Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  نمایش محمد فرید یونس    نویسنده:  محمد انور بنیاد

 
اسم: دوکتور صلاح الد ین سعیدی   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 21.07.2011


مکثی بر نوشتۀ نمایش محمد فرید یونس


اسم: صادقه پاکنهاد   محل سکونت: رسیدا ، کلیفورنیا    تاریخ: 20.07.2011



همکاران پورتال معظم افغان جرمن آنلاین سلام عرض مینمایم. گرچه وقت کمی که کار و امرار معاش درین مملکت فرصتی برای شنیدن یاوه سرایی های خود نمای فروخته شده یی بنام فرید یونس نمیگذارد، ولی بتاریخ 9 این ماه چنین جفنگ گویی هایی را در پروگرام این داکتر مصنوعی در جمع دوستانی شنیدم:
مثل آنکه جناب داکتر نما سر تمام کائنات قهر بوده و به هر جانب حمله ور میگردید، شروع نمود که کی گفته که پشتون ها اکثریت بوده و 60% نفوس افغانستان را تشکیل میدهد؟ من میگویم که احصایه ها بکلی غلط است..... من میگویم غلط است، بلی! اصلاً هیچ اکثریتی در افغانستان موجود نیست .... هیچ زبان در افغانستان رسمی نمیباشد، من میگویم نمیباشد.....بروید ازبکی یاد بگیرید و من میگویم که آن زبان را ملی و رسمی قرار بدهید! من افغان نبوده بلکه بچۀ کابل از هفت پشت هستم و تصادفاً در آنجا تولد شده ام...من از هیچ جای نیستم! جواب بدهید که چرا در تذکرۀ مادر من نوشته اند قوم پشتون؟؟ چرا؟! در مورد احمد شاه مسعود که تا بحال مانند وی در جهان قهرمانی از مادر زاده نشده است ( که راست میگوید عالم بشریت چنین قهرمانی را دائم در خدمت دشمن، ندیده است). من مسعود را در قلب خود همیشه جای داده ام و میگویم که همه راپور ها و کتاب های روس و امریکا در مورد این قهرمان غلط است....من میگویم بکلی غلط است! بروس ریچاردسن کیست؟ وی هرچه نوشته غلط است...بکلی غلط است.
این داکتر بی حواس فراموش نمود که در مصاحبه ایکه سال گذشته با استاد بی نظیر خود روان بی روان داشت از او پرسید که آیا کدامم کتابی نشر شده است که نشان بدهد که احمدشاه مسعود با روس ها کار میکرد؟ استاد گردن بسته جواب داد که تا بحال حتی یک کتاب در مورد چنین موضوعی درین مدت نشر نشده است!
داکتر پوشالی ادعا نمود که جوانان افغان بسیار کثیف هستند و این ها باید خود را بشویند تا پاک شوند و بچه ها کلون و دختر ها باید عطر استعمال کنند تا خوشبو شوند. با تمام هرزه گویی ها و توهین هایی که این پروگرام ساز مرموز که شاید خود را به در دیوانگی زده باشد، بر مردم افغانستان وارد میسازد، خوب میشود افغان ها گاهی به چتییات وی گوش دهند و تفرقه اندازی بین مردم افغانستان را که هدف باداران این داکتر مسخره است، تقبیح نمایند و انجنیر بیات را متوجه چنین کار خطرناک این انسان اجیر که خودش میگوید که تصادفاً در کابل تولد شده است، بسازند. ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است.
همیشه موفق و کامیاب باشید.


اسم: احمد طارق سلیم   محل سکونت: لاس ویگاس- امریکا    تاریخ: 20.07.2011

من از جناب محترم و گرامی داکتر فرید یونس خواهشمندم تا در مورد پروگرام مورد نظر روشنی اندازند.خوب میدانم که جناب شان روزمره این نظریات هموطنان را تعقیب می نمایند.نمی دانم خاموشی جناب شان را علامت رضا تلقی کنیم یا نداشتن وقت؟
اگر قبول کنیم که جناب یونس از این سایت و نظریات درج شده در آن و نظریات یک تعداد هموطنان، بی اطلاع هستند،اینرا هم باید مد نظر داشته باشیم که طرفداران جناب شان بصورت حتم نوشته آقای بنیاد و نظرات هموطنان را برای شا تهیه نموده و در دسترس شان گذاشته اند.
اگر جناب شان در برنامه تلویزیونی خود در مورد توضیح دهند، کار معقولی انجام داده اند؛ در غیر آن باید گفته های هموطنان را در مورد شان پذیرفت.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.07.2011



دُر افشانی های یک داکتر

نویسنده توانا جناب محمد انور بنیاد سلام.

زمانی چیزکی در جواب در افشانی های آغای فرید یونس نوشته بودم که به گمان غالب از نظر شان نگذشته است. فکر می کنم که ستون نظر خواهیی که به ارتباط مقالۀ زیبای شما در پورتال افغان جرمن آنلاین باز شده است بهترین جائی است که این نوشته برای اینکه نامبرده آنرا بخواند میتواند از نظر وی بگذرد. به امید بهروزی و پیروزی تان؛ سدید دُر افشانی های یک داکتر ارشادات جناب داکتر صاحب فرید یونس را در مورد "دیموکراسی" شاید بیشتر از ده ها بار شنیده باشیم. تلقی ایشان از دیموکراسی در سه کلمه این است :
"دیموکراسی یعنی بی ناموسی" شنیدن چنین حرفی از زبان یک فرد ستیزه جو، بی تحصیل، نا آشنا با غـرب و بی اطلاع از اندیشه ها یا مفاهیم و مقوله های سیاسی ـ فلسفی و یا بی خبر از سیر تاریخ اندیشۀ غرب یقیناً سبب اعجاب انسان نمیشود، ولی وقتی چنین مطلبی را از کسی که خود را در مسایل سیاسی ـ فلسفی، خاصتاً در مسایل دینی صاحب نظر میخواند، قرار گفتۀ خودش درجۀ دوکتورا دارد، سال ها درغرب دیموکرات زندگی نموده است، از نزدیک با نظام و اندیشۀ دیموکراسی و هم با تفکر لیبرالیستی آشنا است، و قرار اطلاع هر روز صدها صفحه کاغذ در موارد مختلف سیاه میکند، مصاحبه پشت مصاحبه میدهد و در هر موردی که پیش آید ابراز نظر میکند و خود را عقل کل میداند، چیزی است که باور کردن آن برای خیلی ها مقدور نیست!
گویندۀ عبارت "دیموکراسی یعنی بی ناموسی" حق دارند، به عنوان یک انسان آزاد ازهر نظری که مطابق میل شان نباشد نقد کنند. ایشان همچنان حق دارند که به تبلیغ عقاید خویش هرگونه که است بپردازند و ترویج آنرا رسالت خویش بداند، ولی به چنین شکلی، و با چنین کلمات و الفاظ بازاری، با عرض معذرت، فکر نکنم که ضدیت با افکار و عقاید یا با زندگی سیاسی ـ اجتماعی دیگران کار مناسب، بخصوص شایستۀ یک فرد تحصیل کرده و جهان دیده، باشد.
انتظار ما از تحصیل کردگان و از اهل خرد و دانش کشور ما اینست که کاری کنند تا ملت ها، فرهنگ ها و تمدن ها غرض قبول یکدیگر هرچه بیشتر باهم نزدیک و نزدیک تر شوند و نه دور و دورتر! کاری نکنند که یک عده اروپایان کودن و خرکله در برابر اعتقادات و باورهای دیگران میکنند. بین دانش و بی دانشی و عقل و بی عقلی باید فرقی که است، حفظ شود! گذشته از این به شنوندگان خویش هم باید این حق را بدهند که به جناب شان متواضعانه گوش زد کنند که : پیش از اینکه به مفاهیمی مانند دیموکراسی می پردازند باید معنی و مفهوم این مفاهیم را، حوزه کار برد، بخصوص وظایف شان را، به درستی بدانند و بشناسند و به این حقیقت آشکار توجه داشته باشند که آن چه، چه درغرب و چه در شرق، اساس همه بدبختی ها و ازهم گسیختگی ها است، لیبرالیزم، بخصوص لیبرالیزم اقتصادی است، و نه دیموکراسی. شما لیبرالیزم را با دیموکراسی یکی گرفته اید!! در حالیکه این دو مفهوم هر کدام طبیعت و ماهیت دیگری دارند. دیموکراسی اندیشه ای است برای ایجاد مجموعه ای از نهادهای بهم پیوسته بنام حکـومت برای اداره و انسجام یک جامعه ایکه بر مبنای اندیشه ایکه لیبرالیزم خوانده می شود بنا یافته است. آزادی هائی را که شما بر آن انگشت انتقاد می گذارید، از طبیعت لیبرالیزم استخراج میشود و نه از طبیعت دیموکراسی! و گسیختگی هائیکه شما آنرا بی ناموسی میخوانید زادۀ طبیعت لیبرالیزم سیاسی یا آزادی فردی است نه زادۀ دیموکراسی. بنیاد فلسفۀ وجودی جوامع غربی را " آزادی" تشکیل میدهد. برای تحقق و حفظ آزادی باید امنیت بوجود بیاید. برای تأمین امنیت باید قوانین وضع شود و برای تطبیق قوانین و ادارۀ جامعه باید دولت یا حکومتی شکل بگیرد که بر مبنای قوانین موضوعه عمل کند.

مونتیسکیو میگفت: " ما دو نوع اندیشه داریم: یکی، آنکه به ماهیت حکومت می پردازد که همان اندیشه دیموکراسی است و دوم، آنکه به اصل عمل حکومت ها بر میگردد." مانند ما انسان ها! از لحاظ بیولوژیک و زیست شناسی همۀ ما انسان هستیم، ولی خوب بودن یا بد بودن ما به عمل ما که از اندیشۀ ما منشأ میگیرد، برمیگردد. و پایۀ اصل عمل حکومت ها در نظام های دیموکراسی چیزی نیست جز اندیشۀ آزادی!
دیموکراسی در نفس خود یک وسیله است؛ یک ابزار است؛ یک دستگاه یا نظامی است که بوسیله هیئتی که ما آنرا دولت یا حکومت می نامیم و بر طبق اندیشۀ خاص جهت اجرای قوانینی که بر مبنای اندیشۀ لیبرالیستی وضع شده است بکار می افتد. دستگاه یا ابزار را افراد بکار می اندازند؛ برای مقصد یا مقاصدی. بدی در دستگاه یا ابزار نیست؛ بدی در ذهنیت ها، در اندیشه ها و از همه اولتر در نیات و مقاصدی است که آن ابزار برای حصول بدان ها بکار گرفته می شود!! وقتی " پول " شاخص همه ارزش ها قرار گرفت و بدون پول هیچ کاری را انجام داده نتوانید همه ارزش های دیگر برای تان بی اهمیت میشوند. تن فروشی، همچنان دزدی و سایر مفاسد اخلاقی یا اجتماعی، در همه جوامع، اسلامی و غیر اسلامی، دیموکرات و غیر دیموکرات و ... وجود دارد. مفاسد یاد شده به نظام سیاسی کمتر بستگی دارد. عامل اصلی و اساسی تمام مفاسد را باید در سیستم اقتصادی جوامع، در آزادی مطلق سرمایه و سرمایدار و در آنچه ما آنرا خصلت ضد انسانی یک مشت نا انسانی که هیچ احترامی به انسان و انسانیت ندارد، می خوانیم، جستجو کرد.

اندیشۀ دیموکراسی یا نظام دیموکراتیک را، در یک جمعبندی مختصر، میتوانیم به یک نکته محدود کنیم :
حاکمیت مردم، یعنی: پذیرش حق و ارادۀ مردم در انتخاب و در عزل حکومت و در امر تصمیم گیری در امور عمومی.
تمام اندیشۀ دیموکراسی در همین یک نکته نهفته است. من نمیخواهـم پنهان کنم که با دیموکراسی موجود، نه با تفکر اولیه و اصیل و انسانی دیموکراسی، تعارض دارم، ولی در همین نظامی که تا حدودی با چماق دیکتاتوری سرمایه اداره میشود آنقدر نکات مثبت وجود دارد، با مقایسه با تمام نظام های آزمون شده تا کنون، که من نمیتوانم احترامی را که به این اندیشه و نظام فکری قائلم، ابراز نکنم یکی از ده ها و صد ها نکتۀ مثبت این نظام همین است که جناب داکتر فرید یونس و امثال شان، مثلاً، در حالیکه در یکی از همین کشور هائی که نظامش را بی ناموسی میخواند، در همین امریکا که طبعاً زمامداران آن هم با چنین برداشتی باید "بی ناموس" پنداشته شوند زندگی می کنند آزادانه دیموکراسی را معادل بی ناموسی می دانند و می خوانند و احدی هم برای شان نمی گوید که " بالای چشم نازنین تان ابروست!"

آیا چنین حرفی را در مورد عرف و عادات و رسوم یا در مورد قانون و سیاست و نظام و یا... ما در دوران حکومت طالبی، در دوران حکومت ربانی یا در دوران حکومت کرزی که خود را پیام آور دیموکراسی میداند، می توانستیم یا میتوانیم بزنیم؟
خود ما افغانها! بگذرید از یک خارجی! برای شناخت و تشخیص بهتر دیموکراسی لازم است که مختصراً بمفهوم و معنی لیبرالیزم نیز پرداخته شود. زیرا امروز تفکیک دیموکراسی از لیبرالیزم، تا هر دو کلمه تعریف نشود، کمی مشکل به نظر میرسد.

لیبرالیزم آرمانیست برای دستیابی به حد اکثر آزادی ممکن، ولی توأم با مسؤولیت فردی در جامعه در دو حوزه: یک) حوزه خصوصی که شامل تمام امور شخصی و خانوادگی یک فرد از اقتصاد و سیاست و فرهنگ و کار و سفر و ازدواج و طلاق و تجرد و تأهل و انتخاب دین و مذهب و رشته درسی و شغل و پیشه و مسلک و ... میباشد. در این حوزه یک انسان تا جائیکه به حقوق و آزادی دیگران آسیب نرساند آزاد است تا راه و رسم زندگی خود را خود تعیین کند. چنین اصلی را جامعه بر اساس توافق ـ مراجعه کنید به " قرارداد اجتماعی" روسو ـ پذیرفته است. با چنین وضعیتی فرد یا افراد در برابر فرد یا افراد و در برابر اقتدار حکومت از حد اکثر مصونیت و آزادی برخوردار است. لازم به تذکر است که در افکار بانیان این اندیشه، آزادی ـ لیبرالیزم ـ به معنای لجام کسیختگی و هزل و عیاشی و وسیله ای برای استثمار نبوده است. و دوم) حوزۀ عمومی یعنی حوضه ای که بیرون از سه حیطۀ ذیل به قول یوسف اباذری باشد :ـ
حیطۀ ایمان دینی و وجدان اخلاقی.
حیطۀ مبادله اموال و روابط اقتصادی.
حیطۀ روابط شخصی و عاطفی و جنسی و سلیقه ای.
هر آنچه از این سه محدوده بیرون باشد، شامل حوزه عمومی است؛ یعنی همۀ آن تجمعاتی که مردم از آن طریق به گفت و گو در امور همگانی کشور خویش می پردازند و از آن طریق، و با توسل به قوانین و حقوق و آزادی های فردی قدرت دولت را محدود میکنند. اگر به این چند سطر توجه کنید، متوجه خواهید شد که این دو حوزه که اجزای متشکله و تجلی ای از لیبرالیزم هستند در برابر ساختار دیگری بنام دولت یا حکومت قرار دارند؛ دولت یا حکومتی که بر اصل و اساس نظامی بوجود آمده است که دیموکراسی خوانده میشود و برای خود راه و روش و اصولی دارد که از اندیشه و فلسفۀ لیبرال ناشی شده است.
نظامی که دارای بدنه و ساختار و نهاد ها و اجزای است. خلاف لیبرالیزم که تنها یک تفکر سیاسی ـ معنوی است که نه قابل رؤیت است و نه وجود مادی دارد. خلاف نظام یا ساختار دموکراتیک دولت که وجود مادی دارد: پولیس، محکمه، زندان، قوانین، پارلمان، حکومت و ... با توضیح این مطالب شاید هرخواننده ای به این امر معتقد شده باشد که دیموکراسی در امر پیدایش و وجود هزل و افسار گسیختگی و بی بند و باری وعیاشی و سایر انحرافات اخلاقی ـ با هر تعریف و تعبیری که از اخلاق داشته باشیم ـ هیچ ارتباط و نقشی ندارد. آنچه منبع همۀ بدبختی ها و کژی ها و انحرافات، نه تنها در جوامع غربی که در همه کشور ها میباشد، همانا لیبرالیزم سیاسی لجام گسیخته، بویژه لیبرالیزم اقتصادی مطلق و نامحدود است.
همۀ مفاسد اخلاقی ـ اجتماعی به شمول نمایش اندام و روسپیگری تنها و تنها به خاطر پول است که برخی از روی شکم سیری و برخی هم از روی احتیاج به آنها دست می یازند. میگویند بعد از یک انقلاب اجتماعی ـ سیاسی انقلابیون نمی دانستند که با روسپی ها چه کنند و چه رویه ای را پیش گیرند. برای حل این مشکل مسؤولین نظم از یکی از رهبران انقلاب پرسیدند که در مورد روسپی ها چه تصمیمی باید بگیرند.
جوابی که گرفتند این بود: در نظامی که مردم مجبور به انجام عملی ناشایستی برای سیر کردن شکم خود شوند، نباید مردم را ملامت کرد. کسیکه باید ملامت شود تفکر غالب سیاسی در جامعه است که جامعه و نظام بر اساس آن ساخته شده است، نه این بدبختان. برای همه آنها کار و حقوق فراهم کنید، اگر باز هم به چنین کاری دست زدند، آنوقت آنها را در زمره بدکاران قرار دهید.

بکشور خود نگاه کنید! به جمهوری اسلامی افغانستان! صد ها و شاید هم هزار ها زن و دختر از روی ناچاری به خود فروشی رو آورده اند. فکر می کنید اینها از روی شوق این کار را می کنند؟ بیشتر از این چیزی نمی گویم. کمی خود تان هم در این مورد فکر کنید، ولی از موضع یک انسان و نه از موضع یک فرد ظاهراً مذهبی تنگ نظر! پایان


اسم: abdulwali   محل سکونت: Herat    تاریخ: 17.07.2011

جناب عبدالولی از هرات باستان،

نوشته شما در دریچۀ نظر خواهی جناب محمد انور بنیاد چون خارج او موضوع این نظرخواهی بود، حذف و در دریچۀ دیدگاه ها درج گردید.
امید معذرت ما را بپذیرید.
با تجدید
احترام
کمیتۀ نشرات پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: فریبا   محل سکونت: هالند    تاریخ: 17.07.2011

کارکنان محترم افغان جرمن آنلاین سلام!

بجواب شما باید گفت که من نظر به دلائلی نمی توانم تخلص خود را بنویسم.اما نام من واقعی است و سوالم هم از روی هیچگونه غرض و مرض نیست.از طرف دیگر چه تفائتی (تفاوتی) میکند که تخلص مرا بدانید یا ندانید. در اصل مطلب هیچ تفاوتی نمی آورد. همین موضوع یا سوال من را چند هموطن دیگر ما نیز در نظر خواهی ها مطرح نموده اند. کاش یکی پیدا شود تا جواب گوید.
به کمان(گمان) من اقای (آقای) یونس از جواب دادن به این سوال عاجز است. من یقین کامل دارم که همه نظرات را همه روزه از نظر می گذراند و به ریش مردم می خندد.
سادگی و خوش باوری ما در همین نکته نهفته است که از ملا وزیر خارجه می سازیم و از روانی ها رهنمای خانواده. چه خوب گفته اند که تا احمق در جهان است مفلس خوار نمی شود.(تا احمق در جهان باقیست مفلس در نمی ماند) موفق باشید


اسم: جمیل احمدی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 16.07.2011

گردانندگان افغان جرمن آنلاین سلام!

آیا امکان دارد کلیپ مورد نظر ویدیوئی برنامه( فرید یونس شو)را برای ما بگذارید تا آنرا دیده قضاوت کنیم
تنها خواندن یک تبصره یا نوشته در مورد فکر نمی کنم کافی باشد و بتوان بالای آن قضاوت کرد.
نمی دانم فرید یونس این سایت را بلد است یا فقط فکر میکند یک سایت وجود دارد و آن هم سایت خاوران و یک تلویزیون وجود دارد و آن هم تلویزیون نور و یک قهرمان وجود دارد و آن هم احمد شاه مسعود؟ اگر چنین باشد، مغز او باید منجمد شده باشد.


اسم: یما    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 15.07.2011

سلام خدمت گردانندگان و خوانندگان گرانقدر پورتال:
اواخر دۀ هشتاد میلادی در پشاور یک نشریه "پیام زن" بدستم رسید که در یک قسمت آن نوشته شده بود که "بنیاد گرایی از دیموکراسی مثل جن از بسم الله می ترسد". من که استبداد، وحشت، و تاریکی بنیاد گرایان را هر روز میدیدم، با خود گفتم: چه تشبیح جانانه ای.
امروز که امریکا تحت نام دیموکراسی به اشغال کشور ما دست زده است، عده ای زیادی ازین بنیادگرایان ظاهراً دیموکرات شده اند، حتی سیاف، ربانی، شورای نظار و شاخچه های حزب وحدت. واگر فردا طالبان و گلبدین هم در حاکمیت شریک شوند به یقیناً که اکت هایی از دیموکراسی را به نمایش خواهند گذاشت. ولی ماهیتاً دشمنی با دموکراسی و ارزش های آن جزء ماهیت بنیادگرایی است. چوچه شورای نظاری ای مانند فرید یونس هم از آن جمله است.
بی ناموسی خواندن دیموکراسی توسط یکی از چوچه های شورای نظار مشت محکمی بر دهان آنانیکه مسعود و سایر شورای نظاری هارا دیموکرات می نامند، است.

من از فرید یونس و سایر بنیاد گرایان این را می پرسم که آیا بی ناموسی ای که تفنگ داران بنیاد گرا و تنظیمی ها با تجاوز خود بر دختران و پسران خرد سال به حمایت رهبران خود در تخار و سر پل ... مرتکب میشوند، چز حفظ ناموس بنیاد گرایان است؟؟؟؟
آیا در کدام کشور که دیموکراسی حاکم است حمایت از متجاوزین به ناموس را شاهد هستید؟؟؟


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 15.07.2011

قابل توجه خانم فریبا از هالیند،

نوشتۀ شما به تاریخ نهم ماه جولایی در همین دریچه به نشر رسیده است لطفاً خود را زحمت داده آنرا از نظر بگذرانید. و امید است در نوشته های آیندۀ تان اسم فامیلی یا خانوادگی یا تخلص تانرا واضحاً تحریر دارید. ممنون می شویم
با احترام
کمیتۀ نشراتی پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: شکیبا حقبین   محل سکونت: کلیفورنیا -المیدا    تاریخ: 15.07.2011

به اعضای محترم پورتال ملی افغان جرمن آنلاین،

بعد از عرض سلام و احترامات، من یکی از خوانندگان وفادار پورتال شما بوده و از خواندن صفحات اخبار و قسمت کلتوری شما هم مستفید گردیده و در حق شما و نویسندگان وفادار و ملت نواز تان دعای خیر میکنم.
در همین صفحات نظر خواهی که بر مضمون بسیار منطقی آقای انور بنیاد در مورد تفرقه اندازی ها و جفنگیات مالیخولیایی بنام فرید یونس، هموطنان با درد ما آزادانه نظرات و تجارب خود را انعکاس میدهند، یگان وطندار تبصره های نوشته میکند که آدم شاخ میکشد.
شخصی بنام آصف از هالند، از موضوع جفنگیات آموخته شدۀ فرید یونس که حقیقتاً این صفحه به آن مربوط میباشد، مانند خود وی بر قوم شریف پشتون افغانستان چهار نعل تاخته و دل باداران تفرقه انداز را شاد و مسرور ساخته است. این آقا که اصرار را اسرار مینویسد و علاقمند است که به پیروی از همان ایرانی های وابسته، احصائیه را آمار و تبعه را شهروند بنویسد ادعای تساوی حقوق اتباع افغانستان را دارد، مانند وابستگان سرسپردۀ شورای نظاری، سخت در دام مرض مهلک تعصبات قومی اسیر و اجیر میباشد، تا حدی که این پورتال ملی را مورد تهدید هم قرار میدهد. آقای آصف خان که از افشای اسم فامیل خویش هراس دارد و خودش از زیر چادری می نویسد، در عین حالی که داد از مساوات اقوام و مردم افغانستان میزند، چون خود قطعاً و ابداً به این مساوات که کاملاً قانونی است، عقیده و باور ندارد، دفعتاً به زبان ما و زبان شما و زبان بومی و غیر بومی بازی میپردازد و عده ای از اهل مطبوعات ملی گرا را مانند خود، متعصب و تنگ نظر دانسته و بر آنان میتازد. راستی هم که دروغ گوی حافظه ندارد.
با احترام و آرزوی مبارزات ملی بیشتر تان برای مردم افغانستان.


اسم: نجیب کامل   محل سکونت: فعلاً شینوار افغانستان    تاریخ: 15.07.2011

کجا است افغانیت نویسندۀ مهترم و ابراز نظر کنندگان و داکتر یونس.
در تمام افغانستان خون می جوشد و شما مصروف زد و خورد یکدیگر استید
در هر کشور غربی و مدرن این پرابلم را از طریق گفتگوی دوستانه و سیاسی مطرح میکنند و شما که در غرب زندگی می کنید بیامزید از غربی ها.
احترام به عقاید و نظرات هر کس قابل احترام است. هر کس اگر جنابان محمد انور بنیاد باشد و یا فرید یونس ولی افغانستان کشوری نیست که تجزیه شود بگذار اگر کسی حرف میزند بزند. ولی روزی شود که حرف خودرا پس خواهد گرفت.
ولی ما برای بودن مانند یک هموطن درین سرزمین باید روشی را داشته باشیم که بتوانیم یک ملت باشیم.
بااحترام


اسم: انور بنیاد   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 14.07.2011


از پورتال مردمی، آئینۀ راستین اندیشه های هموطنان با درد واحسا س ما یعنی افغان جرمن آنلاین دنیایی سپاس دارم که نوشتۀ این شکسته قلم را به نظر خواهی گذاشتند و وظیفۀ خود میدانم که از همه قلم بدستان محترم اظهار امتنان نمایم که اکثریت عقاید ملی گرای خود را در زمینه ابراز نمودند.
با نهایت احترام به خواهش دوستان انشاءالله در آینده بیشتر آرزومندی های صادقانۀ خود را برای تحکیم وحدت ملی این نسج از هم گسیخته به صفحۀ کاغذ بیاورم.
بدبختانه بنام اقوام، زبان و مذهب بسی خون ها ریخت و عالمی از آتش بر افروخته شد. سی سال، بلی سی سال متواتر به جز بربادی، ویرانی، آدمکشی، اشک یتیم و ناله ها و ضجه های بازماندگان قربانیان جنگ را ندیدیم و نشنیدیم.
ملک ما ویران و نهادهای اساسی زندگی ما به فنا رفت. ما به شیپور بیگانه بیخود دویدیم و به ساز دلفریب نغمه سرایان مغرض مستانه رقصیدیم. دیگران خوردند و بردند و غارت کردند و فیض بردند ولی خون افغان، غیرت افغان، عزت افغان، مناعت افغان و خانه و کاشانۀ افغان مورد معاملۀ دون صفتان نوکر مآب اجنبی مورد سودا گری قرار گرفت. ما ملتی دست نگر، محتاج و اسیر خاموشانه به تماشاگر بی صلاحیت مبدل گشتیم.
آقای داکتر فرید یونس! مرا باتو سر ِ عداوت و خصومت نیست ولی که بنگرم تو زیر نام عالم دین و دانشمند عمدا ً علیه قومی در ستیز می برآیی و به آن قوم و افتخارات و مقدساتش توهین و تحقیر می نمایی و اتهامات بیمورد وارد می کنی. پس این رسالت من و هزاران وطن دوست است تا بدهنت بکوبیم که بس است. دیگر بر زخم های خون چکان این ملت بینوا نمک مپاش. تو اگر مانند دیوانگان به کوچه ها برهنه بدوی و فریاد بزنی که پشتون اکثریت نیست من برایت می گویم که پشتون بروی احصائیه و ارقام اکثریت است و این یک واقعیت انکار ناپذیراست.
ولی فراموش مکن که این اکثریت بودن به هیچ صورت معنی برتری و امتیاز را بر اقوام دیگر نمیدهد. همه اقوام این کشور باهم برادر و برابر اند و مالک مشترک دارایی های ملی اند، همه مساویانه صاحبان مشترک این دیار اند.
باز هم در نمایش دیگر تان دروغ شاخدار گفته اید که مقامات در زمان پیشین جبرا ً در تذکرۀ تابعیت مادر کلان مرحومۀ شمارا پشتون نوشتند در حالیکه مرحومه سچه تاجک بودند.
فرید جان! چرا دروغ پرانی میکنید، کجا مادر کلان های ما و شما تذکره داشتند و بازهم بصراحت و صداقت برایتان میگویم که در تذکره هیچ فردی جبرا ً "پشتون" نمی نوشتند اگر او پشتون نمی بود. شاید مرحومه با کدام پشتون ازدواج نموده باشد که شما از آن اطلاع نداشتید و مرحومه داوطلبانه نظر بعرف خود شان پشتون را انتخاب کرده باشند.
ببینید که تا چه حد طفلانه و مضحک و بی اساس جفنگ می پرانید و زهر می پاشید!
بدان که مردم آگاه اند و در تمیز حق و باطل قضاوت سالم دارند و علاوتاً از گفتن حقایق هم خوف و هراس ندارند. بهتر است برای اتحاد، اتفاق، اخوت، برادری، صمیمیت و محبت شو بسازی این به خیر خودت است. اگر دوام بدهی خودت میدانی که بیغرض مانده نمیتوانم.

پایان


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.07.2011

شاغلی آصف از هالیند،

شما نوشتۀ بسیار غیر عادلانه و دور از حقایق را در بارۀ پورتال افغان جرمن آنلاین در این دریچه ثبت نموده اید که بسیار با الفاظ خشن و ذور از اخلاق نویسندگی ادا شده است.
ولی با وجود آن و با وجود تعرض شما بر تاریخ و افتخارات کشور، نوشتۀ تان نشر شد.
نشر آن به شما و خوانندگان ثابت می سازد که ادعا های شما دور از حق و حقانیت اند و پورتال افغان جرمن آنلاین بالاتر از آن است که شما تصور می کنید.
به امید آنکه روزی شما و همفکران شما بنام وحدت ملی و ملت سازی از این (زبان ما و زبان شما) بگذرید. با احترام


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 14.07.2011


هموطن عزیز در تیم نشراتی افغان جرمن انلاین

با تشکر و سپاس از نشر نوشتۀ ناچیز اینجانب میخواهم احترامانه عرض کنم که قسمت های از این نوشته از من نه بلکه طوریکه ذکر کرده ام از نویسنده های محترم کشور شاغلو سادات، داکتر تنویر و تاریخ نویس شهیر کشور علامه غبار اقتباس شده است که من آنها را در بین قوسک گرفته بودم ولی حین نشر ظاهر نشده اند.
حتی همان جمله معروف استاد محترم الهام هم از یکطرف در بین قوسک است ولی از طرف دیگر نه.

که من ضمن اینکه معذرت میخواهم آرزو دارم دوستان حین مطالعه این مسئله را در نظر بگیرند.

وسلام


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 14.07.2011


پناه از دست روشنفکران چیز فهم


اسم: بابه صمد پنجشیری   محل سکونت: کابل    تاریخ: 14.07.2011

سروران و عزیزان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین همیشه در امان خدای بی نیاز باشید.

همچنان ذریعۀ این نبشتۀ خود سلام های بی پایان خود را خدمت آقای محمدانور بنیاد تقدیم داشته امیدوارم همیشه خوش و خندان باشید.
یکی از اقارب فامیلی ام در کابل دیش ستلایت دارد بنده غرض دیدن برنامه های تلویزیون های افغانی خارج وطن ګاه ګاهی به منزل دوستم میروم تا این برنامه هارا تماشا نمایم. یکی از روز های هفتۀ قبل یک برنامۀ بی محتوا در تلویزیون نور به کارګردانی شخصی بنام داکتر؟ فرید یونس را مشاهده نمودم.
از محتوای ګفتار بی محتوای این شخص مریض ظاهراً تحصیل کرده اما چارپای، ظاهراً داکتر اما بی دانش، ظاهراً شیک پوش اما باطناً کثیف و بدفوکس، چرندایاتی را شنیدم که باعث تعجب ام ګردید.
حسب تصادف یکی از روزهای هفتۀ قبل یکی از دوستانم از شهر نیویارک امریکا بخاطر احوال پرسی ام تلیفون نمود چون صحبت ما به درازا کشید من ضمن صحبت از دوست محترمم در بارۀ این داکترک؟ فرید یونس بی نطفیی پرسان کردم دوستم برایم ګفت که برادر این شخص یک آدم؟ مریض است نی اخلاق دارد و نی ادب. وی علاوه نمود که این شخص داکتر؟ فرید یونس زن دارد ولی اولاد ندارد به همین خاطر است که وی در بین مردها خود را کم احساس مینماید.
این شخص نوکر آخوندهای ایران است که توسط استاد خود(ایستاده فرهادی)روان فرهادی غرض تفرقه انداختن در بین اقوام شریف افغانستان بدستور بادارن آخوندی ایرانی موظف ګردیده است. وی علاوه نمود که تلویزیون نور توسط احسان الله بیات با پشتیوانۀ پولی آخندهای ایران نشرات غیر ملی می نماید.
ته به څه پښتون سره په غیژه شی
خدای لا پیدا کړی داسی نر نه دی

وار وکه حساب به له تا غواړمه
لا می یو څای شوی لر او بر نه دی

با غرض احترام

بابه صمد پنجشیری.


اسم: ا. ابراهیمی    محل سکونت: کانکورد، امریکا    تاریخ: 14.07.2011

از تعجب نزدیک بود شاخ بکشم وقتی به گوش خود شنیدم که این سادوی نکتائی پوش به زنان و دختران فرمان داد تا از طرف روز نه بلکه بعد از یازده یا دوازدهٔ شب برایش زنگ زده و درد دل نمایند. چون بار اول بود این رند بچهٔ کابل را در صفحهٔ تلویزیون میدیدم ، کنجکاوانه با دیدن یکی دو پروگرام دیگرش وقت گرانبهای خود را ضایع نمودم. تصادفاً این همان پروگرام های بود که در آن دیموکراسی را بیناموسی خواند و مکتوب بی مهتوا و پر از چرند یرا که بضد دولت امریکا گویا برای جورج بوش فرستاده بود قرائت نمود.
این شخص ایگو سنتریک با غرور و شهرت کاذب به درجات علمی و تخصصی هیچ افغان دیگر اهمیت قایل نیست، چنانچه باری گفت که استفاده از القاب داکتر، انجنیر،اکادمیسین، پروفیسر وغیره برایش پشیزی ارزش ندارد و مردم ناقی ده ای چیز های بی اهمیت دل خوده خوش میکنن ولی صرف دقایقی بعد گفت به چند اعلان تجارتی میریم ... شو ئی ( داکتر) فرید یونس ... با وجود تقاضا های مکرر تا به حال سندی را که دال به تحصیلات عالی و داشتن قبالهٔ روباهی کند ارائه کرده نتوانسته ولی قرار ادعای خودش اگر درجهٔ داکتری در انتروپولوجی دارد، به کدام حق و یا امتیاز به خود اجازه میدهد تا در تاریخ، سیاست، دین، مذهب، زبان، کلتور و حتی روان شناسی هم ابراز نظر نماید؟ تنها روانی که فرید جان میشناسد، خلیفه اش است که فرهادی تخلص میکند. باز در تعجبم که مشغلهٔ بدون جواز او در سایکولوژی ، تبلیغ کودنانه و کودکانهٔ او به ضد امریکای که این فیلسوف بی اصول در دامانش صاحب مال و منال شده و تف پرانی هایش به ضد دیموکراسی و آنرا بیناموسی خطاب کردن و تبلیغ بنیاد گرائی و عقب گرائی او چطور تا کنون به مقامات ذیصلاح راپور داده نشده است تا به کیفر اعمالش برسد . کار عملی، حتی اگر با پشتوانهٔ تجربه و تحصیل و در حیطهٔ تخصص ولی بدون جواز باشد، به اساس قانون مورد بازخواست بوده و خاصتاً در موارد طبی و روانی،جریمه های سنگین پولی و یا زندان دراز مدت و یا هردو در پی دارد.
به ذعم بعضی ها این اعمال خلاف پرنسیپ و اخلاق و تهذیب انسانی این دلقک، از لودگی، بیسوادی ، بیخبری بیخردی و سادگی است ولی اکثریت را عقیده بر آنست که این مداری همانند بازینگری که الحق از ‍ استعداد زبان بازی و زبان درازی بهره ای دارد ، با همین استعدادش مردم را چنان فریفنه که مفت و مجانی از گوشه و کنار امریکا، کانادا و اروپا ( که برای هر کس میسر نمیشود)، دیدن کرده وبه مؤسسات و مقامات خارجی خود را نماینده و همه کارهٔ افغان ها معرفی و هر بار حد اقل ۵۰۰۰ دالر به جیب زده است. گرچه این عمل حق مسلمش است ولی ایکاش اقلاٌ وجدان پاک و حس وطندوستی و احساسات ملی و عقل و فراست یک دانشمند واقعی را میداشت و خون یک افغان اصیل در رگ هایش جاری میبود و سر در آخور گندیدهٔ آخوند های عقب گرا تر از خود نکرده و از نشخوار تفالهٔ آنها نشئه نمیبود.
دروغ شاخدارش را که در سنای امریکا برای سناتوران وعظ !! نموده همه شنیده اند. در تاریخ سنای امریکا به استثنای چند نفر محدود( رؤسای جمهور و صدر اعظمان) به احدی از خارجی های دیگر آنهم به گم نام های همچون فرید یونس این امتیاز داده نشده است.
همین دیروز مکتوب شخصی از پریزدنت بارک اوبامه بدستم رسید، او خطاب به من مینویسد:
ا. ابراهیمی عزیز
امروز خواستم از طریق این نامه تشویش هایرا که فکرم را حتی شب ها در مورد آیندهٔ اولاد های ما و در کل اضلاع متحدهٔ امریکا به خود مشغول ساخته است با تو در میان بگزارم... و الی الآخر... این نوع مکتوب های متحد المال و ظاهراً خصوصی وقتاً فوقتاً از طرف دفتر رئیس جمهور، سناتوران و یا اعضای کانگرس به مردم عادی و مؤکلین شان در مقطع های خاص و بمنظور خاصی فرستاده میشود که از کدام اهمیت سیاسی و یا تاریخی برخوردار نبوده و جایش در باطله دانی است. ولی فرید آغا به کرات آنها را به رُخ مردم کشیده و شیادانه خواسته توجیه فرماید که گویا او، داکتر فرید یونس با رئیس جمهور و یا رجال دیگر روابط نزدیک، دوستانه و شخصی دارد.
این آغا ادعا دارد که مؤلف بیش از ۹۰ جلد کتب دینی و علمی نیز میباشد. خنده آور تر اینکه میگوید همهٔ آثارش را به علاقمندان تشنه، مجاناً ارسال داشته و اکنون چنان نا یاب گشته اند که در هیچ جا بدست آمده نمیتوانند. عادلانه نخواهد بود که از همهٔ آثارش چشم پوشی کرد و آنها را نا دیده گرفت، آخر این دانشمند زمان واقعاً ۳-۴ رساله اش را که از ۵ تا ۱۰ صفحهٔ وزین تجاوز نمیکند، بار ها و به کرات در تلویزیون به نمایش گزاشته است ، گاهی با عجز و التماس و گاهی جدی از هموطنان میخواهد آنها را زیب کتابخانه های خود نمایند. که هنوز خلاصی ندارد ،یعنی کس به آن علاقه نشان نمیدهد.
الحاج داکتر ملا فرید چطور به حج رفت؟
از معراج حضرت رسول شنیده بودیم ولی از معراج حضرت یونس نمیدانستیم . در یکی از پروگرام هایش گفت که شب قبل با خداوند راز و نیازی داشته و الله و تعالی برایش فرمود که بندهٔ غافلش چرا تا به حال به درگاهش نه شتافته است. لذا اعلان میکند که چون خداوند، او، داکتر فرید یونس را به کعبهٔ شریفه نزد خود خوانده است، باید فوراً آنرا عملی گرداند.
بعد از شب معراجش فرید جان دست و آستین بر میزند و با نبوغ ذاتی خود از آژانس مسافرتی که در تلویزیون نور اعلان سفر حج پخش میکند مطالبه مینماید که آنها برای خدمت بهتر به هموطنان خود باید! به حیث رهنما شخص وارد به مناسک و دانشمند در امور دینی را با خود داشته باشند و وی برای این خدمت آماده است چون خداوند برایش امر نموده است. به این ترتیب دوستان عزیزم، الحاج داکتر ملا فرید یونس مثل سفر های دیگرش که در بالا ذکر شد، یک سفر مفت و کالذی دیگر را نیز نصیب گردید. لعنت خدا به این تیزی ، این چالاکی و این دیده درائی.
شو یعنی نمایش و به آن پروگرام های اطلاق میشود که درآنها از کلِپ های ویدیوئی، فلمی،مواد مستند، راپورتاژ ها و غیره بصورت بصری استفاده به عمل می آید که شوو یا نمایش آغای یونس فاقد آن است. چیزی را که شوی فرید یونس بنمایش میگزارد همانیست که یک افغان و مسلمان آنهم درین مقطع خطیر و حساس تاریح کشور باید نتنها از آن اجتناب ورزد، بل بکوشد تا:
- فصل ها را وصل سازد نه اینکه مثل ملا فرید یونس تخم نفاق بپاشد.
- مردم را به همزیستی مسالمت دعوت نماید نه اینکه مثل ملا فرید یونس تفرقه اندازد.
- به زخم خونچکان مام وطن مرحم گذارد نه اینکه مثل ملا فرید یونس به آن نمک بپاشد
- تنوره های آتش جنگ را خاموش نماید نه اینکه مثل ملا فرید یونس به آن هیزم بیافزاید و تیل بپاشد
- خط منحوس دیورند را زخمی بداند ناسور و به نفع افغانستان در راه علاج آن براید نه اینکه مثل ملا فرید یونس آرزوی رسمیت آنرا داشته و به منفعت اجنبیان و دشمنان قسم خوردهٔ ما کارد جدائی و انقسام را به استخوان پیکر افغان برساند
- تمام اقوام وطوایف افغانستان را برادر و برابر بداند نه اینکه مثل ملا فرید یونس مفکورهٔ "مائیم و شمائید" را سادو وار سر دهد
- فاشیزم زبانی و قومی را به هر شکلی و از جانب هرکسی که باشد تقبیح نماید نه اینکه مثل ملا فرید یونس از برتریت و تفوق یک زبان بر آن دیگری نوحه سرائی نماید
- حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان را که ۲۶۴ سال قبل به حیث یک امپراطوری قدرتمند عرض وجود کرد و تا امروز به حیث یک مملکت پا بر جاست، احترام بگذارد نه اینکه مثل ملا فرید یونس آنرا بباد تمسخر گرفته و خواب های پوچ خرا سان را که هیچ گاهی وجود خارجی نداشت ببیند...و...و...
اگر ازین زاده و پروردهٔ دامان افغانستان، در هر نقطهٔ جهان بپرسند که کی هستی ؟ طبعاً میگوید افغان و از کجا هستی ؟ بلادرنگ جوابش افغانستان است. در حالیکه برای وصول به اهدافش که همانا چیزی جز چند قرانی به جیب زدن نیست به هر عمل دون ولو بازی با ناموس مام وطن باشد ، دریغ نمیکند.
این کاذب کذاب را خوشبختانه شخصاً نمیشناسم ولی او را در عروسی ها و نکاح ها و فاتحه ها چندین مرتبه دیده و ملاقات نموده و شاهد تف پرانی ها و تشهیاتش از نزدیک بوده ام وبه حال انسان های ساده و بیخبر که به چرندیاتش گوش میکرده اند افسوس خورده ام. ... امید قابل نشر باشد
با تقدیم احترامات ا.ا.


اسم: آصف   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.07.2011

سلام!
خودتان مضمون نوشتید و خودتان همرای مداحان تان نظر دادید.
اگر نظر مخالفی هم وجود داشت حذف کردید. من به داکتر یونس کاری ندارم ولی اینرا که برادران پشتون در افغانستان اکثریت هستند کاملا خنده آور میدانم.
خوب میدانم دلیل شما برای رد این نظر چیست همان آمار وارقام جعلی که دولت های پشتونی برای بقای خود و حاکم ساختن قوم پشتون بالای دیگران از خود جعل کرده اند. ولی چیز یکه مایۀ خوشی است اینکه دیگر طشت رسوایی تان از بام افتاده است.
اگر شما واقعا دم از دیموکراسی میزنید دیگر مسئلۀ اکثریت و اقلیت معنی خود را از دست میدهد زیرا در دیموکراسی این حقوق فردی هر تبعه است که همه را بدون در نظر داشت قوم، زبان، مذهب و جنسیت در برابر قانون مساوی الحقوق میداند.
درین صورت اگر یک هندو و یا پشه ای هم به مسلک کشور داری وارد باشد میتواند زعیم کشور باشد و یا در راس یک وزارت خانه وظیفه اجرا بکند. شما که خوب میدانید ما آمار وارقام شمارا قبول نداریم و هر روز در صدد ثابت ساختن عکس آن هستیم و همینطور خود شماهم همیشه بر حقانیت آنها تکرار مکرر میکنید و ضدیت ها نتیجه ای در نهایت جز جنگ و ویرانی و عقب مانی کشور ندارد پس چرا اسرار دارید و چرا از در دیموکراسی که همه بتوانیم مساوی الحقوق باشیم وارد نمیشوید که دیگر وطن مشترک ما بیشتر ویران نشود و اطفال پشتون را پاکستانی ها بخاطر انتحار تربیت نکنند و با تمسخر دوباره بوطن خودش نفرستند که مکتب و خانه و اقتصاد خودش را ضربه بزند.
آیا جعل تاریخ و جعل ارقام و مسئلۀ زبان رسمی و زبان ملی برای شما تا حال کدام نفعی داشته است. همین حالا هم بهترین و متعصب ترین پشتونهای تان از مسکین یار گرفته تا عباسی و خانم موسی نظام که از تعصب بخود میلرزند میتوانند به پشتو که از آن دفاع میکنند مضمون بنویسند و اگر هم بنویسند خواننده ای خواهد داشت ؟ همین که شما درین سرزمین مجبور به گفتن حرفتان بزبان من هستید خود میرساند که کدام قوم بومی و کدام قوم بومی نیست


اسم: سمندر   محل سکونت: سرزمین خدا    تاریخ: 13.07.2011

فرید یونس کسی نیست که ارزش حتی یک سطر نوشته را داشته باشد. یخن بیات را بگیرید که فرید یونس ها را پرانچه میکند و بجان مردم ما می اندازد.


اسم: یوسف پاکتین   محل سکونت: کابل    تاریخ: 13.07.2011

ده افغان جرمن انلاین محترمو چلونکو!
د پښتونوالی په مینه زما احترامونه قبول کي.هیله لرم چی همیشه د صحت لباس مو په تن وی.هدارنګه د ستاسو پواسطه خپلی نیکی هیلی او ارزوګانی خپل توانا او ریالست لیکوال محمد انور ( بنیاد )ته وړاندی کوم.په ګوتو او قلم دی برکت شه.
د افغان جرمن انلاین محترمو چلونکو ته یوه کوچنی وړاندیز لرم هاغه دا چی که تاسی و کولای شی داسی ملی لیکنی لکه محترم بنیاد صاحب پشان نورو ملی ویب سیتتونو ته ورولیژی تر څو زمونژ یو تعداد هاغه ملی خلک چی نور سایتونه لولی هغوی هم ده داسی ملی لیکنو څخه برهمن شی او خنی ملی او حاينی څیری و پیژنی.
ما دو اونی وړاندی د ملی خاین احسان الله بیات د ایران يه پیسو جوړ شوی دنور تلویزیون په نامه په تلویزیون کی د یوه مجهول لهویته (خسی) انسان؟چی د مردی نطفه په وجود کی نلری او خان خلکو ته داکتر فرید یونس معرفی کوی ولیده، پر خدای باور وکړی چی د تحصیل له کلیمی څخه وشرمیدمه او خان سره می وویل چی ای خدایه داسی بی ننګه، بی ادبه،بیشغور ،بی وجدانه خلک هم د تحصیل کرده په ناهه و جود لری.
دی ایزک په خپلو بی مفهومه خبرو کی وویل چی ولی د سردار محمدداود په نامه روغتون شته او د احمدشاه مسعود په نامه کوم ځای نشته. دا روانی او جنسی مریض تر اوسه پر دی نه پوهیژی چی سردار محمدداود څه ډول موقف د خلکو پر منځ کی لری او خاین احمدشاه مسعود څه ډول.
دلته زه دی بی ادبه خره داکتر؟ته یو څو مثالوته د مشت نمونه خروار پر څیر ذکر کوم هاغه دا چی.
واوره ای ایزک او جنسی مریضه!
۱- سردار شهدا افغانستان شهید سردارمحمدداود اقلآ په افغانستان کی په سلهاو مکتبونه د افغان بچیانود تحصیل لپاره جوړ کړی ولی ستا ملی خاین احمدشاه مسعود هاغه بیرته وران کړی
۲- شهید داود په سلهاو سرکونه،پلونه او پلچکونه او یو چو تونلونه جوړکړی ولی ستا خاین رهبر؟ احمدشاه مسعود هغه بیرته ویجاړکړی.
۳-شهید سردار محمدداودخان یوه په ځان متکی ملی اردو د وخت پر عصری وسایلو سمبال پوځ جوړ ولی ستا وطن فروش رهبر؟ هغه هم د پاکستان او ایران په قومانده دبیخ او بنیاده له منځه یوړ.
اوس که دی د مور شیدی خوړی وی نوبه ووای چی هو ریښتیا ده اوکنه نو زه درته وایم چی شاید تا به د مور د شیدو پر ځای د خری شیدی رودلی وی.
ملآ فرید یونس!
په اسلام کی یوه معقوله ده چی وایی.
که یو نر انسان د خپلی ښځی شهوانی خواهشات نشی ارزا کولی میړه ته ضروری ده چی خپله ښځه له خپله عقده حلاصه کړی او پریږدی چی ښځه بل میړه وکړی او خپل خواهشات جنسی ارزا کړی که چیری ځانته ایرانی مذهب مسلمان وایی نو به ایران کی صیغه روا ده.






اسم: حمید انوری   محل سکونت: لاس انجلس    تاریخ: 13.07.2011


نقش احسان الله بیات درایجاد تفرقه


اسم: عبدالخالق پویا   محل سکونت: کابل    تاریخ: 12.07.2011


سلام و ارادت به جناب محمد انور بنیاد که همیش از نوشته های شان حض برده ام ولی صد حیف که زیاد نمی نویسند
شما با قلم توانای تان طشت رسوایی ارجمند فرید جان یونس را از آسمان هفتم به زمین انداخته اید که خودش هم با آن چلو صاف پاش پاش شده است. بزرگان گفته اند:

اگر در خانه کس باشد * یک نکته بس باشد

ولی من فکر نمیکنم که این آقا کس باشد و به نکته بفهمد. ورنه شما یک نکته نی بلکه صد ها نکات منفی و نفرت انگیز این مخلوق عجیب خدا را بیان کرده اید. اگر من به عوض او می بودم خود را به دریای هدسن می انداختم و با این زندگی ننگین وداع میگفتم.
جناب حمید انوری نویسندۀ صاحب قلم افغان جرمن آنلاین نیز مضمون نهایت زیبایی در مورد فرید جان یونس و احسان الله بیات نوشته است که در همین دریچه قابل مطالعه میباشد. او هم مانند جناب بنیاد مس این آدمک را عیان ساخته است که امید وارم بعد از این همه افشاگری مردم او را بشناسند و با همکاری با نامبرده در آسیاب دشمنان افغانستان آب نریزند.
من با فرید یونس در حصۀ عشق فراوانش به احمد شاه مسعود مشکلی ندارم بسیار عادی است که وطندار خود را نسبت به دیگر هموطنانش بیشتر دوست داشته باشد0 همچنان که یک هموطن گردیزی یا وردگی یا جلال آبادی ما هر کدام شاید وطندار خود را نسبت به دیگر باشندگان کشورشان ارجحیت بیشتر بدهند. چرا یک هموطن پنچشیری ما نتواند به وطندارش بیشتر مایل باشد. البته که بلی !! ولی به هیچ صورت حق ندارد از وطندارش برای ما یک قهرمان بتراشد و همه آدم کشی ها و جنایات وطندارش را نادیده بگیرد.
ولی چیزیکه زیادتر به روسیاهی فرید یونس می انجامد تفرقه اندازی بین هموطنان ما می باشد و خدمتش برای بیگانه و دشمنی اش به وطن است که به هیچ صورت قابل عفو نیست و باید روزی در محضر ملت بزرک افغانستان پاسخ بدهد.
با احترام


اسم: سپین   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 12.07.2011

‏هموطنان عزیز به همۀ شما سلام و احترام میرسانم
فرید یونس باید بداند که، مسعود هیچگونه برتری و ارزش بیشتر از گلبدین نزد ملت افغان ‏ندارد. هر نام وهر لقبی که گلبدین در ازاء ویرانی شهر کابل و کشتار تخمین 65 هزار انسان بیگناه آن مستحق است، مسعود هم ‏که در این ویرانی و کشتار ها مثل گلبدین عمل کرده است، مستحق همان لقب خواهد بود. پس اگر مسعود مستحق لقب ‏قهرمانی باشد، در این صورت چرا‎ ‎ گلبدین و رشید دوستم و کریم خلیلی و محقق و عطا نور واسماعیل خان هم مستحق این ‏لقب نباشند، زیرا که آنها هم در کشتار مردم و ویرانی شهرهای افغانستان دست کمی از مسعود نداشتند و ندارند.‏

‏ اگر معیار قهرمانی ملی در کشور ما، کشتار بیدریغ انسانها و ویرانی شهرها و خرابی زیر بناهای اقتصادی وطن باشد، ‏پس خاین ملی کی خواهد بود؟ آیا آنهایی خواهند بود که به عنوان مجاهد در مقابله با شورویها سرخود را فدا کردند؟ عقل ‏سلیم و عدالت خداوندی و عدالت بشری چنین چیزی را قبول نمیکند، بلکه دادگاه تاریخ آنهایی را به خیانت و جنایت علیه ‏بشریت محکوم مینماید که بر فرق ملت خود کوبیده اند و بخاطر رسیدن به جاه و مقام و جمع آوری ثروت شهرهارا به ‏ویرانه مبدل کرده و عزت و ناموس مردم را به باد فنا داده اند و خود در خدمت سرویس های استخباراتی کشور های بیگانه ‏قرار داشته اند.‏


اسم: زمری   محل سکونت: کابل    تاریخ: 12.07.2011

یک خواهش از افغان-جرمن آنلاین! لطفاً سوانع و کار های احمد شاه مسعود رانشر کنید تا دیده شود فرید یونس راست میگوید و او واقعاً یک قهرمان بود یا نه؟ اما در مورد اینکه او با نمایندۀ حزب اسلامی مصاحبه کرده و حزب اسلامی در سایت خود آن مصاحبه را به نمایش گذاشته است، باید غور و دقت زیاد نمود و امید است یکی از نویسندگان تان در مورد آن مصاحبه چیزی بنویسد تا ماهیت اصلی فرید یونس افشا شود.


اسم: فریبا   محل سکونت: هالند    تاریخ: 11.07.2011


مسئولین محترم افغان جرمن آنلاین!

نمی دانم روی چه دلیل یا دلایل نظر مرا نشر نکردید؟ من از فرید یونس صرف یک سوال داشتم که جواب طلب بود.
اگر جواب آنرا میدانید مرا در جریان گذارید در غیر آن بگذارید که او خود جواب گوید. به احتمال قوی عدم نشر نظر من، یادآوری از یک شخص دیگر در یک تلویزیون دیگر بوده است که او هم در سطح فرید یونس تشریف دارد و در سایت شما حمایتگری دارد.
این یک بام و دو هوا چرا؟


اسم: چراغ علی   محل سکونت: کربلا    تاریخ: 11.07.2011

انور بنیاد! دستت درد نکند.
هزار آفرین. برخلاف عادت نوشته ات را دو بار خواندم.
فرید بیمار روانی است. دین و مذهب را در خدمت تسکین عقده های خود قرار داده است. پابند اصول اخلاقی نیست. ارزش های ملی را به لگد میزند و درین کار از جانب حلقه های استخباراتی از خود و بیگانه تشویق میشود.
فرید یونس *** (این لقب را شاگردان مکتب به پدر مرحومش محمد یونس معلم کیمیا، که مزاج مالیخولیایی داشت،اعطا کرده بودند) مکروب خطرناک ساری ناشی از لجن و کثافت های جنگ سه دهه است که هرگاه به موقع سرکوب نشود تفاهم ملی را در یک مقطع حساس تاریخ کشور اخلال مینماید.
شاغلی بنیاد! بسیار آرزو دارم با خودت هم صحبت شوم. طریقه تماس را نمیدانم.


اسم: محمد حسن    محل سکونت: دشت برچی    تاریخ: 10.07.2011


دکتر فرید یونس! شمارا دکتر عنوان مینمایم، زیرا با این تایتل خودرا در جامعۀ افغانها معرفی مینمائید. نمیدانم که شما متوجه هستین که در پهلوی تایتل اکادمیک داشتن اخلاق نیکو مهمتر از آنچه هست که شاید تصور کرده بتوانید. شما متوجه باشین که نمک بحرامی در برابر بزرگان یک جامعه عملیست که ازآن بدتر چیزی دیگری بوده نمیتواند.
پدر مرحوم تان که خودرا متخصص کیمیا مینامید زیر نظام مغولها و یا صفویها بخارج فرستاده نشده، بلکه نظام سچۀ افغانها حاکم افغانستان بودند که وی را برای تحصیلات عالی فرستادند. از اینکه لیاقت جناب شان کفایت نکرد تا بمراتب بالا برسد گناه حکام افغان نبود بلکه نارسائی از خودش بود. شاید از اختراع پدر مرحوم تان که رنگ قلم را در نظر داشت در افغانستان تولید نماید و آن مادۀ جدید ساخت افغانستان را به شهید سردار محمد نعیم، وزیر معارف زمان معرفی میکرد چیزکی بخاطر تان مانده باشد.
اما فراموش نکنید که در عین زمان شخصیتهای مانند دکتر محمد اکرم و دکتر عبدالواحد سرابی به خارج اعزام شدند و با افتخار کامل بوطن خود برگشتند و در رتب بلند جامعۀ افغانها بخاک و وطن مشترک ما خدمت کردند. فراموش نکنید که اینها همه از خانواده های عادی و متوسط افغانستان بودند و هیچگونه وسیله و واسطه ای نداشتند صرف به اثر لیاقت شان از طرف آن رژیم های وطن پرست، صادق و قابل افتخار برای تحصیلات عالی به خارج فرستاده شدند. دکتر! فرید ازاین شخصیتهای غیر پشتون بیآموزید نه از فرهادی ایکه در خدمت که نیست که نبود.
من منصوب به قوم شریف هزاره هستم و خودرا با افتخار هزارۀ افغان میشناسم. پدرم در دستگاه ساختمانی افغانی کار میکرد و مانند هر فرد دیگر مورد احترام و اعتماد قرار میگرفت. چطور امکان دارد که من گذشته هارا به طاق نسیان بگذارم و خودرا در خدمت ایران و ایران صفتان، مانند حامی و مربی تان احسان بیات بر ضد پشتونهای افغان قرار بدهم.
جناب داکتر! اگر واقعأ روزنۀ کوچک روشنی در مغز تان پیدا کرده میتوانید کوشش کنید که در آن روشنی مفکورۀ وحدت ملی را بگنجانید نه تفرقه انداری را. شما شاید معلومات داشته باشید که این طرز تفکر درس استعمار است که شمار را نا خود آگاه و یا احتمالأ آگاهانه به آن صوب میکشاند. فراموش نکنید زمانیکه وزیر محمد اکبر خان مکناتن را با تفنگچۀ اهداشدۀ خودش بقتل رسانید و یک تعداد یرغمل انگلیس را به بامیان کشانید قوای تازه نفس انگلیس 800 نفر غیر پشتون را از کابل در خدمت خود گمارید تا محبوسین را نجات بدهد. این کار بمنظور تفرقه بین اقوام افغانها دسیسه سازی شده بود تا در طول تاریخ بفراموشی سپرده نشود. این نوشتۀ من افسانه ای نیست بلکه صحنه ای از رویداد سال 1842 در وطن مشترک مااست. بیائید و دکترای تانرا با دستار بلند افغانی که شملۀ آن تا بجلک پای میرسد بیارائید و دست بهم بدهیم و وطن مشترک و دوست داشتنی خودرا از این حالت بدبختی نجات بدهیم. رنگ خون طفل پشتون با نورستانی و یا هزاره تفاوت ندارد هر کدام شان نهالان بثمر نارسیدۀ وطن مشترک تو و من میباشند که از ریشه کنده میشوند و جای خودرا به مفسدان در حال انتظار بلعیدن افغانستان عزیز ما خالی میکنند.
دعا میکنم که به راه راست هدایت شوید.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 10.07.2011

سخنان ملا یونس مرا به یاد یک هموطن بیخبر دیگر ما می اندازد که در یکی از سایت های اینترنیتی نوشته بود که افغانستان تا سالهای 1890 اصلا ًوجود نداشت.
من به جواب او با استناد به نوشتۀ عالی دانشمند گرامی هاشمیان نوشتم که که اگر حرف او را سند بگیریم پس این چگونه ممکن است که افغانستان تا 1890 وجود نداشته ولی در قرارداد سال ١٨٠١ که بین نماینده دولت انگلستان و نماینده قاجاری ایران بطور سری و مخفی و بدون و قوف اعلیحضرت شاه زمان پادشاه وقت افغانستان منعقد گردیده در چهار ماده نام پادشاه افغانستان به قرار ذیل ذکر است :
١_ اگر پادشاه افغانستان بر هند برتانوی ارادۀ حمله نماید، شاه فارس لشکر جراری برای نابودی افغان خواهد فرستاد.
٢_ اگر پادشاه افغانستان با شاه فارس ارادۀ دوستی نماید، شاه فارس از او تعهد خواهد گرفت که بر هند حمله آور نشود.
٣_ اگر پادشاه افغانستان یا شخصی از فرانسه بر کشور فارس ارادۀ حمله داشته باشد، درآنصورت سرکار برتانیه سامان جنگ و اسلحه را با افسران کار آزموده بیکی از جزایر سواحل فارس ارسال نمایند، عساکر فارس و برتانیه متحداً از ایشان جلوگیری خواهند کرد.
4_ اگر جنگی بین پادشاه افغانستان و فارس واقع گردد، تا وقتیکه طرفین خواهش میانجیگری نکنند، دولت برتانیه مداخله نخواهد کرد. تهران مورخه یکم جنوری ١٨٠١م"

" این قرارداد اگرچه بصورت مخفی بضد دولت و پادشاه افغانستان بین دو دشمن افغانستان منعقد شده بود، اما نام پادشاه و دولت افغانستان بسویه و حرمت مساوی با پادشاه فارس و دولت های برتانیه و فرانسه در آن ذکرشده است، اگر دولتی قبل برین بنام افغانستان وجود نمیداشت، در این قرارداد مهم نام یک دولت نامعلوم درج شده نمیتوانست، آنهم در حالیکه دولتهای انگلستان و فارس از قدرت و عظمت دولت وقت افغانستان در تحت زعامت اعلیحضرت شاه زمان در هراس بودند که این وضع از متن قرارداد مشهود است"

بدبختی ما بگویم یا بدبختی یکعدۀ از هموطنان ما اینست که قبل از اینکه از یک مسئله خود را آگاه سازند و قبل از اینکه واقعیت ها را دریابند حکم میرانند که سرچشمه تمام اختلافات ما شاید همین بیخبری و حکم راندن ها باشد.
یک گروه دیگر هم وجود دارند که یا از روی عقده یا بخاطر چاق کردن تضاد های قومی یا از روی وظیفۀ که از طرف استخبارات کشور های بیگانه گرفته اند ولی تا جای زیاد از روی بیخبری و عدم مطالعه- قصه ها، اسطوره ها، خیالات و موهومات و غیره را با واقعیت ها مغالطه میکنند.

در رابط با خاین و جنایتکار معلوم الحال مسعودوف و سقاوی اول حبیب الله کلکانی هم من بار ها از آن هموطنان ما که از آنها بصورت نهایت مبالغه آمیز قهرمانان و اسطوره ها میسازند، یک خواهش کرده ام که واقعیت ها را با موهومات، قصه ها و خیالات اشتباه نکنند زیرا این میتواند خود شانرا، شخصیت و درجۀ انسانیت شانرا خدشه دار و بی اعتبار سازد.

بیایید بصورت مختصر مروری کنیم که این قهرمانان افسانوی؟؟!!! چه خدماتی؟!؟! برای افغانستان انجام داده اند:

در 18 فبروری سال 1929 بچه سقاو اول فرمانی صادر کرد که طی آن بمردم امر شده بود که دیگر حق ندارند لباس به قول او خارجی(اروپایی)بپوشند و کلاه شپو به سر کنند. زنان حق ندارند بدون معیت شوهر و یا پدر یا برادر شان در محضر عام ظاهر شوند. مردان باید همه ریش بگذارند. مردم باید فقط لباس محلی بپوشند و زنان باید همه چادری به سر کرده و با لباس های پوشیده تری ملبس باشند. با همین فرمان مکاتب خارجی مسدود گشت. دخترانی که برای تحصیل به خارج اعزام شده بودند، فرا خوانده شدند. سالنمای شمسی جای خود را به سالنمای قمری داد و روز جمعه دو باره تعطیل عمومی قرار داده شد. دولت تامین اعاشه روحانیون را به عهده گرفت. در مجموع رژیم جدید کابل مواضع سختگیرانۀ مذهبی را اختیار کرد و در حالیکه اقلیت های مذهبی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، به مذهب سنت حنفی اولویت داده می شد.

برای معرفی حبیب الله بچه سقاو همینقدر میگویم که بعد از ختم دورۀ عسکری به کلکان برگشته و به بسیار زودی نسبت قطاع الطریقی در شاهراۀ بین شمال کشور و پایتخت به شهرت رسید و آوازۀ گروپ مسلح او تا دور دستها پخش گردید. وقتی قوای دولتی برای قلع و قمع گروه او شروع به اقدام کرد، او به پاره چنار فرار کرده مدتی در پشاور زندگی گرد و به چای فروشی پرداخت تا آنکه انگلیسها از موجودیت او آگاه شده و به تشویق ملاهای فروخته شده او را تشویق کردند که دوباره به زادگاهش برگشته و با پول و سلاحی که انگلیسها در اختیار او قرار میدهند گروپ خود را از نو زنده و مسلح کرده و برعلیه شاه امان الله یکجا با یکعده فروخته شده و نوکران انگریز در خوست دست به شورش زند.

حالا شما فقط همین مختصر فوق را مطالعه کرده بگویید که چه فرقی بین امیر الشیاطین ملا عمر و بچه سقاو اول می بینید؟ به غیر از اینکه ملا عمر حد اقل قران را میتواند بخواند و به ضم خودش تفسیر کند ولی بچه سقاو اصلا از هر گونه سواد بی بهره بود.

در مورد جنایتکار و خائن ملی مسعودوف من نمیدانم آیا آنانیکه این ملای جنایت پیشه را قهرمان شان خطاب میکنند یکبار هم فکر کرده اند که او را چرا باید قهرمان گفت :
- به خاطر ویرانی کابل، اردو، پولیس و قتل هزاران بیگناه؟

- به خاطر قرار داد همکاری او در سال 1974 با آی اس آی پنجابی ها برای سرنگون کردن رژیم سردار شهیدان داود خان؟

- به خاطر قتل عام مردم افشار و کارته سه کابل؟

- به خاطر اوربند و بعداً معاهده همکاری با روسها که هشت سال تمام بر اساس آن امنیت کاروان های نظامی شانرا تأمین میکرد؟

- به خاطر خطاب کردن طالبان پنجابی "کبوتر های سفید" و رفتن او برای خیر مقدم گفتن آنها به میدان وردک؟

- به خاطر فرار نامردانه او به پنجشیر و بعداً به کولاب از دست به اصطلاح چند طالب پای لوچ؟

و یا به خاطر صد ها جنایت، خیانت و دون صفتی دیگر؟

در نوشته بعدی نکات فوق را در مورد مسعودوف قدری توضیح کرده و همچنان نکاتی را در مورد افغان و خراسان بحیث نظر شخصی خودم با استناد به نوشته های دانشمندان کشور از جمله علامه غبار عرض خواهم کرد

وسلام


اسم: شمس الحق   محل سکونت: لندن    تاریخ: 10.07.2011

اول، نقد خوب این است که مستند باشد، و سخنان فردی که نقد می شود مستقیم نقل قول گردد، و یا اگر ویدیو و یا صدای فرد مذکور و یا نوشتهء از وی موجود است به آن ارجاع داده شود. در این مورد خاص مثل اینکه دوستانی در امریکا برنامهء آقای فرید یونس را دیده اند، ولی همهء انتقادها بر بر نامهء وی فاقد یک خط نقل قول مستقیم از سخنان وی است. بعد شما انتظار دارید که خوانندهء شما روش صحیح فکر کردن و صحیح نقد کردن را یاد بگیرد و از هم پاشیدگی بیشتر ما افغانها جلو گیری شود! پیشنهاد من این است تا ویدیوی سخنان وی را برای اطلاع عمومی منتشر کنید تا همه به طور مستند و دست اول خود در مورد افکار بیراه و سخنان باطلی که وی زده باشد آشنا شوند و محکومش نمایند.

موضوع دوم اشاره به یک "شرق شناس و افغانستان شناس زبده" است. سوالی از این دوستان دارم، تا حالا در طول تاریخ شرق شناسی و افغانستان شناسی تا حالا دیده اید که فردی "شرق شناس" و افغانستان شناس زبده باشد، اما در یک جورنال علمی تا حالا یک مقاله از وی نشر نشده باشد؟ جورنال علمی که بماند، در یک روزنامه و یا نشریهء معتبر یک مقاله از وی تا فعلاً چاپ نشده باشد؟ یا حتی در یک سایت معتبر هم از وی یک مطلب نشر نشده باشد. اینها به یک طرف، تا کنون حتی در یک مقالهء علمی در زمینهء افغانستان و افغانستان شناسی، و نه حتی شرق شناسی، کسی به گفته و سخنی از وی ارجاع داده باشد؟ آقای بروس ریچاردسن سالهای مدیدی است که مورد استناد عدهء از هموطنان ما است، کسی تا حالا وی را از نزدیک دیده است؟ کدام عکس یادگاری با این افغانستان شناس، و شرق شناس دارد؟ یا حتی کدام عکس فردی از این شخص در دنیای وب موجود است؟ جواب به همهء اینها نی است، و اگر کسی و کسانی چنین مدارکی دارند لطفاً آن را منتشر کنند تا ما همه بدانیم که اصلاً شخصی به این نام حضور فیزیکی در این دنیای فانی دارد، و اگر این آقا اینقدر علمیت دارند و جز زبده گان شرق شناسی و افغانستان شناسی می باشند، لا بد در جورنالی علمی اثری از وی نشر شده است، لطفاً آنها را به ما نشانی کنند، در غیر آن بهتر است به افرادی که هویت جعلی آنها مبرز است، به عنوان منبع سخنان خود اشارتی نککند، سویهء سخنشان را پایین می آورد. در ضمن از کجا معلوم که جاعلان این نام، و یا حتی در صورت وجود چنین آدمی که نه افغانستان شناس است و نه شرق شناس، در پی تفرقه و عمیق تر کردن معضلات جامعهء ما نباشند؟ چون این آقا هرچه دروغ است را در آثار خود به نام تحقیق علمی و دسترسی به منابع روسی به نشر می سپارد که از جمله آخرین آن ترجمهء از مقالهء سراپا دروغ وی توسط خانم رشتیا است که در مورد احمدشاه مسعود و شورای نظار، آن دروغی که نیست را بار می کند، از جمله کشتن و کوچ اجباری پشتونها توسط احمدشاه مسعود در ساحهء کنترلش با ایجاد شورای نظار! خوب تفرقه افکنی این آقا، هرکسی که هست معلوم است، اما ما به عنوان افغانها، مشکلاتمان به یک طرف، وجداناً کسی می تواند این ادعای پوچ را با یک سند ثابت کند؟ مثلاً حتی اشاره کند که در فلان قریه در فلان سال راپوری آمد که شورای نظار مثلاً پشتونها را اخراج کرد یا کشت؟ شورای نظار در سال 1362 تشکیل شده است، لابد وقتی آن سازمان ایجاد شده است در سالهای فعالیت خود چنان کارنامهء باید در جایی از خود ثبت کرده باشد. دروغ دیگر وی در مورد مرامنامهء شورای نظار است، که در تدوین آن هم قوماندانان پشتون و هم تاجیک و هم هزاره و هم ازبک نقش داشتند حالا چطور این سازمان می تواند مرامنامهء تدوین کند که بجای چگونگی انسجام مبارزهء مسلحانه با اتحاد جماهیر شوروی، هدفش از بین بردن پشتونها گنجانیده شود؟! من نمی دانم این دروغهای شاخدار چه چیزی را می خواهد ثابت کند، جز بی اخلاقی و بی مسولیتی جاعلان این گونه سخنان را!

امیدوارم به عنوان یک نقد( و البته همچنان درخواست از دوستان محترم برای روشنی اندازی در مواردی که یاد شد) متصدیان پورتال محترم اجازهء نشر نظر مرا فراهم نمایند. با احترام


اسم: بهاء الدین عالمیار    محل سکونت: کانادا    تاریخ: 10.07.2011


برادر محترم انور بنیاد !
دستانت را می بوسم و به قلم توانایت تحسین میفرستم.

به اطلاع آیت الله آخند زاده فرید یونس!
به رشتۀ تحصیلی و تخصص ات کاری ندارم، اما از قرار معلوم جناب عالی جامع الکمالات بوده و درجۀ دکتورای شما در کلیه رشته ها قابل تطبیق است که درین جهان کامل" استثنایی و فوق العاده است، بهر حال انتظار مردم از آگاهان و دانایان این است که در جامعه صلح و سلم، اتحاد و اتفاق را ایجاد نموده و در امحای نفاق و جدایی ها جداً تلاش و صادقانه سعی نمایند.
کسانی چون تو که بدستور دشمنان علنی وطن به منبر رفته و با وسیله قرار دادن دین مقدس اسلام عمداً و قصداً در بین مردمی که توسط اربابان تو چون بحران الدین، مسعود و شورای نظاری ها، مزاری ها و دوستمی ها و سیاف ها متفرق، پراگنده و بدبخت بحران زده شده اند، بازهم بدبینی، نفرت و جدایی را خلق می نمایند در واقعیت این اشخاص مفسدین فی الارض بوده در زمرۀ مفتنین بشمار میروند. با لآخره مردم به چهرۀ واقعی شان آشنایی حاصل نموده و سیاه رویی جائزه شان خواهد بود اینکه در آخرت با ایشان چه خواهد شد من نمی دانم و به مالک روز جزا، ذاتی را که تو می خواهی فریب دهی، معلوم است.
تأسف میکنم که مردم ساده دل و خوش باور مخصوصاً زنان و دختران ساده لوح فریب کلمات اغواه کنندۀ ترا خورده و ترا باور می کنند و نمیدانند که زیر کاسه های تو چه نیم کاسه های است. و از آنها میخواهی که بعد از نیمۀ شب برایت جهت مشوره تلفون کنند.
اینکه بدبینی ها و ضدیت های تو علیه یک قوم خاص از کجا نشأت میکند و از کدام آبخور آب میخورد همه میدانند. تو ماهرانه طرح های مذهبی و قومی بیات را خوب درک کرد ای و مطابق میل او در خدمت استی و برنامۀ رایگانی برای یاوه سرایی داری.
ولی تا هنوز احسان الله بیات را خوب نشناختی و یا اینکه او ضرورت این را ندیده که خود را به تو صحیح بشناساند، ای کاش خیانت های او به چور و چپاول دارایی های عامه و بیرون کشیدن سرمایه های ملی خلاصه می شد، در زیر نقاب این چهرۀ معصوم و مردم دوست بیاتی قرار دارد که صد ها طرح نهفته برای بربادی این وطن به نفع ایران دارد. عشق و سر سپردگی به ایران در رگ و خون بیات ها جاه دارد.
تو فقط در یک نقش محدود در خدمت بیات هستی و بسی اسرار پشت پرده را نمی دانی.
تو راستی که شاگرد وفادار رهبر کبیر و اغلالۀ سابقه ات هستی و احساسات روان را روانتر تبارز میدهی.
با کوچک شدن دنیا توسط وسایل اطلاعاتی و نشراتی و با پخش اسناد و مدارک ثقه از منابع معامله داران سابقۀ قهرمان تو با گذشت هر روز واقعیت های غیر قابل انکار افشا میگردد و شکی باقی نمی ماند که نه تنها مسعود قهرمانی نبود بلکه یک معامله گر، فرصت طلب و سوداگر منافع ملی و تجزیه طلبی بیش نبود.
اگر اعجازی رخ داد و خداوند پسری برایت بخشید نام اولش را مسعود و لقبش را قهرمان بگذار. بنام خدا میدان هوایی کابل را تنها بگذار و چنین سخاوتی را بحقش روا مدار.


اسم: یوسف پتنګ   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.07.2011

بشنو ملای دیسکویي ( فرید یونس )
حیف و صد حیف به ان (پ اچ دی) یا قباله روبایی که خودت گرفتی.
شحصیت انسان از کردار و گفتارش معلوم میشود . من از مجبوریت زیاد برایت مینویسم اگر بتوانم ترا براه راست رهنمایی کنم این چند سطر را بخوان. اگر نمی گفتی نمی نویشتم
ملآ جان دیسکوی
خودت یک شخص عقده یی هستی به خاطریکه آن صفت مردی که مرد میداشته باشد تو نداری از همین جهت است که خودرا در بین دیگر مرد ها کم و ناتوان احساس میکنی. یک روز یک مسلمان تندرو میشوی و روز دیگر دیموکرات؛ یک روز دیموکراسی را پدیده خوب میخوانی و روز دیگر آنرا بد حتی بی ناموسی وانمود میکنی.
فرید یونس
چند روز قبل یک پروگرام ترا از تلویزیون اجیر ایرانی بنام نور مشاهده کردم که تو تقریباً نیم ساعت در باره خانم محترمت صحبت کردی. ایشان راستی زن خوب هستند که تا به حال به مثل تو یک آدم؟ انسانمای عقده یی، ناتوان، بی ادب و فاقد معلومات ساخته است، آفرین و صد آفرین به حوصله این خانم.
پدرت معلم کیمیا بود اینکه لایق بود یا نالایق من به آن کاری ندارم ولی اینرا برایت میگویم که همیش جیب های کرتی شان را شاگردان مکتب اش از تباشیر پر میکردند. اگر کمکی عقل داری باید بدانی.
دیسکو دانسر(فرید یونس)
به هر رنگ که جامه پوشی من از ...... میشناسم.
روان فرهادی کدام شخصیت نیست که کسی بالای او افتخار کند. وی یک شخصی xxxx ،ابن الوقت و متعصبی است. وی در زمان دوره ریاست جمهوری شهید سردار محمد داودخان بخاطر چاپلوسی به خاندان شاهی جاسوسی و نوکری به دولت ایران از وظیفه رانده شد در آن زمان وقتیکه از وظیفه سبکدوش گردید بکدام در و درازه نبود که وی سر نزد. زمانیکه کمونیست ها قدرت را گرفتند روان فرهادی xxxx برایش اټن کرد.
بشنو ملای دیسکویی (فرید یونس)
در زبان پشتو یک ضرب المثل است که میگوید.
ته چی نه شرمیړی تا به څوک و شرموی
افغانستان کشوری است متشکل از اقوام مختلف. کشتن و بد گفتن به یکی از این اقوام خیانت ملی است که شما یکی از آن خاینان ملی هستید لعنت به تجزیه طلبان که یکی آن تو استی.
تو در پروگرام هفتۀ قبل مرحوم شهید سردار محمد داود خان را ملزم به این ساختی که وی به زور و کمک کمونیست ها قدرت را تصاحب کرد ولی از یادت رفته و یا تجاهل عارفانه میکنی که رهبر پروتوکولی تو، جاسوس چند سازمان جاسوسی جهان ((احمد شاه مسعود)) بزور کی قدرت را گرفت ایا به زور کدام عضو فامیل تو و یا به زور (نبی جان اعظیمی، آصف جان دلاور، رشید جان دوستم، فرید جان مزدک، و وکیل جان) و غیره و غیره آیا اینها مسلمانان تندرو پیرو خط حسن البنا و سید قطب بودند؟ شرم و صد شرم بر تو.
فرید یونس ای که از مردی هیچ بهره نداری
به انگشتر دستت توجه کن، به انگشتر پوشیدن همجنس بازان نیویارک می ماند. لطفا مثل افغان لباس بپوش مثل افغان صحبت کن

ارسالی یوسف پتنگ


اسم: ملالی موسی نظام    محل سکونت: ورجینیا    تاریخ: 10.07.2011

به ارتباط به نمایش آقای فرید یونس

تعدادی از هموطنان ما که به روز دوم جولای نمایش آقای فرید یونس را تماشا نموده اند، بعد از نیم ساعت اول که البته به موضوع مریضی بی بی حاجی، همسر شان سپری گردید، بقیۀ پروگرام شان با تعجب، از عدم معلومات شان در زمینۀ تاریخ مبرهن و آشکارای وطن ما افغانستان عزیز، به تغییر و تحریف وقایع و حوادث این سه دهۀ اخیر اختصاص داده شد.
آنچه ایشان با نهایت جرأت در موردش سخن رانی نمودند گویا در مجموع برآنچه دانشمندان، محققین، مؤرخین، شهود عینی، مترجمین، مامورین استخباراتی ممالک مختلفه، منابع کاملاْ معتبر منجمله آرشیف های وابسته به سی،آی،آی، کی،جی،بی،ام ،آی،۶، قوماندانان شوروی در عصر اشغال، مامورین سابق اردوی افغانستان، نویسندگان شاهد همان روزگاران خون و آتش و...و تحریر نموده اند، گویا کوچکترین معلومات و آگاهی نداشتند. با اینکه ایشان قسمت زیاد وقت پروگرام خویش را اکثراً به تعریف از مطالعات وسیع و جامع شان در مسائل مختلفه، منجمله موضوعات سرزمین جنگ زدۀ ویران سپری نموده و تظاهر به فهم و دانش استثنائی مینمایند و در هر نمایش کتاب هایی را هم که گویا برای جوامع افغانی بسیار مهم آموزنده و ارزشمند! هستند، به معرض نمایش میگذارند.
بنابرآن عدم معلومات آقای یونس در موارد واقعات تاریخی مملکت، منجمله مسئلۀ قوماندان جهادی احمد شاه مسعود، ارتباطات نامبرده، قرارداد های مستند و تعهدات وی بمقابل اتحاد شوروی سابق، سی،آی،ای، ایران و بعضی ممالک دیگر، کمرسی و بیعلاقگی ایشان را در امور وطن شان هویدا ساخته و موجبات ناباوری وسیعی را در حلقه های اجتماعات افغانی و جهانی که ارتباطات آنرا به یک ده کاملاً کوچک مبدل نموده است، بصورت غیر قابل باور، آشکار میسازد!.
طوریکه به همه معلوم است، بعد از آزادی های ناشی از ختم جنگ سرد، آرشیف های استخباراتی جهان، منجمله دولت روسیۀ فدرال، اسرار و مطالعات سری خودهارا آزادانه به معرض دید و به دسترس قرار دادند. در فروری سال ۲۰۰۲ واشنگتن پوست به اتکاء به چنان معلومات مستند و معتبر که دیگر به آسانی به اختیار همگان گذاشته میشد به ارتباط به فعالیت های سی،آی،آ در منطقه، مقالۀ مستند و مؤثقی در مورد مناسبات احمد شاه مسعود با اتحاد شوروی و آمران سی،آی،آ، منجمله گری شرون، تحریر نمود که گویا قدم اول افشاگری از جانب یک وسیلۀ ارتباط جمعی معتبر امریکایی درین مورد بود.
نا گفته نماند که آگاهی به واقعات تاریخی وطن جنگ زدۀ ویران وظیفه و مسئولیت ملی هر فرد افغان، منجمله آقای فرید یونس است. درین زمینه میشود که همچنان به آثار مستند و آشکارای دو منبع بین المللی ایکه اصالت تحقیق و مطالعات شان از جانب آرشیف های معتبر ثبت و پذیرفته گردیده است، به آسانی مراجعه نمود:
یک - راپور مستند دستان آغشته بخون- Blood Stained Hands که جریانات سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۳ جنگهای کابل را که اهالی مظلوم پایتخت بیشترین مظالم و کشتار را در یکسال متحمل گردیدند، گزارش میدهد. این راپور که از جانب کمیتۀ نظارت بر حقوق بشر Human Rights Watch، یکی از مهمترین و معتبر ترین کمیته های خیریۀ ملل متحد است، توسط نمایندگان آن در همان عصر خون باران افغان کشی در شهر کابل با اسناد، تهیه گردیده که جریان قتل عام افشار هم با تفصیل جزء این راپور رسمی میباشد.
دو- راپور ارزشمند پروژۀ عدالت یا داد خواهی افغانستان Afghanistanjusticeproject.com که از جانب یک کمسیون بیطرف و محقق از هالند تهیه شد که به اتکای مراجعه و مصاحبه با ۶۰۰ نفر از مردم افغانستان از واخان تا سیستان، در سال ۲۰۰۳، با موجودیت ترجمانان هر لسان مناطق مختلفۀ افغانستان، ترتیب و نشر گردید. در این راپور برعلاوۀ قانون دانان بین المللی، از حقوق دانان افغان هم که اقلاً قسمتی از حیات رادر مادر وطن جنگ زده سپری نموده بودند، استفاده به عمل آمد.
راپور که از جریان واقعات عریان و جنگ های سرزمین ما در آغاز کودتای منحوس ثور در سال ۱۹۷۸ آغاز میشود بعد از شکست طالبان در ۲۰۰۱ میلادی ختم میگردد. مطالعۀ راپور با ارزش عدالت افغانستان، وجیبۀ هر افغان متعهد و آقای فرید یونس برای آگاهی اوراق اصلی تاریخ وطن ماست که با یک کلیک به لینک آن، به انگلیسی، پشتو و دری بدسترس قرار میگیرد.
اینجانب در زمینۀ مطالعۀ واقعات وطن بعد از کودتای منحوس ثور از منابع مختلفه، منجمله توصل به راپور های شهود عینی، آثار مؤرخین و دانشمندانی چون، نویسنده و محقق ارزشمند افغان داکتر سید عبدالله کاظم، محقق و نویسندۀ متجسس افغان، داکتر سید خلیل الله هاشمیان، آقای بروس ریچاردسن مستشرق خبره و افغانستان شناس ورزیدۀ امریکایی، که مضامین و آثار تحقیقاتی خویش را ذریعۀ پوسته یا ایمیل ارسال مینمایند، مضامین متعددی به اتکاء به حقایق و اسناد در دست داشته، تحریر نموده.
در خاتمه یکی از مضامینی که چند سال قبل تحریر شده است و به ادعاهای آقای فرید یونس ارتباط میگیرد، محترمانه تقدیم مینمایم:.

احمد شاه مسعود، حسن شرق و بروس ریچاردسن به ارتباط آشنایی با کتاب ارزشمند، افغانستان: در جست وجوی حقیقت- اثر بروس ریچاردسن


اسم: سهراب   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.07.2011



ازشخصیت سازی تا قهرمان سازی تهوع آور


اسم: فریبا   محل سکونت: هالند    تاریخ: 09.07.2011

قرارایکه هموطنان ما میدانند و یا آن عده از هموطنان که تلویزیون( نور ) در امریکا را مشاهده میکنند، فرید یونس درست مانند شخص دیگری در تلویزیون دیگری منتشره امریکا، که هردو خود را مشاور خانواده ها معرفی میدارند، برای آن عده از خانم ها که از روی ساده گی برای حل مشکلات خانوادگی شان به آنها مراجعه میکنند، از طریق همان پروگرام های مستقیم تلویزیونی گوش زد میکند که بعد از ساعت 12 شب میتوانند به تیلفون منزل شان زنگ زده و حل مشکل نمایند.آیا کسی میتواند بگوید که علت این زنگ زدن بعد از 12شب برای خانم ها چه خواهد بود؟ فکر نکنم فرید یونس جواب قناعت بخشی داشته باشد.


اسم: لیلی عنایت سراج رښتیا    محل سکونت: ژنیو    تاریخ: 09.07.2011



از لابلای آرشیف :
"قـتل شخصیتی با دو نام "
بروس جی. ریچاردسن
ترجمۀ لیلی عنایت سراج رښتیا


اسم: قیام محمودیار   محل سکونت: کابل    تاریخ: 09.07.2011

نوشته آقای بنیاد حقیقت محظ است و اما آنچه باید مدنظر داشت این است که ملا فرید یونس یک فرد خریده شده توسط احسان الله بیات است و بیات هم یک فرد مشکوک با اهداف دراز مدت بوده و از راه های مختلف و با چهره های مختلف وارد میدان شده است و سخت در تلاش است تا اهداف کثیف اربابان خارجی خود را در افغانستان پیاده نماید.
از جانب دیگر همین ملا فرید یونس شاگرد قدیمی روان فرهادی شوهر اسبق خواهرش بوده و هر دو افراد xxxx و خبیث و فروخته شده اند و هر دو ننگ افغانیت میباشند.
این هر دو ملا زاده ها هم با دین بازی میکنند و هم با دنیا و برای هر دوی شان افغانستان حیثیت یک گاو شیری را دارد.
آنچه مولوی فرید یونس ببخشید ملا فرید یونس از طریق تلویزیون بیات ( نور )انجام میدهد به دستور مستقیم آقای احسان الله بیات است.


اسم: Qasem   محل سکونت: Germany    تاریخ: 08.07.2011

Dear Afghan, why are you surprised about the representation of Molla Yunus?

He has been bought from Shurai Nezar and has to do a good job like Rawan Farhadi who did and doing his job for Molla Rabani

They are no personality, if Taliban pay them then they will do the same for Taliban or anybody else

Thank you


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 07.07.2011

محترم محمد انور بنیاد سلام!

ستایش از منطق و قلم توانای شما، خوب است که گهگاه فرد فرهیخته ای چون شما با خونسردی ولی با استدلال علمی و منطقی واقعیت هارا به رخ همچو افرادی مثل فرید یونس می کشید و الی اینها با عقده های خود مردم کشور را در برابر هم قرار داده به دشمنی و خونریزی می افزایند.
تشکر


اسم: احمدشاه وردگ   محل سکونت: کابل    تاریخ: 07.07.2011

به آقای بروس ریچاردسن!
مقالت پر از حقیقت شمارا که توسط رحمت آریا به پشتو ترجمه گریدیده مورد علاقه زیادی از هموطنان ما قرار گرفته است. امید که صدای شما به گوش زمامداران کشور تان و سایر رهبران غربی نیز برسد.
من دو سوال از آقا ریچاردسن طرح مینمایم:
1- پاکستان که از بطن نفرت و جنگ های مذهبی در هند، توسط انگلیس برای بقای حضور خویش در منطقه باهویت افراط گرایی و دین ستیزی بوجود آمد! آیا پاکستان دیگر بحیث یک مانع در راه منافع کشور های منطقه و غرب بالخصوص انگلیس وامریکا قرار ندارد؟ آیا وقت آن نرسیده که این کشور مصنوعی بحیث منبع اساسی مشکل منطقه از بین برداشته شود؟ و یا حداقل اردوی بی بند و بار این کشور و سازمان استخباراتی آن (ای اس آی) تغیر(تغییر) تشکیلات و خلع صلاحیت ها شود؟
2-آیا بدون یکجا شدن رسمی و فیزیکی پشتون های دو طرف دیورند صلح در منطقه امکان دارد؟ و اگر اتحاد پشتون ها محتمل باشد؟ با چه طرحی و نقشه ای صورت خواهد گرفت؟ تاثیر آن بالای سایر اقوام منطقه چه خواهد بود؟
تشکر
احمدشاه وردگ -کابل


اسم: حبیب هوتکی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.07.2011

کنفرانس ویدویی جناب بروس ریچاردسن نویسندۀ شهیر امریکا در شمال کالیفورنیا

قرار است بروس ریچاردسن نویسندۀ مشهور و متعهد امریکا، شرق شناس و بخصوص افغانستان شناس در یک کنفرانس ویدویی در شمال کالیفورنیا اشتراک نمایند و در بارۀ موضوعات سیاسی و تاریخی افغانستان روشنایی اندازند. در بخش دوم به سوالات شما پاسخ داده میشود. بدین وسیله از شما دعوت بعمل می آید
وقت و زمان و محل بعداً به اطلاع رسانیده میشود. نسبت محدودیت چوکی ها لطغا از اشتراک خویش اطمینان فرماید

لطفا نظرات پیشنهادات و همکاری خویش را در زمینه با ما اطلاع دهید

Habib Hotaki
(510) 366-6989 | Cell
(510) 280-8444 | Fax



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved