Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  مشکل است آن را باور کرد    نویسنده:  سیدهاشم سدید

 
اسم: عبدا لجليل جميلي   محل سکونت: کاليفورنيا    تاریخ: 26.07.2009

باتقديم سلام به گردانند گان ارجممند افغان جرمن آنلاين ميخواهم بک مطلب را بسيار دوستانه و اما صريح بعرض برسانم که درين حالتيکه ظلم و تعدی و چپاولگری و همه جنايات بي حد و حصری همه جانبهٔ از خود و بيگانه ؛ مردم بدبخت و سر زمين خاکدان شدهٔ مارا به نيستي و نابودی و حتي محو شدن از نقشهٔ روی زمين تهديد ميکند و درعين حال عدهٔاز همو طنانيکه ميخواهند، محض با خلوص نيت و به استناد معلومات واثق و مستند دست داشتهٔ خود ها( بری ازعداو ت ويانمايش شخصي! ) - قلم بدست گرفته و((درراه ماسک بر اندازی از چهرههای آناني که - باز هم بنا بر چشم پوشي های اين دستگاه وآن کميسبو ني و يا آن مشاوريتي !- حتي با پامال کردن احکام صريح قوانين افغاني و مقررات بين ا لمللي ؛ ميخواهند جنا يت کارانه وجنگسالارانه و حتي آزمون شده در اختلاس دارائي هاولکه دارساختن نواميس ملي !! خودهاراسرنوشت سازاين ماتم سرا با احزار صدردولت وياديگر مقامات عاليه قوای سه گانه اش بسازند! )) چهره های هريک شانرا با رنگ سباه به روی کاغذ سفيد نشرات نيک و غمشريک ملت ما( و نه برای خود نمائي خودی ويا فقط چند کلمهٔ باد آورده و هم گذرا) مينويسند که فکر ميکنم نظر صا ئبي نخواهد بود که اگر نوشته های غم شريکانهٔ مردمي را ( به استثنای نوشته های راستي پانگ دار شخصبکه بايد ازنشر بماند )صبغهٔ شخشي بدهيم

.ازينکه پورتال وزين افغان جرمن آنلاين درين معرکهٔ ملي و مردمي سرد و گرم زيادی را گذشتانده و امتحان نيکي داده منکرش به نظرم به نزد از خود و بيگانه ، خود مسئول است . درينجا باز هم در ارتباط به نوشته های کم و بيش خود و گله گذاری اين پورتال از جنبهٔ شخصي دادن يعضي از آن ها - بايد روشن سازم که چناچه هميشه درين مورد ؛ نظر به همين حالات بگير و ببند ها؛لزوماًاشارات صريحي داشته که چون در تمام دوران حياتم - به هيچ يک اورگان و تشکيل سباسي و دسته بنديها بستگي نداشته و فقط يک فرد افغان ِ در حد توانم خدمتگار وطن و وطندارانم بوده ام و بس ازين رو به خود اجازه نميد هم که آنهم در سطح مطبوعات و نشرات وطنم بمسابل شخصي و خصوصي احدی زبان و قلم پردازی کنم، ولي اگر باز هم مسايل شخصييکه با ارتباط به فعاليت و ظيفوی ها وتماس بمسايل مردمي و خا صتاً به ضرر و يا خداناخواسته ضياع مالي و سياسي و اقتصادی و روابط بين المللي وطن بيچاره ساختهٔ ! ما و يا بالاخص جنبهٔ ناموسداری و اخلاقي آن بر خورد ظالمانه صورت بگيرد و ما از تذکار آن به اين مفهوميکه امروز آن چهره هائ آزموده شده يکبار ديگر جلو دار و سرنوشت ساز ما شوند - به نظر اين هوطن شما و حتي خود شما - مکلف هستيم که به حکم وجيبهٔ ملي و ايماني مردم و در حال حاضر چشم و گوش رأی دهندگان خريداری شدهٔ مظلوم بي خبر از همه جا وطن خودرا باخبر سازيم تا بار ديگر آن سرمهٔ چشم نا بکار آزموده شده نيازمابند !! اجازه دهيد بصورت بسيار مختصر به موضوعات چند کاندبد سر شناسيکه ( نه يک نفر )که چانس رياست دولت شدن را دارند- اشاراتي کنم که از سوابق همين ديروز های شان در امور دولت داری سرچشمه ميگيرد كه مثلاً اگر خودم هم چشم پوشي کنم و شما هم بدانيد که قصداً و يا با ملحوظاتي چشم پوشي کرده ام يقيناً به حکم ( اگر بيني که نا بينا و چاه است - و گر خاموش بنشيني گناه است ) مرا مقصر و حتي شريک جرم مشهود شان بحساب خواهيد آورد و چنانچه بث بختانه بعضي هموطنان ما قصداً و با ملحوظاتب چنين ميکنند و به اصطلاح و طني ما ( ميخواهند مگس زنده را ببلعند) که خداوند رهنمای شان باشد !

۱ - جناب حامد کرزئ انسان خليق و با دانش و با تجربه بوده و قدرت تشخيس خوب و بد را هم برای وطن و هم برای خود دارند ولي چرا ازين انارشيزم دولت داری و ت‌ن پرورئ و جيب داری و اسعار خورئ واجنبي پرورئ ها خود و اطرافيون گرامي خودرا براه راست و خدمت بيآلابشانه و پاک ملي سوق نداده فساد ساختح شدهٔ اداری و چور وچپاول ها متينانه اداره نميکنند . قوای خارجي نا مطلوبي راکه زاده نفاق جهاديون ما ( نه ملت بيخبر از مرگ خود )و قرآن خوری در خانهٔ خداست !!؟ و مردم کشي ! بايد مردانه و شجاعانه پاک کاری کند - افغان و معاش اسعاری و گارد بازی و بودجهٔ بهاسعار بيگانه شرمندگيست ! و مثال آن ......

۲ - جناب دانشمند اشرف - پروفيسور و دانشمند و استاد برائ ديگران و مشاور رئيس دولت ووزير مقتدر ما لبه و رئيس مغايب از نظر حصلين بي استاد پوهنتون کابل با معاش اسعارئ بي کم و کاست در حساب چرب و گرم بيون از وطن ! اگر بپرسيد پول ما افغاني و قويتر از همسابه های خوش خرام - ولي چرا نوکر دالر بي سيواست ! وباز يل بام و ده هوا ! بالا تر ها اسعار خور وچه جاندار ! متوسطين به افغاني زندگي ساز ولي پائين رتبها شکم سير و تن پُت ندارند و چرا ؟ و بد تر از همه آنانيکه يتيم ماندند و والدين قرباني جهادی دادند ويا معيوب بي دست و پا ئ بعد از جهاد و در کوچه نا ماندند - بايد بميرند زيرا اگر معاشکي تا ۳۰۰ افغاني - ۶ دالر - ماهوار برای يک عايلهٔ که عزرائيل هم به داد شان نميرسد با يک دانه نان ۱۰ افغانبگي چطور زنده بمانند که پروفيسور ما در خانهٔ پنج شش جريبه يي سرک دارالامان و عمار ت ۲و نيم دالری مستريح باشند !!!!!!!!!و جناب شان اعتراف هم ميفرمابند کح تا ۴۰۰ هزار دالر ءابد خالص در سال دارند بون ريختن آبي در گلو ی پير و بر نائ مان -رياست جمهوری هم قربان سر و قدمها شان

. ۳ - جناب داکتر عبد الله عبدا لله - همه ميد انند که متبحر و سخنگو و سياستمدار فدرال باز و اقتصاد مختلط ساز و شابسه سالار و............ اند .! و چه عنوانين ديگر - ولي با اصطلا ح انگليس ها چرا ( ماستر آف آل و َجج آف ننَ ) !!! اگر داکتر چشم ملت نا بينای ما فقط ب ا -۲ سال ستاژ و سياستمدار بين دو قله های بلند و يا مشاور و معاون نظامي جبهه های دُوُر از نظام بودند و باز وزير امور خارجهٔ اين کشور بي سامان -- لطف کرده با صفای ظاهر و باطن در هر مورد ۱۵- ۱۵ دقيقه بفرمايند که طب بکجا کشيد و ‌نظامي چرا برنگهای متلون عضويت جبهه و باز بنياد نگهدار آمر صاحب شهيد و با ز بيرون جبهه و لي با حمابت جبهه !! کاندبد رياست دولت و ملبون ها خرچ کردن از جيب کي ؟ - متأ سفانه سابقهٔ وزارت خارجهٔ شان چنان نادرست و ناپاک و ننگين است که من با سابقهٔ عملي ايامي چند .. آنرا وجداناً و بي آلايشانه در مصاحبهٔ تارخي ۱۲ جولای ۲۰۰۹ با خواهرمحترمه سجيه جان در چنل تلويزيوني آريا نا افغانستان مقيم آرنج کوَنتي باسند و تاريخوار برای حدود ۳ ساعت و تا حدود ممکن ( و بدون تعرض و اهانت شخصي ) روشن ساخته ام . پص لطفاً بهمآن هم نظر بياندازبد www. afghanistantv.org - July 12,2009 ودر خاتمه باز هم آرزمند موفقيت ها مزبد تان- باتشکر


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.07.2009

آقای حمید سلام،
جای مسرت است که جواب ما تا حدی قناعـت تان را فراهم کرد. در قسمتی که هنوز قناعت تان فراهم نشده عرض میداریم:
چنین به نظر می رسـد کـه جناب شما بـه " فعل " جملۀ " ... با برداشتیکه ما از آن نمودیم یک اندازه شکل شخصی بخود میگرفت " توجه نکرده ائید. ما این فعل را به شکل " فعل مضارع اخباری " به کـار برده ایم. خصوصیت این نوع فعل آن است که از عملی خبر میدهد که میتواند در زمان حال یا آینـده و در برخی موارد حتی در گذشته نیز اتفاق بیفتد. تصمیمیکه پورتال گرفت حاصل مطالعه سه نوشته، بـه خصوص نگرانی از نوشته های احتمالی در آینده به این سلسله و در این زمینه بود. نوشته ها همان گونه که شما هم می دانید در یک زمان به ما نرسیده بود که مـا را قادر میساخت که در اول کار چنین تصمیمی را اتخاذ کنیم. ما اطمینان داریـم که شما نیز به این امر معتقد هستید که هر کاری یک زمان معینی دارد. پورتال کوشش میکند،البته در حدود توان و فهمی انسانی، هـر کـار را در زمانش انجام بدهد. بسیار احتمال دارد که گاهی نتوانیم کار هائی را آنگونه که لازم است به زمان آن یا به شکل درسـت آن عملی کنیم،ولی اگر نشد، نشد. ماهم انسان هستیم! مهم آن است که ما " طریق سعی به جای آریم." امید دوستان ما هم آن قدر ها سخت گیر نباشند.
پیروز و بهروز باشید


اسم: حمید   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.07.2009

در مورد نوشته جناب نور محمد شايد جواب پورتال قناعت بخش باشد، اما در مورد اينکه يک نظر را آنلاين مي سازيد و بعد از چند روز آنرا از صفحه حذف ميکنيد و بعدا ميگوئيد که : ((..... یگانه علت برداشتن آن سه نظر این بود که اکثریت مسـئولین پورتال با اجماع به این نظر شدند که نوشته هـا یک مقدار جنبه شخصی بخود گرفته بود.)) اي کاش اين مسوولين پورتال قبل از نشر آن اجماع ميکردند و تصميم ميگرفتند و نه بعد از نشر آن . نشر کردن يک نظر يا يک نوشت يا مقاله و بغد از چند روز و يا يک ساعت آنرا حذف کردن ، به اعتبار پورتال لطمهء شديد وارد خواهد کرد.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.07.2009

فابل توجه سه هموطن بسیار عزیز نور محمد، حمید و عبدالجلیل جمیلی، البته بعد از عرض سلام!
این پورتال همانگونه که جناب سدید فرموده اند تقاطع است برای اتصال و اصطکاک اندیشه ها و افکار هفتاد و دو ملت. معنی ایـن سخن آن است که هر فردی میتواند در این پورتال مضمون و مقالـه بنویسـد و در هـر موردی نظر خویش را ارایـه کنـد. مـوافقین و مخالفین مقالات و نظریات و نوشته ها و بحـث ها هم میتوانند در مواردی که خواسته باشند نظر بدهند، بحث کنند، توضیح بدهنـد و روشنی بیندازند. هدف بیرون کشیدن واقعیت ها از درون جر و بحث و گفت و گو ها و نظر ها و ابهامات و افواهات و بعضاً افتراهات است و نه چیزی دیگری. منتها یک حرف است، و آن اینکه اکر احساس کنیم که نوشته ها، خصوصاً در ارتباط به نظر در مورد اشخاص، کمی جنبه شخصی بگیرد کوشش میکنیم کـه از نشر چنین نظری جلوگیـری شود. نوشته شما، با عرض معذرت، با برداشتی که ما از آن نمودیم یک اندازه شکل شخصی بخود میگرفت. پورتال هیچگاه مدعی این امر نیست که حرف شما نادرست بوده است. یا ما خواسته باشیم در صدد دفاع کسی بر آئیم. چنین چیزی اصلاً ممکن نیست. کلمات و جمله ها هر کدام زبان دارند و حال می گوینـد. امیـدوار هستیم توانسته باشیم حرف خود را بزنیم و هم امید است ما را درک کنید.
به جواب سوالات دیگر تان ذیلاً عرض است:

1ـ این پورتال به هیچ مرجع غیر از افغانان تعلق ندارد و از هیچ منبع غیر از کمک خود افغانان، تیم کاری این پورتال، کمک نمیشود و برای یا به نفع کدام کشوری هم فعالیت ندارد. پورتال خاستگاه فکری خودرا دارد وآن خاستگاه فکری مردانی مانند غازی امان الله خان و شهیـد سردار محمد داوؤد خان اسـت، دو شخصیت ملی که در ملی بودن و در افغان بودن شان نمی شود شـک نمود. اگر پیشه این دو شخصیت تجارت بود، کار ما هم تجارت است و الا امید حرف تان را پس بگیرید!
2ـ ما خواستیم و میخواهیم جنایات سی سال گذشته از هر گروه و دسته و جناح و حزب و تنظیم و حکومتی کـه باشد، کمونیست و غیر کمونیست، ملا و غیر ملا، گفته شود. هیچ انتخابی در کار نیست! درست فرمودید، پورتال همه را به یک چشم نمی بیند! دیدن با یک چشم یعنی میان خوب و بد فرق قایل نشدن!! پورتال میخواهد میان خوب و بد فرق و امتیاز قایل شود، و اینکار با دیدن با یک چشم ممکن نخواهد بود.
4ـ تکرار می کنیم که هدف هرگونه جنایت و خیانت و فساد و همه جنایتکاران و خائنین و فاسدین است. مجاهد و غیر مجاهد و خلقی و پرچمی و غیر خلقی و پرچمی.
5ـ کمونیست حاجی، ترکیب خوبی است! ولی فکر میکنیم کمونیست اگر حاچی شود نه کمونیست است و نه حاجی. آدم بیخاصیتی است که خودش هم نمیفهمد که چه و کی است. چنین انسانی نه از اسلام خبر دارد و نه از کمونیزم. به چنین انسانی میگویند نه مرد دنیا شد و نه زن آخرت!
6ـ در قسمت سوال تان که ببرک و کشتمند جنایت کار بودند و یا نجات دهنده بهتر است نظر خودرا بنویسید! به نظر پورتال آفتاب را به دو انگشت نمیشود پنهان کـرد. چیزی که عیان است حاجت به بیان نیست! آرشیف مربوط در همین پورتال در خدمت تان است.
7ـ اگر نوشتن در باره جنایت کاران جرم می بود، مـا در اینجا نمی نوشتیم که جنایات جنایت کاران را افشا کنید! نه خود مابه این جرم دست میزدیم ونه دیگران را به یک عمل خلاف قانون و غیر اخلاقی تشویق مینمودیم!
8ـ یگانه علت برداشتن آن سه نظر این بود که اکثریت مسـئولین پورتال با اجماع به این نظر شدند که نوشته هـا یک مقدار جنبه شخصی بخود گرفته بود. هیچ علت دیگری غیر از این وجود نداشت.
9ـ اگر به چهار سطر بالا در صدر این صفحه مراجعه کنید، یقیناً درخواهید یافت که پالیسی نشراتی این پورتال چگونه اسـت. مـا از دوستان بسیار محترمـانه تقاضا داریم که حین نوشتن این تقاضای دوستانه رادر نظر داشته باشند.


اسم: عبدا لجليل جميلي   محل سکونت: کا ليفورنيا- ايا لات متحدهٔ امريکا    تاریخ: 24.07.2009

باعرض سلام بهموطنان گرانقدر ! من باخواندن نوشتهٔ جناب بور محمدو طرز ديد وروش اختصاصي بعضي ازاراکين اين پورتال وزين ! به روش در برابر بعضي نوشته های وقت و نا وقت خودم نيز متو جه شده ام که باز هم خانهٔ همان ملا عمر آباد !! ولو که خوب کج بار است ولي دنيا را حد اقل به يک چشم مي بيند ونه از ديد و عينک دو رنگ! زيرا احساسم اين است که ! - نوشته ام را گرفته؛ تول و ترازو کرده يا بجيب ملا ملنگ خود مي اندازند و لطف کرده بگوش ايميلم آزان ميد هند که ساری ! باز نشد و يا ۲ - اگر کدامي ازان نشر هم شود مانندبکه بر روی يخ ماند و دو فردا بعد - در زير شعاع آفتاب تموز پورتال جان گرامي؛ جان بحق سپرده و ممکن است به قبرستان آرشف برود که باز کردن آن هم طلسم شکن کار دارد و بای بای گفتن .اما بخود تلقين ميکنم که بلا به پس چند سطرک نا قص من - خداايشان راجان جوربدهد وحد اقل ممنونم سازند که از روی آزادی رسالتي خود اين نوشته گک بخور و نميرم را به نشر برسانند.سلام


اسم: حمید   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.07.2009

با عرض سلام خدمت همه! من هم انتظار دارم تا مسوولین پورتال نوشته معلوماتی جناب نور محمد از کابل را دوباره در جای اصلی آن قرار دهند و در غیر آن باید علت نشر و بعد حذف نوشته شانرا در همین صفحه بیان دارند. البته دلیل و یا دلایل معقول و عام پسند باید ارائه نمایند و در آینده بکوشند تا از تکرار همچو اعمال دوری جسته و قضاوت را بگذارند به مردم.


اسم: نورمحمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.07.2009

سلام به فرهنگیان محترم سایت وزین افغان جرمن
من دیروز نظر خود را در باره یک جنایتکار جنگی و شوقی بنام غلام دستگیر روشنیالی با تائید و تاکید از نظر محترم محمد غوث و یکی دیگری از هموطنان به سایت شما ارائه کردم که متاسفانه امروز نه تنها نظر من به نشر نرسیده بلکه نظربات دیگر هموطنان که قبلاً ارائه شده بود ، نیز نابود شده است.

ایا واقعاً سایت شما ملی است ویا تجارتی؟
ایا واقعاً شما در جستجو جنایتکاران افغان هستید ویا تنها در جستجو جناتیکاران انتخابی؟
ایا شما از نشر اعلامیه مهم سه گانه خواستد که تنها درباره کمونستها معلومات بدست اورید ویا در باره جنایتکاران که هم کمونست بودند وهم حاجی شدند؟

ایا به نظر شما جنایتکاران تنها خلقی و پرچمی هستند ویا وطن فروشان جهادی نیز باید جنایتکاران آنهم حرفوی و تکراری باید قلمداد شود؟ ایا الحاج ببرک کارمل و کربلای کشتمند و شوقی غلام دستگیر روشنیالی در جمله جنایتکاران حساب میشود ویا نجات گران؟

ایا نوشتن واقعیت درباره یک جنایتکار شوقی جرم است؟ویا نه نشر کردن آن جرم است؟
علت اینکه شما مطالب منتشره در باره روشنیالی را حذف کردید باید روشن شود و دوباره نشر شود در غیر آن شما هویت فعلی که گویا شما سایت ملی هستید از دست میدهید.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.07.2009

قابل توجه خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین. دریچۀ نظر خواهی در مورد نوشتۀ جناب سید هاشم سدید در بارۀ اعلامیۀ مهم سه گانه به روز شنه 25 جولای به ساعت 12 شب وقت آلمان مسدود می گردد. آنهائیکه خواسته باشند هنوز هم در باره آن ابراز نظر نمایند از فرصت باقیمانده استفاده فرمایند با ابراز تشکر از سهم گیری شما.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.07.2009

الماس عزیز سلام،
با ضرب المثلی که رده ائید واقعاً خوب درخشیدید؛ ادامه بدهید.
اصالت زبان و اصلیت خود را باید حفظ کرد.

در قسمت سائر گفته های تا عرض شود که :
1ـ شما تشویش نداشته باشد؛ این وطن و این مردم از هزارها سال با متجاوز و بیگانه سر و کـار داشـته اسـت و هر آمده شانس را آزموده و درسش را گرفته. به صفحات 48 تا51 افغانستان در مسیر تاریخ مراجعه کنید مرحوم غبار توضیح مختصری از شکست مفتضحانه مهاجمین ایرانی ارائه میدهد. سه بار شکست انگلیس ها و بالاخره شکست روسها که ما همه شاهد آن بودیم نمایانگر این واقعیت است که این ملت از پا نمی افتد. تاریخ فراز و نشیب های دارد؛ ولی باهمه فرازوفرودش من اطمینان دارم که این ملت دربرابر بیگانه تسلیم نمیشود و از این آزمون هم سربلند بیرون می آید.

اینکه من بر سر نوشتن وتقعات و واقعیات و رویداد ها تاکید دارم به هیچ وجه بدان معنا نیست که شما نوشتن در سائر بخش ها یا موارد را کنار بگذارید. نوشتن یک گذارش 150 کلمه ی چقدر وقت خواهد برد؟ نوشته شما چقدر وقت شما را گرفت؟ پانزده دقیقه شما یک رویداد یا گذارشی را که شاهد آن بودید بنویسید باقی تمام عمری که پیش رو دارید از شما و در هر موردی که میخواهید بنویسید.

شخص خودم بعد از اینکه مقاله " مشکل است آن را باور کرد! " نشر شد چهار مقاله در موارد دیگر نوشته ام و در حدود چهار بار به پاسخ دوستان پرداخته ام. طوری که میبینید نوشتن در یک زمینه مانع کار من در زمینه های دیگر نشده، باوجودی که من روزانه گاهی بیشتر از دوازه ساعت بیرون منزل هستم! من باز هم همان گفتۀ قبلی خویش را که در زیر نوشته شما نشر شده تکرار میکنم که: زندگی یک پهلو و یک بعد و جلوه ندارد. دور نمیرویم از زمان غازی امان الله خان تا امروز هر دوره هر شخص و هر اتفاق و کارنامه و تغییر و تبدیل مانند امروز جای گفتگو دارد.

گذشته ما از امروز ما جدا نیست. ما راجع بع امروز خود و هم راجع به دیروز خود و همینطور راجع بع فردای خود مینویسیم؛ بهتر است بگویم که نوشته ایم منتها دوستان باید کمی دقت کنند!

2ـ من آنگونه که شما فکر میکنید انسان سیاسی نیستم. من مخالف سیاسی ندارم. آدم مشت بازی و کشتی و پهلوانی هم نیستم. جنگ من جنگ افکار و بوسیله زبان و منطق است. حال کی در برابر سوال و منطق من قرار میگیرد، روحانیتی مانند مجددی و ربانی یا آدم کش بیرحمی مانند دوستم یا طالب و کرزی و امریکائی و روسی و ... و آن بحث سیاسی است یا غیر سیاسی کار دیگری است.

ما زهنیت ها را مقشوش نمیکنیم. جنایات سی سال گذشته از قلب و ذهن مردم بیرون نمیرود؛ یک و دو تمام سی سال جز تاریخ ماست که ما نمی توانیم آنرا بدست فراموشی بسپاریم. میگوین تاریخ را هر چه زود تر باید نوشت ، زیر اگر دیر شود شاید آنهائیکه شاهد عینی رویداد ها بوده اند در میان ما نباشند و درستی تاریخی که در غیاب آن ها نوشته میشود مورد شک قرار گیرد.

در مورد اینک ما مردمان را به موضوعات جعلی و خود ساخته مصروف میسازیم، شریفانه میپرسیم:
کدام موضوع خود ساخته و جعلی است؛ جنگ و کشتار های وحشیانه و بدون موجب کوته سنگی، قلعه شاده، خوشحالخان مینه، کارته سخی، دهمزنگ، کارته پروان و خیرخانه و کشتار در حدود سه هزار طالب در مزار، کشتار هزاره ها در مزار، کشتار طالب بار دوم به دست دوستم و با همدستی امریکائی ها یا پولیگون ها و ...؟ کدام یک خودساخته و جعلی است؟

میخواستم زیاد بنویسم، ولی با تأسف باید بروم چون کسی که معاش میدهد کار میخواهد. ولی دو نکته را باید عرض کنم که من در قسمت نصمیم افغان جرمن که این مقاله به نظر خواهی گذاشته است هیچ اطلاعی ندارم. البته اینها هر تصمیمی که در قسمت مقاله های رسیده میگیرند مخیر هستند.

نکته دیگر اینه نه اینجا هالیود است و نه بالیود. افغان جرمن به عنوان یک پورتال باداشتن تفکرات خود میخواهد بمثابه یک تقاطع برای اتصال افکار هتاد و دو ملت وجود داشته باشد. شما یک بار به سایت دقیق تر متوجه شوید. من به استثنای فرستادن مقاله شما باور کنید که با هیچ یک از گردانندگان افغان جرمن در تماس نیستم. از شناخت که هیچ حر نزنید.

اگر چیزی مانده باشد یا غلط املائی وجود داشته باشد مرا ببخشید که وقت تنگ است. مضمون و منظور را از سیاق این همه کلمه باید فهمید. وقت مرور نوشته نبود . باز هم میبخشید.


اسم: الماس   محل سکونت: لندن    تاریخ: 19.07.2009

سدید صاحب سلام!

میگن کسی بدنبال به چنگ آوردن یک چيز یک سیاسر روان بود، ولی چیز پشت سر خود ره از دست داد!!!
برادر شما که این همه جنجالهای وطن را که حتی موجودیت فعلی ما را تهدید میکند رها میکنید و به تاریخ نویسی میپردازید میترسم که نه تاریخ راخواهی نوشت و نه وطنت را حفظ حفط خواهی کرد، بلکه همین وطن موجود با وضع فعلی خود را نیز از دست خواهی داد.
سدید عزیز!

مه فکر میکنم که چسپیدن به چنین مسئله دیروز درد امروز مردم و کشور ما را دوا نمیکند ، این نه به خاطر آنکه این مسئله اهمیت ندارد بلکه بیشتر بخاطریکه ما در حالت نورمال قرار نداریم، اینطور نیست که همه پرابلم های ما حل و بس همین مسئله که بیشتر حریف زنی مخالفین سیاسی است، باقی مانده باشد!
سدید صاحب، اینطور معلوم میشود در این آشفتگی که مردم و کشور ما قرار دارد شما مردم و ذهنیت ها را آگاهانه و یا نا آگاهانه به دیگر موضوعات خود ساخته و جعلی مصروف میسازید! من حرف آقای يما را تائید میکنم که این کمپاین نباید به یک عمل نا شریفانه البته در وضع فعلی کشور منتهی شود.
ببینید مسئله داغ روز کشور ما جنگ در جنوب و بغاوت در شمال است ، موجودیت سر درگم نیروهای خارجی در کشور ما که همه به آنها اشغالگر میگویند است ؛ مسئله داغ انتخابات مشروع و یا نا مشروع است که باید به بحث گرفته شود، چنانچه تا حدودی به این کار مبادرت شده ؛ موضوع رشید دوستم و دیگر جنایت کاران جنگی و بشری که هم اکنون به قدرت دولتی چسپیده اند، میباشد که باید به محاکمه کشانیده شوند، و از همه مهمتر موضوع آینده وطن و منطقه ما است که سرنوشت هر کدام ما به آن بستگی دارذ ، بناءٌ به بحث گیری این موضوع خودساخته نکند بمنظور پراکندگی افکار عامه و صاحب نظران از مشکلات اساسی کشور براه افتیده باشد. گیرم که همین سه نفر بر اساس تاریخ نویسی شما همین امروز محکوم گردید و اعدام شدند ، باز چی ؟ آیا چقدر در تغیر وضع موجود کشور مؤثر واقع خواهد شد؟!
عفوه میخواهم کسی برایم گفت که سایت افغان جرمن و آقای سدید با پیش کشیدن و سازماندهی این کمپاین میخواهد سر ما افغانها فلم پر کند و ما را پشت نخود سیاه روان کنند! ولی من فکر نکنم شما چنین یک هدفی را داشته باشید.!
آقای سدید! کشور ما در وضع بسیار دشوار و بغرنجی قرار دارد، نشود روزی برسد که ما و شما بر همان کفن کشان دیروز شکر بکشیم!!

با احترام الماس


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.07.2009

سلام به همه،
نوشته هموطن ما " محمد " از آلمان سبب شد که این چند سطر را بنویسم:

زندگی یک بعد و یک جلوه ندارد. همۀ ما بدون اغراق در هر لحظه با هـزاران موضوع و مسئله روبرو هستیـم و از هـزاران اتفاق و حادثه متأثر می شویم. اگـر چـه همین حوادث و اتفاقات اند که تاریخ ها را بوجود میآورند،ولی هیچ حادثه ای به تنهائی تاریخ را در کلیت آن نمیسازد. تاریخ تراکمی است از حوادث در گذشته و حال، تراکمی بسیـار، بسیـار گسترده ای که در یک زمان و با یک قلـم مشکل است همۀ آنرا بیان کرد.

خوشبختانه امروز قلم های زیادی در کار هستند و هر کسی هر روز گوشۀ از آنچه را که باید گفته شـود، یا به شکل شعر یا به شکل مقاله و اخبار و تبصره و ... مینویسند و میگویند.

به نظر من تنها پرداختن به مشکلات امروزی ـ تنها از آنچه محمد عزیز یاد نموده اند ـ و یاد نکـردن از کذشته های دور و نزدیک و نپرداختن بـه آینده ها در هر مورد و پیرامون هـر مشکل کـار درستی نیست. خواهش من همین است که اجازه دهید قلم ها بچرخند.

هیچ سخنی بدون فایده و بیجا نیست؛ حتی اگـر سخن بیهوده باشد.
می دانیـد چرا سخن بیهوده بی فایـده نیست؟ زیرا تفکر در مورد سخن بیهوده است که ما به به هوده ها دست پیدا میکنیم.
باز هم هر چیزی که چهار تا ریش سفید میگوید!!


اسم: علی   محل سکونت: باغ نو    تاریخ: 18.07.2009

جناب محترم سدید در ستون نظرخواهی ضمن دیگر مطالب می نویسند : «.... امروز تاریخهای فرمایشی مورد پسند و میل دیکتاتوران را دیگر کسی به عنوان تاریخ های واقعی نمیخواند، زیرا این تاریخ ها جای شان رابه تاریخ های که از حافظۀ مردم بیرون شده داده است .... امروز تاریخهای فرمایشی مورد پسند و میل دیکتاتوران را دیگر کسی به عنوان تاریخ های واقعی نمیخواند، زیرا این تاریخ ها جای شان رابه تاریخ های که از حافظۀ مردم بیرون شده داده است.»
مرتبط به این اشارۀ شاغلی هاشم سدید خواستم که یکی ارسر گذشت ها را که مرا تمام عمر همراهی می کند در قید قلم آورم تا باشد که ثبیت تاریخ گردد. روز 8 ثور 1357 که باند خلق و پرچم به غصب قدرت دست یازیدند، اولین محبوسین را که اکثرا ً اعضای کابینه ، مامورین بلند رتبه، جنرالان و افسران نظامی بودند به تاکوی های عمارت وزارت دفاع ملی در قید گرفتند چه عمارت زندان پلچرخی هنوز قابل استفاده نبود. گروه خلقی و پرچمی همه روزه به اتاق های محبوسین می آمدند و سرصحبت را می گرفتند. در روز سه شنبه هفتۀ دوم بعد از روز سیاه 7ثور که به گمان غالب 18 ثور می شد دگروال لعل محمد که تازه از طرف تره کی به حیث قوماندان امنیۀ کابل مقرر شده بود از محبوسین دیدن کرد. او ضمن گفتارش بیان داشت که اساسا ً تره کی وی را مؤظف کرده بود به داخل ارگ نزد رئیس جمهور برود. ولی بعدتر تره کی تغیییر نظرداده و برایش گفت که رفتن به ارگ بسیار خطرناک است و من کسی دیگری را وظیفه می دهم تا آنجا برود. باید یاد آورشد که لعل محمد در لوگر از طرف مجاهدین کشته شد.
لعل محمد بعد گفت که امروز ساعت 4 عصر شورای انقلابی در صدارت جلسه دارد و سرنوشت محبوسین را تعین می کند.
ساعت 9 شب وقتی محیوسین بعد از نان شب دوباره به حجره های خود بر می گشتند دیده می شده که در میدان عقب تعمیر وزارت دفاع سرویس های رنگ عسکری با پرده ها سرخ اخذ موقع کرده و دهلیزها را عساکر با ماشین دار ها وتفنگ های برچه سوار شدیدا ً پاسبانی می کردند.
همین که محبوسین به اتاق های شان داخل شدند لحظۀ بعد از هر اتاق اشخاص چیده شده را کشیده و در دهلیزها تحت مراقبت شدید قرار می دادند. وزیر عدلیه وفی الله سمعی، معاون وزارت خارجه وحید عبدالله، جنرال عبدالله روکی رئیس تشکیلات و زارت دفاع، جنرال عبدالقدیر خلیق سابق قوماندا قوای کار، محمد رحیم ناظم پادشاه و . . در جمله شامل بودند. این ها که همه در دهلیز جمع آوری شده بودند ساعت بعد تو سط عساکر به نوک برچه به سرویس های منتظر رهنمائی شده و به صوب نامعلوم به حرکت افتادند.
شام ِ بعد مصاحبۀ با تره کی از طریق رادیو به نشررسید. درین مصاحبه راپورتر از ترکی سؤال کرد: آیا وحیدعبدالله زنده است؟ تره کی بسیار به مزه دروغ خود را گفت ، نه او در مقاومت ارگ کشته شد.
این بود اولین کشتار دسته جمعی از جملۀ محبوسینی که در وزارت دفاع ملی در حبس بودند. ولی این اخیرین کشتار باند خلق و پرچم نبود. همه می دانند که ازبرکت این دستۀ دشمن مردم کشتار ها از ملیون تجاوز کرد. یاد آوری می شود از لست های 12 هزار نفر که امین دیوار های وزارت داخله را با آنها پوشانیده بود.
کیها بودند اعضای این شورای انقلابی و بیروی سیاسی که دور میز نشسته چنین قتل ها را عاری از مسؤلیت حکم می گردند. آیا کشتمند، پنجشیری و سلیمان لایق در جمله شامل نبودند؟
اکنون هریک از ایشان به نحو از انحا عذر خواهی از مردم را که از طرف آنها به هزارو یک بلا گرفتار شده اند، کشور از نظر مادی و معنوی به بربادیی دچار گردیده است که پایان نمی گیرد،جسورانه عار می دانند. این جنابان طراز اول گروه خلق و پرچم باید مطمئن باشند که جنایات جنگی قید زمان ندارد و مردم هیچگاه معذرت خواهی هیچیک از دشمنان ملت و ملک را نخواهد پذیرفت. هرگاه در زمان حیات شان کدام حکومت کارآمد وملی به کرسی نه نشیند تا مجرمین را به عدالت بکشاند، متیقن باشند که و قتی در حضور ویا غیاب محاکمه خواهند شد و اولاد شان بر آنها لعنت خواهد فرستاد.
ببینید ! جان دیمیانوک یکی از پاسداران مظنون کمپ های قتل عام زمان نازی در حالیکه به پای خود ایستاده شده نمی تواند باز هم در برابرمیز عدالت قرار می گیرد.
با کمال احترام


اسم: محمد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 17.07.2009

به نظر من در حالت کنو نی که فجایع دیموکراسی غربی در کشور به اوج خود رسیده بهتر است برای مداوا وراه حل این بدبختی قرن ۲۱ توجه مبژول باید داشت!
هرکه از این ره طرفه میرود یا خود جانی است ویاهم آله دست جانیان!
در غم نجات هموطنان مظلوم ما که هر روز زیر بمباردمان خورد وخمیر میشوند ، بی عفت میشودند،وصدای آه وناله ای آنهارا کسی نیست که بشنود !
امروز بلآخره باداران این دولت آورده شده خود اعتراف میکنند.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.07.2009

هموطن عزیز داوؤد دردمند
زیاد امید وار نباشیـد. قوای ائتلاف به رهبری امریکا با وضعیت فعلی به دلایلیکه ارائه خواهد شد اجازه نخواهد داد که دوستم و امثال دوستم مورد مؤاخذه و محاکمه قرار گیرند؛ چه در محاکمات داخلی و چه در محاکمات بین المللی.

دلیل اول این کـه امریکا نمیخواهد باوجود مشکلات روز افزون در افغانستان در کنـار طالب جبهه یـا دشمن جدید را در برابر خود بوجود بیاورد. مصلحت امریکا در این نیست که دوستم را که مورد حمایت تعدادی زیادی از ازبک هاســت در این زمان برنجاند و از خود دور کند.

دلیل دوم اینکه امریکا نیاز شدید به همکاری کشورهای منطقه به خصوص کشـور های هم سرحد افغانستان مانند ازبکسـتان دارد. صرف نظر از این کـه داشتن دوستان بیشتر در این منطقه ظرفیت بسیار کشورها را از جمله ظرفیتهای روسیه، چین و ایران را در مقابله با امریکا ـ در تمام زمینه ها ـ محدود میسازد. دوستم همانگـونه که میدانید مورد حمایت ازبکمستان قرار دارد. امریکا در این شرایط و در این زمان که به بسیار مشکل جای پای در این منطقه برایش باز نموده و برای استحکــام بخشیدن حضورش در این منطقه به بردباری و نرمش زیاد نیاز دارد فکر نکنم کـه دسـت به این عمل، که نوعی ماجراجوی غیرمفیذ برایش خواهد بود، بزند.

دلیل سوم اینکه دوستم مورد حمایت کشور ترکیه نیز قرار دارد و ترکیه یکی از همپیمانان نزدیک امریکـا و یکی از اعضای سازمان اتلانتیک شمالی و یکی از گره گاه های بسیار حساس میان اروپا و آسیا برای اروپا، امریکــا ـ در کل برای ناتـو میباشد. ترکیه برای امریکادرمنطقه، ماننداسرائیل، یکی از وزنه های بی نهایت مفید و قابل حساب و اطمینان به شمار میرود.

دلیل چهارم این که دوستم فعلاً از لحاظ نظری و هم از نگاه عملی در کنار امریکا و در کنار دولت دست نشانده امریکا قرار دارد. و امریکا نمی خواهــد با دور کردن دوستم این بالانس را از بین ببرد.

دلیل پنجم این کـه دوست و دشمن غربی ها را ـ همانگونه که خود شان هم بارها گفته اند ـ منافع شان تعین می کند. نفع امریکا در حال حاضـر در همین است که این مسـئله را همین گونه که است بماند.

دلیل ششم این است که دم همچون اشخاص همیشه زیر پای غربی ها ـ بخوانید امریکا ـ است. احتمالاً در این تواخر دوستم پایش را از گلیمش بیشتر دراز نموده است. هر وقتی که همچون اشخاص پای شان را از گلیم شان کمی بیشتر دراز کنند، کشور هائی که پا روی دم آنها دارند به شکلی روی دم آنها فشار می آورند که احساس کنند که پای روی دم ما قرار دارد. از باطن خدا خبر دارد.

در اخیر عرض شود که ما در کشور خـود دوستم هـا داریم و نه یک دوستم. محکمه این ها فقط زمانی واقعآ ممکن خواهد شد که ما یک دولـت قـوی، متمرکز و ملی کـه واقعاً خواهان اجرای عدالت باشد داشته باشیم که در سطـح جهان اعتبارش را بـه نیروی و توانائی های خود کسب نموده باشد.

تا زمانیکـه وضعیت داخلی کشور چنین است و اشخاص ضعیف و مصلحت جوی بر سر قدرت هستند و سیاست جهان هم در قبال کشور ما چنان فکر نمی کنم از این تنور سرد نان پختۀ بدست آید.

ولی یک چیز روشن است وطندار و آن اینکه شما در این آرزومنـدی تنها نیستید. میلیون هـا انسان به آرزوی رسیدن بـه چنین روزی هستند. امیدوارم همه به همه آرزو های مان برسیم.
با احترام سدید


اسم: سلیمان لایق   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.07.2009

از آنجاییکه این رسانه به غرض خدمت به هموطنان گرامی در رساندن اطلاعات خود را مکلف میداند تا هیچ موضوعی راازنظرخوانندگان پنهان نگذارد . اینک نوشته سلیمان لایق را که بر رد اعلامیۀ سه گانه که در چندین رسانه مبنی برعذر خواهی سه تن پخش شده بود مواصلت کرده بدون کم وکاست عین نوشته را که بما ارسال شده است بنشر می سپاریم
افغان جرمن آنلاین

خوانندگان محترم، هموطانان عزیز !
بتاریخ چهارم جولای سال جاری، سایت افغان – جرمن انلاین یک خبر جعلی و دروغین را پخش کرده که گویا من «سلیمان لایق» همرا با سلطانعلی کشتمند و غلام دستگیر پنجشیری بتاریخ اول جولای معذرت نامه ایرا نگاشته و بغرض نشر به ایشان فرستاده ایم. من که فرصت مصروفیت با نشرات انترنیتی را ندارم از طریق پسرم از واقعه مطلع شدم. از چنان بهتان ناروا و کذب رسوا در حیرت فرو رفتم.
بنآ به خاطر اگاهی خوانندگان محترم سایتها ییکه این اراجیف را اگاهانه یا نا اگاهانه به نشر سپرده اند، قاطعانه باطلاع میرسانم که اینجانب هرگز در چنین سندی امضاء نکرده ام و هیچ گونه رابطۀ به ان ندارم.
انانیکه ازینطریق در افکار خوانندگان زهرپاشی میکنند و اطلاعات جعلی در اختیارشان میگذارند، اشکارا با مخاطبان خود خیانت میورزند.
سلیمان لایق


اسم: فطرت    محل سکونت: افغانستان عزيز    تاریخ: 15.07.2009

عـذر خواهى فـقـط هنگامى ميتواند صورت گيرد كه انسان داراى وجدان انسانى و عـواطـف و احساسات انسانى باشد و اما زمانى كه انسان در پست ترين نقـطه سقوط نمايد و وجدانش را در كوير سوزان مشتهيات حيوانى بسوزاند و نابود سازد پس چه چيزى وى را وادار به عـذر خواهى خواهد ساخت كه اين يك امريست ناممكن . اين جنايت پيشگان با كشتار مليون ها انسان و ويرانى كه تا اكنون دوام دارد و همين مرمى كه امروز نيز سينه هموطنم را ميشگافد عذاب خداوندى متوجه همان جنايت پيشگان خلق و پرچم ميشود ، اگر سياف ، ربانى ، گلبدين ، احمدشاه پنجشيرى ، و ديگر ياران لعنتى شان جنايت كردند و ملك را به ماتمسرا مبدل كردند در اين همه جنايات دست پليد آنها شامل است ، پس حتى بالفرض يك معجزه شود و وجدان خاكستر شده شان زنده شود و عذر بخواهند اما باز هم قابل بخشش نيستند نه خداوند اين *** صفتان را ميبخشد و نه هم ملت .

خداوند ميفرمايد كه هر كسى كه به شكل عمد كسى را ميكشد پس جزاى وى جهنم خواهد بود و لعنت خداوند بر وى خواهد بود و همچنان به صورت مداوم در جهنم خواهد ماند.


اسم: خادم علی راسخ   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 15.07.2009

جناب اسد الله کشتمند! وکالت نامه بیجا و بیمورد شما را نه تنها دررابطه به برادرارشد تان بلکه دفاعیه علیه جنایات حزب دیمو تان راکه واقعا با هزار چشم پاره گی نویشته اید تقریبا روزانه باربار میخوانم البته نه به خاطر چند جملات بیربط شمابلکه به خاطر دروغ گوئی و دفاع خائنانه شما از به اصطلاع حزب پرافتخار تان و فراموشی خاطرات گذشته یعنی یاران قدیم و روزگاران قدیم تان. من میخواهم ان روزهای را بخاطرشما بیاورم که باهم در اطاق شماره یک (اطاق محصلین)صدارت عظمی زندانی بودیم، ان شب های پرخاطره را به یاد شما بیاورم که برای پوشیدن دو کمپل برای سه نفر یعنی اینجانب، شما و اقای کریم داد از فاکولته اقتصاد و رفیق سراپا قرص هم حزبی شما در شب های ماه جوزا 1358جنجال داشتیم. روز گاران ازیاد رفته شما را میخواهم بیاد تان بیاورم که روزانه بعد از لت وکوب مستنطیق بیرحم پشت دروازه اطاق نمبر دو پهلوی قوماندانی که زنده یاد داکتر زرغون زندان بود به خاطر یک دانه گولی پاراسیتامول صف میکشیدیم. من میخواهم ان زنده یادان چون استاد سید سلطانشاه همام استاد فاکولته ادبیات، داکتر زرغون، محصلین دانشگاه کابل و پولیتخنیک از قبیل انور، علم کارگر، اقبال رزمجو، استاد اسحاق علی، کبیر رنجبربه اصطلاع انوقت تان (شُله خوران جاغوری)و مدیرو سرمعلم مکتب حبیبیه که ازجمله هم اطاقی های دوران زندان بودیم که بیرحمانه در دوره نوین انفلاق ثور درزمان صدارت برادر ارشدت اعدام و زیر خروار های خاک مدفون گردید برای تان یاد اور شوم. جناب اسد جان کشتمند! ایا برایم گفته میتوانید که گناه ان معلم جوان وردکی اطاق شماره هفت که زیرماشین به اصطلاع "خودگوی" هم قطاران خلقی شما تاب نیاورد و قبل ازاعتراف بزور و برای نجات جان چندافراد مظلوم دیگر به شجاعت و دلیری تمام با بریدن رگهای خود در تشناب چوبی بالای تپه خاک دست به خودکشی زد چه بود؟ ایا هرگز ان حادثه نزدیک شام را که جسم بیجان ان معلم جوان با ریش انبوه سیاه و لباس ابی روشن پرخونش را نزدیک فواره اب درصحن زندان صدارت گذاشته بود بیاد میاورید؟
ایا ان محصلین و استادان مکاتب و دانشگاه ها را که هر شب بعداز یک بجه صبح با خواندن نام شان باخود به اعدام گاه میبردند ومیگفتند که "بیاید پیشک تان برامده" را بخاطر میاورید؟ پس باید قبول کنید که برادر ارشد شما در همان صدارت عظمی مدت ده سال تمام را بحیث صدراعظم ایفا وظیفه کرد که تمام وزرارت خانه ها به شمول داخله، دفاع، خاد، وووووو را درکنترول داشت و امر اعدام هزاران جوان افغانستانی را با دست های نامیمون خویش امظاً نموده است. برادر ارشد تان جناب سلطانعلی کشتمند مسئول همه بدبختی های افغانستان البته نه تنها دردوران صدارت بلکه بعد از صدارت و سقوط بیشرمانه ح.د.خ.ا یعنی دوران جنگ های کابل را نیز به عهده دارد زیرا ان جنگ ها و کشتار بیرحمانه که 65000افراد بیگناه کابل بدست جنرالان خونخوار شما چون جنرال خداداد مشهور به بیخدا که فعلا وزیر مخدرات است و جنرال مومین (حزب وحدت و جمیعت) صورت گرفت. من بدینوسیله ازتمام روشنفکران، فعالان سیاسی گذشته و حال صمیمانه خواهشمندم تا با ادا مسئولیت ایمانی و وجدانی خود این جنایتکاران را به دادگاه بین المللی بکشاند. از تمام افراد بادرد میخواهم تا چشم دید خود را منحیث اسناد ارائه داشته و در تکمیل پرونده های این جنایتکاران تاریخ سهم بیگیرند و نگذارند تا کثافت های خود را با نویشتن چند کتاب های چرندوپرند ضخیم بپوشاند. در اخر شرم باد بر عوام فریبی برادر ارشدت که با ریختن اشک تمساح بالا قبر عبدالعلی مزاری به اصطلاح گذشته شما یعنی "اشراربی فرهنگ" جنایات گذشته خود را میپوشاند. واینرا هم بایدبیاد داشته باشید که شما، برادرارشد و تمام همقطاران خائن تان دربین ملت و مردم افغانستان جای نداشته و هر وقت و زمان که باشد از شما خواهد پرسید، همان طوری که بالای موتر ضد گلوله برادر ارشد شما فیر شد.


اسم: محمد داوؤد درد منـــد    محل سکونت: لندن     تاریخ: 14.07.2009

با خرســـــــــــــــندی به اطلاع هم وطنان عـــزيز و درد ديده بايد رســـــــاند !

1 ــ کمســـــــــــــــــيون حقيقت ياب متشـــــــکل از نماينده ملل متحد . سازمان حقوق بشر بين المللی . دادگاه هاک . محکمه اروپا . نمايند های جامعه مدنی و حکومت کرزی تشکيل وعنقريب تحقيقات بر جنايات ونسل کشــــــــــی توسط « مليشــــه عبدالرشيد دوستم » را در شمال وقبل از سال ۱۹۹۲ در پکتيا .لوگر . کندهار . کندوز پرداخته واز تاريخ اول اگست کار کمســــــــــــيون اغاز ميگردد اميد اتش انتقام جوی کابلی ها . مزاری ها . با مجازات چنگيز ثانی « دوســـــــــــتم » فروکش نمايد .

2 ــ اخيرأ با بالا گرفتن اختلافات قبلی تشکيلاتی . سياسی .قدرت طلبی . تباری ميان ســـــــلطان علی کشـــــــــتمند برادرش اسد کشتمند با فاميل ببرک کارمل کاوه کارمل . جميله ناهيد .خانم صفدر .احمدشاه سرخابی سرگروپ نهضتی ها وفرکسيون او باعث اختلافات شديد گرديده ودر نزديکها پرده از روی همه جنايات کارمل .کشتمند .کاويانی .مزدک .وکيل .بريالی بلند گرديده واخيرأ از روابط مخفی وعلنی س.کشتمند سابق صدرا عظم با « بابه !! مزاری جلاد » مطالب دقيق وانکار ناپذير از طرف حواريون ببرک کارمل به نشر رسيده و ديگر ضرورت نيست موشگافی نموده دنبال جنايتکاران رفت بلکه اين خود انهاست که افشـــــــــأ گری ميکنند و اخيرأ اعلاميه ( سه گانه ) توسط کاوه کارمل و همکارش احمد شــــاه ســــــرخابی سرباند نهضی ها در اروپا به راه و به خور انترنيت انداخته شده است اين مطلب را تيلفونی يکی از نزديکان و دروازه بان ببرک کارمل بنام « دگرجنرال جهادی عزيز احســـــــاس » به گرداننده سايت تابناک [ الـــماســـــــک ] خبر داده شده است که سايت وزين الماسک انرا نشر نموده اســــــــــــــــــــــت .
ملتم ســــــــرافراز باشــــــــــيد ( محمد داوؤد درد منـــد ـــ لندن )


اسم: احمد    محل سکونت: کابل    تاریخ: 14.07.2009



خرسند شدم که شاید اسدالله نیز گوشه ی از حقیقت کشور را نوشته باشد چون چند روز در روزنامهء “حقیقت انقلاب ثور” مدیر مسوول بوده.
من نوشته های محترم انوری، علی عسکری و صفدرعلی صفایی را چند بار در ویبلاگ «حقیقت انقلاب ثور» مطالعه نمودم امید بزرگ برایم پیدا شد و به خود گفتم اکنون قلمبدستان توانمندی ظهور کرده اند که آهسته آهسته بدون ماجرا جویی گوشه ی از قضایای گنگ و نامعلوم و پشت پرده را یکی پی دیگر برملا می سازند. یقینا خرسند شدم و با خود بالیدم که در مکتب حزبی ما بودند و هستند فرزندانی که بدون هراس حتی رهبران دیروز را به اشتباهات شان متوجه میسازند و به آنعده رهبران هوشدار میدهند که کاری را انجام ندهند که حرمت و عزت دیروز شان مورد سوال قرار گیرد. انقلابیون باید چنین خصلتی را دشته باشند.

اسدالله کشتمند باید بداند که نوشته های مصطفی انوری، عسکری و صفایی به هیچ وجه طوماری ازسوء تعبیر ها، نا فهمیها و اتهام بستن های ناروا نبوده و نیست، بلکه نوشته های رهنمودیست که نه تنها به جناب محترم سلطانعلی کشتمند، بلکه به تمام آنهایی که دیروز یا آگاهانه یا غیراگاهانه از منافع علیای زحمتکشان دفاع نموده و به خاطر رنجهای بیکران مردم وطن مبارزه نموده بودند ولی در عمل علیه زحمتکشان قرار گرفتند و غرق در اشتباهات گردیدند که در نتیجه اشتباهات شان باعث سقوط و بربادی نظام و حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک گردید. و در این آتش نه تنها ما و مردم ما، بلکه خودشان نیز سوختند.

نوشته ی محترم انوری به مثابه آژیری است که وجدان های به خواب رفته ی تعدادی را بیدار می سازد. و به آنها (کجروان) مشوره میدهد که خودرا تکان دهند زیرا زیستن در خواب غفلت به عنوان مرگ در بستر است و معنی زنده گی ندارد. عصر امروز عصر و زمان تکنالوژی مدرن و پیشرفته است. دیروز هرکسی که هرچه کرد یقیناً گذشت زیرا هم زمانه تغییر کرده و هم استعداد های انسانها رشد نموده.

محترم اسدالله کشتمند فراموش نکند که اگر دیروز صدای برحق صفوف از جانب تعدادی معلوم الحال در رهبری حزب و دولت دموکراتیک (جمهوری افغانستان و حزب وطن) خاموش می شد اکنون هیچکسی نمیتواند که آن صداها را خاموش سازد، یقیناً در آنزمان عده ی انسانهای منفعت جو- جاه طلب و مزدور سعی نمودند تا صدای انسان های باشرفی را، که یگانه امید زنده ماندن شان را در وحدت حزبی میدیدند، خاموش کنند.

اسدالله کشتمند،
اطلاع داشتم که در انجام هرکاری ماهر می باشید، ولی فکر نه می کردم که به مثابه وکیل مدافع(!) برادرت نیز فعال باشید، در حالیکه آن جناب در قید حیات و صحتمند میباشد. مشوره ام برای شما به عنوان دوست این است که اگر آن سه جلد کتاب خاطرات از آن محترم باشد، که یقیناً است، بدون شک ایشان توانایی و حوصله ی رد به اصطلاح اتهاماتی که بالای وی صورت گرفته را نیز دارد، دریغا که نه گذاشتید تا وی چند سطری را با قلم خود می نوشت تا ثبت تاریخ می شد.

اسدالله فراموش نکنید که امروز دیروز نیست و دیروز امروز شده نمی تواند، حالا نه آن حزبِ بزرگ که از طرف منفعتجویان در یک توطئهء محیلانه ضعییف گردید حاکم است و نه هم شما و برادر محترم تان سردار و سلطان هستید. امروز به قلم و کاغذ نیز ضرورت نیست حتی به مطبعه هم ضرورت نیست این دنیای خاکی آنقدر که ما دیروز فکر می کردیم که بزرگ است بزرگ نیست، اکنون سفر توسط اشتر، اسپ و قاطر هم نمیشود و مسلمانها غرض ادای فریضهء حج و کربلا نه با پای میروند و نه هم با اشتر و قاطر، اکنون در کشور ما صرف د آریانا افغان هوائی شرکت در فضای کشورما پرواز نمیکند، اسد عزیز، پروائی ندارد که طیارۀ بوینگ به طور لیلام به فروش رسانده شده است. اکنون در شرایط استقرار بازار آزاد در کشورما، که ناشی از توطئه های چند نفر انگشت شمار در داخل حزب ما نادار را نادار تر ساخت، ۳ شرکت خصوصی هواپیمائی دیگر در کشور به فعالیت آغاز نموده. به حج و کربلا اگر دیروز ماهها در کار بود امروز دوساعت در کار است.

دیروز اگر در مطبعه با اشخاص دو نوع برخورد صورت میگرفت به یکی اجازه داده میشد هرآنچه که در دل داشت، ولو به ضرر وحدت و حاکمیت ملی هم تمام میشد، به نشر میرسید، برعکس به دیگرانی که در جستجوی حقایق بوده به هزار نام آنها را خاموش می ساختید.

نباید فراموش کرد، اگر دیروز کتاب های سیاسی به ندرت به دسترس ما میرسید و آثار انقلابیون را به ترس و لرز با خود نگاه میکردیم اکنون در هر خانه کامپیوتر موجود است هرکسی هرآنچه خواسته باشد در یک لحظه به دست اورده میتواند. من خرسند بودم که شما گوشه ی از حقایق را می نویسید، نباید حقایق را کتمان کرد و نوشته های دیگران را “طومار” تلقی کرد. اگر حقایق “طومار” باشد، در حالیکه هیچ مستحق نبودید به حیث مدیر مسوول «حقیقت انقلاب ثور» ایفای وظیفه نمودید باید آنرا “طومار” گفت که هرروز در صدد وحدت شکنی بودید. بالاخره رهبران معزز متوجه اعمال ضد حزبی شما شدند، از برکتِ(!) سایهء برادرتان در قدم اول در شعبهء روابط بین المللی حزب و بعداً به حیث دیپلومات بدون کسب آموزش و داشتن تحصیلات دیپلوماتیک رهسپار ایران شدید این را گویند بی انصافی.

آقای اسد! باز هم به شما دوستانه مشوره میدهم که شما نی کشتمند شده میتوانید و نی هم صلاحیت آنرا دارید که آن پژوهشگر عصر جدید عاجز و فقیر را از لحاظ تعلقات قومی به دیگران معرفی نمایید. شما اصل “انترناسیونالیزم” را فراموش نکنید، در مکتب ما انسان احترام میشود. چگونه وجدان شما اجازه داد که محترم کشتمند را اکنون به ملیت هزاره منسوب می دارید ای کاش دیروز این شهامت را میداشتید، شما بخواهید یا نخواهید هرکس منسوب به یک قوم و ملیت است، ولی یادآوری آن از جانب شما توهین به گذشته و امروز همه ی ماست. ما اکنون به آن تعهدات والا و انسانی خود متعهد میباشیم.

اسد عزیز، متوجه باشید تاریخ کشور واحد و تجزیه ناپذیر ما افغانستان با وصفی که همان انگشت شمارها توطئه کردند که وطن را تجزیه نمایند که نتوانستند و به ارمان شوم خود نرسیدند. تاریخ حزب شهیدان ما، که منفعت طلبان خیال نابودی آنرا در سر داشتند، نابود نشد، حاکمیت خلق افغانستان، که از طرف یاغی ها و باغی های مزدور توطئه کردند سقوط کرد، ولی وطن و مردم ما پابرجاست. مردم ما زنده است و زنده خواهد بود، ولی شرم ابدی نصیب توطئه گران شد.

این تاریخ در حال نوشتن است. به شما صمیمانه مشوره میدهم که هیچ حرف نادرست را ننویسید که نشود در حال زیست و بعد از مرگ عوض خشک تر بسوزد.

جواب دادن از روی وجدان بیدار به نفع من و شما انوری، صفایی و عسکری و مردم ما میباشد بهتر است تا آن ایدیالوگ و مستعفی دیروز آنچه که در حزب گذشته یکایک از روی وجدان بنویسد. من متیقین هستم که جناب کشتمند از رهبران طراز اول بوده همان قسم که در ایجاد حزب سهم بارز داشت در تضعییف حزب و حاکمیت که بالاخره به سقوط مواجه شد نیز از جمله ی رهبران طراز اول میباشد زیرا این جناب کشتمند بوده که طرح تدویر پلینوم هژدهم را یکجا با چند سیاهدلان طرحریزی نمود و راپورهای نادرستی را به رهبری خاین (گورباچف، شیواردنادزی) شوروی وقت ارایه نمود. به این حرفم همه مردم همنواست که به یک تیر دو هدف را شکار کردید. ولی بازهم سیاه رویی نصیب تان شد.

۱: خواستید که ببرک کارمل را به وسیله ی رهبری خاین و منحرف شوروی وقت برکنار سازید زیرا توانمندی رویاروی منطقی با شخص ببرک کارمل را نداشتید و به تیر دیگر شخصیت نجیب الله را به اعضای حزب زیر سوال قرار دادید. به وجدانم سوگند باید گفت که نجیب الله آنقدر که من به رهبرم (ببرک کارمل) متعقد هستم صدبار زیادتر از من متعقد بوده، این برادر بیچاره شما و گروپ جفاکاران بودند که به کمک رهبری منحرف شوروی وقت و مشاورین یکی را کنار زدند و دیگری را با حزب مواجه ساختند. گروپ جفاکار در این کار غیر شریفانه نیک می دانست که رویارویی با کارمل ناممکن است و این کار را صرف در وجود نجیب الله، که در عقب پردۀ آن مشت منفعتجویان بود، انجام داد. یقیناً کارمل را به وسیله رهبری منحرف و خاین شوروی وقت در تبانی با مشاورین و حلقه رهبری خاین در حزب کنار زدید، ولی این نجیب الله بوده که به زودترین فرصت چهرۀ سیاه شما و اهداف شوم شما را درک نمود و به آرزوهای تان نرسیدید. باز هم در طرح توطئه دیگر شدید. این راست است که نجیب الله سر داد، ولی شما نیز به اهداف شوم تان نرسیدید. خواهی نخواهی توطئه های منفعتجویان سیاهدل از آغاز انقلاب ثور الی سقوط حاکمیت دموکراتیک به همه آشکار است. این توطئه منفعتجویان بوده که پایه های حاکمیت را متزلزل ساخت، حزب را ضعییف ساخت، نفاق را بین خلقی ها و پرچمی ها سازمان دادند، چند تن خاین در شوروی نیز سر بلند کرد یکی را به کودتاه و دیگری را به دفع کودتاه مشوره داد. باز هم از روی وجدان قضاوت می کنم که توطئه شما خاینانه تر از کودتای تنی بود.

اگر در کودتای تنی به چند نفر خلقی ضرر رسید در کودتای پلینوم ۱۸ به تمام حزب اعم از خلقی و پرچمی، متحدین سیاسی و بالا تر از همه به مردم ما ضرر رسید. و به آن حاکمیت ضرر رساندید و آن حزب رزمی را به پارچه ها و جزایر تقسیم کردید که سرنوشت آنرا همه ی ما به چشم سر دیدیم.

اگر در کوتای تنی پلنگینه پوش امروز زندانی شد در کودتای پلینوم ۱۸ سرنوشت کشور به خطر فروپاشی مواجه شد.

فراموش نکنید، این کارمل بود که از برکت اش در پهلوی انسان های شریف عده ی از چهره های سیاه با مهارت خاصی که داشتند در لباس رفیق و انقلابی و انترناسیونالیست که در ظاهر نقاب وطندوستی و انقلابی را به رخ کشیده بودند و از اعتماد رفیقانه اش سوء استفاده نموده به آخرین درجه و مقام رسیدند که در نتیجه برادر شما نیز صدراعظم شد. اگر کارمل، آن حزب و ما حزبی ها نمی بودیم و اگر هزاران حزبی ها و وطنپرستان قربانی نه میدادند متیقین باشید که برادر شما هیچگاه صدراعظم نمیشد در حالیکه در هرجای هم خودت و هم برادرت از ایام کارکردش در صدارت از خود توصیف و تمجید مینماید و خودرا قهرمان تمام خوبی ها معرفی میکند. بازهم فراموش نکنید، آیا آن فرزندان حزبی؛ غیر حزبی، سرباز و افسر، گروههای دفاع ملی، سپاه انقلاب، دریور و کلینر که از یک سرحد کشور به سرحد دیگر کشور و شهرها مواد ارتزاقی را به خاطر تأمین زنده گی روزمره مردم خود انتقال میدادند، آگاهانه جان داده مرگ را قبول کردند ولی نه گذاشتند که اولاد هموطنش بی نان باشد، قابل توصیف و تمجید نمیباشد که محترم سلطانعلی کشتمند تنها از خود صفت و تمجید میکند؟ به یاد داشته باشید هرکاری خوبی که ما کرده ایم و هر دستاوردی که داریم از برکت ریختن خون هزاران هموطن شرافتمند ما و کارمندان و مامورین با شرف عالی رتبه و پایین رتبه ی حزبی و غیرحزبی دولتی و قوای مسلح قهرمان ما میباشد نه از برکت برادر شما جناب سلطانعلی کشتمند.

بهتر است ازین بعد چه جناب کشتمند باشد و یا هم هر کسی دیگری اگر از دستآوردهای حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک حرف به عمل می آید و یا در بیانیه ها تذکر داده میشود یا کتاب و رساله نوشته میشود به این مشوره ام توجه کنند:

نگویید در ایامی که من، وزیر، معاون صدراعظم، صدراعظم، معاون رییس جمهور و یا رییس جمهور بودم، شرافتمندانه است بگویید این مردم ما بوده، این حزب ما بوده، این قوای مسلح قهرمان ما بوده که در هرگوشهء کشور رفتند و مرگ را پذیرفتند، شمع زنده گی شخصی خویشرا خاموش کردند، ولی نگذاشتند خانهء هموطن شان در تاریکی قرار گیرد.

نگویید که این من بودم، باید بگویید این سربازان، افسران، جنرالان قوای مسلح و گروپهای دفاع خودی اعم از حزبی ها و غیرحزبی ها بودند که جان باختند فامیل خودرا داغدار ساختند، خورد و بزرگ و از دست اورد های انقلاب ثور و حاکمیت دولتی و شاهراه ها به خاطر انتقال مواد غذائی دفاع کردند.

نگویید که این من بودم، باید بگویید و لازم هم است تا بگوئید، که این مردم با وقار و غیور کشور بوده که هزاران راکت کور سیاهدلان چون سیاف ها، مزاری ها و . . . را قبول کردند ولی یکروز علیه من یعنی سلطان علی کشتمند مظاهره نکردند. لازم است تا به مردم صبور و غیورما در سراسر کشور که متضرر شدند ولی صدایی نکشیدند سر احترام را فرود بیاوریم.

باید با وجدان پاک و بیدار اعتراف کرد که این صفوف رزمنده و وطنپرستان دلیر بودند که به هیچکس اجازه ندادند که اموال را احتکار کنند ولی به چشم سر مشاهده کردیم آنهاییکه حزب را عمداً ضعییف ساختند در زمان صدارت حسن شرق قحطی عام و تام در کشور به وجود امد. اینست شرافت و حزبیت کجروان!.

جناب اسدالله کشتمند، در لندن نشسته اید همه مردم و رفقای خودرا فراموش کرده اید، خوبی ها را نصیب خود و بدی ها را به دوش رهبران پاکدست می اندازید که این دور از انصاف، اخلاق و انسانیت است.

اسدالله،
هیچ پروائی ندارد اگر وطنپرستان و اعضای حزب ما که از هرات و مزار و بدخشان لغمان قندهار و ننگرهار و یا پکتیا بوده و یا از کابل زیبا جام شهادت از طرف بابه(!) مزاری نوشیدند، ولی فراموش نکنید، یک دهه آن بابای(!) شما در بامیان و دایکندی و غزنی و به اصطلاح شما “هزارستان” علیه حاکمیت حزب و دولت مردمی جنگیدند، آیا به چه تعداد فرزندان غیور حزبی و غیر حزبی را در آن ولایت به قتل رسانیدند، آیا این دور از انصاف نخواهد بود که بالای خون پاک آن فرزندان تجارت کرد و کرامت انسانی را زیر پا کرد؟ آن سیاهدل و قاتل (مزاری) را مبارز راه آزادی و عدالت اجتماعی خطاب کرد؟ پس شهیدان همرزم دیروزی آن ولایت را چه خطاب میکنید. اگر وی مبارز راه آزادی و عدالت اجتماعی و بابای شما بود و است چرا در زمان حاکمیت علیه وی مبارزه می کردید؟ اگر شما ناحق بودید پس چرا خودرا به دادگاه بین المللی لاهه تسلیم نه می کنید تا به کیفر اعمال تان برسید؟ اگر شما برحق بودید پس چگونه بابای شما مبارز راه آزادی و عدالت اجتماعی بود؟ یا وی جنایت کار است یا شما؟ یا وی مبارز راه آزادی و عدالت اجتماعی بود و یا شما؟

به یاد داشته باشید که تاریخ در هیچ کشور به ویژه در افغانستان رحم نخواهد کرد. و روزی که شما مدیر مسوول «حقیقت انقلاب ثور» بودید در بین حزب واحد هرچه توانستید به ضد وحدت انجام دادید.

شما در نوشته ی تان یادآور شده اید که “نمیدانم مقیاس ضرری را که این برخورد به مجموعه جنبش وارد میسازد سنجیده اند یا خیر؟” اگر نوشته های رهنمودی را ضرری به جنبش تلقی مینمایید بگذارید ضرر باشد، ولی ضرری را که دیروز برادر شما و امروز شما به جنبش وارد نموده اید همان قسم که استعفی برادر شما نتوانست به جنبش ضرر وارد نماید استعفی شما نیز هیچگونه ضرری را وارد نخواهد کرد، بلکه دامن جنبش از یک “وحدتی مزاری” پاک خواهد شد.

در جایی دیگری نوشتهء محترم انوری را به امر دیگران وانمود ساخته اید، من متیقین هستم که انوری به امر هیچکسی، بلکه از روی وجدان انقلابی خود چند سطری نوشته است. و آن نوشته صدای هزارن وطنپرست میباشد.

در جایی دیگری در رابطه به سوء قصد علیه جناب کشتمند به محترم انوری نوشته اید که شما هم مانند کسانی که این توطئه ناجوانمردانه را سازمان داده در پی توجیه شان هستید. جناب اسدالله، تا آن جایی که من معلومات دارم کسی در پی توجیه این سوء قصد نبوده، بلکه آن سوء قصد ناشی از خصومت فامیلی شما و ارتباط شما با حزب وحدت مزاری میباشد. حسن انوری زنده است، این توطئه از جانب دولت نبوده بلکه آنرا حزب حرکت محسنی در وجود حسین انوری طرحریزی نموده بود.

اسد در نوشتهء تان از کلمهء بی انصافی یاد نموده اید، ولی بی انصافی تر ازین چه خواهد بود که پیام یک رییس جمهور را به رییس جمهور یک کشور مستقل همجوار و همسایه با پیام برادر تان به مناسبت مرگ یک سرکرده ضدانقلاب و آشوبگر داخلی (بابه مزاری تان) مقایسه می کنید، در این مورد تمام نورم های دیپلوماتیک را زیر پا نموده اید و افسوس میکنم که چگونه شما در ایران دیپلومات شده بودید؟

هکذا در جایی دیگری از ارتباط تان با حزب وحدت چشمپوشی مینمایید و خواهان ارایه یک سند یک اعلامیه میباشید ایا از ارسال پیام برادر شما به مناسبت مرگ مزاری کدام سندی دیگری معتبر میباشد؟ ارسال این پیام خود دال بر داشتن روابط برادر شما با حزب وحدت اسلامی مزاری میباشد، اگر چنین نیست، چرا به مناسبت سالروز دکتور نجیب الله پیام نه می فرستد؟

از آن جاییکه اطلاع دارم بنا بر برخورد غیراصولی شما با فیصله های جمعی مواجه شده اید و این برای شما یک درس بزرگ است حد اقل در جلسه ی نهضت در لندن به مثابه کاندید به شورای اروپایی معرفی نگردیدید. در هر حزب اصولیت، مصلحت و دموکراسی را دیده ام، ولی “خیرات” را نه دیده ام، امید است که طور خیراتی در جلسه شورای اروپائی اشتراک نکنید که مایهء شرمنده گی ابدی شما خواهد شد.

مطلب بسیار دردآوری که من اطلاع دقیق دارم این است که برای کمپاین رفیق منگل رفقا باید اعانه می پرداختند. شما که خود را برادر و رفیق و یار و یاور رفیق بریالی میدانید، گفته اید که در سفر با میت مرحوم بریالی چند پولی مصرف کرده اید و همان مبلغ را به حساب کمپاین انتخابات حساب کنید. یعنی خدا کشته را قربانی حساب کنید. تبصره در مورد اضافی بوده و خواننده محترم خود قضاوت نماید که کجاست این همه گپ های پرطمطراق در مورد دوستی و عهد و وفا با اسد من شاهد هستم که شما به پول نهضتی ها به کابل رفتید و اگر به محقق آن پول را مصرف کرده اید آنرا از محقق بگیرید در حالیکه به جلسات اروپائی از لندن به هالند و آلمان تشریف می آورید پول آنرا از نهضتی ها میگیرید به این چگونه انصاف گوییم؟ :


اسم: غلام قادر روزتاقی    محل سکونت: کابل     تاریخ: 14.07.2009

چرا از کشتار دسته جمعی طالب ها باز خواست نشد ؟ حقايق را نوشت !
عبدالرشـــــــــــيد دوســــــــــــــــــــــتم امروز در پارينه ها که موصوف جوان تازه لب سياه نموده بود در « قوش خانهای » قصبات شبرغان با بستن « زنگ وجامن » مجلس آرا بسياری ارباب ها . بای ها و متنفذين محل بود و با کمپلکس حقارت .
خوردی .گناه . سوی استفاده از جوانی پرگوشت او بزرگ گرديد . در اغاز يکه ديگر ضرورتش در « قوش خانه » پايان يافت او ديگر رهزن . راه گير . باجگير گرديد . تا انکه موصوف در ايام سپری نمودن دوره مکلفيت مورد توجه روس ها قرار گرفت و توسط انها استخدام يک شبه رشد نموده به مار خوش خط وخال تبديل برای نواش وپرورش به ببرک کارمل معرفی گرديد !!!
دوستم گمنام در اندک زمان به رفيق دوستم تبديل گرديد و مورد تربيه خاص استخباراتی توسط جاسوس معلوم الحال جنرال « گل اغا » معاون ببرک کارمل قرار داشت و با بريدن « گوش و دم » دوستم توسط گل اغای سک باز رشيد به غدار . جنايتکار . خون اشام . چنگيز زمان بخصوص عليه مليت پشتون تربيه . رشد و تبارز داده شد .
از اين شيوه حيوانی دوستم رهبران سازمان ملت گرا وتنگ نظر < کار > طغيان .پيگير . اخگر کاويانی .فريد مزدک . استوار . مسير . استفاده برده با نفوذ در قطعات رزمی و بزمی او روحيه ضد پشتونيزم را در او نسج وانکشاف داده از يک غول بيابان ديگر سياست مدار ساختن !!
دوستم سر زبانهای همه بود قطعات نظامی او به گونه معجزه اسأ توسط منافقين داخلی و روسی توسعه يافته به فرقه ها تبديل گرديد . رژيم ببرک کارمل و بخصوص برادرش محمود بريالی و يک تعداد رهبران تاجکتبار ح .د.خ .ا مانند کاويانی .کشتمند .مزدک .وکيل . بريالی از حربه و قدرت نظامی بدون کنترول دوستم برای سرکوبی مردم کندهار . زابل .هلمند . غزنی . روزگان . لوگر . ننگرهار . پکتيا وپکتيکا استفاده و اين « اولوغبيک تبار » در ولايات فوق هزاران هم وطن ما را به شهادت رسانيده در تاراج .غارت .چپاول شهر ها ولسوالی ها وقصبات رسمأ اختيارات آزاد و خودمختار داشت که هزاران ناموس مردم خودش و هم قطاران حيوان صفت او تجاوز نيز نموده که کار نامه های جنايات او و گليم جمع در ولايات فوق هنوز دل ها را خراشيده و به ياد دارند .
در سال ۱۹۹۱ طغيان رهبران دسيه ساز . وطن فروش . انتقام جو . عناد پرور . ستيزه گر .ح . د.خ .ا از دوستم استفاده حاکميت حزب خود را که سر سامان قانونی داشت در همکاری جنرال های خاين و وطن فروش چون نبی عظيمی . گل اغا . اصف دلاور . سعيد . يار محمد . فرين .فخری .عزيز احساس . ووو به شورای نظار فروخته در استان بوسی انها هريک سبقت جسده همکار گرديده که از نتايج خونين اين جنايت قرن همه اگاه که پايتخت به ويرانه . دارای ملی .دولتی .عامه غارت شيرازه يک کشور از هم پاشيد در هرکوچه وپس کوچه دولتی حاکميت های قرون وسطای تشکيل شکل کابل به اتش کشيده شد و ۹۰۰۰۰ کابلی به قتل رسيد و اما ديگر به « فرعون » تبديل بنياد مالی او در سطح منطقه بی مانند گرديد . انچه با ارزش بود دوستم .مسعود .مزاری دزديد و برای خود اندوختن که امروز دوستم مالک چند فروند طياره مسافر بری . کابل بانک . شرکت بزرگ تجارتی در ازبکستان . ترکيه بوده .
او در سال ۱۹۹۶ با دوست غارتگر خود مسعود ديگر متواری در خدمت ايران .ترکيه رسمأ قرار گرفت و بر علاو غلامی روس چاکری پاکستان .ايران .ترکيه را نيز پذيرفت چون او در < قوش خانه > بزرک شده بود .
تا انکه در سال ۲۰۰۱ مرغ اميد او و ساير ملت گرايان . تبار پرستان فاشيست تخم طلای داد دفتر استخبارات امريکا از دوستم . شورای نظار . باند وحدت در سرکوبی طالب ها کمک طلبيد ولی قوای دوستم طی يک ماه در ولسوالی های دولت اباد . شولگر بلخ . و ولسوالی های شبرغان .سرپل .ميمنه تحت نام [ طالب ] بيش از ۳۸۰۰۰ پشتون های اين مناطق را به قتل رسانيده اگر کميسون حقيقت ياب به همه ولسوالی های بلخ .سمنگان .کندوز .شبرغان .ميمنه سفر از اندک باقی مانده ها قوم پشتون طالب معلومات شوند حقيقت طی يک هفته شفاف گرديده و از مهاجرين پشتون تبار شمال که از اثر وحشت دوستم به قندهار فرار نموده نيز معلوات نمايند . و از جنايات و کشتار ۵۰۰۰ طالب که ميتوان انرا نسل کشی گفت اگر پرده بالا شود بنام جنايت قرن ناميده که از جمله ۳۰۰۰ طالب زنده در اتش انداخته شده ولی دوستم تحت شعاع شورای نظار و حزب وحدت حمايه گرديده از مجازات . هزار بار عدام .ضبط دارای غارت شده نجات و با بی شرمی .چشم سفيدی پوست بزرگ ارتش به اين غول جنايتکار واگذار نيز گرديده و اگر خداوند اوبا ما را فکر سالم دهد که اين قاتل ۱۰۰۰۰۰ انسان را در حضور ملل جهان عدام نمايد
« غلام قادر روزتاقی » ـــ کابل


اسم: شکرالله شیون    محل سکونت: France    تاریخ: 13.07.2009

هر بار که اعتراف نامۀ جعلی سه تن از سردمداران ح.د.خ.ا. را در پیش چشم می گذارم ، چند لعنت به نویسنده جعلکارش می فرستم و چندین نفرین آبدار به طالع و بخت این ملت بد بخت که اگر مرهم ناچیزی هم برای زخم های شان پیدا می شود ، مهر تفلب و نشان جعل دارد و با زبان افسوس می گویم که ایکاش حد اقل این یکی حقیقت میداشت که تا از یکسو روح قربانیان و شهیدان زیر خاک خفته آرام می گرفت و از سوی دیگر صفوف بزرگ ح.د.خ.ا. که به یقین دارای افراد آرمان گرایی هم خواهند بود ، مجبور به حمل بار کمرشکن و وجدان آزار جنایات رهبران نا اهل خویش ، تا انتهای تاریخ نمی بودند .

این روزها بیش از حد معمول آن جعلنامه را در سایت کابل پرس باز می کنم و باز به همان دو آدرس نفرین می فرستم و افسوس می خورم.
امروز ، در زیر این نامه ، چشمم به پیام « اسدالله کشتمند » ، یکی دیگر از سروران و نور چشمان کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. افتاد که جناب ایشان پس از سی سال تجربۀ دولت داری و سرانجام حکومت واگذاری و ترجیح دادن فرار بر قرار و پناه بردن به معیار های حقیر قوم و تبار و بیش از سی سال فعالیت حزبی ، آرمان ، اندیشه و حزب خویش را فراموش کرده و به دفاع از برادر نا اهل خویش می پردازند .

آقای اسدالله کشتمند !
اگر پسر خالۀ گلبدین پرده بر جنایات حکمتیار بیاندازد و دختر مامای ملا عمر پرده پودش عملکردهای امیرالمومنین صاحب گردد ، پس شما هم حق دارید که جنازۀ روشنگری را برداشته، همۀ اعضای حزب "پر افتخار" تان را با آرمان های "پرافتخار" شان به باد فراموشی سپرده و در پی اعاده آبروی برباد رفتۀ فامیلی تان باشید.

اما حیف و دریغ که آن آبرو بدست نمی آید و این حرف های تان لکۀ ننگین دیگری می افزاید هم بر جبین فراخ آن برادر ارشد تان و هم بر صفحۀ فراخ تاریخ روشنگری و روشنفکری مگر خود آن نا اهل که شب ها از طریق رادیو و تلویزیون ، با هزاران قلقله از کمک های کشور شوراها و فعالیت های عساکر قشون سرخ می گفت و گوش های ملت را می آزرد ، امروز گنگ شده که شما را وکیل مدافع خود گرفته است ؟ یا اینکه همان آبروی برباد رفتۀ فامیلی مجبور تان ساخته تا چیزی بگویید اگر چه چرند هم باشد؟ ایا این ضرب المثل را هم نشنیده اید که "برادر برادر، حساب برابر!"؟

بد تر از همه اینکه جناب شما ، پس از یک عمر کار سیاسی و دو برابر آن عمر "برادر داشتن"، هنوز نمیدانید که وظیفۀ یک صدراعظم چیست و نا آگاهانه می نویسید که :

برادرک معصوم بنده ، « در طول نزدیک به ده سال صدراعظمی خویش با مسایل جنگی و امنیتی سر وکار نداشته است .» و اینگونه وزارت های دفاع و امنیت را ، ارگان های مجزا از صدارت عظما و دولت مرکزی میدانید. البته بازهم خانه لندنی شما آباد که نگفته اید: برادرک معصوم بنده ، « در طول نزدیک به ده سال صدراعظمی خویش با مسایل صدارت و سیاست هم سر و کار نداشته است ، و تنها به خرید و فروش چند پروند طیاره غیر سیاسی و چند در بند منازل مکروریان غیر سیاسی مشغول بود."

و چنین است که به قول شما ، در پولیگون ، جلادان مجزا از دولت قتل عام می کردند و این قتل ها به برادرک معصوم شما که فقط در یک گوشه گک خیلی دور از سیاست و دور از کیمته مرکزی در رتبه نازلتر از مامور رتیه یازده شاروالی فقط و فقط در موقف یک صدراعظم قرار داشتند ، هیچ ربطی ندارد .

آقای کشتمند !
در جریان تظاهرات سال 1359 ، همان حزب دموکراتیک خلق که برادرک معصوم شما در کرسی صدرات عظمای آن منحیث صدراعظم (توجه بفرمائید صدر اعظم یعنی نه سکرتر شعبه حاضری و تایپست رتبه یازده) تشریف داشت ، دختر جوانی به نام ناهید صاعد را در شهر کابل به خاک و خون می نشانند ، هرات را به روی دیگر می سازند ، و سایر ولایات کشور را مثل هیزم زمستانی حریق می سازند.

حالا برای یکبار هم اگر شده ، وجدان خوابیده خویش را صدا بزنید و بگویید که صرفنظر از بقیه آیا فقط و فقط همین یک فقره کشتار ناهید صاعد کافی نیست که برادرک معصوم شما تا ابد در حریق عذاب وجدان بسوزد و کباب شود ؟ و اگر باز هم می گویید که این موضوع به جناب صدراعظم صاحب که برادر ارشدم می باشد، ربطی ندارد پس لطف کرده و بگویید که مخالفت شما با دولت های ماقبل و ما بعد تان بر کدام اساس است؟

یا این درجۀ معصومیت را در جریان سفر تان به کابل و دیدار تان با « محقق » از ولایت فقیه ، حضرت آیت العظما شیخ آصف محسنی ، به برادرک صدراعظم تان تحفه آورده اید؟

جناب شما در همان پیام با رسوایی ناخودآگاه اضافه می کنید که : « بگذار کسانی از مردم ما عذر خواهی بکنند که واقعاَ بر اساس ارادۀ بیگانگان علیۀ مردم جنایت کردند و زندگی را برای شان دشوار ساختند .»

محترما :
سوال من خیلی کوتاه است: "آیا شما و برادرک معصوم تان با ارتش سرخ و تجاوزگر روس کدام قرابت فامیلی دارید که هنوز هم بیگانه اش نمی شمارید ؟"


اسم: yama   محل سکونت: kabul    تاریخ: 13.07.2009

تشکر از اينکه در این رابطه روشنی انداخته شد .
ولی هدف بنده از شيوۀ راه اندازی این کمپاین و نوشته ها و ابراز نظر های غیر مسؤلانه با استفاده از نام مستعار بوده، ورنه هيچکس از محکوميت مردمي جنايت کاران کشور دفاع نمیکند. تأکید من صرف به این مسئله متوجه بود که چرا چنين يک کمپاين بايد از راه جعل به راه میافتيد در حاليکه برای راه اندازی آن طرق معقولتر دیگر وجود داشت ؟

نوشته تازه از محترم اکبر بارکزایی در همین را بطه در سایت شما به نشر رسیده ، خیر ببیند، هيچکس نمیتواند بر منطق وواقعیت آن اعتراض کند و احتمالا اگر کسی چيزي برای گفتن هم داشته باشد ، انرا طی نوشته ای مستقل رد میکند و بعد هم هردوی آن در آرشیف حفظ .

مه هنوز هم به این عقیده هستم که با نام جعلی و مستعار هر کس هر راست و دروغ را میتواند بگویند مثل اینکه همین اعلامیه را کسی صرف نظر از محتوای ظاهری شان با هويت نامعلوم واز نام آنها، آنرا به نشر رسانيده !
با احترام


اسم: اکبربارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 13.07.2009


مسوولین بربادی افغانستان مردم این کشور را شایسته عذرخواهی نمیدانند


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.07.2009

به توجه جناب یما و همه هموطنان عزیز خود میرسانیم!
چنانچه در پیام قبلی عرض کردیم این رسانه افتخار دارد همیشه در خدمت وطن و وطنداران خود باشد.

جناب یما تصور میکنیم شما در کنج و کنار صفحات مختلف افغان جرمن آنلاین، رسانۀ خدمتگار خود توجه نکرده اید
حترمانه به اطلاع جناب شماو هموطنان عزیز خویش میرسانیم که افغان جرمن آنلاین با درک اهمیت موضوع چنین آرشبف ها را ترتیب و در صفحات خویش جا داده است. شما میتوانید در آرشيف موضوعات تشریف ببرید و در کنار ده ها دوسیۀ آرشیف شدۀ دیگر بدوسیه های آرشیف (مقاومت از 1979 تا 1992) و ( اسناد وقایع تاریخی) و (زمامداری تنظیم ها) و غیره دستررسی پیدا نمائید.

لطفا ً به دوسیه های آرشیف شدۀ آتی کلیک فرمائید :

مقاومت

اسناد وقايع تاریخی

زمامداری تنظیم ها


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.07.2009

نوشته هموطن عزیز یما جان مرا بر آن داشت تا یک بار دیگر این نکته را یاد آور شوم که ما به یک آرشیف کامل از تاریخ سه دهه کشور ضرورت داریم؛ هم برای آنانیکه خود را چپ میخواندند و هم برای آنانی کـه ظاهراً علم دار دین بودند، اما همانطور که قبلاً هم متذکر شده ام این فراخوان و این نظر خواهی را نباید سکوی برای فحش و بدگوئی و افترا بسازیم. فحش و بدگوئی، به خصـوص افترا، سبب می شود که ما نتوانیم فرق میان واقعیت و افترارابدرستی بکنیم؛ و دوم این کـه اگر یک دروغ یا افتـرا یک بـار افشا شـد مردم به آن چـه واقعیت است هم باور نخواهند کرد و در آنصورت گفته های درسـت و واقعی مـا هـم میشود قصه همان " چوپان بچه " دروغ گو.

نوشتن واقعیت های تاریخ یایک برهه از تاریخ یک کشور یا تاریخ یک حزب یا یک سازمان، حال این سازمان یا حزب یا فرد خدمت گار بوده باشد یا خائن، خوب بوده باشد یا بد و... کار ناشریفانه نیست. در همین زمینه ما، تمام ماافغانها، بی بزاعت ترین مردمان جهان هستیم. این مسئله یک ضرورت تاریخی در کشور ماست، زیراتا کنون آنچه نوشته شده همه از سوی اشخاصی نوشته شـده است که به یک سمتی تعلق داشته اند؛ یا همه تحسین بوده، نظر به تعلق حزبی قومی، سمتی یا خویشی و خوش بینی شخصی یا بدگوئی محض بوده نظر به نفرتی که ما از کسی یا حزیی داشته ایم.
گذشته از اینها هزار ها رویدادی وجـود دارند که در سینه های افرادی که آن رویداد ها و ناروائیها بر آنها گذشته است مدفون مانده است. نویسندگان ما از همۀ رویداد ها در گوشه گوشه کشور آگاه نیستند. انترنت و کامپیوتر امروز بهترین راه برای اطـلاع رسانی است. ما طالب رومان های تاریخی نیستیم. وقت روز به روز کمیاب تر میشود. نوشته ها باید کوتاه مؤجز و دقیق و بـا زبان عام فهم و گویا باشند، بدون حاشیه روی و استفاده از کلمـات و جملاتی که از شکم خود در می آوریم و گاهی خود ماهـم معنای آن را نمیدانیم.
بازهم عرض شود که اینکار نه تنها ناشریفانه نیست که هم شریفانه است و هم بر مبنای احساس مسئولیت در برابر تاریخ و مردم؛ به خصوص نسل های آینده این کشور است.
گذشته از این شما می بینید که در همین همه پرسی، پرسشی " چرا کشتار دسته جمعی طالبان در شمال افغانستان بررسی نشده؟ " هم بچاپ رسیده است. این واقعه هم یکی از رویدادهاو جز از تاریخ همین سه دهه نکبت بار کشور بوده است. این کار کار امریکائـی ها، ائتلاف شمال و دوستم بود.
ما نباید چشمان خویش را ببندیم و دهن های مان باز کنیم. همه قضاوت ها باید با چشم باز و از روی حوصله و دقت، بدون اینکه احساسات بر ما غلبه کند و در وقت مناسب آن صورت گیرد.
به کتاب خانه های کشور های جهان، از پاکستان تا هند و امریکا و اروپا و عرب و غیر عرب مراجع کنید شما به چنین آرشیف های سر میخورید. امروز تاریخهای فرمایشی مورد پسند و میل دیکتاتوران را دیگر کسی به عنوان تاریخ های واقعی نمیخواند، زیرا این تاریخ ها جای شان رابه تاریخ های که از حافظۀ مردم بیرون شده داده است.
ما نمیخواهیم به جای برسیـم؛ اگر چه جنایت پیشه گان باید به سزای اعمال شان برسند. هدف بر ملاشدن تاریخ واقعی این برش از زمان است و بس. آنهائیکـه یک نظر را نادرست میدانند هم حق دارند نظر شان را بنویسند. من مطمئن هستم که پورتال افغان ـ جرمن جاده یک طرفه نیست. منتها همانگونه که همیشه عرض نموده ام بدون ناسزا و دروغ و افترا و ... که هم ارزش نوشته را از بین میبرد و هم عرض و اعتبار نویسنده را.
با عرض حرمت به یما جان و به همه هم وطنان عزیز


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.07.2009


چراکشتاردسته جمعی طالبان در شمال افغانستان بررسی نشد؟


اسم: YAMA   محل سکونت: Kandahar    تاریخ: 12.07.2009

گردانندگان محترم افغان جرمن آنلاین سلام!
احترامٌ عرض شود که چنین شيوۀ آرشیف سازی که به راه افتیده به تصور من هيچکس را به هيچ جای نمیرساند. ببینید این اعلامیه را که شما به نشر رسانده اید صرف نظر از اینکه از کدام مرجع به شما رسیده، یک جعل محض بوده که هدف خودرا تعقیب میکند. و ثانی اینکه دستگیر پنجشیری که من واقعاٌ از نام و کرکتر چندگانه اش نفرت دارم آنرا در سایت خاوران رد کرده، اسد کشتمند هم از نام برادر خود سلطان علی کشتمند آنرا در فورم تول افغان جعل گفته و آنرا رد کرده، زمرک لايق فرزند سلیمان لایق هم از نام پدر خود سلیمان لایق آنر در سایت پیام وطن قاطعانه رد کرده و جعل خوانده. بناءً براه انداختن این کمپاين و ادامه آن خود یک هدف نا شریفانه را میرساند.
من هم مثل سایرین به این باورم که این کار شایسته است که جنایت کاران و مسببین بربادی کشور با اهداف تخریبی که سوپر پاورها در برابر خود داشتند برملا گردند، قاتلان، غارت گران و جنگسالاران را با کشور های حامی و اهداف آنان رسوا گردند ولی با چنین شیوه ای که شما روی دست گرفته اید و اجازه میدهید هر کس به نام مستعار خود برای بدنام ساختن حريف سیاسی خود هر چرند که دلشان خواست به قلم بیاورند، نمیتواند کار مردانه و عادلانه تلقی شود. و از طرفی هم باز چطور شما هر راست و دروغ بی آدرس و بی منبع را روی هم انباشته و نام آنرا میگزاريد آرشیف !
هر وطنپرست، هر افغان هر کسیکه واقعاٌ فکتهای جنایت، خیانت، قتل و غارت و امثالهم در برابر هر کس ، هر حزب ، هر کشور داشته باشند باید مستند، علمی بحيث یک نوشته مستقل با نام و آدرس خود یه نشر برساند و افتخار کسب کنند، در غیر آنصورت هر کس ناشناس علیه هر کس بشمول شما هر چه دلشان خواست میتواند بنويسند. در آنصورت نمیشود بتصور شما نام آنر آرشیف گذاشت و باز در آينده بر آن استناد کرد و تاریخ نوشت!
این نظر من بود لطفاٌ آنر نشر کنید.
باحترام


اسم: نثار احمد   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 12.07.2009

دوستان گرامی:
من هم به این عقیده ام که یک آرشیف از همه اعضای پولیت بورو و کمیته مرکزی وطنفروشان خلق و پرجم ساخته شود تا نسل های آینده بدانند که کی بوطن شان خیانت کرده است.
این شیوه میتواند درس خوبی براس سایر خائنین باشد. درین آرشیف باید سوانح و سابقه همه این خاینین درج گردد.


اسم: ابراهیم کاکر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 12.07.2009

با تقدیم احترامات به سایت وزین افغان جرمن و احترام خاص به دوست عزیز هاشم سدید
اینکه شما مصمم شدید که سایت وزین افغان جرمن به ارشیف تاریخی سه دهه اخیر جنایات سه گروهی(سرخ ها - سیاه ها و طالب ها )مبدل مینمائید یک افتخار بزرگ برای افغانها و خدمت فراموش ناشدنی به تاریخ حماسه آفرین کشور است.درین ارشیف باید حقایق مستند ، انکار ناپذیر با شواهد عینی درج شود تا فرهنگیان و تاریخ نویسان با شهامت کشور غرض نوشتن وتکمیل کردن تاریخ زنده کشور اقدام نماید و آینده گان کشور با عظمت ما ازان در مبارزات آینده سرمشق قرار داده و از ارتکاب جـــنـــایات زیر نام ترقی - جهاد - واسلام جلو گیری نماید.

کشور ما باید مثل دیگر کشور های جهان متمدن غرض اداره و تنظیم امور دولتداری باید اشخاص را از راه مشروع انتخاب نماید و راه و شیوه نامشروع جاه طلبان تاج و تخت ، نام ونشان ، قدرت و عظمت راازطریق نامشروع و ماکیاولستی با ترویج اخلاق و سنن پسندیده کشور جلوگیری کرد و غصب قدرت را مثل قطاع الطریقی ،غارت و دزدی باید شرم اور و ننگین خواند و ازین طریق بایست پیش رفت تا در اینده برای رسیدن به نام و نشان و قدرت به خون انسان بازی صورت نگیرد و یا مثل دیروز به مادر وطن مثل امتعه تجارتی شخصی معامله صورت نگیرد.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.07.2009

هموطنان عزیز و خاصتاً جناب سید هاشم سدید نویسندۀ فرهیختۀ کشورما افغانستان !
از اینکه همیش از این رسانه به حیث یک خدمتگار صادق وطن و وطنداران به نکوئی یاد می نمائید قلباً اظهار امتنان و سپاس داریم و سبب تشویق بیشتر ما در راه خدمت بی شائبه برای مردم ما می باشد.

هموطنان ! همانطوریکه جناب سدید می فرمایند :
" ... در بارۀ اینها و امثال اینها باید هر یک از ما بنویسم. هر چه را میدانیم باید بنویسیم. همینجا باید بنویسیم و این " نظر خواهی " را باید به یک آرشیف از جنایات هریک از این سه تن و تمام رفقای دیگر آنهـا و آرشیف از جنایات کل سیستم بدل کنیم؛ به آرشیف از چشم دیدها و تجارب هریک از ماها از جنایات و بزهکاری های اینها. آرشیف تاریخ این سه دهه و جنایات خلق و پرچم و درد های مردم." ما هم به این عقیده ایم که هر کدام هموطن ما باید در افشای جنایات آن عده از رهبران خلق و پرچم که وطن و مردم ما را به این حال رسانیده اند بنویسند و بنویسند و باز هم بنویسند تا واقعا این نوشته ها آرشیف تاریخ این سه دهۀ خونبار و جنایات خلق و پرچم و درد های مردم را در سینۀ خود ثبت نماید.

جناب سدید در جائی از نوشتۀ شان میفرمایند که :
" ملت و مردم و تاریخ و نسل های آینده بـه یک آرشیف معتبر نیاز دارند. چنین آرشیفی وجود ندارد. بوجود آورنده این آرشیف باید آنانی باشند که در این تنور داغ کباب شده اند: شما و من و او و ..." و اضافه میکنند که :

" بعلاوه از گردانندگان به نهایت عزیز پورتال موفق افغان جرمن آنلاین دوستانه تقاضا میکنم که چنین زمینۀ را برای ایجاد آرشیفی برای جنایات و خیانت های باصطلاح جهادیها نیز بوجود بیآورند."
محترمانه به اطلاع جناب شان و هموطنان خویش می رسانیم که افغان جرمن آنلاین با درک چنین موضوع مهم ملی و تاریخی از قبل به این فکر افتاده بود و چنین آرشبف هایی را ترتیب و در سینۀ خویش جا داده است. شما میتوانید در آرشيف موضوعات (آرشیف را از اینجا انتخاب کنید) تشریف ببرید و در کنار ده ها دوسیۀ آرشیف شدۀ دیگر به دوسیه های آرشیف ( مقاومت از 1979 تا 1992) و ( زمامداری تنظیم ها از 1992 تا 1996) و ( محاکمۀ ناقضان حقوق بشر) و غیره دستررسی پیدا نمائید.


اسم: بارکزی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 11.07.2009

دافغانستان دخللکو ددموکراتیک گوند دسیاسی بیرودغه دری غری پخوا په بل شکل هم ثابت کری وه چه دخپل شرمناکه سیاسی گوند نه بیزار دی. دمثال به توگه کشتمند دوحدت په گوند کی شامل شو او دروسانو دغلامی نه برسیره دایران غلامی ومنله. کشتمند د مزاری په مدح دیر لیکنی لری. پنجشیری چه دروسانو وفادار غلام ده د روسانو په دستور دشورای نظار سره یو شو او احمدشاه مسعود په مدح دیر شعرونه او لیکنی لری. دلوی شیطان سلیمان لایق به هکله هم دومره کفایت کوی چه پخوا انقلابی شعرونه ویل او خلک پدی تشویق کول چه د تش ه نامه "انقلاب" دپاره حانونه قربان کی. او اوس د دالری معاش په خاطر د بی بی سی رادیو ته وویل : "ما غلامان کشته شده باستانیم". که سلیمان لایق دزره له کومی نه دخپل پخوانی اعمالو نه پشیمانه وی، باید په رشتیا هم په تحریری شکل د افغانستان دخلکو نه عذر وغواری.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.07.2009

به تآسی از فراخوانی که برای نوشتن جنایات و کارنامه های ناشایست یک یک افراد خلق و پرچم و در مجموع کل نظام داده بودم، اینک خود به ارائۀ یکی از کارهائی غیر اخلاقی یکـی از این آقایان می پزدازم.
البته موضوعات مهم تر را با میسر شدن وقت تاجائی که خودم طی یکی دو سالی که در دوران سلطه حکومت دموکراتیک خلق در افغانستان بودم و آن کارها را به چشم سر دیـده ام خواهم پرداخت. در اینجا،اما، موضوعی را که مطرح میکنم بدلیل آنست که جناب کاکر صاحب مینویسند:

" ... از بی ناموسی کمونستان سند در دست نیست، در حالیکه از بی ناموسی جهادیان مردم به بینی رسیده اند..."
من از هیچ جهادیی که به هر شکلی مرتکب ظلم، ستم، حق کشی، خیانت، جنایت و تجاوز چه به ملکیت و چه به ناموس مردم شده اند نه دفاع نموده ام و نه دفاع میکنم، بلکه همیشه آنرا تقبیح و محکوم نموده و همواره آن را تقبیح و محکوم میکنم و خواهان محکمه هر یک از آن هائیکه مرتکب این خیانت ها و جنایات و تعدی ها شده اند نیز هستم. البته این تذکری بود ضمنی برای آن هائیکه با اندیشه های من آشنا نیستند.

حال میپردازیم به موضوع مورد بحث جناب کاکر صاحب:
من در یک شرکت نیمه مختلط کار میکردم. رئیسی داشتیم بنام سید حسین صلحدوست که قبل از اینکـه به صفت رئیس در شرکت مقرر شود ماموری بود دریکی از شعبات وزارت تجارت. از سوء استقاده هائی که این آقا در وزارت تجارت میکـرد یـکی از دریوران شرکت که وی نیز قبلاً در وزارت تجارت راننده بود و از آنها قصه مینمود چه عرض کنم. این آقا وقتیکه در شرکت رئیس شد تقریباً همه ضروریات خود و خانه اشرا، حتی کتابچه و قلم مورد نیاز بچه هایشراـ که شایداز پانزده افغانی بیشتر نمیشد، باوجودیکه در حدود چهل هزار افغانی معاش داشت ـ سر کارگران و کارمندان تقسیم نموده بود. هر رانندۀ که به اروپا میرفت و بر میگشت باید برای جناب رئیس تحقۀ میآورد. وای به آن روزیکه این تحفه باب میل جناب رئیس نمیبود!

موتر بنزی برای تجارت خریده بود که زنجیر ماشین آن بایدعوض میشد. ترمیم آنرا به عهده من انداخت. ماشین موتر را اسد مستری در کوته سنگی چون در آلمان درس خوانده بود در بدل هشت هزار افغانی ترمیم نمود. پول راچون قرعه بنام من مسکین افتاده بود، من پرداختم.
قضیۀ دوم من در دوران کار وی یک موتر "سوزوکی" داشتم. موصوف باوجودیکه هم خودش و هـم دوستانش در مواقع رسمی و غیر رسمی از موتر های شرکت استفاده مینمود یک روز نزد من آمـده گفت : آغا صاحب میتوانم موترت را برای یک شب امانت داشته باشم؟" چـه میتوانستم بگویم؟ کلید را گرفتـه بدست یورش نامی داد. فردا صبح با چیزی روبرشدم که هر چیزی بود غیر از موتر.
شب آقای یورش با دوستانش نشه نموده بودند و در حالت نشه موتر را در نزدیکی های چار راهی قوای مرکز بـه درختی زده بودند. موتری را کـه سه سال پیش دو صـدو چهل هزار افغانی خریده بودم به سی هزار افغانی فروختم. مگـر کسی جرآت میکرد که طالب پول خسارت شود؟

از این قبیل حرف ها خیلی زیاد هستند،ولی چون بحث ما برسر بی ناموسی است، می پردازیم به ارائه یک مثال:
این آقا با وجودیکه زن داشت با زنی بیوۀ از شهرنو کابل طرح دوستی ریخت. این زن خواهر خواندۀ داشت که غالباً با وی همراه بود. روزی در تلاشیها برادر خواهر خوانده رفیقه این آقا که پسری در حدود شانزده یا هفده سالـۀ بود بدست عسکر های تلاشی می افتد. چون خواهر وی کسی را ندارد که اورا کمک کند دست به دامان این انسان والا و کمونیست میزنـد. اماآنکه همه کار هایش روی مطلب و مدعا است می تواند تا چیزی نگیرد به کسی چیزی بدهد و کمکی کند؟ زن بی چاره چه دارد جز جسمش ؟ روزی بعد از انجام کار های شرکت وقتی که موتر شرکت را می خواستم به شرکت ببرم ـ چون موتر خودم رادوست این والا جناب از بین برده بود ـ دیدم دروازه شرکت بسته است. موتر جناب رئیس صاحب در داخل شرکت است، ولی هر چـه زنگ میزنـم کسی دروازه شرکت را بـاز نمی کند. نـه از محافظ ـ سخی نامی ـ خبری است ونه از خانه سامان ـ مرد کهن سالی که از احترام او را کاکا قادر می گفتیم ـ که معمولاً تا رئیس نمی رفت در شرکت میماند. بعداز زنگهای زیاد و از آنجائیکه موتر شرکت را نمیخواستم بیرون شرکت بگذارم ـ اگر چه من حق استفاده از موتـر شرکت را داشتم ـ چون دروازه باز نشد به خانه رفتم.

فردا وقتی علت باز نکردن دروازه را از محافظ و خانه سامان پرسیدم، گفتند: آقـای رئیس در بدل رهائی برادر فلانی وی را دیشب تا صبح نزد خود در شرکت نگهداشته بود.
این یکی از مثال های بود از چندین مثال از بی ناموسی این ها که میفرمایند سندی در دست نیست. من نمیخواهم برای حفظ آبروی این زن بی پناه اسـمی از وی ببرم. همچنین از معشوقه آن جناب.
فردا صبح خانه سامان، که شب را در خدمت جناب رئیس بوده و هر دقیقه چای، کافی، شیر، مسکه، مربا و میوه های گوناگون از کیسه شرکت برای رئیس و مهمان بخت برگشته تهیه و حاضـر میکرد، زن بی پناه و بیچاره را در حالیکه شب از خنک به اصطلاح "قاق" مانده بود بخانه میرساند. سه ساعت بعد برادرش را آزاد میکنند.
من نمیدانم که جناب کاکر صاحب این عمل زشت و ننگین را بی ناموسی می خوانند یا نـه، ولی از دید من و از دید بسیاری مردم باوجدان این عمل بی ناموسی بی ناموسی است؛ مانند بی ناموسی های برخی از جهادیان.
لازم بود از شکنجه و قتل و زندان و... مینوشتم،ولی بیجواب ماندن این ادعای جناب کاکر صاحب را مناسب ندیدم.
دوستان دست به قلم ببرید!!


اسم: حمیدانوری   محل سکونت: USA    تاریخ: 11.07.2009


سر قافله سالار آرزو های ناپاک


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.07.2009

هموطن عزیز آقای کاکر سلام
هدف از این نوشته تنها بیان این مطلب بود که: این اعلامیه نمی تواند از این سه تقنگدار ( سه مدافع )حزب دموکراتیک خلق بوده باشد و نه چیزی دیگری. من تا جائی که برایم وقت میسر بوده نه تنها در مورد اینها ( تمام سیستم ) که در مورد آنطرفی که شما از آنها بنام جهادی ها یاد نموده ائید هـم نوشته ام. برای من تنها چیزی که اهمیت دارد خاک و مردم است و بس. از نوشـته شما چنان معلوم می شـود که شما برای اولین بار یکی از نوشته هائی مرا میخوانید و الی قضاوت تان در مورد من اینگونه نمیبود. به لست نویسنده های همین پورتال مراجعه کنید و هر کدام از نوشته این جانب را که انتخاب میکنید بخوانید. شک شما رفع خواهد شد.

اینکه نوشته می کنید که نوشته غیر مکمل است می پذیرم، اما در آن جهت که شما نوشته ائید. در باره اینها و امثال اینها باید هر یک از ما بنویسم. هر چه را می دانیم باید بنویسیم. همینجا باید بنویسیم و این " نظر خواهی " را بایـد به یک آرشیف از جنایات هر یک از این سه تن و تمام رفقای دیگر آن هـا و آرشیف از جنایات کل سیستم بدل کنیم؛ به آرشیف از چشم دیدها و تجارب هر یک از ما ها از جنایات و بزهکاری های اینها. آرشیف تاریخ این سه دهه و جنایات خلق و پرچم و درد های مردم.

ملت و مردم و تاریخ و نسل های آینده بـه یک آرشیف معتبر نیاز دارند. چنین آرشیفی وجود ندارد. بوجود آورنده این آرشیف باید آنانی باشند که در این تنور داغ کباب شده اند: شما و من و او و ... و نه مورخین مغرض یا خود این ها، چه خلقی و پرچمی و چه به اصطلاح جهادی های مانند سیاف و ربانی و گلبدین و ...

من بنابر مصروقیت شغلی به مشکل میتوانم وقتی برای نوشتن پیدا کنم، ولی باوجود این همین که فرصتی دست میدهد یک چیزی، کم یا زیاد، بی اهمیت یا با اهمیت می نویسـم و ورق سیاه میکنم. ولی هیچ وقت از گل و بلبل و فراق یار و لب معشوق نـه نوشـته ام و نه خواهم نوشت. باوجود این از صراحت لهجۀ و اینکه مرا در این خصوص مخاطب قراردادید صمیمانه تشکر میکنم. نوشته شما باعث شد تا از این نوشته به عنوان یک دعوت عمومی از همه تقاضا کنم که این صفحه را آرشیفی نمونه و قیمت دار از تاریخ سه دهه جنایات خلق و پرچم بسارید.بعلاوه از گردانندگان به نهایت عزیز پورتال موفق افغان جرمن دوستانه تقاضا می کنم که چنین زمینۀ را برای ایجاد آرشیفی برای جنایات و حیانت های به اصطلاح جهادی ها نیز بوجود بیآورند.

پیشنهاد من این است که این آرشیف باید تنها برای ذکر، بیان و توضیح وقایع و جنایات، پلیدیها و خیانت هـا باشد؛ بدون فحش و ناسزا و بدگوئی.توضیح هر چه بیشتر و دقیق تر جنایت و خیانت و قساوت و بدرفتاری و ذگر نام عاملین این جنایات و بدرفتاری ها و... خود میران پلیدی عاملین جنایات و عمق خباثت ها را نـشان میدهد.

در پایان از جناب بارز صاحـب بسیار بزرگوار که همواره از روی بزرگواری خاص خود از تمام بد خوئی های کودکانه من می گذرند و مرا همیشه مورد عنایت قرار می دهنـد تشکـر می کنم. امیـدوارم عمر خودشان و عمر قلم پر بار شان دراز و دراز باشد. هموطن تان سدید


اسم: پوپل   محل سکونت: کابل    تاریخ: 10.07.2009

اقای دستگیر پنجشیری عضو شورای نظار و اقای سلطان علی کشتمند عضو حزب وحدت میباشند. در حق افتخارات و اشتباهات حزب پر افتخار د.خ افغانستان ( حزب وطن ) نظر ایشان اعتبار حقوقی ندارند. وسلام


اسم: امين الله حبيب ]    محل سکونت: : کابل     تاریخ: 10.07.2009

[ بـگيريــش که نـــه گيــريـــد ]
بی شرمی ، وقاحت ، رزالت ، به قول مردم « چشم سفيدی » از خود حد و اندازه دارد.
با پخش نامه ســه جنايتکار و انعکاس آن در ميان مردم روزنه ای در دلها پيدا شد که اينک جنايتکاران، ناقضين حقوق بشر ديگر بل اثر فشار وجدانی ، افغانی و انسانی بعد از خاموشی طويل اقدام به عذر خواهی ، معذرت و پوزش نموده تا در اخير عمر اندک آرامش يافته و از نفرين مردم نجات يافته و راه گشاده گردد تا جنايتکاران وحشی و غارتگر جهادی ، طالبی ، تکنوکرات ، ارسطو کرات و دست نشانده امريکا نيز با بيداری وجدان از ملت عذر خواسته و دست از سر مردم بردارند. مگر افسوس آنگونه نبود بلکه « 30 مليون نفوس افغانستان از اين جنايتکاران مقروض بوده بخصوص آقای (Rechart) يعنی غلام دستگير پنجشيری اين دلقک مفتن دستگاه خون آشام استخبارات شوروی وقت و روسيه فعلی{K.G.B} با نام مستعار «ريچارد» از ملت خواسته از اين سردمدار نفاق وشقاق، مزدور روس و ايران و پاکستان و از اين فاحشه سياسی هرزمان،از اين ثناگوی سنگ فروشان پنجشير تحت نام <پلنگينه پوشان هندوکش؟؟!!> و از اين قاتل سردار محمد داوود و خانواده اش ، از اين خون آشام پير کودن بيسواد، از اين مهرۀ اساسی <کرملين > در دستگاه تره کی ـ امين ـ کارمل و از اين شريک کودتای ـ تنی ـ حکمتيار ـ آی .اس .ای / دستگير خان پنجشيری دفاع که مدت 8 سال عمر ننگين خود را در زندان شاهی ،امين و نجيب الله سپری نموده است.

هم وطن اينکه به اشاره و امضای او هزاران هموطن ما در زمانیکه او وزير معارف و عضو بيروی سياسی تره کی بود به قتل رسيده. اينکه او در پلان ترور حفيظ الله امين و دادن زهر به دستور « مسکو » دست مستقيم داشت ، اينکه او وزير زمان ببرک کارمل و رکن تصميگيری تمام حوادث خونين آنزمان بود. روزی ببرک کارمل در جلسه بزرگ حزبی ها گفت / يک تعداد اعضای بيروی سياسی و کميته مرکزی بر علاوۀ که برای حزب حق العضويت پرداخته به دو يا سه آدرس ديگر نيز حق العضويت ميپردازند که هدفش ، کشتمند ، نجم الدين کاويانی ، فريد مزدک ، کاروال ، لايق و وکيل بود و اما هستن عضو برجسته بيروی سياسی که < 8 > جای تماس داشته حق العضويت ميپردازد. همه گفتار اورا تائيد وکف زدند در جمع دستگير پنجشيری نيز کف ميزد کسی برايش گفت او کودن هدف ببرک کارمل تو هستی. پنجشيری گفت ميدانم بخاطری کف ميزنم که او «کم» گفت بنده به « 10 » جای حق العضويت می پردازم و او هشت گفت !

از اين گفتار بعد ها معلوم گرديد که او بر علاوۀ عضويت شورای نظار عضویت حزب اسلامی گلبدين حکمتيار را نيز داشته که با تنی يکجا دست به کودتا زد و در آن روزگار بدون فشار «مثل بلبل» به جرم خود اقرار و هم اکنون اسناد اقرارش در امنيت ملی موجود است. باچنين جنايت ، خيانت ملی، غارت و کشتار مردم سر بازان فرار هواپيما نظامی و به ياد و بود آقای پنجشيری، تنی و مومند «منارافتخار» می ساختن نی آقای پنجشيری تو «ريچارد» روسها نبودی در اولين روز بايد اعدام ميشدی ایکاش.
و حال بايد ملت به اين اقدام نيک دست برده تا روح سردار محمد داوود شاد گردد
برای پنجشيری طول عمر می خواهم تا در وطن مجازات گردد[امين الله حبيب]


اسم: کرنوال   محل سکونت: کابل    تاریخ: 09.07.2009

اجمله وروره، موږ ټول باید د ځانځانۍ له هغه اس څخه چې پرې سپاره یو راښکته شو . خلقیان ، پرچمیان او د نورو ګوندونو او تنظیمونو غړي هم ددې هېواد زامن دي .د ګوندونو ټول غړي خاین او وطن پلورونکي نه دي بلکې په دوی کې د هېواد ریښتینې ځامن شته.
زه دا منم چې په ټولو ګوندونو او په هغې ډله کې په پرچنیانو او خلقیانو کې هم ځيني داسې کسان شته چې هغوي له هېواد سره جفا کړې ده او ښای دا یو څو د ګوتو په شمير کسان وي.
دا کسان باید د واکمنو محاکمو لخواپه وړو لاسوندونو سره محاکمه او که پړ وپېژندل شي ، مجازات شي. داسې کار نباید یوازې خلقیانو او پرچمیانو سره وشي بلکې په هېواد کې چې هر چا له هېواد سره خیانت او درغلي کړې وي، په عین ډول تورن او بیا مجازات شي. ټولو خلقیانو او پرچمیانو ته کنځلې کول او ټول له یوه سره ګناګار ګڼل ، دا نه یوازې عدالت نه دې بلکې دا کار د سیاسي موخو لپاره کیږي.
ګناګاران او مجرمین په ټولو ګوندونو او تنظیمونو کې اکثریت نه جوړوي ، دوی برعکس یو څوتنه دي .موږ باید له چا سره په دوښمنۍ کې هم عدالت له پامه ونه غورځوو. موږ نن سبا ورورۍ او نږدیوالې ته ډېره اړتیا لرو ، دې خبرې ته باید ډېر پام وکړو. دلته زما موخه دا نه ده چې مجرمین دي نه مجازات کیږي ، بلکې د څو ګوتشمېرو کسانو لپاره ټوله توجه نباید موږ له اوسنیو ستونځو څخه بلې خوا ته واړوو او د څو کسانو په دوښمنۍ کې موږ د هېواد ډېر ریښتینې زامن هم له لاسه ورکړو. باید په اساسي ستونځو غور وکړو او د هغو د حل لپاره په ګډه او ورورۍ سره د حل لاره پيدا کړو.
اجمله وروره زه تاسو ورورۍ ته راغواړم. زه تاسره د مجرمینو په مجازات کې هم نظر یم. خو د هېواد د نورو ستونځو په حل کې به سره هم په ګډه کار کوو .خوښ واوسي.


اسم: اجمل   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 09.07.2009

دوستان عزیز سلام عکس العمل های را که وطنفروشان xxxx خلقی و پرجمی بعد از انتشار آن اعلامیه تا حال از خود نشان داده اند, یکبار دیگر برای مردم عذاب دیده ماثابت ساختند که یکی شان هم براستی شیر آدم را نخورده اند. وسلام.


اسم: غرګئ   محل سکونت: ډنمارک    تاریخ: 07.07.2009

په افغان جرمن انلاین ویب سایت کې د « اعلامیه مهم سه ګانه » په اړوند

د ۲۰۰۹ کال د جولای په څلورمه ، په افغان جرمن انلاین بریښناپاڼه کې د « اعلامیه مهم سه ګانه » ترسرلیک لاندې یو لیکنه خپره شوې چې ګوندې د افغانستان د پخواني خلک دیموکراتیک ګوند د سیاسي بیرو درې تنو غړو ښاغلو سلطان علي کشمند ، غلام دستګیر پنجشیري او اکاډیميسن سلیمان لایق ، دغه اعلامیه د ۲۰۰۹ کال د جولای په لومړۍ نېټه په اروپا ــ امریکا کې لاسلیک کړې او د ښاغلي سلطانعلي کشتمند په پته يي دوی ته د خپرونې لپاره ورلېږلې ده.
د اعلامیی او د هغې د متن د ریښتینوالې او درغلۍ په اړه تبصره ، خپله د یادشویو ښاغلو دنده جوړوي او د هغو له وسې پوره ده ، خو دلته په دې لنډه لیکنه کې د اعلاميي د لیکلو ، پتې او استولو په اړوند ځينې ټکې د پاملرنې وړ دي :

د اعلاميي لاسلیک د ۲۰۰۹ کال د جولای لومړۍ نېټه او ځای يي اروپا ــ امریکا په ګوته کوي.
په داسې حال کې چې دا مهال ښاغلئ سلیمان لایق ، کشتمند او پنجشیرئ یو له بله خورا ډېر لرئ او په بېلا بېلو لویو وچو کې اوسیږي او د منطق له مخې امکان نلري چې نوموړو دریواړو دې د جولای په لومړۍ نیټه یوځای دا اعلامیه لاسلیک کړي وي.
دلته باید د اعلاميي لیکونکي د اعلامیيي لیکلو له مخه د اعلاميي په ځای او نېټه پام کړئ وئ . څه ښه يي ویلې دي : دروغ وایه ، خو په شرع يي روغ وایه !
همدارنګه هغه نظریاتي توپیر چې نوموړي يي د تير پير د څېړنې ، د وسمهال او راتلونکې په اړه یو له بل سره لري ، دا خبره ناشونې کوي چې داسې یوه اعلامیه دې دوی په ګډه سره لاسلیک کړي.
بلخوا جرمن انلاین ته د اعلاميي د استولو پته هم ګډه وډه ده . د اعلاميي ترتیبوونکي ، د کشتمند نامعلومه پته ، یوازې د جرمني په یادولو سره چې له هغې څخه د ښاغلي سلیمان لایق پته نه معلومیږي او د پنجشیري هم ناڅرګنده پته ، دا ټول سره په بېړه او بېسوچه راګډوي او جرمن انلاین ته پرې اعلامیه لېږي.
د نوموړې اعلاميي د لیکلو ، پتې او استولو په اړوند د فارسي دغه جمله څه ښه صدق کوي :
« خسن وخسین هر سه دخترمغاویه بودند ».
د پورته جملې کومه برخه سمه ده !
نه حسن او حسین ، خسن اوخسین دي . نه دوی درې تنه دي . نه دوی نجونې دي او نه هم دوی د معاویه چې مغاویه لیکل شوي اولاد دي . اعلامیه بشپړه جعلې ښکاري او د ریښتینولۍ لپاره يي هیڅ دلیل او لاسوند نه لېدل کیږي.
بلخوا جرمن انلاین هم بېله دې چې د اعلاميي د لیکلو ، پتې او استولو په اړه يي لږ سوچ کړئ وئ ، هغه په بېړه خپروي . لکه چې خپله وايي : « علیرغم انکه فعلآ به صحت وسقم ان ابراز نظر شده نمیتواند ....... انرا بنشر سپردیم »
د رسنیو د قانون له مخې هغه لیکنه چې د ریښتینولۍ او درغلۍ پته يي نه وي لګېدلي، نباید خپره شي. که رسنۍ غواړې خپله بېطرفي وښۍ ، ریالیستیک او د ټولو لپاره برابره او یوشان وي ، باید لومړئ د یوه خبر په اړه ځان ډاډمن کړي او روسته يي خپور کړي.
د خبر د بېړنې خپورتیا پرځای به دا ښه وي چې خبر ریښتینئ وي !


اسم: و.ن ــ رهياب    محل سکونت: المان    تاریخ: 07.07.2009

هم وطنان عزيزم با اين ســه شــــياد ـ ســـه جنايتکار ـ ســـه عوام فريب ــ ســـه جاسوس رنگ باخته چندين دســـــتگاه اســتخباراتی هريک ـ ســلطان علی کشتمند عضو اصلی ــ ح .د .خ .ا .؟؟؟!!

فعلأ پناهنده انگلستان که با افتخار تابعت انگليس را پذيرفته به دستور ومزد سفارت جمهوری ايران فدراسيون را تحت نام ( غرجستان ) ايجاد تا قسمت های مرکزی هزاره نشين افغانستان را به کمک مالی وتدارکاتی ايران از بدنه افغانستان جدا تحت نام ( غرجستان ) کشور را اعلان نموده بنأ در اين فدارسيون برادران سلطان علی کشتمند .عوض نبی زاده . وتعداد ديگر از جواسيس ايران عضويت دارند . سلطان علی کشتمند در زمان صدارت خود نه تنها برای وزرأ دفاع . داخله . امنيت اکيدأ و مکررأ هدايت ميداد که با مخالفين رژيم از تشدد و تشديد حملات کار گرفته از قوای اشغالگر روس مکررأ تقاضا ميداشت مناطق مرکزی بخصوص .باميان .يکولنگ . جغتو . بهسود . جاغوری . را همه روزه مورد بم باران هوای وزمينی قرار دهند و چون سفير روس خسر دخترش بود هر خواهش وتقاضا او به خوشی پذيرفته ميگرديد . افغانستان فقير با پول مردم يک فروند طياره بزرگ (D.C---10) بوينگ را غرض سهولت مسافرين افغان در عهد شهيد سردار محمد داوود خريداری واگر هم وطنان توسط ان مسافرت نموده باشند واقعأ غرور و عزت افغانستان در ميان کشور های منطقه بود . بنده از قول مرحوم سيد غلام حضرت ريس مالی و عايدات شرکت اريانا و بعدأ ريس عامل شرکت اريانا که در فروش طياره بزرگ (Dc-10) هيت و عامل بود شنيده بودم . روس ها هر روز بالای دولت و ده افغانستان بانگ فشار وارد ميکرد که طياره بزرگ (DC -10) را فروخته 70 مليون قرض روسيه را پرداخت نمايند . سيد غلام حضرت ميگفت چندين بار به وزير ماليه اقای عبدالوکيل وبه شخص صدراعظم ملاقات انها را از فروش عاجل طياره برحضر داشته وفروش انرا ضربه شديد به اريانا وهم افغانستان ياد اورشدم که پيشنهاد بنده با تمسخر جواب دادند چه کنيم مسکو فشار وارد نموده . ومرحوم غلام حضرت ميگفت فشار مسکو يک سازش ميان صدراعظم .وزير ماليه وبانک مرکزی روسيه بود تا بهانه برای فروش پيدا گردد . اعلان فروش به شرکتهای بزگ ارسال گرديد هر شرکت که حاضر ميگرديد تا به قيمت مناسب خريداری نمايد با مخالفت سلطان علی کشتمند روبرو گرديده تا انکه شرکت امريکای با پرداخت [ ســه مليون دالر امريکای ] رشــوه به اقای کشتمند ايشان امر فروش طياره را به قيمت ارزان صادر نمود .

اقای کشتمند از وکيل خواست برادر هررزه و بيسواد او را بنام اسد کشتمند به صفت شاژدافير افغانی به تهران تعين نمايد . با تقرر اسد کشتمند به تهران اينده کشتمند ها ديگر تظمين گرديد .اسد توانست اعتماد وزارت اطلاعات جمهوری اخوندی ايران را حاصل خود وبرادرش طبق دستور روسها عضويت استخبارت ايران را حاصل و انها به عبدالعلی مزاری معرفی گرديده تا انکه در سال ۱۹۹۰ اقای کشتمند رسمأ از حزب قبلی خود استعفأ و رسمأ به < باند> وحدت جناح مزاری پيوست واز انروز در خدمت ايران قرار داشته اينک ديگر با کانديد دادن دلقک حبيب منگل انتظار استان بوسی ( C.I.A) امريکا را نيز دارند و هفته قبل اقای کشتمند در لندن از ملاقات وتماس حبيب منگل با سفير کشور متجاوز واشغالگر با مباهات وغرور ياد نموده و دهنش ماننده اشغال افغانستان توسط روس ها شرين گرديده بنأ اگر معذرت نيز طلب نموده باشد اين جنايتکاران قابل بخشش نبوده .

غلام دستگير پنجشيری : اين عنصر عقب گرا . تنگ نظر . قوم پرست . تجزيه طلب . مفتن . مخالف افغانستان واحد و يک پارچه . مزدور بيگانه ها . مزدبگير روسيه .تاجکستان و اکنون امريکا . ولی شوربختانه خوشبخت ؟! . در عالم نادانی . بيسوادی . کودنی . عضو بيرو سياسی .تره کی . امين . کارمل . و وزير رژيم ستاره شرق !! امين جلاد . کارمل وطن فروش . عضو حزب خلق .پرچم . گروه کار . شورای نظار .حزب اسلامی گلبدين . اگنت روس .تاجکستان . ترکمنستان .و فعلأ امريکا . او از اغاز فعاليت سياسی تنها وظيفه او تفتين . شقاق ميان رفقای خود وميان مليتی بوده و يک شارلتان ميباشد . دست او در قتل هزاران هم وطن غرق در خون وشريک جنايات تره کی ـ حفيظ الله امين و ببرک کارمل بوده و قاتل اصلی سردار محمد داوود و خانواده او ميباشد . او وبرادرش داوود پنجشيری در قاچاق سنگ زمرد به کمک برادران احمد شاه مسعود تا اکنون نقش مرکزی داشته . چون اين مرد هزار چهره با شهنواز تنی وگروپ او دست خود را با گلبدين حکمتيار شريک دست به کوده تا زده وباعث شهداد هزاران هم وطن وسربازان گرديده ديگر علنی نقاب از چهره او افتاد دوکتور نجيب الله که از قبل متوجه اين خاين و شارلتان بود او را دستگير ولی به کمک روس ها از اعدام نجات يافت و اينک برضد او جفنگ مينويسد و يکی از فعالين شورای سنگ فروشان نظار بوده .

سليمان لايق : هر سازمان .هر حزب يک يا چندين شيطان . منافق . ميداشته باشد که هميشه برای منافع خود تلاش نموده در حزب خلق وپرچم اين شيطان سليمان لايق ميباشد . او هزار چهره دارد و خوب مهارت دارد چگونه مزدور گردد وبرای کی جاسوسی نمايد .او جاسوس روس بعدأ پاکستان واکنون برای اشغالگران امريکا شعر سروده همکار انها ميباشد . هم وطن عزيز اگر اين جنايتکاران از معذرت و پوزش ننگ دارند و انتظار دارند که ملت برای انها رای داده نماينده انها را بنام حبيب منگل دست بوس سفير امريکا رای دهند ديگر کور خوانده بيايد از طرق فشار و قانون انها را مجبور به پوزش ساخته يا در صورت مقاومت به محکمه مردم تسليم نمايم .

( و.ن ــ رهياب ــ المان )


اسم: هیواد وال کابلی   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 06.07.2009

دوستان عزیز امروز دستگیر پنجشیری نوشتۀ بیرون داده که در آن اثری از ندامت خوانده نمیشود. این نوکر سرسپردۀ روس ها و قاتل مردم افغانستان از کجا اینقدر شهامت پیدا کرده باشد که از مردم افغانستان بااین سادگی معذرت بخواهد. خواهشمندم به وبسایت پاینی رجوع نمود و خود را مطمئن سازید.

http://khawaran.com/اجتمـــاعی/پا-سخ-روشن-به-جعلکاران-تاریخ-معاصر.html


اسم: ابرهیم کاکر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.07.2009

دوست محترم سدید نوشته تان جالب است اما غیر مکمل زیراکه مردم افغانستان شاهد عینی تطبیق پلان صلح ملل متحد بودند که به ابتکار بدرگ کارمل و بی وطن مسعود که در عمل هردوی شان اجنبی بودند و عملیکه انجام دادند این مطلب ثابت شد که در اجنبی بودن شان شک نیست.
کودتای حمل 1371 را که کارمل از حیرتان آغاز نمود و تا کابل ذریعه باند جنابیتکار مسعود رهبری شد عملی بود غیر قابل بخشش ، زیرا این باند جنایتکار بخاطر غصب قدرت از راه غیر مشروع علیه پلان انسانی ، اسلامی و افغانی ملل متحد قدعلم کردند و قدرت را غصب نموده و کشور ما را به یک جنگ تمام عیار دیگر کشاند. درین لست باید ربانی ، سیاف ، حکمتیار، محسینی ، محقق، فهیم، عبدالله مربع ، دوستم (خالد بن ولید)، تنی ، کاویانی ، مزدک ،عظیمی ، دلاور، فامیل بدرگ کارمل و اجنبی مسعود و غیره بایست شامل میشدند.
اگر هدف هموطنان به محاکمه کشانیدن جنایتکاران است درین صورت باید هر دو بخش جنایتکاران هم سرخ و هم سیاه باید محکوم شود و دیگر اینکه میگویند که شکم تا شکم فرق است ، بدرگ کارمل یک کافر را اورده بود و جهادی ها 35 کافر را بر کشور مسلط کردند.
کارمل و کشتمند شاید هستی ملی را برابر به دزدان جهادی غارت نکرده باشند، زیرا که یکی شان در داخل و خارج قصر ندارد در حالیکه دزدان جهادی در سراسر جهان قصر ها دارند، از بی ناموسی کمونستها سند در دست نیست در حالیکه از بی ناموسی جهادیان مردم به بینی رسیده و در زراندوزی نیز تفاوت دارد کمونستها با یک معاش معمولی در برابر همه دشمنان مادر وطن قاطعانه میرزمیدند و تا سرحد تطبیق پلان صلح ملل متحد کشور را مثل مادر حفظ کرد و جهادیان جمع کافران سراسر جهان در مقابل یک طالب پای لوچ و کون لوچ توان دفاع ندارد، در حالیکه معاش شان نیز دالری و از چند مرجع معاش میگیرند این تفاوت عقیده و ایمان طرفین به میهن را نشان میدهد.
اگر کودتای کارمل - مسعود صورت نمی گرفت این دزدان وحشی سرخ و سیاه اصلاً در داخل کشور حماسه آفرین جای پا نداشتند و باید تا پای عمر در خدمت پنجابی های بی تنبان زندگی میکردند، نه اینکه در راس قدرت تبارز بکنند. از همین سبب است که میگویند : دسپو له خواری گیدری پر بامو گرزی ، همین کودتای کارمل - مسعود بود که امروز مردم ما در یک جنگ دیگری که ختم آن قابل تصور نیست به سر میبرند و نجاتگر کشور نیز در وجود دزدان غارتگر متصور نمی شود.
با در نظر داشت واقعیت عینی جامعه لازم است تا قضایا را تحلیل کرد و کشور را از دست باند جنایتکاران نجات داد ، نه در چوکات تنگ نظر جهادی و ستمی.
واگر همین طرز تفکر جامد و غیر علمی و غیر تحلیلی روشنفکران افغان باشد نزدیک است که کشور ما به مرحله دیگر جنگ عظمت و قدرت داخل شود، ما شاهد هستیم که کشور ما در نتیجه ابتکار کارمل توسط شوروی ها اشغال شد نه توسط همه رهبری حزب حاکم وقت، در حالیکه امروز توسط ابتکار همه تنظیم های جهادی منفی حزب اسلامی و طالب ، کشور ما ذریعه غرب بی کلتور اشغال شد و جهاد لغو شد، ایا اشغال امروز با اشغال کارمل فرق دارد؟ و یا اینکه کودتای سرداران طلایی و اشغال جهادیان غارتگر در خطا و گناه محسوب نمی شود؟
ایا جهاد جهادیان غرض آزادی کشور بود و یا غصب قدرت؟
اگر برای آزادی کشور بوده پس چطور بعد از خروج شوروی ها جنگ هزار بار شدید تر شد، و چطور همین کمونستهای کافر و همین جهادیان تیکه دار اسلام تحت قومانده ماسکو - تهـــران با هم یکی شدند و پلان صلح ملل متحد را نابود کردند و این عملیات که تحت رهنمایی کارمل بوده شما روشنفکران آنرا انقلاب اسلامی خطاب مینمایید؟ یک جهت یعنی کمونستها را جنایتکار و جهادیان را فداکار قلم داد مینمایید؟ این کدام عقل سلیم ایجاب مینماید که یک گوش خر را کافر و گوش دیگر آنرا مسلمان گفت؟
ایا امروز همین کافر دیروز و مجاهد دیروز در جبهه ملی باهم علیه حاکمیت ملی متحد نشده اند ؟ ایا انها مشترکاً علیه منافع ملی غرض غصب قدرت با هم یکی نبودند؟
اگر همین ملا باشد و همین طالب حال این حجره بی صاحب در حال تباهی است وبس!


اسم: SALIM   محل سکونت: KABUL    تاریخ: 06.07.2009

د افغان جرمن استازو!
تاسو بايد ملاحظه کاري و نکړی، خپل موافق او مخالف نظريات بايد خپاره کړی ، اوس هر څوک په هرڅه پوهيږي !

دا يوه ډېره بې عزته او بې شرفه د خپلي ګېډي نه اختراع شوی بدعت دی . په دې کار جنايت کاران او مفسدين لانور هم تشويقيږي ټول انساني او اخلاقي معيارونو تر پښو لاندي کړي او هر څوک چي هر څه يې زړه غواړي د خپل حريف په ځپلو کي د هغه نه کار واخلي .

ويل کيږي د افغان جرمن سايټ سرغنه ماويستي شعله يان دي . ځان يې په ريا اوتذوير سره د ولس په مطرحو نهادو کي ننه ايستلی دی او دهغوی نه په ماهرانه توګه کار اخلي . خلک وايي اوس بيا دغه ډله غواړي خپله د چينايانو ايډيالوژي دلته و ازمويي او دوه درې مليونه افغانان بيا هغوی د خپلي ايډيالوژۍ د تحقق د پاره قرباني کړي . بس د همدغي لاري ګوډاګيان پاتې دي چي ځان و ازمويي او د افغان ولس نه د بهرنيانو په ګټه انتقام واخلي .
v زموږ وطن خو بې له هغه هم د ايډيالوژيو، د وسلو، د ټروريزم، د رنګا رنګه ډيموکراسيو، او د بدنامه اسلامي ګوندونو او تنظيمونو د د سلو ګوندونو د په لسهاوه بېسواده جمهور رئيسانو کانديدانو ، د پردي هيوادو د وسلو د آزمويلو لابراتوار ګرځېدلی دی ، وژني په افغانانو کوي ، کورونه زموږ ر ا خراپوي، وطن زموږ راتکه تکه کوي، افغانان هغوی يو دبل سره اچوي خو ريسرچونه هغوی راباندي تکميلوي، خپل حريفان هغوی را باندي ځپي تر څو زموږ پر لاښو باندي ځانونه و نفتي څاهانو ته ورسوي!


اسم: محمد نعیم بارز    محل سکونت: پاریس    تاریخ: 06.07.2009

ستایش آقای محترم سید هاشم سدید را که با قلم و منطق توانا موضوع را خوب استدلال و کاملاً روشن نمودهاند.
به تائید باید گفت : واقعاً هنوز که برای معتقدین به انقلاب و یا جهاد که کشتار هزاران انسان بیگناه و ویرانی کشور را در پی داشت، هدف مقدس و آرمان والای پنداشته میشوند، بسیار زود خواهد بود باور کرد که آنها در ا ثر باز اندیشی به چنین وجدان آگاه و ذهن بیدار رسیده و چنان شجاعتی را در خود دریافته باشند که از گفتار و کردار شرم آگین و ننگین گذشته شان به چنین اعترافی بپردازند.


اسم: نورانی    محل سکونت: لندن    تاریخ: 06.07.2009

این xxx نه عزت دارند و حیثیت. قتل و غارت و بربادی وطن ما برای خاك فروشانی مانند سلیمان لایق، كشتمند و دستگیر پنجشیری كمترین فرقی نمیكند. هنوز هم این xxx میخواهند كه خاك به چشم مردم بریزند و هویت ناپاك خود بپوشانند. پنجشیری در هر مصاحبه ای خود صرف لفاظی میكند همانطور كه در كمیته های حزبی خود صحبت میكرد. اگر این مزدوران اجنبی معذرت هم بخواهند، صرف با عذر نمیتوان جنایات ۱۴ ساله را مورد عفو قرار داد. اگر این خائنین در گورستان هم بروند كه میروند، مردم افغان استخوان هایشان را محاكمه خواهد كرد.


اسم: اعتماد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.07.2009

جناب محترم آقای سدید!
نوشته مختصر تان بسیار عالی بود. ارزش چند مقاله را دارد.اما همانطور که حدس زده اید یا بهتر بگویم همانطور که تحلیل نموده اید اینان آنقدر شرف نداشته اند که چنین عذر نامه را در پیشگاه مردم افغانستان تقدیم نمایند. هماکنون زمزمه های مبنی بر جعلی بودن این اعلامیه بالاست. شاید کسی خواسته با چنین نوشته یی به این ها بفهماند که بهترین راه رستگاری وجدان شان در چنین عملی است. اما اینان که وجدان ندارند این پیام را با کدام "آنتن" های خود دریافت دارند؟ ارزیابی شما دقیق است.

اینان چنان از درون سیاه گشته اند که نمیتوان درون و ماهیت آنها را با تیزاب های تمام جهان نیز سفید نمود. بعضی از اینان بر عکس بسیار وقیح تر گذشته نیز تشریف دارند.هنوز این ملت قرضدار این هاست.اینان خود را در زیر جنایات مجاهدین ، طالبان و عمال گوناگون امریکایی پنهان می دارند. غافل از اینکه جنایت را با جنایت نمی توان پنهان نمود.

عمال اتحاد شوروی و عمال امریکایی (چه سکه مانند مجاهدین وتکنوکرات ها و چه نا سکه مانند طالبان و غیره) اکنون در دادگاه وجدان و تفکر مردم محکوم گشته اند هر کدام اینها بخواهند خود را در زیر جنایات همدیگر شان پنهان دارند فرقی نمی کند. برای مردم همه ی شان سر و آخر یک کرباس اند.
درود بشما


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.07.2009


علامیۀ مهم سه گانه - با یادداشت پورتال



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved