Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  حقیقت پنهان نمی شود! نظرات پیرامون چهرۀ واقعی عبدالله عبدالله    نویسنده:  افغان جرمن آنلاین

 
اسم: عبدا لجليل جميلي   محل سکونت: کا ليفور نيا    تاریخ: 25.08.2009

برادر ارجمندم جناب استاد رفعت !

ا مروز باز هم به اين سوال بر مبخورم که:

مشکلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر ميکنند ؟-

آقای داکتر عبدالله را که نه تنها من و بلکه عدهٔ زيادی از موبوطين وزارت خارجهٔ سر به مهُر و بي زبان آن وزارت بظاهر آرام - در پست وزارت آشنا شده و قمست زياد اعمال نا شایست نَه ! بلکه جرايم و جنايات و حتي خيانات اورا مستنداً - نه تنها من و بلکه همه - و از بنياد گزاری آن قصر مرمر بکلي پاک نهاد تاامروز عملاً دبده و ياهم شنيده ايم - دال برين بوده است که ايشان نبايد و به هيچ صورتي نامي و صدايي از خود درين دوَر انتخابات و يا حکومت داريهای بعدی می کشيدند - نه بخاطر پاس مردم که شخصاً به آن ايمان ندارند و نه به ترس از خدا که آنرا در پس پردهٔ - خيانت و تجاوز و اطفای غريزهٔ حبواني به ناموس همکارانش در روز روشن و وقت دفتر رسمي به رسوائيهای جهاني کشيده اند - و نه بدليل چپاول و غارت ميليونها اسعار عوايد چند سالهٔ امور ويزه و قونسلي تمام سفارتخانه ها و جنرال قوسلگريهای افغانستان ِ محتاج اب و نان زهر جان خود و فض الرحمن جان(فاضل !!!) پسرک خالهٔ رباني جان دُر دانهٔ جهاد ۲ ميليون شهبد بي کفن افغان کرده اند! و نه خاطر خويش خوری که در تقرر همزمان ۴ ! بلي ۴ دُر دانهٔ نظاری در کرسی های بلندترين ۴ سفارت بد بخت افغانستان تماشاچي ؛ از يک خانه وار -- بلي بلي فقط از يک دربند حويلي درو‌ن توجه و غريب نوازی فرموده بودند و بوی آن از اوتاوا و کويت و روم و امارات بلند شد !! و نه تنها بخاطريکه دو نور چشمي بادار کلان خودرا (بعني دو (منور!)نو پشت لب سياه کرده را در يک خيز ۲-۳ سال کار و تاامروز سفبر جان افغانستان بي درمان ساختند! و نه بخاطريکه جان آغاجان (نام اصلي اش بخدا معلوم!) برادر ارشد حضرت آمر صاحب شهيد را ( با سابقه اش معلم ابتدائيهٔ پنج شير و باز سابهٔ آمر صاحب ! در بگ کرسی رتبه ۲ مستشاریت بي زبان خوش گذران سفارت بيچارهٔ افغان در ناروی و با ...و و نه به خاطر چلاندن وزارت بدبخت از اطاق پشت ديوار دفتر ش که توسط فقط معتمدين آمر صاحب شهيد - یعني بکي سفير در وارسا و دهٔر ئ جنرال قونسل در کراچي و سومي مستشار بالا قتدار سفارتک در پاريس . و شيربن تر اينکه اين ذوات هم از توبره ميخوردند و همی‌ از آخور !! - معاش و امتيازات و پاسپورت سياسي در بيرون و موتر موتر ران ۲۶ ساعته !و هوتل انتر کانتيننتل و سفر و جيب خرچ مجلس داريها در درون ( وزارتک روز گشته ! ) و نه به پاسيکه همهٔ اين دغل دوستان وطني نازدانهٔ دوران ساخته و چپاول های شانرا پرده پوشاند - بکي را با مليون دالر دارائيي آربانای بدبخت سير و بارفيق مختلصش (غالب جا‌ن اوتاوا چور) راه پناهندگي تورنتورا رسماً نشان داد ... و با سکرترهای ۲ راساً ببام کرسي سفار ت های ما و تا امروز نشسته اند و و و و های بسيار ديگر بلکه اگر اوراق سياه اعمالش رُو شود و رسوا - کمال فهمش بايد اين مي بود که هر چه کردی - حقوق العبد و حساب واحد قهار را در ّيش داری و داشتیي بهتر بود به لاس انجلص و ناردها ليوودت مير فتي و و باز بازی عياشي و خريد البسه و دريشهای ۵ تا ۱۰ هزار دالری ات کشت آخرت ميکردی و شما جلالتمآب دو رگه که همسر بيچاره و اطفال صغيرت را بنام امنيت اسير ويلای دهلي ساخته و سر به صحرای ميدان شغالي ات در آورده اي - چه ضرورت به ريش و زنخ گرفتن مسلمان نماها و گبر و ترسا داشتبد و ميليون دالر جمع کردن ها که با با آن بك بار ديگر به ريش ملت فقير و گشنهٔ افغان بخندبد. مگر داکتر صاحب ستاژبر مدام العمر چچچچششششم بين ديگران نه شنيده ايد - که :

برَو اين دام بر مرغ ديگر ِنه - که عنقارا بلند است آشبانه !!


اسم: او خان   محل سکونت: ...    تاریخ: 24.08.2009

یک تقاض از همه یی شماوان اینکه لطفا لفظ خان را به هر ناخان ودزد به کار نبرید. خان ها چه افراد مترقی و یا عقبګرا هیچګاه نوکر نبودند. به کار بردن اصطلاح خان به افراد چون کرزی، فهیم ، خلیلی و غیره توهین به کلمه خان و خان های عیور کشور ما است. استعمال این کلمه را انها به هر خس وخاشاک به کار میبرند که این کلمه خوش اش نمی اید چون که بهقهرمانان افغان مانند میرویس خان، خوشال خان ، وزیر اکبر خان ، امان الله خان، وغفار خان به کار برده شده. اما اینکه شما افراد نجیب زیر تاثیر ارازل پرچمي ستمی به هر وطنفروش انرا به کار میبریندواز ارا‌ذل تقلید میکنیند مایه تاثر ما است. لطفا کلمه خان را که شایسته ارا‌ل نیست بهانها به شیوه کارملی ها به کار نبریند.
با احترام


اسم: احمد ضيا رفعت   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.08.2009

انتقاد از حكومت و نقد و بررسي كار كرد هاي آن در هشت سال اخير فراوان صورت گرفته است، اما اين روند نبايد جامعه را با اين گمراهي رو به رو كند كه چون بسيار گفته شده است حكومت موجود بد است، اين بد بايد با هر بديلي عوض شود. من به مثابه»‌منتقد كه بايد صرف نظر از سليقه هاي شخصي و تمايل خود به اين و آن جريان، ”حقيقت“ ها را به مردم آشكار كند، اين جراءت را به خود مي دهم كه سعي كنم در اين مقاله به سراغ حقيقت بروم. هر چند خوش آيند دوستان هم نباشد؛ زيرا گفته اند: ‌‌

چو مي بيني كه نا بينا و چاه است ‌‌
اگر خاموش بنشيني گناه است

در ميان نامزدان انتخابات رياست جمهوري؛ حامد كرزي و عبدالله عبدالله بيش از ديگران مورد توجه قرار دارند. با آن كه به نظر مي رسد كرزي با توجه به امكان هاي بيشتري كه در اختيار دارد برنده»‌اين دور انتخابات رياست جمهوري نيز خواهد بود؛ ولي عبدالله عبدالله هم چهره ي مشكل بر انگيزي در برابر وي مي باشد. اين دو چهره را مي توان نماد دو وضع متفاوت تلقي كرد. حامد كرزي را مي توان حافظ وضع موجود خواند زيرا وي تا هنوز هيچ نشانه اي كه حاكي از پاليسي جديد براي دور بعدي رياست جمهوري باشد، از خود بروز نداده است. اما در مقابل عبدالله عبدالله را مي توان نشاني از بازگشت به گذشته خواند. در اين مقاله سعي مي شود به گونه ي تحليلي به اين موضوع پرداخته شود. واگر در مورد چيستي وضع موجود كه كرزي ادامه دهنده»‌ آن خواهد بود، تماس گرفته نمي شود، سببش روشن بودن اين وضع براي هم گان هست و نيازي به تحليل بيشتر ندارد، اما آينده اي سياسي كشور در وجود عبدالله عبدالله هنوز تجربه نشده است و نياز به تحليل علمي دارد. ‌‌

گفتيم كه عبدالله عبدالله نماد باز گشت به گذشته خواهد بود، نخست مفهوم ”بازگشت به گذشته“ را روشن مي كنيم: بازگشت به گذشته به وضعي گفته مي شود كه با پيروزي دولت مجاهدين در سال 1371 در كشور ايجاد شد و از مشخصه هاي عمده»‌ آن مي توان اين ها را بر شمرد: ‌‌

‌· ‌كوتاهي دولتمداران در وضع برنامه ي مدون دولتداري. ‌‌
‌· ‌تنظيم گرايي به عوض مردم گرايي. ‌‌
‌· ‌ترويج فرهنگ بي نظمي، سركشي و خود سري در دستگاه دولت به جاي فرهنگ انضباط و قانون پذيري. ‌‌
‌· ‌بيگانگي با ديموكراسي. ‌‌
‌· ‌رسيدن به هدف با توسل به ابزار خشن به عوض ابزار گفتمان. ‌‌
‌· ‌عدم پايبندي به اخلاق سياسي - كه از نشانه هاي آشكار آن وصل و فصل پيوسته»‌تعهد و پيمان تنظيم ها و دسته ها نسبت به همديگر بود. ‌‌
‌· ‌انعطاف ناپذيري در برابر صداي مخالف و انتقاد. ‌‌
‌· ‌استفاده از احساس هاي ديني و قومي مردم به منظور تحكيم اقتدار و قدرت. ‌‌
‌· ‌سنت گرايي به عوض تجدد گرايي. ‌‌
‌· ‌باج دادن به زورداران و باج گرفتن از كمزورها. ‌‌
‌· ‌رفتار عاقبت نا انديشانه با كشور ها و سازمان هاي بين المللي. ‌‌
‌· ‌غوغاگرايي سياسي به عوض هنجارگرايي سياسي. ‌‌
اين شاخص ها بيان كننده»‌بخش هايي از مفهوم ”بازگشت به گذشته“ مي باشد. اين فهرست را مي توان دراز تر از اين نيز كرد.

اين را هم از ياد نبريم كه مسوِل ناهنجاري هاي ياد شده، ده هاهزار مجاهد راستين و صد ها قوماندان جهادي باتقوا و آزاده نبود ند، مسوِل عده»‌محدودي بودند كه از جامعــه ي جهــادي استفاده ي ابزاري كردند و سپس خانواده هاي شهيدان، معلولان و مجاهدان را فراموش كردند. انصاف نيست كه امروز يك بار ديگر در وضع حساس، از احساس پاك مجاهدان راستين استفاده»‌ابزاري شود. ‌‌

‌ ‌حالا كه تصويري از بازگشت به گذشته را نشان داديم، مي رسيم به طرح اين پرسش كه عبدالله عبدالله را چگونه مي توان نمادي از اين وضع دانست؟ در پاسخ مي توان با بر شمردن مشخصه هاي زير؛ وي را نماد بازگشت به گذشته تعريف كرد: ‌‌

‌· ‌عبدالله نامزد جبهه»‌ملي است، جبهه اي كه تنظيم هاي وابسته به آن نه در گذشته و نه در هشت سال اخير، توانسته اند براي دولتداري برنامه وضع كنند. اعضاي اين جبهه بيشتر به غوغا و سرو صدا مصروف بـــوده اند تا پيشكش برنامه. اين جبــهه كه تمــام مشخصه هــاي ”بازگشت به گذشته“ را با خود دارد، به صورت طبيعي عبدالله هم كه وابسته به آن است، برخوردار از همين مشخصه ها مي تواند باشد. ‌‌

‌· ‌عبدالله يكي از تاييد كننده‌گان موافقتنامه»‌بن و شريك حكومت موجود به حساب مي آيد و او حتي هنوز رييس جرگه»‌امن منطقوي هست - زيرا خبر استعفي يا عزل وي از اين مقام اعلام نشده است - بنا بر اين انتقاد هاي وي از حكومت دامنگير خود او نيز مي شود. ‌‌

‌· ‌عبدالله پس از بركناري از وزارت خارجه، پيوسته در وصل و فصل تعهد با حكومت بوده است.

‌· ‌عبدالله هيچ گاه در هشت سال اخير در نقش فعال سياسي صاحب برنامه ظاهر نشده است.

‌· ‌عبدالله كه امروز دفاع از مجاهدين را شعار اصلي مبارزات انتخاباتي خود ساخته است، در هشت سال اخير در هيچ تريبيون و محفل سياسي داخلي و خارجي در مورد جهاد و مجاهدين هيچ حرفي مطرح نكرده است. تنــها در هفته هاي اخير به اين شعار پرداخته اســت اين حركت در نزد بعضي از حلقه هاي مجاهدين، نشانه و سوء استفاده از احساس هاي خاص بعضي از گروه هاي اجتماعي خوانده شده است. اگر عبدالله ارزش هاي جهاد را در وجود خود خلاصه مي كند، پس بايد به صراحت چهره هايي مانند: صبغت الله مجددي، اميرمحمد اسماعيل، محمد كريم خليلي، عبدالرب رسول سياف، احمدضيا مسعود، محمــد قسيم فهيم، محمد محقق، حاجي دين محمد، گل آغا شيرزي و… كه از پيشتازان جهاد و مقاومت بوده اند، و اكنون در كنار كرزي اند، را تهي از اين ارزش ها معرفي كند. ‌‌

‌· ‌رسانه هاي وابسته به وي بيشتر مصروف غوغاي سياسي است و در رعايت كمترين اصل هاي ژورناليزم مترقي خود را مسوِل نمي داند، اين رفتار رسانه اي از بي تعهدي وي به اخلاق و اصل هاي ژورناليزم مترقي كه از عنصر هاي مهم ديموكراسي مي باشد، خبر مي دهد. ‌‌

‌· ‌تكيه بر صاحبان اسلحه و زور به نام مجاهد، نشانه اي باج دادن به زورمندان شمرده مي شود. ‌‌

‌· ‌عبدالله از لحاظ تخصص، ضعف هاي جدي دارد. او پس از فراغت از پوهنحِي طب ديگر به اين مسلك وفادار نماند و در هيچ رشته ي ديگري هم داراي تحصيل نيست. بنا بر اين او را نمي توان در رديف چهره هاي تخصصي دانست كه بتواند از آن به نفع اداره ي كشور استفاده كند. سواد وي در سطح عادي مي باشد.

‌· ‌در صورت پيروزي، با گروه هاي£ در گير خواهد شد كه در گذشته با شوراي نظار و جمعيت اسلامي كه وي به آن ها وابسته است، به شدت در تنش و جنگ به سر برده اند و هنوز اين نگاه مخاصمت آميز به قوت خود باقي است. ‌‌

‌· ‌در صورت پيروزي، پيروان عبدالله از وي خواستار امتياز هايي مي باشند كه چندان شايستگي آن ها را نداشته باشند و وي ناگزير است به آن ها امتياز بدهد و بدينگونه شايسته سالاري مقوله اي فراموش شده تر از اكنون خواهد شد. ‌‌

‌· ‌با پيروزي وي تفكر خشونت و خود محوري بار ديگر تازه خواهد شد. ‌‌

اين بود تحليل كلي از عبدالله عبدالله نامزد رياست جمهوري و اما پرداختن به شعار ها و خط مشي وي مستلزم نقد جداگانه اي است كه در آينده به آن پرداخته خواهد شد. ‌‌
با توجه به آنچه گفته شد، براي مردم افغانستان دو انتخاب در پيش است، يا تـن دادن به وضع موجود - با آن كه مطلوب نيست - يا تن دادن به بازگشت به گذشته كه بسيار فاجعه بار تر از وضع موجود است. ‌‌


اسم: لمبه   محل سکونت: کابل    تاریخ: 23.08.2009

سلام
آقایان ارجمند محفوظ و نجیب کامل
ملتی احتیاج به قهرمان ندارد که قهرمان زیاد دارد. بی احتیاجی ازهرچیزی ، دراثر ثروت از آن چیزاست. ملتی که قهرمان دارد ، احتیاج بیشتر به قهرمان دارد . ملتی که هیچ قهرمان ندارد ، بیشترین احتیاج را به قهرمان دارد . همین احتیاج بی نهایت است که دیکتاتور ها بوجود می آورد...

ملت هایی هستند که احتیاج فراوان به قهرمان دارند ولی آنانی که درآن ملت می خواهند قهرمان باشند و قهرمان نیستند ، نمی توانند قهرمان راتحمل کنندومانع ازپیدایش قهرمانان می شوند. این ملتها ، همیشه دراثر این شبه قهرمانها ، ازقهرمانهای خود محروم می مانند ونسبت به قهرمانها و مفهوم قهرمان بودن بدبین می شوند. این شبه قهرمانها ، ارزش قهرمان بودن رانابود می سازند تا نه احتیاج به قهرمانی باشد ونه قهرمانی بوجود بیاید وحتی مردم برضد قهرمانان باشند...

این جاست که نابود ساختن ارزش قهرمان شروع می شود...
ذهن شما رابه سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ مراجعه میدهم.
این هم اوضاع آنروزی کابل وسایر شهرهای افغانستان.

" به شفافیت آب، روشن است که اگر گرد آوری شیشه پاره ها هرقدرهم هنرمندانه وظریفانه صورت گیرد ، نمی توان ازآن قلب پیش ازشکستن راساخت . هدفم " کابل ویران " است ، جا ایکه امروز بیشتر ازیک دیپوی مهمات و دخانیات نیست و ظاهرا ٔ درحیات لابراتوار سیاسی هزاران تجربه ٔ جهادی و جنایی هنوزآزمون نشده ، فقط وفقط دودکش هایی برای بیرون دادن دود دارد ودیگر هیچ .

درزمین امروزکابل انگشت هاوماشه ها گره شده باقیمانده ، همانگونه که درآسمانش ازمدتها به اینسو دود باروت و دود حشیش " چرس " به هم آمیخته سوی عرش خدا می رود. دشواری های پیاپی مرگبار ، کابل رااینک به کورگره ناگشودنی آنچنانی مبدل ساخته ، که کار باز کردن آن ، ازدست ودندان وقیچی گذشته واین کلاف درهمباف به سان انبوهه یی ازهزاران پرسش بی پاسخ وهزاران نکته ٔ بی مکان با لگد بیرحم آدمخواران قبله گم کرده ، ازپرتگاهی به پرتگاه دیگرمیلغزد و تازه باز هم برای یکباردیگر ، درسراشیب تباهی شهروندانش ، کاسه ٔ صبر تلخ خویش رادر دستانی شکسته وزخم خورده ٔ لرزانش بالا نگهداشته ودرکشمکش چپ وراست ریش پهن های سپید پوش ، منتظر کشاکش فاجعه یک کبریت وکبریت یک فاجعه درسرزمینی هست که کمترین جرقه ٔ آتشبارش بم وخمپاره است.

اگرقرارباشد . برای بازمانده گان کابل امروز شعری بسرایم ، به مشکل نیم مصراع خواهد شد ، شاید کمترازآن وشاید هم به کوتاهی " همه یارانند به پریشانی " و دیگر هیچ ...
واتفاقا ٔ آنسوتر درگستره ٔ حقیقی شهرکابل ( که به مساحت خیرخانه وکارته ٔپروان خلاصه شده است ) آنکه خوب می دود و خوب می تازد وبه خیالم که بیشتر پنجشیری تازی می کند تاترکتازی ، جواهرفروشان مشهور ومعروف احمدشاه مسعود ، عبدالله عبدالله ، فهیم ، قانونی ، ربانی و... است .

مسعود چارنعلی سیاسی را به تقلید از اسپ افیونی ناپلیون به گمان خودش آنقدر سیستماتیک می رود که برای اثبات شدن از طویله ٔ پاریس کوچکترین جای شک وشبهه باقی نمی گذارد. این قهرمان تراشه ، که حتی " ناپلیون ثانی " بودن رانیز افتخار می داند ، هنوز نمی فهمد که کره اسپ های فرانسوی ، به ویژه نسل ناپلیونی آن ، اگردریکهزار معرکه پیروز گردند ، آخرین تاخت شان به سوی باخت " واترلو " ست... و آنگاه به زانو درآمدن اسپ مساوی به سجده درافتادن سوار است.

مسعود امروز ، که به یاد انجنییری ناتمام دیروزش ، دست به جنراتور و داینمو هم می زند ، این بار مقناطیس کرسی حاکمیت راچنان چارچ نموده است که ریٔس جمهور راجذب می کند وصدراعظم رادفع ، این یکی رابالاشدن نمیگذارد وآن دیگری را نشستن . و واضحا " که درپشت اینهمه پشم و پکول وپروفیسور بازی ها ، چیزی جزاندیشه ٔ نابود ساختن فرهنگ وفرزند این دیار از شش جهت نمیتواند وجود داشته باشد . هدف یکیست وتیرکش های گوناگون آنها می جنگند ، می دزدند ، می کشند و می خندند وبه نوبت پیروز می شوند... گهگاهی از سرشوق وتفنن باهم آشتی می کنندو بازمی جنگند و هرشب هرجانب درگیر با بانگ خود بلند اعلام میدارند که درنبرد برنده بوده است ( بیچاره مردم ، فریاد می زنند که این یک و آن یک دروغ می گوید ، و آن دیگری شکست خورده است. ) و با تاسف باید گفت که با اینگونه قضاوت و محاسبه ، مردم اشتباه می کنند.

خواهید پرسید مگر چگونه ؟

جنگیدن جهادی ها حقیقت دارد ، اما نکته اینجاست که دربرابر چه کس ویا کسانی وآنهم به چه شیوه وچگونه ؟

آری تصادفا ٔ آنها خوب هم می جنگند ، خوب می کشند وخوبتر ازکشتن ، می دزدند ، چور وچپاول می کنند ، آنان با پیشرفته ترین اسلحه مشترکا ٔ در برابر مردم قرار دارند و بر روی مردم آتش می گشایند و مگر نه اینست که بازنده جنگ دراین میانه مردم است ...
و آنها امروز حقیقتا ٔ برندهٔ جنگ ، این مردم است که یا با تفنگ کشته می شوند ویا پس از جنگ درفاصله ٔ دو انفجار به گونه ٔ دیگری می میرند .

مردگان تاریخ ازسنگرهای پوشالی ترازگورستان شان ، به دیار زنده گان ، هجوم هجوم ، اجل می فرستند . آنان زنده گی رامی کشند وخود در نیستی مرگ ، زیسته می شوند. اینهم به گفته ٔ کسی اگرهمان شیطنت تاریخ نیست ، چیست ؟

باری نباید انصافا ٔ با انداختن این مصیبت پایان سده ٔ گذشته ، به جوی ها ودریا های کوچک دیار خود ما خواب و آرامش آبی مرجان ها وماهی ها را آلوده ساخت وآب ها را خندق نمود .

برای راه حل تهدابی ، اینک بازوان برومند فرزندان ملتی به کار است که خطر کنند ، با همه نیرو این حجم کاهل و باطل را بردارد ، تا لبه ٔ اوقیانوس آرام ببرد و از بالا ترین جایگاه به پایین بیفگند ، تا برود که به پایین آنها و به انتهای خودش برسد..."

و چنین بود اوضاع و شرایط کابل وسایر شهرهای وطن در دوران آمریت آمرصاحب و پروفیسور صاحب...


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: USA    تاریخ: 22.08.2009

درین جای شكی نیست كه افغانستان با موجودیت ۱۰۲ هزار قوای خارجی از ۴۲ مملكت جهان دارای حاكمیت ملی بوده نمیتواند. ولی بازهم در امورسیاسی و اجتماعی كه یك رئیس جمهورمنتخب میتواندتا حدودی سهم فعال داشته باشد. بنابران برای انتخاب یك رهبر جدید باید ملت افغانستان كسی را كه خودش و گروه سیاسی وابسته به او سابقۀ جنایات جنگی نداشته و در جریان بدبختی های مردم افغانستان چه دوران اشغال توسط شوروی باشد و چه در عصر خونباران انهدام كابل و قتل عام ۶۵ هزارسكنۀ بیگناه ٱن هرگز سهمی نداشته باشد.
بنابران، اشخاصی مانند شهنواز تنی، حبیب منگل و عبدالله عبدالله كه چنین سوابق جنایتكارانۀ ملی را داشته اند، نمیتوانند رهبر یك ملت به خون آغشتۀ جنگ دیده باشند.

چونكه داكتر عبدالله با مصرف گذاف گروه جمیعت ربانی، شورای نظار، روسیۀ فدرال و رژیم آخوندی مستبد ایران توانسته است در ردیف چهار نفرخط مقدم كاندیدان قرار بگیرد، نظری به شمۀ از فعالیت های انتخاباتی وی می اندازیم :

اول : داكتر عبدالله در فعالیت های خویش اظهار نموده است كه وی بیشترین سالهای حیات را با احمد شاه مسعود یكی از جنگ سالاران سپری نموده و در آینده از اهداف قومندان مذكور برای ادارۀ افغانستان پیروی خواهد نمود.

با اثبات صد ها كتاب رساله و نظریات شاهدان عینی و راپور های بین المللی منجمله، كی جی بی، سی آی آ و خاطرات كتاب جنگ های ارواح ستیو كول آمر سی آی آ، ژورنالست افغانستان شناس امریكایی بروس ریچاردسن، خاطرات جنرال گروموف آمر قوای شوروی كه احمد شاه مسعود قرار داد های چندی به نفع روس ها با وی امضاء نمود، از سال های ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۲ به اساس تعهدادت كه قوای نمبر ۴۰ شوروی سپرد ، با حفظ آتش بس و نگهداری سالنگ ها و محو گروپ های مجاهدین دران مناطق به اساس مادهء ۴ و مادهء ۷ همان قرار داد، كاملاً در حالت همكاری و صلح با قوای اتحاد شوروی درامد.

نتیجتاً : اشغال افغانستان با صلح احمد شاه مسعود با شوروی سبب انهدام ولایات جنوبی، مشرقی و غربی افغانستان گردیده و جنگ دوساله به ۱۰ سال ادامه یافت. تعقیب خط مش مسود توسط عبدالله عبدالله كابوس بربادی افغانستان را زنده خواهد نمود.
با قرار دادخنجان در عصر داكتر نجیب الله، كه مسعود ، شهناوز تنی و جنرال گروموف آمرقوای نمبر ۴۰ به امضاء رسانید، قسمت های شمال و شمال شرق ولایت افغانستان از پیكر مادر وطن جدا میگردید. آیا داكتر عبدالله در پهلوی مسعود دران زمان حضور نداشت و با پلان « فیدرالیزم» و آزادی انتخاب والیان و غیره در یك افغانستان امروزی ای بی ثبات، هدف اعلی وی بازهم تجزیۀ این خطۀ پاك نخواهد بود ؟؟ افغان جرمن آنلاین، آرشیف احمد شاه مسعود.

دوم : عبدالله عبدالله در مصاحبه با خانم زهره یوسف در کابل، اظهار نمود كه یكی از پلان های كاری وی حمایه از حقوق زنان و بهبودی شرائط زندگی این مظلومین جامعۀ افغانستان میباشد ، چونكه زنان در طول سه دهۀ جنگ بیشترین صدمات را متحمل گردیده اند.

۱ـ صدمات زنان افغان در ۳۲ سال اخیر چه در داخل مملكت و چه در مهاجرت به ممالك همسایه دیده اند ، از تحمل این پروگرام بالاست. فقط باید گفت كه مبارزات بر حق مجاهدین واقعی ایكه منجر به شهادت یكونیم ملیون و آواره گشتن ۷ ملیون آوارۀ بی پناه شد، در اثر پیوستن خلق و پرچم و گروپ شورای نظار بعد از امضای قرار داد ها با اتحاد شوروی گردید. داكتر عبدالله در جوار مسعود و بعد تا با پیوستن پرچم به شورای نظار به حیث یك جنگ سالار، مسئولیت مستقیم بربادی، آوارگی و خفت زنان افغان را دارد.

۲ ـ در سال های ۱۹۹۲ـ ۱۹۹۶ كه بیشترین جنایات تنظیم هادر یكسال اول بر اهالی بی دفاع كابل صورت گرفت، راكت پرانی های حكمتیار احمد شاه مسعود كه آمریت قوای حكومتی را بر عهده داشت، متساوی یانه صورت گرفت. شما اگر به شهر ویران كابل تشریف ببرید، از خرابی این شهر و حالت جغرافیایی آن پی میبرید كه تعداد ۵۰۰۰ راكتی را كه حكمتیار و مسعود بتاریخ ۱۹ اسد ۱۳۷۱«۱۹۹۲» بروی اهالی بی دفاع پایتخت فیر كردند، كدام سمت بیشتر خرابی به بار آورد!! « كتاب ارزشمند سید عبدالله كاظم بنام :« زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد»٫ صفحۀ ۴۱۲.

یقین آقای عبدالله در چنین حالت كشتارو انهدام یك شهرتاریخی به ادعای خودش همیشه به خاطر نزدیكی به وی، در پهلوی مسعود قرار داشت!! ۳ ـ در ارتباط به پشتیبانی داكتر عبدالله از حقوق زنان، در عصر سیاه جمهوریت ربانی و مسعود، مختصراً به تشریح یكی از تراژدی های عظیم بشریت كه ثبت تاریخ گردیده است بنام « قتل عام افشار» میپردازیم :

بعد از سفر ربانی به ایران، برای جلو گیری از اتحاد حزب وحدت با حكمتیار، احمد شاه مسعود در ماه دلو ۱۳۷۱«۱۱ فروری ۱۹۹۳» برای جمع نمودن بساط حزب وحدت، قوای ثقیله را به كوه تلوزیون ، مركز شهر كابل انتقال داده و از آنجا اطراف سیلو، افشار، كارته ۳ و جمال مینه را زیر آتش توپخانه قرار داد و هنوز صبح نشده بود كه آن مناطق را به شدت بمبارمان نمود. در اثر این عملیات هزاران هموطن بیدفاع و شریف هزارۀ مابه خاك و خون افتادند و سرپناهان شان ویران گردید. بعداز فاجعۀ كشتار، عساكر مسعود داخل خانه های مردم شدند و آن جانیاتی راكه بر زنان و دختران هزارۀ مادر حضور فامیل هایشان مرتكب گردیدند، از تحمل بشر خارج است و ثبت اسناد رسمی ای موسسات حقوق بشرگردیده است ......اجساد قربانیان همه در خانه های ویران آنان دفن شندد. آیا داكتر عبدالله كه از خط مش مسعود پیری مینماید، میتواند هرگز ناجی زنان بی نوای افغان گردد؟!

برای تخمین احترام عبدالله به زنان افغان، لطفاً در صفحۀ تحلیلات بروی عكس خانم افغان در كلیفورنیا كه باقضیۀ رشوه ستانی عبدالله در تقابل قرار گرفت كلیك نموده ممنون سازید!!

امروز زن افغان با فقر و مسكنت وحشتناكی روزگار میگذراند. اكثر زنان شوهران را یا در جریان جنگ های روبراه شده از فرزندان ناخلف از دست داده اند ویا با شوهر معیوب با مشكلات دست به گریبانند. داكتر عبدالله اینهمه مصرفی راكه صرف برای آرایش ظاهر در قیمت ترین بوتیك های اروپا و بیورلی هیل كلیفورنیا، در خرید البسه مینماید، مگر برای كدام انجمن زنان یا یتیمان یك فیصد آنرا مصرف نموده است؟!

هموطنان دعا كنید كه ملت مظلوم افغانستان با آمدن عبدالله عبدالله بازهم در چرخ بدترین، مانند دوران تنظیم های بنیاد گرا نیفتد و به تجزیه سوق داده نشود! آمین!


اسم: نجیب کامل 2009   محل سکونت: هلند    تاریخ: 22.08.2009

لمبه جان سلام
من هم چیزی در مورد فرشته جان نوشتم و نوشته شمارا که خواندم دیدم چیزی که من نوشته بودم و سراسر در نوشته شما بود ولی یک چیزی که یادت رفته نوشته های رازق مامون است که فرشته جان حضرتی هم اگر یک بار 8 قسمت داستان مسعود را بخوانند و شاید این قهرمان مرگ و چور و چپاول بانک های افغانستان واحجار قیمتی افغانستان و تاراج قوای مسلح افغانستان و کشتن 200 هزار هموطن بیگناه کابل و سایر مردمان بی دفاع افغانستان را هرگز هیچ وجدان بیدار کشور عفو کرده نتواند .بلی مسعود تنها جنایتکار نیست .ما جهادیان و طالبان جنایتکار زیادی را داریم که از آنها هم باید یاد آوری صورت گیرد که تا جایی شما لطف فرمودید .ولی من یکسوال دارم که قهرمان اصیل جهاد مشخص نیست که در مورد آن تاریخ افتخار کند.زیرا امریکای ها و پاکستانی ها و عرب ها و مجاهدین صد فیصد اسلامی و فرزندان ایشان (طالبان) همه ادعا میکنند که که ما قهرمان جهاد استیم و امروز یخن مارا چنان با پنجه های آهنین محکم گرفته اند و از ما حق خودرا میخواهند که ما نمیدانیم به که باید جزیه جهاد را بپردازیم ودر حالیکه ما مردم بیچاره افغانستان نمیتوانیم که به تمام گروپهای که داد از قهرمانی در سنگر جهاد میزنند بپردازیم.
بازهم ممنون شما که فرشته های مرگ را بملت معرفی مینماهید و خوانندگان تان را آگاه میسازید
با عرض احترام و ادب


اسم: محفوظ   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.08.2009

بسم الله الرّحمن الرّحیم
السّلام ُعلیکُم
خواهر نهایت گرامی لمبه جان!
ازالله برایتان سعادت وسلامتی میخواهم.
نوشتهءشُما آنقدرجالب وخواندنی است که چندبارتکراراَخواندم,اعضای فامیل من همه ازخواندن آن لذّت بُردند,اُمید درآینده بانوشتن همچو مطالب خوب تان مارا ممنون بسازید.
به مُوفقیّت های هرچه بیشترشُما
باعرض حُرمت


اسم: نجیب کامل   محل سکونت: هلند    تاریخ: 22.08.2009

هموطن عزیز آقای محمد صادق ارغندیوال سلام.
خوشحال شدم که شما در مورد نوشته من جواب ارایه کردید .ولی من حین سوال را اگر سیستانی صاحب هم مطالعه فرموده باشند دارم ولی من تنها کتاب های تاریخی رسمی را که دارم در پهلوی آن کتاب های تاریخی را دارم که مردم آگاه و دانشمند و بیدار آنزمان نوشته اند و در تهکوی های خود نگه داشته اند وتوسط فرزندان ایشان بشکل بسیار محتاطانه به خارج انتقال یافته که من خوشبختانه این کتابها را دارم وچون فکر نکنم که درین مبحث کنجایش داشته باشد و امکان دارد از طرف گردانندگان محترم و عزیز افغان جرمن انلاین نشر نشود ولی ازین هم میترسم که برای وحدت ملی کشور در شرایط فعلی تاثیر خوبی ندارد .ولی در آینده خودم کوشش میکنم در مباحث دیگر با یک سانسور کوچک به خدمت خوانندگان عزیز تقدیم کنم .امید وارم که پیروز باشید.
با عرض حرمت بشما


اسم: ویسا   محل سکونت: کابل     تاریخ: 22.08.2009

داکتر عبد الله عبد الله یکی از کاندیدان ریاست جمهوری در یک مصاحبه جدید خود با آژانس اسوسید ‍پریس گفته است: ارگ نشینان چنان تصور می کنند که ۶۰ فیصد آراء را برده اند. موصوف با خنده ملیح می گوید که این تصور خوب است مگر بگذارید که آنها یک چند روز دیگر نیز پیروزی خود را تجلیل کنند، تا آنکه نتیجه رسمی اعلام شود. داکتر عبد الله در این ویدیو چنان معلوم می شود که توگویی انتخابات روز گذشته را با ۹۹.۹۹۹۹۹ فیصد آراء برده باشد. خنده ملیح امروزی و شرمساری دیروزی داکتر صاحب را در این دو ویدیو مشاهده کنید

http://www.youtube.com/watch?v=bCQk6bM6hTA


اسم: لمبه   محل سکونت: کابل    تاریخ: 22.08.2009

قلمچه ٔعبدالله عبدالله ، فرشته حضرتی وخوشخرامی های تهوع آورش بخاطرریس جمهورشدن جواهرفروشان عاطل و باطل... بازجنایت زنانه شد و فرشته جان و قدریه جان و... به روسپی گری سیاسی پرداختند.

در افغانستان زن ستیز، مرد ستیز، کودک ستیز، انسان ستیز؛ وقتی می بینی بین اینهمه مردانه جنایت و پشم و پکول و دستار و لنگی و تسبیح، زنی بر می خیزد و صدایش را بر می آورد، به وجد می آیی، ولی وقتی می بینی جنایت زنانه می شود و در کنار قوماندان کفتر، زنانی چون قدریه، اتمر، هاشمی، طالع، نسرین، فرشته و دیگر خاله زنک هایی که چشم به زبان و قلم جنایتکاران دوخته اند چون سماروق در بنجلزار دموکراسی غرب میرویند، عق ات می گیرد و به گفته مینا اسدی دلت می خواهد هزاربار عق بزنی .

بحث بر فرشته حضرتی است، بانوی افغان تبار از شهرهای شیطان های زرد. این بنجله ی بازار سیاه شورای نظار که تربیون رادیو پیام زن را با خاکستری ها و یورو های شورای نظار قاپیده است، نمونه تپیک از جنایت زنانه است. فرشته، بعنوان قلمچه شورای نظار در حالیکه خود در تعصب، جنایت و زننده ترین تفکر ارتجاعی تا فرق غرق است، اکت و ادای دموکراسی کرده و با دیده درایی به ارزش های انسانی و حقوق همجنسانش دهن کجی می نماید.

از نوشته ی "شهید احمد شاه مسعود تفکر جاودانه تاریخ" اش آغاز می کنم. از استفراغ واژه های ستایش گونه اش می گذرم و یکراست به نکات مهم این نوشته میروم:

ـ"... مسعود در تعاملات سیاسی – اجتماعی جامعه ما به عنوان یک مکتب و اندیشه ی رهایی بخش نقش آفریده است."

شاید این خانم معنی مکتب را نه فهمد ورنه چنین ناشیانه یک جلاد و یک آدم نیمچه با سواد را مکتب و آنهم مکتب رهایی بخش نمی نامید. مکتب رهایی بخش مکتبی است که بر ایدیولوژی مترقی و فلسفه پیشرونده و اندیشه مردمی استوار است؛ نه بر فاشیزم مذهبی، تعصب، تحجر، افکار ارتجاعی القاعده ای و قرون وسطایی و طبیعی است که قهرمان فرشته جان مکتب رهایی بخش چه که مدرسه رهایی بخش هم نبوده است. مدرسه چی مذهبی فرشته نه ایدیولوژی مترقی داشت (قهرمانش عبدالله عزام القاعده ای و سید قطب اخوانی بود)، نه بر فلسفه ی پیشرونده باور داشت (چون به گفته یتیم بچه اش، عبدالرب سیاف، او به دموکراسی و تحول باوری نداشت و فقط با نرخ روز نان می خورد) و نه هم اندیشه مردمی داشت (چون تنها در قتل عام افشار بیشتر از هزار انسان را نیست و نابود کرد). دیده می شود که مرحومی نه مکتب بوده نه هم مدرسه و نه هم اندیشه ای بوده و نه هم تفکری؛ صاف و ساده یک جانی، خاین، مرتجع، اخوانی و خاین به مردم و مکتب رهایی بخش بوده است. (فرشته جان، اگر با این لبان ماتیک زده و گیسوان بازت ترا می دید، خدا می داند که اندیشه اش چه حالی بر سرت می آورد، خوب شد که رفت ورنه هر چه نبود پدر سیاسی عبدالرب سیاف بود!)

-"... اهلی کردن سازه های قدرت، تجرید تفکر انحصار از معادلات قدرت، ترمیم و تعمیم روابط نابسامان اجتماعی، ایجاد یک نظام مبتنی بر ارزش ها و باورهای مردم، از جمله گزاره های فردی ایشان بود که برای تامین آن با تمام توان مبارزه کرد."

فرشته جان، آب در هاون نکوب. بازی با کلمات معصومانه دری و ریختن آن بپای خوکان، کاری هر نازنی (نامردی) است. "اندیشه" کجا و اهلی کردن و آنهم اهلی کردن سازه های قدرت. چنانچه گفته شد "اندیشه" منطقا نمی توانست چیزی را اهلی کند و برخلاف، وحشی سازی سیاسی ـ اجتماعی ـ نظامی کشور جنونش بود. با ریختن به کابل؛ چور کرد، چپاول کرد( رساله "فاتح جنگ سرد" را بخوانید) و بخاطر قدرت کشور ما را به نیستی کشاند (کشوری که ویرانی هایش به کشورهای پس از جنگ دوم جهانی تشبیه شد، حتما شنیده اید). برای شهوت قدرت خون ریختاند، سوختاند، کشت، درید، معامله کرد، استادش(ربانی) طالبان هفکرش را فرشته های صلح خواند و قانون چماق را رسمیت بخشید. "مکتب" نه تنها که مخالف تفکر انحصاری نبود، بلکه در این راستا شب و روز نمی شناخت و چندین سال برای این تفکرش "جهاد" کرد و در نتیجه همین جهاد تفکر انحصاری بازمانده های "مکتب" در دومین ورود شان به کابل قدرت را چون مایملک "اندیشه" تصرف کردند و از یک ولسوالی کوچک سه تا وزیر و درجن ها معین و کارمند بر اریکه قدرت لمیدند و به حق به "اندیشه" و "مکتب" و تفکر انحصاری اش وفادار ماندند. او فقط در چارچوب تفکر انحصاری اخوانیزم و بنیادگرایی می اندیشید و اندک تحمل ایدیولوژی مخالف را نداشت.

روابط اجتماعی قهرمان تان با قاچاق، تفنگ، افکار ارتجاعی، وابستگی، اسلام زدگی جنونبار، تجاوز بر دختران و زنان(در حال حاضر پیروان صادق "اندیشه" هر هفته در ولایات شمال کشور بر دختری نوجوان و جوان تجاوز می کنند) و کشتار گره خورده بود و این روابط نه بر ارزش های انسانی استوار بود و نه هم بر باورهای مردمی. از اینرو "اندیشه" خود یکی از عاملین نابسامانی های اجتماعی در کشور ما بود.او و شرکا بودند که در جریان جنگ های خونبار تنظیمی شان که ناشی از تفکر انحصاری بود، هزاران زن را بیوه و به بازار روسپیگری، درویزگری و قاچاق سوق دادند و هزارن کودک بی سرپرست ناگزیر به جاده ها ریختند و سرنوشت شان با جنایت گره خورد. این "اندیشه" و یاران بودند که زمینه ورود دایناسورهای طالبیرا فراهم ساختند و بعد همین "هممکتبی های" "اندیشه" تان بودند که در ازای ده ها میلیون دالر در تاجکستان داغ سیاه اشغال کشور ما بوسیله امپریالیزم جهانی را بر جبین های خون آلود شان حک کردند.

-"دوستان نامردش هم یک مجموعه ای از کسانی اند که در سایه توجه شهید مسعود به نام و نشان و موقعیت رسیدند اما امروز ناجوانمردانه در تقابل با ارزشهای قرار گرفته اند که شهید مسعود برای آن مبارزه کرد و حتی نقد جانش را در این بستر هزینه کرد."

اولا: نگفته اید که این دوستان نامردش کی ها هستند: فهیم، سیاف، ربانی، محقق، خلیلی، قانونی، عبدالله، محسنی، انوری، پیرم قل، بلخی، قاضی کبیر، داود، عطا، دین محمد، دوستم، ملک، اسماعیل، شینواری، اسامه، قاضی حسین احمد، اعجاز الحق، خامنه ای، رفسنجانی، رحمانف، چکری، احمدزی، نورزی، بسم الله، بابه جان، دلاور،جرات و...؟؟ ثانیاً: نگفته اید که "اندیشه" با این دوستان نامردش چه تفاوت های داشت. مسعود در جوانی حلقه غلامی پاکستان به گوش زد، در جنگ های خونین تنظیی قهرمان معرکه بود، قهرمانش عبدالله عزام القاعده ای بود، به قاچاق زمرد دست زد، کتابسوزی کرد، کابل را ویران کرد، بر ناهید ها تجاوز کرد، کشور ما را به مهمانسرای القاعده مبدل ساخت، مکتب سوزی کرد، قتل عام کرد، مبارزین را کشت ( به نوشته خوشیوال در کابل پریس مراجعه کنید)، طیاره های افغانستان را به کولاب برد، مارکیت قاچاق را توسعه داد، کمین زد، توطئه کرد، مسایل قومی و ملیتی را دامن زد، حکومتش از جنرال حمید گل آی. اس. ای خواستار مشاوریت شد، در وابستگی با فرانسه، هند، ایران و روسیه بسر برد، گلبدین را در آغوش گرفت، با سیاف، ربانی، خلیلی، مزاری، دوستم و خاین مردان دیگر نشست، شعر گفت و مشوره کرد ، ضد حقوق زن، دموکراسی، آزادی بیان و ارزش های انسانی بود (چون اخوانی بود)، پوک و جاهل بود (به فلم های مقاومت اش نگاهی بیاندازید)، برادارانش را در بازار سیاه "جهاد" و "مقاومت" به سوداگران منطقه تبدل کرد و ... و فرشته جان اکنون بر شماست که بگویید دوستانش با "اندیشه" چه تفاوت های دارند، به نظر من این نامردان، پیروان اصلی "مکتب" هستند و فیل "اندیشه" موش نزاییده است(اگر با ماه نشینی ماه شوی اگر با دیگ نشینی سیاه شوی) و همه دوستان نامردش با دیگ نشسته بودند و سیاه شدند، درست می گویم؟ قهرمان تراشه ما می نویسد:

ـ "نگارنده به عنوان یک زن.... آنچه را که تا هنوز از زبان و قلم نویسندگان و سیاست گزاران، در تعامل با ارزش های دموکراتیک، جامعه مدنی، حقوق زن و سایر ارزشهای انسانی و اسلامی خوانده و شنیده ام، در حقیقت تکرار همان باورهای بوده اند که در متن آرزوهای شهید احمد شاه مسعود قرار داشت و ایشان برای تامین و تطبیق آن تلاش می ورزید..."

تا هنوز دیده نشده است که اخوانی ها برای تامین ارزش های دموکراتیک مبارزه کنند، بل اخوان المسلمین همیشه در تلاش بوده است تا ریشه های کوچکترین ارزش های دموکراتیک را بخشکانند و امپراتوری اسلامی شان را توسعه دهند. مسعود هم به مثابه یکی از چهره های چماق بدست اخوانی نه به دموکراسی باور داشت و نه هم چیزی از ارزش های دموکراتیک می فهمید. وقتی او یار و یاور عبدالله عزام، مهماندار اسامه بن لادن، دوست و شفیق سیاف، شاگرد ربانی و قهرمان خلیلی، محقق، عطا و صدیق خان باشد، معلوم است که به چه اندازه به ارزش های دموکراتیک باور داشته است. او به مجرد رسیدن به پنجشیر به قلع و قمع آنانی دست زد که به ارزش های دموکراتیک باور داشتند و بعوض راه را برای اخوانیزم باز کرد. مسعود (یا همان "اندیشه" فرشته جان)، زن را کالا می دانست و با تفکر بازاری با زن برخورد می کرد. مسعود اگر زنها را خاتون، سیاه سر، بز، عاجزه و ناقص العقل نمی دانست، یکبار هم که می شد اجازه می داد تا زن خودش وارد اجتماع شود و یا هم زنان نقش چشمگیری در تنظیمش پیدا می کردند (البته نه عروسک های خیمه شب باز) چیزی که نه احمدشاه به آن باور داشت و نه عبدالرب و نه پیر خراباتش برهان. امروز نیز قانونی، سیاف، عبدالله، محقق، خلیلی و... از حقوق زن و دموکراسی حرف می زنند و در مراسم هشتم مارچ چنان اکت و ادا می کنند که در حقوق زن دستان کاکا بوش شان را از پشت بسته اند ولی ابدا برای زن ها و دختران خود شان اجازه حضور در اجتماع را نمی دهند و از سه زنی و چهار زنی خمی بر ابروی نمی آورند. مسعود هم چنین بود و چنین تفکری از روسپی های سیاسی ایی ساخته است که شعار می دهند و می فریبند و چاق و فربه می شوند.

فرشته در تجلیل نامه اش از سیاه سنگ می نویسد:"...اما نمی خواهم پوشیده بگذارم که سخن او هرگز از یادم نمیرود که گفت: برای من شهید مسعود و گلبدین حکمتیار یکسان اند..."

معلوم می شود که هنوز از قلم سیاه سنگ (فعال سیاسی و سرودگر خوب – فرشته) نخوانده است:

"... و اتفاقا آن سوتر در گستره حقیقی شهر کابل (که به مساحت خیرخانه و کارته پروان خلاصه شده) آنکه خوب میدود و خوب می تازد، و به گمانم بیشتر پنجشیرتازی می کند تا ترکتازی، جواهر فروش مشهور و معروف احمدشاه مسعود است... واضحا که در پشت این همه پشم و پکول و پروفیسور بازیها، چیزی جز اندیشه نابود ساختن فرهنگ و فرزند این دیار از شش جهت نمی تواند وجود داشته باشد... جنگیدن جهادیها حقیقت دارد، ... تصادفا آنها خوب هم می جنگندف خوب می کشند و خوبتر از کشتن، میدزند، چور و چپاول می کنند،...."

فرشته جان، چطور؟

مسعود بدتر از اینهای بود که سیاه سنگ نوشته است، ولی به گفته زنده یاد شاملو بیماری شرم آور و کودکانه تعصب، سبب شده است که شماری ناشیانه بت های خبیث بر پا کنند و پیرامون آن برقصند و هیاهو راه بیاندازند و نامش را بگذارند قهرمان ملی و شهید ملت و بابا ملت و بعد مویه سر دهند و او را رهبر کاریزماتیک (راستی رهبر افغانستان یا جهان؟؟) بنامند! (باز یاد تان می دهم که اگر رهبر کاریزماتیک شما را در اوج دختر ربایی شورای نظاری اش در کابل با این لبان ماتیک زده و گیسوان باز می دید، امروز هرگز اور را رهبر کاریزماتیک نمی گفتید). بحث تعصب پیش آمد. فرشته حضرتی با وجودیکه در نوشته هایش از تعصب نفرت دارد ولی به معنی واقعی کلمه متعصب شرمندوک است. او در تلاش است همه گلوی های کثیف خادی و جهادی را علیه یک ملیت خاص خط کند. مرا فعلا با اعظم سیستانی کاری نیست. ولی در نوشته ای که این خانم علیه سیستانی ترتیب داده است چند باری تعصب شرمندوکش گل می کند. او با آنکه ادعا دارد که غم و مصیبت یک پشتون هلمندی برایش دردآور است، ولی در همین نوشته مردم شریف کوچی را با عبارات چون "کوچی خصلتی" و "شترچرانی" با وقاحت و دیده درایی توهین می کند. او در تلاش است انتحار را جزو فرهنگ جنوب جا بزند، بدون اینکه بداند فرهنگ چیست. و آیا درست خواهد بود که انتحار چند مرد بنیادگرا (همفکران" اندیشه" فقید) را فرهنگ میلیون ها کودک، زن، دختر و مرد جنوب بدانیم؟ اگر پاسخ بلی باشد، در این صورت تجاوز بر دختران در شمال کشور، جزو فرهنگ شمال خواهد بود، چطور خانم حضرتی؟؟؟

بیچاره فرشته حضرتی!


اسم: محمد صادق -ارغندیوال    محل سکونت: کانادا - اوتاوا    تاریخ: 22.08.2009

دوست عزیز، محترم نجیب کامل !
سلام واحترام تقدیم است .
حضور مبارک شما عرض کنم که احساس خطر به ارتباط تجزیه ویا هم بربادی احتمالی افغانستان ( که خدا هرگز نخواسته باشد ) هیچ وقت و هرگز از طرف هموطنان پشتون، غیرپشتون و یا هر افغان دیگر متصور نبوده ونمیباشد، ولی متأسفانه هستند تعدادی محدود از افغان های سست عنصر که آگاهانه و نا آگاهانه آله دست ایرانیان و پاکستانیان قرار گرفته اند ، وخلاف مصالح علیای مادر وطن عمل مینمایند؛ هر افغان صادق و وطنپرست بشمول تاجیک ،هزاره ، ازبک ، پشتون وغیره را باید از ته دل احترام کرد ، و قایل شدن فرق میان اقوام باهم برادر و باهم برابر افغانستان بذات خودش خیانت ملی است؛ پشتون ، هزاره ،تاجیک ، ازبک ، ترکمن ، پشه یی ، نورستانی ، بلوچی ، هندو و سکهـ همه وهمه گلهای یک باغ اند. بلکه طوریکه در نامه های قبلی هم تذکار داده ام احساس خطر کشورعزیزما افغانستان در جهت نابودی وتجزیه از طرف همسایه های نامرد چون کشور های ایران وپاکستان متصور بوده ومیباشد، زیرا این دوکشور طی سی سال گذشته پیهم در تلاش بوده اند که از اوضاع نابسامان و خت آلود کشورمابه نفع خود شان ماهی بگیرند ، وآنرا بیشتر از پیش گل آلود سازند.
نوشته اید که پشتونها "....بعد ازاینکه امپراتور میشدند تا که از کمر نمیماندند آزدواج میکردند و تا که میتوانستند اولاد تولید میکردند و وقتی دار فانی را وداع میکردند هیچ اولاد صالح از خود بدنیا تقدیم نمیکردند "
این جای نوشته شما قابل مکث است ، که البته قسما ً میتوان آنرا به ارتباط شخصیت شاهان سست عنصر چون شاه محمود وامیر دوست محمد خان وامیر محمد یعقوب خان میتوان توجیه کرد، ولی باید به یاد داشته باشید که تمیورشاه ، شاه زمان ، امیر شیرعلی خان ، وزیر محمد اکبرخان و شاه امان الله هم فرزندان همان شاهان بودند.
که مسلما ً شما هم در باره کاردانی ، شجاعت و شمشیر این راد مردان تاریخ حرف های را مطالعه نموده ائید.
در جایی دیگری میفرمائید که " این امیران پشتون چنان خودرا به انگریز و روس و حالا بامریکا و پاکستان فروخته اند که حتی اکثریت جامعه پشتون که طرفدار وحدت ملی کشور است به ستوه آمده اند چه خاصه که سایر ملیت های افغانستان هم ازین ضرر مستثنی نمانده اند." کامل صاحب ! شما در اینجا باید مشخص میساختید که کدام امیران وکدام شاهان؟ توجه کنید که شما دراینجا کلی گویی نموده و فراموش نموده ائید که امیر شیرعلی خان ، شاه امان الله وشهید سردار محمد داوود خان هرگز سر تسلیم درمقابل بیگانگان فرو نیآوردند ، بلکه ایشان در راه دفاع از آزادی وحیثیت وآبروی وطن درمقابل بیگانه ها مردانه وار ایستادند واندرین راه قهرمانانه سر دادند.
بعد از کودتای ثور، شجره وسابقه کودتا چیان هفت ثوری و وطن فروشان وخائین پشتون وغیر پشتون وابسته به آن هم به همه معلوم است که حاجت به تشریح نیست ، واز آنجائیکه سخن را تابه حالا کشانیده اید ؛ باید به عرض شما برسانم که با وجود اینکه بنده مخا لف حامد کرزی هستم و ترجیح میدهم که به جای حامد کرزی ، یکی ازدوشخصیت دیگر چون رمضان بشر دوست ویاهم اشرف غنی ،رئیس جمهور افغانستان باشد ، ولی درمقابل ملاعمر،حامد کرزی را با وجود تمام کم کاری ها وبی کفایتی هایش هزار درهزار ترجیح میدهم ، واینکه شما کنایتا ً به پیشانی حامد کرزی فروخته شده آمریکا تاپه میزنید ، کارشماست .
و اما به ارتباط خط دیورند :
در باره خط دیورند نویسنده گان و تاریخنگاران کشور عزیز ما تا کنون مقالات زیادی ازجمله در سایت حاضرتحریر نموده اند که بدون شک شما هم آنرا مطالعه فرموده ائید، آنچه که اکنون بایست اندرین باب نوشت اینست که:
درست هنگامیکه انگلیسها آماده گی گرفته بودند تا از شبه قاره هند بیرون شوند و تصمیم داشتند تا به سرزمین هندوستان آزدای بدهند ، این درست مناسب ترین زمان بودکه قدرتمندان دولت افغانستان تقاضای استرداد خاک های از دست رفته افغانستان را، بصورت اخص پشتونستان ، بلوچستان وغیره مناطقی که به اساس معاهدات ننگین گندمک ودیورند ازبدنه اصلی کشور ما جدا شده بود، از انگلیسها می نمودند، ولی درهمان زمان حکومت و دولت شاه امان الله پشتونستان طلب سالها قبل سقوط کرده بود و پشتونستان طلب دیگر چون سردار محمد داود سالها بعد به قدرت رسید و دولت ظاهر شاه هر گز جرئت نکرد تا بصورت جدی ومصمم قضیه پشتونستان را دنبال وبعد از خروج انگلیس ها به آنجا قوا بفرستد ، وحتی در جریان جنگ های سال 1965 و 1971میان هند وپاکستان، گاهی که افغانستان قبلا ً بنا بر کوشش های سردار محمد داود خان درهنگام صدارت اش دارای اردو بسیار مجهزهم شده بود و اردوی پاکستان در جنگ با هندوستان بکلی تارو مار، نابود ومنهدم گردیده ، و پاکستانی ها توان اینرا نداشتند تا جلوتانک های آزادی خواه افغان را، بخاطراسترداد پشتونستان بگیرند باز هم ظاهر شاه جرئت نکرد تا خاک ها از دست رفته افغانستان را از پاکستانی ها باز ستاند.
و اما حالا نسبت به سابق قضیه کاملا ً معکوس برعکس است ، زیرا طی سی سال گذشته جناح شمالی خط دیورند کاملا ً بر باد وبه خاک یکسان شده است و برخلاف با وجود آنکه پنجابی های پاکستان تلاش دارند تا فرهنگ پشتون و از جمله زبان پشتو را کاملاً در جناح جنوبی خط دیورندً معدوم سازند، ولی در جناح جنوبی خط دیورند پیشرفت های قابل ملاحظه اقتصادی به نظر میرسد ومردم آن از سطح زنده گی نسبتا ً بالایی نسبت به ساکنین جناح شمالی خط دیورند بر خوردارند. واین یک حقیفت مسلم خواهد بود که اگر اقتصاد وشرایط زنده گی ساکنان جناح شمالی خط دیورند نسبت به ساکنان جناح جنوبی آن بهترشود. اکثریت نسبت به تمام جناح جنوبی خط دیورند که هنوز هم خود شانرا افغان میدانند ، و همیشه زمزمه میکنند که " لرو بر، یو افغان " - چه زور مندان پنجابی بخواهند ویا نخواهند به افغانستان خواهند پیوست ، آنچه که میان آلمان شرقی وغربی در سال 1990 بوقوع پیوست . روی همین ملحوظ ودولتمداران پاکستانی طی سی سال گذشته پیوسته تلاش نموده اند تا سیاست تخریب و نابودی پروژه ها عام المنفعه اجتماعی – اقتصادی را در افغانستان تعقیب نمایند و افغانستان وبالاخص ساحات پشتون نشین افغانستان راجبرا ً وقهرا ً عقب نگه دارند. و بنا به همین ایده دولتمردان پاکستان پیوسته درتعقیب اجراای توطئه ودسیسه علیه کشور ومردم ما بوده ومیباشند ؛ که افراز هزاران مکتب ومدرسه دینی و بوجود آوردن گروه طالبان در جریان سالهای نود یکی ازجمله همین توطئه ها میباشد . حالا شاید پاکستانی ها جهت راه گم کردن افکار جهانیان به خصوص آمریکائیان دست به زدو خورد های ساخته گی علیه طالبان در داخل پاکستان بزنند ؛ ولی پاکستانیان د ر پشت پرده جهت دستیبابی کامل به تمام افغانستان باالعموم و بالااخص به مناطق پشتون نشین افغانستان گروه طالبان را با تمام قوا تجهیز ، تمویل ،حمایت ورهمنایی میکنند.
میگوئید که پشتون های اینطرف همه بیسواد اند ، وپشتونهای آنطرف هم رهبرندارند.
اینکه اکثریت پشتون های اینطرف سرحد بیسواد مانده اند ، نتیجه همان ندانم کاری های رژیم های خونخوار امین – تره کی و سوختاندن هزاران مکتب ومدرسه درمناطق پشتون نشین ، بالااثر توطئه سازمان استخبارات نظامی پاکستان میباشد.
و به ارتباط آنطرف سرحد باید نوشت آزادی خواهان افغان در آنطرف خط دیورند بعد از امضای معاهدات ننگین گندمک ودیورند هر گز در آنطرف سرحدآرام نه نشسته و پیهم با وجود فراز ونشیب علیه استعمار گران انگلیسی و پاکستانی مبارزه کرده وخواهندکرد که شما هم از موجودیت رهبران مبارز پشتون وبلوچ چون داکتر خان ، خان عبدالغفار خان ، خان عبدالولی خان ، خان عبدالصمد خان اڅکزی ، خیر بخش مری و میرغوث بخش بیزنجو در سابق و حالاهم از موجودیت رهبران مبارز مشابه چون محمود خان اڅکزی و اسفند یار ولی خبر دارئید.
محترم کامل صاحب !
درکدام قسمت از نوشته قبلی بنده که در همین صحفه موجود وهمچنان مسؤولین محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین لطف کرده وآنرا درصحفه تحلیل ها وپیام ها هم آنلاین نموده اند، به صورت مشخص انتقاد دارئید، تا مگر بتوانم آنقسمت را بیشتر برای تان روشن سازم .
با احترامات فایقه


اسم: حميداله اندرابی    محل سکونت: روسيه     تاریخ: 22.08.2009

هموطنان عزيز !

بارکج به منزل نميرسد . منافقت عبدالله اورا سرسام ساخت . او به يشنهاد تنظيم بدنام وچپاولگر جمعيت اسلامی ( غيراسلامی ) وتائيد پسمانده گان جبهه نامتحد ضد ملی کانديد رياست جمهوری گرديد وهمان سخنگوی جبهه يعنی فاضل خان سنچاراکی سخنگوی او تعين شد . ازينکه او نيک ميداند که ازجبهه صرف نام ان باقی مانده است و تنظيم جمعيت هم بدنام و درنزد مردم منفور است لذا به بسيار چشم درايی خودرا کانديد مستقل معرفی ميکند . اين يک منافقت اشکار است . من متيقين هستم که همان چند رای اگر برده باشد ، قسمت اعظم ان به پول روسيه وايران خريداری شده وباقيمانده ان از شرکای جرم اوست در ويرانی وچورکردن بيت المال .


اسم: نجیب کامل   محل سکونت: هلند    تاریخ: 20.08.2009

هموطن دانشمند وبرادر نازنین صادق جان ارغندیوال.
من هم بسیار زیاد فکر میکنم که چرا برادران پشتون هموطن من در دوطرف سرحد کشته میشود من فکر میکنم که برادران پشتون من درین عصر وزمان دست بخود کشی میزنند.به دلایل ذیل پشتونها در قدیمها میرفتند خانه در خانه تمام اقوام دیگر مهمانی و آنهارا متحد خود میساختند و بالاخره با آنها یکجا یک ملت واحد را میساختند و بالاخره یک کشور میساختند و بالاخره میرفتند هندوستان و ایران را فتح میکردند.و همه باهم خوش و خوشحال زندگی میکردند.اما بعد ازاینکه امپراتور میشدند تا که از کمر نمیماندند آزدواج میکردند و تا که میتوانستند اولاد تولید میکردند و وقتی دار فانی را وداع میکردند هیچ اولاد صالح از خود بدنیا تقدیم نمیکردند که بعد از وفات بتوانند نام پدر نیک وصالح و میهن دوست خودرا نگاه کنند .با برادر خود میجنگیدند.با پسران کاکا یش میجنگیدند و همین باعث میشد که یک برادر امیر و برادر دیگر برخلاف امیر و بدشمن پناهنده میشد و در گیر و دار جنگ خانوادگی پشتون ها بقوم های مختلف و قبایل مختلف و حتی کوچیگری ها دست میزدند.واضح است که چون با سایر اقوام دیگر (تاجک ها و هزاره ها و ازبک ها وترکمن ها وغیره اقوام دیگر در یک وطن زندگی میکردند آن اقوام هم متضرر میشدند.اگر تاریخ را مطالعه فرموده باشی همیشه پشتون ها و دولت های ایشان توسط خود پشتونها منقرض میشد نه ملیت های دیگر.و همیشه پشتونها اولین کاری را که یا در آغاذ حکومتداری و یا ختم حکومتداری آنجام میدادند سران اقوام خودرا سر کوب میکردند تا حاکمیت خودرا پایدار نگاه دارند.شما اگر فکر کنید بعد ها هم دیدیم که این امیران پشتون چنان خودرا به انگریز و روس و حالا بامریکا و پاکستان فروخته اند که حتی اکثریت جامعه پشتون که طرفدار وحدت ملی کشور است به ستوه آمده اند چه خاصه که سایر ملیت های افغانستان هم ازین ضرر متثنی نمانده اند.امروز وحدت ملی بنام یک وطن واحد سوال برانگیز شده است.واینرا هم باید بگویم که اگر افغانستان تجزیه شود باور کن نه تاجک و نه پشتون و نه هزاره و نه ازبک ونه ترکمن و بلوچ چیزی را کمایی میکند ونه هم جداگانه ما قادر هستیم چند دولت مستقل را بسازیم و هریک از خود و نوامیس ملی وشخصی خود دفاع کنیم.واین تاریخ چند هزار ساله ما که یک ملت واحد بوده ایم وگسستن از یکدیگر آنقدر دشوار است که دریا های خون جاری خواهد شد و اصلاً تمام ما و شما خواهیم مرد و این وطن میرث دشمنان ما خواهد شد .

در جوامعه پشتون که خیلی متفرق استند (محمد زائی و پوپلزای و سدوزای و خروط و زازی و سمکنی و غیره )ازدیاد اقوام پشتون کدام حرفی نیست چون تاجک ها و هزاره ها و وغیره اقوام دیگر هم به طایفه های مختلف تقسیم شده اند.سوال اینجاست که ما اقوام مختلف ملیت های مختلف پشتون رهبران بی سواد و جنگجو وغارت گر و دشمن سایر اقوام پشتون دیگر استند.که حتی برای پیشبرد اهداف شخصی خود مذدور بیگانه ها هم شده اند.حالا ببینید پشتون ها یک پشتون ولی در دوطرف خط دیرند .ایطرف همه رهبران بیسواد و اتطرف هیچ رهبر ندارد .چون دولت پاکستان میکشد وحالا هم مرکز تروریزم والقاعده است امریکا میکشد.ودر افغانستان رهبر پشتون است و امریکارا این رهبر پشتون میگوید که بزن که آنطرف القاعده است.

دراینجا دو نظر وجود دارد.
شاید رهبران پشتون های افغانستان که رهبر تمام افغانستان هم است که به پشتونهای آنطرف دیرند بگویند که بیا متحد شو اگر نمییای مام میکشمت و پاکستان هم و جامعه بین المللی هم.
ویا نظریه دیگر است که چون آنها نمیخواهند با کشور ما ملحق شوند وهنوز هم جز اقوام ما استند وآله دست پاکستان شده اند و میخواهند که افغانستان خط دیرند را برسمیت بشناسد و ما پاکستانی استیم نه افغانی .
فعلاً من که فکر میکنم با چنین شرایط کجا است افغانستان و نقشه اصلی آن و سرحد ما در جنوب کجاست . چرا امن نیست.
اگر ما خویش و قوم آنطرف سرحد استیم چرا آنها غیرت نمیکنند و پس بخانواده خود یکجا نمیشوند وما چرا امروز شاهد قتل و کشتار آنها استیم.واز اینجا امریکای ها را نشان میدهیم که بزن بیت الله مسعود را که القاعده است.
واگر میگوهیم که آنها دشمن وطن عزیز ما است و باید هم کشته شوند چون پلو خوارانی استند که وقتی گرسنه ماندند مییایند افغانستان و رمه های خودرا بوطن ما میچرانند و وقتی سیر بودند باز پایگاه تروریستی میشوند وبلای جان وطن.
سوالی دیگر اینکه چرا گناه بی اتفاقی پشتونها بگردن انگلیس ها بیافتد.تقریباً بیش از 50 سال است که انگلیس آنمنطقه را رها کرده .ولی برادران پشتون ما در آنطرف گردن خودرا در ریسمان غلام غلامان محکم بسته است.از بلوچستان الی کشمیر که بیش از 30 ملیون پشتون در آنطرف سرحد زندگی میکند از حقوق اولیه زندگی بهره مند نیست.

امروز که حاکمیت کرزی مورد انتقاد قرار دارد بیمورد است چون ما افغانها سرحد با پاکستان نداریم و و اونطرف سرحد که پشتون و بلوچ ماست و ما صادقانه فکر میکنیم که قوم ماست ولی اینطرف که ما یک پشتون را سر چوکی دولت محکم میکنیم و 60 فیصد مالیه دهندگان افغانستان هم پشتون نیست .و60 فیصد بودجه افغانستان مصرف جنگی میشود که از طرف پاکستان و از زمین باشندگان پشتون های ما در آنطرف سرحد استفاده میشود و اکثریت حملات انتهاری هم بواسطه همین برادران پشتون پشتونستانی ما برای کشتن افغانها مورد استفاده قرار میگیرد.امید وارم که جناب عالی اگر وقت مناسب داشته باشند و درین رابطه فکر کنند و اگر کدام پیامی که افغانهای هموطن را بتواند قابل قبول باشد عالمانه چیزی بنویسند بسیار خوش میشوم چون جناب شما همواره احساس خطر تان از جانب اقوام غیر پشتون افغانستان بیشتر است تا از آنطرف ماورای سرحد.ولی در خاتمه باید بعرض برسانم که بنده خط دیرند را برسمیت نمیشناسم و میخواهم که پشتونستان و بلوچستان را در قلمروی وطن عزیزم فکر کنم اما اینطرف که نفاق ملی من را خیلی هراسان ساخته مجبور شدم که با استفاده از فرصت که در مبحث مخالفت کاندیداتوری داکتر عبدالله معقول و بجا طرح کرده ام.من مخالف داکتر عبدالله هستم بدلیل اینکه ایشام مجاهد بودند وقتی شورای نظار قدرت را گرفت و من یک نظامی استم و یک حقوق دان .چون توپ و تانک و تفنگ را من به ایشان تسلیم کردم و ایشان چه کردند و چرا در کابل این مجاهدین بهد از اینکه همه افغانستان را گویا فتح کردند چرا 200 هزار هموطن من را در جنگ های ذات البینی خود تلف نمودند.ولی ازاینکه کودکانه فکر کنیم که پشتون است یا تاجک و یا هزاره .نخیر افغان من است .فرق نمیکند که اگر خائن نباشد و خدمت گذار باشد میتواند رئیس جمهور کشور ما شود.
با عرض احترام و ادب و فرهنگ دموکراسی


اسم: داکتر ن کامل   محل سکونت: هلند    تاریخ: 20.08.2009

آقای رنگین
چادری پوشیدن را امیر عبدالرحمن در بین زنان مد کرده بود ولی ترا در سویدن که رنگین کرده که نام اصلی ات را جرئت نداری بنویسی.هر کس که عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود جاسوس کی جی بی نبود و هر مجاهد هم نوکر سی آی ای نیست .وهر هموطن من و تو که در آندولت و این دولت کار میکند حق قانونی آن میباشد .جنایت کار که با سناد و شواهد انکار ناپذیر و بدون دروغ و توطئه بمردم معرفی گردد تا حال چنین نشده است زیرا محکمه مردمی و بین المللی تا حال دایر نشده و شما یک دروغگو هستید .محترم داود رزمیار سالها در دولت چه قبل از دوره حاکمیت ح د خ ا و چه بعد از آن کار کرده و تحصیل و دانش آن وتجربه سیاسی آنجناب باعث افتخار ملت افغانستان است .هوش کن که بی خریطه فیر نکنی .

ما ملتی عجیب و غریبی استیم که خارجی ها خود ایشان مطابق به پلان و زور خود در وطن ما مییایند و میروند ولی این ما بی خبران استیم که با مشت های آنها یکدیگر خودرا میکوبیم وقتی اگر زمانش هم بیاید با بسیار بی حیایی مردانگی آنرا نداریم که از کس عفو بخواهیم.تو خو فکر نمیکنم که کسی را در افغانستان نداری که بروی وراجع به تحولات مملکت خدمتی را انجام بدهی برای من و جناب داود مازیار خو یک موقع بده تا حداقل 6 ملیون یاران قدیم خودرا در راه باز سازی خرابی که جهادیان و القاعد ها و طالبان به وطن کرده اند اقدام کنیم .ویاهم این 6 ملیون را در پروسه دموکراتیک برای افغانستان نوین با سایر گروپ های سیاسی نماهیم .

فراموش کن آنچه را که از امپریالیزم دیروز در مقابل جنگ سرد شنیده ای اگر دیروز تورا در مقابل وطنت تربیه داده اند و گوانتانامو را هم برایت منحیث یک تروریست و اسلام فاندمینتال قالین فرش کرده است تو طئه نکن.وهموطنت را به این دروغ ها نمیتوانی تغیر شخصیت بدهی و اگر بهترین راه را بگزینی برو .وبا آغای رزمیار برادرانه و هموطننانه بنشین و گله بکن و جوابت را بشنو .حالا فصل نشستن برای ملت سازی و دولت سازی است نه تفرقه افگنی و بدبینی.جالب است که تو از سویدن نییاموختی چون لسان آندیار برایت مشکل است ولی حد اقل باید از کسی بیاموزی که ] لسان سویدنی را بلد است وبتو ترجمه کند .

مطمئین باش که شرایط اروپا بزودی عوض شدنی است و خدا کند پدر و مادر افغانها هم که در سویدن و اروپا تولد شده باشد آنها بافغانها اعتماد ندارند وفردا شما دوباره با آغای رزمیار یکجا بافغانستان میروی و اگر از کشور میزبانت وحدت ملی وهمزیستی مسالمت آمیز و احترام بآزادی و عقاید مردم را نیاموزی در افغانستان هم پابلم کلان متنها برای آغای داود بلکه برای خود و همسایگانت واقع میشوی.امید وارم که همیشه بنویسی واز تو من بیاموزم و بهترین دوست داود باشی.در خاتمه بازهم برسم دموکراسی به نظریاتت احترام دارم
خدا حافظ هموطن


اسم: رنگين   محل سکونت: ســــويدن     تاریخ: 20.08.2009

خبر مسافرت « ريس شورای انقلابی اروپائی باند ( نهضــت فـــراگــير کثافات ) علامه « داؤود رزميار !!؟؟» به کابل در سايت های « ؟ » از اين قرار است و مضحک هم اســــــــــت !

صبح امروز که فضای شهر کابل خشـــمگين و از در و ديوارش نفرت ميباريد ( داؤود رزميار !!؟) سابق نماينده فوقالعاده و خاص « روس مل » در دربار « سوسيال امپرياليزم شــــــــــــــوروی بزرگ و برادر !!؟؟» و يکی از مهره های تراشـــــــيده استخبارات (K.G.B) و فعلأ غنوده و لميده در دامان « کشور فنلند » با گروپ از بدنام ترين افراد « باند خود » غرض کمپائين انتخاباتی < حبيب منگل و عبدالله عبدالله نورچشمان « کرملين» وارد شهر کابل گرديده خوشــــبختانه موسم « خربوزه ميباشــــد با پرتاب « پوچاق خربوزه » « کفش روسی » اســـــتقبال شايان گرديده و در پلاکارت نوشـــــــته شـــــده بود « نهضت و وطن فروشان شناخته شده لطفأ کانديدان قلدر خود را گرفته وطن را با قدم های نجس خود الوده نسازيد »« رنگين ــــ ســــويدن »


اسم: Almas   محل سکونت: Holand    تاریخ: 19.08.2009

سلام !
عبد الله+ عبدالله به شايد د دريمي سقوی وروستی تبه کوونکی مشر او د پرچميانو وروستی الټرنيټ کانديد وي !
دحبيب منګل د روسانو په نوکري کي خو هيڅ شک نشته خو عبدالله + عبدالله ملي خائن، واقعي وطنپلوره د لويو جنايت کارانو استازی،د ډله ائزه افغانانو بلفعله قاتل او د ګردنو غل او لوی قاچاقبر ضرور دی .

که د ببرکي فراګيره هرجله بی پدره او بی مادره پرچميانو زړه ورته ښه وي نو زيات د تعجب وړ خبره نده ٠ ځکه پرون روسانو دا کار د ملعون محمود بريالي په وسيله د عبداله عبداله د دويمي سقاوي د امر صيب احمد شه مسعود لعنت اله عليهم سره د وطن د بربادی په خاطر جوړه شوې وه، نن دا کار د دريمي سقاو ي د مشر یعني عبداله عبداله په وسیله تر سره کوي چي حبيب منګل يې هم وملګری ته نوماند کړی دی .

خو د نن ورځي انداز بيا بل شاني دی !!
دغه لاندي يوټيوب ته د ثبات غوندي شر اندازانو پاملرنه را ګرزوم .
http://www.youtube.com/watch?v=sW1P9tZzB9o
په ډرناوی


اسم: معصوم مشایع   محل سکونت: فریمان ـ کالیفرنیا    تاریخ: 19.08.2009

دوستان عزیز سلام: چهره واقعی غبدالله عبدالله را میتوانید بهتر حدس بزنید زمانیکه به صفحات سایت ها و پرتال های شورای نظار سر بزنید. این آدم که سال های در پهلوی جنگسالار و فرقه افکن بزرگ تاریخ احمدشاه مسعود با هزاره ها، پشتون ها، ازبک ها جنگید تا قدرت را در افغانستان به قبضه خود در آورد، دستور کشتار میداد و ویروس تفرقه را پخش میکرد. این تفنگسالار همان است که در یک شبانروز هزاران طفل زن پیر جوان ملیت هزاره را در افشار کابل به شهادت رساند. این آدم فرمانده حملات راکتی جبهه بابه خان در خیرخانۀ کابل بود که چهار آسیاب را با راکت های اورگان به آتش میکشید. حالا از برکت دیموکراسی امریکایی انگلیسی به گفته پروفیسر رهین خردمند، مبارز و وطنپرست شده...


اسم: محمدظاهر مللک بابا   محل سکونت: هالند    تاریخ: 19.08.2009

عبدلله ع چون در قتل هزاران انسان مخالفین و ویرانی و قتل هزاران انسان در شهر کابل دست دارد و اینکه با پول کشور ایران ، قاچاقبران مواد مخدر و جنگسالاران مجرم خواب زمامداری کشور را به سر می پروراند جای بس تعجب و تاسف است. اگر با خاک پاشیدن به چشم مردم و به زور زر پاشیدن خدا ناخواسته خدا ناخواسته قدرت را به دست گیرد هموطنان باید بدانند که نه تنها جنگ ابعاد وسیعتر را در کشور خواهد گرفت بلکه کشور به بحرانی سوق داده خواهد شد که به تجریه خواهد انجامید.


اسم: محمد صادق صديقی    محل سکونت: المان )    تاریخ: 19.08.2009

دوستان لطفأ به اين افتضاح متحدين ديروز سنگ فروش معروف عبدالله عبدالله و شورای زمرد فرشان (پنجشير)دقت کنيد!!

در سال 2005 بعد از مرگ (بزبزرگ) مسکو به کفن کشان سابق خود محمود بریالی ، س.کشتمند، ن.کاويانی ، ف.مزدک و وکيل دستور داد " بخاطر جلوگير مجدد تشکل و احيأ(حزب وطن)و حفظ اتحاد(پرچمی ها)فرکسيون ببرک کارمل و محمود بريالی با شورای نظار در اروپا و داخل افغانستان اقدام به ايجاد تشکيلات جديد سياسی به اصطلاح (چپ) بزنند.
در سال 2005 با تلاش شباروزی محمود بريالی و تعداد ديگر از رهبران بدنام وابسته به استخبارات روسيه فدراتيف به کمک مالی شخص عبدالله عبدالله و احمد ولی مسعود(سازمان) بنام(نهضت فراگير دموکراسی ترقی افغانستان) در مسجد ترکهای يکی از شهرهای هاليند ايجاد و تعداد انگشت شمار از مليتگرايان (ح.د.خ.ا)(گرو کار)(جنبش شمال)(حزب وحدت شاخه محقق مزاری)و(شورای نظار) در اين نشست شرم آور شرکت و نماينده عبدالله عبدالله بنام(حاجی حميد)سابق مالک خنج پنجشير اشتراک و پيام(همبستکی)عبدالله را قرائت نموده و اتحاد خود را اعلان داشت.
اينک اين تشکيلات به اصطلاح افغانهای مقيم المان(نهضت فراگير کثافات) به فعاليت های دراماتيک و مضحک خود ادامه داده از ارمان(بزبزرگ) و(خرس پير) دفاع پشتيبانی نموده اخيرأ در دو سايت(پيام نهضت)و(مشعل)خبر خنده داری را نشر و افتضاح بزرگ نموده اند!
(داؤود رزميار) سابق ديپلومات ببرک کارمل فعلأ سوسيال خور (اپریالیزم غرب؟؟)در کشور «فنلند» ناقض حقوق بشر غرض کمک به کمپاين انتخاباتی حبيب منگل و عبدالله عبدالله با تعداد سوسيال خوران ديگر وارد کابل گرديده است و اينکه اين نهضت و وطن فروشان هنوز خواب قدرت را مي بينند و رهبران انها در لندن و هاليند(کشمير)را خواب ديده خبر ورود [داؤود رزميار]و چند سک شوی ديگر را چنين پخش نموده است (محمد صادق صديقی ـــ المان )


اسم: غوث جانباز   محل سکونت: مسکو    تاریخ: 18.08.2009

دوستان عزیز سلام!
از طریق سایت AGO
به آقای ع.عبدالله وبه همه آنهای که او را نامزد ؛محبوب؛خویش مینامند فقط چند نکته را میخواهم تذکر دهم:

-آقایون شما باید بدانید و بالاخره درک کنید که دولتی به نام افغانستان وجود دارد!!!دولت مذکور از خود صاحب دارد!برای معلومات مزید شما میخواهم به یاد شما بیاورم که صاحبان این کشور را در همه ای دنیا به نام افغانها میشناسند!(مثلی که صاحبان فرانسه- را فرانسوی هامیګویند،صاحبان روسیه- را روسها میګویند،صاحبان برتانیه -را برتانوی ها میګویند...)

-افغانها ایجادګر و مدافع دولت خویش اند.به شما باید به خوبی معلوم باشد که افغانها در راه دفاع از میهن خوذ از هرګونه قربانی دریغ نمی کنند(البته آقایون از توانائی بازوی افغانها مطلع اند.)

-هیچکس نبایدحتی در فکر آن هم باشد که میتوانند افغانها رااغفال نموده و آنها را بی وطن بسازند.به خاطر داشته باشید که افغانها در طول تاریخ بارهااز خاکستر دوباره احیا شده اند و همیشه صاحب عزت و این مرزوبوم بوده اند.

از شما واز طرفداران مجنون شده ای تان خواهش دارم:لطفا خودرا مسخره نکنید،شعبده بازی های شما بالای خلق افغان و تاریخ بزرگ افغانها کدام تاثیری بنیادی ندارد.لطغا به شخصی که آنقدر دروغ گفته بود که بالاخره خودش نیز به دروغهای خویش باور کرده بود ودیگر نمیدانست چگونه از این مظیقه بدر آید,مشابه نشوید.لطفا خودرا در گیر دروغها نسازید ک رسوائی بزرگ به با می آورد.
ویک توصیه آخر :لطفا با افغانستان بازی نکنید و افغانها را دست کم نگیرید!


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.08.2009

سلام به دست اندرکاران پورتال افغان- جرمن آنلاین که ابتکار این نظر خواهی را بدست گرفته اند.

من نظریات دپلومات با فهم و سابقه دار و با شهامت افعان آقای جمیلی را در مورد داکتر عبدالله تائید و تصدیق میکنم، زیر جناب شان خیانتهای داکتر عبدالله را با اسناد و شواهد رسمی و کتبی به اثبات رسانیده و بازهم در هر محکمه و هر محلی که لازم باشد میتواند آنرا به اثبات برساند. ما سخنان و حکایات مستند شانرا از تلویزیون آقای مسکین یار در امریکا شنیدیم و بار دیگر در برنامه خانم سجیه جان گوش گرفتیم و شنیدیم و بدان باور حاصل شد که عبدالله یک عنصر فاشیست و بی باور به ارزشهای ملی و منافع علیای افغانستان است و برای حفظ قدرت تن به هر خیانت و جنایت خواهد داد.

از این نظریات که بگذریم در میان نظریات سایر هموطنانم در این بخش ، حکایت تکاندهنده از چشم دیدهای محترم نجیب کامل بسیار دلچسپ و یک رخداد مهم تاریخی بشمار میرود. به نظرم بهتراست، این روایت واقعی در بخش تحلیلها به عنوان یک مقاله مستقل انعکاس یابد تا اشخاص و افراد بیشتری آنرا بخوانند و از نیات اصلی داکتر عبدالله آگاهی حاصل کنند.

یادکرد اصطلاح سقاوی دوم یا سقاوی سوم، کلمات خیالی و اتهامات میان خالی نیستند، بلکه درد استخوان سوزی است برخاسته از متن حکومتداری یک دوره معین تاریخی (حکومت نه ماهه بچه سقاو) و سپس حکومت سران شورای نظار (۱۹۹۲- ۱۹۹۶). کیست از مردم کابل که از ظلم، زورگوئی و غارت و چپاول و تجاوز بر مال و ناموس مردم در این دوره چهارساله داغها بردل و حکایتها بر زبان ندارد. پس وقتی سقاوی دوم یا سوم میگوئیم، فقط در یک کلمه، تمام فجایع و تمام غارتگریها و چپاول گریها و بی بند باری ها و کشتن ها و بستن ها و تجاوز هارا پیش چشم شنونده و خواننده مجسم میکنیم. بکار بردن این کلمه بطور سمبولیک از ده ها صفحه نوشته رساتر و تاثیر بخش تراست.
با احترام.


اسم: عبدالمتين زمانی    محل سکونت: کابل ـ خيرخانه مينه     تاریخ: 18.08.2009

دوستان محترم !
برادرم در شعبه اسناد و ارتباط داکتر عبدالله در وزارت امور خارجه کار ميکرد. او برايم قصه کرد :

روزی يشنهاد يکی از رياست های مربوطه را در مورد تقرر يکتن به حيث کارمند عادی نزد وزير خارجه که خود داکتر بود، بردم . او از من پرسيد که اين شخص چکاره است. من مشخصات شانرا که درج پيشنهاد بود برايش گفتم. او گفت ايا کس ديگر که از خود ما باشد، نبود که اينرا مقرر ميکند. گفتم اين هم از خود ما است مجاهد است. او گفت که او ادم نافهم!! هدف من پنجشير ماست ، ببينيد اگر از پنجشير کسی يافت نشد باز اين پيشنهاد را بياوريد. مجاهد زياد است ، حالا زير هر درخت کابل ده تا مجاهد نشسته است ، درين وزارت کوچک برای همه مجاهدين جای کفايت نميکند.
هموطنان عزيز ! حالا خود تان فضاوت کنيد .


اسم: عبد ا لجليل جميلي   محل سکونت: کا ليفورنيا    تاریخ: 17.08.2009

دوستان و همو طنان ارجمند وگرانقدر م!
با تقديم سلام بشما و تبصره های محترم آدم خان و محترم نجيب کامل و محترم حميدالله اندرابي و خاصتاً خواهش دوستانهٔ با مسئوليت و مستند محترم يفتلي از بدخشان زيبا، همين قدر بعرض مير سانم که سند و گفتار بسيار است و اما وقت محدود ! مگر با آنهم انشاءالله بزودئ ممکنه و بدون از دست دادن فرصت - آنچه را که در اختيار دار م و يا بخاطر و حافظه - بدون کم و کاست و بدوُر از جانبداربهای ضد ملي و ضد اسلامي و ملحوظاتيکه هرگز به آن وقعي نگذاشته و بصراحت بيان و عرضه کرده ام - با حضور خدا و حفظ مصالح عليای وطن ِ به فقر و غربت کشيدهٔ ما بشما عرضه دارم و عجالتاً از همه دوستان همدردم توقع دارم که اگر به کمپيوتر و انترنت دسترسي دارند تا ناوقت نشده به بکي از پروگام هائ نشراتي تلويزيون آرياناافغانستان در آرنج کاونتي کاليفورنيای جنوبي محترم نبيل غمين مسکينيار که بساعت ۱۱ قبل از ظهر هر يکشنبه و توسط خواهر مبارز محترمهٔ ما ميرمن سجبه تحت عنوان www.afghanistantv.org پخش ميشود رفته و سپس تاريخ ۱۲ جولای ۲۰۰۹ را بگيريد که ببينيد و بشنويد تا چه حقايقي را در مورد جناب داکتر چشم خواجه بهاوالدين مکملاً و برای تقريباً ۳ ساعت بشنويد. مصاحبهٔ دوم هم بروز ۹ آگست ۲۰۰۹ در آن جاست که بزودی به کمپيوتر شما ظاهر ميشود - بک موضوع قابل يادآوريست که چون اين محدوده ظرفيت آن تفصيلات چندين صفحه ئي و نشر ضمايم و اسناد را ندارد ازين رو تمام مطالب را تحت عنو ا‌ن مستقل و با محتويات بزودی بشما تقديم ميکنم. دوستان زنده و صحبت باقي . با تجدبد احترامات


اسم: محمد صادق ارغندیوال    محل سکونت: کانادا - اوتاوا    تاریخ: 17.08.2009

هموطنان عزیز و گرامی !
باید مسؤلانه در قبال سرنوشت وطن عزیز واولاد وطن فکر وغور نمود؛ و کوشش کرد تا با بکار گیری عقل سلیم اوضاع و حالات جاری کشور و مشکلات موجود را بررسی و موشکافی نمود ، نه اینکه با شنیدن حرفهای این و آن بخصوص تبلیغات زهرآلود و فوق العلاده کشنده سازمان های استخبارات ایران و پاکستان ، بی جهت دعوا ، جنگ و برادر کشی را راه انداخت که متأسفانه و متأسفانه بعضی ها همین راه را دنبال می نمایند ، یعنی اینکه به اصطلاح وطنی بدون اینکه به بینی شان دست بکشند ، دنبال پشک میدوند.
حالا عبدالله هم یک افغان است و ما او را به نام یک افغان میشناسیم ، بقیه قومیت او ، اینکه تاجیک است ، یا هزاره ، پشتون است یا ازبک و یا... به ما قطعا ً غرض نیست ، و اینرا هم باید بگویم که اصطلاحات طالب نکتایی پوش و دریمه سقوی فقط کلمات صادر شده از طرف سازمان استخبارات نظامی پاکستان و سازمان های جاسوسی ایران و عوامل شان میباشد بس.
ولی ما حق داریم که از اجراات و کارهای که عبدالله در گذشته و بخصوص از هنگام تصدی اش بحیث وزیرامور خارجه ، بررسی آزاد و بیطرفانه داشته باشیم.
در شرایط سخت بحرانی اوضاع فعلی اطراف افغانستان و پاکستان ، جائیکه نظر تمام جهانیان به آن جلب گردیده است ، پاکستان با بکار گیری مهره های مناسب ، یک دپلوماسی بسیار ، بسیار قوی و فوق العاده فعال را دنبال مینماید، که حتی توانسته است قدرت های بزرگ جهانی ، چون ایالات متحده امریکا و غیره را در بسیاری جهات نه تنها اغفال، بلکه به پیمانه میلیارد ها دالر هم از آنها احمق پولی در یافت بدارد؛ ولی وزارت خارجه افغانستان در هنگام تصدی عبدالله و شاید هم حالا فقط با خویش خوری ، قوم پرستی و سهمیه بندی ، پست های کلیدی وزارت خارجه و سفارت خانه های افغانستان را به آدم های بی سواد و نافهم که حتی حدود اربعه افغانستان را نمیدانند با دپلوم های تقلبی چاپ بازار قصه خوانی پشاور ، سپرده و با سرنوشت افغانستان در سطح بین المللی بازی نموده و می نمایند که البته برخورد ضعیف این تعداد سفیران و دپلوماتان با اوضاع جاری افغانستان از نظر هیچ کس پوشیده نیست. هموطنان ما در کانادا به خاطر دارند که همین عبدالله ، دپلومات سابقه دار، فعال و وطندوست ، چون محترم عبدالجلیل جمیلی را از سفارت افغانستان در اوتاوا برطرف و به عوض وی یک آدمی را که به هیچ وجهه دانش و سابقه دپلوماسی نداشت ، به سفارت افغانستان در کانادا انتصاب کرد ، که این مثال مشت نمونه خروار میباشد.
از طرف دیگر ، عبدالله با طرح ها و پیشبینی های خامی که در سر دارد اگر بریاست جمهوری افغانستان انتخاب شود افغانستان را مستقیما ً به سوی هرج و مرج و نابودی هر چه تمامتر به جلو خواهد برد؛ و این چیزیست که سازمان های استخبارات و جاسوسی ایران و پاکستان آنرا از خدا میخواهند ، که از آنجمله ، از طرح انتخاب کردن والی ها ، شاروال ها و ولسوال ها ، توسط اهالی میتوان نام برد؛ چه تضمینی وجود دارد که در آنصورت ولسوال ، والی و یا هم شاروال انتخابی ، از مرکز اطاعت نماید ، و یا هم والی ها و شاروال های ولایاتی چون هرات ، کندهار ، جلال آباد و مزار شریف جهت اخاذی از مرکز سرحدات و راه های ورودی کابل را نبدند، بنا ً باید گفت که در زیر کاسه این طرح عبدالله نیم کاسه ای وجود دارد که بدون شک سازمان های استخبارات ایرانی و پاکستانی هم با تمام قوا از آن حمایت میکنند. مثال برجسته این حمایت سازمان استخبارات نظامی پاکستان از این طرح عبدالله همانا اخطار طالبان به مردم افغانستان است که در صورت رای دادن، انگشت رنگ شده شانرا قطع خواهند کرد ، و از آنجائیکه که طالبان بیشتر میتوانند فقط مردم پشتون را از حق رای دادن شان محروم سازند، بنا ً در این زمینه بازنده پشتون ها و فرد انتخابی شان ، اشرف غنی احمد زی خواهد بود. و برنده هم عبدالله زیرا اگر میلون ها پشتون طرفدار اشرف غنی قصدا ً از رای دادن منع شوند، بازنده شدن وی در مقابل عبدالله و یا هرکس دیگری حتمی و صد در صد است ، و در این جا پشتون بودن طالبان هم آنطوریکه بعضی ها مطرح مینمایند، سخت زیر سؤال رفته و میرود؟؟؟
با وجود این ها ، ما مناظره دیروزی میان کرزی ، بشردوست و اشرف غنی را دیدیم، بشردوست میگوید که" من در بین مردم رفتم و مردم میگویند که ما نمیپرسیم که وزیر ، یا رئیس و یا والی از کدام قوم و یا قبیله است ، ولی ما میخواهیم که وزیر و یا رئیس برای ما سرک درست نماید ، برق بیآورد و ... ." و این درست چیزیست که همه مردم با احساس افغانستان آنرا میخواهند. که با در نظرداشت این مقوله تنها و تنها بشردوست و یاهم اشرف غنی میتوانند کشتی شکسته و در حال غرق افغانستان را نجات بدهند و بس.
از طرف دیگر آنهائیکه در زمان طالبان در داخل افغانستان نبودند، ظلم و وحشت طالبان قرون وسطائی را به چشم سر ندیده اند و از موجودیت استعمار پاکستان در آنزمان در داخل افغانستان خبر نداشتند و حالا هم خبر ندارند ، و اکنون هم اینرا نمیدانند که سربازان سازمان استخبارات نظامی پاکستان زیر نام طالب پشت دروازه شهرهای افغانستان رسیده اند و با گروگان گیری قوم و سرزمین پشتون هر روزه ده ها پشتون را ناحق به کشتن میدهند. بهتر است که غیر مسؤلانه ، در راستای منافع سازمان استخبارات پاکستان و بدون درنظر داشت منافع علیای ملت افغانستان ، کلمه اشغال را مطرح نه نمایند ، و بی جهت آب در آسیاب دشمنان تاریخی مردم و ملت افغانستان نریختانده و باید متوجه حرف های شان باشند و تا دیر نشده به خود آیند. با احترام


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 17.08.2009

Mr. double Abdullah including his group are killer, criminal and robber, unfortunately we have in Kabul all type of killer, criminals and he wants to become president, who was involve in killing of martyr Ahmad Shah Masoud, martyr Dr. Abdur Rahman, he enjoyed the blind bombing of USA via TV in year 2001 and he supported hardly the foreigner militaries to increase their blind attacks, this sold ( he was and he is slave of Russian, Iran, Pakistan and now of USA even of Tadjikistan too), mental sick parasite and abnorm guy thanks CIA and former staffs of drinker Mr. G. W. Bush including Iran and Russian got the possibility to distribute huge money to win the artificial election under the logo Mr. Bush democracy.

Foreigner want to bring Afghanistan under control but united Afghanistan is impossible this why Mr. double Abdullah is the proper guy to divide the country like Russian wanted it in the past.

Such plan does exist even long time ago( Mr. Peters plan), in fact Iran regime and Russian will have more advantage at the end, if all patriots review the insidious combination of those sold people at the present time then they will realize it that the dividing of country is on way, this why is the present election betrayal on nation and the foreigner will say then, the charismatic Afghans wanted it and we will not interfering into and such dividing will be welcome for Pakistan too!

The so called educated people acted and they are acting always pitiful and they helped/ helping in infact the extention of chaos and disaster in country, they ran always behind sold people blind base on languages and religion although they knew it and they know it now that such sold people was/are put on the power from outside.

The long bitter experiences are showing that the so called political parties was never created from the nation and for the nation, they served always the interest of foreigners as we saw it during the last 30 years.

Afghanistan needs a government with honest, qualified patriots in this horrible time, otherwise the proud and freedom loving nation will droop into more dangerous chaos!

We should take the courage to announce loud and clear our voice against all those sold people and nobody should put any attention to this artificial election!


اسم: حميدالله اندرابی   محل سکونت: روسيه ـ مسکو     تاریخ: 17.08.2009

اينست يک واقعيت را درباره اين شخص افشا ميکنم :
يکی از دوستانم که عجالتا ً مجبورم از گرفتن نام وی خود داری نمايم ، از جمله مسئولين کمپاين انتخاباتی عبدالله خان دريکی از ولايات است . او طور خصوصی برايم گفت تمام مصارف کمپاين وی در شمال کشور توسط استخبارات روسيه و درغرب وجنوب از طرف استخبارات ايران پرداخته ميشود . چنين شخص که از هرقوم باشد ، نه تنها افغان نبوده بلکه دشمن افغان است .

من اين واقعيت را بدون کم و کاست برياتان بازگو کردم ، باقی اختيار با شماست به هر نام که ميخواهيد اورا يادکنيد .
والسلام .


اسم: ادم خان   محل سکونت: كابل     تاریخ: 17.08.2009

راي به عبد الله، راي به تجزيه افغانستان
راي به عبدالله، راي به ظلم و ستم ملي
راي به عبدالله، راي به قاتلين شهريان كابل
راي به عبدالله، راي به ارواح ناپاك مسعود
راي به عبد الله، راي به چپاولگران افغانستان
راي به عبدالله، راي به بي عدالتي


اسم: نجیب کامل   محل سکونت: هلند    تاریخ: 17.08.2009

سلام
بعد از اخراج قوای شوروی از افغانستان من در یکی از وظایف محاربوی در عملیات ست و کندو در دره جاجی پکتیا بکسی برخوردم که با سنگچل در مقابل ما جنگ میکرد و در صد متری من قرار داشت و من به عساکر تحت امرم دستور دادم که کوشش میکنیم که این هموطن فریب خورده خودرا زنده در سنگرش بگیریم. و بالای موضع اش تعرض کردیم و اورا گرفتیم.این جوان بسیار مقبول و با ریش سیاه و تعویض بالای شانه و خیلی پاک و شجاع بود نامش بسم الله و از قوم عزیز جاجی بود و در زیر ست و کندو زندگی میکرد. از تنظیم محاذ ملی بود و با بیست و یک نفر در همانجا ما اسیر گرفته بودیم. وآوردیم بقرار گاه موقت و از یکایک آن بازجویی ابتدایی را آغاز کردیم. هیچ یادم نمیرود که قبل از عملیات قوماندانان ما بما گفته بود که اسیران را بسیار احترام کنید چون این مردم سرحد استند و مشخصات خودرا دارند. من ازین جوان که کلشینکوفش هم مرمی نداشت و با چند سنچل جهاد میکرد پرسیدم که تو از مرگ نمیترسی که در مقابل این توپ و تفنگ مبارزه میکنی و طیاره هم از بالا بم مییاندازد .این جوان هموطن جاجی برایم گفت که:
اول من افغان استم من از وطن دفاع میکنم و از قریه خود دفاع میکنم و شما متجاوز استید و در قریه من آمده اید.
دوم .این سنگچل هارا حضرت مجددی چف کرده و اگر اینرا با ایمان سر شما وار کنم این به بم تبدیل میشود و شمارا میکشد.
من بشجاعت او و جوانی او و ساده بودن او بسیار متحیر شدم و برایش گفتم که حالا روسها یک سال است که از افغانستان رفته اند و تو چه فکر میکنی؟
این جوان هموطنم گفت که جهاد من ادامه دارد تا که مجددی پاچا شود.
و بلاخره ما اسیران خودرا به مسئول امنیت جبهه تسلیم کردیم و آنهارا به کابل انتقال دادند. و تعداد آنها بیشتر از 300 نفر میشد. در 1370 خورشیدی و اول حمل که ماه رمضان هم چند روزش را میگذشتاند من در ایام سقوط خوست اسیر در منطقه تنی ولایت خوست اسیر مجاهدین شدم. من زخمی و زمین گیر بودم و بسیار مشکل بود که از جا برخیزم. قوماندان گروپ محاذ ملی مرحوم قوماندان شاکر ینا بود. و مجاهدین ایشان که مرا اسیر گرفته بودند کارت حزبی و دولتی و سلاح من هم در پهلویم اسیر کرده بودند. و از طریق مخابره به محترم شاکرینا مخابره کردند که یکی از قوماندانهای گارد را ما اسیر گرفتیم و شدیداً زخمی است با او چه کنیم. شاکرینا گفت که اگر نزدیک مرگ است بکشین و اگر زنده میماند بقرار گاه ببرید. مرا گفتند که برخیز که قرار گاه بریم . من گفتم که نمیتوانم بالا شویم و گفتند که کلمه ات را بخوان که مردار نمیری. من گفتم که من فقط میتوانم گپ بزنم و حالا اختیار با شما است که چه میکنید. در همین اثنا دیدم که یک جوان آشنائی مییاید و برای رفقایش میگوید که نکشینش. من اورا میشناسم. این همان بسم الله جاجی مجاهد جوان و عضو محاذ ملی بود که مرا بالا کرد و سر شانه انداخته و دوان و دوان مرا در قرار گاه آورد و شب شد و من کمی بحال آمدم دیدم که همه جای که زخم بود با بنداژ پیچیده شده است و سیروم هم چالان و جوان همان بسم الله است که بالای سرم نشسته و بمن مینگرد. سه روز را در همان قرار گاه گذراندم و شخص شاکرینا برایم گفت که من تمام زخمهای ترا پانسمان کردم. این بسم الله ترا از مرگ نجات داد. و قصه ترا در عملیات ایکه در ست و کندو اشتراک داشتی و روحیه تو با مجاهدین خوب بود و ما هم ترا عفو کردیم و مهمان ما استی و کوشش میکنیم که ترا بخانه ات بر گردانیم. بعد از سه روز عرب ها و گروپ جلال الدین حقانی در منطقه تنی تعرض کردند و سیزده نفر از قوم جاجی را کشتند که بسم الله جوان هم در بین آنها بود. و من هیچگاه خاطرات شهامت و دلاوری این هموطن خودرا فراموش نمیکنم و روحش شاد باد و اینکه گروپ عربها و جلال الدین حقانی با 3000 اسیر چه کردند یک قصه طولانی است که در آینده قصه خواهم کرد. ولی در همین جبهه یک تعداد اعضای شورای نظار هم شرکت داشتند که البته در عملیات خوست تمام گروپهای جهادی منجمله شورای نظار شرکت داشت. و شورای نظار هیچ اسیر خودرا در خوست زنده نمانده است. یادم مییاید که داکتر حنیف که در شفاخانه خوست کار میکرد و آنرا به بسیار وحشیانه بقتل رساندند که بسم الله جان برایم قصه کرد. وقتی یک سال و نیم من از آن زندان فرار کردم و چند مدتی در پاکستان و بالاخره بکابل که آمدم درست روز جمعه و 10 اسد 1372 بود که از پشاور حرکت کرده و ساعت تقریباً 12 چاشت به پل محمود خان رسیدم. وقتی موتر مینی بس به پل محمود خان رسید دریور بما گفت که زود زود از موتر بیاندازید که جنگ است. باور کن که من نمیدانستم که کجا استم و چار طرف چنان جنگ بود که معلوم نمیشد که از کجا فیر میشود و که فیر میکند. و بالاخره به بسیار ترس و هراس و ضعف و پروت کرده خودرا در باغ زنانه کارته پروان رساندم. و از آنجا هم در یک تکسی 6 نفره 20 نفر بار شده و خودرا بخانه رساندم.
در آنوقت تنها خیر خانه امنیت بود ولی دزدی و بی ناموسی های شورای نظار به همه مردم کابل معلوم است. خلاصه اینکه داکتر عبدالله و فهیم قسیم و یاران شان کسانی هستند که افغانستان را چور و چپاول کرده اند و 100000 نفر مردم افغانستان را بنام هزاره پشتون و ازبک و ترکمن و کمونیست و غیره قتل عام کردند. من شاهد ضربه کردن اشخاص در روی جاده توسط شورای نظار هستم. و قراریکه من فکر میکنم داکتر عبدالله صد فیصد پلان تجزیه افغانستان را دارد چون مقام ولایات و علاقه داری ها اگر انتخابی شود نفوس شورای نظار در مساحت زیاد قرار دارد که در آینده مشکلات اقتصادی نا هماهنگ را در بر خواهد داشت و در حالیکه سمت جنوب کشور بجز از درخت در کوه ها چیزی دیگر ندارد. و امکان آن وجود دارد که بین شمال و جنوب مخالفت بروز کند و در آنحالت برادران پشتون من بخاک پاکستان از روی مجبوری ملحق خواهد شد. من طرفدار یک نظام سیاسی ولی متمرکز و با دسپلین هستم و برنامه های شیرین داکتر عبد الله بر تلخ برای آینده مملکت دارد. من تقریباً 80 % افغانستان را دیده ام و وظیفه اجرا کرده ام و از آب و خاک وطنم غذا خورده ام و من نمیخواهم که این وطنم که شرف و عزت من است از یک وجب آن بگذرم . بناءً چهره عبدالله خیلی فریبنده برای تمام مردم افغانستان است که بر علاوه اینکه نوکر ایران و پاکستان و امریکا و روسیه است شخصیت غیر مفید و خاین ملی است. ارزیابی انتخابات شاید او را بمقام دوم بکشد ولی همین حالا باید محترم احمدزی و محترم بشر دوست با کرزی ائتلاف کنند و در غیر آن به برنده شدن کرزی هم بدون اتحاد این شخصیت ها شک دارم. بامید یک افغانستان مترقی و متحد و مدرن


اسم: يفتلى   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 17.08.2009

سخنان جناب اقاى جليل جميلى سفير كبير اسبق افغانستان درباره كاركردهاى داكتر عبد الله عبد الله در زمان تصدى وى از وزارت امور خارجه بدون شك يكبرصد از حقائق واقعى شخصيت داكتر عبد الله وتيم كارى وهمرزمان وى در اين مقطع مهم سياسى در كشور عزيز مان افغانستان بشمار مى ايد كه از ان حقايق و چهرۀ واقعی ايشان برده برداشته شخصيت عوام فريبانه اين شخصيت هاى خائن ملى را براى ملت افغانستان برملاء ساختند.

خواهش اينجانب از محترم اقاى جميلى كه بدون شك شهادت وسخنان ايشان بصفت يكى از همكاران مقطعى دوران تصدى داكتر عبدالله خيلى مهم بوده ودر عين حال يك واجب دينى و ملى بشمار مى ايد ودر عين حال بايست در اين زمينه همه شخصيت هاى سياسى وطندوست وملى افغانستان كه از همجو حقايق تاريخى وسياسى كشور خود ودر باره همجو شخصيتهاى خاين ملى در دست دارند براى ثبت حقايق در تاريخ در خشان كشور اعلام نمايند و واجب ملى ودينى خودراانجام دهند.

در ارتباط به مصاحبه اختصاصى جناب اقاى جميلى از ايشان خواهشمنديم كه در صورت امكان هر جه بيشتر برخى از موضوعات مهمى را كه در باره ان طى مصاحبه خود مختصرا صحبت كردند هرجه بيشتر توضيح دهند بطور مثال ايشان از اقاى فضل الرحمن فاضل جنرال قنسل اسبق افغانستان در بن كه در عين حال فرزند خاله اقاى ربانى رهبر جمعيت وجبهه ملى مى باشد نامبرده وبطور مختصر از سرنوشت عوايد قنسلى سفارتخانه ها وقنسلگرى هاى افغانستان در خارج از كشور كه بنابر احكام كتبى داكتر عبدالله به حساب بانكى خصوصى در بن وتحت نظارت اقاى فاضل حواله وجمع اورى مى شد ولى تاكنون سرنوشت اين صدها هزار دالر نامعلوم ونادرك است اشاره نمودند.

طوريكه جناب اقاى جميلى توضيح دادند اقاى فاضل اكنون يكى از مقامات ارشد وزارت امور خارجه در افغانستان بوده وتصدى دو رياست مهم در وزارت خارجه را بدوش دارد وقرار است در اينده نزديك بصفت سفير كبير افغانستان دريكى از كشورها در خارج تقرر يابند ولى جون اقاى فاضل اكنون در كابل مى باشند مقامات مسئول كشور در اينده نزديك مى تواننداز ايشان در اين زمينه تحقيق نمايند واز سرنوشت اين صدها هزار دالر عوايد قنسلى سفارتخانه افغانستان كه به اين حساب بانكى ايشان حواله مى شد برسش قانونى نمايند گرجه يكى ديگرى از همان تيم كارى عبدالله شخصى بنام محراب الدين مستان كه به صدها هزار دالر را نيز ايشان با همكارى داكتر عبدالله اختلاس نمودند تاكنون اين حكومت فاسد كرزى ووزير خارجه فعلى ان نتوانستند از ايشان برسش وتحقيق در اين زمينه نمايند .اميدواريم كه دريكى از روزهاى اينده نزديكى حكومت ملى و مسئول در افغانستان روى كار ايد وبتواند اينهمه خائينن ملى را محاكمه نمايد.

لذا بدون شك اگر جناب جميلى در اين زمينه اسناد ومدارك وحقايق مفصل بدست دارند واجب دينى وملى ايشان است تا هر جه زودتر در اين زمينه اقدام نموده وحقايق را كشف واعلام نمايند وبدينوسيله شخصيت هاى خاين ملى را براى ملت خود كشف نمايند وبدين شك امكان دارد اين اقدام ايشان اغاز راه استقرار و عدالت اجتماعى وسياسى در كشور عزيز افغانستان باشد


اسم: پیروز   محل سکونت: گلبهار    تاریخ: 17.08.2009

سلام!
عبدالله بسیار زیرکانه راه خود را پاک کرد.
این زمینه ها را از کمک به آنهائی که رهبرش را به قتل رساندند آغاز کرد، او بسیار زیرکانه او را از سر راهش برداشت. بعد نوبت داکتر عبدالراحمان رسید که او از دیر زمان این کینه را در دل با خود داشت که چطور او را از سرِ راه خود دور سازد.
عبدلله با زمزمه های شبانه روزی به دوستان شورای نظار خود، وی را به چشم همه دشمن قلمداد کرد، با این حیله و فریب آنها را پلان داد که چطور داکتر عبدالراحمان را به قتل برسانند که آنها نیز نا جوانمردانه وی را به شهادت رساندند.
جدا شدن قسیم فهیم از جبهۀ ملی نیز جزء دسایس عبدالله بوده و است. کنار زدن و به حاشیه راندن برادران مسعود بسیار نیز زیرکانه توسط این آقا صورت کرفت و شاید با وعده دادن سفارت رضایت آنها را نیز حاصل کرده باشد. با از بین بردن افراد بالا، وی شخصی دیکری را مانع آرزو های دیرینه خود نه می بیند و با دیده درای خود را کاندید مستقل اعلان می کند و جبهۀ ملی را هم نا دیده می کیرد و فکر می کند که مردم کر و کور هستند. این موضوع را نیز نباید فراموش کنیم که شورای نظار با وجود سر و صداهای زیاد چقدر به قحط الرجال دچار است که این مرد مرموز را بالای شانه های شان بالا می کنند و خواب ریاست جمهوری می بینند. اما آنها به یاد داشته باشند که زود از این اشتباه خود نادم خواهند شد. ولی تا دیر نشده است این مرد هزار چهره را از کنار خود دور سازید تا بعد ها کلک ندامت به دهن نه گیرید، در سایت کابل پرس کارتون آقای شاهد، شاید به ظاهر خشم یک تعداد از دوستان را موجب شود ولی وی با این کارتون خود به ما بیان می کند که چطور عبدلله از شورای نظار تا به اکنون بهره جوی کرده و خود را به این موقف رسانده است. و تا به اکنون شورای نظار را ............ می شود. در حقیقت وی خدمت زیاد به این دوستان کرده است که دشمن حود را بشناسند و هوشیار شوند تا دیر نشده است.


اسم: ادمین : افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.08.2009


عبدالله عبدالله افغان است نه پشتون


اسم: امین خټک   محل سکونت: سوات مېنګوره    تاریخ: 17.08.2009

زه دښاغلي رسول،مېرمن یاښاغلي قافې،احمدشاه پرواني خو په تېره بیا دښاغلي ترکاني نظر په زغرده تایدوم
له کواټ څخه د ښاغلي بدرخېل اوبیا دښاغلي غرګي دنظر ملاتړی هم یم او وایم چې که هر څومره لوبي وشي نو افغان به څوک بېل نه کا پښتون به څوک بېل نه کا انګرېز له یوې پېړۍ څخه لا زیات پښتانه سره دوه ټوټې کړل خوبیا هم پښتون پښتون پاته شو اوس نو بهتره داده چې ټول افغان قومونه لر اوبر دخپل استقلال لپاره سره یو شي او دانویمه کلیزه په ګډه سره ونمانځي،پخپلو کې سره راټول ا وبې له کوم قومي اوژبنیز تاثف څخه یواو بل ته لاس ورکړي .
مننه امین خټک


اسم: غرګئ   محل سکونت: سویډن    تاریخ: 16.08.2009

نن خواره په زړه پورې مناظره وه . خو عبدالله مناظرې ته سره له دې چې بلل شوئ و ، نه وراغلئ .دا چې ولې نه و راغلئ خپله یوه پوښتنه ده؟
اشرف غني پوښتنو ته رون ځواب وایه او د هرې پوښتنې په اړه يي خپله پلانیزه تګلاره بیانوله .د ټولنې د هرې برخې په اړه يي ټاکلې او غوڅې موخې د ځان په وړاندې ایښودلې .د هرې پوښتنې په اړه يي مشخص ځوابونه ویل.
خو کرزئ او بشر دوست بیا د موضوع او پوښتنو په اړه مشخص نه غږېدل او له موضوع هوري دوري تلل .هغوی ستونځوته د حل لار نه بیانوله او د ستونځو د حل لپاره يي په پلان خبرې نه کولې ، بلکې په ستونځو غږیدل.
اشرف غني د ستونځو په حل او لار غږیده ، خو هغه نور دواړه بیا په ستونځو غږیدل.


اسم: کوها ټ بدرخیل   محل سکونت: مسکو روسیه     تاریخ: 16.08.2009

دافغان جرمن درنولوستونکوته خپل سلامونه اونیکی هیلی وراندی کووم!

دګران هیواد افغانستان د ورانی اوبربادی په هکله که هرڅومره دشمال ټلوالی په برخه کی لیکنی وشی کمی به وی،دهیواد ډیرو لیکوالانو اوفرهنګیانو دنظارشورا اودهغی دډلی ټپلی یعنی احمدشاه مسعود،عبدالله ،یونس ناقانونی،خوردظابط فهیم اوداسی نورو په برخه کی لیکنی کړی دی،زه نه غواړم ډیره اوږده تبصره بری ولیکم :

هرهغه څوک چی دهیوادمشرتابه ته ځان کاندیدکوی،لمړی خوبایددهغه خدمتونوپه برخه کی هیوادوالوته معلومات ورکړی چی دخپل کارپه دوره کی هیوادوالو ته کړی وی عبدالله جان چی غواړی دهیوادجمهور ریس په توګه ځان وټاکی اول دی دی د( ۹۰ )موکلونودکابل ښارد ورانی او د(۶۰)زروکابل ښاریانود عامه اوتول وږنی اودبشری جنایتونوپه برخه کی دافغانستان دخلکو په وراندی جواب ووایی،دی اوس هم په داکه ناری وهی چی داحمدشاه هغه پلانونه چی تراوسه ندی عملی شوی یعنی دافغانستان تجزیه کیدل دی دی به یی دخپل مشرتابه په دوره کی که وټاکل شی عملی کړی ،دی نن خپله جنایتکاره څیره دهیواددتاریخی اشخاصو ترڅنګ لکه دمیرویس نیکه دعکس په خوا کی اخلی اوهیوادوالوته ځان افغان معرفی کوی ترپرون پوری خو دی یوازی دپنجشیردولسوالی اوسیدونکی وه اودبهرنیوچارو په وزارت کی اودهیواد څخه په بهرنیوسیاسی نمایندګیو کی هیڅ پښتون پاتی نه و نن چی دی غواړی دهیواد مشر شی اودهیوادوالو رایوته ضرورت لری دی هم پښتون اوهم افغان دی ترپرون پوری دیوازی افغانستانی و،دی دخپلی انتخاباتی برنامی اوکمپاین په غونډوکی دریاستی نظام پرځای دپارلمانی نظام بدلیدل اوبیاوروسته دایران اونوربادارانودغوښتنو سره دهیواد دتجزیی دهحمدشاه پخوانی پلانونه پلی اود افغانستان خلک یوځل بیادکورنیوجګړو په خوا سوق کړی.
زه دیوافغان اوروشنفکر په توګه افغانانوته ورپه زړه کووم چی ډیرحساس اوتاریخی چانس دی چی عبدالله اودهغه دلی تپلی ته وشایی چی نور د دوی په څیرو نه غولږی اونه غواړی چی دده په شان خلکوته دهیواد راتلونکی برخلیک په لاس ورکړی هغه چاته خپلی قانونی رایی وکاروی چی په افغانستان دسولی دراتګ اودابادی پلانونه ولری ،دهیواد دیوموتی والی،ځمکنی بشپړتیااوهیوادوالودوینی تویولودمخنیوی لپاره هلی ځلی وکړی .
عبدالله هغه ځوک دی چی داحمدشاه دنظارشورا اوستمی پرچمی حلقی نجم الدین کاویانی،فرید مزدک،وکیل اوکلیم جم رشید په نامقدس اتحادسره دملګروملتونودسولی پلان دبی کفایته نجیب د اداری په نتیجه کی دناکامی سره مخامخ کړ،هیوادوال دی دعبدالله اود هغه دراتلونکو پلانونو په وراندی هوشیار او ویښ اووسی .


اسم: نعمت الله ترکانی   محل سکونت: اتریش    تاریخ: 16.08.2009

دوستان عزیز سلام!

بدون تردید عبدالله عبدالله یکی از دار و دستۀ شورای نظار است که دست شان بصورت مستقیم در کشتار هزاران انسان بیگناه افغانستان عزیز آلوده است و اگر به راستی کانواسیون حقوق بشر به نام انسان تجارت سیاسی نکند باید عبدالله عبدالله اولتر از همه در محکمۀ بین المللی و یا محاکم ملی جواب جنایاتی را که مرتکب شده است بدهد.
اما افسوس که وطن در اشغال بیگانگان است و برای بیگانگان تداوم استعمار و اشغال مطرح است نه ریاست جمهوری این وآن...
موفق باشید


اسم: قافیه   محل سکونت: کابل    تاریخ: 16.08.2009



لحظه هایی که قدرت مادرآنهانهفته است
آیا ما میان خوب وبد انتخاب می کنیم ؟

هیچکسی میان خوب وبد انتخاب نمی کند. بد، انتخاب کردنی نیست. هیچ انسانی نیست که وقتی بد را بشناسد ، بد راانتخاب کند. معمولا ٔ انتخاب میان دوچیزیست که با دومعیارمختلف سنجیده می شوند.
حالا شماهم میان داکتراشرف غنی وعبدالله عبدالله انتخاب کنید.
داکتراشرف غنی که مصمم است وتعهد ایمانی ووجدانی دارد ومصمم است که حکومت آینده را برپایه ٔ تقوا و عصمت وعلم وفضیلت وعظمت وپاکی وعدالت وقدرت همه ٔ افراد جامعه بنا کند و...

عبدالله عبدالله با جهل فطری که دارد وباهمین جهل مرکب و مستحکم که درفطرتش نهفته است ،می خواهد ملت بزرگوار افغانستان را هم مثل خود و دارودسته ٔ فاسد وگناهکارش منحرف سازد.
عبدالله عبدالله باشورای نظارش این دزدان سرگردنه ازطرف بیگانه ها ماموریت دارند که مردم راناپاک سازند. مردم راضعیف وحقیرسازند ، مردم راظالم به نفس خود ودیگران سازند، تابازارجواهرفروشی وقاچاق آنها گرم باشد...

هموطنان شریف وبانجابت
هرلحظه ای اززندگی درجامعه ، امکان برای تصمیمی خاص هست، که اگرتصمیم گرفته نشود ، آن امکان ازبین می رود. فقط درهمان لحظه است که میتوان آن تصمیم رادرکمال هوشیاری سیاسی وملی گرفت. ازاینروبه عقب انداختن تصمیم ، ارزش آن لحظه وآن امکان رانادیده می گیرد . یک تصمیم راهروقت انسان خواست درجریانات اجتماعی وسیاسی نمی تواند بگیرد. درآن لحظه ودرآن امکان خاص ، انسان ، این قدرت تصمیم گیری رادارد . وبااین تصمیم گیری ، این قدرت رابدست می آورد یاآن قدرت راتحقق می دهد. ولی باعقب انداختن تصمیم، امکان دست یافتن به این قدرت راازدست می دهد. وقتی این لحظه گذشت، واودرتردید(بدون تصمیم گرفتن) باقی ماند، بیخبرازاو،دیگران آن جای خالی تصمیم راپر می کنند. چون ازهیچ لحظه ای درجامعه وتاریخ نمی توان گذشت تاروی آن تصمیم گرفته نشده باشد. اگرمادرآن لحظه تصمیم نگیریم ، این برهه ٔاززمان واین امکان، بدون تصمیم گیری وبلاتکلیف نمی گذرد ، وخلایی ازتصمیم گیری درزمان باقی گذارده نمی شود تاماهروقت میل کردیم بنا به دلخواه پر کنیم، بلکه دیگران (افراددیگر،احزاب دیگر، ممالک دیگر، وبالاخره افرادی چون عبدالله عبدالله ، کرزی ، تنی ... ) این لحظه ها راازما به غارت می برند وبرای ماوبه جای ما تصمیم می گیرند. آن لحظه ای که باید قدرت ما درانتخاب وتصمیم گیری تجلی کند، لحظه ای می شود که براساس ضعف وعجز مادراثر همان تا ٔخیر می افزاید. قدرت وشخصیت مابسته به تصمیم گیریهای معدود ولی اساس درزنده گی دارد. ووقتی ماازتصمیم گیری در آن لحظات غفلت کنیم، افراد فاسد ،بی تقوا، گناهکار ،جاهل ،آن قدرت راتصرف می کنند وبرماحکومت می کنند. تصمیم گیری ، پیدایش یک قدرتست، وهیچگاه قدرت بدون صاحب به خودش واگذاشته نمی شود. قدرتی که بی مالک است، زود تصرف می شود.کسیکه تصمیم نمی گیرد، ازقدرتش نمی تواند استفاده کند، وقدرتش را تملک وتصرف نکرده است. هرکس حق به قدرت دارد. مالکیت قدرت، درتاریخ در ورقی ثبت نشده است که کسی در جیبش بگذارد وحق مالکیتش برای همیشه محفوظ بماند ولو آنکه در آن هیچ گاه تصرف نکرده است.

امکان قدرتی که به مادرتصمیم گیری داده می شود، در تا ٔخیروغفلت ورزی، ازدیگران غصب میشود. وچون دامنه ٔتاثیر یک تصمیم درزنده گانی ما، فقط محدود به همان لحظه نیست، بلکه درسراسر زنده گانی ما دخالت دارد، دیگران با همان غصب یک امکان تصمیم ازما، برسراسر وجود ما درتمام عمر، قدرت پیدا می کند. معمولا ٔ ما غاصبین قدرت خودرانمیشناسیم. افراد خاص ،گروهها ،احزاب و... برای ما وبه جای ما، بدون آنکه متوجه شویم وبدون آنکه بدانیم که دربزرگترین لحظات باز نا گشتنی وتکرار نشدنی ، برای تصمیم گیری قرار گرفته ایم، تصمیم می گیرند، ومهلت این راکه ما به خود بیاییم وباخبرازارزش این لحظات وتصمیم گیری در آنها شویم، به ما نمی دهند.

ازاین رونیز هست که در اثرهمین مبهم ومجهول ماندن قدرتی که باتصمیم گیریش دریک لحظه ، برماتسلط پیدا می کند، وبی خبربودن ازارزش لحظات وتصمیم گیریهای یکباره وفراموش ناشدنی ، ما چنین قدرتی رابه سرنوشت یا به ضرورت تاریخ نسبت می دهیم.
ماقدرت خودرا در یک لحظه ٔتاریخی بدست می آوریم ودریک لحظه ٔتاریخی ازدست می دهیم وگاهی باید دهه ها و سده ها تلاش کرد تا باز چنین لحظه ای فرا رسد. لحظه ای که دهه ها برایش نبرد کرده اند دراثر تا ٔخیر درتصمیم گیری ، برای دهه ها بلکه سده ها ازدست داده می شود.
قافیه ۱۴.۸.۲۰۰۹


اسم: احمدشاه پروانی   محل سکونت: چاريکار     تاریخ: 16.08.2009

من با عنوان نبشته فوق موافق نيستم که گويا عبدالله افغان است نه پشتون . افغان بودن برای اتباع افغانستان کافی است ولی پشتون بودن کدام شرط لازمی نيست . مگرمخالفت اصلی بنده با نويسنده مقاله در ان است که من با افغان بودن عبدالله پنجشيری بسيار موافق نميباشم زيراکه افغان نبايد از ويرانی افغانستان انقدر لذت ببرد مثليکه عبدالله وباند جنايتکار شان می برد . دشمن خاک افغانستان چه پشتون باشد ، چه تاجک وغيره هرکس که باشد ، بنظر من افغان نيست .
با احترام .


اسم: قافیه   محل سکونت: کابل    تاریخ: 16.08.2009

سلام،

گاهی معنای انتخاب کردن، این است که جامعه به من معیاری می دهد، و از من می خواهد که باآن معیار، میان چیز ها و امکاناتی که خود جامعه به من عرضه می کند، یکی را برگزینم.
گاهی معنای انتخاب کردن، این است که جامعه به من حق میدهد، برگزینم.
گاهی معنای انتخاب کردن، این است که من به خود حق میدهم که معیار هایی از خودم داشته باشم و معیاری از میان آنهاانتخاب کنم و میان امکاناتی که خودم پدید آورده ام یا می توانم پدیدآورم، یکی راانتخاب کنم.
فقط در مورد سوم است که معنای واقعی انتخاب کردن، تحقق می یابد. حتی با معیار خود، میان امکانات موجود در جامعه، برگزیدن، انتخاب خالص نیست. امکانات موجود در مورد کاندیدها مثل آفتاب روشن است. امکانات موجود در جامعه به ما حق انتخاب بسیار محدودی می دهد و ما را مجبور می سازدکه میان آنچه هست و شایسته ترین است ، بایدانتخاب شود. و عملا ٔ آنکه شایسته ترین است، انتخاب شود و ابقا ٔگردد.آزادی آنست که به دقت واز موضع هوشیاری سیاسی ملی بایدانتخاب کرد.
کی راانتخاب می کنید و بایدانتخاب کنید؟
۱) داکتراشرف غنی احمدزی
۲) عبدالله عبدالله جواهر فروش
۳) کرزی بی کفایت
فکر می کنم عقل سلیم اولی را بر می گزیند.
به امید آنکه ملت حجم های عاطل و باطل را بر دارد تا لبه ٔ أوقیانوس آرام ببرد و از آن بالای بالاها به پایین بیفگند تا بروند به انتهای خودشان.
با محبت ها


اسم: رسول    محل سکونت: ازمونشن    تاریخ: 16.08.2009

کسیکه بخاطر عوامفریبی از پدر اصلی اش انکار کند و بخاطر دسترسی بمقام ،برای خود پدر جعلی بتراشد . حتما ً به میهنش پشت کرده است از چنین انسانی نمی شود توقع خوبی داشت .
با سلام و احترام .



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved