما با یک ملحد یا کسیکه به قوم و نیاکان ما تعلق ندارد روبرو گردیم چه باید کرد؟

جهارم:
اگر ما باین عقیده باشیم که افغانستان یک کشور تاریخی و دارای سابقه چندین هزاره ساله (نه چند سده) می باشد ... پس باین حقیقت هم باید اقرار کنیم که در افغانستان اقوام و گروه های مختلف حکومت کرده اند: اسکندر کبیر یونانی، ترک ها، عرب ها، مغول ها، افغان ها ... و غیره. اگر باز هم کمی دقیق تر فکر کنیم، حکومت این گروه ها در غیاب یک اصول جهانی و جهان شمول خصومت افزا بوده و امروز یکی از مشکل ساکنین افغانستان تاکید بالای یک پدیده خاص که جهان شمول نیست می باشد. اگر ما قرار باشد بافتخارات گذشته خویش افتخار ورزیم، به کدام افتخارات و مربوط کدام گروه؟ ما شده نمی تواند که حملات یونانی ها را تجاوز قلمداد نموده ولی آثار یافته شده آن دوران از منطقه آی خانم را در موزه ملی افغانستان بحیث جزو افتخارات تاریخی خویش نگهداری کنیم. ما نمی توانیم حملات مغول ها را تجاوز ولی از قبر و باغ بابر مغول در کابل بحیث آثار تاریخی خویش یاد کنیم یا از یک طرف به تاریخ افغانستان ارج بگذاریم ولی همزمان بت های بامیان را منفجر سازیم. در حقیقت ما با این کار خویش افتخارات تاریخی خویش را زیر پا می کنیم. چه فرق می کند که نیاکان و بزرگان من بت پرست نبودند؟ تخریب بت های بامیان یک حرکت سخت نفاق افگنانه بین ساکنین افغانسنان بود. اگر ما مسلمان هستیم باین معنی نیست که ما از تاریخ خویش چشم پوشی کنیم. مصر امروز یک کشور اسلامیست ولی دست به تخریب اهرام فراعنه ملحد نمی زنند. چرا؟ زیرا مصر باید به تاریخ خویش افتخار کند.

پنجم:
در مورد آینده ما افغان ها بحیث عضو یک ملت واحد اختلاف نداریم و نباید هم داشته باشیم بشرطیکه مطابق اصول پذیرفته شده وحدت ملی و بین المللی حرکت کنیم. اعلامیه جهانی حقوق بشر این مطلب را با کمال و تمام مذنظر گرفته است. مطابق روحیه این اعلامیه هر کشور باید بحیث عضو سالم جامعه جهانی عمل نماید و در کرده و نظریات داخلی خویش روحیه این اعلامیه را مد نظر گیرد. هر سخن و هر حرکتی که سبب افتراق و نفاق می گردد باید گفته نشود. این که این یا آن مملکت این کار را نمی کند، دلیل و سند برای ما شده نمی تواند که هم باید این اعلامیه را در نظر نگیریم.

ششم:
من برای توضیح مطلب یک مثال زنده خدمت تان بعرض می رسانم: جناب امر الله صالح وزیر پیشین امنیت ملی افغانستان اخیرا در یک مقاله به زبان پشتو در وبسایت بی بی سی مداخله ایران و نقش شیعه های افغانستان را بحیث اجنت ایرانی ها مطرح ساخته است! چه یک حرکتی! تا دیروز جناب ایشان بحیث حامی سر و پا قرصی اهداف ایران از موضع خویش بحیث وزیر امنیت ملی افغانستان حرفی جز برادری و صمیمیت بین ایران و افغانستان نداشت ولی امروز صدایش از بی بی سی از لندن علیه ایران و شیعه ها بالا گردید و یک شبه مداخلات آی اس آی پاکستان نادیده گرفته شد، در حالیکه جناب امر الله صالح در مخالفت با پاکستان مشهور بود ... این موضع اخیر او جالب است، آنهم به زبان پشتو برای پشتون ها و از طریق رادیو بی بی سی از لندن. کمی فکر کنید. انتخاب ریاست جمهوری نزدیک است. آیا لازم است ما منافع ملی و اشتراکات مثبت ملی خویش را تابع امیال همچو اشخاص فرصلت طلب سازیم؟ ای کاش جناب امر الله صالح قادر به مقابله مثمر به مداخلات ایران بدون طرح مذهب و قوم می بود یا باشد ولی طرح مذهب شیعه از طرف او یک حرکت نهایت نفاق افگنانه بین ساکنین افغانستان بوده و خواهد بود و امروز افرادی از قبیل جناب امر الله صالح می خواهد از آن بهره برداری سیاسی نماید. در اینجا امر الله صالح در نظر دارد از طریق این کار خویش خود را به خیال و خواب ریاست جمهوری برساند!

هفتم:
بعضی ساکنین افغانستان و ایران و بعضی ساکنین پاکستان و افغانسنان، اشتراکات فرهنگی و مذهبی دارند. اشتراکات و نعلقات فرهنگی و مذهبی بین ساکنین دو کشور و ساکین کره خاکی هیچوقت طبق روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر مداخله یک کشور در کشور دیگری نبوده و نیست بلکه این تعلقات و اشترکات باید سبب دوستی و همکاری باشد. ما هیچوقت نمی توانیم اشتراکات قومی پشتون های افغانستان با پاکستان را نفی کنیم. پشتون های پاکستان و افغانستان قرهنگ و زبان مشترک دارند. چون در افغانستان روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر که از آخرین دست آوردهای بشری در بخش همزیستی است، مد نظر گرفته نمی شود، این کار به یک مشکل و خصومت تبدیل می گردد. پشتون های پاکستان به همان اندازه پشتون و پشتو زبان اند که پشتون های افغانستان اند. فارسی زبانان ایران به همان اندازه فارسی زبان یا دری زبان اند که تاجیک های افغانستان اند. چطور ممکن است که بخاطر مسائل سیاسی از اشتراکات قومی و زبانی .... و غیره مردم چشم پوشی کنیم؟

بالاخره:
بحث ما در اینجا بالای کشتن کفار و متجاوز در 171 سال قبل است. 171 سال قبل را گاو خورد و تاریخ شد. اگر نیاکان ما در آن وقت چنین و جنان کردند، به آن ها مربوط بوده و ما نباید مسئولیت چیزی را که امروز جرم است، بپذیریم. یا انگلیس مکار نمی تواند به این بهانه امروز ما را مورد حملات بیرحمانه خویش به بهانه تروریزم و طالب و القاعده قرار دهد. امروز کشتن اسیر جنگی جرم است و هر کسی به یک عمل جرمی که در گذشته اتفاق افتاده ببالد جرم است زیرا اعلامیه جهانی حقوق بشر این حرف را می زند. هیچ انگلیسی حق ندارد بخاطر واقعات تاریخی ما را مجازات نماید و ما حق نداریم با افتخار به یک عمل جرمی تاریخی بهانه ای برای متجاوزین انگلیس فراهم سازیم که امروز ما را تباهتر بسازد. حال شما لطف نموده بفرمائید که من در کجا به افتخارات نیاکان جناب سیستانی و محترم احمدزی تاخته ام و آن را دست کم گرفته ام؟


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.01.2013

پوزش و تصحیح چند اشتباه:
1/ قبول بجای قبل در سطر ششم. درست آن قبول یکدگر است.
2/ چهار بجای جهار در سطر ششم.
3/ بی چون چرای بزرگان در سطر نهم. درست آن بی چون و چرای ... است.
4؟ در شروع چهارمین نکته، بعد از بزرگان و بزرگی باید نقطه گذاشته میشد.
5/ نباید در اصل باید است. سطر یازدهم. بزرگان ما باید آن پادشاهی باشند که ... درست است.
6/ در بیت، گفتن به جای کردن باید نوشته میشد.
لغزش از من و بخشش از شما
ممنون


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.01.2013

در بحثیکه در خصوص نوشتۀ استاد بزگوار سیستانی صاحب درگرفته است به این نتیجه میرسیم، اگر دقت کنیم، که:
1/ این بحث ـ مانند سائر بحث های ما ـ راه آشفته گوئی را پیش گرفته است و علت آن هم این است که غرض ما از بحث فهم آنچه باید میبود و میشد نیست، بلکه تثبیت آنچه ما فکرمی کنیم و می خواهیم، در هر حالتی، است.
فراموش نکنیم که حقیقت را از غیر حقیقت با عقل تشخیص میدهند، ولی قضاوت ها را با چشم دل انجام میدهند، اما شرط آنست که دلها پاک و عاری از کینه و عقده باشند.
2/ عدم وجود "تولرانس" در میان ما. من این کلمۀ فرنگی را از آن لحاظ بکار بردم که در زبان ما معادل دقیق آن با آن تعریف و مفهومی که در زبان غربی وجود دارد در یک کلمه وجود ندارد.
تولرانس با تمدن و مدنیت رابطۀ غیر قابل تفکیک دارد. ملتی که در تبادل افکار و گفت و گو و باور های خویش میان خود تولرانس نداشته باشد هیچگاهی تولید فکر نمیکند. درهمین پورتال نوشته ای را تحت عنوان "اندیشه های وارداتی"از جناب شاکر صاحب خواندم. بعد از خواندن این نوشته به این فکر رفتم که با چه توشۀ و چه گونه و با کدام انسان ها؟ اگر جهار انسانی هم وجود دارد که میخواهد و میتواند از این ورطه خود و ما را بیرون بیاورند، در چنین بازار آشفته فکری و فقدان قبل یک دیگر نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
3/ احترام بزرگان در حد افراط. احترام بزرگان چه از نظر عمر چه از نظر هوش و آگاهی و عمل درست بر همه واجب است، اما این وجوب بدان معنی نیست که اگر باری نکته ای قابل بحث در سخنان آنان وجود داشته باشد، آن را نادیده و ناشنیده بگذاریم و بگذریم؛ یا کوشش کنیم آنرا در هر حالتی توجیه کنیم. کدام انسانی هست که اشتباه نداشته باشد؟ در اینجا سخنی از پوپر را با یک تذکر کوچک نقل میکنم:"ما باید عادت دفاع از بزرگ ‏مردان را ترک گوییم، چرا که بسیاری از آنان از راه تاختن به آزادی و عقل، خطاهای بزرگ مرتکب شده‌اند و تسلط فکری آنان هنوز مایهٔ گمراهی انسان‌هاست." تذکر من این است که ما باید عادت بی چون چرای بزرگ مردان خویش را ترک گوئیم!!
4/ بزرگان و بزرگی/ بزرگان ما هم باید با همان بزرگی ای که دارند، نقص در کلام و فکر شانرا، اگر وجودداشته باشد، بپذیرند و با این کار شان سرمشقی برای دیگران شوند و فرهنگ موجود بحث های بی مورد و زورگویانه و بعضاً تهی از مایه را از میان ببرند و مردم عادی را به بحث های سازنده و مفید رهنما شوند. بزرگان ما نباید آن پادشاهی باشند که از تعریف دیوانه ای به گریه افتاد!!
5/ تداوم بحران بی اعتمادی. ناگفته پیداست که در میان خیلی از ما بحران بی اعتمادی عمیقی بوجود آمده است که نتیجۀ خود بینی و پیچیدن ناحق به حرفهای است که باکمی تعمق حقیقت آن روشن میشود.
یقین دارم که خیلی از ما ها سخنانی داریم که بسیار زیبا و دلپذیر هستند. اما برای درک آن دلی نداریم که سخن پذیر و سخن سنج باشد؛ و نیتی که تولید اعتماد کند.
بحث کردن چیزی بدی نیست. هرقدر که میخواهیم، میباید بحث کنیم، اما شرط آن است که بحث ما برای تثبیت خود ما و کم زدن طرف بحث نباید باشد، بلکه برای تثبیت آنچه بوده یا هست ـ خوب یا خراب ـ باشد
حافظ وظیفه تو دعا کردن است و بس
در بند آن مباش که نشنید یا شنید


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.01.2013

اقاي "الكوزي"
اينجا يك صفحه اي مردمي تبادل نظريات و بحث روي موضوعات است نه سر گوشي هاي شخصي، هر حرفي كه گفته ميشود قابل بحث است ،اگر اقاي سيستاني در مورد این بحث به من سفارش نموده بودند، چرا شما آن را به رخ من مي كشيد،
آيا اين عمل شما مداخله بين آقاي سيستاني و من است و نا درست است؟ نخير، اين حق شما است با كدام موضوع از خود دفاع مي كنيد، اينكه محترم سيستاني جواب ندادن سه گروه كه با توهين و تحقير و مخالف مفاخر تاریخی افغانستان باشد را ارايه كردند نظر شخصي ايشان است و قابل احترام هم ميباشد.
دو نكته جالب ديگر در گفتار شما يافتم:
اول، آيا شما خود را در جمله اين سه گروهِ ذكر شده يافته ايد و مي خواهيد كه از "سفارش" محترم سيستاني مستفيد شويد؟

دوهم، آقاي سيستاني در اخير چنينن فرمودند
"بگذار هرچه می نویسند، بنویسند،شما با شکیبائی آنرا بخوانید ولی بجواب آن نپردازید" و جناب شما يك چيز ديگري هم در آن اضافه نموديد كه عبارت از كلمه (بحث) است

"طوریکه آقای سیستانی به شما در مورد این بحث سفارش نموده است، لطفاً نوشته های ما را بخوانید و جواب نگوئید و بحث هم نکنید"


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 25.01.2013

درینصورت ختم این بحث رهایی همه اسیرا ن بوده و به سود همگان است انشاءالله.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 25.01.2013

محترم احمدزی:

طوریکه آقای سیستانی به شما در مورد این بحث سفارش نموده است، لطفاً نوشته های ما را بخوانید و جواب نگوید و بحث هم نکنید. ولی اگر سئوال مستقل از سیستانی داشته باشید ، لطف نموده آن را مطرح کنید تا به بحث گرفته شود. مداخله شما بین سیستانی و کسانیکه با وی به بحث می پردازند هیج نتیجه ندارد.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 25.01.2013

اقاي "الكوزي"
خدا كند با اين اظهار نظر (برداشت) شما اين نباشد كه بنده وكالت اقاي سيستاني را انجام ميدهم، اما به يقين جناب شما به مشكلي به اصطلاح "تعبير و برداشت" سر دچار هستيد، مانند گذشته كه شما به اشتباه از گفتار قبلي اقاي سيستاني (اسيران جنگي) قضيه اي تراشيدده و با ديگران به مناقشه پرداخته و با همه وضاحت كه از جانب اقاي سيستاني و ديگران ارايه شد شما به جايي تصديق به اشتباه خود نه تنها خاموشي اختيار كرديد بلكه باز در صدد بهانه جويي و برات خود و تهمت با لاي جناب سيساني هستيد، جناب سيستاني چنين اظهار نظر كردند:
"
هرکسیکه در صدد تحقیروتوهین مفاخرتاریخی افغانستان باشد، بدون شک از سه حالت ذیل خارج نخواهد بود: یا از افغانستان نیست وبا افغانستان دشمنی دارد، یا از افغانستان می باشد ولی اجنت یک کشوربیگانه است که آنکشور با افغانستان دشمنی دارد، وسوم،اگر اجنت نباشد، وابسته به گروه تجزیه طلب وتفرقه اندازی است که دهل تجزیه کشور را مینوازند وحتی در برخی سایت های افغانی بطوربی شرمانه تجزیۀ کشور راشعارمیدهند"

طرف گفتار اقاي سيستاني اين گرو و يا اشخاص و يا يكي از اين سه گرو ميباشد:
"هرکسیکه در صدد تحقیروتوهین مفاخرتاریخی افغانستان باشد" آيا ملتفت شديد كه طرف كي ها هستند؟ در اين جا به هيچ كسي مستقيم اشاره نشده، سوال اصلي اين است كه چه مشكلي در اين گفتار ميبينيد و چرا شما اين احساس را در خود داريد ؟ چرا نه تنها من و شايد ديگران به هيچ وجه اين (بر داشت) را از گفتار اقاي سيستاني كرده با شيم كه اقاي سيستاني با اين گفتار قصد توهين ما را دارند، مگر به شما اين احساس رخ داده ؟


اسم: عبدالرشید قدوسی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.01.2013


مکثی بر «نفرت و خشم افغانها از تجاوزگران انگلیس در 171 سال قبل»

اخیراً تحت این عنوان مسئولین محترم «پورتال افغان جرمن آنلاین»، مقالۀ محترم محمد اعظم سیستانی را در دریچۀ نظر خواهی گذاشتند. تا همین لحظه 56 تبصره از جانب عده ای از خوانندگان به نشر سپرده شده است. محترم «سیستانی» یک «حادثۀ» تاریخی را مطرح ساخته اند، که تا حدی «بحثی» را براه انداخت. ممکن در اصل موضوع تاریخی، کسانیکه عکس العمل نشان داده اند، شباهت هایی در برداشت وجود داشته باشد، اما چه در انتخاب «عنوان» و چه در متن، «جمله بندی های معین» ممکن برخی را بر آن داشته باشد، تا اظهار نظر نمایند. ممکن هر کس با ترکیب «کلمات» محترم سیستانی چون « نفرت و خشم افغانها» و مشابه به آن، در سائر جملات، از دید بعضی ها، که ممکن بعلت احساس «بوی ضد حقوق بشر» باعث شده باشد، که موافق نباشند، سوالاتی در ذهن آنها ایجاد شده باشد.
در قدم اول، قوای استعماری جنگ های اشغالی را بمنظور تسخیر و تصرف سرزمین های «بیگانه»، بنا بر «نفرت و خشم» علیه این و یا آن کشور و منطقه انجام نداده اند، بلکه اهداف اصلی قدرت و حاکمیت بوده، در نتیجه محصول و سود «اقتصادی» را درپلان داشته اند. «نفرت و خشم» را بعضاً عکس العمل «غیر عادی و غیر نورمال»، در خصوصیت انسان تعریف می کنند. کسب تسلط «سیاسی» و «برتری های» دیگر، چون تحمیل طرز زندگی و «رهبری فرهنگی» وغیره می تواند مطرح بوده باشد، که حتماً «نمایانگر» نوعی از «جنون» نه، بلکه یک نوع «آگاهی » است که می تواند، «انرژی جنائی و ظلم تعدی » هم در آن نهفته باشد. بالمقابل، هر جامعه و قلمرو که خود را تحت «تجاوز» می بیند، «حق دارد از خانه و جای، مال و ملکیت و وطن خود، دفاع نماید. این دفاع را بمثابۀ یک «فریضه» و همت و دفاع از ناموس و وطن انجام می دهد، در عین زمان که خود حاضر به «فداکاری» می گردد، بطور عام صدق نخواهد نمود که هر انسان، بی عدالتی و ظلم و عمل خشن و شنیع را با عمل بالمثل جواب خواهد داد، که تبصرۀ وسیع درینجا نمی گنجد.

تاریخ بشر نمونه های بی شمار لشکر کشی ها و قتل و قتال «جمعی» انسان ها را بیاد دارد، هر یکی ازین وقایع، در تاریخ کم وبیش ارزیابی گردیده، نظرات متفاوت و حتی متضاد هم وجود داشته می تواند. اینرا هم نباید فراموش نمود، که در مراحل معین تاریخ که تا همین اکنون جریان دارد، در پهلوی کسانیکه، بنابر مکلفیت های معین اجتماعی و بر اساس قوانین کشور و دولت، برای «انجام» امر، شامل قطعات جنگی می گردیده اند، که در عین حال، بر طبق «تشکیلات» اردو ها، انسانهای مختلف، که ممکن «سلاح» در دست نداشته بوده باشند، همچنان، در جمع «کلونیالیست ها» موجود بوده باشند، که تنها منحصر به جنگ افغان – انگلیس نبوده است. اینراهم می دانیم، که «اشغالگران» بشمول «دزدان دریائی» از «اجیران حرفوی» در جنگ ها در بدل «پول» کار گرفته اند.

تاریخ شاهد آنست، که «استعمار» زمانیکه در هر نقطۀ کرۀ زمین، مورد علاقمندی آن داخل شده و پلان «جنگی» را براه انداخته است، برای تسخیر، توسعۀ قلمرو ها، حتی از «اجیران محلی» نیز استفاده نموده اند، بدین معنی که همه «قشون» آنها، حتماً از «اتباع» و یا «نژاد و مذهب» خود آنها، تشکیل نیافته بودند. «کمپنی تجارتی شرقی هند» در «تسخیر» تدریجی هند ازین «طریقه» کار گرفته است، که نیازمند تبصرۀ بیشتر نمی باشد.

مرور کوتاه بر «تبصره های» متعدد، نشان میدهد که علاوه از ارائۀ نظرات و معلومات «مهم» در بارۀ این مقطع مهم تاریخی وطن ما، بعضاً بحث از «احاطۀ» دوستانه پای فرا تر گذاشته و بیک نوع «مقابله» کشانیده شده است. در حالیکه در بررسی همچو وقایع «تاریخی»، باید درختم همه برنده می بودند. بدین معنی که ممکن انسان در آغاز، «نظری» داشته باشد، که «مغایر» نظر دیگران باشد، اما در ختم ممکن به «اشتباه» احتمالی و ناقص بودن بررسی خود، پی ببرد و ازبحث بهره بگیرد.

آنچه درین «بحث های» مقابله، یکنوع مغشوشیت بوجود آورده است، اینست که در متون از اصطلاحات «اسیر»، «نقض» شرایط «متارکه یا آتش بس؟» وغیره وغیره، به شکلی از اشکال نام برده شده است. در برخی از اسناد تاریخی، «مؤرخین» از «کپیتولیشن» یا «تسلیمی» جانب قوای انگلیسی نام برده اند. برای این خواننده که حال چند سطری را می نویسد، بی تفاوت است که «جنگ اول افغان و انگلیس» با «عقد آتش بس» خاتمه یافته باشد و یا به «تسلیمی». چون یک «واقعه تارخی است» علاقمند است که «حقیقت» را از روی اسناد معتبر دریابد. اینکه اگر «آتش بس» بین دو «جبهۀ جنگ» بوده باشد، باید، از روی «اسناد» بدون مناقشه و کشانیدن «فضا» به «مقابلۀ» کلمات می انجامید. یکی از دوستان، بیشتر روی «حقوق بشر» و «قوانین» فعلی بین المللی، «مکث» کرده اند، در عین زمان به این نظر اند که وقایع تاریخ را نمی توان تغییر داد، نباید هم تغییر داد، حرفی است در «پرنسیپ» درست، اما نباید از نظر دور داشته باشیم، که چنین توافقات و «میثاق ها» در چه زمانی بوجود آمده اند، مسئولیت تطبیق و کنترول آنرا، کدام «ارگان ها» بدوش دارند.

مثال دیگری را از یک نقطۀ دیگر جهان از نظر می گذرانیم: در جنگ اول جهانی بیش از 10 میلیون انسان جان داده اند. منابع گزارش داده اند که گویا «عساکر ترکی»،در جنگ اول جهانی، حدود یک و نیم میلیون «ارمنی» را از بین برده اند. بعضاً ان عمل را «قتل عام» نامیده اند. تا امروز اختلاف نظر در جامعۀ «ترکی» درمورد وجود دارد.

کشور ما که درگیر «بحران» طولانی است، ازهمه بیشتر به حل مسئائل روز و آیندۀ نسل پیر وجوان نیازمند است.

پای


اسم: لمر جباری    محل سکونت: جرمنی     تاریخ: 24.01.2013

سلام عرض میکنم
دانشمند ګرامی و محترم جناب سیستانی صاحب
شما بهتر میدانید که دیدګاه های مردم یک کشور در موارد مختلف فرق داشته و از جمله تعبییر آنها از ګذشته و تاریخ مشترک شان نیز با هم متفاوت میباشد
طور مثال از نظر شما و بسیاری از هموطنان ، واقعاتی که در جنګ دوم انګلیس صورت ګرفت سراسر قابل افتخار است و اما یک تعداد دیګر برخی نکات قابل مکث در آن می یابند
به همین ترتیب فتوحات سلطان محمود غزنوی ، احمد شاه با با و دیګران در هند برای اکثریت مردم از افتخارات بزرګ تاریخ کشور است ولی یک تعداد دیګر بشمول خود شما به آن فخر نمیکید . شما در همین صفحه افغان جرمن آن لاین خطاب به یکی از خوانندګان صفحه چنین نوشته اید
( .... بهتر است لشکر کشی های پدران خود را بر هندوستان محکوم کنید ، پدران و نیاکانی که در لشکر کشی های غزنویان و غوریان و سدوزیان بر هند اشتراک کردند و نه یک بار و دو بار و سه بار بلکه تا هفده بار بر آن سرزمین طلایی تاختند و در هر بار خون ده ها هزار انسان بیګناه را به بهانه نشر دین اسلام ولی در حقیقت به منظور غارت سرزمین های دیګران ریختند )

و باز در جای دیګری در همین صفحه چنین فرموده اید

( هرکسیکه در صدد تحقیروتوهین مفاخرتاریخی افغانستان باشد، بدون شک از سه حالت ذیل خارج نخواهد بود: یا از افغانستان نیست وبا افغانستان دشمنی دارد، یا از افغانستان می باشد ولی اجنت یک کشوربیگانه است که آنکشور با افغانستان دشمنی دارد، وسوم،اگر اجنت نباشد، وابسته به گروه تجزیه طلب وتفرقه اندازی است که دهل تجزیه کشور را مینوازند )

حالا شما شاید دلایلی نزد خویش داشته باشید که شاید کاملا درست هم باشد من به آن کاری ندارم ولی بهر صورت برای بسیاری از افغانها همان ( فتوحات ) سلطان محمود قابل افتخار است . آیا انصاف میدانید آنها ایکه سلطان محمود برای شان یکی از افتخارات تاریخی است ، خدای ناخواسته شما را هم در یکی از همین سه حالت شامل بسازند
اجازه بدهید حرف های خود شما را دوباره بنویسم
( هرکسیکه در صدد تحقیروتوهین مفاخرتاریخی افغانستان باشد، بدون شک از سه حالت ذیل خارج نخواهد بود: یا از افغانستان نیست وبا افغانستان دشمنی دارد، یا از افغانستان می باشد ولی اجنت یک کشوربیگانه است که آنکشور با افغانستان دشمنی دارد، وسوم،اگر اجنت نباشد، وابسته به گروه تجزیه طلب وتفرقه اندازی است که دهل تجزیه کشور را مینوازند )

نتیجه اینکه اګر مردم عادی تاپه خیانت به وطن را به آسانی بر فرق هر کسی میکوبند ، حد اقل دانشمندان ګرامی باید این کار را نکنند .
وقتی شرایط ذهنی و عینی زمان جنګ دوم افغان و انکلیس را برای ما تشریح میفرمایید باید شرایط ذهنی زمان سلطان محمود و احمد شاه با با را نیز در نظر داشته باشید . کار درستی نخواهد بود که بګوییم در تاریخ افغانستان هر چه از آن خوشم نیامد حق دارم انتقاد کنم اما اګر در مورد آنچه من قابل افتخار میدانم کسی زبان بګشاید یا خاین است یا اجنت است و یا افغان نیست
فکر نمیکنم که اینګونه طرز دید ، مطابق با اساسات تحقیقات علمی باشد
با احترام


اسم: Ahmadullah Sahebzadeh   محل سکونت: Danmark    تاریخ: 24.01.2013

we need to be highly cooperative,empathetic,tolerant and compassionate with principle in our discussion and afghanistan is a home of all afghan and every one have a right to express it selv about our national issues


اسم: Ahmadullah Sahebzadeh   محل سکونت: Danmark    تاریخ: 24.01.2013

It is very important to behave with dignity in our discussion about national issues.ther is some people that consider them selv pedatisc and without respect to others opinin.Respectful discussion is need of our time. we should respct each others to promote en god national dialog.i am sure brother ALLOKOZAI from london is patrioat and love its country like other Afghans


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.01.2013

با عرض سلام و حرمت،

در این فرصت یکبار دیگر توجه شرکت کنندگان بخش نظرسنجی افغان جرمن آنلاین را به مقرارت که در بلایی این صفحه در اختیار شما قرار دارد جلب مینماییم. امید میکنیم با در نظرداشت این مقررات سهمگیران این بحث در جهت فراهم نمودن یک بحث سازنده و آموزنده برای همه، سعی کافی بخرچ دهند. تبادل افکار در بخش نظرسنجی افغان جرمن آنلاین کاملأ آزاد بوده و نباید به اشخاص تهمت و یا نسبت به کدام شخص دیگر را که اکثرأ اشتباهی و از روی اسم میباشد، صورت بگیرد. شناسایی تا اندازۀ دقیق، تنها و تنها از طرف بخش تخنیکی افغان جرمن آنلاین امکان پذیر است که ادارۀ افغان جرمن آنلاین در این راستا هیچ اقدامی نکرده و نخواهد کرد، البته تا زمانیکه اغفال صورت نگیرد.

برای توجه بیشتر یکبار دیگر نکات را که برای آنلاین شدن نظر شما برای ما مهم میباشند در دسترس میگذاریم.

قابل توجه: پورتال افغان جرمن آنلاین ضمن انکشاف مزید این امکان را در اختیار می گذارد تا در قسمت مضامین خاص و تنقیدی تبادل افکار صورت گرفته بتواند. درین فرصت اکیدآً به توجه رسانیده می شود که مطالب مندرج اظهار نظر نباید حاوی عبارات غیرقانونی، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، خلاف دین و مذهب، مسایل جنسی، تبعیض طلبی و یا بصورت کل خارج چوکات کرامت انسانی، عفت قلم و عفت کلام باشد. نویسندۀ که مطلب خود را به نظر خواهی می گذارد بهتر است خود هم در تبا دل افکارسهم فعالانه بگیرد. هموطنان ما که برای شان ممکن نباشد به دری ویا پشتو بنویسند، می توانند نظرشان را به انگلیسی نیز بنگارند.

با تمنیات نیک


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.01.2013

خدمت جناب محترم سيستاني صاحب
از اينكه شما را نا خواسته در اين موقف قرار دادم معذرت ميخواهم اما جواب شما يك بار ديگر موقف شما را به ارتباط موضوع تاريخي و قهرمانه اي مردم با شهامت افغان را كه 170 قبل ثبت تاريخ نموده اند به اثبات رسانده و دروازه هاي حيله گري را مسدود ساخت، و خدا كند اقاي "الكوزي" به اشتباهات خود ملتفت شده با شد.

با احترام


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 24.01.2013

قابل توجه افغان جرمن آنلاین:

در شروع همین صفحه شما از شرکت کنندگان بحث اکیدا تقاضا دارید که از نوشتن کلمات افترا آمیز خوداری گردد اما جناب استاد سیستانی کسانی را که با وی در مورد نوشته اش بحث می کند بحیث دشمن، اجنت ... و غیره بدون هیچ ثبوت و دلیل صرف و صرف از روی تهمت و افترا کوبیده راهیست. آیا گفته می توانید که این شیوه استاد سیستانی در چه موقعیتی است؟


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.01.2013

برادر ارجمند آقای احمدزی !

گرچه من تصمیم نداشتم در این بحث بیش از این شرکت کنم ونوشته های پرمحتوای آقایان عباسی صاحب، داکتر هاشمیان وجناب صبور، ووحید جان زازی و سادات صاحب وشما را بجواب آقای الکوزی کافی میدانستم ولی چون شما مستقیماً از من سوالی نموده اید که چرا راه گنجشک به آقای الکوزی بازکرده ام،به احترام شما میخواهم چند سطر ذیل را بنویسم.

درکودکی از استادان خود شنیده ایم که به عنوان انسان باید چیزی را که بخود روا نمیداریم، به دیگران نیز باید روا نداریم.پس وقتی ما تجاوز را برکشور خود ناروا می انگاریم وآنرا تقبیح میکنیم وقیام علیه متجاوز را یک وجیبه ملی ووظیفۀ وطنی میدانیم، باید به دیگران نیز حق بدهیم تا در مورد تجاوز پادشاهان وفاتحان کشور ما نیز چنین واکنشی از خود نشان بدهند.وطبیعی است که فرزندان هندوستانی وقتی تاریخ خود را مطالعه میکنند، وبه حوادث خونین لشکرکشیهای اجانب به کشور شان میرسند، احساس بدی نسبت به متجاوزین در وجود شان زنده میشود وفاتحان وغارتگران آسیائی و اروپائی را نفرین میکنند ونفرت وانزجار خود را نسبت به آنها ابراز خواهند نمود.

گذشته ازاین ما به عنوان انسان، وقتی از تجاوز مهاجمین بیگانه برکشور خود وکشتار مردم بیگناه خویش ، احساس نفرت میکنیم، چرا نباید از ظلم وناروائی های که در حق انسانهای دیگر صورت گرفته ومیگیرد، متاثر ومتحسس نشویم واظهار نفرت نکنیم.

در مورد اینکه شاید این تذکر من بهانه یی بدست آقای الکوزی بدهد تا برفتوحات وکشورگشائی های سلاطین غزنوی وغوری وسدوزی بتازد، بگذارتا چنین کاری را بکند ، واگر اعتراضش بجانباشد،شاید کسانی پیدا شوند که جوابی درخور ایشان بدهند.

هرکسیکه در صدد تحقیروتوهین مفاخرتاریخی افغانستان باشد، بدون شک از سه حالت ذیل خارج نخواهد بود: یا از افغانستان نیست وبا افغانستان دشمنی دارد، یا از افغانستان می باشد ولی اجنت یک کشوربیگانه است که آنکشور با افغانستان دشمنی دارد، وسوم،اگر اجنت نباشد، وابسته به گروه تجزیه طلب وتفرقه اندازی است که دهل تجزیه کشور را مینوازند وحتی در برخی سایت های افغانی بطوربی شرمانه تجزیۀ کشور راشعارمیدهند.ازچنین اشخاصی نباید توقع دفاع از قیام های مردمی وضد تجاوز را داشت، بگذار هرچه مینویسند، بنویسند،شما با شکیبائی آنرا بخوانید ولی بجواب آن نپردازید.
با احترام


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.01.2013

اقاي "الكوزي"

خدا كند مضمون اقاي سيستاني را كه به رد گفتار شما (برداشت) به ارتباط موضوع اسيران جنگي نوشته خوانده باشيد و به اصطلاح حرف هاي خود شما " اگر و مگر و لات و منات گوئی ها" دست بكشيد، البته يك مشكل افغانستان همين گفتگو يي بين ما شما است، شما موضوع را بدون سند كج و پيچ ميكنيد بعد به دل خود اظهار نظر ميكنيد اما وقتي با واقيعت رو به رو شده برف بام خود را به بام ديگران مياندازيد، از كجاي نوشته هاي سيستاني شما بر داشت كرديد كه اقاي سيستاني از اسيران جنگي صحبت كرده باشد ؟ و حالا با چالاكي خاص ملامتي خود را به گردن اقاي سيستاني مي اندازيد.

بار كج به منزل نميرسد


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 23.01.2013

جناب محترم سيستاني

از اينكه موضوع نبودن "سيراي جنگي" قواي مهاجم را به صورت قاطع نوشتيد و به اگر مگر اقاي"الكوزي" و چسپاندن ان به جناب شما جاتمه داديد و همچنان نقض و سركشي از متاركه را كه دليل شروع دوباره جنگ بود و من به نوشتن ان وعده نموده بودم شما انرا در مقاله جود جا داده كار بنده را اسان نموده ممنون و سلامت با شيد.

اما يك نكته اي كه دليل ذكر ان براي من گنگ است، اينكه جناب شما موضوع لشكر كشي ها هندوستان را باز گو كرده و از اقاي "الكوزي" تقريبآ به شكل چلند خواسته ايد اگر به جاي واقعيه جنگ با انگليس از لشكر كشي به هندوستان انتقاد كند باز مورد قبول شما خواهد بود، جناب سيستاني، اشخاصي مثل "الكوزي" كه يك واقعه پر افتخار، جانفشاني و دفاع وطن را به اين ساده گي لگد مال كرده ايا با مذمت در اين موضوع كدام مشكلي خواهد داشت ؟ به نظر من شما مفت و ريگان به اقاي "الكوزي" به اصطلاح يك راهي گنجشكك گذاشتيد


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 23.01.2013

جناب محترم احمدزی از امریکا:

من بیشتر از این با شما به بحث نمی پردازم زیرا ممکن است بحث شکل شخصی بخود گرفته و خسته کن گردد. من برای سائر دوستان وقت می دهم که در این مورد نظر شان را ابراز نمایند. یک مطلب را می خواهم خدمت شما به عرض برسانم: در افغانستان ما با مشکل عظیم مواجه هستیم. بهترین مثال همین بحث بین شما جناب عالی و من می باشد. در صورتیکه شما و من نتوانیم سر یک موضوعی که در ملای عام در حضور جناب استاد سیستانی نویسنده اصل مطلب صورت می گیرد اینقدر اختلاف داشته باشیم، پس چطور می توانیم ما در مورد آیات قرآن، اعلامیه جهانی حقوق بشر .... و غیره به توافق برسیم.

قابل توجه استاد معظم سیستانی صاحب:

مقاله شما بک مشکل بین جناب احمدزی و من خلق نموده است. آقای احمدزی مدعیست انگلیس هائیکه در حادثه مورد بحث کشته شدند، اسیر جنگی نبودند ولی برداشت من از نوشته شما این است که آن ها اسیر جنگی بودند. حال شما لطف نموده به بزرگواری خویش باین مجادله خاتمه داده و نظر قطعی خویش را ابراز نمائید.

در مورد توجیه روحیه استقلال خواهی شما جناب باید عرض کرد که هر نوع مبارزه استقلال خواهی باید در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشری صورت گیرد. طبق روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ اصولی کشتن اسیر را بهر بهانه و انگیزه صورت گیرد، مجاز نمی داند. آیا شما با این حرف اعلامیه جهانی حقوق بشری موافق می باشید یا خیر؟

بتاریخ هشتم ثور مجاهدین قهرمان زنده راه آزادی افغانستان بقدرت رسیدند ولی شما آن را بحیث یک حادثه شوم محکوم می نمائید. من خوب نمی فهمم که ما چرا با کرده های مشابه مجاهدین مرده خویش 170 سال قبل افتخار ولی باین پیروزی مجاهدین خویش ابراز سر افگندگی کنیم. آیا شما با من موافق نیستید که ما افغان ها تحت تاثیر فرهنگ مرده پرستی قرار داریم باین معنی که ما هیچ مرده بد و زنده خوب نداریم. آیا فکر نمی کنید که وقتی این مجاهدین زنده از این جهان رحلت فرمایند، مورخ معززی مثل شما در وصف این ها در افشانی ها خواهد کرد. آیا این کار درست خواهد بود؟

امروز مجاهدین کرامی ما بشکل و صورت طالبان کرام ما برهبری جناب امیر المومنین ملا محمد عمر آخوند با ملحدین در جهاد اند. چه دلیلی است که شما از کرده های این ها قدردانی نمی کنید؟ آیا مبارزه طالبان یک حرکت استقلال خواهی برای افغانستان است؟

خواهشمندم در این مورد روشنی انداخته ممنون سازید.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن     تاریخ: 22.01.2013

توضیحی برای رفع غلط فهمی

تمام ملت ها درحیات سیاسی خود هم روزها نیک وشادمانی بخش بنام روزهای ملی وتاریخی دارند وهم روزهای سیاه وبدبختی آفرین . افغانها نیز بعد از تاسیس دولت معاصرافغانستان برهبری احمدشاه ابدالی، درتاریخ سیاسی خود روزهای خوب وبد دارند. از روزهای خوب ، بنام روزهای ملی وتاریخی تجلیل می کنیم وبه جان بازیهای پدران ونیاکان خود افتخار میکنیم وبه فرزندان خود یاد میدهیم که یاد نیاکان فداکار خود را گرامی بدارند وخود نیز از کارنامه های شان بیاموزند و در راه صیانت وطن وآزادی واستقلال خود مثل پدران خویش فداکار باشند وبه هیچ دشمنی اجازه ندهند که برخاک وطن تجاوز نماید واگر تجاوز کرد، قیام برضد متجاوز را برخود فرض بدانند ومتجاوز را از خاک خود بیرون برانند. به همین دلیل است که افغانها هرسال روز 28 اسد را بنام روز استقلال کشور گرامی میدارند وبه شادمانی میپردازند، هرچند که متاسفانه دردو سه دهه اخیر، گرامی داشت ازاین روز کم رنگ شده است. همچنان از روز های بد وفاجعه بار چون:7 ثور و8 ثو و 27 دسمبر1979 که روز تجاوز قشون سرخ برکشورماست، به بدی یاد میکنیم وعاملین آن روز ها را محکوم مینمائیم.
بقیه مطلب را لطفاً در تحلیل ها مطالعه کنید...


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 22.01.2013

اقاي "الكوزي" از لندن

بدون مقدمه و با اختصار، جناب شما كوشش ميكند از گفتار تان عقب نشيني كنيد اما در ضمن گفتار خود را تكرار ميكنيد، شما ميگويد:

"دوست ما احمدزی سئوال می کند که آیا این و آن تعداد انگلیس متجاوز اسیر جنگی بودند یا متجاوز. من می خواهم یکبار دیگر تاکید نمایم که موضوع بحث ما این نیست. موضوع بحث ما در اینجا این است که اذیت و آزار اسیران جنگی قبول نیست."
اقاي "الكوزي"
گفته متوانيد همين موضوع "اسيران جنگي" چطور در ميان امد ؟ ايا شخص شما نببوديد كه موضوع را به ميدان كشيديد ؟ و گر نه هيچ ذكر و يا نشانه در اين مورد نبود، اين هم يك قسمت گفتار شما، "
"قتل اسیران انگلیس بدست هر افغانی که بهر شکل و صورت در هر شرائطی صورت گرفته باشد، امروز بحیث یک جنایت مردود است و افتخار به آن غلط است"
اگر موضع اسيري در ميان نباشد گفتار شما بكلي بي مورد و بيجا به موضوع ربطي نخواهد داشت.
و در ادمه خود چنين ميفرمايد
"اگر افراد و گروه های مورد نظر اسیر جنگی نیستند، ما چرا بحث را بسوی آن ها منحرف سازیم؟"
سوال بنده هم همين است.
و در اخير چنين دور افشاني ميكنيد
"در جنگ فطیر بخش نمی شود، هر دو طرف متحمل تلفات می گردند ولی ما باید تلاش کنیم که جلو تلفات را بگیریم."

بحث اصلي واقعي جنگي است كه 170 سال پيش اتفاق افتاده نه "اعلاميه حقوق بشر و سازمان ملل متحد" كه شما با ذكر ان موضوع را به اصطلاح گد و ود كرديد


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 22.01.2013

علیکم جناب معزز محترم وحید الله خان. من مقدمه چینی را زیاد خوش ندارم ولی این شیوه نباید بی احترامی من نیست به شما تلقی گردد و علاقه زیاد دارم که سر اصل موضوع تبصره نموده و اگر شما در نوشتجات من کمتر تشریفات می خوانید معذرتم را بپذیرید. برای افهام و تفهیم بهتر می خواهم ماده وار نظریات شما دوست محترم را نقد کنم:

ماده اول:
فکر می کنم شما سخت گیری و انعطاف ناپذیری اصول را با من اشتباه می گیرید. من هیچ چیزی از خود عرضه نمی نمایم بجز یک اصول قبول شده جهانی. من هیج نمی فهمم که سختگیری اصولی را شما چرا به من نسبت می دهید.

ماده دوم:
"گناه صادر کنندگان از افغان ها زیادتر بوده و خود شان از دل صاف به مفکوره شان پابند نبودند"! من هیچ نمی فهمم که شما چه را می خواهید توضیح دهید. من در کجا و چه وقت از جنایات خارجی ها چشم پوشی نموده ام؟ ما در افغانستان با دو مشکل مواجه می باشیم: داخلی و خارجی. ما به هیچصورت نمی توانم از یکی بنفع دیگری چشم پوشی نمائیم. بر خلاف بسیاری از نویسندگان و روشنفکران محترم، از نظر من عامل داخلی مهمتر از عامل خارجیست. اگر ما عامل خارجی را مکروب قبول کنیم، باید باین حقیقت تلخ اقرار کنیم که مکروب در یک محیط و بستر مساعد (عوامل داخلی) نشو و نما می کند. برای دفع و ترد مکروب (عامل خارجی) بهتر است محیط و بستر نشو و تمای مکروب (عوامل داخلی) را پاکیزه ساخت. به توضیح دیگر: من تحولی فکر می کنم، نه تعاملی.

ماده سوم:
با کمال احترام و اظهار ادب به شما و با احترام تمام به نویسنده محترم احمد رشید، در حالیکه شما جلیل القدر و جناب احمد رشید عامل خارجی را برجسته می سازید ولی از نظر من بهتر است عوامل داخلی برجسته تر مورد توجه قرار گیرد.

ماده چهارم:
حقوق بشر و هر اصول دیگر حقوقی به ماقبل رجعت نمی کند. من یکبار دیگر تکرار می کنم که مواد حقوق بشر بالای افراد و گروهائیکه صد و چند سال قبل عملی را انجام داده قابل تطبیق و بحث نیست. پس بهتر است که بحث در این مورد را خاتمه یافته تلقی کنیم.

ماده پنجم:
اصل بحث بالای امروز است. جناب سیستانی از قتل و کشتار کفار انگلیس شکست خورده توسط شمشیری های افغان با افتخار یاد می کند. در اینجا اصل بحث بالای استاد سیستانی، مورخ نامی افغان است و آن هم این است که اعلامیه حقوق بشر هر نوع افتخار به اعمالی را که در گذشته رخ داده و امروز جرم محسوب می شود، مردود می داند. سئوال این است که در کدام قسمت من اعمال گذشتگان را مورد سئوال قرار داده ام؟ چرا توضیح این مطلب اینقدر کشال شده است؟

ماده ششم:
قرار اظهار شما استاد سیستانی چشم دید مردم را از یک واقعه تاریخی بیان داشته است که یک کار خوب است ولی باز هم تکرار می کنم که آنچه در گذشته اتفاق افتاد تاریخ است. من نمی دانم که، چه وقت و در کجا اتهامات بی اساس و احساساتی به نیاکان وارد ساخت؟ در اینجا نوشته آقای سیستانی مطرح است نه کار کردهای نیاکان. توقع و انتظار من از جناب شما و استاد سیستانی این است که در پهلوی شرح یک واقعه از نگاه مردم، بهتر است عین موضوع را در قالب حقوق بشری نیز مد نظر بگیریم.

ماده هفتم:
قبول است که مردم افغانستان به وحدت ضرورت دارد ولی این وحدت باید مطابق یک اصول پذیرفته شده جهانی بدون اگر و مگر و لات و منات گوئی ها صورت گیرد. وظیفه یک روشنفکر باید رهبری مردم بسوی یک هدف والای بشری باشد نه پیروی از مردم که بیشتر بر رسم و رواج و سنن پدری شان چسپیده اند. هر قدر ما شیوه سنتی را در پیش گیریم، ما بطرف عقب در حرکت می باشیم در حالیکه تقاضای شرائط قرن بیست و یکم این است که ما تحولی فکر نمائیم و ما چاره ای جز حرکت به پیش نداریم. اگر افغان ها این حرکت به پیش را بجای حرکت بسوی سنت که از نیاکان ما به ما میراث مانده، را قبول ندارند ... وای به حال خود شان. قافله تمدن بشری بیرحمانه به پیش به حرکت خویش ادامه می دهد و فکر نکنم که ذره ای هم بحال افغان ها دلسوزی داشته باشد!

ماده هشتم:
دوست ما احمدزی سئوال می کند که آیا این و آن تعداد انگلیس متجاوز اسیر جنگی بودند یا متجاوز. من می خواهم یکبار دیگر تاکید نمایم که موضوع بحث ما این نیست. موضوع بحث ما در اینجا این است که اذیت و آزار اسیران جنگی قبول نیست. اگر افراد و گروه های مورد نظر اسیر جنگی نیستند، ما چرا بحث را بسوی آن ها منحرف سازیم؟ در جنگ فطیر بخش نمی شود، هر دو طرف متحمل تلفات می گردند ولی ما باید تلاش کنیم که جلو تلفات را بگیریم.


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.01.2013

اسلام علیکم محترم الکوزی،
بسیار تشکر از جواب تان. اگر چه من هیچ ارتباطی میان نوشته خود و تبصره تان در باره مشکل دین اسلام در افغانستان نمیدانم، ولی کوشش میکنم جوابی نوشته کنم. بلی، من با شما همنظرم، که شرایط افغانی تا حدی مانع تطبیق مفکورها به طور اصلی شان شده اند. مگر شما با کشور و مردمتان بسیار سخت میگیرید. گناه صادر کننده گان از افغانها زیادتر بوده و خود شان از دل صاف به مفکوره شان پابند نبودند. آیا شما، مثل بعضی غربیها، عقیده جدی دارید، که علت ناکامی سیستم دیموکرات در افغانستان مخالفت افغانها با تآمین دیموکراسی بوده است؟ برایتان مشوره میدهم، کتاب احمد رشید را بخوانید، تا بدانید، که حتی بعضی سران طالبان بعد از سقوط حکومتشان، حاضر به آغاز زنده گی جدید بودند. ولی تکبر، مغرضی و نیت شوم مهاجمین از همان اول همه چیز را خراب کرد.

طوریکه من در نوشته قبلی خود متذکر شده بودم، نظریه حقوق بشر یک مفکوره جدید است. طریقه تطبیق نظر جدید به واقعات تاریخی، بدون در نظرداشت شرایط آن زمان، اساس و زیر بنای علمی ندارد. چه که تطبیق این طریقه از طرف اشخاصی، که نه تاریخ دان و نه حقوق شناس هستند، کاری درستی نیست. محترم سیستانی در مطلب کوتاه خود تنها روایت از شاهدان عینی نموده است. معلوم کردن حکایت اصلی، که افغانها تا چه حد خطا نموده اند، ضرورت به یک کار تحقیقاتی اعظیمی دارد. از اینرو اتهامات بی اساس و احساساتی به نیاکان کار با انصاف نیست. البته بعضی مردم خوش دارند، بگویند، ملامت همه خودمان هستیم. این روحیه هیچ ارتباطی با انتقاد سالم ندارد. تطبیق مندرجات حقوق بشر در حالت حاضر در افغانساتن اهمیت زیادتری دارد. هفته قبل دو ویدیوی، یکی از سربازان ملی و دیگری از طالبان، دیدم. هردو طرف در آن صحنه ها حقوق بشر را زیر پا کرده، افتخار هم میکردند. در ماده اول علامیه حقوق بشر از کرامت انسانی سخن زده شده است. لطفآ از توهین طرف مقابل در بحث بپرهیزید.

متآسفانه این تنها فاروق وردک نیست، که از افشای حقایق ترس داشته باشد. حلقه ای، که من از آن سخن زدم وسعیتر است. اگر یک بخشی از ملت افغان از جنایتکاران به بهانه منافع شخصی، قومی، مفکوره ای، زبانی حمایت نمیکرد، آنها توان بقا را نمیداشتند. البته حمایت خارجی هم نقش مهم دارد.

ملت افغان در این مرحله حساس ضرورت به اتحاد نظر و اتکا به نفس دارد. موجودیت افتخارات ملی یکی از وسایل ایجاد اتحاد و اتکا است. حتی به یک افغان در مهاجرت هم یک تسکین روحی است، که بداند، کشوری را ترک کرده است که تاریخ پر افتخار و مظلومی داشته است. بلی، ما ضرورت به مفاهیم جدید بشری داریم. مگر لطفاً کوشش کنید تا این وسایل با فهم اساسی تطبیق شوند.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 21.01.2013

آقای احمدزی از امریکا:
لطفا سئوال خویش را مطابق روحیه بحث مطرح ساخته و از کشیدن بحث به چیزیکه به موضوع ربط ندارد بپرهیزید زیرا در آنصورت ما به هیچ نتیجه نمی رسیم. برای طرح سئوال لطفا در صورت امکان بحث را یکبار دیگر مرور کنید.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.01.2013

خدمت جناب سدید
این بنده هم با نوشتن چند سطر کوتاه و عامیانه خواستم در این موضوع نظر و دید نا چیز خود را با بزرگان در میان بگذارم، بعد از رد و بدل چند گفتار و در اخیر به آقای ً اکوزیً چنین یاد آوری کرده و یک سوالی را مطرح نمودم۰
«قای ًالکوزیً
قرار گفتار شما بیاید از این واقعی تاریخی قصه ًسر مگسک ً نساخته و یا جبراً زدن به میخ و یا نعل متوسل نشده ، قهرمانی ملت غیور خود را به بادی استهزا نگرفته از یک شاخ به شاخ دیگر چست و خیز نه زنیم‌۰
اینکه کی چه گفت و کی چنان میگزاریم به بعد، شاید سوالی که از شما دارم وبا جواب که ارایه بدارید تا اندازه ای بتواند این قصه ًسر مگسکً را خاتمه دهد۰

ایا ۱۷۵۰۰عساکری مهاجمی که در ان جنگ کشته شده بودند اسیر بودند یا نه ؟
» متصفانه ایشان از جواب طرفه رفتند
بعد از مرور به نوشته جناب شما که در لفافه گفتار خانم لمر نهفته است لب ولباب ان در دو موضوع نهفته، اول، ًاسرای جنگیً ، دوهم، ًمتارکه و قول و قرار و عهد بستنً
در قرارداد متارکه« مضمون متارکه در یکی از نوشتار بنده در همین صفحه درج است» که فیمابین قوای ۱۷۵۰۰ نفری متهاجمین و رهبران ملی عقد شده بود این قوا باید افغانستان را ترک میکردند، در این متارکه امده، « دو نفر افغان اردوي انگليس را از كابل تا جلال آباد بدرقه و حفاظت ميكند» و همچنان « احمال و اثقال و توپخانه و تفنگ و جباخانه كه بواسطه عدم بار گيري بماند به افغانها داده شود» هکذا تذکر رفته که « اردوي انگليس در مراجعت به هند بيشتر از ۹ توپ با خود نبرند»، چون اقای ًالکوزیً نخواستن و یا نتوانستن جواب بدهند این سوال را از شخص شما که به همین موضوع شریک است تکرار میکنم
ایا این عساکری مهاجم اسیر بودند یا نه ؟

موضوع دوهم مسله متارکه است
متارکه عمومآ بخاطر قطع جنگ بین طرفین جنگ صورت میگرد ولی ختم حتمی جنگ نیست، در متارکه خلوص نیت و عمل متضمم نتیجه ان میباشد، جانبین متارکه با قبول شروط و شرائط قرارداد ملزوم به اجرای ان میباشد، اما نکته حساس که میتواند یک متارکه به صورت مطلق باطل و جنگ دوباره مشثعل گردد نقص مواد و موارد متارکه است، در یک قسمت مواد متارکه از جانب قشون ملی چننین آمده
«هر گاه جماعه مسلمین وغیره طایفه صا حبان انگلیس در شروط و شرائط تفاوت و تخلف کنند٬ اهل اسلام در دین و آین خود، و صاحبان انگلیس در طریقه و آین خود عهد شکن و کذاب خواهند بود و در عالم ملامت میباشند»

به یقین که بعضی دوستان از حوادث و جریانهای ۳۰ سال اخیر به اشکال مختلف تحت تاثیر قرار گرفته و بدون معلومات کافی شاید در قضاوت عجله کنند، ما باید این واقیعت را بپزیریم که خلط کردن دو جریان در دو مقطع تاریخی واظهار نظرواقیعت بینی نخواهد بود

ازاینکه کدام طرف متارکه را نقض کرده وجان مطلب است، انشأالله بعدأ خواهم نوشت


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 21.01.2013

سلام و احترامات خوانندهء معظم
خانم لمر با محترم استاد هاشمیان شخصی که یکجهان تحقیق و خدمات فرهنکی و کلتوری دارد وحال ازمن و شما دهها مرتبه مرتبه خیر و مؤثر کار مردم، فرهنکی و وطنی میکند، با این لحن نوشتن شایسته شما وهیچ کسې دیګر نیست. متأسفم برای شما. از خواندن سطور چند شما درین ناوقت شب متأثر شدم. الهی هدایت نیکي کن.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.01.2013


نمیدانم آنانیکه خود را در زمرۀ افراد بالاتر از مردم عادی به حساب می آورند، واقعاً متوجه مطلبی که خانم "لمر جباری" میخواهد بیان کند، نشده اند، یااینکه بنابر افراط در حب وطن نمی خواهند عملی را که وطنداران ما در زمان مورد نظر مرتکب شده اند به عنوان اشتباه قبول کنند.
به نظر من خانم لمر جباری از سه نگاه می تواند مخالف کشتار انگلیس ها باشد:

1) رسم ایستادگی به "قول" و "قرار" ای که افغان ها در طول تاریخ خود را بدان پابند می دانسته و می دانند. قتل انگلیسها بعد از یک متارکه و قول و قرار و عهد بستن، کار شایسته ای برای ما افغان ها نبود. کتاب خوب " مردها را قول است!" بدون تردید مورد پسند و تعریف هر یک از ـ کسانیکه آنرا خوانده اند یا فلم آن را دیده اند ـ ما قرار گرفته است! چرا؟!
قبل از این متارکه افغانان کاملاً حق داشتند بنام مدافع خاک و شرف و عزت و ناموس و آزادی خویش در برابر مهاجمین و متجاوزین قلدر و بیرحم بجنگند و بکشند، اما بعد از ختم جنگ، تسلیمی مهاجمین و سپردن تعهد چنان برخوردی چه فکر کنم که کار درستی بوده باشد!

2) احساس تعلق به حقیقت و انسان و انسانیت. حقیقت این است که اسرای جنگی قاعدتاً ـ هر قدر انسان را که در جنگ کشته و مرتکب هرقدر خرابی شده باشند ـ به شکل کتلوی مورد اذیت و آزار قرار نمی گیرند.
در جائی از یک نوشته در دریچۀ نظریات ـ فکر میکنم ـ صحبتی از اسلام در این خصوص وجود دارد. من هم به همین مناسبت یادآور می شوم که پیامبر اسلام بعد از فتح مکه و تسلیمی مخالفین نه تنها دست به قتل مخالفین شان نزدند که خانۀ بزرگ ترین دشمن شان ـ ابوسفیان ـ را خانۀامن اعلام کردند. شاید گفته شود که چون مردم مکه مسلمان شدند کسی دست به قتل و آزار و اذیت آنها نزد! در این خصوص به جنگی که صلاح الدین بر عیسوی های مهاجم به فلسطین پیروز شد باید اشاره کنم که بعد از تسلیمی آنها همه را آزاد گذاشت تا هر جائیکه خواسته باشند بروند. حتی یک نفر هم بعد ازاین متارکه کشته نشد.
بخاطر همین مردانگی هایش بود که شیردل، دشمن انگلیسی اش گرویده وی شده بود!

3)به انسان بالاتر از یک انسان ناسیونالیست متعصب و نژادگرا نظر دارد؛ آنگونه که هریت بیچر استیو، نویسندۀ کتاب " کلبۀ عمو تام" در مورد امریکائی های خود نظر دارد و فکر میکند.
این زن، یک امریکائی و یک سفید پوست است، ولی باوجود این مظالم بیشمار امریکائیان و سفید پوستان خود را بر سیاه پوستان و مصائب از حد بیرون آنها را که از دست امریکائیان می بینند و می کشند در این کتاب بیمانند و ماندگار بیان می دارد؛ بمثابۀ یک انسان، نه به مثابۀ یک امریکائی متعصب؛ بمثابۀ یک انسان واقعی!!

انگلیس ها نه تنها در افغانستان، که در هر گوشه ای از جهان که قدم گذاشتند وحشت آفریدند. به مقاله ای که من در جواب آقای لعل زاد نوشته ام و در آرشیف همین پورتال وجود دارد مراجعه کنید تا بدانید که در اینجا موضوع دفاع از انگلیسها در آن برهۀ از تاریخ مطرح نیست. منظور اینست که باریکی های هیچ قضیه را نباید نادیده گرفت.

به نظر من جهت گیری اندیشه مندان ما آنگونه که نیاز آن می رود، طوری نیست که برای کشور و مردم ما بار ور ثابت گردد. مردمان سالم و چیز فهم جهان قضایا را برای رهنمائی مردم عادی کشور خویش طور دیگر بررسی می کنند. شخصیت سالم باید و به هر قیمتی از تعصب بری باشد.

من به استاد بزرگوار، جناب سیستانی صاحب سخت احترام دارم و خود را همیشه در زمرۀ شاگردان شان بحساب آورده ام، اما در این خصوص حق را به خانم لمر جباری می دهم. امیدوارم استاد که می دانند من در ابراز نظر ضمن حفظ تمام آداب صریح و قاطع هستم موضوع را شخصی نگیرند و آزرده نشوند. یکی از دلائلی که سبب تأخیر و تعلل دراین خصوص شده است همین احترام به ایشان و ترس از آزردگی جناب شان بوده است. اما این نوشته متوجه هیچ کسی، بشمول استاد بزرگوار سیستانی صاحب نیست. تذکری است عام!


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 20.01.2013

وحیدالله خان، سلام های من را نیز بپذیرید. بحث در مورد نظریات تان:

مشکل دین اسلام در افغانستان:

افغانستان مثابه یک ظرف را گرفته است که هر ایدیولوژی که وارد آن می گردد شکل و رنگ ظرف را می گرید. البته این یک حرف عام است و در مورد هر کشور دیگر صدق می کند و هیچ کشوری از آن مستثنی شده نمی تواند. مثلا امریکا کشوریست که هر فرد تازه وارد را در خود منحل ساخته و امریکائی می سازد، بدون اینکه این را ما خواسته باشیم یا نه. تجارب اخیر نشان داد که اجرای سوسیالیزم، دموکراسی ... و غیره با مشکل مشابه مواجه شد. این تجربه مبین این نظر است که عیب در سوسیالیزم و دموکراسی نه، بلکه در سوسیالیست بودن و دموکرات بودن ماست. اگر کمی منصفانه تر قضاوت نمایم باید به عرض برسانم که اکثر ایدلوژی ها از جمله اسلام قربانی شرائط افغانی و افغانستان گردید و اسلام قدرت تحول پذیری را دارد. در افغانستان کمتر به اصول اسلامی توجه می گردد و اسلام با رسم و رواج و عنعنه افغان ها بشکل بد خلط ساخته شده است.

انتقاد فاقد علمی؟

وحید الله جان من فکر می کردم که ما بالای جنبه حقوقی و قانونی موضوع افغانستان بحث داشتیم. بحث بالای موضوعات حقوقی و قانونی را به علمی بودن بحث چه؟ اگر ما حوادث تاریخی از جمله حوادث تاریخی افغانستان را در قالب اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت دهیم فکر می کنم کاری کرده ایم که هم لعل بدست آورده ایم و هم یار نازنین را از خود راضی ساخته ایم. ممکن است شما آن را علمی ندانید ولی این کار جنبه حقوقی و قانونی دارد. تدوین کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر از یک ملت خاص و یک فرهنگ خاص تشکیل نشده بود. تمام دانشمندان جهان در بخش حقوق و قانون از فرهنگ ها و رسم و راج های گوناگون و مذاهب گوناگون و همچنان بی خدایان و بی دینان در تسوید و تصویب آن سهم داشتند. یک سئوال از شما دارم: آیا شما گاهی این اعلامیه را که در سی ماده می می باشد خوانده اید، یا ناخوانده آن را نقد می کنید؟ هدف عمده اعلامیه جهانی حقوق بشری ایجاد روحیه همزیستی بین ساکنین کره ارض بشکل مدنی بود ولی اگر شما تلاش دارید افغان ها را از این پروسه تجرید کنید، من خوب نمی دانم که شما چه می خواهید بگوئید؟ چرا افغان ها مانند یک عضو سالم و عادی جامعه ملل عمل نتوانند؟ شما چرا فکر می کنید که افغان ها آماده پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر نیستند؟

جناب فاروق وردک و دوستانش فکر می کنند که تدریس حادثات سی سال تاریخ معاصر افغانستان به ضرر افغان ها و افغانستان است. مردم افغانستان در هیچ نظر خواهی یا ریفرندوم و رای دهی چنین تصمیم نگرفته اند و نخواهند گرفت. سئوال بنده از شما جناب عالی این است که شما روی چه منطق و دلیلی تصمیم یک حلقه معین و معلوم الحال را به مردم افغانستان نسبت می دهید؟

شما در قسمت اخیر نوشته تان از حساس بودن مرحله تاریخ افغانستان سخن بعمل می آورید که خوب معلوم نیست که چه را می خواهید بیان کنید. آیا در هر مرحله حساس زندگی ما به آب و نان نیاز نداریم و نباید از آن مستفید شویم. قانون پذیری بخاطر هدف والای انسانی و همزیستی و عضو جامعه جهانی برای مردم افغانستان مهمتر و حساستر از هر موضوع و مساله دیگر است که ممکن است این و آن از موضع و نام مردم افغانستان مطرح سازند. همین ظلم در حق این ملت کافیست که سالهای متمادی از کاروان تمدن بشری به بهانه های مختلف عقب نگهداشته شده اند. بنده عقیده راسخ دارم که مردم افغانستان مانند سایرین استعداد و توانائی این را دارند که بحیث عضو جامعه جهانی زندگی نمایند ... اما یک تعداد گماشتگان در حلقات سیاسی افغانستان مانع این روند بوده و می باشند.

بامید توضیحات بیشتر تان برای روشن شدن بیشتر موضوع.


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.01.2013

اسلام علیکم استاد محترم هاشمیان،

اجازه بدهید، نظرتان را در باره علت حساسیت در بین پشتوزبان ها و دری زبان ها رد کنم. مناقشه بین زبانها کدام پدیده افغانی نیست. حتی در کشورهای پیشرفته غربی هم همچون اختلافات زبانی وجود دارد. ولی این اختلافات بر اساس فعالیت های دولتی از طریق توسعه علم و معلومات منطقی از طریق رسانه های مطبوعاتی، مکاتب و پوهنتون ها بسیار کم شده، و تنها افراد مغرض و افراطی به آن علاقه دارند. چه آشنایی اقوام مختلف از یک دیگر راه زنده گی مصالحه آمیز را دربین جامعه باز میکند. امرالله صالح، رُیس سابق امنیت و عضو جمعیت، نگرانی خود را از دوری زبانی فعلی اقوام مختلف در افغانستان در یک مقاله ـ نشر شده در صفحه انترنیتی بی.بی. سی پشتو ـ ابراز داشته، و آنرا علت ایجاد خشونتهای ممکنه در آینده دانست. علت تضاد قومی را باید در جای دیگری جستجو کرد. البته این یک بحث دیگر است.

من فکر نمیکنم، که کوششهای حکومت افغانی در تشویق آموختن زبان پشتوهدف تحمیلی داشت. چه میشد، دری زبانها در پهلوی زبان مادری خود یک زبان دیگری هم میآموختند؟ سخن زدن به چند زبان در اروپا درحال حاضر یک امر عادی و گوارا است. کوشش حکومت کانادا در میسر ساختن امکانات آموختن زبان انگلیسی برای مهاجران در آغاز ورود شان به کشور از طرف جامعه شناسان آلمانی بحیث نمونه و مثال یادآوری میشود. خوشبختانه با اشخاص دانا در افغانستان روبروشده ام، که خوش داشتند به زبان پشتو سخن بگویند، ورنه سخنان تان را باور میکردم. متآسفانه افرادی را هم میشناسم، که با وجود درجه علمی صرف به علت حساسیت قومی و زبانی از آموختن زبان دیگر انکار نموده اند. متضررین تبعیض و حساسیت زبانی نه زبان پشتو و پشتو زبانها بودند، بلکه کسانی که رشوت دادتد و از آموختن علم فرار کردند. توهین تان به درجه علمی شهید محمد نعیم خان، که تا آخرین نفس جان در مقابل ظلم و جهل جنگید، بسیار قابل تآسف است. من نمیدانم، به کدام آثار تاریخی شما اشاره میکنید، ولی باور ندارم که یونانی ها، عرب ها و مغولها نیت تحمیل زبانی را داشتند. تبعیض زبانی یک پدیده چند قرن اخیر است.

استاد محترم،
لطفاً در باره انکشاف زبان پشتو تشویش نکنید. شعر فعلی زبان پشتو، که از درد و رنج مردم محکوم شده به جنگ از چند طرف سخن میزند، توجه حلقات علمی بین المللی را بخود جلب نموده، به زبانهای دیگر ترجمه میشود. چند ماه پیش کتاب «صلح و جنگ» تولستوی به پشتو ترجمه شد. رونق زبان پشتو را در انترنیت هیچ کس نادیده گرفته نمیتواند. روزانه از طریق تویتر به نظرات خبرنگاران ورزیده پشتون آشنا میشوم، که علاوه بر زبانهای دیگر، به زبان مادری خود مطالب جالب مینویسند. شما فرموده اید، که هیچ مکتوبی به زبان پشتو از دفتر کرزی صادر نمیشود. چه ثبوتی دارید؟ ګاهی نگاهی به صفه Twitter و Facebook ارگ جمهوری کنید. در آنجا معلومات در سه زبان داده میشود. در باره قاموس پشتو هم متأسفانه معلومات تان کافی نیست. دولت آلمان به محترم ملکزی، که قاموس آلمانی ـ پشتو تدویرنموده است، نشان عالی آلمان را اهدا نمود. انتقاد تان را در باره نفوذ ایران در افغانسان و سیاست ضد زبانی بعضی حلقات بجا میدانم. مگر این مصیبت دامنگیر همه زبانها در افغانسان است. یک کارمند سازمان خیریه آلمان در جواب سوالی در باره آینده افغانستان گفت: تنها امید ام به نسل جوان این مملکت است، که تا حدی مزه صلح را چشیده است. آینده نسل افغان در خارج هم از نګاه زبانی معلوم نیست، چه استادانی مثل شما، که به پول ملت به درجه علمی رسیده اند، مصروف فعالیت های دیګر اند، نه تقویه و تدریج زبانها.

زه ډیر خواشینی یم، چه پښتو زده کولو نه مو کرکه کړې ده. که نه خو د حمید مهمند، چه د پښتو شعر بیدل ورته وایي، د شعر پوهیدل څه خوند لري:
چه راغلی په مجنون نه وه هیچری هسی سخته ستا له غمه په ما راغله


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.01.2013

اسلام علیکم محترمه جباری و محترم الکوزی،

یکی از انتقادتی که بالای بنیادگران ـ نه منحصر به بنیادگذاران دینی ـ میشود، اینست که آنها به واقعات بدون در نظرداشت محیط و زمانه مینگرند. اگر چه دراکثرادیان و مفکوره های اجتماعی از رحم، بخشش و مهربانی سخن زده شده است. ولی احترام به حقوق بشر ـ حق اسیران، حمله نکردن به غیر نظامیان و اطفال - ، که منجر به اعلامیه حقوق بشر شد، یک مفکوره ای جدید است. از اینرو شاید در انتقاد تان تا حدی بر حق باشید، ولی این انتقاد تان فاقد بنیاد علمی است. از طرف دیگر بررسی حوادث تاریخی ضرورت به دانش علمی ـ بر اساس اسناد موُثق ـ را دارد.

با همه احترام به شخصیت های شما، باور نکنم صاحب همچون مشخصات باشید. سوال دیگر اینجاست، که تا چه حد یک جامعه آماده و قادر به تحمل انتقادات اساسی است. حالانکه جوامع غربی ضرورت سالهای درازی به تحلیل انتقادی تاریخ شان را داشتند و تا هنوز آماده نیستند ـ به بهانه منافع ملی ـ همه چیز را تحت سوال قرار دهند. توقع شما از افغانها غیر واقع بینانه است. جامعه افغانها تا حال قادر به تحلیل تاریخ سه دهه اخیر نیست. بعضی اشخاص و حلقات مانع همچون مرحله میشوند. از طرف دیگر آغاز کردن همچون بحث در نقطه ای حساس تاریخ افغانستان بی مسوُلانه است. هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند، کشتی افغانها، چه در داخل یا خارج، به کدام طرف روان است.


اسم: L jabari   محل سکونت: Germany    تاریخ: 19.01.2013

دانشمند محترم جناب داکتر صاحب هاشمیان
بعد از عرض اخلاص و احترام
اګر لازم باشد که یک جمله مختصر را چندین بار به یک فرد عادی تکرار کنیم شاید تعجبی نداشته باشد اما برای پروفیسور زبان شناس و استاد دری پوهنځی ادبیات و علوم بشری ؟
کی ګفته است که انګلیس ها در افغانستان ظلم نکرده اند که میخواهید درین باره بمن درس بدهید
آخر چرا شما مطالب را به دقت نمیخوانید یا شاید من به کدام زبان دیګر حرف میزنم
درین مورد که به ګفته شما ملا ها ایکه در آن قریه ها فتوا میدادند که زخمی ها را بکشند تا با این عمل خود غازی شوند من حرفی ندارم ، شرایط آن وقت را کم کم درک میکنم
اصلا بار دګر و صد بار دیګر و یک ملیون بار دګر به جنایات انګلیس ها که در آنوفت در مقابل مردم ما انجام دادند نفرین میفرستم و صد بار و هزار بار و ملیون بار میګویم که از روحیه افغانهای درد دیده در آنزمان توقع چیزی بنام رعایت حقوق بشر نمی شد و نباید کرد و این امر یک ملیون بار قابل درک است و آنها ملامت نبودند . این حرف ها مربوط به ګذشته و متاثر شده از شرایط ګذشته اند . تمام حرف من این بود که آیا وقتی این نکته را که حالا ( ۲۰۱۳ میلادی مطابق ۱۳۹۱ هجری شمسی ) کسی بیان میکند لازم هست که حتما باید به کشتن آن زحمی ها افتخار کند و به آن ببالد یا انرا به حیث واقعات تاریحی بیان کرده و دلایل آنرا توضیج دهد؟؟
میدانم با وجود این همه تاکید من ، باز هم سلسلسه جواب ها بمن شروع میشود که خواهر لمر ، شما نمیدانید انګلیس ها بسیار ظلم کرده بودند ، انوقت ملل متحد نبود و ازین ردیف چطور و چنان
ضمنا شمامحترم هاشمیان صاحب در حالیکه مقاله محترم سیستانی صاحب را بسیار دقیق و مستند میشمارید در مورد نکته ایکه این همه سرو صدا بوجود آمورده است خود اظهار شک و تردید مکینید و به ګفته بعضی مورخین میګویید که شاید ( جنبه اساطیری ) داشته باشد و چنین کاری از امکان بعید است پس حالا در مورد مستند بودن این نوشته خود تان سوال ها ایرا بوجود آوردید
خدوندا ، الهی روزی برسد که حد اقل استادان محترم پوهنتون نخست نوشته ها را با کمی دقت خوانده و بعد لکچر بدهند
از شکیبایی ومهربانی کارکنان افغان جرمن آن لاین بار دګر سپاس فراوان


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 19.01.2013

جناب معزز و مجترم سید خلیل الله هاشمیان:

مضمون پر محتوای شما را خواندم و از اینکه خاطرات و برداشت های خویش از تاریخ کشور با خوانندگان تان شریک ساختید یک دنیا ممنون. بیائید سر اصل مطلب بحث کنیم.

اول- موضوع تاریخ
چیزیکه در تاریخ گذشت، تاریخ است و ما آن را تغییر داده نمی توانیم ولی آنچه امروز صورت می گیرد، امروز است و ما در قبال گفته ها و نوشته های امروز خویش مسئول و پاسخگو می باشیم. در روابط بین الملل امروز مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوبه سازمان ملل متحد تصمیم گرفته می شود. اعلامیه جهانی حقوق بشر با صراحت اعلام می دارد که وقتی یک سرباز جنگی، روی هر علتی که باشد، از جنگیدن می ماند، اسیر است و قوانین مربوطه در موردش قابل اجراست. مثلا یک پیلوت امریکائی حین بمباری وحشیانه یک منطقه بعد از سقوط طیاره اش اسیر می گردد، با وی باید بحیث یک اسیر بر خورد انسانی گردد، مهم نیست که این اسیر کافر است و افغان ها کافر را خوش ندارند، یا این دلیل که این پیلوت یک ساعت پیش در کشتار بیرحمانه دست داشت ... و غیره. آنچه در گذشته اتفاق افتاد و جزو تاریخ گشت، تاریخ است ولی ما نباید به یک عمل تاریخی که امروز جنایت است، افتخار کنیم. در مسایل امروز بر اساس معیاری های امروزی قضاوت می گردد.

دوم- موضوع آب و تاب دادن انگلیس ها به عملیات جنایتکارانه امروزیش: اگر یک انگلیس تلاش می کند که یک عمل جنایتکارانه خویش را امروز خوب جلوه دهد، این شیوه دلیل شده نمی تواند که ما عین عمل خویش را موجه جلوه دهیم زیرا دو جرم سبب تامین عدالت نمی گردد و از بعد و حجم جنایت نمی کاهد. امید است جناب شما متوجه این اصول مدنی باشد. اگر قرار باشد که عمل جرمی یک امریکائی در افغانستان سبب گردد که هر امریکائی کافر علیه یک افغان مسلمان دست بکار شود، پس در قدم نخست شما جناب امریکائی الاصل قربانی ابتدائی این شیوه فکر می گردید که نباید صورت گیرد! شما شاید به یاد داشته باشید که امروز از موضع امریکائی خویش و با استفاده از مزایای اعلامیه جهانی حقوق بشر با این صراحت و فصاحت علیه جنایات سخنرانی می نمائید. یا شاید من اشتباه کنم و شما از ماسکو یا از هاوانا می نویسد. الله اعلم.

سوم: افغان ها انگلیس ها را لاتی و کافر می خواندند! اگر افغان ها چنین فکر و اندیشه ای دارند یا در گذشته داشتند، از شما جناب بحیث یک روشنفکر منور توقع می رود که آن را توجیه نکنید زیرا مطابق منشور سازمان ملل متحد و طبق روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر ما با انسان در کل سر و کار داریم که در آن مساله کفر و اسلام نباید مطرح باشد. در عصر امروزی ما با همدیگر برخورد انسانی داریم نه عقیدتی و قومی و مذهبی ... و غیره که منشا کلیه بدبختی ها در گذشته بوده است.

قرار اقرار خود تان در آن زمان یک تعداد انگلیس ها در اثر جنگ و خصومت دست و پا و قدرت جنگی خویش را از اثر شهامت افغان های شمشیری از دست دادند، پس مطابق روحیه همزیستی امروزی آن ها باید مورد ترحم بشری قرار می گرفتند زیرا دین مبین اسلام با صراحت اعلام می دارد که لذتی که در عفو است در انتقام نیست. اگر شما با این دستور صریح اسلامی موافق نیستید، پس روحیه اسلامی شما از کجا آب می خورد. اگر شما به قرآن باور دارید پس معنی و مفهوم بسم الله الرحمن الرحیم را چه معنی و تفسیر می کنید. اگر هدف تان ترحم و مهربانی نسبت به دوستان و خویشاوندان تان باشد، باید گفت که ترحم و مهربانی در اینجا در مورد دشمن و کافر مطرح است نه خویشاوندان و اقوام شما و من.

نتیجه:
جهان امروزی بعد از این همه جنایات و انتقام گیری ها باید بطرف صلح و آشتی و برادری در حرکت باشند، نه خصومت و انتقامگیری بر اساس گذشته های تاریخ. شما در مورد جنایات خارجی ها تاکید می ورزید که قابل درک است ولی شما از این هم انکار نمی توانید که در این معامله بسیاری افغان های با افتخار نیز دست داشتند. عده ای چنین می اندیشند که هر کسیکه بنفع افغان ها کار کرد، افغان و هر کس خیانت کرد، افغان نیست، فکر نکنم یک فکر خوب باشد. امروز جناب کرزی و شرکایش بهمان اندازه در جنایات و خدمت به افغان ها مشغول اند که امریکائی و انگلیس ها دست دارند.

من بعد از تقدیم عرائظم بشکل فوق، نمی دانم که بحث و جدل سر چیست؟ آیا شما اعلامیه حقوق بشر را قبول ندارید زیرا در دنیا عدالت نیست. اگر شما خواهان عدالت هستید، پس چرا نمی توانیم این کار را از خود شروع کنیم و تاکی ما عدالت، دالر، دموکراسی، انسانیت .... را از دیگران گدائی کنیم؟


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 19.01.2013

مقالهء مورخ دانشمند جناب سیستانی صاحب راپیزامون خروج عساکر متجاوزانگلیس ازکابل بصوب جلال آباد ووقایعی که دربین راه رخ داده بود، خواندم، جناب استادسیستانی درین مقاله ریسرچ مفید وآموزنده نموده ومنابع جدید رابدسترس افغانها قرارداده اند. نمیدانم همشیره دکتورس لمر جباری وبرادرماآقای الکوزی چه نقصی از لحاظ منابع و ماخذ یاازسبک نگارش درین مقاله دیده اند که بمخالفت برخاسته اند؟ من این مقاله رابسیارمفیدومتمم آثاردیگری یافتم که قبلا نشرشده اند. بطورمثال دوجلد تاریخ (موهن لال)که شاهد عینی واقعات لشکر کشی انگلیس درسال 1838 بوده واین اثر بسیار معروف رادر سال 1846 در لندن دردوجلدضخیم چاپ کرده بود، اثرمذکور رامن درسالهای 2003 و 2007 ترجمه و در دو جلد نشر کردم.

اگر همشیره لمر جباری وبرادرالکوزی آن اثر زا بخوانند- که مستندترین و معروف ترین اثر است از وقایع جنگ اول افغان- انگلیس - آنگاه بسهولت ملتفت میشوند که انگلیسها درافغانستان چه کردند، زیرا موهن لال یگانه عضو اردوی برتانیه بود گه زبان دری را میفهمید وبحیث ترجمان مکناتن و برنس همه واقعات را بچشم خود دیده ونگاشته است، آنوقت این هموطنان ملتفت میشوند که انگلیس درافغانستان چه کرده بود. موهن لال داستان حرکت خروجی عساکر برتانوی را ازکابل و واقعات بین بتخاک وجلال آباد رامشرح گزارش داده، اما در مقالهء اخیر جناب سیستانی صاحب واقعات نوی ازمنابع دیگر اضافه شده که متمم گزارش موهن لال میباشد - وبه اجازهء جناب استادسیستانی، من این مقاله رادرجلد دوم تاریخ موهن لال ضمیمه میسازم. علاوتادوست دانشمندم داکتر خلیل الله اقتاش مهاجردرنیویارک، از یک کتابخانه درنیویارک یک کتاب قدیمی طبع انگلستان رایافته و همان داستان ترازیک عساکر انگلیس راکه استاد سیستانی به نقل از منابع موثق گزارش داده اند، اوهم ترجمه آنرا فرستاده که بااغتنام فرصت آنرادرین ستون نشر میکنم تا هموطنان ملتفت شوند که یکعده جنرالان وسیاستمداران انگلیس خودشات حکومت هندبرتانوی را بخاطر سیاست ناعاقبت اندیشش درمورد افغانستان موردانتقاد قرارداده و دراثرانتقادات روز افزون مردم انگلیس که فرزندان خود را درافغانستان ازدست داده بودند، حکومت وقت برتانیه سقوط کردو نایب السلطنه وقت انگلیس در هندوستان برطرف وتحت محاکمه قرارگرفت.

داستان بدبختی یکعده لشکرانگلیس که کسانی پاها وکسانی دستهای خودرادرتماس با شمشیرافغانها یادرنتیجه خنک وسرماباخته بودند، اگرچه درگزارش داکتر اقتاش نیز اززبان خود انگلیسها آمده است، اما برخی مورخین به آن جنبهءاساطیری قایلند، زیرابعید ازامکان بنظرمیرسد که یک لشکر بدون پا ازکوههای صعب العبورافغانستان خودرا باکش کردن سینه بدهات رسانده بتوانند.

میگوینداینها عساکری بودند که درنزدیکی قریه جات دراثر هجوم شیرمردان افغان معیوب شده وبرای دریافت غذا خودرابقریه جات میرساندند، و دلیل اینکه مردم باآنها کمک نمیکردند این بود که شیرمردان افغان اکثرشمشیر وسیلاوه داشتند، درحالیکه عسکر انگلیس تفنگ داشتند و تعدادزیادمجاهدین افغان راشهیدساخته بودند. اینکه شما میخوانیدکه یک لشکر مجهز مثلا بیست هزارنفری انگلیس درراه بین خوردکابل وجلال آبادازبین رفته، شما مطمئن باشید که حد اقل ده هزار افغان نیز جام شهادت نوشیده اند، اما مورخین ما تعداد تلفات مجاهدین افغان را گزارش نمیدهند. مردم دهات افغانستان بدودلیل، یکی اینکه ازانگلیس وکافر بدمیبردند، انگلیس را( لاتی) میخواندند، دیگر اینکه فرزندان همان قریه جات راانگلیسهاکشته بودند، لهذا به زخمیهای لشکرانکلیس کمک نمیکردند، بلکه باساس فتوی ملاها آنها رامیکشتند تا (غازی) شمرده شوند.

جوانهای امروزی که واقعات دوقرن قبل رامیخوانند، باید ذهنیت و عنعنات مردم همان وقت افغانستان را نیز درنظربگیرند. از جانب دیگرفراموش نکنید که انگلیس دوقرن است افغانستان را پیهم کوبیده، بدبخت وتباه ساخته است، شما باید خوش شوید که یک مورخ تان داستان تباهی دوقرن پیش انگلیس رابرایتان گزارش میدهد. همین اکنون عسکر انگلیس درافغانستان افغان میکشد، شهزادهء انگلیس توسط هلیگوپترخود یک مجاهد افغان راشهید ساخته بود، عکس این شکار راانگلیسها باتبختروافتخار درجرایدخودنشر کردند.چندماه قبل که شنیدم سکاتلیند ازدولت شاهی انگلستان جدا میشود، یک مقالهءاستقبالیه به دری وانگلیسی نوشتم ودعاکردم که تااخیر قرن 21انشاءلله انگلستان بچهار کشورکوچک تقسیم خواهدشد.

باعرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 18 جنوری


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.01.2013


جناب الکوزی :
تعجب آور است نویسندگان خیلی معزز چون آقای سیستانی آقای سادات آقای عباسی آقای احمدزی همه به یک نظر به شما می نویسند ولی مرغ شما یک لنگ دارد و حتی ممکن هیچ لنگ نداشته باشد.

تمام استدلال شما هیچ ریشۀ علمی ندارد ولی خوشدارید به دیالوگ بی مورد ادامه دهید شاید شما همان لمر باشید و اکنون به اسم مستعار الکوزی می نویسید هر قدر اگر بحث کنید من حاضرم زیرا من خود تاریخ زنده بسیار جنایات غیر قابل انکار هستم که شما در خواب هم آنرا ندیده اید. این راباور کنید.

حرف سرمنشی ملل متحد در مورد محکوم کردن و برائت دادن از موقف خانۀ ملل است و در آن کشور های زیاد عضویت دارند سازمان ملل از نظر اکثریت بیقدرت هم بعضاً نمایندگی میکند ولی به قدرت ها چیزی گفته نمیتواند.

همین سازمان ملل در مورد لیبیا چه فیصله کرد و چه شد اگر نه فهمیده باشید باز توضیح مفصل بدهم.
همین طور در مورد عضویت فلسطین در سازمان ملل، کشور های مقتدر برای خوش خدمتی اسرائیل رأی منفی دادند.
راکت پرانی فلسطنیان که بورد اعظمی 40 کیلومتر را دارد و بدون دستگاۀ پرتاب می شوند تابمبارد بمب های فاسفور سدار توسط طیارات و محاصره همه جانبه اقتصادی غزه که زنان و اطفال بیگناه را می کشند بسیار فرق دارد من هر نوع عمل تروریستی را مردود می شمارم ولی علت و عوام را بر شمردن کار انسان دوستی است.

اینکه افراد و اشخاص چه را محکوم می کنند و چه را محکوم نمی کنند مطرح نیست مهم اعلامیه های دولتی و تائید پارلمان هااست که در این خصوص وجود ندارد.

جنایات ابوغریب را شما فکر می کنید که بخاطر احترام بحقوق بشر افشأ کردند، ولی اشتباه میکنید آن افشاگری بخاطرایجاد ترس و وهم در بین مردم از امریکائیان بود که تا علیۀ سربازان امریکائی جرأت قیام نداشته باشند و دست به حملات نزنند و بدانند که در زندان باآنها چه نوع برخورد می شود و این کار سازمان یافته بود نه کار یک یا دو سرباز، با تأسف که شما زیاد خوشبین هستید.

اینجاجای کج بحثی نیست و من آنقدر وقت هم ندارم که در این دیالوگ مصرف کنم امیداست این آخرین نوشته من را شما به دقت و فکر عیق بخوانید.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 18.01.2013


اجازه میخواهم تا بر سبیل توضیح بعرض برسانم که سپاه متمدن و پیرو اعلامیۀ حقوق بشر انگلیس این شکست ننگین را فراموش نکرده بقول خود منابع انگلیسی بار دوم بعد از گذشت 41 سال برای انتقام جویی بر افغانستان حمله ور شده در عین منطقه خورد کابل، بت خاک و گندمک به خانه های مردم بیگناه و بی دفاع داخل شده بعد از تلاشی اگر پارچۀ از یونیفورم یا شمشیر، کارد، برچه قوای نابود شده را پیدا میکردند خانه را آتش میزدند.
پسرانی که نو پشت لب سیاه کرده بودند در مقابل مادران شان قطار ایستاده آنها را به آتش گلوله می بستند و به نوامیس مردم تجاوز نمودند.

چرا انگلیس ها گندمک را برای قرار داد با امیر محمد یعقوب انتخاب نمودند؟، این خود گواه حس انتقام جویی قدرت متمدنی بود که اعلامیه های حقوق بشر طراوشات فکری دانشمندان شان بود.

در سال 2001 میلادی یعنی قرن بیست و یک، امریکا برای گریز از دساتیر و مندرجات کنوانشن جینوا و برای آسانی کار، دست آزاد داشتن و فراهم آوری تسهیلات قانونی، مملکتی که زیر داعیۀ حقوق بشر و دیموکراسی و رهایی انسان از غل و زنجیر استبداد فریاد بر آورد و جنگید، اسرای جنگی طالب را قوت ایله جاری قلمداد و بحیث عسکر منظم با یونیفورم و تشکیلات نظامی نپذیرفته در برخورد با آنها و محاکمۀ شان کلیه اصول و مقررات بین المللی را پامال نمود.

اسرای جنگی طالبان در بین کانتینرها در برابر چشمان نظاره گر داعی حقوق بشر یعنی امریکا تیر باران شدند و به هزاران شان قتل عام گردیده به گور های دسته جمعی روی شان خاک کشانده شد و متباقی به نحو بی سابقه به ابتکار امریکا در گوانتانامو خلاف همه اصول حقوق بشر محبوس گردیدند.
آن قرن هژده و نزده نبود بلکه گرمترین بازار سودا گری اعلامیۀ حقوق بشر بود. هموطن دیگر ما از تمام جنایات روزمرۀ اسرائیل بر مردم بیدفاع فلسطین تذکر داد.

دیموکراسی و حقوق بشر ابزار سیاسی بیش نیست که در مواقع خاص برای حصول منافع معین بکار میرود. در شرق میانه وطنی بخاطر دیموکرات نبودن در حال ویرانی و بربادی است ولی نظام استبدادی و مطلق العنانی دیگری سرش بالای زانوی ناز پرور امریکا است.

توقع مراعات اعلامیۀ حقوق بشر از افغان مظلوم و بیدفاع قرن نزده که صیانت از خاک و ناموس دو اصل عمده ارزش زندگی اورا تشکیل میداد و کار خلافی نکرده آنرا جنایت خواندن قضاوت نادرست و یک انتظار بیجا و بیمورد است.

اگر افغان بالای برتانیۀ کبیر حمله میکرد و تعدادی را اسیر میگرفت و قتل میکرد اطلاق کلمۀ جنایت محلی داشت. ولی درین حادثۀ خاص جنایت از کدام مرجع و کدام قوت و مملکت آغار و چگونه بر افغان تحمیل گردید.

اگر در بررسی های همچو حوادث کمی از حواشی میثاق های بین المللی بیرون شده و واقعیت هارا در روشنایی شرائط همان زمان، سطح دانش مردم و رسوم متداول جنگ ها ببینیم بهتر است.

تا حال کوشیدم به ارزیابی همه جانبۀ شواهد تأریخی پرداخته و از قضاوت نهایی بپرهیزم ولی تبادل نظریات و پافشاری و اصرار بعضی هموطنان در برداشت نادرست این حادثه مرا وادار به آخرین ابراز نظر نمود.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 18.01.2013


صبور خان:

سلام. شما از من ثبوت خواستید و من ارائه کردم. سئوال شما ثبوت بود که ارائه گردید. اگر کج بحثی هدف نباشد، گپ حل است. حال جناب عالی علت عذرخواهی آلمان را ارائه می نماید. از شما کی خواست که علت عذر خواهی را توضیح دهید و علت عذرخواهی آلمان اصلا مطرح بحث نبود. کج بحثی هم باید حد و اندازه داشته باشد.

شما فکر می کنم که قسمت های سفید بین دو نوشته را می خوانید. اگر شما یکبار نوشته های بنده را مرور کنید، با وضاحت کامل توضیح گردیده که آنچه در گذشته اتفاق افتاد تاریخ است. ما تاریخ را تغییر داده نمی توانیم و نباید هم تغییر دهیم ولی هر کسیکه به عملیکه در گذشته رخ داده و امروز جرم است، افتخار کند، مرتکب جرم می گردد. لطفا اعتراض لمر جان را به نوشته استاد سیستانی یکبار دیگر مرور کنید.

امروز هیچ انگلیسی به استعمار انگلیس ها و فجایع ناشی از آن افتخار نمی ورزد. اگر شما با این گفته من مخالف هستید، ثبوت ارائه کنید. امروز هیچ امریکائی به بمیاران ب-52 خویش افتخار نمی ورزد زیرا جنگ و خشونت بهر شکل و محتوا باشد منفور است.

در جنگ اسرائیل و فلسطینی ها سازمان ملل متحد همیشه کشتار غیر نظامیان را از هر دو طرف محکوم نموده و همیشه بمباری های اسرائیل بالای مناطق مسکونی و راکت پرانی های حماس بالای مناطق مسکونی اسرائیلی ها محکوم گردیده است. اینکه شما از این جریانات خبر ندارید، بحث دیگر است.

هیج امریکائی شکنجه اسیران جنگی را تائید نمی نماید. اگر شما ثبوت دارید که حرف های من غلط است، لطف نموده موثق و با ثبوت ارائه کنید.

جنایات امریکا در زندان ابوغریب عراق توسط خود امریکائی ها افشا و با شدیدترین لحن تقبیح گردید. شکنجه های امریکائی ها در زندان ابو غریب عراق توسط عراقی ها افشا نشد. شکنجه زندانیان مجاهدین راه آزادی افغانسنان در گوانتانامو همیشه توسط سازمان های حقوق بشر امریکا افشا و تقبیح می گردد.

لطف نموده از کج بحثی پرهیز کن و بحث را بشکل علمی و برای نتیجه گیری مثبت ادامه دهید. بامید بحث های مثمر تان، دور از عقده و کینه توزی ها.


اسم: احمدزی    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.01.2013

اقای ًالکوزیً
قرار گفتار شما بیاید از این واقعی تاریخی قصه ًسر مگسک ً نساخته و یا جبراً زدن به میخ و یا نعل متوسل نشده ، قهرمانی ملت غیور خود را به بادی استهزا نگرفته از یک شاخ به شاخ دیگر چست و خیز نه زنیم‌۰
اینکه کی چه گفت و کی چنان میگزاریم به بعد، شاید سوالی که از شما دارم وبا جواب که ارایه بدارید تا اندازه ای بتواند این قصه ًسر مگسکً را خاتمه دهد۰

ایا ۱۷۵۰۰عساکری مهاجمی که در ان جنگ کشته شده بودند اسیر بودند یا نه ؟


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.01.2013

جناب الکوزی!
شما ازاین که مستقیماً وبا شواهد مؤثق به آنچه ګفتید بپردازید ازجواب طفره میروید میگویند" ده کجاودرختان کجا"، آنچه توسط آلمانهادرقندوزشد وبعد معذرت خواهی کردند سه هدف داشتند .
ا-آن عمل درشرایط فعلی که سخن از حقوق بشر است از طرف رسانه های تصویری مستقیماً نشر شد وهمه دیدند که مردم ملکی بودند ازتانکر،تیل میگرفتند و این تانکر مربوط نیروهای خارجی بود که ازطرف افراد نامعلوم ربوده شده بود، دربرابرآن زن طفل کشته شده بی تفنگ دیگر جواب که آنهارا برأت دهد نداشتند.
۲-چون فعلاْ هم درآن محل موجود اند و بخاطر جلوګیری ازدشمنی بیشتر مردم واعمال نفوذ بیشتر در منطقه بوده است۰
۳-این که این واقعه کوچک بود و به زمان فعلی مربوط است وهیچ چیز از دید کمره و رسانه ها دور نمی ماند۰
حال نګوید که ازکشتن یهودهاهم معذرت خواست این یک بحث جداګانه است۰
اما چرا عمل اسرائیل بالای غزه را کس محکوم نمی کنند؟
همین طور آنچه انګلیس در مورد غلامی افریقایان کرده این مسئله به شکلی از اشکال باامروز هم بستگی دارد، چون انګلیس مربوط اتحادیه اروپااست و در اروپا هزارها افریقائې زندګی دارد همچنان در انګلستان، برای آنکه خود را روشنتر و متفاوتر نشان دهند انجام شده۰
شمااز آن زمان بګوید که ایا انګلیسها از آن تجاوزات که به افغانستان وهند کرده اند فعلاً نادم اند و معذرت خواسته اند یاخیر. اګرنخواسته اند پس شما چرا اعمال آن روز را امروز محکوم میکنید۰

اتفاقات آن زمان به آن زمان مربوط است واز امروز به امروز.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 17.01.2013

جناب صبور خان:

آیا انگلیسی ها بصورت خاص و غرب در جمع از کرده های ضد انسانی شان که ناقض حقوق بشر باشد عذرخواهی می کنند؟ بلی. اینک ثبوت ها:

اول: آلمان کشور انتخابی شما بخاطر بمباری مردم ملکی چندی قبل در قندوز نه تنها عذرخواهی کردند بلکه جبران خساره هم کردند.

دوم: رئیس جمهور و وزیر خارجه امریکا بخاطر ریدن بالای اجساد مجاهدین راه آزادی افغان وقتل افراد غیر نظامی در یک خانه در قندهار ها نه تنها عذرخواهی کردند بلکه امروز محاکمه کسانی که مرتکب این عمل شدند جریان دارد. اینکه مجازات آنها نمایشی یا واقعی است بحث دیگر است.

سوم: انگلیس ها بخاطر برده سازی افریقائی ها در تاریخ شرم آور شان نه فقط عذرخواهی می کنند بلکه قوانینی را وضع نموده اند که این عمل نکتبار دیگر تکرار نشود.

نماز و اسلام: من صرف یک مثال آوردم که نماز نخواندن یک مسلمان به اسلام ربط ندارد و عدم رعایت حقوق بشر به اصل موضوع ربط نمی گیرد. حال از شما توقع می رود که بگوئید نقض اعلامیه حقوق بشر غلط است و شما باید اذیت و آزار اسیر را بدون قید و شرط تقبیح نمائید. آیا این کار را می توانید؟


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.01.2013

جناب الکوزی!
فکرمیکنم نوشته که شخصاً نموده اید و درذیل موجوداست را فراموش نمودید. خیرمن آنراباردیگربازنویس میکنم تابه خاطر بیاورید که چه نوشته کردید

« قرن بیست و یکم قرن مدنیت است و هر یک ما چه بخواهیم یا نخواهیم باید مطابق شرائط این قرن زندگی نمائیم و طرز فکر خویش را مطابق خواست روز عیار سازیم. در قرن بیست و یکم اعلامیه جهانی حقوق بشر طرح و تصویب شد. این اعلامیه با شرکت کلیه اطراف خصومت های جنگ جهانی دوم تسوید و تصویب شد. در این اعلامیه جهانی حقوق بشر جنایت در کل مردود و تقبیح گردیده است» ودرجای دیگر شمامینوسید«

قتل اسیران انگلیس بدست هر افغانی که بهر شکل و صورت در هر شرائطی صورت گرفته باشد، امروز بحیث یک جنایت مردود است و افتخار به آن غلط است.»

آقای الکوزی مکرراً باخاطرشما می آورم که کدام حقوقی بشر؟ ایا انگلیس ها هم ازجنایات که درآن زمان در افغانستان انجام داده اند پشیمان هستند؟ ایا ازآن جنایات که تاامروزوطن ماراآتش نشانده اند، را محکوم میکنند ویاکرده اند؟ همین فعلاً جنایات که درافغانستان انجام میشود کسی آنرامحکوم کرده اند. وهمین طوردرفلسطین وغزه جنایات اسرائیل محکوم میشود ؟

این را به نمازخواندن نه خواندن چه ارتباط است اگر من درآلمان نشتیم شماهم درکشور انگلیس نشته اید وباید خوش خدمتی کنید، آن راستی فراموش نکنم که معلومات زیاد دربارۀ نمازخواند من دارید آنهائیکه توان پذریرش مارا ندارند باجبران آن جنایات که انجام داده اند اگرمعذرت بخواهند ضرورت نشتن نخواهد بود که ازاینجا شعار دهیم.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 17.01.2013

جناب احمدزی از امریکا:

سلام خدمت شما و فرد فرد اشتراک کننده در بحث تقدیم می دارم. امید است علیک فرمائید. بعد از عرض ادب و احترام خدمت شما:

فکر می کنم شما باصل بحث بین جناب لمر جباری و پوهاند صاحب اعظم سیستانی توجه نکرده و بحث را بطرف دیگر بردید. لطف نموده بحث بین این دو جنابان را مرور نمائید تا به بحث من متوجه شوید. امید است از این پیشنهاد من خاطر تان نرنجد.

در افغانستان ما یک مثل داریم که ما هیچ مرده بد و زنده خوب نداریم. اگر اجداد ما افغان ها در تاریخ چنین و چنان کردند، جهاد برای آزادی علیه اشغالگران بود ولی اگر امروز این کار جریان دارد آن را تروریسم می خوانیم. اکثر دوستان به دهل خارجیان رقصیده و از قلب کشور متجاوز جنایت کار که امروز امریکا باشد این مجاهدین عزیز القدر ما را بنام تروریست و جنگ سالار کوبیده راهیست.

بتائید فرموده شما بیائید از مجاهدین سر بکف و زنده خویش دفاع کنیم بیک شرط که فرهنگ مرده پرستی را رها کرده و از مجاهدین زنده خویش قدر کنیم. بیائید از آنهائی قدر کنیم که علیه اشغالگران از قماش امریکائی می جنگند. چه ضرور که منتظر باشیم تا سه یا جهار نسل بعد از ما از این جریانات که امروز اتفاق می افتد، افسانه سر مگسک بسازیم. پشت کردن به جهاد افغان و افغانستان خوب نیست. مجاهدین راه آزادی افغانستان را چنین و چنان نامیدن فکر کنم کار عاقلانه نیست.

آیا شما با این نظر بنده موافق هستید یا از موقف امریکائی خویش مجاهدین راه حق امروز را تروریست قبول دارید ولی از مردگان ما بنام مجاهد قدردانی می فرمائید؟ آیا باین فکر هستید که هر مجاهد زنده ما تیکه داران اسلام هستند، و هر مبارزی که مرده مدافع راه آزادی بود؟ تا چه وقت باین فرهنگ مرده پرستی خویش ببالیم؟


اسم: احمدزي    محل سکونت: امريكا    تاریخ: 16.01.2013

اقاي "الكوزي"

نوشتار اقاي سستاني كه حاوي و نقل 3 دانشمند مشهور كشور مرحومين گهزاد،غبار و رشتيا در اثبات قهرماني مردم در مقابل مهاجمين است، در كجاي اين مضمون موضوع "اسيران" وجنايت در مقابل انان را دريافتيد ؟

شما در گفتار هاي قبلي خود چنين اظهار "نظر" كر ديد
"اگر جناب استاد سیستانی می نویسد که در چنین تاریخی در فلان محل افغان های مجاهد اسرای جنگی انگلیسی را کشتند، وی یک واقعیت تاریخی را بیان می دارد که باید هم بیان گردد. این یک واقعه تاریخی است و کسی نباید تاریخ را تغییر دهد. ولی اگر جناب استاد سیستانی این کار را جزو افتخارات افغان ها بحساب می آورد، باید عرض کرد که این عمل استاد سیستانی مورد سئوال قرار می گیرد. افتخارات افغان ها نباید بالای کارهائی بنا گردد که امروز جرم است"
و همچنان اين گفته نادرست شما
"قتل اسیران انگلیس بدست هر افغانی که بهر شکل و صورت در هر شرائطی صورت گرفته باشد، امروز بحیث یک جنایت مردود است و افتخار به آن غلط است"

اقاي "الكوزي" شما اگر واقيعت را بپزيريد كه مسله "اسيران جنگي" در اين واقعه تاريخي از بنياد بي اساس است بحث شما در اين مورد هيچ لزوم ندارد، هر عاقلي قتل اسيران جنگي را بايد رد كند، مگر اين جناب شما بوديد كه با بي خبري و يا كچ فكري موضوع را به راهي كشيده دانسته و يا نا دانسته به تاريخ و جان فشاني مردم خود پشت پا ميزنيد


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 16.01.2013

جناب صبور خان:

در اسلام افغانستان جنایات صورت می گیرد ولی سکوت می شود؟ سئوال این است که این موضوع را به حقوق بشر چه؟ قرآن می گوید که جناب صبور خان پنج وقت نماز بخوانید ولی صبور جان مسلمان نمی خواند. نخواندن نماز شما را به دستور قرآن چه؟ وطنپرستی ایجاب می کند که شما عملا در دفاع از وطن کار نمائید ولی شما از آلمان برای افغانستان شعار می دهید. این را به خوبی های وطنپرستی چه؟

جناب احمدزی شما سر یک چیز بحث می کنید در حالیکه اصل بحث سر چیز دیگر بود و آن اینکه اسیر جنگی نباید اذیت و آزار شود.


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.01.2013

سلام خدمت خوانده گان محترم،
جناب الکوزی شماکه ازجنایت وجنایتکار حرف میزنید ایا انگلیس هاهم باشماهم نظراند؟ ایا انگلیس هاآنچه دیروزدرافغانستان انجام داده اند آنرا جنایت میگویند؟ ایا تجاوزخودرا بالای هندوستان وافغانستان که درآن زمان انجام داده بودند وخاک مارا تجزیه کردند ودرد سربرای ماایجادکردند، فعلاً آنرامطابق قوانین امروزی واعلامیۀ سازمان حقوق بشر محکوم کرده اند ؟ ایا جنایات که اسرائیل درغزه وبالای فلسطینیان انجام داده ومیدهند این حقوق بشرکجااست که مجرمین استعمال بمبهای فاسفورسدارکه قانوناً ممنوع است و بالای اهالی بی دفاع سال 2010 درغزه استعمال شد رامحکوم کنند، وعاملان آنرابه محاکمه بکشند ،همین اکنون جنایات توسط قوای ائتلاف درافغانستان انجام میشود یک فیصدآن ازرسانه ها بخش میشود مگر شما عکس العمل مردم را دراین خصوص نادیده میگیرید! ایا تعداد تلفات افغانها دراین ده سال درافغانستان به سه هزارنفرمیرسد کدام عقل این راخواهد پذیرفت، ولی ارقام آن مخفی است ونشرنمیشود، آنهاییکه بنیان گذار حقوق بشراند ازاین جنایات چشم می پوشند ولی ماازآن دفاع میکنیم خودرامحکوم وجنایتکاررابرأت میدهیم هرگاه متجاوزین تجاوزات خودرا بالای کشورما محکوم کردند درآنصورت ما هم باید جواب مثبت دهیم.
این خوشخدمتی های بی وقت وبی بنیاد است.
پیروزباشید


اسم: احمدزي   محل سکونت: امريك    تاریخ: 15.01.2013

اقاي "الكوزي"
بعد از مرور بر گفتار هاي شما چند عرض به زبان عاميانه خدمت تقديم ميدارم.
شما به دو موضوع اشاره نموديد، يك، ضديدت خود را در مقابل كشته شدن عساكر مهاجم، دوم، دفاع از داعيه فرمان حقوق بشر و ملل متحد. قسمت دوهم را ميگذاريم به بعد. در موضوع كشته شدن عساكر مهاجم نه تنها بحيث يك افغان بلكه به حيث يك انسان كم معلومات دچار اشتباه و كج رويشي روشن و اشكار شده ايد، اول به يك اشتباه شما كه ميتواند اكثر ديد شما را بي ريشه كند ميپردازم اين عساكر مهاجم كه تعداد ان به 17500 ميرسيد قطآ اسیران جنگ نبودند بلكه بقاياي قواي جنگي بودند كه در كابل در مقابل قشون مدافع ملي شكست خورده بودند و با متاركه جنگ مجبور به عقد يك قرارد تن دهند. كتاب اقاي غبار "افغانستان در مسير تاريخ" همه جزيات جنگ بيش ازمتاركه، خدعه، متاركه و رويداد هاي و تصاميم مردم و رهبران ملي نقل قول نموده، البته دگر دوستان هم ميتواند موضوع اين حوادث را در صفه هاي544ـ 565مطالعه كنند. چون صرفه جوي باشد فعلآ از همه جزيات گذشته صرف به موارد
قرارد متاركه كه از طرف رهبران ملي به قواي مهاجم پيش كش شد و انها اين را قرارداد را قبول كردند بسنده و باقي اگر ضرورت شد باز گو خواهد شد، نوشتار داخل قوس از خود بنده است، قرارداد متاركه قرار ذيل بود:
1ـ دو نفر افغان اردوي انگليس را از كابل تا جلال آباد بدرقه و حفاظت ميكند(به باور نادرست شما چه طور دونفر يك قشون 17500 اسيران بدرقه ميتوانند)
2ـ عساكر موجوده انگليس از جلال آباد، غزنه و قندهار و غيره به هند مراجعت كنند( خدعه هميشگي انگليس كه در طرحي كه داشتن از پيوستن همين قوا به جلال اباد و باقي ماندن و دوام جنگ بود كه قواي ملي با انها در مسير راه در اويختند)
3ـ احمال و اثقال و توپخانه و تفنگ و جباخانه كه بواسطه عدم بار گيري بماند به افغانها داده شود( جناب "الكوزي" ايا ملتفت شديد كه اين قشون مهاجم اسير نبودند، اكثر لوازم جنگي با خود داشتند)
4ـ جانواده شاه شجاع تا رجعت امير دوست محمد خان در كابل بماند امير دوست محمد با ساير افغانها به كابل رجعت داده شود و 6 نفر انگليس تا رجعت امير در كابل گروگان باشد( ايا فهميديد كه صرف 6 نفر در اثر اين متاركه بخاطر رسيدن امير دوست محمد جان گروگان بود بس)
5ـ انگليس ها بار ديگر ياد افغانستان نكند
6ـ انگليسهاي معذور از رفتن در كابل نگهداري ميشوند( آنهاي كه مريض و دچار تكليف باشند نگهداري ميشوند هيچ يك در جمله اسير گفته نمي شد
6ـ اردوي انگليس در مراجعت به هند بيشتر از 9 توپ با خود نبرند.( اقاي "الكوزيي" خدا كند اين فقره چشمان شما را باز و از كج روشي به راه مستقيم اورده باشد، كسي به ضم شما "اسيران جنگي" را توپ و تفنگ نمي دهد)
جزيات جنگ و خدعه كاري انگليسها اگر ضرورت بود خواهم گفت.
احمدزي امريكا


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 15.01.2013

سلام به شما خوانندهء معزز ومحترم
انچه در بخش های خبری و تحلیل ها در سایت وزین آفغان جرم آمده و به نشر رسیده عوض نوشته های مستقل چند جملهء کوتاه:
آیا کدام کشور جهان به صورت مستقل امنیت خویش را تأمین کرده میتواند؟ جواب نه و ما به قرارداد های وساختار های ملی و بین و منطقوی ضرورت داریم.
آیا امریکا بدون مصؤنیت قضایی عساکر درکدام کشور دیګر دارند ویا در افغانستان این استثنا را قبول خواهد کرد؟
جواب نه.
آیا جامعهء جهانی به افغانستان با حضور خویش مفید واقع شده میتواند؟ جواب بلی اما این روشها که عوض مردم و سیستم سازی به جناب... افراد و اشخاص کمک کند کار به جای نه خواهدرسید. باید سیستم کمک شود تامردم درکشور و سرنوشت آن مسلط شوند.
آیا پاکستان منظور نظامیان و ستابلشمنت و مالکین اصلی حاکمیت در پاکستان درقبال افغانستان از بازی دوګانه ضد افغانی دست خواهند برداشت؟ جواب نه چنین اصلا نه خواهند کرد. صرف فرصت کمایی کردن است.
آیا پیش شرط های جانب افغانی و مقابل (مسلح) برای آغاز مذاکر که جناب بارک اوباما هم به آن تأکید کرد مانند التیماتیوم: یا قبول قانون اساسی افغانستان یا ختم صحبت و اصلا صحبت نه ویا هم یا امارت اسلامی یا هم صحبت نه وامثال ان روش درست است؟ جواب نه.
راه حل: توافق میکنیم که بر هیچ چیز اساسی مانند قانون اساسی، نوع نظام و ... درنشست های مقدماتی توافق نه کنیم. درنشست های های اولی و مقدماتی زمینه سازی کنیم که در مورد دیدګاه ها و نسخه های ما به اساس افغانیت، اسلامیت و انسانیت تصمیم بګیرند. هر پیش شرط غیر ازین اول اینکه مطالبه از مرجع است که صلاحیت آنرا ندارد. دوم توهین به خود است وسوم مانع شدن تفاهم معقول است و این همه نزدالله تعالی، مردم، و وجدان وقانون و عقل سلیم باید قابل مواخذ باشد و هست. وماعلینا الاالبلاغ المبین


اسم: د. ســــــــــــــــــــــادات   محل سکونت: انګلـــــــستان    تاریخ: 15.01.2013


خطاب به آنهایکه تاریخ پر افتخار ما را زیر سړال میبرند !!!

عزیزان ګرامی هموطنان غیور و خوانندګان محترم را عرض سلام وحرمت دارم،

از آنجایکه قراین نشان داده و تاریخ هم شاهد آن است ما افغانها به آزاده ګی وآزادیخواهی خود شهرت کافی داریم، اینکه که چقدر از ترحم کار ګرفته شده یا نه مبحث جدا ګانه است اما در دفاع از حریم خویش با تمام توان و سربازی و جانبازی ثابت ساخته ایم . . .
اګرآنعده اشخاصی که تاریخ های قبل ما رازیر سؤال میبرند و با قوانین امروزی ساخته شده غرب ارزیابی میکنند کاملأ در اشتباه میروند و به نحوی هم آګاهانه یا غیر آګاهانه شامل پروسه میشود که از طرف بیګانګان به خاطر بدنامی تاریخ ګذشته پر افتخار افغانها سازمان داده شده که منجمله از دسایس همسایګان شریر ماایران و پاکستان که در رأس شان شیطانان بزرګ (انګلیس ها) که با شعار خود( تفرقه بینداز و حکومت کن) همیشه مشهور هستند در این اواخر عکس العمل های مختلف و متنوع شان نشان دهنده چهره های کاذب شان شده میرود چون پوز های هر متجاوز در افغانستان بموقع بخاک مالیده شده و اینبار هم به جهانیان ثابت شد . . .

حال دیګر راهی برای شان نمانده باید ما را با هم مصروف بسازند و جنګ های لفظی سمتی و منطقوی را دوباره سازمان بدهند که تا اندازه بعضی ها متأسفانه جاهلانه آنرا دنبال هم میکنند، تا بعد ها راه های تجزیه و پارچه کردن برایشان ساده تر باشد چون همه هموطنان آګاهی دارند که نقشه ها و پلانهای شیطانی و خاینانه را با یکتعداد وطنفروشان و مسولین باند های مافیایی بشکل پنج زون و هشت زون شدن کشور واحد ما را طرح ریزی نموده اند. . .

پس با تمام دقت و هوشیاری باید از همه افتخارات بزرګان خویش حمایت نموده وبر ما و شما روشنفکرانست تا بخاطر آګاهی ملت واحد، قهرمان و همیشه آزاده خود در راه حفظ وحدت ملی و افتخارات قبلی خود باشیم و به هیچ یک مرتجع که تاریخ پر افتخار کشور و مردم غیور مارا زیر سوال میبرند مجال ندهیم تا آهسته آهسته با این نوع از شستشوی مغزی که از چندین سال آغاز کرده اند پلانهای شان را در نطفه خنثی سازیم.

هموطنان با درک و غیور افغان!
درین روز ها آوازه های جدیدی نیز زمزمه میشود که ګویا در اواسط ماه آینده یعنی فروری یکبار دیګر زیر کاسه ها نیم کاسه های ظاهر خواهد شد و با نیرنګ جدیدی تحت نام شورا، حرکت یا نهاد متخصصین یا پروفیسوران و دانشمندان در کشور هسپانیه زیر نام کدام کنفرانسی بنیاد خواهند ګذاشت که خود یک دام نو است برای غافل کردن تمام ملت صادق افغان. . .

در رفاقت با وفا باش ګر ترا مردانګیست
نیست رسم صادقان بر عهد خویش آتش زدن

به آنهایکه در صدد چنین کاری مدد معاش و جیب خرچ خویش را از این راه بدست میآورند فقط یک جمله خیلی ساده و بسیط مینویسم و میګویم :

این اګر خوب است اګر بد از آن من است ، تو برو خود را باش !!!

با تمام اشتباهات و حتی جنایاتی که در طول بالاتر از سه دهه اخیر بالای مردم و کشور عزیز ما صورت ګرفته و یا تحمیل شده بود یا تا الحال دوام دارد با آنهم همه از آن خود ماست تا ما خود را از استفاده جوئي ها و نوکری بیګانګان نرهانیم و تا ما خود به هوش نیائیم و برای نجات کشور از خواب غفلت و احساس دروغین خود خواهی ها فرود نیایم و فروکش نکنیم، دست بدست هم ندهیم ووطن و مردم رااز تمامی این اهریمنان آزاد نسازیم، تاریخ نشان داد که ما هیچ یک دوست واقعی نداشتیم و نه داریم تا با صداقت با ما ګام برداشته باشند یا هم بردارند، فلهذا همه شان راستی است یا چپی ، غربی است یا شرقی، کفری است یا به اصطلاح اسلامی فقط تا سر مطلب خود یاری دارند وبس. . . !!!

یکبار دیګر بر سخنانم تأکید میکنم که نه به بزرګان ګذشته و نه به تاریخ پر افتخار ما کسی را مجال تعرض بدهید و نه هم اضافه ازین دست خوش حوادث و نابسامانی های سازمان یافته بیګانګان شوید، به نظر بنده هرکه پیروی از تحریکات این شیاطین میکنند نه از جمع ماهستند و نه هم افغان حقیقی محسوب خواهند شد .

ز حادثات جهانم همین خوش آمد وبس
که خوب، بد و زشت روزګار در ګذراست

یعنی زمستان میګذرد و روسیاهی به ذغال کمبخت میماند. . . !!!

با عرض احترام
ســــــادات


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 14.01.2013


الکوزی صاحب عزیز و مهربان!

ببخشید که وعده خلافی کرده باز نوشتم، از برکت همین دریچه و دوستان دانایی چون شما آموختنی زیاد است.
من قسمت زیاد عمرم را با اعلامیۀ حقوق بشر سر و کار داشته جواب های خودرا قبلاٌ یافته بودم.

از توضیحات عالمانۀ شما دنیای سپاس. مؤفق و بسلامت باشید.

ارادتمند شما
عارف عباسی


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 13.01.2013


دوست و دانشمند معظم شاغلی عباسی صاحب:

چرا اسلام مشکل زا می باشد؟ بخاطری که بحث ما در مورد رابطه بین یک کشور اسلامی افغانستان با یک کشور الحادی انگلیس است.
شما هر قدر بر اساس اسلام استدلال کنید، طرف مقابل آن را هم نمی فهمد و هم با آن خود را مقید نمی داند.
برای جلوگیری از جنجال و رفع کینه توزی ها بین ساکنین کره زمین و ایجاد همزیستی بین ساکنین کره ارض بر اساس اصول انسانیت، ما باید بر اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید ورزیم.

شما اگر اعلامیه جهانی حقوق بشری را مطالعه کنید، جواب سئوال خود را یافته می توانید. در تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر تمام چیزهای مورد نظر شما از قبیل قوانین مدنی، احکام شرعی، عرف و عادات و رسم و رواج کلیه ساکنین کره ارض در نظر گرفته شده است!


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 13.01.2013


الکوزی صاحب محترم!

نمی خواهم با ادامۀ مزید این بحث موضوعات مهم جاری را کنار برده و با کمال احترام به جناب شما این آخرین تبصرۀ من پیرامون این موضوع است.

نمیدانم بحیث یک مسلمان روی کدام دلیل از دساتیر دینی در مورد برخورد با اسرای جنگی تذکر ندهم که صراحت خاص دارد و این کدامین سنگی است که توان بلند کردن آنرا نداشته باشم و آنر بوسیده بجایش بگذارم و چرا این تذکر مشکلات اجتماعی را بوجود بیاورد، این تبصرۀ شما مایۀ تعجب من گردید. شاید هم قصور فهم و دانش من باشد.

این حادثه در یک قلمرو اسلامی توسط افغانان مسلمان خلق گردیده. و قضاوت معمولاٌ باید بر یک معیاری متکی باشد، قوانین مدنی و یا احکام شرعی و در عدم هر دو بعرف هم مراجعه می گردد.
به خود حق وکالت از جناب محترم سیستانی صاحب را نمیدهم


اسم: اکبر اچکزی   محل سکونت: قندهار    تاریخ: 13.01.2013

د شاغلی اعظم سیستانی په توجه رسول غوارم. تاسو د انگلیس او افغان پر بحث بوخت یاست اما تاسو شاید خبر یاست چه دا کارونه تیرسوی او هیر سوی موضوعات دی. نن امریکائیان پر مرو مجاهذینو شاشی کوی او د امریکائیان قهر پاروی او حتی د امریکائی مسئولین په دی باره کی خپل قهر او غضب نشی پتولای اما تاسو شاغلی سیستانی چوپ او بی جواب ناست یاست. کولای شم چه ستاسو نظر پدی باب و غوارم. زما په نظر دا کار د یو افغان پوهاند لخوا قابل د عفو ندی او آینده نسل ستاسو دا کار نشی زغملای.

په دیر در ناوی
اکبر اچکزی له قندهار نه


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 13.01.2013

دوستان عزیز هر یک جناب داکتر سل سعیدی و دانشمند عارف عباسی، سلام ها و احترامات متقابل من را نیز بپذیرید و از ابراز نظر تان جهانی سپاس و شکران.

مثل معروف وطنی ست سنگی را برداشته نمی توانیم بهتر است بوسیده و بجایش بگذاریم. دخیل ساختن دین مبین اسلام در امور سیاسی و مملکتی امروزی مشکل بزرگی را سبب می گردد. با این کار از یک طرف ما به دین بی حرمتی را روا می داریم و از جانب دیگر مشکلات اجتماعی خویش را بیشتر می سازیم. زیرا ما در جهان معاصر صرف و صرف با مسلمان ها سر و کار نداریم. پس بهتر است که از شیوه ها و اصولی کار بگیریم که جهان شمول باشد و در برگیرنده دوست و دشمن باشد. در حل و فصل موضوعات بین الدولتی بهتر است به اعلامیه جهانی حقوق بشر مراجعه نمائیم. در این اعلامیه صرف و صرف به مسائل ذات البینی مسلمانان یا عیسوی ها .... توجه نگردیده است. در این اعلامیه مشکلات بشری بدون در نظر گرفتن تعلقات مذهبی و قومی و رسم و رواج خاص ملی و منطقوی ساکنین کره ارض به بحث گرفته شده است.

درست است که در زمان جنگ های افغان و انگلیس حقوق بشر تسوید و تصویب نگردیده بود و اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از جنگ جهانی خانمانسوز دوم بمیان آمد. یک اصل پذیرفته شده در حقوق موجود است: قانون به ماقبل رجعت نمی تواند یعنی ما هیچکسی را بر اساس قانونی که بعد از یک عمل رخ داده است محاکمه نمی توانیم. مثلا مواد حقوق بشر بالای کسانیکه در جنگ های افغان - انگلیس مرتکب کاری شدند، تطبیق نمی شود. ولی مواد اعلامیه حقوق بشر بالای ما و شما قابل تطبیق است.

طبق روحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچکس نباید به عملی ببالد که امروز جرم است. مثلا امروز اذیت و آزار اسیر جنگی جرم است. این حکم بالای کسانیکه مرتکب این عمل در گذشته گردیده قابل تطبیق نیست. اکثر کسانیکه این عمل را در وقت و زمانش انجام داد فعلا زنده هم نیستند که محاکمه گردند. اما اگر کسی به این اعمال تاریخی امروز افتخار می کنند، جرم است. می خواهم تکرار کنم: توضیح واقعات تاریخی کار خوب است ولی توجیه آن واقعه تاریخی که اگر امروز صورت می گرفت جرم می بود، یک عمل جرمی است.

اگر جناب استاد سیستانی می نویسد که در چنین تاریخی در فلان محل افغان های مجاهد اسرای جنگی انگلیسی را کشتند، وی یک واقعیت تاریخی را بیان می دارد که باید هم بیان گردد. این یک واقعه تاریخی است و کسی نباید تاریخ را تغییر دهد. ولی اگر جناب استاد سیستانی این کار را جزو افتخارات افغان ها بحساب می آورد، باید عرض کرد که این عمل استاد سیستانی مورد سئوال قرار می گیرد. افتخارات افغان ها نباید بالای کارهائی بنا گردد که امروز جرم است.

هدف از توضیحات فوق صرف و صرف توضیح یک موضوع است و بهیچوجه توجیه نیست. ممکن است این شیوه عادلانه نباشد ولی یک واقعیت است و ما نمی توانیم از آن چشم پوشی نمائیم. مهمتر از همه هدف ما از توضیحات واقعات تاریخی باید ایجاد و ترویج احساسات دوستی و همبستگی بین افراد و گروههای مختلف باشد که ممکن است این گروه ها در گذشته خصم همدیگر بوده باشند. اگر ما به قتل و کشتار دشمنان خویش افتخار می کنیم، در حقیقت ما در ترویج فرهنگ خشونت سهم می گیریم که نقض صریح از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر است. مهمتر از همه افتخار به قتل و خون بین انسان ها بهر بهانه ای صورت گیرد، کار خلاف اصول انسانیست.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 12.01.2013

خوانندهء معزز و جناب الکوزی سلام به شما
دقیقا طرح این مسایل از دیدګاه ها مختلف دقیقا قابل طرح است و هیج مشکل ندارد وباید هم باشد. من خواستم ممد تفاهم نیک شده و جنجال ممکن را به این مفهوم حل کنم که هریک از هموطنان معزز مسایل را از دید ګاه های مختلف مطرح کرده اند واصلا کدام اختلاف اساسی وجود ندارد بلکی دید از زاویهء جداګانه است. تشکر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 12.01.2013

محترم الکوزی صاحب !
از ابراز نظر درین بحث از جناب شما کمال امتنان دارم . با شما مؤافقم که قضاوت بالای وقایع گذشتۀ تأریخ و جرم و جنایت پنداشتن یک عمل متکی بر معیار های قانونی ، اخلاقی و انسانی باشد نه احساسات و عواطف ، فکر میکنم دساتیر اسلام در رویه با اُسرای جنگ از اعلامیۀ حقوق بشر قدامت دارد که اگر مراعات می شد . قضاوت باید مستند بر حقایق و اسناد مؤثق تأریخی همه جانبه باشد که من در نوشته ام درین مورد خاص آنرا ناقص و متضاد یافتم ، تنها به آثار منابع انگلیس استناد نمودن و قضاوت کردن سلامت قضاوت را خدشه دار می سازد . یک عمل را یکسره جرم و یا جنایت خواندن از طرز دید یک عالم حقوق بشر کار ساده است ، اما تحلیل گر که همیشه در جستجوی مو در خمیر است بنابر ایجابات مسلکی اش به عمق موضوع داخل می شود و بدون این که قضاوتی کرده باشد کلیه شرائط و احوال یک حادثۀ خاص تأریخی را با سطح دانش عوام، موجودیت ضابطه های حقوقی و قانونی و مؤسسات تطبیق کنندۀ آن در همان حالت خاص مورد بر رسی قرار میدهد و همچنان عنعنات عرفی را از قبیل قول، تعهد ، وعده و سوگند در تحلیل خود می گنجاند. حتی قاضی قرن بیست و یک در قضاوت واقعۀ قرن هژده تنها اعلامیۀ حقوق بشر ملل متحد را وسیله قرار نداده شاید از آن ذکری هم نکند و جنایت بودن و نبودن و جرم پنداشتن و نپنداشتن یک واقعه را بر اصول انسانی و صدمات و تلفاتی که یک کتلۀ انسانی متحمل شده اند مورد قضاوت قرار دهد.
در برخورد با فراریان انگلیس ( اُسرا) در آن زمان ملل متحدی و حقوق بشری وجود نداشت ، افغانستان مملکت به انزوا برده شدۀ محروم علم و دانش و سواد و نظام دولتی ملوک الطوائفی قبیلوی بود ، ولی این شرائط دلایل تبرئۀ متهمی را در ارتکاب یک عمل فراهم نمی آورد، و همچنان قاضی متهم افغان آن زمان را مطابق اصول و مندرجات حقوقی و قانونی مملکت دیگر یعنی انگلیس محاکمه کرده نمی تواند آنچه برای قاضی بحیث دستاویز وسیلۀ قضاوت قرار میگیرد در نخستین قدم شریعت اسلام است که دین اکثریت مردم بوده دوم عرف محل است که غیر کتبی بوده ودر حامعه متداول است مثلاٌ کود های پشتونوالی و عدول از آن در قضاوت نقش دارد.
اگر نوشتۀ مرا بدقت مطالعه نموده باشید بیشتر تحلیل و پالیدن اسناد و مدارک بوده تا قضاوت. لطفاٌ بازهم جواب مرا دفاعیه تلقی ننموده تحلیل دیگر پندارید.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 12.01.2013

قابل توجه جناب داکتر سل سعیدی از لندن:

این فرموده شما کاملاً بجاست که هر مطلب از نگاه و زوایای مختلف به بحث گرفته می شود ولی امروز بحث معیاری گردیده و مطابق روحیه منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر همچو مباحث دنبال می گردد. آیا این یک زاویه درست نیست که ما مسائل را از دیدگاه حقوق بشری به بحث بگیریم.

مطابق روحیه منشور جهانی حقوق بشر، جرم جرم است و هیچ عذری نمی تواند یک جرم را جنبه بشری دهد. مثلا اذیت و آزار و شکنجه اسیر جنگی دشمن جنایت است. اگر در تاریخ صورت گرفته، تاریخ گردیده و بالیدن به آن جرم است، مهم نیست که این کار از طرف یک افغان صورت گیرد یا یک انگلیس.

امید است این یاداوری کوچک توجه جناب عالی را به اصل بحث معطوف سازد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 12.01.2013

جنابان هر یک سیستانی، عباسی و لمر جباری:

تاریخ نویسی و تاریخ خوانی بهترین کار است برای رسیدن به یک هدف عالی: تاریخ خویش را باید خواند و از کارهای خوب تاریخی تمجید نمائیم و آن را ادامه دهیم و از کارهای منفی آن پند و عبرت گرفته و از تکرار آن خوداری ورزیم. معیاریکه امروز یک عمل تاریخی را خوب و بد معرفی می کند، ارزشها و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر است که بعد از جنگ جهانی دوم خانمانسوز با شرکت تمام طرفین مخاصمه به تصویب رسید.

قرن بیست و یکم قرن مدنیت است و هر یک ما چه بخواهیم یا نخواهیم باید مطابق شرائط این قرن زندگی نمائیم و طرز فکر خویش را مطابق خواست روز عیار سازیم. در قرن بیست و یکم اعلامیه جهانی حقوق بشر طرح و تصویب شد. این اعلامیه با شرکت کلیه اطراف خصومت های جنگ جهانی دوم تسوید و تصویب شد. در این اعلامیه جهانی حقوق بشر جنایت در کل مردود و تقبیح گردیده است: مثلاً برده سازی افریقائی ها توسط سفید پوستان یک جنایت بود و امروز امریکائی ها آن را تقبیح می کند ولو اگر از اثر این کار پدرکلان های سفید پوستان حاکم هم در این جنایت دست داشتند! کشتن اسیران جنگی انگلیسی توسط افغانان با شهامت و غیور یک جنایت بود زیرا کشتن اسیر و اذیت و آزار اسیر جرم است و هیچ کس حق ندارد از آن بهر بهانه و دلیلی باشد با افتخار یاد کند.

قتل اسیران انگلیس بدست هر افغانی که بهر شکل و صورت در هر شرائطی صورت گرفته باشد، امروز بحیث یک جنایت مردود است و افتخار به آن غلط است. بعین شکل سیاست استعماری انگلیس که سبب هزاران مشکل برای مردم در سراسر جهان شده، جنایت بود و امروز هیچ انگلیسی نمی تواند و نباید از آن با افتخار یاد نموده و بشکل یک وحشی استدلال نماید! امروز اسیر اسیر است، فرق نمی کند که این اسیر به کدام گروه تعلق دارد. اذیت و آزار اسیر جرم است!

جناب سیستانی: فخر ورزیدن بر یک عمل تاریخی که امروز جرم ثبت گردیده یک عمل جرمی است و شما چرا بالای یک عمل جرمی تاکید می ورزید، چه فرق می کند که این مشوره از طرف یک خلقی یا پرچمی حنایتکار به شما داده می شود؟ شما چرا آماده شنیدن حقایق از زبان دشمنان تان نیستید؟


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 11.01.2013

سلام به خوانندهء معزز
خبر اینکه در انتخابات آینده کارت هویت الکترونیکی اتباع استفاده شود که در سایت وزین افغان جرمن آنلاین نیز به نشر رسیده، خبر بس خوش، تصمیم به جاء و درست و باید این کار قبلا هم میشد وباید استقبال شود. اینکه این بهانه شود موانع در برابر انتخابات وکار کمیسیون منتخف حاکمیت شود باز مشکل خواهد بود و فریب در کار خواهد بود. اینکه این هدایت را شورای وزیران افغانستان داده نادرست او تصمیم به ذات خود درست است اګرتا آنزمان دولت این کارت هویت را توذیع کند؟


اسم: Dr.Sayedi Salahuddin    محل سکونت: uk    تاریخ: 09.01.2013

سلام واحترامات خوانندهء وګرامی
زمانی درین کرکین بحث جناب معظم داکترسیستانی، جناب ع عباسی، جناب د سادات و خانم/ ویا آقا لمر را میشنوم احساس برایم پیدا میشود که هریک به نحوی از جانب دیګر قضیه رامورد مداقه قرار میدهند. میګویند حافظه ازتاریخ حد اقل دوګانه است. در تاریخ استعمار دید تاریخ از نګاه استعمارو دید تاریخ از نظرمردم مستعمره. و حال که درین مبحث ایم قبل ازینکه بحث اصلی جناب سیستانی را بخوانم از لابلای این تبادل نظر میتوانم درمورد نوشته های جناب محترم داکتر سیستانی تخمین، تصور و برداشت داشته باشم. ضرورت میدانم که تأکید کنم که استعمار بذات خود کلمهء عربی و در اساس به مفهوم مثبت است از استعمر و استعمر به معنای طلب اعمار است. خود نمی توانم اعمار کنم و از کسې دیګر طلب اعمار میکنم. دیدګاه استعمار چیان انګلیس وخت ودیدګاه رسمی شان درمورد لشکرکشي های وقت این است که انسان متمدن سفید پیشرفته رسالت دارد تا تمدن رابه کشورها وجوامع عقب مانده برده و رسالت خویش را اداء کند. اما دید مردم کشور های مستعمره چنین نیست بلکی آمدن هر چیزی کشور ها و جوامع مستعمره راتا توانستند غارت کردند و بردند وسوختند و... به اساس همین دید استعمار درسطح سازمان ملل متحد کشورهای استعمار ګر مکلف بودند همه سال راپورراتقدیم میکردند که درسال که ګذشت به چه اندازه کشورمستعمره را برای زندګی مستقل آماده کرده اند. انګلیس های وقت این ګذارش راحتی درمورد ایرلند تازمانی میدادند که در مقطع معین تاریخ نام کشورخویش رابریتانا کبیر و ایرلند ساخنتندوګفتند دیګر ما یک کشورهستیم و ضرورت به ګذارش نیست.
درین ګیرو دارو کشمکش ها مبارزات آزادی خواهی که مردم کشور های مستعمره به قیام ها دست میزنند و به خراب کاری د کشت و خون میپردازند سوال مطرح میشود که آیا مشخصهء افغانها بود و یا در تاریخ بشریت چنین حالات موجودبوده و تراژیدیهای انسانی جریان دارد سوال است که ابعاد مختلف دارد. یکی بعد انسانی است که به افغانستان آمده به سیاسیت و سیاسیت حکومات کاری ندارد و برای وعده داده شده که برایش امتیاز میدهد و پول و خدمت خواهد کرد نه قصد کشتن دارد وخود فرزند و زن و اولاد دارداما درموضع قرار ګرفته که منجر به کشتن مردم بی ګناه میشود و بعدا خود خواسته و ناخواسته مورد حملهء متقابل قرار میګیرد و ... تراژیدی های متقابل واقع غم انګیز اما مسألهء موجه بودن دفاع ازکشور و اندازهء آن و کاری نه کردن و اندازهء آن مسایل اند که جواب آن سخت مشکل است. از لحاظ حقوقی ودفاع خودی کسې به خانه ات تجاوز کردو شما با فیر مرمی وی را از پادر اوردید و وي در حالت افتاده و شما میروید و چند فیر دیګر میکنید شما از حالت دفاع خودی خارج و خودقاتل میشوید. امااګر ترس این است که این میرود و واپس میاید وباز انتقام میګیرد باز مسأله مشروعیت اقدامات بعدی مطرح است مسایل اند پیچیده. اما مسایل تاریخ و تاریخی را با عینک ها حقوق بشر قرن بیست دیدن برداشت و برخورد درست به نظرنمی رسد. تاریخ پُر افتخار روم باستان و یونان و ... مانند تاریخ از شش بُعد نه مانند واقعه نګاری (کرونولوژی) بلکی جوانب دیګر وارتباطات دیګرمسایل مانند نګاه تاریخ بدون داخل کردن احساسات مورد مطالعه قرار ګرفته و از آن پند وعبر وبرداشت های آموزند صورت ګیرد. آنچه برخورد استعماری دولت های مستعمره بود مانند تاریخ آنوقت باخونسردی تمام مطالعه کردن و پیش کش کردن بکار است.اینکه چه تراژیدی های بشری از هردوجانب واقع شده نباید سبب تفرقهء امروزی ګردد. بلی آنچه دید افغانهای ازادی خواه مطالبه میکرد عمل کردند این به دان معنا نیست که تراژیدی ها انسانی انسان عادی انګلیس در بر ګرفته و انسان کشته شده. استدلال مشابه را میتوان کرد. کسې کسې راکشت و قاتل کشته میشود. حال مطرح کنیم که قاتل دختر دارد قاتل پسر مو مادر وهمسر دارد و ... این ظلم را نباید درحق ایشان کردو.....
اګر تصور بکنیم و به عنوان مثال بیاوریم که سرتیمار دیورند وزیرخارجهء هند برتانوی به امیرعبدالرحمن خان می آید و میګوید:
یا این توافقنامهء دیورند لاین راکه درهند تهیه شده امضاءکن. یا جنګ و عساکر انګلیس در دوطرف در هرات و قسمت شرقی فزیکی حضور پیدامیکنند. به قیام های مردم و سران معیین تهدیدمیشود و سرنوشت تراژیدی امیر دوست محمد خان و امیر شیرعلیخان نیز امیر را تحت تأثیر قرار داده و خود نیز بیشتر از ده سال در تبعید بود و بلاخره مجبور به امضای متن انګلیسی بدون روشن بودن محتوی نقشه های ضمایم شده و در ظرف سه سال امیر بنابر همین تهدید ها مسایل سرحدی را به تعویق انداخته و در موارد حد اقل سه ګانه صریحا مخالفت میکند و چند بار اعتراض میکند که این آن نقشه های نیست که برای وی نشان داده شده بود و مسایل معیین تاحال روش نمی باشد و....... و درتقسیم هند عوض تقسیم هند برتانوی که درآن مناطق شرقی خط دیورند لاین شامل نبود و حتی درآن وقت صرف پیشاور و بعضی مناطق دیره جات شامل بود[آنهم غیر مشروع] و دهها تخلف درحق ملت و درچنین شرایط مردم کشور ما در برابر بیګانه های برخورد افراطی و درموارد غیر از نګاه تراژیدی انسانی غیر موجه کرده باشند ایا قابل توجیه نیست؟ مسلما یکبار دیګر مسایل تاریخ و مبارزات آزادی خواهی مردم با دید تراژیدی ها که افراد معین کشور استعمارګر به آن مواجه شدند موجه و مستدل ساخت. بلی انسان کشته که ازخود فرزند داشت و خانم و خانواده و ارمان اما درموضع قرار ګرفته که چین خطر را به خود قبول کرده. این مسأله جوانب دیګر نیز دارد اما امید سهم خویش را درین راستا مانند یک نظر دیګر جهت انتخاب خوانندهء معزز پیشکش کرده باشم. تشکر باز هم ګپ طولانی شد ودوباره نخوانم امید با بزرګواری ازخطا های خطی ام بګذرید.


اسم: صبور   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.01.2013


باعرض سلام وحرمت خدمت همه ،

اگر از حرافی بگذریم مرا ببخشید که بااین قلم کوچک در این بحث شمارا درد سر می دهم، هستندعده ای که در لجنزار تعصبات کور قومی، لسانی و مذهبی غرق شده و از هر شیوه و روش غرض آلودبخاطر بر آورده شدن مقاصدشوم خود دست به هرناروای میزنند، ازافتخارات تاریخی گرفته تا تحت سوال قرار دادن آنعده ازشخصیت ها ونویسنده گان معظم که بیانگرروشنگری و افتخارات ازلابلای تاریخ وزبان گویا ی حقایق تاریخی وهم افشاگر اعمال این متعصبین تفرقه ونفاق بوده اند. اینکه برخورد مردم یا زما مداران درآن مقطعۀ تاریخ دربرابراشغالگران چه بوده است نشاندهند خشم مردم دربرابرآن کشتار بی رحمانۀ متجاوزین مجهز باتوپ وتفنگ وتمانچه دربرابر تیروکمان وشمشربوده است.
اگربرای یک لحظ خودرا درآن موقعیت که هزاران جوان دربیش روی وچشمان ما درخون غلطیده باشند وآن پدران ومادران که جوانان واقارب خودرا ازدست داده باشند قراردهیم بازهم این سوال رامیکنیم! جای بس افسوس است که خودکش بیگانه پرستیم.
به امید سعادت


اسم: ســــــــادات   محل سکونت: انګلـــــــستان    تاریخ: 08.01.2013

بســـــــــم الله الرحمن الرحیم

دوستان ګرامی ، خوانندګان محترم و افغانان اصیل و غیور را سلام و سر سلامتی باد!
اجازه دهید با قلم ناتوان،ضعیف و شکسته خویش از تمامی نویسندګان محترم به هر سطح دانش ورتبه علمی که رسیده اند خواهشمندیم که اګر زیر کاسه های تان نیم کاسه نیست و راه دزدی و نوکری با اجانب و بیګانګان ندارید و در تاریخ حد اقل بالاتر از سه دهه ګذشته در جنایات واقع شده در کشور و خون ملت افغان دست خیانت نداشته اند چرا با نام های مستعار و جعلی مینویسند و چرا مردانه و افغانوار با صداقت از نام و آدرس خویش ظاهر نمیشوند تا ملت هم بدانند که به اصطلاح عیاران مرد و نامرد کی است یا دزد و بز معلوم شود که ملت پر افتخارو خواننده ګان عزیز هم از این سراسیمګی بیرون شوند !!!
یکبار دیګر خواهش وتمنا میکنم تا حد اقل از تمسخر به بزرګان و اهانت به آدرس نویسندګان و یا بهتر است بګویم به اساس دسایس بیګانګان به تاریخ واقعأ پر افتخار افغانستان و ملت آزاده آن و یا شخصیت اشخاص قابل احترام در کشور را زیر سوال نبرید !

اګر تجاوز ها محکوم ساخته میشود و یا پوز های متجاوزین شان در ادوار مختلف تاریخ به خاک مالیده شده این بکلی در خون هر افغان اصیل و حلالی بوده و خواهد بود چون با بیګانه پرستی و غلامی عادت ندارند و همیشه خواسته اند آزاد، سربلند و پر افتخار زندګی کنند و همین فقط ګناه ما افغانان است !!!
بلی!
یک چیز را با تمام جرأت و سراحت به حیث یک افغان آزاده و ملی میتوانم بنویسم که ملت افغان هیچ یک غلام و نوکر بیګانه را نه تنها که نمیبخشد بلکه باید بګویم که این چنین کثافت های صادر شده به ما و میکروبهای اغیار در آن خاک پاک و مردم بی باک آن جا نداشتند ، ندارند و نه خواهند داشت. . .

آنکه ندانست نمک و نان ما
کی شود همراه و همګام مـا

و ما علینا الاالبلاغ


اسم: lemar Jabari   محل سکونت: Germany    تاریخ: 07.01.2013

خدمت دانشمند محترم عباسی صاحب و همچنان محترم سیستانی صاحب
اینګه من پیش از پیش کفته بودم لطفا مرا تاپه نزنید و توضیح ندهید ، دلیل اش ترس و بیم نبود فقط میخواستم از ضایع شدن وقت جلوګیری کنم . من پیش بینی میکردم که شاید خوانندګان قلم بدست ګیرند و بخواهند در باره مظالم انګلیس های متجاوز بمن تشریح دهند و بعد من جواب بدهم که نه ، من طرفدار انګلیس ها نیستم من ظلم و تجاوز انګلیس ها راکه در افغانستان انجام داده اند به شدید ترین حد نکوهش میکنم و از آن نفرت دارم . فقط میخواستم ضرورت چنین مکالمه پیش نیاید اما متاسفانه پیش بینی ام درست ثابت ګردید و اینک شما در باره ظلم انګلیس ها بمن نوشتید
من نګفته ام که چرا مردم محل انګلیس ها یی را که در حال فرار بودند کشتند ( اګرچه از نظر من نادرست است ). من نګفته بودم که چرا افغان ها در قریه ها در آنوقت منشور ملل متحد را مراعات نکردند ( آنقدر هم پر توقع و از خصوصیت های مردم خود بی خبرنیستم ) من صرف ګفته بودم که قصه کردن آن واقعات ( قصه کردن بخش های عاطفی آن ) با یک نوع هیجان و ذوق زده ګی کمی برایم سوال برانګیر است . واقعه در آن زمان و در شرایط آنوقت رخ داده اما بیان آن که امروز صورت میګیرد آیا با بالندګی و شوق و ذوق صورت بګیرد یا لا اقل همانطوریکه شما لطف کرده اید در فکر توجیه آن باشیم و بسیار به آن نبالیم. حرفی در دلم ګشت و سوالی بود که خواسته بودم دوستانه با خوانندکان در میان بګذارم حالا دیګر از آن ګپ خود هم تیر هستم و خط میدهم که تیر هستم
عباسی صاحب شما درین موضوع یک بعد مهم تاریخی را که من اصلا در باره ان آګاهی نداشتم به حیث یک احتمال اضافه کرده و به موضوع که تا کنون صرف یک ابراز نظر بود جنبه علمی و تاریخی داده و آنرا شایسته بحث های تاریخی ساخته اید که سپاسګزارم . من هیچ این ( احتمال ) را تصور نکرده بودم که امکان دارد وزیر محمد اکبر خان امنیت انګلیس ها را تا جلال آباد تضمین نموده باشد و بعد بنا بر دلایلی آن تضمین عملی نشده باشد
بهر ترتیب شما این موضوعات را بهتر میدانید و من هیچ نمیدانم
در شروع نامه من حرف از پیش بینی شد . حالا یک پیش بینی دیګر . حدس میزنم که شاید یک جواب شدیداللجن سیستانی صاحب عنوانی من در سر راه باشد . آنرا هم پیش از پیش جواب ګقته و دیګر وقت خوانندګان را نمیګیرم
در جواب قبلی خود خدمت سیستانی صاحب ګفته بودم که آنها مرا بصورت یقینی با کس دیګری به اشتباه ګرفته اند وقتی نامه شان را دوباره خواندم متوجه شدم که در اخیر باز هم از ګمان یاد کرده و صد در صد متیقن نبوده اند . ضمنا متوجه شدم که جواب شان و قهر شدن فوری و بی جای شان هر چند شایسته یک پوهاند به نظر نمی رسید اما خلاف آنچه که در خواندن اول فکر کرده بودم ، آن نوشته کلمات رکیک هم دربرابر من نداشته است
من وقتی لست طویل تالیفات ایشان را که محصول سالها زحمت کشی است میبینم ، خودم ناراحت میشوم که چرا چنین حرف هایی با اوشان رد وبدل شود اما خوب ، اشخاص بزرګ باید خود شان سطح ګفتار خود را پایین نیاورند و زمینه چنین بحث ها را فراهم نکنند
در مورد نام ، عباسی صاجب محترم راستش من ازین دیګر خسته شده ام که هر کسی با خواندن نام لمر ، مرا ( آقا ) خطاب کند و من در جواب بګویم که آقا نیستم ، متاسقانه نام من چنین سو تفاهم را بار میاورد . این بار نخواستم تصحیح کنم . اصلا بهتر است نام خود را تغییر بدهم
از لطف شما عباسی صاجب تشکر برنامه های خوب تان را واقعا مس میکنم
با احترام


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 07.01.2013

محترمه لمر جباری !
بحثی را که انتخاب فرموده اید نیازمند تحلیل همه جانبه بوده باید آنرا از جهات مختلف بروی اسناد تأریخی مورد بر رسی قرار داد ، اولتر این رویداد را بحیث یک تجاوز علنی ، غیر مشروع و با بکار بستن دهشت ناکترین قوت جهنمی نظامی وقت و همزمان این واقعه را از موقف یک مدافع بیضرر، بیدفاع ، مظلوم و غیر قابل مقایسه که جبراٌ به یک نبرد نا برابر کشانده شده که فقط از حق مشروع خود دفاع نموده ببینیم . نباید قضاوت های ملائک صفتی امروز ( که در عمل وجود ندارد) را به شرائط آن زمان برگردانیم، انگلیس ها برای بدست آوردن اهداف معین و مشخص نظامی، سیاسی و اقتصادی و آمادگی های لازم در صورت رویاروی شدن با یگانه رقیب خود نه تنها از نیروی نظامی خود کمال استفاده را نمودند بلکه در طی این طریق از طرح دسایس و بکار بستن انواع خدعه و تزویر دریغ نکردند و انگلیس ها درین فنون ید طولا داشته سازمان های تخصصی شان درین رشته در جهان شهرت داشت، دروغ گفتن و فریبکاری ابزار سیاسی بود که بوفرت مورد استفاده قرار می گرفت.
اگر دزدی در تاریکی شب بر حریم قانونی و شرعی صاحب خانۀ مسلحانه دست برد بزند در صورت بروز خطر از قتل اهل خانه دریغ نکند، و از قضا مالک خانه بیدار و مسلح است و دزد سراسیمه ، پریشان و هراسیده از بام خودرا پائین انداخته پایش مجروح میگردد ولی بازهم فرار می کند ، صاحب خانه در موقف حاکمی بالای بام ایستاده تفنگ در دست ، آیا به وی حق میدهید که جزای این تجاوز را داده و دفاع از حق مشروعش بالای دزد فراری فیر کند درین حالت خاص پابندی به هیچ نوع اصولی صاحب خانه را از دفاع مشروع حریمش منغ ساخته نمی تواند.
این مثال به تجاوز انگلیس ها و موقف مردم افغانستان در آن زمان تا حدی صدق می نماید. البته تأریخ انگلستان و غرب در مجموع این عمل و بر خورد افغانها را وحشیانه خواندند. نمیدانم تجاوز بیرحمانۀ انگلیس بر خاک دیگری با قوی ترین ساز و برگ نظامی آن وقت تا کدام حد عمل متمدانه و انسانی بوده. شما اگر آثار انگلیس ها را در زمان استعمار شان بر هندوستان بخوانید اکثراٌ مردم هند و مردم قبایل شمال غربی را Savages یا وحشیان یاد کرده اند ، انگلیس ها تجاوز، استعمار و استثمار ملت ها را حق مشروع و جزء تمدن خود مبدانستند و اگر مقاومت علیه این موهبت خود تراشیده صورت میگرفت مدافع از حق مشروعش وحشی بود.
البته تأریخ این مرز و بوم حاکی بسی حماسه های افتخار آفرین فرزندان آزادی پرست آن است ، این قیام هم جزء همان افتخارات بوده درس عبرتی به انگلیس بود که طبیعت این مردم چون هندوستانی آرام نیست بلکه چون قله های شامخش بلند و عالی است و جون طبیعتش تند و خروشان و هیبتناک است.
و اما قتل عام شانزده هزار سپاه، خانواده های شان بشمول زن ها و اطفال عمله و فعلۀ انگلیس در زمان خروج از افغانستان در آن زمستان بیحد خشن و کشنده و برف های سپید معابر را به خون فراریان سرخ کردن فقط از جهت ارزش های معتبر افغانی قابل بحث است. به شهادت اسناد تأریخی این خروج طی موافقتنامۀ با قهرمان ملی وزیر محمد اکبر خان صورت گرفته ، قابل سؤوال است که درین موافقتنامه (تحریری یا شفاهی) وزیر اکبر خان عبور با مصؤونیت و با امن این قوا را از خاک افغانستان تضمین نموده بود و یا خیر؟، آیا سندی وجود دارد که وزیر اکبر خان اتخاذ تدابیر امنیتی طول راه را مسؤو لیت خود انگلیس وانمود کرده باشد؟. معلومات منابع مختلف در زمینه ضد و نقیض است.
چون در آن احوال جکومت مرکزی سقوط نموده و وزیر اکبر خان یک رهبر مبارزۀ ملی بوده از کدام موقف رسمی بر خوردار نبود لذا نفوذ وزیر اکبر خان بالای خوانین و رؤسای قبایل مسیر راه قابل غور است که مردم سلحشور معابر و تنگی ها تا چه حد به مؤافقتنامه وزیر اکبر خان احترام و اعتبار قائل بودند.
بازهم باید به اسناد تأریخی مراجعه شود که این قتل عام آیا به مشوره و دستور وزیر محمد اکبر خان صورت گرفته و یا به ابتکار مردمان ساکن معابر بوده .
قضاوت بر این واقعه در صورت گنگ و متنوع بودن شواهد تاریخی ساده نیست، چه مؤرخین انگلیس و غرب تعبیرات خود را دارند ولی مؤرخین هندوستان و افغانستان مدارک مخالف آنرا ارائه می نمایند . ذیدخل ساختن ارزش های معنوی و اخلاقی در جنگ و آنهم در شرائط آنزمان افغانستان یک آرزوی واهی است در حالی که در تجاوز شوروی زمان بر ملت مظلوم و بیدفاع افغانستان کدام معیار های انسانی و اخلاقی و یا در جنگ جاری ناتو و حملۀ اول امریکا بر افغانستان و عراق کدام ارزش انسانی، دموکراسی و حقوق بشر مراعات گردیده ؟
در اخیر پیشنهادی خدمت خواهر محترمه ام لمر جباری دارم که اگر قلم برداشتید و نظری ارائه نمودید هیچنوع هراس و دلهره را به خود راه ندهید، اگر اعتماد به نفس موجود است و ابراز نظر شما صادقانه و با امانت داری قلمی صورت گرفته در آسیابی هیچ مرجعی آب نمی ریزد و از منافع این و آن حمایه نکرده ضرورت به مقدمه چینی و پیش گزینی که« مرا تاپه خواهند زد شورای نظاری خواهند گفت و پرچمی و یا خلقی و یا با سیل انتقاد روبرو خواهم شد.»
بحیث یک انسان و یک افغان حق مسلم شما است که بی هراس بگویید و بنویسید تا وقتی که راست گفته اید و حقیقت را نوشته اید( بزعم خود شما) نه از تاپه زدن بترسید و نه از انتقاد واهمه.
یادداشت:
محترمه جباری در وقت برنامه داری تلویزیونی ام با من روابط ایمیل داشتند ، من هم فکر میکردم که برادری استند اما مرا تصحیح نموده گفتند « لمر» نام دختر و پسر است.


اسم: Lemar Jabari   محل سکونت: Germany    تاریخ: 07.01.2013

محترم آقای اعظم سیستانی
من در یاد داشت دو روز پیش خود که شما اینک پاسخ آنرا با تندخویی نوشته اید استدعای رهنمایی کرده بودم اما ضمنا اینرا هم پیش بینی کرده بودم که شاید با موجی از نامه های توبیخ کننده ی خوانندګان عادی مواجه شوم . زیرا می فهمیدم که متاسفانه برخی از هموطنان نوشته ها را دقیق نمیخوانند و یکباره به دشنام دادن میپردازند . به همین جهت کوشش کردم بسیار ساده بنویسم و در مواردی جملات خود را تکرار هم کرده بودم که هرچند تکرار کار نادرستی است اما با خود ګفتم پروا ندارد مطلب واضح ګفته شود بهتر است . اما باور کنید در کنج ذهن خود هم حتی برای یک ثانیه تصور نمیکردم که خود شما که رتبه بالا تر از پوهاندی دارید در برابر نوشته من چنین جمله هایی بنویسسد .
اول اصلا قهر شدن تان خیلی از رتبه علمی تان تفاوت داشت و بعد طرز نتیجه ګیری تان بسیار مایوس کننده بود
در آغاز نوشته اید که (احتمال ) دارد همان کسی باشم که ابتدا خلقی و بعد پرچمی شدی و ......
بعد از یکی دو ناسزا و اتهام ، کلمه (احتمال ) از بین رفت و صد در صد من هویت همان خلقی ایرا ګرفتم که به ګفته شما در وزارت خارجه درس میداد و چطور و چنان
سیستانی صاحب اګر قرار باشد که در مورد آنها ایکه به افغان جرمن آن لاین نامه میفرستند ، تخقیق و پژوهشی انجام دهید حتما در همان تحقیق علمی تان خواهید نوشت که در جمله خوانندګان عادی ، لمر جباری نام مستعار بود و خود آن شخص در وزارت خارجه کار میکرد و فعلا کاسه لیس و معاش خورانګلیس است و ازین قبیل
سیستانی صاحب خدا کند تحقیق های قبلی شما هم با همین معیار نوشته نشده باشد
شما از روی چه حدس زدید که من همان شخص باشم و بعد حدس تان به اساس کدام مدرک به یقین تبدیل شد؟
شما پیهم اصرار دارید که حرف های تان در مورد قتل عام فراریان انګلیسی توسط مردمان محل در راه جلال آباد واقعیت دارد. من هم میګویم واقعیت دارد . من در کجا ګفته ام که خدای ناخواسته شما حقیقت را نګفته اید .
من صرف ګفته بودم که اګر اشخاصی با زانو های بریده شده با چار پا مثل ګوسفندان به التماس کمک به یک قریه بیایند و بعد بمیرند این مرګ اګر ضروری هم باشد به نظر من لذت بخش نیست وبعد رهنمایی خواسته بودم که اګر اشتباه میکنم و لذت بخش است لطفا به راه درست هدایتم کنید حالا که با بد ګفتن من بمن می فهمانید که آن قتل عام لذت بخش است ، خوب من هم قبول میکنم قتل عام ګریختګی ها بسیار لذت بخش است . این کار ، هم با ګفته های اسلام ، هم با فرهنګ افغانی و هم با منشور ملل متحد هماهنګی دارد . کاش چند میخی هم به پیشانی های شان میزدند و رقص مرده را هم تماشا میکردند . سیستانی صاحب حالا درست شد ؟ حالا دیګر قهر تان فرو نشست ؟
بهرحال ، من از حرف های رکیک تان بخاطری آزرده نیستم که در واقع مخاطب تان من نبوده ام بلکه حرف های تان متوجه کدام پرچمی یی بوده است که بعد خلقی شده است و شما او را می شناسید شاید هم در همان وفتی که در زمان خلقی ها و پرچمی ها به حیث رییس مرکز تحقیقات علوم اجتماعی اکادمی علوم مقرر شدید و مقدمه چنین مقرری به اساس سوانح خود شما که در آرشیف نوسیندګان افغان جرمن آنلاین ذکر است ، نوشتن کتابی بوده است زیر عنوان( مالکیت ارضی و جنبش های دهقانی در خراسان قرون وسطایی ) . آنوقت ها کلمه های چون (جنبش های دهقانی ) (مالکیت ارضی ) و (قرون وسطایی )خیلی به دلها چنګ میزد .
بهر حال من درین باره هیچ انتقادی ندارم اما سخن درین است که وقتی یک محقق نامدار کشور در برابر یک سوال معصومانه ی یک خواننده ی افغان جرمن آنلاین ، اینقدر عصبی میشود و با وجود داشتن یک فهرست طولانی آثار تحقیقی ، در مورد یک خواننده عادی صرف از روی یک ګمان بی مدرک چنین عجولانه شجره میکشد ، شاید بجا باشد که در مورد تحقیقات محققین دیکر و در مورد زندګی واقعی اشخاصی که سوانح شان توسط محققین محترمی مانند شما با آب و تاب نوشته شده است نیز شک کنیم .
با خواندن نوشته شما سیستانی صاحب باور من به آن اشخاص بیشتر شد که در تلویزیون ها میګویند به حدیث و روایات اعتبار نکنید زیر اګرچه روایات ظاهرا تو سط محققین با عتبار روایت شده اما در واقع روایان آن اشخاص بیسواد و کم حافظه و خوش باوری بوده اند که حرف ها را ازینجا و انجا شنیده و ناسنجیده آنرا روایت کرده اند و خود را محقق حدیث پنداشته اند
بهر حال سیستانی صاحب ، با اینکه شیوه پاسخګویی ی عجولانه و احساساتی تان مایوسی مرا از روشنفکران و تحصیل کردګان افزایش داد اما چیزی که مرا تا حدی خوش ساخت و کمی غرور بخشید این است که با یک چند سطر عادی یی که نوشته بودم شما مرا به ګفته خود تان ( آیدیالوک مجهز با تیوری مارکسیزم لینینیزم ) پنداشته اید ، از این معلوم میشود که شیوه نوشته من به آیدلوګ ها بی شباهت نیست و من هم کم کم مقاله نویسی را مشق و تمرین کنم
شوخی کردم محترم تا از قهر تان کاسته شود
با عزت باشید


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.01.2013

بجواب آقای لمراز جرمنی

اینکه شما نه ستمی استید ونه شورای نظاری ونه هوادار انگلیسها،برای من اگر هریکی ازاینها که گفته اید، می بودید، اهمیت ندارد، برای من این اهمیت دارد که ای کاش شما با نام ونشان اصلی خود ظاهر میشدید تا با شناخت بیشتر به جواب تان پرداخته میشد، چون «لمر» یک نام مستعاراست، احتمال داردهمان کسی باشید که(ابتدا خلقی بعد پرچمی شدی) وهمزمان با اشغال افغانستان از سوی قشون سرخ از آلمان به افغانستان رفتی و درشعبه کنترول وتفتیش کمیته مرکزی حزب کمونیست خلق بحیث یک ایدلوگ مجهز با تئوری مارکسیزم - لنینیزم مدتی در وزارت خارجه به حزبیان آن وزارت لکچر میدادی،اما در همان ایام که سرشار از قدرت حزب خود بودی ، قشون متجاوز شوروی درولایت کنر ودر روستای کراله مردم بیدفاع و بی سلاح را در یک محل جمع میکردند وبدون پرسان برگبار کلاشنیکوف می بستند، آیا فکر میکنید که آنها هم انسان وافغان بودند که بدون هیچ گناهی بخاطر چند صباح بقای شما در قدرت، نیست ونابود میشدند، ایا در آنزمان هم این احساس را داشتید که از قتل های عام مردم در روستا ها خم برابرو بکشید و وجدان تا معذب شده باشد؟اگر همانی استی که من گمان برده ام، باید بدانی که گفتنی های دیگری هم در مورد شما دارم.

نوشته مستند من درس عبرتی است برای اشغالگران ومتجاوزین بر افغانستان تا دست از ظلم وناروائی بردارند وشبانه کودکان وزنان ومردان بیگناه ما را با بمباردمانهای کورهوائی خود نابود نکنند، ورنه اگر آنهاهم روزی بدست افرادبمباران شده افغان بیفتند، درحق شان همان کاری را خواهندکردکه نیکان شان درحق متجاوزین انگلیس در 171 سال قبل کرده بودند. در مقالۀ من حقایقی گفته شده اند که در تاریخ های معتبرکشور چنانکه از آنها نام برده ام ثبت شده اند، فقط این شما استید که تا کنون از تاریخ وطن خود بیخبراستید وآنهارا نخوانده اید. واکنون بجای آنکه به کتب متذکره رجوع نمائید وبرمعلومات خود بیفزائید، برجنبه های عاطفی مسئله ونه برجنبه های تجاوزکارانه قشون اشغالگراشاره میکنید تا دل انگلیس مشربان را به ترحم وادارید.

در مورد وزیرفتح خان، این اسطورۀ شجاعت وشهامت تاریخ کشور، من هیچ وقت نسبت به او بی احترامی نکرده ام واو را متهم به دسیسه وخدعه وغیره نکرده ام.اگرشما چنین چیزی در نوشته های من دیده اید ، لطفاً آنرا بیرن نویس کنید وبرخ من بکشید تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد!

ولی نمیدانم که یاد کردهای نیکو ومثبت من از آن شخصیت بی بدیل تاریخ افغانستان، چرابه گرونج شما اصابت کرده و شما را ناراحت کرده است ؟ راستی گفتن حقیقت تلخ است وشما شاید توان شنیدن حقیقت را ندارید.
پایان


اسم: L Jabari   محل سکونت: Germany    تاریخ: 06.01.2013

سلام عرض میکنم. در باره موضوعی میخواهم حرف بزنم که شاید تا حدی سوتفاهم ایجاد کند و تاپه وطنفروشی به پیشانی ام زده شود . این هم بعید نیست که هموطنی یک قدم پیش تر رفته و فورا مرا ستمی و اجنت شواری نظار بخواند . هر چه فکر میکنید بکنید.

من در نوشته محترم اعظم سیستانی زیر عنوان ( نفرت و خشم افغانها از از تجاوزګران انګلیس در ۱۷۱ سال قبل ) چنین احساس کردم که ایشان بسیار ذوق زده و مثل اینکه از یک صحنه بسیار دل انګیز صحبت کند در باره اجساد انسان هایی حرف میزند که البته عمل منفور تجاوز بر کشور را انجام داده بودند اما در حال ګریز بودند و ۱۶ هزار تقر همه بشمول زنان بجز داکتر برایدن کشته شده اند . آیا آنها ایکه به اساس این مقاله با زا نو های بریده شده چار پا مثل ګوسفندان به قریه آمده و خواهان ترحم شده بودند هم میخواستند حمله بکنند ؟

کشتن انسان های در حال ګریز یه این بی رحمی ولو اګر ضرور هم باشد حد اقل لذت بخش بوده نمیتواند که آقای سیستانی با چنان افتخار آنرا قصه میکند.

میدانم سیل مقاله های توبیخ کننده جاری خواهد شد و هر یک بمن لکچر خواهند داد که انګلیس ها چه ناروا هایی که نکردند . لطفا زحمت نوشتن چنین موعظه ایرا بمن ندهید زیرا من از انګلیس ها توصیف نګرده ام صرف میخواهم بګویم که ۱۶ هزار تقر در حال کریز و کرسنه را کشتن اګر از روی اجبار هم بوده باشد نمیشود آنرا با مزه مزه حکایت کرد و به آن بالید
یک روزی یک نوشته آقای سیستانی را در باره وزیر فتح محمد خان خواندم. آنوقت هم میخواستم یکی دو سطری خدمت شان بنویسم اما بعد منصرف شدم.

من در باره تاریخ مطالعه ندارم و ادعایی هم نمیکنم اما در آن نوشته آقای سیستانی سراسر از جیله ګری قساوت فلب و حس انتقام ګیری وزیر فتح خان حرف زده بود و در عین حال از سر تا اخیر مقاله سعی داشت او را به حیث یکی از برزګترین قهرمانان افغانستان بما معرفی کند . خوب شاید چنین باشد اما در آن مقاله یک کار خوب او ، یک ګذشت او برای مردم و وطن بیان نشده بود همه و همه سخن از تزویر و ریا و بی رحمی او او بود . و پیهم تکرار میکرد که چه انسان بی نظیزی بوده است . شاید آن نوشته در بخش مقالات حالا هم در صفحه محبوب افغان جرمن آن لاین موجود باشد.

اګر درست درک نکرده ام لطفا رهنمایی ام کنید اما لکچر ندهید من نه انګلیس هستم نه طرفدار انګلیس نه ستمی و نه ...
یک هموطن تان شما هستم . صرف میخواهم نفطه شیرین را در کشتن و انتقام ګیری و تعفن اجساد کشته شده جستجو کنم اما نمی یابم.

با احترام لمر



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved