Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده، سال 2012    نویسنده:  افغان جرمن آنلاین

 
اسم: غوث جانباز   محل سکونت: بلژیک    تاریخ: 01.01.2013

ګران ا انجینیر صاحب عزت الله ستاسو له پیرزوینی او تشویق نه یوه نړی منندوی یم. ډیره مهربانی مو ده. تاسو دی خدای تل ودان لری. زه به خپله هڅه کوم...
په ډیری مینی او درناوی
غ. ج.


اسم: ناصر تیموری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.12.2012

یا رب مارا تو بہ رحمت جان دہ ۔۔۔ درد ھمہ را بہ صابری درمان دہ
این بندہ چہ داند کہ چہ می باید جست ۔۔۔ دانندہ تویی ھر آنچہ دانی آن دہ
”عبداللہ انصاری”

مرحوم داکتر عبدالصمد حامد یکتن از مشتاقان پیر ھرات بودند !
بہ مناسبت درگذشت شخصیت علمی، اداری و سیاسی کشور عزیز افغانستان مراتب تسلیت و غم شریکی خویش را بہ این وسیلہ برای خانوادۀ محترم آن مرحوم ،دوستان محترم آن مرحوم و مسؤلین محترم سایت وزین جرمن افغان آنلاین بہ عرض رسانیدہ ، برای آن مرحوم از بارگاہ خالق مھربان طلب آمرزش می نمایم.

روان آن مرحوم شاد و یادش گرامی باد

ناصر تیموری


اسم: انجینرعزت الله   محل سکونت: کالیفورنیا     تاریخ: 30.12.2012

پدی توګه ښې هیلې او راڼه تمنیات د ښاغلی غوث جانباز درانه حضور ته ډالی کوم . دعا کوم چې الله پاک دی جوړ او بریالی ولری او په نوی کال کې دی زموږ سترګې د ده په لا ډیرو او نورو با ارزښته لیکنو او ژباړو روښانه کړی .
ودان اوسئ


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 28.12.2012

هموطنان معزز سلام به شما
در رابطه به شش جدی و بعد آن
درین روز ها مسایل متعدد راجع به تاریخ کشور و ازجمله شش جدی با بحث های افراط وتفریط میخوانیم. درین مورد و درمورد تاریخ کشور خویش با تلخی های و خوبی های آن با خطا و اشتباهات و جنایات آن باکسب تجارب و نګاه و امید به حال و آینده مسایل اند که دراذهان ماخطور میکند و هست موارد که نمی خواهیم آنرا بخاطر داشته ویا آنرا بیاد آوریم. ګذشت، عفوه و فراموش کردن، انتقام، تعصب و کینه حالات اند که بر ما درموارد مختلف غلبه میکنند. من درین مختصر بالمواجه چند مطلب را ضرورت میدانم:

ګذشته را نمی توان پاک کرد ونه هم خرید و نه هم تغییر داد. یاد ګذشته برای حال و اینده حتمی است. من به فراموش کردن و عفوی که منجر به فراموشی شود باور ندارم و آنرا سفارش نمی کنم. باید ګذشته را بیاد داشت و ازآن درس عبرت ګرفت. مسأله عفوه و فراموش کردن دو مطلب جداګانه اند. تأمین عدالت و عاملین و قربانیان را باید شناخت و راه خویش را باید روشن کرد. دربررسي و تحلیل ګذشته یکی نیت نیک و خدمت است و دیګر هم خدمت. صرف نیک نیک برای خدمت کفایت نمی کند. هست موارد که بانیت نیک و قایم کردن نظام عادلانهء جهانی که شعارهیتلر هم بود به هزار های جنایت بشری دست زد و توانست هم هزار ها هزار وحتی میلیون ها انسان جرمن را به عقب خویش به عنوان خدمت و نظم عادلانهء جهانی بکشاند. اما عمل آنچه شد که شد و جنایت صورت ګرفت. درین راستا آسان سازی مجاز نیست. آسان ساز یک بې عدالتی دیګر است. و درموارد نتیجهء معکوس و کنتراپرودکتیف خواهد داشت و دارد. دربررسی ګذشته جدا کردن مسؤولیت جزایی، اخلاقی، ایمانی، وجدانی و انسانی وسیاسی حتمی است. حزب و سازمان که درجامعه مسلط بود و درزمان آن حزب و سازمان وحاکمیت جنایت و تخلف شده آن حزب و سازمان در مورد مسؤولیت سیاسی دارد و از آن اعمال جوابګو است. شخص و فرد که ماننده ګرداننده نظام جنایت کار به جنایت دست زده مسؤولیت جزایی دارد و باید جوابګوی جزایی باشد و از تخلف و جنایت خویش جوابګو باشد. اما انهای که جنایت نه کرده اند اما به بدی آګاهانه ویا نا آګاهانه کف زده اند اخلاقی، وجدانی و انسانی مسؤول اند وباید به همچو کف زدن پشیمان بوده و به تلافی آن بپردازند. درین راستا همه را دریک جوال انداختن دردی را دوانمی کند بلکی صف متخلف را وسیع ساخته و به سرباز ګیری شان زمینه سازی میکند و این را مانباید به نفع شان اجرا کرد. ونباید خود خدمتګار آنها شد که ما آنها را نمی خواهیم و نمی خواستیم.

آمدیم به یک توجیه دیګر ما خدمت میخواستیم و خدمت کردم و ... چرا ما را بد میګویند؟ بلی افراد و اشخاص معین از همان اول قصد خدمت داشتن و به تعبیر خویش خدمت هم کردند اما درین حاکمیت ها جنایت شده و کسې آنرا مرتکب شده. لذا مسؤولیت ها را نباید مغالطه کرد. مردم حق دارند دست به ګریبان آنها باندازند که درحاکمیت بودند و این درتاریخ کشور ما روشن لذا جناب و متخلف شخص بوده وباید ازآن جوابګو باشد ودر بیشتر از سي سال تاریخ کشور ما این احزاب و این متخلفین که به حاکمیت داشتند باید جوابګو باشند ودرین راستانباید بنابر اینکه درمقطع و زمان معین درجای معیین بود حتما احساس مسؤولیت جزایی کرد. اما اخلاقا و اینکه به بدی کف زده شده باید احساس مسؤولیت کرد و الله تعالی را حاضر و ناظر دانست که هست.

کمی مشخص این جنایات تا ایندم از خاطره های که حد اقل در ظرف ۴۰ سال ګذشته اجرا شده و مردم همه میدانند که کدام حاکمیت و کدام حزب و سازمان چه کرد؟

جوانب دیګر قضایا هم وجود دارند اما من به ارتباط موضوع میخواهم تمرکز کنم که دیدآشتی ناپذیری طبقاتی، تعریف دولت وسیلهء فشار یک طبقه بالای طبقهء دیګر، تقسیم عادلانهء نعمات مادی، تنظیم عادلانهء روابط با وسایل تولید و د...... به چیزی دیګر به جز به جنایت نمی آنجامد و بقیه افراد درین چوکات قربانی اند.

بلی ملت ما از حماقت و شرارت و فتنه ګری های شخصی، ایدیولوژیکی، زبانی و سمتی و خود خواهی و حرص انسان عذاب میکشد و این پروسه ادامه دارد الهی رحم کند

آمین تشکر


اسم: سعیدی   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 24.12.2012

سلام خوانندهء معزز
به سایت افغان جرمن آنلاین همیشه سر میزنم ومیاموزم. از کارکنان این سایت سپاس میکنم.
مطالبی را میخوانم که مرا درین راستا جداً تشویش سراپا فرا ګرفته و به آیندۀ کشور، مردم و امر صلح بیشتر تشویش میکنم.
اظهارات مسؤولین کشوررا که با کذشت بیش از یک دهه در حاکمیت با داشتن بیشتر از ۱۰۰ وزیر مشاور و آرگاه و بارگاه بازهم نادرست افاده و نادرست موضع.
وای بر حال ما: به موضع بدون امادگي و مستقیم به نحوی که در بخش خبری افغان جرمن آنلاین میخوانم:
افغان چارواکي: په قطر کی د طالبانو ددفتر عړي باید په معتبرو اسناد معرفي شي:
دا تخنیکی مسایل دومره له سره مهم ندي چه د وطن لمړی او اول گته گوری مشران پرې وخت ضایع کوي. د سولی پرمحتوی او اصولو او د سیاسي توافق اصول او تعاریف باید روښانه او توافق وشي.
۲۴/۱۲/۲۰۱۲ حامدکرزی: قرار دادهای کلان بدون اجازه افغانستان امضاء میشود. .....
اول اینکه قراد داد ها جمع و میشود مفرد است. دوم اینکه دقیقاً در قرن بیست و یک و افتصاد بازار آزاد و اینکه پول کسې است و برای سرمایه گذاری در بخش مصرف میرسد حتمی نیست موافقهء دولت حکومت افغانستان گرفته شود. این راه حل دارداین ضرورت به قانون دارد و در قانون حقوق و وظایف و مکلفیت های سرمایه گذاران در افغانستان روشن میشود و باید قانون را تطبیق کرد. درین راستا نقش بلند بردن مطبوعات و معلومات به مطبوعات به صورت مشخص چې پُل که به یک میلیون قابل ساختن است به ۲ میلیون میسازند. مردم و جهان باید بداند و درین نقش حکومت و دولت باید مساعدت کننده آزادی مطبوعات باشد که باز میگردد به حاکمیت افغاني. درین راستا ناظر بودن قانون در تمام مراحل اجرای پروسته از داوطلبی تا اجرای با کوالیته و اخذ مالیه و تکس از عواید و ... بلاخره تسلیمی جنس با ستندرد های بین المللی و جریمه ها در صورت تخلف و اخذ جواز و فسخ جواز برای شرکت تجارتی اجرا کنندهء پروژه در صورت تخلف و ..... دهها تدابیر است که دولت افغانستان و حکومت نتوانسته امور را سازمادهی و هماهنگ و مطابق به قوانین کنند. لذا گناه به گردن این حاکمیت است تا به منابع خارجی. آنها میدانند که حاکمیت ضعیف، بی کفایت و آغا بلی است لذا چنین میکنند. اعمار مکاتب و پروژه های بس قیمتی در بیس ها و محلات نظامی انگلیس در افغانستان و خارج از تمام نقشه و برنامه های کشور ما که قرار است به صورت مصرف ضایع شده بعد از خروج خارجی از هلمند باقی بمانند یکی از نموده های مسلم این حالت نیز شده میتواند. عدم اعتراض به موضع و نگه داشتن کرسي و چوکي های پُر درآمد و آن هم به هر قیمت، نتیجه همین است. حالتی که در عدم اجرای وظایف محوله توسط آقای فطرت در کابل بانک رُخ داد. تخلف از قانون نکردن کاری که باید مؤظف بکند و کردن کاری که نکند.
مسلم این است که مؤظفین در حالت بس خوب حق السکوت های خوبی از جانب این سرمایه گذاری ها دریافت میکنند درین شک و تردید ندارم.
مانع شدن ازین وضع نه به گریه میشود و نه هم به شکوه که آن حق من خارج از صلاحیت واداره ام. حاکمیت و مسؤولین باید به جای شکایت کار عملی و تدابیر عملی اتخاذ کنند.
کشته شدن نظامیان خارجی توسط نظامیان افغان برعلاوهء عوامل جهادی مسایل دیگر تجاوز و تخلف از اصول اخلاق و جبر و اکراه را نیز دارد که تقریباً در هر صورت صرف و صرف به طالب و طالب بازی خلاصه میشود. درین راستا دقت لازم به کار است.
آمدیم به لوی درستیز اردوی پاکستان از صلح در افغانستان دفاع کرد ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
کل گفت و احمق باور کرد.
پاکستان و ماهیت پاکستان چنان است که نمی گذارد در افغانستان حکومت متکی به خود و صلح قایم شود. این دیگر نخواهد شد. پاکستان در افغانستان حکومت دست نشانده می خواهد و برای این کار از هر وسیله به شمول حرکت طالب و ... به اجازه و بدون اجازهء شان استفاده کرده و میکند. این دیگر شدن تقریبا محال. پاکستان میداند در سرزمین بیگانه بوجود آمده و اهمیت پاکستان در تشنج و افراطیت و بقای افراطیت است. شعار جنگ سرد که از افراطییت باید به نحوی خویش استفاده کرده به صورت عملی باقی است. مشکل حرکت افراطیت مشکل افغانستان نه بلکی مشکل پاکستان است و این باید در میدان محل کارزار داشته باشد لذا جهاد حلقات دینی در افغانستان را جهاد و در پاکستان شرارت اعلام میدارند و این مغز ګفت است. لذا پاکستان وقت کمایی کردن میخواهد و از جهان جزیه میگیرد و فریب.
جنگ سالاران د واک په لټه کې دي: ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
چرا نې قابل فهم است اما باز هم قوانین کشور و حاکمیت قانون و معافیت و ... کمبود دولت و حاکمیت کابل و ادارهء ضعیف و در موارد نامشروع عامل این وضع است.
چرا موقف طالبان نسبت به گذشته نرم شده است؟ ۲۴/۱۲/۲۰۱۲ بخاطری که اصلا ً نرم نشده مصالحه به معنای بی هویت سازی نیست و نباید باشد. ضرورت است که با وقت بازی کرد و سال ۲۰۱۴ نزدیک می شود. پاکستان می خواهد که دوستان شمال افغانستان خویش را با همان مخالفین مسلح افغانی نزدیک کنند که همه در مورد مسأله دیورند لاین توافق کرده می توانند. و یا به نحوی به نفع پاکستان گذشت کرده می توانند. لذا این یک جانب از تلاش است. برنامه های اصلی کماکان باقی است و وضع درین راستا تغییر نکرده.
دبگرام له زندانه ۱۲۰ سیاسی زندانیان خوشی شول ۲۴/۱۲/۲۰۱۲:
عجب زندانی شخص را به صورت غیر قانونی بخاطر ریش و ... ګرفتن بدون وارد کردن اتهام مدتها توقیف کردند و نام آنرا زندانی بدون حکم محکمه که مدتها بدون سرنوشت ماند گذاشتن و نام آنرا دیموکراسی و عدالت میگذارند شرم شرم شرم بر این عدالت.
تصادفی نیست که میگویند تا زمانیکه عدالت نباشد صلح نیست. این را باید قبول کرد ور نه همین انسان کشي و زجر انسان و انسانیت و خطر ادامه خواهد داشت.
پاکستان - رحمن ملک - یو ځل بیا بهرنیان به ترهګری متهم کړل ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
هم تروریست را تربیه و هم پرورش و هم توافق میکند و عم ایجاد و هم پرچون فروشي و هم تجارت سیاسي به تروریزم و هم دیگران را متهم به تخلف این است چشم سفیدی در قرن بیست یک و این است بی کفایتی جانب افغانی که به جهان اسناد داده نمی تواند که پاکستان دورغ میگوید.
و آمدیم به سنخان جانان موسی زی ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
مصالحهء سیاسی تا حال برای فریب و ادغام یکدیگر و دادن و گرفتن مشروعیت از غیر مشروع و از طرق غیر مشروع و با وسایل غیر مشروع. برای رسیدن به صلح تعریف شده که منافع و مصالح کشور و مردم و امر بشریت درآن تأمین شود این قانون اساسی باز اینقدر مهم است؟ عجب بی کفایتی در مواضع سیاسی. ما تمام آنچه را که مردم افغانستان بخواهند خواهیم کرد. این است جواب. و چنین باید باشد.
انگلستان شهزاده د طالبان قومندان وواژه: 24.12.2012
یعنی چه من خو این را نفهمیدم. جنگ و مجادله جریان دارد و درین راستا حلوا تقسیم نمی شود و این په پروسهء صلح کدام تضاد ندارد. صلح به جای خویش و دفاع از مواضع کشور و مردم و یا منافع نیرو هایم وجود - قانونی و یا غیر قانونی به جای خویش باقی است.
خبر کشته شدن ملا برادر توسط پاکستانی ها باز هم ثابت می سازد که برای پاکستانی همان برنامه های خودش مهم و اساس است و به آن ادامه خواهد داد. بر افغانها است تا بیدار شده از برادر کشی دست برداشته از قربانی های بی ضرورت جلوگیری کرده و دست به کار شده و به جهان قناعت بدهند که در کشور خویش سرنوشت خویش را بدست بگیرند.
از امکانات بیشتر از یک دهه فرصت ها و امکانات زیادی به هدر رفت و دیگر وقت برای ضایع شدن وجود ندارد ملت ما و امر صلح در خطر است و ماباید دست به کار شویم.

تشکر سعیدی لندن


اسم: غوث ج   محل سکونت: بلژیک    تاریخ: 22.12.2012

دانشمند عالیقدر، عباسی صاحب سلام و احترام زیاد من تقدیم شماعزیز باد!
از اینکه از کار کوچک من با این همه محبت و توجه پدرانه یادآوری نموده اید، از شما یک دنیا سپاس و امتنان قلبی خود را ابراز میدارم. شما بزرگوار همیشه در حق بنده توجه زیاد داشته و کوچک نوازی نموده اید. تشویق و حمایت شما را من همیشه احساس نموده ام و از آن هر چه بیشتر قوت گرفته ام.
شما از کسانی بودید که بسیار زود به اهمیت تحقیقی - تاریخی این اثر پی بردید و حین پروگرام وزین خود در تلویزون "پیام افغان" سوالهای عمیق، مستدل و موجه را پیرامون مسائل مندرج در کتاب مطرح ساختید و ما و شما یکجابالای آن بحث نمودیم...
از شما دانشمند و محقق محترم یکبار دیگر دوستانه تمنا دارم تا "دست ها را بر زده" و نقدی علمی را در رابطه به محتویات " وایروس آ... (هجوم شوروی)" بنویسید. شکی ندارم که زحمت شما ماندگار خواهد بود.
یکبار دیگر مراتب احترام عمیق خود را خدمت شما ابراز داشته، دست تان را برادرانه می فشارم.
غوث ج


اسم: غوث جانباز   محل سکونت: فعلاً مقیم بلجیم    تاریخ: 22.12.2012

هموطن گرانقدر وحید الله از آلمان سلامهای صمیمانۀ مرا بپذیرید. از اینکه کار بنده مورد توجه شماعزیز قرار گرفته است از شمایک دنیا شکران و امتنان خود را ابراز میدارم.
آنچه که به برداشت شخصی من ارتباط می گیرد، باید اعتراف کنم که حوادث مندرج در کتاب مرا سخت تکان دادند و بنابر همین دلیل متوسل به ترجمۀ آن شده و خواستم وطندارانم را در جریان قرار بدهم و با آواز بلند هم میهنان خود را دعوت نمایم:
" باید ما مردم، ارزش هایی تاریخی و ملی خود را احترام کنیم، دستخوش بازی هایی حلقات مکار و منفعت جوی خارجی نشویم، زیرا در نتیجه هیچ خیری ازآن به ملت و میهن ما متصور نخواهد بود."
قلباً میخواهم تا منبعد افغانها عمیقاً از تاریخ بیاموزند و کارنامه هایی فاجعه بار کودتاچیان خلق و پرچم دیگر هیچگاه تکرار نشود!
با سلام و حرمت مجدد
غوث ج.


اسم: ظفر   محل سکونت: پشاور    تاریخ: 21.12.2012

هموطنان عالیقدر سلام بهمه وفرد فرد از شما نویسندگان وازطریق این برنامه به همه افغانها تقدیم باد!
امابعد بمطالب ونگارش هموطنانم به درک وموشکافی هریکی سلام وافتخار دارم که درباره وطن مردم کلتور ننگ وغیرت افغانی وطن دوستی وامثالهم با کلمات زیبای دری افغانی اقدام ومارا رهنمایی سیاسی ادبی اجتماعی دارند ولیک دربعضی اوقات ودربرخی موارد بمشاهده می رسد که یک نویسنده درباره تراوش فکری برادر دیگر متوصل به کلمات واعتراض میشود که ازان برداشت دیگری باید کرد شایدحرفهایم با نظر برخی ازبرادران ناسزا باشد اما فکر میکنم اکنون فرصت است نهایت حساس وقابل توجه دانشمندان که شما اطلاع دارید قبل از خروج نیروهای جهانی برخی از مراجع بالوسیله روابط خاص خود برای افغانهاکمک های وسایل کشتاروغیره دارند ایا کافی نیست که در این زمان همه خصومتها رشک وحسد کینه ونفاق را فراموش کرده برای مسایل روز باوحدت تصامیم سازنده داشته باشیم وبا کلمات نهایت ارزنده سیاسی در مورد ابراز عقیده نمایم بعقیده ناچیز افغانها در قسمت حفظ وطن مردم ننگ وناموس استقلال ازادی حق خودارادیت رقیب نداردوثابت کرده که غیرت افغانی یعنی چه
یک پیشنهاد بود بالطف خلص اغماض خواهید فرمود.


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.12.2012

سلام محترم جانباز،
بسیار تشکر از ترجمه اثر تاریخی در باره مداخلات شوروی در افغانستان، چه مطالعه آن من را بیاد رخدادهای تاریک دوره طفولیت ام انداخت. زمانیکه هیچ دلیل وعلتی به آنهمه کشتارها، جنایتها، خیانتها، دروغها،عمال مسخره آمیز و جنونی وطنفروشان نمیدیدم. اگرچه اکثر بازیکنان بازی خون آلود ـ طوریکه باید - به جزای اعمال شان نرسیدند، ولی تا حدی تسلی قلب به خواننده بعد از مطالعه حوادث پشت پرده حاصل میشود. چه کاخ ظلم را اگر مردم نشکنند، زمانه خراب اش میکند. امید است در جوامع افغان و روسی بحث های جدی و مسلکی در باره حوادث تاریخی دوره تاریک آغاز شوند.


اسم: ع. احمدزي   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.12.2012

هیچ شکلی بی هـیولی قابل صورت نه شد
آدمی هم ،پیش ازان کادم شود، بوزینه بود

جناب حميدالله روغ بحث جالب را در قبال اين شعر بيدل به راه انداختند، اگر چه من نه شاعر و نه با شعرا چندان آشنايي دارم و حتِی از نوشتن مضمون ساده با مشكلات املايي و انشايي درگيرم، چون موضوع جالب است و من هم نوشته ها را تعقيب كردم، از اينكه يك شعر به چه اندازه توانسته گنگ ولي پر معني باشد که با همه كنج كاوي باز هم گنگ بماند جالب است،
اما اين بحث مرا هم مجبور ساخت در اين موضوع به اندازۀ توان و برداشت ضعيف خود فكر كنم، به گمان بنده مقصد بيدل از سرودن اين شعر برداشت عوام بر موجوديت بوزينه است نه انسان، بعضي عوام (مسلمانان) را بر اين بود (است) كه اگر كسي از مقابل نماز گذاري رد شود گناه بس بزرگی را مرتكب شده و انسان با اين عمل اش از انسانيت خارج شده و به صورت شادي (بوزينه) تبديل مي شود، به اين معني كه تمام بوزينه ها را كه همين حالا موجود است يك وقتي انسان بودند، ولي بيدل اين مفكوره را نپسنديده و مي گويد كه آدم با آن همه عجيب بودن خلقت اش پيش از انكه به مخلوقی چون آدم به دنياي هستي قدم بگذارد مخلوقات ديگري پيش از آدم در اين كرۀ خاكي دنيا موجود بود و بوزينه هم يكي از اين موجودات بود نه اينكه انسان به بوزينه تبديل شده باشد، از ينكه با چند جمله ناقص و خيلي كوتاه در مقابل بزرگ ها، علما و دانشمندان جرأت ابراز نظر كردم معذرت مي خواهم.

ع. احمدزي


اسم: tareena   محل سکونت: kabul    تاریخ: 19.12.2012

انشاالله بزودی اغاز بکارنموده دوباره ارسال میدارم میخواهم همکارخوب باشما باشم امافعلا درسفرام باعرض معذرت بایک جهان سپاس از پاسخ شما وعطف توجه اخلاقی تان
تشکر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 19.12.2012

شعر عالی ، پر محتوا و عالمی از معنی ، پدیدۀ احساس شریف و قریحۀ قابل توصیف هموطن عزیزم ا. فروغ را تحت عنوان « در جستجوی گنج » بار ها خواندم و به روایت سیستانی صاحب مرا گرفت و سخت هم گرفت. این شعر که خود مظهر پیوند سحر گون احساس وحاکمیت آن بر قلم است آفریدۀ آن واقعیت های دردناکی است که ساعت ها گفتار و ده ها صفحه نوشته در بیان حقایق به این زیبایی عاجز می ماند و گاهی هم زیاد و بی معنی نوشتن نه تنها علامت فضل ، دانش و حکمت نیست بلکه مسبب درد سر و ضیاع وقت است ، چه خوش که کم نوشت و کوتاه سرود ولی معنی در بغل داشت. این شعر زیبا و کوتاه چون پدیدۀ هنر نقاش چیره دستی است از ترسیم چهرۀ مادر کهن سال درد کشیده، غمدار و رنجور.
نه شاعرم ونه در صنایع شعری مرا راهی ولی در جستجوی معنی ام هنر پرورم و زیبا پرست.
حق خود میدانم تا برداشت و احساس خودرا با امتنان و سپاس به برادر محترم ام ا.فروغ بخاطر این چکیدۀ خوب تقدیم نمایم.


اسم: سعیدی   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 18.12.2012

محترم حميد عبیدی و خوانندهء عزیز سلام
یک اختراع ویکی هم کشف است. امریکا کشف شد اما بمب اتوم اختراع شد. کشف امریکا مفید بود وهست. اما اګر منظور شما پیمودن راه و تجربه کردن چیزی که تجربه شده ضیاع وقت است باز ګپ دیګر میشود. اما این باز هم در علوم اجتماعی وساینسی فرق میکند. زیرا درعلوم اجتماعی قانون مندی ها به اساس احصایه ګیری هااست و میشود قانونمندی در صد مورد درست کار کند و درمورد صد ویکم نتیجه دیګر باشد. اما درمورد فورمل های حسابی که کشف آنچه مکشوف است باز هم کاری است و بهتراست از هیچ نکردن. اما اګر امکانات باشد که ما ازدیګر انسانها تجربه را بدست اوریم و از سر خود تجربه نه کنیم و آن هم درعلوم سیانسي سفارش و نظر خوب است. امید این بحث من را انکشاف جانب دیګر قضیه تلقی کنید تا تقابل که قصد آنرا ندارم. تشکر سعیدی - سعید افغانی لندن ۱۸/۱۲/۲۰۱۲


اسم: حميد عبيدي   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.12.2012

در باب کشف مکشوفات
گفته ي يکي از استادانم از هنگام تحصيل تا امروز در گوشم طنين انداز است که ميگفت: پيش از آغاز يک کار علمي و آفرينشي بايد حتمن ريسرچ کنيد که پيشتر از شما ديگران در عرصه ي مورد نظر چي کار هايي کرده و به چي دستاوردهايي نايل شده اند. استادم قصه ميکرد که زماني شخصي از قفقاز سال ها نشسته و کتاب قطوري در رياضي فراهم کرده بود . او پس از تکميل کردن کتاب آن را به اکادمي علوم شوروي آن وقت فرستاده بود. رياضي دادنان آن اکادمي با مطالعه ي کتاب مذکور با شگفتي فراوان دريافته بودند که مولف به طريق خاص خودش فورمول هاي مکشوف رياضي را دوباره کشف کرده است. خلاصه اين که آن شخص استعداد خارق العاده يي در رياضي داشته و اما آن را در کشف مکشوفات به هدر داده بوده است.
در مباحثات ما افغان ها نيز يک مقدار زياد وقت و انرژي در کشف مکشوفات به هدر ميرود.
از دو دهه است که در آسمايي ما بحث هايي در مورد روشنفکر داشته ايم. پيشنهاد من به دوستاني که در مورد روشنفکر مينويسند اين است تا در کنار ساير منابع به آرشيف اين مباحثات در آسمايي نيز مراجعه بفرمايند تا از ضياع وقت شان جلوگيري شود.
لينک مباحثات مورد نظر را نيز در اين جا به خدمت دوستان تقديم ميدارم
http://www.afghanasamai.com/asaausgabe/farhang.htm


اسم: د. ســــــــــــــــــــــادات   محل سکونت: انګلـــــــستان    تاریخ: 16.12.2012

به تمام مسؤلین و دست اندر کاران سایت وزین جرمن افغان آنلین وملت صادق و مسلمان افغانستان و خوانندگان عزیز عرض سلام و ادب دارم.
اجازه دهید بشکل جداګانه و رسمی آن از تک تک کارکنان و همکاران با انرژی وصادق تان ابراز سپاسګذاری و امتنان نمایم بخاطریکه این فقط شما هستید که فرض تان را وقتأ فوقتأ در مقابل ملت غیور و صادق افغان اجرا مینمائید و اذهان ملت را با نشرات تان روشن میسازید که در مقابل با قلم ناتوان و شکسته خویش در چهار بیت تجت الذکر ابراز امتنان و سپاسګذاری خود را اجرا مینمایم:

زما ســــــلام دې په هغو چې سخت په ځان تیــروي
د قام لـــپآره تکــــلیفونه او نارام تیــروي
زما ســـلام دې په هـــــمه خدمت ګاران دوطــــن
چې محبت کی د وطــــــن هر سخت په ځان تیـــروي


اسم: ع. احمدزي   محل سکونت: کابل     تاریخ: 16.12.2012

هیچ شکلی بی هیولی قابل صورت نه شد
آدمی هم ،پیش ازان کادم شود، بوزینه بود

جناب حميدالله روغ بحث جالب را در قبال اين شعر بيدل به راه انداختن، اگر چه من نه شاعر و نه با شعرا چندان اشنايي دارم و حتا از نوشتن مضمون ساده با مشكلات املايي و انشايي درگيرم، چون موضوع جالب است و من هم نوشته ها را تعقيب كردم، از اينكه يك شعر به چه اندازه توانسته گنگ ولي پر معني با شد كه با همه كنج كاوي باز هم گنگ بماند جالب است، اما اين بحث مر را هم مجبور ساخت در اين موضوع به اندازه توان و برداشت ضعيف خود فكر كنم، به گمان بنده مقصد بيدل از سرودن اين شعر برداشت عوام بر موجوديت بوزينه است نه انسان، بعضي عوام (مسلمانان) را عقيده بر اين بود(است) كه اگر كسي از مقابل نماز گذاري رد شود گناه بس بزرگ را مرتكب شده و انسان با اين عمل اش از انسانيت خارج شده و به صورت شادي(بوزينه) تبديل ميشود، به اين معني كه تمام بوزينه ها را كه همين حالا موجو است يك وقتي انسان بودند، ولي بيدل اين مفكوره را نپسنديده و ميگويد كه ادم با ان همه عجيب بودن خلقت اش بيش از انكه به مخلوق چون آدم به دنياي هستي قدم بگذارد مخلوقات ديگري پيش از آدم در اين كره اي خاكي دنيا موجود بود و بوزينه هم يكي از اين موجودات بود نه اينكه انسان به بوزينه تبديل شده باشد، از ينكه با چند جمله ناقص و خيلي كوتاه در مقابل بزرگ ها , علما و دانشمندان جرآت ابراز نظر كردم معذرت ميخواهم.
ع. احمدزي


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 14.12.2012

خوانندهء عزیز ومحترم جمشید آرش سلام
سوال شما: آیا پاکستان متقاعد خواهد شد تا به لجام ګسیختګی اش خاتمه دهد؟

جواب: نه. ماهیت پاکستان چنین است که موجودیت افغانستان متکی به خود وآرام و موجودیت حکومت متکی به خود و قوی را نابودی خویش میداند. من زنده باشم ویا نه اما متیقن ام که پاکستان چیزی دیګر کرده نمی تواند به جز همین دورنګی به افغانستان و جهان.


اسم: فرزانه   محل سکونت: المان    تاریخ: 12.12.2012

با سلام و درود به شما آقای فرهنگ

از جایکه رابطه های با سایت های دیگر دارم و هدفم فقط پخش کردن هرچه بیشتر این مطلب بود. مقاله و شعر مکمل را بدون کم و کاست به سایت های دیگر نیز فرستادم .از اینکه مطلب مرا خوانده اید و به قسمت های سانسور آن متوجه شده اید از شما ممنوم.

شما موفق و سالم باشید
فرزانه


اسم: فرهنگ   محل سکونت: هالند    تاریخ: 11.12.2012

خانم منور ف. فرزانه جان
نقد یا انتقاد شما را در قسمت داستان کوچه ما اثر داکتر اکرم عثمان را مطالعه نمودم جالب و قابل غور بود که شما به نکات مهم اشاره نمودید.
اما با تعجب نقد شما را در سایت گفتمان با تغیرات واضافات مطالعه نمودم نمی دانم که چرا در سایت دیگر نوشته شما شکل دیگر دارد؟

رسم دورنگي آيين ما نيست
يك رنگ باشد روز و شب من

تشکر

فرهنگ


اسم: ق کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.12.2012

محترم عباسی صاحب، کتابخانه آثار علمی و تحقیقی (حبیبه) بخش خاصی «حقوق بشر و نقض آن در افـغانستان» را به این رابطه
با کتگوری «افشاگری، اعترافات و انعکاسات» مدنظر گرفته است.

مطالب تحریری، صوتی و ویدیوی در رابطه در بخش آرشیف می شوند. ‎

http://www.afghan-german.com/tahLiLha/Lists/List5/AllItems.aspx


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 10.12.2012

Mr. Hamid Karzai, you announced during your duty as slave President of foreigners lot of cheating statments, you cheated the nation specially the ethnic Pashtoons, you are the caused that the killing of ethnic Pashtoons started with supporting and advising of Mr. Bush dog Mr. Khalilzad since 2001 and he put you for such criminal duty together with another known killer as President of Afghanistan, he was it to sabotage the weapon collection in year 1995, you trained swindler should remember it that you and your trainer criminal Khalilzad started to support through ONICAL your new group of Taliban( you was put at that time as adviser for mention company) and now you are announcing your dirty words in opposite way, No Mr. Karzai, you can try now to cycle yourself through communists and Mr. Hekmatyar group, it will not help you any more to hide yourself among those known killer too, as it is saying enough is enough, sofar you and your clan and your killer team are active in Afghanistan, it will never come to country PEACE!!!

Your speaker ( Islamic group member) is announcing that Mr. Khalilzad is staying always in ARG when he is in Afghanistan, such statment is clear proof for your slaving , stop with your poisonous statements, more than 42 countries (specially USA) beside to Iran Regime pumped you and your team during 12 years with USDs and EUROs and now you are trying to appear as Pashtoon, you are really cheeky!!!


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 10.12.2012

روزگاران
کابلیان بخون خود می نویسند

وقوع حوادث گوناگون در یک وطنی که دگرگونی و تحولات بزرگ مثبت و یا منفی را ایجاد نماید صفحات تأریخ است که باید قید قلم گردد و ثبت شود مخصوصاٌ حوادث خونباری که باعث قتل ده ها هزار انسان و ویرانی شهر معموری گردد فراموشی و نادیده گرفتن آن گناه کبیرۀ ملی است.

سطحی نگری وبی مسؤولیتی و یا شرکت در جنایت خواهد بود که چنین تلقین گردد که ذکر چنین جنایات زخم های کهنه را باز کردن و تفرقه اندازی است،
بهیچصورت نی.
افشای جنایاتی که هزاران حماسۀ ناگفته شدۀ آدم کشی درد، رنج، غم و بیچارگی دارد وظیفۀ ایمانی و وجدانی هر فرد غیر وابسته است.
زمانی که افغانستان در آتش ظلمت و وحشت می سوخت و دود اجساد سوخته شده به آسمان ها می رفت، دورانی که انتقام جویی رحم، دلسوزی، بشر دوستی و عواطف را از جنگجویان و جنایتکاران تنظیمی ربوده بود و چشم ها را خون گرفته بود جنایاتی توسط مسلمان بر مسلمان صورت گرفت که سُرب های یوگوسلاویا بر مسلمانان بازنیا نکردند، همسایه یی را که تا دیروز خواهر و مادر می گفتند بر وی تجاوز کردند. خلاف تمام اصول فرهنگ افغانی و دساتیر کتاب الهی یک تنظیم بر نوامیس تنظیم دیگر تجاوز و حتی دختر و پسر صغیر و زن پیره زال از این بربریت و وحشت در امان نماند. نهاد های اطلاعاتی ویران شده بود، نهاد های مدنی بین المللی را در آن شرائط در کابل راه نبود. بسی جنایات ناگفته و پوشیده ماند. اُمرای این تنظیم ها به استثنی یکی دو نفر همه زنده اند و بر اریکۀ قدرت قرار دارند و ادعای حق مالکیت ابدی این وطن دارند، در حالی که هریک درین جنایات ضد بشری شامل بوده دستان تا به شانه غرق در خون بیگناه دارند. و در صدد ایجاد شورای تنظیمی اند و راه را در انتخابات آینده برای خود باز می نمایند.
چندی قبل پیشنهاد نمودم که بخش خاصی در پورتال افغان جرمن آنلاین برای داستان های جنایات ناگفته شدۀ دور کمونیست ها، تنظیمی ها و طالبان اختصاص داده شود و هر افغان با احساس بدون انگیزه های شخصی، قومی، زبانی و مذهبی تجارب شخصی و چشم دید های خود را بنویسد. نشر وقایع و حوادث توسط روز گاران ولو که بی نهایت غم انگیز و درد آور است بنظر من یک اقدام نیک است.


اسم: عبدالمنان کریم    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.12.2012

عبدالمنان کریم 09/12/2012

بجواب محتر م Dr. Sal Sayedi از UK تاریخ : 08.12.2012

نخست از توجه شما که به نوشتۀ اینجانب نشان داده اید، تشکر!
جناب داکتر صاحب!
من نمی دانستم که شما، ممکن تا اکنون به استعمال قوس گیمه نفهمیده باشید. طراح این عناوین خودم نیستم. عناوین را طوریکه در مطلب بطور صریح تذکر داده شده است، از «مجلۀ شپیگل، شماره 46، سال 1979م، تاریخ » گرفته شده است. عنوان را، مجلۀ مذکور تعیین نموده است. که ترجمۀ آن با علامت سوالیه درقوس 12.11.1979« .Atombomben für den Islam?: گیمه، بدون تغییر گرفته شده است

امید است شما بتوانید، از طریق همین «لینک» در منبع همه تصاویر را ببیند. ترجمه را خود تان از طریق دیگر ، طبق دلخواه تان،تهیه کنید(33 سال قبل نشر شده است)
http://www.spiegel.de/spiegel/print/d-39867244.html
در بخش اول تذکر داده شده است، که « بسلسلۀ جست و جوی مطالب، این عنوان را در مجلۀ «دیر شپیگل» یافتم ... هیئت تحریر مجله، با انتخاب این عنوان تصویر پشتی مجله را هم،..... به ارتباط پیروان «دین اسلام» تعیین نموده،...» بار دیگر منبع: (، «دیر شپیگل» شماره ۴۶ ، ۱۲/۱۱/۱۹۷۹) تذکار یافته است. بناءً جملات و اصلاحات در قید گیمه از «شپیگل» است، نه از اینجانب. در جائیکه متن مکمل گزارش ترجمه گردیده است، قبلاً چنین اشاره شده است:« ترجمۀ متن گزارش مجله قرار ذیل تقدیم است.»
از طریق ترجمه و تقدیم این مطلب حضور خوانندگان هموطن، خواستم، تا آنعده از هموطنان ما، که اگر احیاناً با این «مطلب» آشنا نبوده باشند، خود بخوانند. هر کس ممکن از «فکت های» یاد شده در تبصره های خود اگر لازم بدانند، استفاده کنند. تعجب می کنم که شماچرا تبصرۀ خود تانرا، بطرف من جهت داده اید؟

بار دیگر بصراحت برای شخص شما اظهار مینمایم، که قبل از آنکه در بارۀ یک نوشته می نویسید، دقت کنید، فرق یک «نقل قول»، «ترجمه» و «تألیف» کدام شخص را قبلاً مشخص به ذهن تان بسپارید و به «قصه های سرمگسک» عادت ننمائید، توجه خوانندگان را از مطالب منحرف نسازید.
بااحترام




اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 08.12.2012

خوانندهء معزز و محترم عبدالمنان کریم سلام به شما

نوشتهء مؤرخ ۷/۱۲/۲۰۱۲ شما را تحت عنوان به اصطلاح «بمب اتوم برای اسلام؟» و عنوان خورد آن «نو - هاو» برای اعمار «بمب» را پاکستان از غرب بدست آورد» هردو را نا آرام کننده یافتم. قوس ها ناخونکی که استعمال شده در موارد برای من قابل فهم نبود که آنهم (درX) چندان مهم نخواهدبود اما در متن عنوان اینکه بمب اتوم برای اسلام به سوالیه همراه ساخته شده نیز قابل دقت نا (و)آرامی من شد. خواهید ګفت که شما هم به این برداشت که ګویا این بمب برای اسلام باشد موافق نیستید اما از افادهء و دید اول چنین معلوم نمی شود. بهتر بود که مفهم (مفهوم) افاده میشود (می شد) تا برین تأکید میشد که: بمب اتوم برای رژیم اخوندي. بمب اتوم برای پُرکردن جیب جنرالان پاکستانی. بمب اتوم برای تجارت سیاسي. بمب اتوم برای تجارت برخون ملت ها. و ... اینکه شما و همه میدانیم که این جنرالان پاکستاني و اخوندهای ایرانی قبل از اینکه به اسلام باندیشند به فرقه و مذهب خویش میاندیشند و به قدرت خویش.

آمدیم به بخش دوم و عنوان خورد که (نو هاو) کلیمهء انګلیسي: دانستن چه چطور کاری اجرا میشود و در اقتصاد خود سرمایه است که در بعضی موارد کشور های مختلف جهان افراد یک پول سرمایه ګذاری میکند (میکنند)و دیګر دانش و فهم خویش را که همان دانش و یا هم قدرت سیاسی با دانش معیین (معین) را درحقیقت (نو – هاو ) ګویند. اما اینکه این دانش و فهم ساختن بمب اتوم را پاکستان از غرب حاصل کرد. را(راX) عنوان یافتم از قُماش دشمنی های شرق و غرب و آسان سازی های این تقسیم. بلی اګر با تاریخ آقای خان که بابای بمب اتوم پاکستان خوانده میشود در جای (جایی) از جان (جان ؟؟؟؟؟) علم را آموخت درآنجا کار میکرد و بعدا (بعداً)به کشور خویش آمد واین را ساخت. اینکه سیاسیت جهانی پاکستان را مساعدت تولید بمب اتومی کرده باشد دقیق نیست. طرحی وجود دارد که بمب اتوم پاکستان درواقعیت بمب اتوم عربستان سعودی است در دفاع و در مقابله با پاکستان و اینکه راکت ها(های) با بورد ها(هاX) دراز فاصله را پاکستان برای دفاع از عربستان سعودی ساخته در حالیکه مخالف و حریف پاکستان که هند باشد آنقدر دور نیست که پاکستان ضرورت به ساختن این راکت های بابورد دور داشته باشند مطالب (مطالبی) اند جداء (جدا ً) با اهمیت. اینکه پاکستان از جهان درسه دهه پول ګرفت که مقابله به تروریزم میکند و در واقعیت تروریزم را تقویه کرد و پول بدست آمده (جزیه ګرفته) از جهان برای اهداف شوم ضد افغانی و بلند بردن طاقت نظامی خویش و اهداف توسعه طلبی منطقوی خویش بکار و جنرالان پاکستان جیب پُر کردند و عامل اصلی ناکامی سیاسیت جامعهء جهانی درافغانستان شد مسایل (مسایلی)اند که باید به آن تمرکز شود. بازهم اختیار به شما اما عنوان اولی و دوم آن مورد اعتراض شدید من است که میتوانم آنرا برای خود نګه دارم و یا ګوش شنوا پیدا نموده و در تصحیح پرداخته شود. سلام (سلامت)باشید از زحمات تنویری که درین راستا بعمل میاورید. تشکر
د. ص. سعیدي لندن ۷/۱۲/۲۰۱۲


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: انګستان     تاریخ: 22.11.2012

سلام به شما خواننده ګان معزز
بحث اعدام موافق و مخالف کاری امروزی نیست و این بحث عریض و طویل است. من شخصا درصورت تأمین عدالت با تمام جزئیات اش مخالف جزای اعدام نیستم. اما باید عدالت به تمام معنای ممکن بشري تأمین شود. جامعهء اروپا باید به این تأکید کند که سطح، ظرفیت عدلي و قضایی کشور ما بلند برود تا متهم به تمام امکانات کې قانون دردسترس متهم و محکوم علیه قرار داده دسترس جدي وکامل داشته باشد. چنین امکانات وجود دارد وباید به این تأکید داشت. تشکر


اسم: فرید   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 19.11.2012

با سلام و احترمات خدمت همه خوانندگان و دست اندرکاران ویب سایت شما،
خواستم بدین وسیله مراتب امتنان قلبی خود را خدمت جناب سیستانی از نسبت تحریر مقالۀ تحت عنوان "درسی که داؤدخان در 8 ثور به افغانها داد" به عرض برسانم. در این آواخر انسان متردد می گردد که کشور دلیر پرور ما تنها از یک مشت خائن و وطنفروش تشکیل شده و یا کسانی هم بوده اند که سر و جان خود را فدای وطن کرده اند.

من فکر می کنم برای مردم افغانستان شهید سردار محمد داؤد خان یک شهید راستین و تثبیت شده و یک فرزند فراموش ناشدنی ملت افغان می باشد که هیچگاه نامش در افکار مردم افغانستان از بین نخواهد رفت.

والسلام


اسم: ناصر تیموری   محل سکونت: بن ۔ آلمان    تاریخ: 19.11.2012


از مقالات پر محتوا و بسیار مسؤولانہ ای ھموطن ھای اندیشمند میرمن هلینا ملکیار و شاغلی داکتر محمد اکبر یوسفی در رابطہ با ” چہ باید کرد و چہ باید کنیم ” ، انتباہ و استنباط شخص من این است کہ ھر دو مقالہ متمم و تکمیل کنندہ ای یکدیگر می باشد و ھر دو شخصیت تلاش نمودہ اند کہ توجہ منورین و نخبگان جامعہء افغانستان را با حفظ تمایلات و روش ھای فکری آن ھا و با حفظ اعتقاد آن ھا بہ کثرت گرایی و مردم سالاری، بہ آیندۀ وطن عزیز و مشترک معطوف نمایند !
می خواھم بہ ادا مہء بررسی ھا وارزیابی ھا در آن مقالات، تذکراتی داشتہ باشم:

اول در ارتباط با صلح: باید علل و عوامل انگیزہ ھا و نفرت ھا را کہ باعث تداوم جنگ و خونریزی گردیدہ برطرف نمود و از میان برداشت، بہ طور مثال مردم افغانستان مخالف تفتیش ، کنترول و تلاشی در زندگی شخصی و در خانہ ھای گلی و سادۀ خویش اند، این عمل زشت بعد از کودتای ثور شروع شد و تا بہ امروز ادامہ دارد، می باید بہ این روش غیر انسانی پایان دادہ شود و از آن انسان ھای کہ بی مورد و بدون اسناد مورد ستم و ظلم قرار گرفتند باید معذرت خواستہ شود و دلجویی گردد، نارضایتی طالب ھا و رھبران آن ھا ایدیولژیک نیست (شاید عدہ ای بسیار محدود در میان آن ھا)مثلاً مخالفت مولوی حقانی بہ خاطر بد رفتاری با برادرش و محبوس شدن وی توسط قوای امریکا بودہ و از ملا عمر بہ خاطر کشتہ شدن پسر و برادر ھایش بودہ، انگیزہ ھای مخالفت در اکثر موارد شخصی می باشد و حتی بہ یقین میتوان نوشت کہ ملا عمر در سال ۲۰۱۰ می خواست بادولت آقای کرزی صلح نماید.

اما تبلیغات زیاد و بی اعتمادی میان رھبری دولت مانع این کار شد و دولت می تواند با جلب اعتماد مردم متضرر و بی اعتماد گردانیدہ شدہ، مخالفین را منزوی و تضعیف نماید کہ برای اجرای چنان کار و روشی متأسفانہ دولت فعلی ھمکاری اشخاص با درایت و باکفایت را با خود ندارد، رسالت و مسؤولیت منورین، جامعہ مدنی و وسایل ارتباط جمعی مانند اخبار، رادیو ها و تلویزیون ها و غیرہ در اعادہ و تأمین صلح و ثبات پر اھمیت می باشد، این طیف ھا می توانند با روشنگری و با واقعیت نگری، ذھنیت ھا را روشن بسازند و عامل و موجب انزوای
افراطیون و دوری گزیدن مردم از عاملین جنگ گردند۰

البتہ شرط اساسی ثبات و آرامش، در دولت داری مسؤلانہ و انجام خدمات حقوقی و اجتماعی برای مردم است۰

دوم در ارتباط با منورین و تحصیل یافتہ ھا و وجایب و مسؤولیت ھای این طیف آگاہ و پیشقدم جامعہ افغانستان، اینکہ افراط گرایی در بستر آزمون ھای ناکام سیاسی و اجتماعی شکل می گیرد تردیدی نباید داشت و سوال اساسی در نزد نخبگان چگونگی و طرز برخورد با این پدیدہ باید باشد و اینکہ با چہ روشی می توان با افراطیت مقابلہ کرد.
آیا این مبارزہ انفرادی باشد یا گروھی و یا جمعی و مشترک و اگر جمعی باشد بر چہ محور و اساسی باید استوار باشد،آیا بر محور آزمون ھای ناکام گذشتہ و یا بر محور آزمون ھای موفق (شایستہ سالاری و حکومت قانون کہ برای ھمہ ای اتباع فرصت ھا و زمینہ ھای مساوی رشد و رفاہ را در تمام ساحات خلق نماید) اگر مبارزہ و اشتراک مساعی در این راستا باشد،
کامیابی و بھروزی با طیف نخبگان و روشنگران خواھد بود و از جانبی با توجہ بہ تعداد محدود گروھای عقب گرا، ایدیولژیک افراطی و افراط گرا و با توجہ بہ تعداد کثیری تحصیل یافتہ ھا و نخبگان طرفدار ترقی، رفاہ و دیموکراسی پس رسالت و مسؤولیت اخلاقی، انسانی و وطنی تحصیل یافتہ ھا مشخص نمودن و تعیین نمودن مسیر ھا و جھت دادن ھا در کشور عزیز می باشد۰
تذکر روایتی از ھنری فورد" بی مورد نخواھد بود،اینکہ :

گرد ھم آیی یک آغاز است، ھمبستگی و ھم دلی یک پیشرفت است و لیکن مشارکت در کاری یک موفقیت است.
بلی ھموطن اشتراک مساعی ھمہ افغان ھا موفقیت ھا را بہ بار یاورد!

حافظ چہ زیبا گفتہ :

بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم ۔۔۔
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا     تاریخ: 19.11.2012

دانشمند گرامی داکتر هاشمیان سلام.
عادت دارم که مضامین شمارا، از روی اعتباری که نزدم دارند، چاپ میکنم و با فرصت مناسب دقیق مطالعه کرده و عمومأ از محتوی آن می آموزم. مختصر کلام به نوشته های شما جاه و مقامی قایلم.
نوشتۀ اخیر شمارا زیر عنوان " انتقاد مفید و معقول را هر کس استقبال میکند"، مانند دیگر نوشته های شما مطالعه کردم.
خیر در پیش تان که همکاری تان را با پورتال ملی و شایستۀ افغان جرمن آنلاین دوباره احیاء نمودید و خوانندگان را با نوشته های توانای تان مستفید گردانیدید. من عقیده دارم و بنابر گفتۀ خودتان حیف است که ته و بالا شدن هر موضوع شخصی باعث قطع مراوادات ملی و ومردمی ما شوند.
جناب داکتر! از گذشته ها که با نقد جوانی آنرا ابتیاع نموده ام میخواهم سرگذشتی برایتان بازگویم. مادر کلان پیچه سفیدی داشتم که بسیار دوستش داشتم، افسانه های گیرای وی که در پتۀ صندلی برایما میگفت و تا وقتیکه بخواب میرفتیم باید خو میگفتیم، یکی از عوامل دوست داشتنم بود. یادم آمد که بعد از گذشتاندن روز با همصنفی ها درصنف مکتب و لابراتوار فزیک بخانه بر گشتم و مادر کلانم را دیدم که در کنجی از برنده نشسته و از تابیدن آخرین شعاع آفتاب هنگام غروب عقب کوه های قروغ لذت زنده بودن را می چشد. در جواب سوالم بی بی چی میکنی؟ با محبت بسویم نگاه کرد و گفت جانم به آفتاب سیل میکنم و میدانم که من هم مانند وی " آفتاب سر کوه" هستم که روزی غروب میکنم.
دوست عزیزهاشمیان! شاید سوال کنی او برادر من از اجلاس قبرس صحبت میکنم و تو از مادر کلان مرحومت " ده در کجا . درختها در کجا"
اما قصه ازاین قرار است که شمارا چند ماه قبل آخرین بار عصا بدست در محفل تدفین دوست مشترک ما، مرحوم داکترعبدالقیوم، در ویرجینیا دیدم و از بازدید همدیگر خوش شدیم. بالای قبر مرحومی من به عصایم تکیه داده بودم و شما نیز بالای عصای خود، شاهد دفن جسد بی جان یک عزیز مشترک خود بودیم. ازاین لحاظ قصۀ مادرکلانم در ذهنم آمد خواستم ازان یاد کنم و اذعان نمایم که شما و من در قطار همان آفتاب های در حال غروب قرار داریم و سوالم اینست چرا خاطره و یا خاطرات از زندگی خودرا، خواه اشتباه و یا خوب باشد، با خود از جهان ببریم و از هرکسی از ترس برملاء شدن آن آنرا پنهان کنیم.
هر دویما خوب میدانیم که دقیقترین مطالب حیاتی و سرنوشت ساز وطن مارا یک تعداد از بزرگان ما، من بمقام شان نمیرسم، با خود زیر خاک بردند و برای ابد ناپدید شدند. طور مثال خدمت عرض کنم یک تعداد زیاد از هموطنان میدانند که اعلیحضرت محمد ظاهرشاه خاطرات زمان تبعید خودرا در روم نوشته بودند که من بچشم خود آن کتابچه هارا، نه متن آنرا، دیده ام . بعد از وفات اعلیحضرت نزد شاهدخت بلقیس، که نزدم قدر دارند، و شوهر شان جنرال عبدالولی به حرمسرای ارگ کابل برای فاتحه رفتم. در اطاق سالون بشمول چند نفر محدود دیگرشهزاده میرویس نیز در چوکی پهلوی جنرال نشسته بود. بعد از اتحاف دعاء از جنرال عبدالولی ضمن صحبت سوال کردم که یادداشتهای اعلیحضرت چی شد؟ وی نگاهی بسوی شهزاده میرویس نموده و گفت: " سوختاندیمش" و به یک شمشیر اشاره کرده اضافه کرد:" با این شمشیر ته و بالایش کردیم که چیزی باقی نماند". من نمیتوانستم قبول و باور کنم و با قدری ناراحتی برای هر دویشان گفتم که یادداشتهای اعلیحضرت مربوط به ملت افغان بوده که اعلیحضرت چهل سال پادشاه شان بوده و تأسف میکنم که چطور شما این یاددشتهارا از بین برده اید.
ازاینرو هاشمیان صاحب بنده یک سنگگ از موزائیک زندگی، احتمال دارد با ارزش و یا بی ارزشی، را در دست دارم که نمیخواهم آنرا زیر خاک ویرجینیا و یا هر جائیکه نصیب باشد، با خود ببرم. با این دید و فلسفۀ حیات نزد وجدان خود تعهدی دارم که تا حد امکان بدون انشاء پردازی و یا کذب گذشته ها را بسمع مردم ما برسانم و هر آنچه قضاوت نمایند با سینۀ فراخ به نظر شان احترام کنم.
بعد از نشر بخش اول این سلسله محترمی از لندن در کلکین نظر خواهی تبصره ای در باره نوشته ام نموده بود و بعضی سوالهای را مطرح کرده بود که در آن زمان برایشان نوشتم انتظار داشته باشند تا این سلسله اختتام یابد و بعدش با هم صحبت میکنیم.
از شما دوست گرامی که بحساب ما ور دگها از قرن بیشتر سردوستی و سلام علیک داریم ( نزد ما مردم یک قرن مساوی به سی سال است)، نمی خواهم باختصار جواب بدهم بلکه با معذرت میخواهم پیشنهاد نمایم که مراقب نشر متباقی این سلسله و نتیجه گیری بزعم بنده باشید و بعد ازآن مرا خوشنودی بخشید که با هم موضوع را دوباره مطرح نماییم. قبل از همه باور کنید که بسیارخوش شدم که یادداشتهایم را مرور کرده و تبصره ای نموده اید.
در نهایت میخواهم عرض کنم که بعد از ختم این سلسلۀ " اجلاس قبرس"، خاطرات خودرا از نهضت سیاسی" جمیعت تحکیم وحدت" که تحت عنوان "اسولا" در تاریخ افغانی ما جای خودرا کسب نموده و جناب شما در گذشته در مجلۀ وزین " آئینۀ افغانستان" بارها در باره نوشته کرده اید، در چند بخش تحریر نموده و خدمت تقدیم نمایم. یار زنده و صحبت باقی گفته وبامید صحت و سلامت شما، برادرتان مایار


اسم: د ص سعیدی   محل سکونت: ان‍ګلستان     تاریخ: 19.11.2012

خواننده معزز وجناب داکتر یوسفی سلام
بحث جالب را تحت عنوان وحدت ملي مطرح کرده اید
من فکر میکنم وحدت ملي را درین قرن باتصویب قوانین خوب و حاکمیت قوانین واز بین بردن معافیت و تطبیق پالیسي کدری مدرن و دولتداری مدرن میتوان بدست آورد و تحقق بخشید. تشکر


اسم: Temori   محل سکونت: Deutschland    تاریخ: 15.11.2012

اینجانب می خواھم بہ این وسیلہ مراتب امتنان و قدردانی خویش را در ارتباط با مقالہ ای پر محتوایی " چہ باید کرد " محترمہ ھلینہ ملکیار خدمت آن میرمن اندیشمند و فرھیختہ و مسؤولین محترم و وطن دوست پورتال افغان ۔ جرمن ۔ آنلاین تقدیم نمایم.

با تأیید بررسی ھا و ارزیابی ھای محترمہ ملکیار می خواھم در مورد تحقق پذیرفتن ھر چہ زیادتر وحدت ملی تذکری داشتہ باشم:

مردم افغانستان و علی الخصوص منورین، اندیشمندان، نویسندگان و گویندگان ھموطن می باید از تذکر ھر آنچی باعث دوری ھا و فاصلہ ھا میان مردم افغانستان می گردد اجتناب نمایند!

چہ بھتر خواھد بود کہ معیار و اساس روابط بین الافغانی بر قانون اساسی استوار باشد چہ در آن تصریح گردیدہ کہ ھمہ ای اتباع افغانستان دارای حقوق و وجایب مساوی می باشند.

بہ جایی نوشتن و گفتن پشتون ھا، یا ھزارہ ھا و یا تاجیک ھا، چہ بھتر و پر طنین تر خواھد بود
کہ در گفتار و نگارش ھمیشہ "مردم افغانستان"، یا "اتباع افغانستان" و یا "اھالی افغانستان" را جاگزین نمود.


اسم: عبدالرحمن زمانى   محل سکونت: کليفورنيا    تاریخ: 12.11.2012

برادر محترم دوست محمد خان سلام!
با تشکر از دلچسپى شما به سلسله مقالات «توطئه هاى انگليس عليه حکومت امانى» توجه شما را به نکات آتى جلب ميکنم :
1. دوسيه هاى اسناد محرمانۀ مربوط به هند بريتانوى آرشيف انگلستان از مدت ها بدينسو از محرميت برآمده و در دسترس محققين هم در هندوستان و هم در انگلستان قرار دارند.
2. تا جائيکه من اطلاع دارم بعضى از قسمت هاى مربوط به کشور هاى ديگر اين اسناد بشکل کتب تهيه و نشر شده اند، ولى من تا حال از نشر مجموعه هاى اسناد مربوط به افغانستان اطلاعى ندارم .
3. حدود ٩٩،٩٥ فيصد از اسنادى که من از آن استفاده نموده ام، بشکل مايکروفلم بوده و بايد توسط ماشين هاى مخصوص خواندن مايکروفلم در خود آرشيف مورد استفاده قرار گيرند.
4. اين اسناد که به چند صد هزار صفحه ميرسند در دوسيه هاى مختلف مثل دوسيه هاى دفتر سياسى، راپور هاى نظامى، مکاتيب دفتر خارجۀ حکومت هند، گزارش هاى استخباراتى شعبات مختلف،کتب راه ها و سرک ها، کى کيست و غيره تنظيم شده اند.
5. يکعدۀ از دانشمندان افغان و خارجى مثل سيد قاسم رشتيا، سيد سعدالدين هاشمى، سنزل نويد، فضل غنى مجددى، پوهاند کاکړ، ريه تالى ستيوارت، لودويک آدمک، ليون پولاده، ويکتور گريکوويچ کارگون، ولاديمير بايکوو يورى ريخانف تاحال در آثار شان ازين اسناد استفاده نموده و کتب شان به لسان هاى مختلف موجود اند.
6. دسترسى به اين اسناد هم چندان آسان نبوده، استفاده از آن هم پرمصرف و هم کار پر مشقت بوده مثل جستجوى سوزنى در خرمن کاه ميباشد. بيشتر کسانى که ازين اسناد استفاده نموده اند، توسط پوهنتون ها و مؤسسات علمى سپانسر شده اند، و کارشان بخشى از کار هاى تحصيلى و رتبه هاى علمى بوده است .
7. من از چندين سال بدينسو بصورت يک پژوهشگر آزاد وغير وابسته در پهلوى مشغوليت هاى ديگر کارى، مصروف تحقيق مسايل تاريخى بوده و در دو کتاب درى و پشتو تحت عناوين «جنگ استرداد استقلال افغانستان : جبهۀ فراموش شدۀ چترال و کنر» و « په آزاد سرحد کې خپلواکۍ غوښتونکې مبارزې او دمومندو په مشهورو غزاگانو کې دغازي ميرزمان خان ونډه » ازين اسناد استفاده نموده ام .
برادر شما،
عبدالرحمن زمانى


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 11.11.2012

داکتر صاحب عبد الرحمن زمانی! السلام علیکم
مقالات مسلل و مستند شما را تحت عنوان « توطئهء انگلیس علیه حکومت امانی» همیش مطالعه می کنم و از آن استفاده می برم . یکی از مراجع مهم شما در سلسله این مقالات « اسنادآرشیف انگلستان» است؛ برای معلومات خودم می خواهم بدانم که جناب شما به آرشیف انگلستان می روید واین اسناد را مطالعه می کنید واز آن ، یادداشت می بردارید و ترجمه می کنید و یا اینکه این اسناد چون دوران محرمیت شان گذشته است به صورت کتاب و یا کتاب هایی به چاپ رسیده است ، اگر لطف فرموده درمورد معلومات دهید شاید مثل من برای خوانندگان هم جالب و سودمند باشد . با احترام فراوان. دوست محمد


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 08.11.2012

نوشتۀ محترم بصیر همت انصافاٌ مضمون تحقیقاتی بس آموزنده بوده مستند به ارقام و احصائیه های مؤثق از منابع معتبر است و خیلی هم عالی ترجمه شده . همچو زحمات واقعاٌ قابل تعریف و تحسین است .
من از همت صاحب بخاطری زحمتی که در تهیۀ این مضمون آموختنی و جامع متقبل شده اند قلباٌ متشکرم. مؤفقیت شان را آرزو می نمایم.

برادر محترم دوست محمد!
درین مورد خاص من بنظر شما کاملاٌ مؤافقم.


اسم: Dost Mohammad   محل سکونت: Badakhshan     تاریخ: 06.11.2012

وطن ای نکو نامت افغان ستان = هوایت خوش و منظرت دل ستان
چه زیبا سروده ای و از کدام سخنور نامداری و چه صدای دلنواز و گوشنوازی که آن رابه گونهء زیبایی خوانده است.
در بخش « د افغان کلتوری مرکز» که معرفی ملک الشعراء قاری عبد الله بود و توسط خواهر افغان زرلشت حبیب تهیه و ترتیب شده بود و معلومات خوبی گردآوری شده بود و به شیوهء زیبایی نیز قرائت می گردید؛ و سحر و جادوی کلام را آفتابی می کرد؛اما ای کاش خواهر محترم قبل از خواندن با کلماتی که نا آشنا بود و تلفظ دقیق آن را نمی دانست ، از یک هموطن دیگر می پرسید، بهتر می شد . زیرا این کلمات را فرزندان ما می شنوند و چون از طریق افغان جرمن آنلاین شنیده اند، در آینده همان گونه تلفظ خواهند کرد و اگر کدام ایرانی یا تاجکستانی آن را بشنود ، بر ما انتقاد خواهد گرفت. مثلا کلمات زیر : ملک الشعراء، مقربان، شبیه، عروض، حجاز ، حجیم، فصوص الحکم ، عنان، در متن یاد شده ، به گونه نادرست تلفظ شده اند که بایست ما قبل از خواندن هرمتن ، تلفظ درست آن را بدانیم . هدفم از تلفظ درست ادای حروف عربی از مخارج آن نیست که که این کار برای همهء ما دشوار است ، بلکه کاربرد حرکات کلمات است . به گونهء مثال فصوص الحکم ( به کسر «ح» تلفظ می گردد یعنی حکمت ها، نه به ضم آن) تلفظ دقیق کلمات به زیبایی متن قرائت شده، می افزاید.


اسم: عبد المنان کریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.10.2012

دوست گرامی دوست محمد از بدخشان!

سلام و احترامات عرض می کنم!

آنچه در رابطه با عکس مشاهده نموده اید، درست می فرمائید. منبع دریافت شده بشکل تصویر و «فورمات «HTML» بوده است، که در محتوای آن تغییر نیاورده ام و هدف ام، نبود. فقط چند چهره برای آن هدف کافی بود.. متون روی عکس و آنچه از کدام کتاب نام برده شده بود،از نگاه زمانی، اینجانب به دقیق بودن، سال و ماه و یا اینکه در وقت کدام پادشاه بوده است، در نتیجگیری خود، نیاز نداشتم. در همین عکس «چهره های» کافی ملا ها دیده می شود. برای نتیجگیری، یک وقفه یا «انتروال زمانی» مهم بود، تا دیده شود، که مراکز قدرت در غرب، که خود از «مودرنیزیشن» حرف می زدند، در کشور های مستعمراتی آنها، بر ضد آن از همچو چهره ها کار می گرفته اند. اگر چند ملای محافظه کار هم وجود داشته بوده باشند، کافی است، که وقتی زیر فشار بوده اند، جایی می رفته اند، که ممکن بر ضد فرهگ آن هم بوده باشند. معلومات شما مفید است. تشکر
پای


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 31.10.2012

دانشمند محترم عبد المنان کریم! السلام علیکم. عید گذشته شما مبارک. خداناخواسته فکر نکنید که این دوست محمد بدخشی منتظر است تا من چیزی بنویسم و او غلطی اش را بگیرد!!، خدا نخواسته باشد،هرگز چنین نیتی نیست؛ اما من گاهی که بااشتباه تاریخی و یا ادبی برخورم ، به خاطر استفاده دیگران آن را تصحیح می کنم و علت دیگر هم اینکه سال ها معلم بوده ام و معلم چه سرمایه دارد؛ تنها همان چیزی که می داند و باید آن را به دیگران انتقال دهد.مطالعهء مقالهء شما « لحظاتی از سیاست خصمانهء ایران و انگلیس علیه افغانستان» بسیار شیوا نوشته شده بود وسودمند؛ اما همان عکسی که بالای آن با رنگ زرد نوشته شده است : « تهران سال 1300،درب ورودی سفارت انگلیس، تجمع آخوند جهت اخذ ویزه و فرار از رضا خان» چند اشکال دارد.اما قبلا باید بگویم که همین عبارت « درب ورودی» و «سفارت انگلیس» می رساند که نوشته شما نبست و از کدام سایت یا کتاب ایرانی آن را گرفته اید . زیرا اگر نوشته شما می بود حتما در وازهء ورودی یا دخولی می نوشتید وسفارت انگلستان یا سفارت انگریز، بناء من در حقیقت نوشته آن کسی را تصحیح می کنم که شما آن عکس را از آنجا کاپی کرده اید.
1- این عکس تنها مربوط آخوند ها نیست بلکه تجمع بزرگی است که در برخی روایات آمده است که به 20 هزار نفر می رسید و تاجران ، اهل بازار به شمول روحانیون در آن سهم داشتند . چون مردم آن عهد از دل روحانیون را دوست داشتند بناء در صف اول ایشان را جا داده اند و یا اینکه این تجمع به پیشگامی روحانیان صورت گرفته بود.
2- ایت تجمع برای اخذ ویزه نیست ، بلکه در ادبیات سیاسی ایران از آن به نام تحصن به خاطر اعلان مشروطیت نام برده شده است که سرانجام این تحصن یا تجمع به اعلان رسمی مشروطیت منجر می گردد.
3 - این رویداد در سال 1300 به وقوع نه پیوسته است ، بلکه مربوط سال 1285 هجری شمسی است ، اواخر سرطان و نیمهء اول ماه اسد آن سال برابر با 1324 هجری قمری.
4- حادثه مربوط زمان رضا خان نیست ، بلکه ایام سلطنت مظفرالدین شاه قاجار است.
5- رضا شاه در سال 1300 پادشاه ایران نبود ، بلکه درسال 1304 پادشاه ایران شد.
به همین مقدار اکتفا می کنم و این مبحث یکی از دل انگیز ترین بحث ها در تاریخ ساسی ایران است که ده سال بعد از وفات سید جمال الدین افغانی به وقوع می پیوند و ما می توانیم ردپای شاگردان سید جمال الدین افغانی را و افکار او را در شعار های مطرح شده آن دریابیم. و حرف اخیر اینکه اگر عکس را کامل به نشر می رسانیدید می توانستم حدس بزنم که که درب ورودی سفارت انگلیس است یا یکی از راهرو های باغ قلهک، مقر سفارت انگریز در تهران. آقای کریم آرزومندم کریمانه این تصحیح دوستانه را بپذیرند.


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 25.10.2012

شاغلی نیک هدایت صیب، ستاسو وراندیز د هیواد دژغورنی لپاره دیر عالمانه او منطقی و ، که د هیواد نورو اصنافو لکه انجینران، داکتران د پوهنتونو نو استادان، خبره کسان او د دین عالمانو هم که اضافه شی، نور هم به گتور شی. او بله خبره دا چه « هدف» همیش په «ه» هزاره، لیکل کیژی، نه په «ح» حکومت. حکه تاسو 4 حله «حدف» لیکلی یاست ، چه سمه نده. په پشتو کی نن - سبا د «هدف» په حای « موخه» لیکل کیژِی. نیک اوسی او په هدایت. په در نشت


اسم: صلاح الدین سعیدی   محل سکونت: UK    تاریخ: 25.10.2012

برداران محترم داکتر مرادزوی، محترم عبدالمنان کریم و جناب ولی احمد نوری و خوانندهء عزیز سلام

مطالب و نوشته های شمارا با دقت مطالعه کردم مطالب بس ارزنده و حیاتی کشور ماست.
درین مورد نوشتۀ مفصل روی دست دارم و ترس دارم که بسیار طویل نشود و از حوصلۀ خواننده خارج نشوداما بدون تأخیر در موارد آتي که در نوشته های شما آمده و نقل قول های از آقای ګروسمان نماینده امریکا برای افغانستان و پاکستان آمده بخشې از برداشتها را با شما شریک سازم.
اینکه در مورد مسأله دیورند لاین باید ملت افغانستان در یک جرگه و یا مردم تصمیم بګیرند و .... چنانچه جناب حامد کرزی نیز به آن تأکید دارد باید ګفت که: درین مرحله این اصلا ً نه تنها که کار و صلاحیت این حاکمیت نیست حتی ملت هم درین مورد زمینه تصمیم باز را دارد. شواهد واسناد تاریخی وجود دارد و خط دیورند که حتی نام آن را مردم ما مربوط به خارجی و یکجانبه میدانند باید تصیم ګرفته شود. آرزو ها و ستراتیژی ها دو بخش مختلف اند که درین راستا احساسات و مجبوریت ها در حل عادلانه دور ګذاشته شـو ند. آنطرف خط دیورند را خود مارتیمر دیورند نیز متعلق به انګلیس و هند برتانوی نمی داند در آن وقت پیشاور و بخشی از دیره جات مربوط سیستم اداری هند برتانوی بود لذا آقای ګروسمن خطا میکند که میګوید هند تقسیم شد. نه به عوض هند افغانستان را تقسیم کردند و مناطق را شامل پاکستان دانهء سرطان ساختند که متعلق به افغانستان و جز افغانستان بود لذا این تقسیم هند نه بلکی تقسیم افغانستان است. درین راستا دو مسأله مطرح است یکی ملغی بودن از همان اساس بخاطر عقد قرار داد با فشار نظامی و سیاسی و مجهول بودن ضمایم آن و عقد متن که تنها انګلیسی بود و امیر به انګلیسی نمی دانست و ضمایم مجهول در قرار داد ها سبب بطلان می شود و .... دوم فسخ بعدی آن به نسبت مشاکل و غلطی های در پروسیجر های قرار داد و از جمله ختم نهایی آن با عدم تأئید نهایی در شورای هفتم افغانستان که به شمول دیورند لاین سه تفاهمنامه دیګر که منجر به از دست دادن زمین های افغانستان شده بود نیز مطرح است. به این ترتیب اګر در ابتدا قبول شود که این تفاهمنامه و یا قرار داد امضا شده اما در شورای هفتم لغوی و قبول نشده. صدها قیام و عدم توافق مراجع رسمی و غیر رسمی کشور ما شاهد عدم قبول این سند و ظلم آشکار است.
جناب نوری بلی بیانیه و اظهارات حکومت حامد کرزی دقیقاً غیر واضح و قاطع نیست اما خوشبین بخاطری هستیم که همین قدر هم ګفته و دست نشانده به اصطلاح تیر خود آورده درین شرایط همین هم قابل ستایش است.
ما امکانات کشور و وضع کشور را همه میدانیم مزدوران و ماموران و افراد کوته فکر و ستون پنج همه شدیداً فعال شده و صدای ملت و حق و مادر وطن را خفه کردن میخواهند اما با تمام صراحت باید ګفت که با خیانت به ملت و مردم و وطن سرنوشت شاه شجاع ها یکی است. خاینین زمینه ساز که در نوشته و مقالات شان بر ناموس وعزت وطن همه پرسی می ګویند و یا طرح های جرګه ها و لویه جرګه های تقلبی و فرمایشی را راه حل و ګریز پیشنهاد میکنند نیز به خطا رفته و قصد بقا در قدرت سیاسی و یا هم رسیدن به قدرت سیاسی را دارند و درین راستا عده ای را فریب داده طرفدار این افکار میسازند. کاری که در زمان ایجاد پاکستان در سال ۱۸۴۷ با فتنه ګری شد. یک طرف قرآن کریم را ګذاشتند و یک طرف هم بُت را و از مردم رای خواستند. احزاب آګاه سیاسی از اشتراک در همچو فریب ابا ورزیدند و در نهایت امر مردم مسلمان مسلماً که قرآن را نتخاب میکنند و به این ترتیب افاده شده که به وجود پاکستان موافقه شد. چنین فتنه و فریب هم در مورد خط دیورند لاین اینجا و انجا مطرح میشود. ما اولا تمرکز و وحدت بر سر این است که این خط غیر مشروع و قابل اعتبار نیست. بیشتر از ۱۷۰ هزار نظامی پاکستان از منطقه خارج شود. ملت به سرنوشت خویش حاکم شود در آن صورت به کمک جامعۀ جهانی در مورد سرنوشت خویش تصمیم خواهد ګرفت.

بعد از فسخ عملی آن این کار ملت و مردم است که انتخاب کنند چه تصمیم بګیرند و چه نوع حاکمیت و اداره را بخود انتخاب کنند. ګفتنی های زیاد است ولی در ا ین مرحله به همین اکتفا میکنم. تشکر


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 24.10.2012

Herr Karim,
Danke sehr, und ich wunsche euch auch Eid Mubare.


اسم: عبدالمنان کریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.10.2012

عبدالمنان کریم 24.10.2012


دوست نهایت عزیز و گرامی از بدخشان!

یکبار دیگر سلام ها و احتراماتم را بپذیرید. از معلومات نهایت ارزشمند شما متشکرم. ازینکه در تلفظ از نوشته لاتینی وهم گاهی حین تحریر اشتباه صورت می گیرد، آنرا بعنوان علامت پیری باید عفوه کنند. امید است روز های عید قربان را، با خانواده و دوستان به خوشی و صحت کامل سپری نمائید.

با سلام ها و احترامات مکرر!

کریم


اسم: Dost Mohammad   محل سکونت: Badakhshan    تاریخ: 24.10.2012

آقای عبدالمنان کریم! سلام بر شما. اگر شما در مقالهء تان، مرا مخاطب قرار نمی دادید، چیزی نمی نوشتم؛ اما چون لطف کرده جهت معلومات من ود یگران آن مقاله پژوهشی را رقم زده اید و نام مرا هم برده اید، کمال مروت همین است که من هم آن را بادقت مطالعه کنم. و آنچه قابل تصحیح است ، تصحیح کنم.در حسن ختام مقاله تان، همان کسی که احمد شاه بابای کبیر به صدایش لبیک گفت « شاه ولی اولا» نیست بلکه امام شاه ولی الله محدث دهلوی است، امام نیم قاره هند و محدث بزرگ جهان اسلام، ورنه شخصی چون احمد شاه بابا، قندهار زیبا را به خاطر او ترک نمی کرد؛ همانجایی را که گفته است « د دهلی تخت هیروم چه را یاد کرم+ د پشتونخوا د غره سرونه» ( اگر چه من شخصا این شعر را در دیوان احمد شاه بابا پیدا نکردم)
به هرترتیب امام شاه ولی الله دهلوی در سال 1703 م در مظفر آباد هند تولد و در سال 1762 م در دهلی وفات یافت، آرامگاهش در دهلی قرار دارد و هر افغانی که دهلی می رود باید ، قبر او را زیارت کند. همین ترجمه مشهور قرآن به زبان فارسی در قرآن های مترجم یک دو قرن اخیر ، ترجمه امام شاه ولی الله است، آثار فراوانی دارد در تفسیر، حدیث، عقاید و تاریخ که اکثر آن به زبان فارسی است و شماری هم به زبان عربی. در کتاب های عربی او « حجة الله البالغة» مشهور است . این کتاب در مورد فلسفه دین و اسرار و رموز شریعت است و در این اواخر سبا کتابخانه در کابل آن را به فارسی ترجمه و به چاپ رسانده است. کتاب دیگرش در تاریخ «ازالة الخفاء من تاریخ الخلفاء » نام دارد. در حدود 60 - 70 کتاب دارد. پروفیسر خلیق نظامی ، نامه های اورا به نام مکاتیب سیاسی شاه ولی الله دهلوی، جمع و تدوین کرده است که نامه های او به احمد شاه بابا هم در جمله موجود است. امام شاه ولی الله غیر کتاب ،چهار فرزند دانشمند هم به جامعه هند و جهان اسلام تقدیم کرده است. ایشان عبارت اند از :
1-امام شاه عبد العزیز ، همین کسی که تفسیر او به نام « تفسیر عزیزی » در افغانستان مشهور است. و کتاب مشهور دیگرش « تحفه اثنا عشریه» نام دارد که در رد خرافات مذهب شیعه به زبان فارسی نوشته شده است. اثنا عشریه نه به خاطر 12 امام ، بلکه به خاطر اینکه در قرن 12 هجری آن را نوشته است، کتابی به قطع بزرگ در بیش از 300 صفحه.
2- شاه رفیع الدین پسر دیگر امام که ترجمه قران کریم به زبان اردو از باقیات صالحات اواست.
3- شاه عبد القادر همین کسی که تفسیر مختصر قرآن را به نام موضح القرآن نوشته است و تفسیر کابلی ما و شما ترجمهء آن است.
4 - شاه عبد الغنی که از او کتاب مشهوری نمانده است امام پسرش سید اسماعیل شهید از بزرگترین مبارزان ضد استعماری در نیم قارهء هند است و از آغاز گران مبارزه بر ضد استعمار در نیم قارهء هند.
و آنچه شما « روبیلا» نوشته اید به گمان من «روهیله» است. قبیله مشهور افغان ها در هند که در قرن 17 از افغانستان امروزی رهسپار هند گردیدند و در ایالت اترپردیش، بریلی، رام پور و دیگر جاها سکونت پذیر شدند و به خاطر ظلم و ستم هندو های متعصب، از همزبان خویش و پادشاه خویش احمد شاه بابا دعوت کردند تا به هندوستان لشکر کشی کند و ایشان را از زیر ظلم و ستم نجات دهد.
و یک معلومات اضافی دیگر به آنانی که موضوع را تا اینجا خوانده اند اینکه: اسم امام شاه ولی الله «احمد» است پدرش عبدالرحیم نام داشت که در تدوین کتاب ضخیم و مشهور فتاوای عالمگیری یا فتاوای هندی که اورگزیب می خواست فقه اسلامی، به گونهء قانون مدنی تدوین گردد، نقش مهم داشت. و مدرسه رحیمیه دهلی به نام همین شخص است که درسگاهی است مشهور در دهلی و در جوار آن آرامگاه عبدالرحیم و فرزندان نامورش. بهشت برین جای آنها باد و ما هم در پهلوی ایشان. آمین !
و یک شوخی همین که من منبع عکس احمد شاه با با را می خواهم نه از کشتمند و هر ... را ، حالی یک چیز گفته بودم. . . فهمیدی!!!


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 23.10.2012

درنو لوستونکو ومحترم او دقدر وړ غ لیوال زما سلامونه اواحترامات ومنئ ستاسې ابتکاري لیکنې په دقت لولم مننه
ستاسې دلیکنې نورډیر جوانب دي چې بحث پرې وشي او لیدلوري سره شریک شي خو یوه موضوع يې رااخلم.
ستاسې په لیکنه کې دولت او دهغه جملې حکومت یو د ټولنې نه بهر موجود او تجرید شوې خارجی موجود پیژندل شوی چې د هغه د مدني حضور طرحه مو وړاندې کړې. دا ماته څه عجیب غوندې ښکاری او تاسې هم په خپل ډول اشتباه نه کوی. هو همداسې ده چې تاسې ترینه برداشت لری چې دولت مو په مجموع کې یو بهرنی موجود چې مدني حضور یی باید تأمین شي افادی کوی. خو زه وایم چې دولت او حاکمیت هغه حاکمیت او ريښتنی حاکمیت هغه حاکمیت دی چې د ملت لخوا جوړشوای، د ملت لخوا په پښو ولاړ او ایجاد شوې او د هغو ارزښتونو پالنه او روزنه وکړي چې د ملت او خلکو ارزښتونه وي. داارزښتونه باید د بشریت دلاسته راوړل شوي عام قبول شوي ارزښتونو سره مخالف هم نه وي. همدا وروستی مسأله له جنجاله ډکه ده. خو راشم خپل اصلی مطلب ته هغه دحاکمیت (دولت) مدني حضور. هو که دولت به اصلی مفهوم راشي او وجودولري نو به دهغه د مدني او غیر مدني حضور مسأله له سره مطرح نه دی او بهرنی تجرید شوی موجود نه دی چې په مدني حضور یې تأکید وشي. نو په دې خاطر تأکید کول غواړم دهغه حاکمیت لپاره باید کار وشي چې د خلکو حاکمیت، دخلکو لخوا ایجاد او منځ ته راغلی او مشروع وي او بیاپه یقین سره به د خلکو د ارزښتونو پالنه او روزنه کوي او دهغوی به خدمت کې لکه دهغوی دجز او مخلوق په توګه مدني او غیر مدني موجودیت او حضور تأمین وي. که د ډالرو او استخباراتي مصلحتي او تقلب او غیر مشروع حاکمیت خبر وي نو بیا ستاسې طرحه چې اقلا مدنی حضور دې تأمین شي هم یو اقلا خواست دی مننه


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 23.10.2012

سپاس از آقای عبد المنان کریم که از مرجع و مأخذ ،یاد آور شدند، اما در مضمون قبلی شان معلوم نبود آن نامی که در آخر مقاله شان آمده است ، متن اصلی مقاله ، از ان ترجمه شده است یا همان منبعی است که تصویر رنگی رسامی احمد شاه بابا در 1747 در آن آمده است، به هر ترتیب منبع مشهوری نبود، نویسنده اش هم معلوم نه ، کتاب است این منبع یا فصلنامه و یا مجله و یا ... اما من هم بایست در مورد خرقه مبارکه توضیح بدهم ، همین خرقه مبارکه ای که فعلا در اشر ف البلاد قندهار قرار دارد و مرحوم محمود طرزی در باره اش گفته است که :
آن خرقه مقدس پاک این زمان کجاست
پرسی کجا؟بگو که در قندهار ماست
بلی همین خرقه مبارک را افرادی می خواستند از بخارا از راه بدخشان و از طریق چترال به هندوستان در سال 1109 هجری قمری انتقال دهند. میر یاربیک خان ، فرمانروای بدخشان مانع شده آن را به منطقه جوزکون که عوام الناس آن را جوزون می گویند می آورد و نام جوزگون هم به خاطر خرقه مبارکه به فیض آباد تغییر می یابد. و محل خرقه مبارکه در ناحیتی قرار دارد که مسجد بزرگ جامع شهر در آن قرار داشت و بعد ها در زمان جمهوریت داود خان مرحومی و ولایت تاج محمد خان وردک مسجد دیگری به صورت پخته اعمار گردید و غلام حسین فعال مدیر مسئول روزنامه بدخشان در موردش نوشت که مسجد چون شکل عقاب را دارد که محراب آن در سینه اش قرار دارد ، که اشاره می کرد به سمبول جمهوری داود خان . در روبروی دیوار قبله جایگاه قبلی خرقه مبارکه سنگنوشته ای تا امروز قرار دارد که در آن به خط نستعلیق نوشته شده است:
خرقه پاک سید عربی
که دهد از ریاض جنت یاد
در هزار و صد و نه از هجرت
محمل او، به جوزگون افتاد
جوزگون گشت لایق این فیض
زان سبب، نام گشت فیض آباد.
این خرقه مبارکه را 72 سال بعد اشرف الوزراء شاه ولیخان صدراعظم احمد شاه بابا در سال 1181 قمری در حالی که مردم فیض آباد، مشغول مراسم تدفین و جنازهء شاعر بزرک و صوفی مشهور آن دیار، میر غیاث الدین غیاثی، صاحب کتاب تحفة المعصوم بودند، خرقه مبارکه را برشتری حمل کرده و به طرف قندهار رهسپار شد. بناء این خرقه را کسی تحفه نداده است و بدون رضایت مردم محل در آن زمان ،اشرف الوزراء آن را از فیض آباد به قندهار انتقال داده است. و من به حیث یک بدخشی و تبعه افغانستان این مساله را ، صرف یک مسالهء تاریخی دانسته و هیچ دعوایی ندارم و خرسندم که در میهنم افغانستان قرار دارد و به هندوستان برده نشده است و یا در بخارا و بغداد نیست ، بلکه مثل طرزی می گویم که « ..در قندهار ماست.» چون این اشتباه تاریخی را آدم های صاحب نام و مورخ هم مرتکب شده بودند و نوشته شما بهانه شد که این سطور را بنگارم . باری استاد اسحاق نگارگر در مصاحبه با آقای ویس ناصری در برنامه « در محراق حوادث» نیز گفته بود که احمد شاه بابا خرقه مبارکه را از بخارا به قندهار آورد ، جون امکانات تیلفونی نداشتم تا به آلمان و به آن برنامه حرف بزنم، به اصطلاح وطنداران کابلی ، غوره به دل ماندم و اینک لطف شما و قلم شما و پورتال « افغان جرمن آنلاین » زمینه را مساعد ساخت ، تا این معلومات خود را به خوانندگان محترم تقدیم دارم.


اسم: حبيب الله غمخور   محل سکونت: سويډن    تاریخ: 22.10.2012

ښاغلی عباسی صاحب د سلامونوپه وړاندي کولواونېکو هيلو موپالم .
ما ستاسو ښکلئ او پر ځاي نظر ولوست.د ليکنې پر وخت هم پدې پوهيدم چي زموږ هوښيارله هيواد او ولس سره خواخوږي به همدا ډول تاسوغوندي نظر ولري.

زه د يوه افغان په صفت تاسو غوندي هيواد والوپه نظر او ملي موقف وياړم اوپدې ډاډه يم چې همدا تاسو غوندي هوښيار اوملي گټوته وفادارو بې شميره کسانو شتون داوطن او دې ولس ته دهمدې قدرت دتږواوپردی پرورونه نجات ورکړئ.

ماپدې خاطر چي زه هم په روزگان کې دنياته راغلی يم اودبلې خوادهيوادپه هغه قوم پوري تړلۍ يم چي دايوه تنده اوبربنډه خبره وکړم نوزمااوستاودورڼوقومونودښمنان له هغۀ نه دخپل ځان په گټه ډيره استفاده کوي ،ځکه مې ډيره نرمه ليکنه کړې .

پوهېږم چي خليلی صاحب څنگه قدرت ته ورسېداويادکوموموخولپاره چي په هیڅ ډول زموږ دغيرتی هزاره ورونوپه گټه نه بلکي دهغوي دگټوساتلوپه نوم دځان ساتنې اوسرمايي راټولولولپاره هڅې کوي .که خداي ته مخ اوبنده گانوته یې شاه کړو نودابه ووايو چې په دې نوروقومونوکښي هم همدا ډول سوداگراومعامله گرکم نه دي . اودبلې خواپدې ليکنه کښي زماموخه دهغوکسانو راسپړل نه وه لکه چي تاسو په ډير عالمانه بڼه چې هوښياران پرې پوهېدلاي سي اشاره کړې .

ما غوښتل او غواړم په نرمه لحجه اوډير مودبانه توگه دخليلی صاحب پام دې ټکې ته راوړم چي دافغان ولس زامن دغفلت په خوب ويده نه دی،هرچيري چي دی يوه شېبه دخپل هيواد او ولس نه ليري نه دي ،دخپل هيواد کورنی اوبهرنی حالات تل په رڼوسترگو څاري،چي همدا ستاسو لنډه يادونه ئې بهترينه بېلگه ده.

ماغوښتل خليلی صاحب ته داورپه گوته کړم چي ستاسو په وړاندي دټول شناخت او افغان ولس دگوتنيونې سره موږ يوځل بياهم ستاسونه داتوقع لروچي خپله تېروتنه اويادقانون څخه بربنډه سرغړونه اصلاح کړی.

زه په هيڅ صورت ستاسوپر لنډه ولي ډيري ژوري ليکنې څه نسم زياتوالي ،تاسو حقايق ليکلي اوهغه متل دی وايي لمر په دوگوتونه پټېږي .اميد خليلي صاحب اوموږاوتاسوته نورډير رامعلوم کسان خپلو تيروتنواودملت سره جفاته پام وکړي،هر څه چي کوي دائې پياد وي چې موږ اوافگان بيدار ولس ئي دسرپه سترگو گوري ،که نن چوپ دی ممکن يوه ورځ پوښتنه وکړي .
پر قلم اوملي انساني احساس مولوي څښتن نور هم برکتونه کښېږده . غمخور


اسم: احمد نکته سنج   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 22.10.2012

اقای عبدالمنان کریم، سلام صمیمانه ام را لطف فرموده بپذیرید.

تلاش من اینست که در پرتو مطالعات تاریخی ، وضع موجود ارزیابی گردد و شیوه های موثر مبارزه برای ایجاد یک افغانستان واحد، مستقل ، ازاد و سربلند برگزیده شود. نمی دانم که هدف از فکر شما مبنی بر اینکه من در تشخیص و ارزیابی خود دقیق نیستم چی میباشد؟ من در پی شناخت شما نیستم ولی بمثابه خواننده مقالات تان علاقمند ام که بدانم که شما با این همه مطالعات تاریخی ، وضع موجود را چگونه ارزیابی میکنید وچی نسجهء برای اینده وطن تان ارائه میدارید. ارائه ملاحظات دیگر اندیشان در برابر نوشته های شما به هیچ صورت، مانع تلاش شما برای جمع اوری اطلاعات نبوده و ازادی بیان شما را سلب نمیکند. از نظر من، استدلال و احکام شما با روحیه مباحثات سیاسی سالهای 1347 و 1348 شباهت دارد.
آقای ع. کریم! کسانیکه زندگی خود را وقف اعمار یک افغانستان قوی،ازاد و سربلند کرده اند و امروز در میان نیستند برما حق دارند که ایدیال های شان را بکمال صداقت و امانت داری دنبال نمائیم؛ ادای این حق باعث خوشی روح و روان شان خواهد گردید.
من، در یادداشت خود کدام شعار را طرح نکردم که شما را مکلف به تابعیت از ان ساخته باشم. من بشما صمیمانه پیشنهاد نمودم که راجع به حال و اینده وطن احمدشاه بابا ، بنویسید.
انچه که شما در سنین مکتب از معلم خود شنیده اید که میگفت «مرد نیکو نام نمیرد هرگز --- مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند.» کاملا دقیق و درست بوده و خوب اموخته اید!! من امید وارم که شما نظر و موقف ام بخوبی درک کرده باشید. موفق باشید


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 22.10.2012

البته شخصیتی که تخلص غمخوار را انتخاب نموده اند طبعاٌ باید نظریات، افکار و پیشنهادات شان مترادف به صفت غمخواری و دلسوزی باشد. نویسندۀ محترم حبیب الله غمخوار توقعات، انتظارات و پیشنهاداتی از یک چهرۀ شناخته شدۀ دارند که سخت مایۀ تعجب بوده خود مبین خوش قلبی و صفای نیت غمخواری است ورنه با شناخت کامل از حال و گذشتۀ این کریم خلیلی که انتخابش بر اساس مصلحت گرایی های رئیس جمهوز صورت گرفته گرچه تا حال بجز خیشتن مصدر هیچنوع خدمت برای از پا افتاده و بینوای قوم هزاره نگردیده بآنهم قلب متحجر و عدم دانش واقعی اسلامی اش و تنگنای افق نظرش که بر اصول شریعت قم بنا یافته توجهش در صدر همه امور علایق مذهبی و پیوند های قوی اش با سازمان های ولایت فقیه بیرون مرز افغانستان است. برای کریم خلیلی قبول افغانستان با اقوام مختلف دشوار بوده ودر احترام حقوق حقۀ اقوام دیگر کدام فعالیت چشمگیر نداشته و نتوانست منازعۀ کوچی ها و مردم هزاره را طور عادلانه و منصفانه حل نموده وساطت خیر اندیشانه و متوازن نماید. کریم خلیلی سوداگری بیش نیست تا اینکه حافظ منافع یک قوم محترم باشد اگر هیأت قوی و با صلاحیت تعیین گردیده انواع سوء استفاده های شخصی کریم خلیلی را تحقیق نماید دوسیه ها از توان حمل اشتر بالاتر خواهد بود.
روایت از قانون اساسی و مندرجات آن برای یک جنگ مرد بزرگ با دستان تا به شانه در خون غرق یک تلاش بی محل است.
آیا قوم محترم هزاره فرزند برومند، آگاه، دانا با گذشتۀ عاری از فساد و جنایت نداشت که شخصی چون خلیلی با تمام نابکاری هایش بخاطر قومیتش معاون رئیس جمهور می شود، ورنه بگویید که اهلیت و لیاقت و فهم و دانش خلیلی چیست که در چنین موقف قرار گیرد. حتماٌ می پرسید که معاون اول چطور؟
اگر هزاری در ارزگان و غور توسط عُمال خلیلی کشته شود کسی توان تأمین عدالت ندارد، پیش خلیلی و دنبورۀ قانون اساسی زدن ضیاع وقت و تلاش بیحاصل است.


اسم: دوست محمد    محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 22.10.2012

آقای عبد المنان کریم، مقالهء جدید شما راجع به احمد شاه بابا ، جالب است، اما ایکاش در موارد مهم مراجع آن را ذکر می کردید تا خواننده بدون وسواس به صحت آن ، پی می برد و باور می کرد. اما در مورد هدیه دادن خرقه مبارکه از طرف پادشاه بخارا به احمد شاه بابا و اینکه احمد شاه بابا آن را با خود آورد ، سراسر اشتباه کرده اید ، شاید مرجع آن همان کتاب درسی تاریخ صنف جهار ابتدایی وزارت معارف افغانستان ، در چهل و پنجاه سال قبل باشد که عبارت آن هنوز هم در حافظهء من ثبت است و آن اینکه « احمد شاه بابا خرقهء مبارکه را از بخارا به قندهار آورد» در حالی که ما متعلمان در فیض آباد آن وقت هر روز از پیش روی خرقه مبارکه در فیض آباد بدخشان عبور می کردیم و می رفتیم مکتب متوسطه شاه محمود غازی و یا نام رسمی آن دوران « دشاه محمود غازی منځنی ښونحی.» و آن معلومات غلط را می خواندیم و باور ما به کتاب های چاپی کم می شد و از همان دوران این حس در برخی از جمله ما پدید می آمد که هرچه در کتاب ها آمده است ، درست نیست. بلی ! دقیق این است که خرقه مبارکه را شاه ولیخان پوپلزایی صدراعظم احمد شاه بابا از فیض آباد بدخشان به قندهار بُرد که در مورد آن مرحوم طاهر بدخشی و مرحوم غلام حبیب نوابی رساله ای نگاشته اند و تفصل آنرا مرحوم عزیز الدین وکیلی پوپلزایی، خطاط مشهور افغانستان در کتابش « تاریخ خرقه مبارکه» با تفصیل نوشته است.
نویسنده چه بهتر که قبل از اینکه در باره موضوعی که می نگارد خود مطالعه کند ور نه کارش مثل آقای «سرلوڅ مرادزی» می شود که همسر پیامبر و یاران اورا هم « ناکثین» می خواند و من دو بار از در مورد سوال کردم نتوانست پاسخ ارائه کند و دلیلش هم این است که موضوع را بدون اینکه هضم کند به رشته تحریر کشیده است و این مصیبتی است که گذشتگان ما با آن روبرو نبودند و موضوعی را که خود درست نمی فهمیدند، به نشر نمی فرستادند، خدا کند نویسندگان وقت و ذهن خوانندگان را با استفاده از فضایی که «افغان جرمن آنلاین» برای شان مهیا کرده است ، تخته مشق قرار ندهند و معلومات دقیق ارائه دارند. چنین باد!!


اسم: عبدالمنان کریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.10.2012

آقای احمد نکته سنج اروپایی سلام عرض می کنم!

ازینکه شما متوجه نوشته هایم شده اید، به فال نیک می گیرم. اما آنچه ممکن تلاش نموده باشید، تا بدانید که من چه هستم، فکر می کنم، شما در تشخیص و ارزیابی خود دقیق نیستید. بشما پیشنهاد می نمایم، تا درین عصر و زمان و توفان منابع معلوماتی که در «انترنت» وجود دارد، به هر کس حق بدهید، تا چیزی جست و جو نماید، البته آزادی بیان و نوشتن را هم خواهد، داشت. اگر بمیل شما نباشد، می توانید نخوانید. من مایل نیستم که تابع شعار های شما شوم.
من تا حال از مرده ها اطلاع نیافته ام، که با چه شیوه روح شان شاد می گردد. ولی زمانی در سنین مکتب از معلم ام شنیده بودم که می گفت:

«مرد نیکو نام نمیرد هرگز --- مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند.»
پای


اسم: احمد نکته سنج   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 21.10.2012


آقای عبدالمنان کریم، سلام!

طوریکه از بررسی ها و تحلیل های تاریخی تان معلوم میګردد، میتوان شما را از جمله واقعه نګاران و حتی مورخین شمرد.
شما بمثابه یک مؤرخ مبارز برای بیرون رفت ازین وضع فلاکتبار کنونی که سرزمین احمد شاه بابا مورد تهاجم بیګانګان قرار ګرفته و فرزندان آن مورد بمباردمان و حملات انتحاری قرار میګیرند چی راه حلی را سراغ دارید.
آیا حمایت از موجودیت قوای خارجی در افغانستان و به شکلی از اشکال در خدمت آن قرار داشتند، مشکل ما افغان ها را حل خواهد کرد.
آیا با نوشتن مقالات عریض و طویل که در آن مشکل کنونی وطن و راه حل آن بدست داده نشود ما می توانیم که دین خود را در برابر وطن انجام دهیم.
روح احمد شاه بابا با توصیف از آن شاد نمیګردد. روح احمد شاه بابا در دفاع از وطن و مبارزه با بیګانګان شاد و آرام میګردد.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 15.10.2012

برادر محترم عبدالباصر منصوری و خوانندهء معظم سلام به شما.
عمران خان ګودیګک آی اس ای پاکستان و مطابق به برنامه های پاکستاني عمل میکند. عمران خان و صدراعظیم آیندهء پاکستان آقای نواز شریف یکجابا رئیس جمهوری آیندهء پاکستان آقای زرداری همه مکلف به عملی کردن برنامه های ستراتیژیک پاکستاني اند درغیر آن نابود و به هیچ برابر اند. چطور میشود که با دومتر درپاکستان مکتب و سرک خراب کردن جواز ندارد اما درافغانستان فرض میشود. این عجب استدلال ضد انسانی و نادرست است. ما به صلح ضرورت داریم و دروطن خود حاکمیت خویش را اما دشمنی حکام پاکستانی را به ملت و مردم و کشور خویش و عوامل آنرا نیز میدانیم. تشکر


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا     تاریخ: 13.10.2012

برادر محترم جناب دکتر سعیدی از لندن سلام و احترام خدمت تقدیم میدارم.
تبصرۀ مختصر، لیک با یک تعداد قواعد ثابت شمارا با علاقمندی مطالعه کردم. اخذ ارادۀ سالم مردم به حاکمیت در بعضی جوامع یک اصل بوده و نمیتوان در برابر آن بیجا قیام کرد. اما نمیدانم تا کجا با این هیچمدان موافقید که جامعۀ ما افغانها نشیب وفرازهای بیشماری را پیشرو دارد تا زمانیکه در زینه های اولی نظام مردمی، مانند کشورهای ایکه شما ومن در آن زندگی مینمائیم قدم گذاشته بتواند.
فکر میکنم دورۀ ده سالۀ دیموکراسی در افغانستان، اگر ازبین نمیرفت، احتمال داشت پا به مراحل ابتدائی نظام مردمی گذاشته باشد. اما آن زمان گذشت و بر گشتنی نیست و لیک امروزآیندۀ وطن عزیزما مستور است.
من در نظر دارم تا سلسلۀ نشر یادداشتهایم را تکمیل نمایم. امیداست خوانندگان گرامی در ختم آن نظریات خودرا ارائه نمایند.
باردیگر تشکر از تبصرۀ تان . صحت و عافیت تانرا آرزومندم. با احترام مایار


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 12.10.2012

سلام به شما خوانندهء معزز دیده میشود افغان جرمن آنلاین مطالب بس ارزنده و مهم را به نشر میرساند که در هر مورد جای دارد انسان اظهار نظر کند و دید ګاه های خویش را با خوانندهء معزز شریک سازد و طرز تفکر و یا جانب دیګر قضایا را برای انتخاب خواننده تقدیم بدارد.

در نوشتهء ب آبروشان که تحت عنوان: آیا شورایعالی صلح تاهنوز ماهیت جنګ افغانستان را نمی داند؟ به یک مسألۀ اساسی متمرکز هستند و آن اینکه زمام اصلی امور صلح و جنګ نزد استخبارات پاکستان است و این سخنان صلح اصلا معنی ندارد و آن صلح در افغانستان ممکن است که پاکستان میخواهد و السلام.
این واقعیت به نحوی خود غیر قابل انکار است.
اما میخواهم یادآور شوم که ترکیب شورای عالی صلح، رهبری قبلی و فعلی آن جانب قضیه اند و جانب قضیه چطور میتواند مصلح و شخص ثالث بالخیر شود؟ این پالیسی از همان آغاز مورد سوال قرار داشت. یکی توجیه این بود که حاکمیت آقای ح کرزی در موارد زیادی غیر مشروع و ضعیف است و نمیتواند برنامه های خویش را تطبیق کند و درین مورد نصب مرحوم برهان الدین ربانی به این پست تلاشی بود تا چهره ایکه در رهبری نیروی قرار دارد که مخالف صلح با مخالفین مسلح اند و با هم جنګیده اند در رأس این حرکت قرار ګیرد که این شورا اصل امکان نفس کشیدن را اصلی داشته باشد. در غیر آن این حلقه طرف قضیه است و طرف چطور میتواند مرجع مصلح باشد؟ این منطقاً قابل قبول نیست. از همان آغاز و همین حالا هم باید شورای صلح از مرجع باصلاحیت ثالث بالخیر تشکیل شود و مفاهم صلح و و مصالحهء سیاسی را دقیق و درست تعریف نموده و به مصالحهء سیاسی بپردازد.
مصالحه سیاسی دادن مشروعیت جناب حامد کرزی به حرکت طالب و یا برعکس نیست. در مصالحه سیاسی باشد توافق برقواعد بازی سیاسی باشد تا ملت تصمیم ګیرندهء اصلی شود. دیګر قواعد برای مردم قابل قبول نه خواهد. اکر مصالحه تلاش برای رسیدن به حاکمیت به اساس معامله و یا تداوم در حاکمیت باشد به اساس معامله دو تن مانند تقسیم غنیمت این قابل قبول نیست و به جای نه خواهد رسید. سعیدی لندن


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 12.10.2012

شخصیت برازندهء کشور جناب احسان الله مایار سلام به شما خوانندهء معزز
نوشته ای تحت عنوان موازئیک عوامل شکست نهضت های ملی - مؤرخ ۱۱/۱۰/۲۰۱۲شما را به دقت مطالعه نمودم تلاش های خیر خواهانۀ شما را الله تعالی اجر عظیم نصیب کند. بخشی از تاریخ کشور و جریاناتی را که من چندان آګاهی نداشتیم از مطالعهء آن آګاه شدم. نمی خواهم در همه موارد جوانب منفی را بګیرم اما ضرورت میپندارم که یک تشویش خویش را با شما شریک سازم:

در همهء این دید و باز دید ها و مجلس ها تلاش های معین وجود داشت و دارد که چیزی برای خودم از آن حاصل شود. ببخشید من ازین مجالس داخلی و خارجی چه در ګذشته و چه در حال توقع دارم که چطور نیرو های پیشتاز و مطرح کشور و مساعدت جهانی با هم دست بدست هم بدهند تا میکانیزمی روی کار شود که درآن میکانیزم زمنیهء این مساعد شود تاملت تصیم ګیرندهء اصلی باشد. القاب دیروز و جنرال و مارشال دیروز، مجاهد و حرکت آزادی بخش و تلاش ګرخیر دیروز نباید بصورت اتوماتیک دلیل این شود که این شخص زمام امور را بدست ګیرد و بر سرنوشت کشور مسلط شود. در قرن بیست و یک شما خود میدانید که یګانه میکانیزم نسبتاًً عادلانه همان دیموکراسی و انتخاب مردم است که در انتخاب برنامه و نسخه های این و یاآن سازمان سیاسی و یا هم شخصیت های باید تصمیم بګیرد و باین برنامه مشروعیت داده و مطابق به آن صلاحیت رهبری و زعامت کشور را داشته باشد. یکی از عوامل این حالت این است که قهرمان یکی خاین دیګر و خاین دیګری قهرمان دیګر است و ما دیګر معیار نداریم بجر اینکه این افراد و یا ګروه ها در مجالس مختلف به قواعد بازی و زندګی سیاسی چنان توافق بکنند که به عوض سلاح، خدعه، نیروهای استخباراتی اجنبی و پول مواد مخدره و ... به معیار اخذ ارادهء مردم به حاکمیت راه پیدا کند. این جیزی است که متأسفانه درین تلاش ها کم دیده شده و مارا به جای نه رسانیده است. این را یکی از مشاکل اساسی و ناکامی های اساسی در تلاش های خیر در افغانستان می بینم.

تشکر سعیدی لندن


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 11.10.2012

راجع به اعلیحضرت شاه امان الله خان در این پورتال دوستداشتنی افغان جرمن آنلاین، و اهداف آن شاه ترقیخواه و جوان، مطالب مهم و ارزنده و سودمندی به نشر رسیده است و انسان گمان می کند که اگر آنچه آن شاه ترقیخواه در مخیله می پرورید، به مرور زمان عملی میشد، افغانستان عزیز ما در این 93 سال بعد از استقلال در جایگاهی قرار می داشت که هیچ کشور منطقه که سال ها بعد از ما، به نعمت آزادی دست یافتند، همچو حالت را نمی داشتند. اما باز هم چیزی که مرا به اندیشه وامیدارد این است که چرا در نظامنامهء اساسی دولت همچو پادشاه ترقیخواه در مادهء چهارم صفحه سوم چاپ برج میزان سال 1305 هجری شمسی در ماشینخانهء کابل، چنین آمده است:
« 4 - په سبب د لویو لویو خدمتو چه اعلیحضرت والا په باب کی د پورته کولو او لورولو دملت د پشتانه شکاره کری دی ملت نجیب د پشتانه ذمه برداره کیژی چه پادشاهی د افغانستان به د اولاد او زامنو ته ددی ترقی پسنده پادشاه وررسیژی....»
از این ماده بر می آید که اقوام دیگر این سرزمین فراموش شده اند، یا اینکه اصل نظامنامه به زبان فارسی بوده است و مترجم، افغان و افغانستان را پشتانه ترجمه کرده است، اما در آن دوران که در هر نظامنامه در صفحه آخر آن، مهر پادشاه حک می گردید، چگونه کسی متوجه نشده است که در نظامنامه که همانا قانون اساسی کشور جوان، آزاد و زیر زعامت همچو پادشاه ترقیخواه است، همچو تحریف بزرگ صورت گیرد.
امروز هم در حرف های برخی از هموطنان می شنویم که می گویند «کوزه پشتونخواه» که هدف شان آن طرف خط دیورند است، اما در ضمن افاده می دهند که این طرف یعنی افغانستان عزیز ما « بر پشتونخواه» است، در حالی که صحیح نیست، و افغانستان، افغانستان، است. اگر نیت خوب باشد و درست، من پیشنهاد میکنم بهتر است گفت « کوز افغانستان» تا دعوی و اراده دقیقتر شود؛ از همینرو گفتن و نوشتن « لر او بر یو افغان » بهتر و خوبتر است از اینکه بگوییم « لر او بر یو پشتون» هدف من استعمال کلمات به صورت دقیق و درست آن است. که مادۀ تحریف شده نظامنامه اساسی دولت اعلیحضرت غازی، شاه امان الله خان انگیزه نگارش سطور بالا شد.


اسم: عبدالله زرنج   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 11.10.2012

الله کریم فضل کند که به یکبارگی پورتال افغان جرمن آنلاین به جریدۀ تبلیغات و اشتهارات جنگ مرد بزرگ یعنی عبد الرسول سیاف تبدیل گردیده و سه مضمون پیهم در وصف ارشادات محترم در مزمت از کشتن و خون ریختاندن بنشر رسیده. نمیدانم به چه تعداد سری با شمشیر عدالت سیافیون بریده شده.چنین بر می آید که شاید فضیلت مآب ار کاندی های آینده ریاست جمهوری باشند و آغاز فعالیت های تبلیغاتی برای ایشان است .


اسم: Noor    محل سکونت: Canda     تاریخ: 09.10.2012

داسې ښکاري چې د نظارشورا او جمعیت په سرخېلۍ دولتي مافیا، طالبان او مذهبي توندلاري او پنجابي راکټونه له یوه ځایه رهبرې کیږي او دریواړه په ګډه افغان ولس له پښو غورځوي!


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.10.2012

دوست محترم غوث جانباز!
احترامات قلبی ام را بپذیرید.
از توجه و لطف شما، بی نهایت تشکر می کنم. حال می دانم که چرا تلفظ من از زبان آلمانی دقیق نبود است. فکر میکنم که در روسی، تلفظ «خ»، را مانند «ح» یا «ه» صوت می دهند. بناءً با تصیح در متن واحد، این معلومات نهایت مفید شما را در پاورقی خواهم نوشت.

با تقدیم سلام های بی پایان.

یوسفی


اسم: غوث جانباز   محل سکونت: فعلاً مقیم بلجیم    تاریخ: 08.10.2012

قابل توجه دوستان و دانشمندان عالیقدر داکتر محمد اکبر یوسفی و شاغلی دوست محمد از ولایت بدخشان!
با استفاده از فرصت برای مزید معلومات نکات ذیل خدمت ارائه میشوند:
نافتولا آرونوویچ خالفین،
تأریخ شناس یهود تبار اتحاد شوروی، داکتر علوم تأریخ، آمر آرشیف دولتی و تأریخی جمهوریت ازبکستان شوروی.
موصوف به حیث یکی از استادان پوهنتون دولتی آسیای میانه، کارمند علمی انستیتوت تأریخ و باستان شناسی اکادیمی علوم جمهوری ازبکستان شوروی و همزمان کارمند علمی انستیتوت شرق شناسی اتحاد شوروی ایفای وظیفه نموده است.
ن. خالفین در سال 1921 در شهر کیف (اوکرائین) به دنیا آمده است.
از آثار این تأریخ شناس که قسماً یا مستقیماً در رابطه به افغانستان استند میتوان از:
1- "شکست هجوم برتانیه به افغانستان"، سال نشر 1959؛
2- "انتقام را در جگدلک باید انتظار داشت"، سال نشر 1973
3- "روسیه و الحاق آسیای میانه"، سال نشر 1965
4- "پیروزی در میوند"، سال نشر 1980
5- "سپیدۀ آزادی بالای کابل"، سال نشر 1985
و آثار دیگر نام برد.
ن. خالفین در سال 1987 وفات یافته است.
(از منابع روسی)


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.10.2012

دوست عزیز و هموطن گرامی دوست محمد از بدخشان!

من از صمیم قلب با این لطف شما خود را مدیون اظهار سپاس می دانم. همین امروز متصدیان محترم «افغان جرمن آنلاین» از من خواستند، تا هر پنج قسمت را یکجا تنظیم کنم، تا در بخش «کتابخانۀ» پورتال بگذارند. در زودترین فرصت مساعد، این خواهش را بسر خواهیم رساند. تا آنوقت، هر پیشنهاد صلاحی کلمات را که داشته باشید، برایم بفرستید، حتماً عملی می گردد. تشویق و لطف شما، برایم درین سن پیری نیرو می بخشد.

در خاتمه یکبار دیگر بهترین سلام های گرم مرا بپذیرید، برای شما،خانواده و دوستان شما صحت ومؤفقیت بی پایان در حیات می خواهم.

با احترامات مکرر
یوسفی


اسم: Dost Mohammad   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 08.10.2012

سپاس فراوان از داکتر صاحب یوسفی.
چون اشتباهات تایپی از درد های علاج ناپذیر هر نوشته ای است که به عجله نگاشته آید؛ من هم بعد از نشر نظرم در درچهء نظریات ، متوجه شدم که «وثوق الدوله» را نادرست تایپ نموده ام ، بناء پوزش می خواهم. میرزا حسن خان وثوق الدوله فرزند میرزا ابراهیم در سال1252 ش تولد و در سال 1329 ش وفات یافت. او عضو پارلمان ایران و بار بار به حیث وزیر عدلیه، داخله، معارف، مالیه و خارجه و سرانجام صدراعظم ایران ایفای وظیفه کرده است و این بیتش را به دوستانم در سرزمین های هجرت اهدا می کنم:

شهری و دیاری که در آن هم نفسی نیست
گر لندن و پاریس بود، جز قفسی نیست

با سپاس مجدد از دانشمند محترم دکتور یوسفی و افغان جرمن آنلاین.


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.10.2012

دوست نهایت عزیز و گرامی دوست محمد از بدخشان! 08.10.2012

از توجه شما، نسبت به ترجمۀ مطلب متذکره خیلی متشکرم. آرزوی من هم اینست، که آن هموطنان ام اگراحیاناً کدام منبع که در اختیارم باشد و ایشان آنرا در اختیار نداشته باشند، از طریق این «پورتال»، تا حد توان ترجمه و به خدمت شان تقدیم نمایم. با وجودیکه اسم نویسنده را با منبع در هر شماره می نوشتم، ولی به دری و جدا. در ختم می خواستم از روی رسالۀ دست داشته، مفصل بزبان نویسنده نیز بنویسم، ولی با تأسف که به نسبت تکلیف چشم، فراموش کردم. شناخت و دانش شما قابل قدر و احترام است. وقتی در تلفظ و طرز نوشتۀ اسماء مطمئن نبوده ام، در قوس به «لاتین» نوشته ام. نویسنده را نمی شناسم. نام قبلی او را فکر کردم که مسلمان خواهد بود، ولی زیاد در مورد شخص و عقیده و نژاد او فکر نکردم. فقط این نشریه را یک زمان، قریب 30 سال قبل دیده بودم. بعداً از یکی از افغانستان شناسان دوستم، امانت بدست آوردم. دوستان خارجی و مؤرخینی که من از جریان تحصیل می شناختم، این اثر تحقیقاتی را خوب می دانستند.
حال در مورد منبع یا نشریه:
این رساله به بزرگی کتات نشر شده است، طوریکه در آن همه مقالات در بارۀ افغانستان اختصاص یافته است و دانشمندان مختلف سهم گرفته اند. ممکن است، زبان های مختلف، چون «روسی»، «انگلیسی»، «فرانسوی»، آلمانی و غیره، نشر شده باشد. من بزبان آلمانی امانت گرفته بودم و از زبان آلمانی ترجمه شده است.
در پشتی کتاب، در سمت راست بالائی نوشته شده است:

SOWJETISCHE ORIENTLISTIK شرق شناسی شوروی
در وسط:
AGHANISTAN: افغانستان
VERGANGENHEIT گذشته
UND GEGENWARTو حال

REDAkTION هیئت تحریر
„GESELlSCHAFTSWISSENSCHAFTE UND GEGENWART“
«علوم اجتماعی و حال.»
AKADEMIE DER WISSENSCHAFTEN DER UDSSR
اکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.
در صفحه بعد:
Moskau 1981 مسکو 1981
نویسنده:در صفحه (109 مفصل تر تحریر یافته است.)
Naftulla Halfin «نفتلا هالفین»
Doktor داکتر
der Gsellschaftsissnschaften.علوم اجتماعی.

عنوان مطلب:
DER KAMPF DER VÖLKER AFGHANISTANS FÜR UNABHÄNGIGKEIT GEGEN DIE ENGLISCHEN KOLONISATOREN

با احترام
یوسفی


اسم: Dost Mohammad   محل سکونت: Badakhshan    تاریخ: 08.10.2012

با تقدیم سلام و احترام به داکتر صاحب اکبر یوسفی، به خاطر ترجمهء شیوای شان در ارتباط مبارزات تاریخی مردم افغانستان، احترامانه یادآور شوم، ایکاش نویسنده آن مقاله مهم را اگر معرفی می داشتند و اینکه مقاله یاد شده را از کدام زبان ترجمه کرده اند. آیا واقعاً این شخص نفت الله نام دارد و یا نفتولا، نامش به نظر من، شبیه نام های معمول در میان یهودیان اتحاد شوروی سابق است. اگر به خوانندگان در مورد امکان توضیح داشته باشند، بهتر خواهد شد.
قابل یادآوری است که لقب صدراعظم ایران که در صدر بخش پنجم آمده است «وثوق الدله» می باشد که اسمش میرزا حسن خان بود.
این هم یکی از سروده های زیبای او:

چون بد آید ، هرچه آید بد شود
یک بلا، ده گردد و ده ، صد شود
آتش از گرمی فتد، مهر از فروغ
فلسفه باطــل شـود، منطق دروغ


اسم: عبدالمنان کریم    محل سکونت: Kabul    تاریخ: 07.10.2012

محترم خواتی!
سلام عرض است!
با دیدن نوشتۀ آخری شما، به این نتیجه رسیدم که بحث با شما بیهوده است. از نوشتۀ اولی شماهم پراگندگی را دیدم، که فقط روی بخش تاریخی که با عنوان ارتباط داشت بعضی تذکراتی داشته ام. در موارد دیگر نظیر وضع نمودن «قیودات» شما، که برای «افغانهای عنعنوی» چگونه باید تحریر شود، در قسمت های عام درست، ولی اگر به دور جامعۀ افغانستان، خطی را می کشید، که هیچ بخشی از عنعنات نباید تعدیل شود، نقطه ایست، که نمی تواند تا این سرحد افراطی قابل قبول وعلمی باشد. همن نقطه است، که اساس بحث را با شما نمی یابم. به موضعگیری خود نسبت به غرب و سرمایداری، شما صریحاً «بدیل» را یاد ننموده اید. در رابطه بافرهنگ غرب، بخصوص اشاره با زندگی مدنی افراد، تا حدی از خود با شیوۀ زندگی شخصی آنها، مخالفت وتنفر نشان داده،اید.این نوعی تجاوز به حق انسان شمرده می شود.

ماحالات زیادی را در برخورد های «کلتوری» در جها می بنیم. بخصوص «مهاجرین» افغانی که به «سنین» بالاتر به غرب آمده اند، در محیط فرهنگی بیگانه تطابق نتوانسته اند، به امراض مختلف روانی مبتلا شده اند. چند سال قبل در شهر هامبورگ، یک دختر 16 الی 17 سالۀ مکتب، جوان با استعداد که فقط مانند هم صنفان خویش از سراسر جهان لباس خوش داشت، با یک پدر و برادر جاهل، در مخالفت افتاد، «برضایت» پدر این دختر جوان، برادرش او را با ضرب بی شمار چاقو، بقتل رسانید. شما در نوشتۀ خود روی زندگی انسانها بدون ازدواج در غرب تماس گرفته بودید. نمی دانم، این «کشف» تانرا، برای کی و برای چه منظور نوشته اید. در حالیکه خود در هالند، بسر می برید.

دیگرشما جامعۀ افغانی را امروز «فیودالی» و «نیمه فیودالی»، نام داده اید. این تعریف کهنه است. قریب چهل سال قبل رژیم سلطنتی سقوط داده شده است، مناسبات جدید تحلیل نشده است. بعد از آن ا مکانات تعریف دقیق از مناسبات فعلی وجود نداشته، درین زمینه هم با شما هر گونه بحث غیر علمی و بی اساس بنظر می رسد. بناءً در آینده از هر گونه صحبت را با شما خودداری خواهم نمود.

پای


اسم: خواتی   محل سکونت: ندرلند    تاریخ: 06.10.2012

سلام محترم ورور عبدالمنان کریم!
که څه هم تاسو زما دلیکنې په اړه پخپله تبصره کې پخپله ځواب ورکړی دۍ چې هرڅوک خپل برداشت لري۰ ستاسوبرداشت زما دلیکنې څخه هغه و چې پرهغه مو تبصره کړې ده۰ ددې لپاره چې ستاسودرناوی شوی وي ستاسو محترم دڅرګندونوپه اړه بایدعرض کړم۰
ددوستانو دتبلیغ داړتیا په اړه بایدوویل شي څرنګه چې تاسو ما هیڅکه نه یۍ لیدلي همدارنګه ښاغلي سیستانی مې هم نه دۍ لیدلی اوزما پخوانی دوست او ملګری ندۍ۰ زه هغه دهغو دلیکنونه پیژنم چې لیکنې یې دملي ګټوپرمحورڅرخیږي، تحقیقی اړخ یې دتبلیغاتي اړخ نه خورا درونددۍ اوپه هغوکې ډیرڅه شته چې ترې ګټه پورته شي۰ دلته خبره ددوستانو دتبلیغ نه بلکې دسیستاني دواقعبینانه دریځ په اړه بحث و۰ دمخالفانودتخریب په هکله اړینه ده ووایم چې ما په خپله لیکنه کې دچا په پته څه نه دې لیکلي اوکه دچا سره په لیکنه کې مخالفت څرګندوم هغه په څرګنده توګه دهغه شخصیت اوانساني کرامت ته په درناوی سره لیکم۰ زما له نظره مخالفت یوعادی اومعمولی بهیر اوپدیده ده ۰ زه مخالفت ته ددښمنۍ په سترګه نه ګورم که مخالفتونه اوتضادونه نه وي اصلا په ټولنه کې خوځښټ اوپرمختګ نشته۰
ددې مسالې په هکله چې غواړم داحمدشاه بابا ملاتړځانله انحصارکړم غواړم تاسو ښاغلي ته عرض کړم چې ما دا ندې ویلې چې نوربه څوک داحمدشاه بابا په اړه څه نه لیکي اوزه یوازې حق لرم پدې اړه څه ولیکم۰ که ما دپانې پټ دجګړې په اړه لیکنه کړې ده اصلی موخه داوه چې دهغو کسانودتبلیغاتوناسموالی څرګندکړم چې ګواکې دافغانانواوهندوانوجګړودې ته لاره هواره کړه چې انګریزان هندوستان ونیسي بلکه دانګریزانولخوا دهندوستان دنیولو لاملونه نوروچې ما هغوته دیوه معتبردرسي کتاب پربنسټ ګوته نیولې ده۰ سربیره پردې موخه داهم وه چې درانه لیکوال اوڅیړونکی هغه کتاب ولولي چې په لوستلوارزي۰ په نوموړي کتاب کې دپانګوالې نړۍ سیاستونه ښه ارزول شوې دي۰ که دانحصارخبرې ته راوګرزم نودافغان- جرمن په بریالی پورتال کې داسې منوراووتلي لیکوال شته چې دستروسیاسي اوملي مشرانولکه شاه امان الله اوسیدچمال الدین افغان په اړه پرله پسې په زړه پورې اوغوره لیکنې لري چې هغو ته نوبایدوویل شي چې دشاه امان الله اوسیدجمالدین افغان په اړه ډیرڅه مه لیکۍ چې هغه زموږهم دۍ۰ هرڅوک حق لري چې څه لیکي ، دچا په اړه لیکي۰ موږحق نلرو چې دچا قلمونه دخپلې ارادې تابع کړو۰ خوشرط دادۍ چې په لیکنوکې دقلم عفت له پامه ونه غورزول شي، جعلیات خپاره نشي ، ملي یووالي ته زیان ونه رسیږي ، دښمنیوته لمن ونه وهل شي۰
په درنښت


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 05.10.2012

محترم تیموری صاحب !
از مهربانی شما کمال امتنان. مانند شما به هزاران هموطن شریف با درد، با احساس و با قلوب آگنده از عشق آن دیار از آیندۀ بی ثبات و غیر مطمئن افغانستان ورشکسته در هراس اند. به خیال اینکه شبهای ظلمانی و غم انگیز جنایات و دهشت افگنی ها بسر رسید و طلوع آفتاب درخشان صبح تحولات ، انکشافات و توجهات زایندۀ امید های بزرگ و بار آور آرزو های آیندۀ بهتر توأم با رفاه ، آسایش ، صلح و امنیت بود، اما هیهات که واقعیت های تلخ مبین واهی بودن همه است. بلی آینده از هر لحاظ قابل نگرانی، تشویش، وهم و هراس است ، من صرف پهلوی اقتصادی آنرا بیان کردم جانب سیاسی به مراتب ترسناکتر است.
برادر محترم !
ای کاش پناه گزینی و دوری از میهن پایان این قصۀ غم انگیز و دردناک می بود ، و ایکاش رفاه وظواهر فریبندۀ مادی قلب پر از سوز و درد و سر پر سودای افغان گم کرده وطن را آرامش می بخشید.
اگر مسؤولی سراغ میکردم عرایضم را خدمتش تقدیم میکردم ، چه خوب گفت پیر خردمند که «از دیو ودد ملولم و انسانم آرزوست»
به آرزوی نجات وطنم و پیروزی شما.


اسم: عبدالمنان کریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.10.2012

محترم خواتی!
سلام عرض است.
شما که در تحت نام «جنگ پانی پت» مطلبی را نشر نموده اید، که می توان به آن مفهوم از هر چمن ثمنی را نسبت داد، ممکن نیازی به تبلیغ برای دوستان و تخریب مخالفین خود داشته باشید. ولی در مورد شخصیتی که میلیون ها انسان حامی دارد، تلاش نکنید که حمایت ایشان را در انحصار خود بگیرید. شخصیت والای احمد شاه ابدالی، یا احمد شاه درانی، که مسمی به احمد شاه باباست، از مصئونیت و محافظت تاریخی برخوردار است. از نام و حیثیت مؤسس دولت در افغانستان و افتخارات او فرزندان کافی وطن وجود دارند که دفاع می توانند. این درست است که هر کس از خود برداشتی دارد.

برای خوانندگان محترم بیاد می آورم که پادشاهی برتانیه در سال 1600 میلادی، در تحت نام «کمپنی شرقی»، بخاطر اهداف تجارتی، مواضعی را از «پرتگالی ها» بدست آورد. احمد شاه درانی قریب 150 سال بعد از آن دولت پادشاهی را در افغانستان (پایتخت در قندهار) تأسیس نمود. قبل از آن، نادر افشار فارسی هم در قسمت های شمالغربی هند، فتوحاتی داشته است. اینکه اگر از پیروزی احمد شاه بابا در سال 1761، چندین دهه بعداً انگلیس به نفع خود کار گرفته باشد، نمی تواند، هیچ ضرری بر عظمت بابای افغانها برساند. ایشان در سال 1772 وفات می یابد و اولین جنگ افغان انگلیس در سال 1839، قریب هفتاد سال بعد، آغاز شده است .

پای


اسم: ناصر تیموری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.10.2012

مقاله پر محتوای عالیقدر عباسی صاحب در رابطه با وضعیت اقتصادی کشور بعد از خروج قوای ناتو و ایساف، بر بنیاد ارزیابی و پیشبینی همه جانبه و واقعبینانۀ ایشان، اوضاع مالی و اقتصادی دولت و مردم بردبار افغانستان دشوار تر و تحمل ناپذیرتر خواهد گردید.ایکاش ایشان این نوشته را برای مسؤولین امور ارسال نمایند که براساس آن، اقدامات پیشگیرانه و مقتضی اتخاذ نمایند.

عواقب وخیم تر شدن وضع اقتصادی بسیار بسیار غمناک و دردناک خواهد بود، و میتوان تصاویر و سناریو های غم انگیز از فقر و دربدری بیشتر، افراط گرایی بیشتر، مهاجرت های بیشتر و جنگ های بیشتر را در ذهن خویش مجسم نمود.

باور نمائید عباسی صاحب، ترس عجیب و غیر مرئی ای بعد از خواندن مقالۀ شما در وجودم ریشه گرفت و برای اولین بار است که احساس نا امیدی زاید الوصفی در رابطه به وطنم برایم پیدا شده، تو گویی خداوند نصیب و قسمت مردم این مرز و بوم را از ازل « فقر و غربت » گردانیده.

نوشته و ترجمه عالیقدر مایار صاحب نیز در رابطه با وطن ما، از سناریوی غم انگیزی دیگر حکایت دارد، بازگشت دوبارۀ طالبان ؟ واه چه ارمغانی، چه بازگشتی؟ جا دارد تا از دنیای متمدن غرب، ما مردم افغانستان به خاطر این همه لطف؟ یعنی بی توجهی، خود بزرگ بینی، بی انصافی و . . . شان، از ایشان تشکر نماییم، غربی ها برای چه کاری به سر زمین ما آمدید؟

به هر رو از مقالات و نوشته های آموزنده و هشدار دهندۀ شما تشکر می نمایم.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 03.10.2012

برادر محترم احسان الله آرینزی و خوانندهء معزز سلام به شما

نوشتۀ پُرمحتوی شما (داستانی در مورد دیموکراسی در افغانستان) مطلب تاریخی بس ارزنده و قابل تعمق است.
مشکل دیموکراسی قرن بیست و یک در افغانستان دقیقاً همان مشکل است که جامعۀ جهاني میخواستند دیموکراسي را توسط کساني و دست نشانده هایی عملی کنند که خود فهم دقیق از دولتداری نداشتند و په دیموکراسي معتقد نبودند. اما مشکل کمی بیشتر است. اگر نظام دیموکراسی، نظام مردم، برای مردم و توسط مردم و در خدمت ارزش های مردم در توافق بدست آوردهای عام جامعهء بشری است باید اعتراف کرد که ارزشهای هر جامعه قسماً متفاوت است. ارزشهایی که کشور های غیر اسلامی دارند به ارزشهای جوامع دیگر با گذشته ها و حال دین مسییحیت و مسایل دیگر دارد که این ارزش ها را در موارد متفاوت می سازد. مشکل اساسي درین بود که در شش هفت سال اول تمرکز عمده به انتقام ګیری بود و در پهلوی آن میخواستند همان دیموکراسی را با ارزشهای آن در افغانستان تطبیق کنند که آن ارزشها ارزشهای کشور و مردم من نبود. مداخلات ناجایز و حاکمیت های غیر مشروع و سیاسیت کدری نادرست متکی بر روابط استخباراتي، جیبی و خانوادگي و استفاده سوء از انستیوت های دیموکراسي و بازی های دوګانۀ پاکستان و استفاده کماکان از نسخه های جنگ سرد و استفاده از نیرو های افراطی برای اهداف سیاسی خویش در حالیکه دیگر جهان در جای دیگر قرار داشت و تعصب و محاسبات دیروز جنگ سرد و بازیگران متعصب همه و همه دست بدست هم داد و دارد وضع به بُن بست و مخالف مسیر منافع مردم ما و امر صلح جهانی قرار دارد. که ضرورت است در مورد تا دیر نشده تجدید نظر شود. کارهای بس زیادی درین راستا در پیش است اما باید به مراجع غیر مشروع و وسایل غیر مشروع نُقل گذاشت تا در امر مؤثریت داشته باشید. و اینرا اکثریت قریب په اتفاق مردم با شرف و با عزت قبول کرده نمیتوانند. آنهایی که به سیستم داخل شده اند یا باید با سیستم بچرخند و یا باید افراز شوند. دست شان بسته و کاری اساسي از دست شان ساخته نیست. در چنین شرایط مشکل روز به روز وخیمتر شده و به تراژیدي استقامت دارد. الهی تو به داد این ملت برس. تشکر


اسم: عبد الحکیم سامع   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.10.2012

ګرانه ورور الیاس جان ته لمړم سلام وړاندی کوم!

تا سی مطلب پدقت سره ولولی. ما هیڅ چا ته سپکاوی ندی کړی. ما د یو بین المللی متل څخه، په ګیمی قوس کی کار اخستی وو. دا زما اختراع نده. بیا ما د «متمدنی» دنیا کښی د دوی د خلګو د «فرهنګ» یو اړخ می بیان کړی. نه دا چه خپله ددی فرهنګ پوری ځان مربوط وبولم. بل چا د «متمدن» د کلمی نوم اخستی وو. زه د «متمدنی » دنیا مسؤل نه یم. که څوک معلومات درکړی، دا به ګناه نه وی.

په درناوی
عبد الحکیم سامع


اسم: lemar jabari   محل سکونت: germany    تاریخ: 01.10.2012

کارکنان محترم افغان جرمن آن لاین سلام
چند جمله یی که میخواهم بګویم در حد یک مقاله نیست ، ناګزیر در همین دریچه مینویسم امید است نشرش ګنید
بیشتر از یک هفته است که بینندګان تلویزیون پیام افغان در ارتباط با تشریف فرمایی آقای عمر خطاب به اروپا و کانادا ، در زیر موجی از تبلیغات و تبصره ها غرق شده اند
اینکه کسی از حرف زدن در باره مهم بودن خود و از قصه کردن در باره سفر خود سیر نشود و تشنګی اش از شنیدن تعریف و توصیف خودش هرګز فرو ننشیند ، تعجبی ندارد - اشخاص از خود راضی مثل ایشان خیلی زیاد اند . اما تعجب در برخورد بینندګان تلویزیون است که انها هم از کرنش و چاپلوسی بی انتها و بی دلیل سیری ندارند . چاپلوسی برای دست یافتن به یک هدف قابل درک است اما چاپلوسی ایکه برای عامل آن هیچګونه نفعی نداشته باشد سوال جدی ای است که باید روی دلیل آن بحث شود
اګر این اکثریت چاپلوس و اقلیت لافوک ، ترکیب ملت افغانستان را هم انعکاس دهد ، سرنوشت آینده ملت چه خواهد شد ؟
آقای خطاب روزی کاندید شدن بیننده همیشګی تلویزیونش آقای نیازی را به حیث رییس جمهور به شدت استقبال میکند و روز دیګر وقتی یک حویلی پر از ګل را ببیند ، صاحب خانه را به حیث وزیر زراعت پیشنهاد میکند و در ساعت دیګر کسی را که روزانه شعار ( زنده باد ګلبدین ) را از تلویزیون خودش سر میدهد ( قاضی صاحب را ) از مهم ترین شحصیت های کشور میشمارد
تکلیف ما بیننده های تلویزیون های افغانی در برابر این لکچر های بی مفهوم چه است ؟ تا چه وقت میدان برای ګردانندګان چنین تلوزیون ها خالی خواهد بود ؟ هر جا اعتراض کنیم ، میګویند تلویزیونت را خاموش کن آیا باید این جواب را بپذیریم و یا براه انداختن حرکتی برای بهتر شدن و انسانی شدن تلویزیون های برون مرزی افغانی یک اقدام خوب خواهد بود
لطفا آګاهم سازید


اسم: الیاس   محل سکونت: کارته نو کابل    تاریخ: 30.09.2012

درنو لوستونکو سلام!
دمحترم خواتی او سامیع صاحب دغه انترنیتی جنګ «زه» حیران کړم، حیران کړم پدی چی یو خو زه بشپړ سواد نلرم بلی خوا د سامیع صاحب لیکنی په معنی نه پوهیږم دغه محترم ښاغلی دیوی خوا په افغانی ټولنی کی دسپکاوی جملی لیکی یو انسان خوا بدی کوی او دبلی خوا لکه دکرزی صاحب پخوانی نطاق وحید عمروایی چی د کرزی مقصد داسی نوه (سامیع) پدی توګه غواړی هغه اصلاح کړی ،چی اصلاً د اصلاح کیدو ندی. دا د دی ښکارندوی دی چی ښاغلی سامیع صاحب د افغانی ټولنی کلتور او ادب نه پیژنی.
ښایی په «متمدنه»نړی کی د سپی حیثیت د انسان نه ډیر وی، ښایی سامیع صاحب هم دا اوچت خیال ولری ځکه«متمدنی» نړی کی اوسی.
د «متمدنی»نړی دانسان سر بیه دری میلون ډالره ده لکه چی قضافی ورکړه ولی د یو غیرمتمدنی نړی د انسان بیه څلور زره ډالره ده که هغه هم ورکړل شی.؟
ولی زما بیسواده نظر دا دی چی «زمونږ»خلک وایی [هر گپ از خود جای وهر نکته از خود مکانی دارد.] دلته افغان جرمن آنلاین کی چی څه لیکل ګیږی هغه دهماغه خواری غریبی خو میړنۍ افغانی ټولنی خلکو له پاره دی .
که زه د افغان جرمن آنلاین غړی وایی ما به دغه د ډیر اوچت توهین کلمه ( کاروان ځی سپی دی غاپی )نه نشروله که څه هغه د یوی متمدنی نړی اوسیدونکی لیکلی هم وه.
په درناوی
د نامتمدنی ټولنی بیسواده غړی الیاس


اسم: خواتي   محل سکونت: ندرلند    تاریخ: 29.09.2012

محترم ورور وزیری صاحب سلامونه اودرناوی مې لطفآ ومنۍ !
فکرکړم تاسو څه چې غوښتل هغه مووویل۰ لطفآ نور دې بې مفهومه اوځورونکې بحث ته دپای ټکی کیږدۍ اوپه کوچنیو خبرواوګیلوپسې مه ګرزۍ۰ که ښاغلي سامع لیوال وي دیالوګ ته دوام ورکړي اویا پدې هکله نورې لیکنې وکړي خودمختاره دۍ۰ خوما دې بحث ته لادمخکې دپای ټکي ایښی دۍ۰ ځرنګه چې ما پخپله لیکنه کې دې ترخه واقعیت ته ګوته نیولې وه چې موږ خپله تیروتنه په تیروتنه پټوو همداسې پیښ وشول۰
داچې ولې داسې کیږي لامل یې دادۍ چې موږدخپلې وروسته پاتې ټولنې محصول یو اودې اوږدې جګړې، کړکیچن حالت ، کډوالۍ اوبیوطنۍ لانور هم آسیب پذیره کړې یو۰دډیرو کوچنیو خبرواوپیښوپه وړاندې حساس یو۰ که څوک زموږ دعقیدې اونظریې سره مخالفت وښيي هغه ته ددښمن په سترګه ګورو که ټوپک راسره وي پرې ډزې کوواوژوندیې اخلو، که کوتک موپه لاس کې وي په کوتک یې وهو که دا دواړه ونلرو نوقلم اوژبه دزهرجن خنجر په څیر کاروو۰ له بده مرغه ددا ډول یوه کړوونکي حالت سره مخامخ یو۰پدې هیله چې موږهم لکه نورمتمدن ولسونه وکولای شودمخامختیا پرځای دپوهاوي اوهمغږۍ لاره خپله کړو، دمخالف نظرداوریدوزغم پیداکړو او یوبل ومنو۰ تاسوته دژوندپه ټولو چاروکې بری اوپخپل هیوادکې ددښمنۍ اوجګړوپای غواړم۰
په درناوی


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 29.09.2012

برادر محترم عبدالمنان کریم وخوانندهء معزز سلام
مامیخوانیم و مینویسیم. مطلب برای پیشکش کردن و مطالب برای ګرفتن داریم. درینجا مشکل در فرستنده وآخذه هردو ممکن است. یکی در سرکتاب و دیګری در وسط وبرای دیګری کتاب خلاص شد اما بازهم سوال اساسي میکند که لیلی مرد بود یا زن. مشکل زبان بعضا مطرح است نیز قابل دقت. بازهم این بحث بحث طویل وعریض و پیچیده است و برای بحث روی مسایل القاب اکادمیک ضرورت نیست. بحث من جوانب دیګر از قضایا است که جناب غ. لیوال و جناب د. یوسفی به نحوی خویش به آن پرداخته اند. تمرکز من به این بوده که درسرمایه داری قرن بیست ویک حاکمیت قانون و اینکه همه چیز را عرضه و تقاضا تعیین نه کند و مراجع دفاع از مستهلکین و قرارداد ها درتحت حمایهء قانون و بادر نظرداشت انکشاف جامعه و ظرفیت های رقابت آزاد و حاکمیت قانون که هریک ازین خود فصل و باب و تفصیل حداقل شش صفحه میطلبد.
اګر شما دربخش مشخص نوشتهء من ملاحظهء دارید که آنرا انکشاف بدهم مشخص بنګارید تا درخدمت خواننده و شما قرار ګیرم درغیر آن اګر شما برای من اجازه بحث نمی دهید درصورتیکه ایمیل و آدرس ارتباطی خویش را برایم ارسال کنید بعد ازین و درآینده از شما اجازه خواهم ګرفت. تشکر


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.09.2012

جناب وهاج صاحب، سلام های گرم مرا بپذیرید. ممنون از این که مرا متوجه اشتباهم ساختید. نوشته های من همیشه اشتباهات تایپی دارند. همه دوستان نزدیکم می دانند که من در تایپ نوشته ها چقدر مشکلات دارم. به رقیمه ای که عنوانی خواهر عزیز ما نجیبه جان قانع رقم زده شده است، بطور مثال، نظری کنید. یکجا نوشته را نوشه تایپ نموده ام. جای دیگر کلمۀ "حل" کاملاً از قلم افتاده است و در جمله ای، عبارت "سلطان جیره خوار" را به کلی فراموش کرده ام و... به دلیل همین آگاهی از مشکلات تایپی و تایپ است که به جناب عباسی صاحب محترم نوشتم: " ...اگر اشتباه تایپی نبوده باشد..." به هر روی، منظور من هم کلمۀ "مسیل" بود که "م" آن با تأسف از قلم افتاده است، اگر اجازه دااشته باشم قلم را در اینجا بکار ببریم؛ هرچند یکی از معانی مسیل، سیل یا جریان آب است. مسیل هم مجرای آب را میگویند و هم جریان آب را که اولی بستر سیل و دومی ـ با تفسیر کلمۀ چند پهلوی جریان ـ سیل معنی میدهد.
میدانم که به یک نقطه "فیل" "قیل" میشود یا اگر"م" ی از سر "مسیل" بیفتد "مسیل" "سیل" میشود، ولی عقلأ گفته اند که "عاقلان پی نقطه نروند" و من میگویم که اگر می روند، بروند، ولی کلمۀ جادوئی " اگر" را فراموش نکنند، همانطوری که من آن راهیچگاه و درهیچ جائی ضروری فراموش نمی کنم. زیرا برای انسان زیبنده نیست که خود را "علیم" و "خبیر"، یعنی خود را به همه چیز عالم بداند و از همه چیز آگاه بخوند! خوب انسان شکوک و شروط را همواره در نظر بگیرد!
در جای از نوشته تان میفرمائید:
" بنده دراین مورد شک دارد. بنابران تمنا می کند جناب شان از تفصیل زیاد صرف نظر کرده، صرف به یک فرهنگ اشاره نماید... فقط مطالعه همان یک فرهنگ به بنده قناعت کلی می بخشد."
روی چشم، اما برخی مسائل و موضوعات بدون توضیح و تشریح شاید حلال مشکل نباشد؛ خصوصاً برای کند ذهنانی مانند من!
مطابق فرمایش در مورد مسائل به صفحه 936 "فرهنگ فارسی جیبی، استاد حسن عمید به ویراستاری عزیزالله علیزاده" اشاره می کنم. در خصوص این کلمه آقای عمید چنین نوشته میکند:
مسائل ـ [ع](م) جمع مسئله.
و وقتی میخواهد معنی مسئله را توصح کند، مینوسد:
مسئله ـ ا. [ع] "مسئلة" (م.ءَ لَ) حاجت، مطلب، درخواست، مسائل جمع.
آقای حسن عمید در مورد کلمۀ "مسئله" در فرهنگ بزرگتر ـ یک جلدی ـ خویش هم همان چیزی را مینویسد که در فرهنگ جیبی خود نوشته است. توجه کنید:
مسئله ـ ا. [ع] "مسئلة" (مَ. ئَ. لَ.) حاجت. مطلب. درخواست. مسائل جمع.
دهخدا هم در جلد دوازدهم لغتنامۀ خود ـ چاپ اول از دورۀ جدید، بهار1373، مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ـ جمع مئله یا مسأله را مسائل مینویسد. شکی نیست که ایشان در جای مسائل و مسایل را در خصوص مسأله یا مسئله یکی میداند، ولی باید این نکته را توضیح میدادند که مسایل جمع صحیح مسئله نیست، بلکه غلط مصطلحی است.
پرواضح است که برخی از نویسندگان و تدوین کنندگان فرهنگ ها مسایل را بجای مسائل بکار میبرند یا در فرهنگ های خویش آن را معادل مسائل معرفی میکنند، اما در مورد اینکه چگونه، به چه دلیل و چه وقت مسائلِ جمع مسئله به مسایل که خود دارای معنی مستقل است، تبدیل شده است، باید تحقیق کرد.
ین دو کلمه، در فارسی یا دری قدیم معادل هم ـ به معنی جمع مسئله ـ بکار نمی رفته است. به متون قدیمی و معتبر اگر دسترسی داشته باشید، خواهید دید که در زمان های پیشین ـ حداقل تا یک قرن پیش اکثریت نویسندگان جمع مسئله را مسائل مینوشته اند. به این بیت حافظ، این شاعر خوش کلام و خوش سخن، توجه کنید:
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید/ از شافعی مپرسید امثال این مسائل
به این بیت سعدی هم توجه کنید:
این هم گفتیم و حل نگشت مسائل/ حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
مسایل بجای مسائل کلمه ای است که در اثر تشبثات ایرانیان در چند دهۀ اخیر در میان برخی از فارسی زبانان و به تأسی از آنها در میان ما افغانها مصطلح شده است.
نا گفته نماند که عالمی از کلمات در فرهنگ های فارسی یا دری وجود دارند که زمانی شامل زبان فارسی یا دری نبوده اند؛ یا شامل زبان بوده اند، ولی معانی دیگری داشته اند. این کلمات امروز به وفرت در زبان بکار میروند، اما اگر به تاریخ آنها یا به اصل و ریشۀ چنین کلمات و سخنان دقت شود، دیده خواهد شد که این کلمات غلط مصطلح هستند.
پیش از این که به موضوع دیگری پرداخته شود، میخواهم در خصوص کلمات مسئله و مسائل، همچنین کلمۀ مسایل، دو مثال از یک لغتنامۀ عربی به انگلیسی ـ انگلیسی به عربی خدمت تان ارائه کنم.
این لغتنامه َA Dictionary of Modern written Arabicتألیف J. Milton Cowan
است. ناشر آن Hans Wehrـ اگر اشتباه نکرده باشم، چون در داشتی که گرفته بودم اسم ناشر را فراموش کرده بودم ـ میباشد.
نامبرده در صفحۀ 391 کتاب خود کلمۀ مسئله یا مسأله را چنین توضیح میدهد:
مسأله (مسئله)pl. مسائل. question, issue, problem, matter, affair, case, request
از کلمۀ مسایل در اینجا هیچ خبری نیست. ولی اگر در این لغتنامه کمی بیشتر جست و جو شود، کلمۀ مسایل را در جای دیگری و به این صورت خواهیم یافت:
مسیل. pl مسایل Riverbed. Rivulet.صفحۀ 448
طوریکه مشاهده میکنید، جمع هر کدام از این دو کلمه ـ مسئله و مسل ـ در برابر خود همان کلمه نوشته شده است و هیچ کدام از این دو جمع همزمان برای کلمات دیگر بکار نرفته است.
در مورد همزه استادان ادب و زبان گفته اند که، همانگونه که شما هم یاد کرده اید، همزه را میتوان در آغاز و میان و آخر کلمه عربی بکار برد. اما همزه ای که در میان کلمه بیاید، اگر كلمۀ فارسی باشد، هرگز در میان كلمه یا پایان كلمه به صورت «همزه» بکار نمی رود. در چنین حالتی همزه همواره با حرف «ی» نوشته میشود. مانند: آیین و پایین و رویین و ... نه آئین و پائین و روئین ... توجه کنید که تنها کلمات فارسی را گفته اند!
كلمات عربی قاعدۀ خود را دارند. بخصوص کلمات عربی ای که همزه در میان آن قرار داشته باشد، مانند:
رسائل و مسائل و مصائب و ...
در فرهنگ عربی ـ فارسی فرزان، تألیف پرویز اتابکی هم جمع مسئله، مسائل نوشته شده است. ( صفحۀ 2481).
از نظر فنوتیک یا آواشناسی هم اگر دقت نموده باشید، حروف همزه و یأ از هم فرق دارند. یکی کوتاه و سبک ولی از حلق بدون حرک محسوس لب و الاشه ها تلفظ میشود و دیگری کمی کشیده و کمی با ثقلت و از بیرون حلق و با کشیدن الاشۀ پائین و دو لب به شکل خفیف به دو طرف صورت ادا میشود.
جا دارد که از ایرانیان هم سؤال شود که شما که میگوئید اگر همزه ای که در میان کلمه بیاید ـ اگر كلمۀ فارسی باشد ـ هرگز در میان كلمه یا پایان كلمه به صورت «همزه» بکار نمی رود، چرا مسائل را که کلمۀ فارسی نیست، مسایل ساخته اید؟ یادآوری این نکته هم ضروری است که در زبان فارسی یا دری تا جائیکه من میدانم چیزی بنام مسایل به شکلی که مختص زبان دری یا فارسی باشد، وجود ندارد!
بگذریم از این بحث که سر خواننده را به درد خواهد آورد و ما به یقین این هدف را دنبال نمیکنیم!
در ارتباط با کلمات "سنخ" و " سنخیت" لطفاً به صفحۀ 12154 لغتنامۀ یاد شده دربالا از دهخدا مراجعه کنید. در مورد سِنخ ایشان مینویسد:
سِنخ. ... بیخ. اصل. مادۀ هر چیز/ اصل مردم/ بیخ و اصل هر چیزی/ گونه.
و در مورد "سِنخیت" مینویسد:
سِخیت. از یک سنخ بودن. به گونه و اصل همانندی داشتن.
در نوشتۀ من عنوانی جناب عباسی صاحب آمده بود: " معنی سنخیت را هم که از سنخ مشتق می شود، گفتید نمی دانید!" منظور من از سنخیت در نوشتۀ خودم، داشتن مشترکات یا همانندی و از یک سنخ یا از یک نوع و گونه بودن بوده است.
کلمۀ آئینه را ما پنجاه و هفت ـ پنجاه هشت سال پیش با همزه مینویشتیم. امروز آن را یکی آیینه و دیگری آینه مینویسد. چون ائینه، قراری که گفته میشود، کلمۀ فارسی است، و در فارسی اجازه داریم که همزۀ میان کلمات را به یأ بنویسیم، بحثی ندارم، اما اینکه چرا آئینه را یک بار با یک یأ و یک بار با دو یأ مینویسند، باد سؤال کرد. من یکی، ولی، آن را همچنان و مانند مسائل جمع مسئله با همزه مینویسم!
استعمال کلمات "مسئله" و "مسأله" هر دو دارای یک اعتبار هستند. در متون قدیمی تر بیشتر بشکل "مسئله" بکار میرفته تا مسأله. مسأله را در چند دهۀ اخیر ایرانیان به سر زبان ها انداخته اند ـ اگر چه این کلمه از قدیم، حتی در متون عربی ـ وجود داشته است ـ و آن را بیشتر از مسئله در زبان تحریری خویش بکار میبرند.
قصه دراز شد، ولی فکر میکنم ایجاب آنرا میکرد.
اما چرا در نوشتن پاسخ چند روز تأخیر بوجود آمد؟ چند ماه پیش قسمت زیادی از کتاب های خود را به شمول لغتنامه ها فروختم. چون شما فرموده بودید:" تمنا می کند جناب شان از تفصیل زیاد صرف نظر کرده، صرف به یک فرهنگ اشاره نماید"، من هم مجبور شدم دیشب به دیدن کسی که کتاب های مرا خریده بود به شهرکی تقریباً چهل کیلو متر از شهر خود سقر کنم و مآخذی را که در موارد کلمات مورد بحث در آنها وجود داشت، یاداشت نمایم.
این نکته را به این دلیل یاد کردم که برخی ها که فکر میکنند که مردم همیشه پیش کامپیوتر نشسته اند و هیچ کار دیگری ندارند و منتظر هستند که کی، چه وقت و چه نوشته کرده است تا به جواب شان بپردازند، بدانند که انسان زنده گذشته از جوری و ناجوری و کار و زندگی و فامیل و مهمان و دید و وادید ها و ... مصروفیت ها و مجبوریت های دیگری هم دارد و جواب ها میتوانند بنابر معاذیری کمی تأخیر داشته باشند. کسانی که شاید بعضاً به طعنه بگویند یا بنویسند: یک سؤال کوچک و ساده و این قدر زمان بردن!! مردکه درمانده بود؛ و از این حرف ها!


اسم: عبدالحکیم سامع    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.09.2012

وزیری صاحب سلام عرض است!
شما نوشتۀ خود را با این کلمات آغاز نمودید: « من خوش ندارم بحث ها به دل آزردګی برسد ویا کوشش ګردد تا جانب مقابل ملامت یا مات ګردد» ولی در عمل اصلاً همچو کاری را انجام داده اید. خواندن یک عمل است، تحمل و درک دیگران، چیز دیگری است. از یکطرف از «عاقلانه» حرف می زنید و حتماً با عادتیکه ممکن با استفاده از «کنایه» داشته باشید، بخواهید بر دیگران مهر «بی عقلی» بزنید، بدینترتیب بر حسب وضعیت «لحن» لحظوی، خود را راحت احساس کنید.

وقتی از «خوش داشتن» و یا خوش نداشتن، که مربوط «سلیقه و لحن» انسان است حرف میزنید و در عین زمان مدعی می شوید «... یک هموطنم که محتوی مقالات شان نمایانګر عشق بوطن، راستګویی و دید وسیع ایکه اسیر قوم و زبان نیستند مرا واداشت تا مختصرآ در مورد بنویسم»۰ جالب است، ازین «هموطن تان»، تمام نقاط توصیف آمیز مطلب ایشان را ذکر می کنید، ولی چون از ایشان «شناخت» دارید، کلمات «کنایۀ» ایشان را می شناسید، ولی اگر ایشان هم براستی، کنایه نوشته باشند،عیبی ندارد، زیرا من در مقاله ام کاریکه ایشان کرده اند، بدون «کنایه» و بی پرده، حضور خوانندگان محترم، مستند، با رنگ های مختلف نشان داده ام. قضاوت را به خواننده می گذارم. شما که خود تان را «کنایه» شناس و «کنایه نویس» افشاء نمودید، که از روی جملات تان فهمیده می شود، حتماً طوریکه احساس می شود، با کار های «اکادیمیک» هم، به احتمال قوی آشنائی دارید، نگفتید که دوست شما در شیوۀ نقل گرفتن، درست عمل نکرده اند. اما شما بحیث انسان «عاقل» ازاو «جوانب مثبت» و از جانب من، بر حسب ادعا نقاط «انتقادی یا منفی» را با علاقمندی می بینید.

با احترام


اسم: عبد المنان کریم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 29.09.2012

محترم سعیدی!

متأسفانه که من به پشتو نوشته نمی توانم ولی خوانده می توانم. در بخش «دیدگاه ها» یک مطلب شما را، تحت این عنوان دیدم:« در نو لوستونکو او جناب لیوال صیب او محترم یوسفی صیب زما سلامونه ومنئ» یکی دو سطر را خواندم، تعجب کردم، وقتی خود می نویسید که:«... په اقتصادي بحثو عمیق اکادمیک زده کړې نه لرم.». بر حسب تصادف من موضوع را قبلاً خوانده بودم، فکر کردم که برای جوانان درک اساسات اقتصادی، خصوصاً موضوع انکشاف و عواملی که چرا افغانستان در طی بیش از صد سال، صنعتی نشده است، توسط یک نویسنده:«دوکتور محمد اکبر یوسفی»، خیلی کوتاه ولی زیبا توضیح داده شده بود.
وقتی چند جمله از نوشتۀ شما را مرور کردم، تعجب کردم که شما چرا، روی موضوعی که خود هم اعتراف کرده اید که نمی فهمید، این قصۀ سرگیچ کننده را می نویسید.

با احترام


اسم: وزیری   محل سکونت: دنمارک    تاریخ: 29.09.2012

سلام محترم سامع صاحب !
من خوش ندارم بحث ها به دل آزردګی برسد ویا کوشش ګردد تا جانب مقابل ملامت یا مات ګردد۰ این نوع برخوردرا عاقلانه نمیدانم۰ من اګر مقالات شما را نمیخواندم اصلآ درمورد صحبت نمینمودم ونظرخود را درزمینه ابرازنمی کردم۰ چون نه با شما معرفت دارم نه با جناب خواتی۰ جملات نامانوس شما درمقاله تان به ادرس یک هموطنم که محتوی مقالات شان نمایانګر عشق بوطن ، راستګویی ودید وسیع ایکه اسیر قوم و زبان نیستند مرا واداشت تا مختصرآ درموردبنویسم۰ شما ازفضای احترام متقابله با جناب خواتي میګوئید۰ این چه احترام متقابله است که درنوشته تان ایشان را با چنان جملاتې خطاب نموده اید که من نمیتوانم آنرادراینجا نقل نمایم۰ جناب خواتی هم درزمینه در یک جمله کوتاه کنایه آمیز اظهارات شمارا« عالمانه » توصیف نموده اند۰ درمورد این ادعای « شخصیت کشان » شما که زودآشفته میګردید ازشماطالب معلومات نمیباشم وصحبت را دراینچا تمام میدانم۰

آرام وسرحال باشید
وزیری


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ورجینیا    تاریخ: 28.09.2012

آقای مسعود فارانی سلام.

نامۀ شمارا که بعد از نه روز در مورد یک سوال بسیطم نوشتید خواندم. تشکر.

اگر قبلأ احساس می کردم که یک سوال سادۀ من باعث ملال خاطر آن جناب می گردد و با برافروختگی جواب می دهید، یقین کنید باعث ضیاع وقت خود و از شما نمی شدم.

جواب مرا زیر عنوان " اگر در خانه کس است یک حرف بس است" با چنان غرور و از خود راضی جواب داده اید که نزدیک بود از خجالت زیر میز پناه بجویم.

برای اینکه خاطر گرامی تان را مطمئن داشته باشید خدمت عرض می کنم از وقتیکه یک گروه خاین و وطن فروش که رهبر بزرگ شان! افغانستان مرا آرزو داشت تا در زمرۀ یکی از جمهوریت های اتحاد شوروی، مانند دهلیز واخان، در نقشۀ آسیا تعلیق نماید و مرا از وطن آبائی ام بیرون راند، ازآن روز به بعد چنانیکه شما می فرمائید من " کس" نیستم که حرف طنز جناب شمارا" بس" بدانم.
آقای فارانی من از شما یک سوال ساده کردم و شما با عصبانیت شدید جواب مرا می دهید. چی ساده میبود اگر جناب شما بدون تدریس و فضل فروشی می گفتید که فلان و بهمدان دست نشانذۀ فلان کشور بود و این مسئله حل شده بود. من از شما درمورد پادشاهان و رئیس جمهور افغانستان سوال می کنم و جناب شما سردار محمد هاشم خان را به باد انتقاد می گیرید.

باور کنید نمیدانم که این غرور در نوشتن شما از کجا سرچشمه می گیرد و اگر بگویم دلم بحال چنین اشخاص می سوزد یقین کنید که مبالغه نکرده ام . والسلام



اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 28.09.2012

در نو لوستونکو او جناب لیوال صیب او محترم یوسفی صیب زما سلامونه ومنئ
ستاسې د تولید ویره - او په دې ابتکاري لیکنې د جناب د. یوسفی ورور تبصره مې په دقت ولوستله ډیر په زړه پورې او په عین حال کې پیچلی بحث دی. غوښتل مې مستقله لیکنه ولیکم خو دوخت له کموالي له کبله مجبوریم او غواړم مختصر اوسم.
ماپه دې برخه کې چې (دیموکراسی بدون حاکمیت قانون مردود است!)او مشابه مسایل ډیرې لیکنې لرلی. زما مسلک حقوق دي او په اقتصادي بحثو عمیق اکادمیک زده کړې نه لرم.
دومره پوهیزم چې:
هغه آزاد بازار او پانګه وال نظام او سیستم چې دقانون ترحاکمیت او د یویشتمی سدې دبشري اصولو او لاسته راوړنو تر نظر لاندې نه وې دمنلو وړ نه دی. یعنی دسل کالو مخکې پانګوال اقتصادي نظام چې اوس دا لس کاله زیات وکم افغانستان ته رارسیدلی دمنلو وړ نه دی. په سیاسي او اقتصادي برخو کې لازم قانوني بسترونه نه دي ایجاد شوي اویا ډیر ناقص اویا هم همداناقص قوانین نه تطبیقیږي. شفافیت وجود نلري او دیموکراسی انستیتوتونه په ښه ډول کار نه کوي او د زورمندانو د لاس آله ګرځیدلي دي. دومثاله راوړم: د کابل بانک دوه مالکین چې دواړه د حاکمیت اوخانداني دي په عام ډول اعلام کوي چې دکابل بانک نه قرضداره نه دي او خبره هری خوا نشریږي. حتی فرمایشي محکمه هم اعلان کوي چې دوی قرضداره نه دي. اما له شک پرته یو يي ۹ میلیونه (ښاغلی محمود کرزی)او بل يی ۳ میلیونه(د مارشال صیب ورور) د بانک نه دسهم دپیسو قرضداره دي. دزاړه وله منځه تللی بانک په ځای نوي بانک ته ۸۲۵ میلیونه دالر د خلکو او ملت دپیسو نه ورکړل شوې او د پامیر هوایی شرکت د خپل قیمت نه په څلور برابرو قیمته بیه دولت واخیسته او په دې ډول اعلان وشو چې دومره زیاتی پیسې مو حصول کړې. د باقیدارانو تحت نظر شوي بعضې جایدادوند لیلام شوي اما د مافیا له ډاری څوک حاضر نه دي داجایدادونه واخلي. په نیتجه کې دولت همدا جایدادنو به دوه او دزیاد چندو پیسو اخلي او په اخیر کې ګمان کیږي چې هرڅه خیر او خیریت او دملت ۸۲۵ میلیونه دالر د مفاد او دمامورینو د مصروفیدو او په میلونهاو نورو مصارفو سره حیف او میل شوې. دا مافیایی روابط دي او داسې اقتصاد او دیموکراسی دمنلو وړ نه ده.
مطبوعات او عامه خلکو تأثیر په مطبوعاتو اوسیاسی ژوند کې چې دادې لس کاله تیرشول او اوس هغه قانون پاسولو ته پارلمان ته ولیږل شو چې خلک دمعلوماتو دترلاسه کولول حق لري او مستهلکینو د دفاع انستیوتونه او داسې نور هغه مهم ټکي دي چې پام او توجه ورته پکار ده او غیر له دې پانګوال نظام دمنلو وړنه دې.
په پانګوال نظام کې پوهول او راپوهول او خیر او خیرات او ښه زړه لرل او ..... نشي مشکل حلولای. دولت قاعده او اصول ټاکي قواعد روښانوي او د قرارداد له مخی کارفرما او کارګر، تولید کوونکی او مستهلک په یوه روښانه لوبه کې خپل رسالت ادا کوي.
اما هغه څه چې زمونږ په وطن کې حاکم دي او یا دې سرمایه دار په او پانګه وال په دې او هغه پوه شي دا دحل لار نه ده.
دا اوداسې نور مسایل دي چې متاسفانه لاترواوسه زمونږ په وطن کې فعال شوي نه دي او داسې غیر مهار شوې اقتصاد او پانګوال نظام دمنلو وړ نه دې.
وایی زمینه غله ته دغلا او ظالم ته دظلم لار او تشویق برابروي. نو که قواعد روښانه وي ا وهرڅوک باور پیدا کړي چې تخلف وکړم که نن نه سبا به مي لاس ونیول شي او روښانه د قانون حاکمیت وي او مافیایی روابط په اقتصاد او سیاسیت کې د قانون د یو شانه تطبیق زمینی برابری نه يی ددې وطن مشکل نه په دمیلیونر په پوهولو او راپوهولو نه شي کیدای. زه په دې باور یم چې هرڅومره میلیونران په یوه ټولنه کې ډیر وي او دقانون حاکمیت وي دا ښه خیر او مثبت کار دی. میلیونر یو خیټه او یوه اویا دوه بستری او یو جنسی توقع دنورو انسانانو غوندې لري څه به زیاد وی اما دقانون دحاکمیت په صورت کې دتخلف مخه یی نیول کیږي او نوره سرمایه او پانګه د تولید او خیر په لاره کې او شاوخواته یی سل کسه نور په خیټه مړیږي. زمونږ په شرایط کې دمختلط اقتصاد دوسیلې په توګه دآزاد بازار اقتصاد چې مهارشوي وي د رقابت ظرفیت ایجاد شي او مافیایی روابطو ته خاتمه ورکړل شي دحل لاره ده. بحث اوږد او زه تلګرافی لیکنه دسایت په مخ کوم. زه باور لرم چې دډیرودمسایلو سره تاسې هم موافق یاست او دهغه سره مخالفت نه لری خو ما هم پرې تأکید کول غوښتل. مننه


اسم: عبدالحکیم سامع   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.09.2012

محترم وزیری، سلام عرض میکنم!

امید است حقیقت داشته باشد، که شما هر چهار نوشتۀ جناب خواتی و اینجانب را مطالعه نموده اید.
با وجودیکه سبک پشتو نویسی ما فرق دارد، ولی محترم خواتی صاحب، چنین برداشت مانند شما را از نوشتۀ من نداشته است.
ایشان مرا درک کرده اند که در نوشتۀ اول من در بارۀ محتوای مطلب ایشان چیزی ننوشته بودم، بعداً بجواب آخری من اگر شماهم بخود تکلیف داده باشید، من قناعت ایشان را حاصل نمودم و فضای احترام متقابل چنانکه شما تصور کرده اید،اصلاً بین ما، جریحه دار نشده است.
نظرات ما فرق دارد که بسیار نورمال و طبیعی است و من در متن هم احترام به نظرات ایشان را نوشته ام. شما وقتی در گفتار تان برایم صادق معلوم می شدید، که ادعای تانرا مشخص ذکر می کردید. من بر خوانندگان هموطن و درد دیدۀ خود اعتماد بی پایان دارم، که قضاوت عادلانه خواهند کرد، از انتقاد بجای و سازنده استقبال می کنم و در برابر «شخصیت کـُشان» توان استدلال دارم.

با احترام
سامع


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.09.2012

ښاغلی منلی صاحب
ستا دا لیکنه یانی ( پر مطبوعاتو بندیز) ملی بڼه نلری هغه دا جی فرهنګی یرغل مو د پامه غورځولی دی.
د بیان او د قلم ازادی په دی مانا نه دی چی د یو اولس تهداب ونړوی او بیا ادعا وکړی چی ګواکی د بیان ازادی دی.
دلته په واضع ټکو د ای اس ای څخه مو ملاتړ کړی هغه دا چی تاسو په دی پوهیږی چی د وحدت ورځپاڼه د ای اس ای پښتو څانګه دی او د افغانستان حکومت پر وحدت ورځپاڼه، مشرق او نورو باندی دننه په هیواد کی بندیز لګولی او ستاسو د نیوکی لامل شوی.
په لیکنه کی د پاکستان د زور څخه مو یادونه کړی،چی ګواکی پوځی جنرالان به په قهر شی. هغوی چی پر خپل اولس باور نلری د ګوتو په شمیر سیاسی مشران دی، د افغانستان خوار اولس مګر اتل ملت ملی روحیه ډیر پیاوړی دی، چی پاکستان یی په هیڅ کی ګڼل کیږی، د پاکستان او ایران د لاسه هر څه چی په وس کی لری هغه د افغانانو سره په دښمنی کی تر سره کړی او کوی یی،د بیان د ازادی تر نامه لاندی د ای اس ای د مزدورانو لیکنی هر چاته ښکاره دی،پر پاکستانی ورځپاڼو بندیز یو ملی کار او عمل دی،چی منلی صاحب ته نه ښیی داسی لیکنی وکړی،په لیکنه کی مو ویلی چی دا ورځپاڼی ښه دی که بد باید داسی نه وای ویل شوی، ولی نه وایی چی د افغانستان تهداب وارنوی او نه غواړی چی افغانان په نړیوال ډګر کی خپل دوستان ولری، د پاکستان د ورځپاڼو موخی دادی چی هر څه باید د پاکستان د عینکو څخه وکتل شی او تاسو هم هر کلی مو کړی
هیله دی چی خفه نشی او که چیری ښه دلایل لری اولس ته وړاندی کړی
که چیری داسی یوه لیکنه وکړی چی د ایران او پاکستان د مطبوعاتو څیړنه او ددی هیوادونو فرهنګی او نظامی یرغل وڅیړی ښه به وی.
په درنښت


اسم: ,وزیری   محل سکونت: دنمارک    تاریخ: 27.09.2012

قابل توجه آقابان سامع وخواتی سایرخوانندګان محترم افغان - جرمن آنلاین !
من نوشته های آقایان سامع وخواتی رابدقت مطالعه نمودم وخواستم درمورد تبصره کوتاهی بنمایم۰ نوشته های قابل بحث آقای خواتی نه فقط واقعبینانه است بلکه چون یک شخص متمدن احترامانه با محترم سامع حرف های خودرا درمیان ګذاشته که درخورستایش است۰ ولی درمقابل محترم سامع نه اینکه به اعتراضات سالم جانب مقابل پاسخ نداده اندبلکه عفت کلام را نیزدرنظرنګرفته که سخت تاسف باراست۰ من باین باورهستم که اختلاف نظریک پدیده طبیعی است ونبایدازانتقادکسي متاثرشویم و انتقادکننده ویا جانب مقابل را توهین ودشنام داد۰ مسؤلین پورتال حتی ازتبصره کنندګان تقاضانموده اندتا ازتوهین دیګران خودداری کنند چه کی درمقاله کسي توهین شود۰ اماجناب سامع درمقاله خودچنان جملات وکلمات را به آدرس محترم خواتی بکاربرده اند که درکوچه وبازارهم بندرت استعمال میشود۰ امیدآقای سامع ازمن آزرده نشده باشند۰ به این آرزوکه ما افغانها بتوانیم یک دیګررا با وجوداختلاف نظروعقیده که لازم وملزوم یک دیګرایم بپذیریم ۰ با عرض حرمت


اسم: ا ما ن الله صافی   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 27.09.2012

و اقعا ستاسونشر شوي مطا لب په زړه پوری او د ستا ینی وړدی او ستا سو نشر شوي مطالب مونږ په ډیره مینه لولو او زمونږ د پاره دادډیر ویاړ ځای دی اوزه په خپله ستاسو دنشر شوو مطالبو یواځینی مینه وال یم لا نور هم ستاسو د بریاووپه هیله
په درنښت
ا ما ن الله صافی


اسم: خواتی   محل سکونت: ندرلند    تاریخ: 27.09.2012

قدرمن سامع صاحب !
ستاسو لیکنه موسرترپایه ولوستله۰ زه ستاسو دڅرګندونو په اړه ډیرڅه نه وایم یوازې ستاسو لخوازماپه پته دهغه «عالمانه» څرګندونو په هکله چې دخپلې لیکنې وروستۍ کرښه موپرې ښکلې کړې اوستاسو دلیکنې وزن یې زیات کړی دۍ اوستاسو ددرانه شخصیت ښکارندوی ده مننه کوم۰


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 26.09.2012

مسیل و مسایل
نوشته مؤرَخ22 سپتمبر جناب آقای سیدهاشم سدید را که به جواب آقای عباسی نگاشته شده بود، مانند سایر نوشته های شان که نظر به ذوق و احساس ِبنده، غالبا جالب وآموزنده بوده اند، مطالعه کردم، اما عجیب است که این بار دربخشی از استدلال جامع آن جناب، اشتباهی به نظر می رسد. اشتباهی که درنوشته های سابق ِ شان نظیر نداشته است .
ایشان به طورقاطع می نویسند: مسایل با « یا » اگر اشتباه تایپی نبوده باشد ، جـمع « سیل » و « سیل بر» است».
این استدلال عجیب ِ آقای سدید اشتباه ِ مطلق است، زیرا به طور مستند(نه ازشکم خود)می نویسم که جـمع ِ« سیل » واضحا« سیول» است و « مسایل» صددرصد « جـمع ِ مسأله» است.
آنچه راکه جناب سدیددرنظردارد، خود ِ« سیل» نیست،بلکه«مسیل »، به معنی « مجرای آب، محل عبور سیل، جای سیل گیر» است که جـمع آن راهم عرب ها « مسایل » می نویسند و درزبان ما متداول نیست. اگر هدف عرب ها واقعا ً « مسئله و مسائل » می بود، ابدا ً آن را با « یا » نمی نوشتند.
استادان ِادب ِ دری همیشه، با اصرار، به شاگردان تفهیم کرده اند ( درفرهنگ هانیز درج گردیده است) که چون همزه درزبان ما خانه و کاشانه ندارد، بناءً همزه ها دروسط کلمات، تبدیل به « ی» می شوند، مانند: مایل، مسایل، شمایل... ( کلمه« آئینه» را، به اساس همین فاعده، باید به شکل « آیینه » نوشت. )
کلمه « مسئله » را که آقای سدید از آن یاد کرده است، به اساس قاعده زبان دری، باید به شکل « مسأله» نوشت ، زیرا طوری که عرض شد، خانه همزه عربی در زبان ما، از تهداب ویران شده است.
آقای سدید اصرار دارد که از اسم عربی « سنخ» به معنی « بیخ و بنیاد » کلمه« سنخیت» به وجود آمده است . بنده دراین مورد شک دارد. بنابران تمنا می کند جناب شان از تفصیل زیاد صرف نظر کرده، صرف به یک فرهنگ اشاره نماید... فقط مطالعه همان یک فرهنگ به بنده قناعت کلی می بخشد.
با عرض حرمت


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.09.2012

مسعود فارانی

اگر در خانه کس است یک حرف بس است

در پاسخ به پرسش آقای مایار

اسم: احسان الله مایار محل سکونت: ویرجینیا، امریکا تاریخ: 17.09.2012


آقای مسعود فارانی !
مضمون شمارا تحت عنوان " حقایق را ضعیف نسازیم" با علاقه خواندم. شما در آنجا می نویسید که " واضح است که رژیم های دست نشانده از روز سقوط دورۀ امانی تا امروز برای کوبیدن شاه بزرگ افغان امان الله غازی دست وآستین برزده اند و تمام کار کرد های انسانی و ملی وی را به نحوی و به نوعی برای برحق جلوه دادن اغراض شوم...".
تا جائیکه معلومات کمی از تاریخ میهن ما دارم بعد از سقوط نظام شاهی امیر امان الله خان- حبیب الله کلکانی - محمد نادر شاه - محمد ظاهر شاه- سردار محمد داوود(اولین رئیس جمهور افغانستان) به قدرت رسیدند، بچهره های بعدی چندان علاقه ندارم. قرار اظهار شما اینها همه دست نشانده بودند؟ برای اینکه در تعیین ارزشهای عقیده وی خود راه روشن را بیابم، لطفأ بالای این ادعای تان بیشتر روشنی انداخته و به تفصیل مقنع با مؤخذ قوی بمن کمک نمائید.

آقای احسان الله مایار سلام!
از لطف شما متشکرم که به نوشته من توجه نموده و آن را خواندید.در رابطه این پاراگراف نوشته من حکم شما بیشتر تکیه بر یکی از تفسیر های ممکن ، ولی ضعیف استوار است.من نوشته بودم: " واضح است که رژیم های دست نشانده از روز سقوط دورۀ امانی تا امروز برای کوبیدن شاه بزرگ افغان امان الله غازی دست وآستین برزده اند و تمام کار کرد های انسانی و ملی وی را به نحوی و به نوعی برای برحق جلوه دادن اغراض شوم...". و شما تفسیر نموده بودید:" قرار اظهار شما اینها همه دست نشانده بودند؟" برای روشن شدن شما عرض کنم که یاد آوری ازین دوره زمانی حتما به این معنی نیست آنچنانکه شما برداشت کرده اید. من نمی خواهم وارد این بدیهیات شوم و وقت شما و خود را به بحث در رابطه زبان و تفسیر های که می تواند از یک مفهوم صورت گیرد به هدر دهم.چیزی که مسلم است درین فاصله زمانی اکثریت رژیم های افغانستان وابسته بوده اند.
شما از من" تفصیل مقنع با مؤخذ قوی " خواسته اید.وقتی شما در لیست این رژیم ها "حبیب الله کلکانی" را می اورید و معلوم است که آن را وابسته و نتیجه یک توطئه استعماری نمی دانید و این همه بحث های تقریبا نزدیک به یک قرن شما را مجاب نساخته است ،بسیار بعید است که " تفصیل مقنع با مؤخذ قوی " من و دهها نفر مثل من بتواند فکر شما را از جای تکان بدهد. شما که مثلا در دست نشانده بودن این چنین رژیم رسوا شک دارید باید منطقا ازین ادعای تان مبنی بر" بچهره های بعدی چندان علاقه ندارم. " چشم بپوشید و به غایله های بعدی که اگر بهتر از رژیم حبیب الله کلکانی نیستند،چندان بدتر از آنها هم نخواهند بود مانند غایله ها یا رژیم های "حزب دموکراتیک خلق"جهادی ها،طالبان و این رژیم آخری که ملغمه از همه این ها به اضافه بسیار چیز های دیگر است، نیز "علاقه" نشان دهید.
اما فراموش نکنید این تنها رژیم حبیب الله کلکانی نبود که وابسته بود.رژیم نادرخانی نیز ادامه و بخشی از همان توطئه استعماری بود.اگر به وسیله رژیم کلکانی رژیم امانی سقوط داده شد توسط رژیم نادرخانی قسمت اعظم ادامه نهضت امانی ،روشنفکری و مشروطیت افغانستان تار و مار گردید.
ارزیابی ازرژیم ظاهر شاهی هم نمی تواند یکدست باشد.رژیم ظاهر شاهی به دوره های مختلف تقسیم می شود. مثلا دوره هاشم خانی هیچگاه قابل مقایسه با دوران دهه دموکراسی نمی باشد.این بحث طولانی است اما آنچه به بحث ما ارتباط می گیرد این است که سیاست استعماری ضد امانی رژیم حبیب الله کلکانی، رژیم نادرخانی و دوران قدرت هاشم خان در تمام این دوره جز سیاست رسمی دولت بود.حتی رژیم رئیس جمهور داوود نیز همین سیاست را ادامه داد.ازین گذشته در مورد رئیس جمهور داوود باید بگویم که او شخصی مستقلی بود.اما نمی توان گفت که رژیم داوود مثل خودش وابستگی نداشت.چنانکه دیدیم تلاش داوود خان برای مستقل ساختن کامل دولت جمهوری افغانستان به شکست مواجه شد و خود نیز قربانی تلاش شریفانه اش، برای استقلال کامل اقتصادی و سیاسی دولتش گردید.
بدینصورت من بطور مختصر بجواب پرسش شما پرداختم و یقین دارم که اگر در خانه کس است یک حرف بس است.

پایان


اسم: عبدالحکیم سامع   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.09.2012

عبدالحکیم سامع 25.09.2012

خواهر گرامی نجیبه قانع!

نوشتۀ مورخ 24.09.2012 شما را در دریچۀ «دیدگاه ها» مطالعه نمودم. همین لحظه جز فرود آوردن سر تعظیم و اظهار تحسین به برداشت شما و محتوای واقعبینانۀ شما، درین دریچۀ «مجازی» یا (room virtual) چیزی دیگری در ذهنم خطور نمی کند. یکبار دیگر به قوت استدلال شما، صد آفرین می گویم.
هموطن گرامی!
با وجود آنکه تصمیم گرفته بودم که اصلاً به این (room virtual) دیگر سری نزنم، ولی بحیث یک مرد پیر، که از عمرم چیز زیاد نمانده، وقتی حرف های شخصیت آقای «تیموری» را درین دریچۀ مضمر و مجازی، که با غرور و بلند پروازی، ما را به «شکر رنج ها» درجه بندی نموده است، مرا واداشت، تا این جمله را خدمت، بنویسم، که با صاحبان همچو تخنیک و افراد با همچو هدف احتمالاً سر پوشیده، صحبت تبادل نظر، بخصوص در جامعۀ ما سودی نخواهد داشت. در جایی می نویسد: «.... و بزرگواران تمنا دارم کہ سوال ھا وجواب ھا را دوستانہ تر و صمیمانہ تر مطرح نمایید تا باشد کہ برای ما ھموطنان تشنہ بہ آگاھی فرصتی را جھت آگاہ و آگاہ تر شدن میسر نمودہ باشید»، به به، به این نصیحت های «شیخ». مگر در سوال، دشمنی می تواند راه داشته باشد.؟ پس باید می گفتند، که کدام جهت کلمات من و شما بطور مثال غیر دوستانه بوده است. اینکه ایشان، تبارز تمرین تربیت دهی می کنند، در برابر ایشان چیزی نمی گویم، زیرا، زمان، عمر و صحت ام بمن اجازه نمی دهد. ولی فقط یک جملۀ از گذشتگان را می خواهم تکرار نمایم:
«هر که پا کج می نهد خون دل ما می خوریم شیشۀ ناموس عالم در بغل داریم ما»
(حضرت بیدل صاحبدل)
خواهر گرامی!
وقتی در ایام طفلی و نو جوانی شامل مکتب بودیم، در کشور فارغ از جنگ آنوقت که تابحال فراموش ننموده ام، از خانواده، محیط، اجتماع مذهبی و فرهنگی ما، نصایح می شنیدیم. مطابق عنعنات و رسوم تربیت می شدیم، به احترام به کلانسالان در مجموع هدایت می شدیم، بگوش ما همیشه زمزمه می شد:
« خود ستائی پیشۀ شیطان بود هر که خود را کم زند مرد آن بود»
در آنزمان هم، «پدر سالاری» مسلط بوده، برای اصطلاحات «مرد» و «نا مرد» در آنزمان صفاتی را جمعبندی نموده بودند. کاش در آن زمان، بجای کلمۀ «مرد» اصطلاح انسان را در نظر می گرفتند، که شیر زنانی چون شما نیز در صف مقدم قرار داده می شدند. در جایی دیگر، شما نتیجه گیری نموده بودید: «... نویسندګان زیادی داریم که خلص مقاله های شان این جمله است: من بسیار فضیلت دارم تو (هر کسی که انتقاد میکنی ) بی سواد هستی»
خواهر عزیز !
درین رابطه هم چندین دهه قبل زمانی که شامل مکتب بوده ایم، از استادان و انسانهای مصلح و خیر خواه می شنیدیم که می گفتند: « دانم آنزمان که بدانم که ندانم.» تا اکنون در طی بیش از شصت سال فراموش نکرده ام. حال برای آقای «تیموری» خطاب نموده میگویم، هیچکس مانع آن نمی گردد، که شما، چه برداشت از نوشته های دیگران می داشته باشید. طوریکه در جایی هم می نویسید: « تذکراتی در نوشتہء جناب محترم سدید ھر گونہ شک و تردید من را در بارہء شاہ امان اللہ خان بر طرف کرد». در رابطه با وقایع تاریخی قریب صد سال،83 سال بعد از سقوط، رژیم مورد نظر من نمیدانم، که شما هر دو دارای چه سن هستید، پس حتماً کتب خوانده اید و «قصه های سر چوک» کابل را هم ممکن جمع آوری کرده باشید. آیا همه نوشته های کتب تاریخ، ارزش «آیت قرآن شریف» را دارند، که کس سؤال نکند.؟ این همه نا آرامی و نمایش چرا؟
با سلام های گرم واحترامات مکرر!
عبدالحکیم سامع
پای



اسم: سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.09.2012

خانم قانع سلام عرض است،
تشکر از الطاف تان نسبت به من.
تقاضای من از شما این است که شما یک بار دیگر نوشتۀ اول ایشان را دقیق و به آرامی مطالعه کنید. داوری نباشید که بدون خواندن و بررسی همه جانبه قضایا حکم صادر میکند. ناگفته نماند که طول و عرض جواب همیشه بستگی به نوع سؤال و مضمون و پیام دارد. برای آقای سامع ایجاب میکرد که جواب طویل تر از این ارائه شود، ولی حوصلۀ خوانندگان را هم باید در نظر داشت.
به نکاتی از نوشته ایشان توجه شما را جلب نموده از شما می پرسم که آیا همین است رسم مناظره؟
"از اظهارات شما میتوان طوری انتباه گرفت که ممکن شما «بیوگرافی» ایشان را تکمیل کرده باشید. چون دختر ایشان محترمه «هندیه» از ضعف در لسان دری شکایت دارند، کار شما ممکن به هدف و امید آيندۀ تان مفید تمام شود."
هدف و آیندۀ من چیست؟ بحث بر سر کارنامه های امان الله خان بود، پای خانم هندیه برای چه بمیان کشیده میشود؟ این پیام نشان می دهد که آقای سامع مرا هم مانند خیلی از انسان هائی که به هر جا دست و پا میزنند تا راهی برای رسیدن به یک چوکی و آیندۀ بهتر پیدا کنند، میداند.
شاید این گونه تصورات یا اتهام بستن ها برای شما عادی باشد، ولی برای من قابل پذیرش نیست. چون به عزت نفس انسانی که تا امروز کوشیده است با ثبات و سلامت نفس با همه سختی های زندگی بسازد و خود را عرضۀ بازار نیرنگ ها و کثافات سیاست بازهای آلوده و پلید نکند، توهین مستقیم است.
علاوه براین از انسانهائی که کارشان تنها تاپه زدن است، بجای بحث مستدل و مستند، هیچ خوشم نمی آید. کاری به کار شان ندارم، اما اگر پیامی به آدرسم داشته باشند، جواب شان را با همه تلخی خواهم داد. به نظر من بیشرمانه ترین کار همان تاپه زدن است.
میگوید: " من فقط در برابر استدلال فریبنده و منطق نادرست حساسیت دارم..."
کدام استدلال من فریبنده بود؟ کی را میخواستم بفریبم؟ برای چه؟ همه پیام من فقط سه نکته بود؛ همانطوری که شما هم بدان اشاره نموده اید.
ای کاش شما این اشاره را بجای من به آنانی که بحث را به این درازا کشاندند ،میکردید و مینوشتید که خوب، قصد سدید این بود که انسان از اشتباه خالی نیست ، نیات امان اله خان وطنخواهانه بود و اشتباه را با عمل نادرست قصدی باید فرق داد. و این سخن بحثی ندارد!
در جای دیگری مینویسند که جواب خانم قانع را ندادید، در حالی که من در نوشتۀ خویش عنوانی شما واضح بیان داشته بودم که آن کار هایش اشتباه بود. همچنین توضیح داده بودم که چرا اشتباه بود. در هر حالتی، چنین نارسائی در فهم مطالب ناخوشایند است و انسان باید از چنین انسان های بپرسد که "آقا عقلت کجاست؟"
من همواره مخالف محافظه کاری بوده ام و طرفدار شکستن سنت های بیمورد و ناپسند. یکی از سنت های ناپسند ما افراط در ابراز دوستی بجا و بیجا است. اظهار فروتنی و محبت بیش از حد. فروتنی و ابراز محبت کار های خوبی هستند، اما بیش از حد یا در حدی تملق امر اخلاقی و پسندیده ای نیست. در همین کشوری که ما زندگی میکنیم، مردم آزادنه هر حرفی را که پسندیده نیست، میگویند. من این کار را نه تنها خوب میدانم که توصیه هم میکنم. این آقا به سلامت نفس و شرافت من، بدون این که مرا بدرستی بشناسد، حمله نموده است، کاری را که غفوری ها نکرده اند. برای فهم پیام یک انسان لازم نیست تنها به کلماتی که او اظهار میدارد توجه شود. مردمان رموزفهم گذشته از توجه به الفاظ، به آهنگ کلام، صوت، بلندی و پستی آواز و طرزگفتار و جغرافیای چهرۀ انسان ها هم توجه دارند.
برداشت وی از نوشتۀ من در مورد مشکلات موجود، با وجود محافظه کاری های کرزی از سه حالت خالی نیست: غرض، سنگ را به دبه انداختن و یا عقل ناقص. یادآوری این مطلب از نظر من برای کسی که بخود حق میدهد که به نقد نوشته ای بپردازد، خیلی ضروری است. کسی که قادر به فهم یک مطلب ساده و رسا نشود، باید حد خود را نگه دارد. تا چه وقت باید بگوئیم خوب، خیر است، بالاخره این مشکل هم میشود. این بالاخره، بالاخره چه وقت خواهد آمد؟ فراموش نکنیم که ما هزار ها مشکل داریم و وقت با سرعتی مهار نشونده در گذر میباشد.
درجای دیگری نوشته میکند: " آیا حکم شما اینست، به کسی که شما افتخار می کنید، حتماً دیگران هم از شما به عین تصویر و نتیجه گیری پیروی کنند؟"
نظر من این است که وقتی کسی با کسی بحث میکند، باید بیش از بحث یا مناظره یا محاضره آشنائی حداقلیی با افکار و اندیشه های طرف مقابل داشته باشد تا خود را مسخره نکند.
درکدام یک از نوشته های من به کسی چنین تصوری دست خواهد داد که من اول) حکم کرده باشم و دوم) از کسی خواسته باشم که از من پیروی کند.
در نوشته ای عنوانی جناب عباسی صاحب یادآور شده بودم: "من آنچه را که نوشتم ابراز نظر شخصی من است. نه با کسی دعوا دارم و نه اصرار، مانند دیگران که همواره در عمل به مطلق بودن نظر خود پا می فشارند، که نظر من یگانه و سرآمد همه نظریات است. دعوای فهم و دانش هم نمی کنم. توان رهنمائی انسان ها را هم در خود نمی بینم."
این نوشته به تاریخ 18.9.3012 به پورتال افغان جرمن ارسال و به همین تاریخ در آن پورتال به نشر رسید. فکر نمی کنم که آقای سامع این نوشۀ مرا نخوانده باشد. باوجود این چرا آن مطلب را دو روز پس از نوشته من برایم مینویسند؟ بجای من شما ازش بپرسید! در مورد مثال پیلوت و مفاهیم و معانی دیگر هم همینطور.
در اخیر میخواهم یک سخن را صاف و پوست کنده بگویم که من سخت ترین کلام ها را از هر کسی که باشد میتوانم تحمل کنم اما سخنان اینگونه انسانها را نمی توانم تحمل نمایم.
به حکایت دو برادر در گلستان سعدی توجه کنید:
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی. باری این توان‌گر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت رهایی یابی؟ که خردمندان گفته‌اند: نان خود خوردن و نشستن، به که کمر شمشیر زرین به خدمت بستن.
به دست آهک تفته کردن خمیر به از دست بر سینه پیش امیر
***


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 25.09.2012

فرمایشات و پیشنهادات معقول تیموری صاحب را تائید و تأکید می نمایم ، تا جایی که پای افغانستان در میان است و بر گذشته و حالش مباحث رُک و راست صورت میگیرد، طبعاٌ طرز دید خاص یک مرحلۀ تأریخی که بر پایه های اندیشه ها، پندار ها و برداشت های شخصی بدون ارائۀ اسناد مؤثق باشد تفاوت های نظر را ایجاد می نماید که هم حق مشروع ارائه کننده است و هم از منقد. کسی از تواریخ نقل قول می کند و دیگری از اشخاصی که در همان دور زنده بودند و شاهدان عینی بودند نام می برد ، مثلاٌ صحبت پادشاه را با یکی از رعایای اش بگوش خود شنیده بودند. ولی شخصی دیگری واقعیت هارا تا حد امکان پهلوی هم گذاشته تحلیل و نتیجه گیری می کند
اینکه روایات مؤرخ تا کدام حد بیغرضانه عاری از ضعف های انسانی چون عقده و بد بینی و تعصب بوده و یا اینکه شاهد عینی مطلب را تا کجا درست فهمیده و بدون مداخلۀ عواطف و احساسات نقل قول کرده. ویا تحلیلگر در پندار واقعیت ها چه معیار هایی را بکار برده تشخیص ساده نیست. بهر حال هرسه حالت سزاوار شنیدن است و به گفتۀ تیموری صاحب آموزنده. انتقاد سالم و عارفانه عاری از قهر و غضب بدون اهانت به طرف مقابل کار شایستۀ علمی است که نباید موجب هیچگونه رنجش گردد. یگانه کار نا پسند در بُرد و بحث علمی اطلاق کلمۀ ( غلط) است که کسی بنویسد و بگوید نظرت غلط است. شاید نقص در نظریات باشد ولی قضاوت قاطع مبنی بر غلط بودن و غلط گفتن درست نیست ، اگر اسنادی رسمی و مؤثق موحود باشد که ثبوت عدم صحت یک نظر را بنماید باید با نزاکت خاص اظهار شود که اسناد دست داشته چنین می گوید. حتی معلم به شاگردش نگوید که غلط گفتی و بعوض گفته شود جواب صحیح چنین است
در چنین تبادل نظر دوستانه اصلاٌ رنجش را راهی نباید باشد ، چه شکر رنجی چه بادام تلخک رنجی.
چون در لست نام من هم ذکر شده بوکالت خود صادقانه می گویم که هرگز رنجشی برایم دست نداده و دلیلی برای رنجش نمی بینم این رنجشک ها را از دوران طفولیت با خود آورده ایم. اما وقتی می بینم موضوعات به بیراهه میرود و بیشتر از اصل عدول صورت گرفته به فروعات توجه میگردد و در ادامۀ بحث مفیدیتی نمی بینم، با عرض معذرت از بحث خارج می شوم و درینصورت دریچۀ نظر خواهی موقف تدریسی خودرا از دست داده صفحۀ منازعات می شود.

ورنه همه نوشته ها و تبادل نظریات عالمانه و آموزنده است . انگیزۀ گفتن و نوشتن ما وطن ما است که بحیث خواهر و برادر و وطندار می نویسیم، میگوییم، میخوانیم و می شنویم.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 25.09.2012

محترم ورور سلام خان او درنو لوستونکو
داچي پاکستان باید خپل ماجراجویانه رول بدل کړي - هغه خواست او آرزو ده چې عملی نه ده او داسې پاکستان نشي کولای. دلایل يي په دلاندنی تبصرې کې د ښاغلي قهار اریا د لیکنې په هکله وړاندې شوي. په یقني ډول تأکید کول غواړم چې نړیواله ټولنه او زمونږ آرزو چې پاکستان په خپل دومخې سیاسیت تغییر کړي او یا به وکړای شي ماته دمنلو وړ خبر نه ښکاري. که پاکستان دلیل وړاندې کوي چې دتروریزم قربانیان د اوسني پاکستان خللک دټولو نه دمخه دي. زه ویل غواړم چې ددې سسیمې خلک او داوسني پاکستان خلک، د افغانستان خلک او نړیوالو ټولنه د پاکستان ددومخي سیاسیت قربانیان دي. همدا اوس پاکستان په پټو مجالسو او استخباراتی ناستو کې داسې مطرح کوي چې: ای امریکا او ای انګلیسه ای نړیوالې ټولنې! تاسو به دلته او په سیمه کې یاست که به لاړ شی خو مونږ به دلته یو. مونږ دوروستیو وظایفو، د ایران، د بیا رابیداره شوې روسی او د شرایطو دتغییر به صورت کې ګویا د چین او داسې نورو سیمیزو ناغوښتل شوي ځواکونو دمهارولو او ټکولولپاره د افراطی او دینی افراطي ډلو موجودیت ته اړتیا لرو او داوسله زمونږ له لاسه مه اخلی. دا هغه مطلب دې چې دراز شریک سړي امرالله صالح د افغانستان داستخباراتو د اوه کلن مشر له خوا په مختلفو مناسبتو افشا شوای دی (جمیزټون فوندیش - دوه کاله مخکی امریکا کې چې امرالله صالح خبرې کولې دامطلب يي ویلای دې). نونتیجه داچې په نوي عصر کې د زاړه او سوړ جنګ نسخې لا تراوسه عملی کیږي او داسې راته ښکاري چې سوړ جنګ تا ختم نه دی.
زما په پوهه پاکستان بله نه شي کولای. هغه به کوي چې تراوسه یی کول او داپروسه به ادامه لري. زمان به دامطلب او زما نتیجه ګیری ثابته کړي. مننه


اسم: Temori   محل سکونت: Germany    تاریخ: 25.09.2012

در این بخش نظر سنجی توجہ ام بہ شکر رنجی ھا معطوف گردید۰
بعد از مطالعہ نوشتہ ھا ی ھموطنان آگاہ بانو قانع؛ جناب سدید؛ جناب عباسی و جناب سامع در بارہء شاہ امان اللہ کہ برای شخص من بسیار آموزندہ بود و تذکراتی در نوشتہء جناب محترم سدید ھر گونہ شک و تردید من را در
بارہء شاہ امان اللہ خان بر طرف کرد۰
نباید مناظرہ و مباحثہ باعث و موجب رنجش و کدورت گردد؛ آن دوست و ھموطن عزیز از این دوست و ھموطن
خود میاموزد و بر غنای دانش خود میافزاید و نباید در مناظرہ برندہ و بازندہ مطرح باشد۰
برای اینکہ در آیندہ از رنجش و کدورت جلوگیری نمودہ باشیم از شما عزیزان و بزرگواران تمنا دارم کہ سوال ھا
وجواب ھا را دوستانہ تر و صمیمانہ تر مطرح نمایید تا باشد کہ برای ما ھموطنان تشنہ بہ آگاھی فرصتی را جھت آگاہ و آگاہ تر شدن میسر نمودہ باشید۰
می خواھم در رابطہ بہ ناکامی آن شاہ ترقی خواہ تذکری داشتہ باشم :
اگر در سیاست اقتدار گرا ؛ تضاد” دوست ۔۔ دشمن” مطرح شود و در دین سخن از ”مو’من ۔۔ کافر” مطرح گردد این یک
اصل پذیرفتہ شدہ ای منطقی است کہ در صورت انطباق این تضاد ھا بر یکدیگر سیاست دینی و دین سیاسی میشود؛ با تا’سف این انطباق در آن عصر صورت گرفت
کہ در نتیجہ حبیب اللہ خان کلکانی بہ نام خادم دین رسول اللہ” ص” قدرت را تصاحب نمود۰
راہ و روش شاہ امان اللہ سر مشق برای افغان ھای ترقی خواہ و آزادہ بودہ و خواھد بود۰
من از مقالات و نوشتہ ھای ھموطنانم بی اندازہ فیض و بھرہ میبرم و می خواھم از شخص جناب سدید بخاطر روش روشنگری و بخاطر روشننگری ایشان از این طریق ابراز سپاس و قدر دانی نمایم۰


اسم: نجیبه قانع   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 24.09.2012

آقای سدید سلام عرض میکنم
نوشته بسیار مفصل شما را عنوانی آقای عبدالحکیم سامع خواندم ، چند جمله یی میخواهم در زمینه عرض کنم
شما از نویسندګان مورد علاقه من بوده اید و از آنرو اګر به حیث یک خواننده وفادار ګاهی از نوشته های تان میرنجم باید این اطمینان را داشته باشم که نمیګویید ( به تو چه ؟ )
برخی ار نویسندګان ما عادت دارند که با شنیدن اولین جمله انتقادی ، عصبی میشوند ، دشنام و ناسزا سر میدهند و مقاله های طویلی مینویسند که خلاصه اش فقط یک جمله است :
(من بسیار دانشمند هستم و تو بسیار بی سواد )
شما بخاطر آنګه درین حلقه شامل نبوده اید همواره مورد احترام من بوده اید اما حالا کم کم فکر میکنم که فاصله شما با این حلقه کمتر شده میرود . نامه اخیر تان به آقای سامع سراسر همین نکته بود
بعد از جواب تند خود ، جوابیه آرام و ملایم آقای سامع را بخوانید شاید حرف هایم را تایید کنید . شما در آغاز از یادآوری برخی از اشتباهات امان اله خان سخت برافروخته شدید در حالیکه در همین نوشته اخیر خود هم بر ضرورت مطرح شدن مسایل تاکید داشته اید . در عمل هم نشان داده اید که توان سنت شکنی و نوشتن حرف هایی را دارید که کمتر کسی شهامت و دل و ګرده بیان کردن آنرا دارد . چنانچه باری شما در یک نوشته ، درستی این ګفته را ګه (اسلام بذات حود ندارد عیبی ) زیر سوال ګرفتید که البته من هیچ اعتراضی نسبت به آن نوشته تان ندارم اما منظور این است که به دیګران هم اجازه بدهید روی مسایلی تماس بګیرند که شنیدن آن حد اقل در مرحله اول تکان دهنده بخ نظر برسد
عکس العمل تند تان در برابر نوشته هایی که از اشتباه حرف میزد برای من خلاف توقع بود و بعد شیوه استدلال شما هم از نوشته های سابق تان فرق داشت
جواب شما رویهمرفته این بود که ( خوب ، انسان از اشتباه خالی نیست ، نیات امان اله خان وطنخواهانه بود و اشتباه را با عمل نادرست قصدی باید فرق داد) . بسیار درست میفرمایید اما چه کسی نیت پاک و زحمت کشی قهرمانانه امان اله خان را زیر سوال برده است ؟ هیچ کسی . خلاف آنچه تصور کرده اید تحصیل کردګان و فرهیختګان امان اله خان را تکفیر نکرده اند و او را به صفت یک پادشاه ترقیخواه بسیار قابل احترام میدانند . آنان صرف از برخی اشتباهات یاد کرده اند که حالا خود شما هم آنرا تایید مکیند پس حرف دیګری درین قسمت برای ګفتن باقی نمانده است
اصلا من قصد نداشتم موضوع دوباره به آنطرف کشانیده شود صرف میخواستم بګویم که :
آقای سدید! من از شما به حیث یک نویسنده ورزیده و توانا توقعات زیادی دارم . در سطح پایین تر ، نویسندګان زیادی داریم که خلص مقاله های شان این جمله است
من بسیار فضیلت دارم تو ( هرکسی که انتقاد میکنی ) بی سواد هستی
ازین جمله - و از آن جمله نویسندګان ، خود را دور نګهدارید - لطفا


اسم: عبدالحکیم سامع   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.09.2012

جناب محترم آقای سدید!

نخست سلام و احترام عرض است. معذرت می خواهم، باید بشما عرض کنم که نزدمن فرقی ندارد، که شما چه نام دارید. با همین نام محترم سدید، از طریق همین پورتال، به ارتباط یک موضوع برخوردم. نه شناخت ازین نام برایم کدام امتیاز ببار می آورد و اگر نام دیگر داشته باشید، هم ممکن برایم کدام ضرر نرسد. اصولاً، نزد من هویت و سوانح و موقف کس مطرح نیست، بلکه ممکن زمانی قابل توجه باشد، که چه موضوعی را مطرح می سازد. ضرب المثلی وجود دارد که می گویند، «شیطان در تفصیل نهفته است.» از نوشتۀ مفصل شما، توانستم تا حدی انتباه بگیرم که در نوشتۀ شما، چه هدفی نهفته باشد. شما خود تانرا « متخصص بیوگرافی یک پادشاه» معرفی نموده بودید، من بحیث تبعۀ آنکشور خواستم، از محتوای جواب به سؤال محترمه نجیبه، در بارۀ مطلب حقیقت را بدانم، که آیا واقعاً همچو فرمانها صادر شده بود و یا خیر؟ حال فکر می کنم جواب داده شد. شما درست می فرمائید و این حق شماست، تا وقتی شما روی نوشته هایم تبصره نداشتید، من هم باید اول اقدام نمی کردم. طوریکه خود می فرمائید، که قبلاً نوشته هایم را خوانده اید، ولی تبصره ننموده اید. بسیار تشکر. اشتباه از من بود، باید اول به این اصول شما واقف می بودم. به هر صورت فکر می کنم، با شما تا همین سرحد شناخت بس است. در آینده روی عناوین نوشته های شما «کلیک» نخواهم کرد. با دوستان با قدرت تان مؤفق باشید.
با عرض سلام و احترام مکرر.
عبدالحکیم سامع


اسم: سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.09.2012

جناب محترم آقای سامع سلام،

یکی از دوستان بسیار عزیزی که سخت به ایشان احترام و ایمان دارم، به من اطلاع دادند که "حکیم سامع" اسم مستعمار شماست.
در مناظره ها یا مباحث، معمول آن است که انسان ها با نام اصلی خود وارد بحث و مناظره می شوند، یا به سؤال و جواب می پردازند؛ تا مردم بفهمند که دو طرف مناظره یا بحث کی ها هستند، چه میخواهند، چه میگویند، چه می اندیشد، در کدام موضع قرار دارد و از کی و چه دفاع میکند.
اگر شما واقعاً همان کسی باشید که آن دوست عزیز معرفی نموده است، میخواهم بپرسم که چه چیزی سبب این محافظه کاری شما شده است؟ مسئله ای را که من و آقای عباسی به ارتباط نوشتۀ خانم نجیبه قانع روی آن تبادل نظر میکنیم و شما بدان علاقه گرفته اید هم چیزی نیست که خاطر مبارک دیکتاتوران یا متعصبین چپ و راست را آزرده کند و جان کسی را به خطر بیاندازد. اگر ترس از اذیت و آزاری وجود میداشت، میگفتیم احتیاط لازم، و پنهان کاری بجاست! در غیر آن از پشت پرده و حجاب بیرون بیائید و بگذارید مردم بدانند که شمائی که این یا آن سؤالی را مطرح می کنید، کی هستید. شاید با سؤال خوب و طرح موضوع مناسب و منطقی و معقول کریدت بگیرید!
من هم حق دارم بدانم که با کی طرفم! در غیر آن مناظره و بگو مگوی ما به جنگ های بی ثمر و خنده دار "دنکیشوت" خواهد ماند که از سر شب تا گل صبح با شبحی میجنگد و در آخر کار میبیند که با توده ای از فاضلۀ فیل سرکس به نبرد پرداخته است!
میپردازم به جواب برخی از پرسش های قابل جواب:
1ـ مینویسید: " با استقبال از مقالۀ آقای فارانی، خطاب طوری بود که ممکن با ایشان شناخت دیرینه داشته باشید." جواب من این است که من ایشان را در حدود سی سال قبل در لاگری در فرانکفورت برای اولین بار دیدم. واقعیت این است که من در آن زمان به دیدن آقای صابر روستا باختری یکی صاحب نام ترین نویسندگان کشور ما و یکی از فعالین سیاسی دوران خود به آن لاگر رفته بودم و آن مرحوم آقای فارانی را بمن معرفی کردند. این تصادف به یاد آقای فارانی نمانده است. تعجب آور هم نیست، زیرا من در چنین مواقع زیاد حرف نمی زنم و کوشش میکنم که شوندۀ خوب باشم تا گویندۀ بد! بخصوص وقتی شخصیتی بزرگی مانند آقای باختری در جائی حضور میداشت. روانش شاد و یادش گرامی باد!
با نام فارانی ها از افغانستان آشنا بودم. محمود فارانی را یکبار از نزدیک دیده ام و با وی مختصر صحبتی هم داشته ام. فکر میکنم اوائل سال های پنجاه بود. همین کافی بود که به مجموع فارانی ها به عنوان مردمان بافرهنگ و اهل ادب و قلم احترام پیدا کنم. این احترام تا امروز وجود دارد. رد و بدل یک یا دو نوشته از نظر من چیزی نیست که فضا را آنگونه مکدر کند که من نتوانم از کار هائی خوب ایشان استقبال کنم. من و مسعود فارانی بعداً تیلفونی هم با هم تماس داشتیم. من به همه آنهائی که اهل ادب و قلم هستند احترام دارم. تفاوت اندیشه و بینش هیچ نقشی در این خصوص بازی نمی کند، زیرا من، از نظر جامعه شناسی معرفت؛ هرگز نمیخواهم موسی باشم. ترجیح میدهم همان چوپان مولانا و خود مولانا باشم.
2ـ از "بیوگرافی" مرحوم امان الله خان یاد کرده نوشته میکنید: " از اظهارات شما میتوان طوری انتباه گرفت که ممکن شما «بیوگرافی» ایشان را تکمیل کرده باشید."
به نظر من شناخت سیاستمداران از زمانی ضروری و لازم است که کار های اثرگذار آنها در عرصۀ سیاست و مملکت داری به ظهور میرسد و برجستگی پیدا میکند. برای من یا شما یا آنهانیکه به ایشان احترام دارند، یا آنانی که از ایشان خوش شان نمی آید چه فرقی میکند اگر من بگویم او به چه غذائی علاقه داشت، چقدر شیر از پستان مادر نوشیده است و چقدر شیر از پستان دایه، در کدام ثانیه و دقیقه و ساعت روز یا شب در کدام هفته و ماه و سال و در کدام اتاق کدام منزل در کدام و شهر بدنیا آمده است. چه کتاب هائی را میخوانده و با کدام دست بهتر مینوشت و کار میکرد. چند بجه میخوابید و چند بجه و چگونه از خواب بیدار می شده است و ...
اهمیت این انسان مهم برای مردم حق شناسی مانند من از زمانی شروع می شود که او بدون اینکه ـ برخلاف پیشینانش ـ به امارت و سلطنت و پادشاهی و راحت و زنان بیشمار و عیش و نوش یک امیر یا پادشاه فکر کند و دم را غنیمت بشمارد و به جیرۀ انگلیس قناعت نماید، همه چیز را به خطر انداخت و برای گرفتن استقلال کشور کمر همت بست.
اوباما را تا زمان نامزدی ریاست جمهوری اش کدام یک از ما می شناختیم؟ شما، یا من؟ اثرات ملموس و مشهود و مثمر و نامثمر کار های وی در رابطه با امریکا و جهان از زمان ریاست جمهوری وی قابل ارزیابی و نقد است.
در ارزیابی کار های امان الله خان باید گفتمان های گونه گونی را در نظر گرفت. بزرگترین گفتمان اصل استقلال و آزادی و حق خود ارادیت ما بود. گفتمان های دیگر، خرده گفتمان های هستند که مستلزم ارزیابی در درجۀ دوم و سوم و چهارم است.
بدی کار ما، که شاید روی اغراض مختلفی باشد، این است که با پس زدن گفتمان اصلی برای رسیدن به نیات بعضاً غیرملی خویش به جای گفتمان های اساسی و اصلی خرده گفتمان ها را برجسته کنیم.
اگر خانم نجیبه قانع از دلایلی که امان الله خان و معلم بزرگش آقای طرزی بموجب آنها میخواستند به آن سه کار توسل بجویند اطلاع میداشتند ـ نه از آنچه داستان سرایان میگویند ـ شاید به ایشان تا حدی حق میدادند. گفتم شاید! شاید دلایلی تیم کاری امان الله خان مورد قبول ما قرار نگیرد، ولی اگر آنطور باشد که برخی از مورخین ما میگویند، آن تیم مرتکب اشتباهاتی شدند که خواهان آن نبودند.
گفتمان اشتباه را که جزئی از خرده گفتمان ها است، نباید بر گفتمان های بزرگ و مهم فربه ترساخت. بهتر بود همراه با ذکر نارسائی های کارهای آن شهریار کارهای مثمر شان هم یاد میشدند تا مردم در روشنی آن به داوری میپردازند. همین گونه فتنه های فتنه جویان داخلی و خارجی را!
اگر اشتباه نکرده باشم چند ماه قبل مجلسی یاد بود طرزی در کابل برگذار شد. اگر طرزی مردی است که یادش را گرامی میداریم، باید یاد امان الله خان را نیز ـ نه برای این که دانش طرزی را داشته است ـ گرامی بداریم. امان الله خان از نگاه فکری شاگرد و پیرو طرزی بود.
3ـ در برابر این تذکر شما: " من روی موضوعاتیکه شما در مورد مفهوم «قهرمان» چه فکر می کنید و یا در توزیع «مدال های» افتخارات، برای کی تجویز می گیرید و یا اینکه با مقام حامد کرزی راضی نیستید و مخالفت می کنید، هیچ ذهن خود را مصروف نمی سازم این کار شما و به اصطلاح دنیای شماست..." عرض میکنم که شما برخلاف آنچه میگوئید ذهن خود را در این خصوص عملاً مصروف ساخته اید! آیا واقعاً متوجه حرف های تان هستید؟ بهرحال:
نزد من هر انسانی که برای آزادی کشورش بدون چشم داشت پاداشی در هر دوره ای از تاریخ کشور و در هر سنگری جنگیده است، شاه یا گدا، حیثیت یک قهرمان را دارد. شاه شجاع کارمل و امثال وی، در گذشته و حال، که همراه با سیلی از تفنگداران و عساکر خارجی می آیند و به قدرت میرسند و آنانی که برای تأمین منافع خود و دیگران میرزمند، هر که و برای هر کی باشد، نه تنها قهرمان نیستند، که به نظرمن خائن به ملک و ملت هستند.
بگذریم از این بحث که امریکائی ها از لحاظ مالی بما کمک میکنند، فرق آمدن شاه شجاع و کارمل و کرزی به کابل و رسیدن به قدرت در چیست؟ فرق میان به قدرت رسیدن طالب و کرزی در چیست؟ با چه منطقی میتوانیم یکی را تقبیح کنیم و دیگری را توجیه؟ متوجه باشید که ما از خشونت و سختگیری طالب و تعادل و تساهل ظاهری کرزیی که شب در میان دموکرات می شود، حرف نمی زنیم!
میخواهم در اینجا قصه ای را برای تان بیان کنم. روزی مسافری داشتم. جوانی بود در حدود بیست ـ بیست و دو ساله با معشوقه اش. وقتی که حرکت کردم، تیلفونش را در آورد و با کسی که در آنطرف بود سر صحبت را به زبان آلمانی باز کرد. ضمن صحبت چند بار به مخاطبش یاد کرد که انسانی خوبی است. حرف شان که تمام شد خواستم منظور و سؤالم را طوری مطرح کنم که آزردگیی ایجاد نکند. بنابراین پرسیدم: "میتوانم بپرسم که از کجا می آئید؟" گفت: " از افغانستان." خوش شدم و اجازه خواستم که میتوانم چیزی بپرسم. گفت: " بفرمائید." گفتم به نظر شما آدم خوب چگونه آدمی باید باشد؟" گفتک سی که فایده اش به من برسد." گفتم: " حتی اگر دزد و قاچاقبر و راهگیر باشد؟" گفت: " بلی، حتی اگر راه گیر و جانکی و فروشندۀ مواد مخدر و دزد باشد."
اکثر ما ها چنین هستیم. قضاوت ما در مورد دیگران بستگی به این دارد که چه چیزی از انها به ما ـ یک فرد یا یک جمع محدود ـ میرسد.
در مورد اینکه شما ذهن خود را در مورد سخنان من مصروف نمی کنید و آنچه من میگویم کار و دنیای من است، خواهش من اینست که پس بگذارید ما هم دنیای خود مان را داشته باشیم. بروید و کار خود را بکنید. مقاله های بسیاری ازشما در افغان جرمن به نشر میرسد، آیا کدام وقتی دیده باشید که در مورد یکی از آنها تبصره ای کرده باشم؟
و اگر میخواهید منطق و استدلال نابجا و نادرست به هموطنان تان نرسد و خواب را از چشمان شما نرباید، واضح و ماده وار بفرمائید که آن " کاروان استدلال های جعلی" کدام اند و واقعیت آن ها چیست؟ به دوستان تان هم بگوئید این بحث را تا هر جائیکه ادامه مییابد و همانگونه ای نوشته میشود و پیش می رود اجازۀ نشر بدهند.
فرموده اید: "وظیفۀ دفاع ازهیچکسی را ندارم." آیا این حرف واقعیت دارد؟ اگر گفتۀ آن دوستی که شما را می شناسند، درست باشد، از شما میپرسم که معاش شما از کدام منبع حواله میشود؟ این معاش به چه منظور به شما پرداخته میشود؟ وشما همین حالا درخدمت کی هستید؟ من درخصوص این گفتۀ تان: " من از مقام ریاست جمهوری محترم حامد کرزی دفاع نمی کنم. ولی از حرمت و کرامت انسانی ایشان، بنابر شناختی که ازین خانوادۀ منور و معروف کشورما افغانستان دارم، دفاع میکنم و خواهم کرد." من هیچ شکی ندارم که شما این کار را نمی کنید. باید هم همین طور باشد. لطف کرزی در حق شما برای همین است که شما از وی دفاع کنید. دلیل دیگری ندارد، غیر از همین!! تعجب من در این است که وقتی شما این حرف را می زنید و دوستان تان هم شما را می شناسند و میدانند که این حرف دروغ محض است، چطور و با چه جرأتی شما به چشمان آنها نگاه می کنید و آنها که دعوای صداقت در گفتار و عمل را دارند، چگونه بازهم به شما اعتماد میکنند؟! عجیب دنیائی است!!!
میگویند طالبان آقای عبدالاحدخان کرزی را برای این کشتند که هم به میخ میزد و هم به نعل! آشکارتر بگویم هم با طالب داشت و هم با نجیب. با من در این خصوص بحث نکنید. این را طالب و مردم میگویند. من یکی که چیزی نمیدانم؛ شما بگوئید که چنین کار و چنین انسانی میتواند یک انسان خوب باشد؟! به نظر من " خدا یکی و یار یکی!"
4ـ از وضعیت سی ساله کشور یاد نموده اید. لطفاً از مسؤولین آن هم نام ببرید. تاریخ نویسی را از آمدن امریکائی ها آغاز نکنید. از همۀ آنهائی که در نوشتن این سناریو و عملی کردن آن دست داشته اند، بنویسید. امیدوارم نقش امریکا و کرزی ها ـ طالب و حکمتیار و سیاف و ... را همراه با روس ها و تره کی و امین و کارمل و ... در این همه غایله فراموش نکنید و نان و نمک جلو چشمان تان را در برابر حق خاک و مردم نگیرد.
5ـ خوب است که میفرمائید:"مقاله های من توضیحی هستند." نمیدانم به معنی کلمۀ توضیح دقیق شده اید یا نه؟ بلی عادت من همین است که حرفی را بدون دلیل بیان نمی کنم. هر مطلبی را که بدانم به آشکار بودن و آشکار شدن نیاز دارد، با بیان نکات لازم در بارۀ آن آشکار و واضح میسازم. مجمل و مجهول حرف نمی زنم. هر انسانی صادقی دارای همین عادت است. حرف مجمل و دو پهلو و امروز یک چیز و فردا چیز دیگری کار من نیست. چنین کاری را در سخنان سیاستمداران، نمایندگان و سخنگویان شان میتوان مشاهده کرد. حرف انسان های ساده و بی آلایش و از دنیای پر حرف و هزار رنگ سیاست بریدۀ مانند من بی شیله و پیله و رک و راست است!!
5ـ در جائی دیگر مینویسید ـ با نقلی از یک قسمت نوشتۀ من: " کاش شما حاضر می بودید، که با واقعیت های عینی استدلال می کردید." آیا من هم اجازه دارم که از دوستان شما که شخص شخیص شما بدفاع از آن ها برخواسته اید نیز همین سؤال را کنم که کاش شما هم حاضر میبودید، که با واقعیت های عینی همان زمان ـ زمان پادشاهی امان الله خان ـ استدلال میکردید! همین گفتۀ شما را در نوشته های قبلی خویش من هم مطرح نموده ام، اما کم لطفی شما سبب شده است که متوجۀ آن نشوید!
6ـ تقاضا دارم عباراتی را که در اینجا از نوشتۀ خود نقل میکنم و شما به آنها خورده گرفته ای، یکبار دیگر بخوانید. و کوشش کنید که منظور مرا درک کنید. نوشته ام: " با گذشت بیشتر از ده سال و باوجودیکه نه روی زنش را کسی دیده است، نه خودش بعد از ریاست جمهوری اش یک بار در لباس فرنگی ها ظاهر شده است، نه یکشنبه را روز رخصتی اعلام کرده است و نه خواهان ترویج کلاه و هئیت فرنگی بوده است، نتوانسته است حتی با کمک قدرتمندترین کشورها این جامعۀ آشفته را سامان بخشد و این مردم سرکش را رام و آرام بسازد..."
فکر میکنم برای بعضی اشخاص ـ نظر به وظایف شان ـ لازم است که روح کلام و پیام را اگر در هفتاد لای کلام هم پیچانده باشند و از میان صد ها گفتۀ ناگفته هم که شده است، درک کنند. کسانی که کاری مانند کار شما دارند، باید چنین نباشند که درک و فهم حرف راست و ساده و سهل برای شان دشوار باشد.
حرف ما بر سر شدت و سختگیری و دلبستگی شدید مردم به سنت های شان بود، نه بر سر لباس و زن امان الله خان یا لباس و لباس و زن کرزی! من میخواستم از برخی از هموطنانی که کلاه و دریشی و سلام با دست و امثال این سخنان راعلت آشوب و اغتشاش مردم میدانند، بخواهم که به این واقعیت فکر کنند که مردمی که هشتاد سال بعد از زمان آن شاه مرحوم چنین اند، هشتاد سال پیش چطور باید بوده باشند؟
من شما را به علت اشتباه تان به کفر نمی گیرم. توقع من از شما ها هم همین است که کسی را به علت اشتباهش به کفر نگیرید. بحران ـ همانگونه که شما در خصوص خود میگوئید ـ عمیق تر از آن بود که آن را به کلاه و لنگی مربوط و منوط بسازیم. همه بحث من از آغاز تا اینجا همین است!!
از ویراستاران محترم افغان جرمن هم توقع دارم که خطوط برجسته را که به غرض جلب توجه خواننده درشت تر نوشته میشوند، به همان گونه بگذارند و شرط بی طرفی را هم حفظ کنند!
7ـ همه میدانند که من هیچگاه به حرفی که میزنم به عنوان یک تز پافشاری نکرده ام و هیچ وقت تلاش من این نبوده است که " دو پا را در یک موزه کنم" و بگویم: " همین که من میگویم!" حرف من همواره همین بوده که عناصری از حقیقت در هر نظری وجود دارد. کاری که ما باید بکنیم این است که این عناصری از حقیقت را از هر نظر بیابیم و مانند قطعات "پازل" در کنار هم بگذاریم و حقیقت بزرگتری را دریابیم. شما که از این حرف من بی خبر هستید، کار شماست! منتها بی خبری از چیزی بعضاً باعث می شود که انسان ها با بیان های ضد و نقیض و بیجا اعتبار خود را لطمه بزند؛ البته در دنیائی که مردم متوجه سخنان مردم باشند و حرف ها را فراموش نکنند!
8ـ میپرسید: "شما به سؤال ایشان جواب ندادید. آیا همچو دساتیر صادر شده است و یا خیر؟"
ببینید، شما شخصی عاقلی باید باشید! کاری نکنید که ما به عاقل بودن رئیس تان هم شک کنیم! وقتی من با خانم نجیبه قانع از اصل و وجود اشتباه یا اشتباهات در رابطه با کار های مرحوم امان الله خان صحبت می کنم و در کل میکوشم تا اشتباهات را در ردیف گناهان بزرگ و نابخشودنی قرار ندهیم، معنی اش همینست که من وجود اینگونه فرامین را قبول دارم و آنها را در محیط آن روز اشتباه میدانم. فکر میکنم درک مطلب نوشتۀ من زیاد سخت نیست. اگر سخت باشد توان "متن خوانی" خویش را با تمرین و خواندن کتاب های ثقیل تقویه کنید! در غیر آن هم برای خود دردسر ایجاد میکنید و هم برای دیگران!
هرچند بعضی از بزرگواران و آگاهان از تاریخ کشور نظردیگری نسبت به آنچه من میگویم، دارند. اگر کمی دقیقتر به نظر این بزرگان پرداخته شود، شاید عناصری از محق بودن آقای طرزی و شاه امان الله خان و تیم کاری شان را در مورد اوامر سه گانه ای که خانم قانع بدان ها اشاره کرده اند، ببینیم. قضاوت دست شما! این شما و این نوشتۀ این دوست ـ البته به اجازۀ ایشان:
" امان الله خان و استاد او محمود طرزی می دانستند که ملت اکثراً بیسواد و بی دانش وعقب مانده افغانستان حیثیت طفل مریضی را دارد که از خوردن دوای شفا بخش امتناع میورزد و باید والدین بزور این دوا را بخورد طفل خود بدهند تا شفا یابد. من نمیدانم در کدام یک از متون تاریخی خوانده ام که در آن روزگار افغانستان در حدود 4 ملیون نفوس داشت که نیم آن مرد بودند یعنی دو میلیون نفر مرد بودند. امان الله خان و یاران صادقش با خود محاسبه کرده بودند که اگر هر مرد در سال دو جوره کالا وهر جوره پنج متر تکه ضرورت داشته باشد، سالانه این دوملیون مرد به 20 میلیون متر تکه ضرورت دارند وهمچنان اگر هرمرد سالانه به دو دستار وهر دستار پنج متر تکه ضرورت داشته باشد، دو ملیون نفر سالانه به 20 میلیون متر تکه هندوستانی ضرورت خواهند داشت که مجموعاً 40 میلیون متر تکه میشود و اگر هر متر تکه برای لباس و لنگوته پنج روپیه قیمت داشته می بود، افغانستان باید سالانه 200 میلیون روپیه به حکومت هندوستان می پرداخت و چون افغانستان اسعار نداشت محبور بود در بدل آن پشم و پوست قره قل وقالین و میوه جات خود را به حکومت هندوستان بدهد واین کار را می باید هر ساله تکرار میکرد، حکومت برای رونق صنایع ملی و رشد پارچه بافی در وطن دست به منع تورید پارچه از هندوستان زد و بجای آن به مردم هدایت داد تا بجای لنگی صرف از کلاه وطنی (قره قلی یا تکه ای استفاده کنند و بجای پیراهن و تنبان از پارچه های وطنی دریشی درست کنند و بپوشند که یکجوره میتوانست برای دوسال کفایت کند. اینکار دولت در آن زمان نه تنها مشت محکمی برروی حکومت هند برتانوی به حساب می آمد، وغیر قابل تحمل برای انگلیسها بود، بلکه در جهت منافع ملی اقدامی درست و بجائی بود که جلو واردات سرسام آور کالاهای هندوستانی به افغانستان را میگرفت و گام بلندی در راه تقویت صنایع ملی و رواج دریشی پوشی در راستای متمدن کردن جامعه نیز بود، واین همان داروئی است که طفل مریض از خوردنش کراهت دارد و از تجویز گرش نفرت.
دوم، در مورد رخصتی روز جمعه به پنجشنبه، باید گفت که رژیم امانی میخواست روز رخصتی جمعه را با روز رخصتی بین المللی یعنی روز یکشنبه یکسان نماید تا در مسایل رد و بدل کردن مکاتیب و پیامها و تشریفات دپلوماتیک افغانستان نیز مثل کشورهای اروپائی همساز شود؛ بنابرین برای معلوم کردن ذهنیت عمومی دست به تبدیل روز رخصتی جمعه به پنجشنبه زد وتصور میکرد که اگر مردم واکنش شدید به آن نشان ندهند، رخصتی را از پنج شبنه به یکشنبه تبدیل نماید، اما در هر دو مورد انگلیس ها بیشتر ازاین اقدامات به نفع خود استفاده کردند و آنرا توسط روحانیون وابسته بخود به بدعت و کفر امان الله خان تعبیر و تفسیرکردند و بخورد مردم نادان دادند و بعد از سقوط رژیم آنرا به کارهای های غیرعقلانی حکومت امانی نسبت دادند. پاکستان هم بعد از بوجود آمدنش رخصتی روز جمعه را مثل عیسوی ها به یکشنبه تبدیل نمود ولی هیچکس اعتراضی به آن نکرد، چون انگلیس نمیخواست حکومت پاکستان به درد سر دیگری گرفتار شود.
سوم، در مورد منع زنان برقع پوش به پارکها، نیز اقدامات امیر از سوی دشمنانش سوء تعبیر شده است. امیر امان الله رفتن زنان برقع پوش را فقط به پارک دارلامان (که صرف برای زنان اختصاص یافته بود) منع قرار داده بود، تا رفع حجاب در میان زنان کابل آنهم در محلی خاص که برای زنان تخصیص یافته بود آهسته آهسته عمومیت پیدا کند ورنه امان الله از این اقدام نفع شخصی منظور نداشت. امان الله خان همواره زنان را برای احقاق حقوق خود از مردان شان تشویق و ترغیب میکرد وحکومت خود را حامی وپشتی بان حقوق زن در کشور اعلام میکرد.چیزی که امروز زنان کشور خواهان این حقوق اند."
باوجود نوشتۀ این دوست بزرگوار من همان حرفم را تکرار میکنم که این کار هایش اشتباه بوده است.
9ـ من نمی دانم که آن بیچاره تر از خودت چطور ترا با این فهم کند برای آن منصب انتخاب نموده است؟ برای عام فهم شدن بیشتر سخن، آنچه را نوشته ام، توضیح میکنم: انسان های زیادی هستند که "قدوس" نامیده می شوند، ولی با قدوس نامیدنِ انسان، انسان خدا و منزه و بی عیب نمی شود. تأکید من مثل همیشه برآن بود و است که انسان خالی از اشتباه نیست. اگر انسان را بی عیب بدانید، بدو مقام الوهیت میبخشید و این شرک است و شرک کفر مطلق. حتی با قدوس خواندن انسان، انسان از عیب و اشتباه بری نمی شود!
سؤال دیگر این است که ممکن است کسی را که من در یکجا به داشتن اشتباه متهم میکنم، در جای دیگر و در همان نوشته عاری از خطا و اشتباه بخوانم؟ جسماً فرسوده شده ام، ولی عقلم هنوز سرجایش است!
آیا واقعاً شما نمیدانید منظور من از این سخن چه بوده است؛ با همه پیش زمینۀ بحث و یاد آوری از مورد اشتباه؟! خدا خیر این مکتب را با شما ملا ها و آن ملای کلان تان پیش کند!
10ـ در مورد قهرمان بودن وی، مثلی که در بالا چیزی نوشته ام! اگر ننوشته باشم، در اینجا میگویم که هر کسی که برای آزادی و استقلال و سربلندی و اعتلا و نیرومندی این خاک و شرافت و عزت این ملت بی مدعا از سر میگذرد، از کوچکترین و فقیر ترین انسان تا شاهان و شهزادگان، نزد من یک قهرمان است.
کسانی مثل شاه شجاع و امثالهم را که در رکاب بیگانگان می آیند و به قدرت میرسند و حساب های بانکی خود را چه مستقیم و چه از طریق گماشتگان شان پر میکنند و مال و آبروی مردم را میبرند، چگونه با آنانی که برای آزادی و استقلال کشور و ترد بیگانه جان و مال شان را فدا کردند یا حاضر به فدا کردن جان و مال خویش شدند، میتوان مقایسه نمود؟
11ـ افزون بر آنچه آمد، مینویسید: "میگویند: " الاعمال و بالنیات." هر کسی که در مورد خاک، مردم و وطن ما نیت نیک دارد، حال در عمل بر پایۀ همین نیت نیک مرتکب اشتباهی شود یا نشود ـ قابل قدر است. من یکی که نمیتوانم منکر نیت نیک او در رابطه با مردم و کشور باشم."
سؤال من اینست که: اولاً آیا شما به نیت نیک امان الله خان در مورد خاک و مردم شک دارید؟ نوشته اید که ندارید، پس بحث بر سر چیست؟ مرض سخن دارید یا شهوت کلام و یا درد بیهوده گوئی؟ ثانیاً آیا سیاستمداری را که با نیت نیک میخواهد کاری را انجام بدهد، ولی در کارش مرتکب اشتباهی میشود، یا بنابر معاذیری کار آنگونه نتیجه نمی دهد که باید بدهد، در فرهنگ حقوقی شما باید در زمرۀ محسنی و سیاف و ملا عمر و ... قرار داد؛ باوجود همه خدماتش!؟ یا در زمرۀ کسانی که مانند کرزی خرج دستخوانش را از بیگانه ها میگرفت؟ امان الله خان هیچ کاری هم اگر نکرد همین شرافت را داشت که جیرۀ بیگانه های طماع و مداخله گر را به روی شان زد و گفت: " گشنه میخوابم، ولی اسارته قبول نمی کنم!"
امیدوارم در اینجا بحث اشخاصی مانند کارمل و غیره را مطرح نکنید، زیرا فرق میان اینها با آن مرحوم از هر لحاظ از زمین تا آسمان موجود است و هیچگاه نمیشود کارنامه ها و نیات آنگونه انسان ها را با نیات امان الله خان مقایسه کرد!
12ـ آقای سامع عزیز! ما هم نخواسته ایم باور خود را به کسی بقبولانیم. کسی چیزی نوشت و افغان جرمن هم آن را به نظرخواهی گذاشت. همانطور که شما بخود حق دادید که نوشتۀ مرا نقد کنید، من هم نظرم را در رابطه با آن اوامر ارائه داشتم، که اشتباه بود! ضمناً یاد شد که اشتباهات را مردم در حد کارهای عمدی جدی نمیگیرند. علاوه بر این همان گونه که در محاکمات ضمن بررسی اشتباهی یک خطاکار کارهای گذشته و نیک و کرکتر و روان و تفکر و نیت او را در نظر میگیرند، گفتم ما هم باید این مسائل را در نظر بگیریم.
13ـ در مورد این نظر شما: "مگرنمی پذیرید، که درعصر حاضر، «مسئولیت های عمل سیاسی» ، با دیگر موضوعات جنائی با تفاوت دیده می شود." باید عرض کنم که تفاوت میان جرائم سیاسی و جنائی از سده ها بدین سو وجود داشته است. این پدیده چیزی نو نیست و این تفاوت قائل شدن هم خلاف نظر شما محصول عصر ما نمی باشد، مگر این که شما از مفهوم "عصر ما" چیزی غیر از آچه متداول است را در نظر داشته باشید!
به نظر من چون شما توان پرداختن به این بحث تاریخی را ندارید، میفرمائید: "درین مورد گنجایش نمی بینم که بحث کنم."
14ـ مثال "اشتباه پیلوت، را جناب عباسی صاحب داده بودند. متآسفانه شما به شیوۀ نقد هم آشنائی کامل ندارید. در نقد، منتقد قبل از نقد، کمی وقت صرف میکند و تمام مطالبی را که میخواهد نقد کند همراه با پیش زمینه های آن خوب مطالعه میکند و بعد از آن دست به قلم می برد. اگر شما اینکار را میکردید، می دیدید که این مثال از من نبود. کاری که من کردم این بود که نخواستم از محدودۀ مثال کسی که نوشتۀ اش را نقد میکنم، خارج شوم.
بعضی اوقات انسان برای تفهیم بهتر یک منظور به کسی، لازم می بینید که از سلاح فکری خود آن شخص استفاده کند.
خیر است، وقت دارید! تا به سن مردمانی مثل من برسید، پخته می شود و بسیار چیزها را که تا حال یاد نگرفته اید، یاد میگیرد.
15ـ بحث روی گفتمان یا مسئلۀ ملی به نظر من برای شما خیلی زود است! به فکر من شما باید اولتر از همه به مطالعه و یادگیری الفبای تاریخ و سیاست و مسائلی مانند مسئلۀ ملی و گفتمان هائی از این دست بپردازید. شما در شهر کورها با یک چشم کم بین تان پادشاه هستید. تا کورها جور نشده اند، دم را غنیمت بدانید و خود را بیهوده زحمت ندهید. منظور از کورها همان حلقه ای است که شما خود در آن قرار دارید. این را بخاطری یادآور شدم که افرادی مانند شما عادت دارند با استفاده از بعضی صحبت ها مردم را می شورانند!
در اخیرعرض شود که من شخصاً با کسی دشمنی ندارم. تفاوت نظر دارم. در مورد وجود این تفاوت نظرهم همیشه صاف و بی ریأ بوده ام و آن را بیان داشته ام.
اگرچه این سؤال شما جنبۀ مداخله به امور شخصی مرا دارد، ولی باید گفته شود که دشمنان من کسانی هستند که نمی پذیرند که انسان جائزالخطا است؛ حتی اگر خود انسان هم بگوید که انسان است و جائزالخطا!! امیدوارم مخالفت را با دشمنی اشتباه نگرفته باشید!
ذکر این نکته را هم لازم میدانم که من هیچوقت نظرم را در موردی که بیان داشته ام تغییر نداده ام. اگر شما چنین چیزی را دیده یا شنیده باشید، واضح و صریح برایم بنویسید تا اگر نظری وجود داشته باشد ارائه گردد. مشکل دقیقاً در فهم شما هاست! من با ارائۀ سند میتوانم به شما ثابت کنم که شما اشتباه کرده اید! تنها جرأت کنید و بنویسید!!
منتظر کمک تان در این زمینه هستم!
خدا نگهدار تان باشد.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 23.09.2012

برادرمحترم قهار اریا وخوانندهء مغزز سلام به شما
نوشتهء بس ارزندهء شما را تحت عنوان (صدای مظلومیت ما به سازمان ملل متحد خواهد رسید)را به دقت مطالعه کردم.
میخواستم تأکید کنم که شناخت ما دربعضی موارد چنان است که سازمان ملل متحد را دولت بالای دولت ها فکر میکنیم. درحالیکه سازمان ملل متحد همان قدر صلاحییت وامکانات داردکه کشور های عضو به آن اعطا میفرمایند. سازمان ملل سیستم های معیین اداری و پروسیجری دارد که کار درچوکات آن از اپراتیفی بودن و برخورد به موقع کردن را مشکل ساخته. درتاریخ کوتاه سازمان ملل متحد لحاظاب سیاه و لکه های داغ ننګ سیاه برنام ملل متحد وجود دارد. دور نه نرویم و به نقش الاخضر ابراهیمی درافغانستان و برنامه های ناکام وی نګاه کنید. درحالیکه این دیپلومات ناکام درافغانستان کاملا ناکام و جنایات درافغانسان به اساس بی کفایتي این اداره بوقوع پیوست اما همین ديپلومات نکام تاریخي درمسأله افغانستان به حیث دیپلومات موفق دربه حل مسأله سوریه ګماشته میشود.
درمورد پاکستان یک نتیجه ګیري را تأکید میکنم و تاریخ شاهدخواهد بود که ما و شما زنده خواهیم بود ویا نه که دیګر نه خواهد شد وآن اینکه:
اساس پاکستان په دورغ و فتنه ګذاشته شده. نام پاکستان درلندن توسط شخص اختراع شد که وې بعد از وفات حق دفن شدن را درپاکستان نیز نداشت.
پاکستان درملک بیګانه په اساس فتنه ایجاد شد. دهمه پرسي سال ۱۹۴۷ به مردم دوانتخاب داده شد که قرآن کریم را میپذیرید ویا بُت را؟ انتخاب مردم مسلمان واضح است. اما عدهء زیاد احزاب سیاسي آنوقت همه پرسي - پلبسیت - را مقاطعه کردند. اما درنتیجه آنهای کې قران کریم را انتخاب کردند که انتخاب مسلمان است. این انتخاب به نام موافقهء مردم به ایجاد پاکستان اعلان و پاکستان ایجاد شد. پاکستان بخاطر اهداف معین توسط استعمار وقت ایجاد شده وتمام شواهد نشان میدهد که این هدف هنوز هم وجود دارد.
پاکستان درملک وسرزمین بیګانه ایجاد شده. یعنی بعد از ازادی هند که که هند به دوبخش تقسیم شد باید درصورت ضرورت هند تقسیم میشد اما آنها بخش های اعظم کشور دیګر به نام افغانستان را به مربوط ساختند. به این معنا که درهندبرطانوی درآن وقت در سیستم اداری هند برتانوی مناطق، پشاور، وبخش از دیرجان شامل بود و مناطق سرحد ازاد شامل هند برتانوی نبود که آنرا درتقسیم هند ساختند. سرتیمار دیورند وزیرخارجه انګلیس برای هند برتانوي جانب شرقی از خط دیورند را درنشرات و یادداشت بعدی خود درهمان وقت انګلیسی هم جز قلمرو هند برتانوی نمی داند و دهها سند دیګر که پاکستان این رامیداند اګر درافغانستان حاکمیت مردم برقرار شود مسأله نیم از پاکستان به افغانستان متعلق بودن مطرح و این را پاکستان اجازه داده نمی تواند. لذا پاکستان از نیروهای دیني و افراطی به خواست و عدم خواست آن استفاده خواهد کردو میکند. این خواب است ومهال که پاکستان دیګر کند. سفیر قبلی پاکستان درامریکا چندې قبل درامریکا این اظهارات رانیز کرده که پاکستان برای بقای خویش په صورت دوامدار از نیروهای دینی و افراطي استفاده خواهد کرد و دست ازین سیاسیت نه خواهد برداشت. لذا تازمانیکه مسأله به صورت اساسي وبا درنظرداشت اسناد تاریخ حل و فصل نه شود وضع و سیاسیت پاکستان تغییر نه خواهد. تلاش هایکه ګویا پاکستان تغییر خواهد کرد اصلا درست نیست. صلح درمنطقه به نفع جنرالان پاکستاني نیست. صلح و آمدن حاکمیت مردم وقوی درافغانستان به نفع پاکستان نیست و این را پاکستان خوب میداند.
درامریکا انتخابات است، جهان تحت فشار جنګ به اساس سیاسیت خام وبازی های دوګانهء پاکستان قرار دارد. پاکستان از جهان جزیه میګیرد واین حالت به شف شف ګفتن نمی شود. باید با پاکستان جامعهء جهان و افغانستان یکطرفه کند. باید به وضع حاکم درپاکستان که جهان را فریب میدهد و موجب خونیریزی مدرم بی ګنان درپاکستان امروزی، منطقه و جهان میشود، باید خاتمه داد. این است راه حل اساس. و السلام


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 23.09.2012

محترم اودقدر ورور غ لیوال اودرنو لوستونکو زما سلامونه او احترامات و منئ
جناب لیوال صیب همیشه ابتکاري مطالب وړاندې کوي، ټولنه او دټولنې مخکښان هڅوي، شور او شعف ونیک نظری ته لمن وهي، چې په ځای به ترینه مننه وکړو.
ستاسې دمافیا ترنامه لیکنه په لمړیو لیکو کې لږ مشوش کړم چې ګویا تاسې دجنایت کار، متخلف او مافیاحالت ترمنځ اساسي توفیر له نظره اچولی او د مافیا اساسي مشخصه مو له یاده ویستې ده. خو بیا څو سطره وروسته دا مشکل او تشویش حلیږي او تاسې د مافیا اصلی مشخصې ته اشاره کوې.
تاسې پوهیږی چې جنایت او تخلف په انساني تولنو کې یوه واقعیت دی او په انساني ټولنو کې وه او وي به. دا دومره خطرناکه هم نه ده او دا د حق او ناحق او دعدالت او ظلم پروسه به ادامه لري. دلته به به انساني ټولنو کې غل، محتکر، سړي وژونکي او نور متخلفین وي او عدلي او قضایی مراجع به هغه تعقیبوي او دقانون منګولو ته دسپارلو هڅې به وي. اما کله چې دمافیایی حالت نه خبرې کوو هغه د جنایت لاس بری او برخه په سیاسیت کې او دجنایت ونډه په سیاسي حاکمیت کې ډیره عمده او اساسي مشخصه دمافیایی حالت دی. دا حالت خطرناک او دزغم وړ نه دی. دا هغه حالت دې چې متاسفانه په وروسته پاتې هیواد او په مشخص ډول په افغانستان کې لیدل کیږي. دحقوقي لحاظه دا حالت د جرم اوجنایت دکجې په لوړیدو کې ډیره اساسي برخه هم لري او د (مربي داري مربا بخور) و په عدالت باندې د بې باوری او د قانون نه دتخلف کچه لوړوي. عوامل به یی زیاد وي خو کدری سیاسیت چې افراد او اشخاص په دولتي پُست کې د قرابتي، استخباراتي، جیبی او نورو غیر ستندردو اصولو په اساس انتخاب او انتصابیږي. دغه ډول مقرر شوی مامور او دولتی کارمند مخکې له دې چې قانون، خاورې، ملت او نسانیت ته وفادار وي، هغه چاته وفادار دې چې په معین دولتی پُست یی نصب کړای او ترهغه خپل موجودیت په دولتی پُست کې احساسوی او مني هغه بادار او نصبوونکی يی بقا او وجود لري. له دې کبله هم په افغانستان کې داداری فساد په ضد مبارزه ناکامه ده چې داسې روابط حاکم دي. په ډیر ښه حالت کې مسؤولین داسې مطرح کوي: اول زه او بیا زه او که په اخیر کې ملت او وطن هم مطرح وي باک نه شته.
جناب لیوال ورور ستاسې د لیکنې وروستې پایله دنورو ممعولو نتیجه ګیریو نه په دې ښه ده چې تاسې دسرمایه او سرمایه دار سره په دښمنی کې نه بلکی د شرایطو دایجاد په صورت کې دهغوی مثبت رول او ټولنې ته دخدمت مسأله او نتیجه ګیری کوی چې داخبره را جوته او مناسبه او ښه نتیجه ګیري ښکاري. متأسفانه مونږ ډیر ځلي داسې ښکاره کوو چې سرمایه او سرمایه دار بد دی. زما په پوهه په دې برخه کې بیځایه دښمنی مناسبه خبر نه ده و تاسې دا مناسب پای چې سرمایه او سرمایه دار (میلیونر) به خپل وسایل دخیر په لار کې مصرفوي ماته هغه نوي دخیر افکار ښکاري د دانتاګونیزم (طبقاتي آشتي ناپذیری) افکارو پرځای د یویشتمې سدی د مصالحې او دټولنې ترمنځ د تخاصم پرځای د تفاهم، قرار دادو، د قانون ترحاکمیت لاندې ژوند او د مهار شوي او دقانون ترحاکمیت لاندې د آزاد بازار اقتصاد تأئید په کې وینم. بیا رانه خبر اوږده شوه. مننه سعیدی لندن ۲۳/۹/۲۰۱۲


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: المان    تاریخ: 22.09.2012

عباسی صاحب محترم باز هم سلام،

نوشته می کنید: "از نوشتۀ شما ملالت خاطر و قهر و غضب پیداست که با مهربانی همیشگی تان متفاوت است..."
باور کنید که چنین نیست. اگر شما فکر می کنید که در دوستی نباید صراحت لهجه و کلام و پیام وجود داشته باشد، یعنی در دوستی صداقت وجود نداشته باشد و تنها و همیشه تعریف و تعریف و بازهم تعریف، یعنی ناراستی هم وجود داشته باشد، بخاطر شما می گویم: "چشم، اطاعت می شود!" خیر است اگر مردم گفتند: " تملق هم اندازه دارد!"
ولی اگر صداقت با دوستان را به عنوان یک پدیدۀ ارزشمند، با درکی که از زندگی و مسئولیت های انسانی در برابر انسان و جامعه خاصتاً در برابر دوست داریم در نظر بگیریم، پاکیزگی و حق دوستی ایجاب می کند که با دوست صاف، ستره، درست و بی پرده سخن بگوئیم. به معنای دیگر آئینۀ باشیم در برابر دوست. دوست هم اگر نقص و عیبی در خود یا در کار خود می بیند، باید آن نقص و عیب را برطرف کند، نه اینکه آئینه را بشکند.
بطور مثال اگر من نقدی در بارۀ "قاموسونه" آقای نوری می نوشتم، ضمن تائید اینکار شان به مثابۀ یک کار فرهنگی، مثل ترجمۀ یک کتاب یا تدوین یک لغت نامه یا جمع آوری تمام داستان های کوتاه نویسندگان افغانی یا قصه های کودکان یا اصطلاحات دری یا پشتوی مردمان مختلف دری زبان یا پشتو زبان مناطق مختلف کشور یا دیگر زبان های مروج در افغانستان و. . .، نقاط ضعف آنرا هم بیان می کردم و می گفتم ـ مثلاً ـ که اولاً در فرهنگ یا در زبان ما کلمۀ "گراجیست یا گراجست" اصلاً وجود نداشته است. تعریف گاراژ هم کامل و دقیق نیست. و می کوشیدم در تکمیل این اثر به کمک ایشان بپردازم. در این اثر اصطلاحات زیادی هستند که در معادل سازی معنای دقیق آنها بیان نشده است. داشتن چنین انتظاری از کسی ـ از تنها یک نفر ـ که بتواند اثری کاملاً بی عیبی را بوجود بیاورد، احمقانه خواهد بود. به نظر من کاری را که شما در این زمینه نمودید نمی توان کار یک منتقد و یک دوست خواند.
ـ کمی بعدتر از نوشتۀ بالا می نویسید: " شما مسایل را کمی شخصی گرفته اید که با فرمایشات شما پیرامون بلوغ مناظره در تضاد است."
ببینید، بحث "اشتباه" را من به راه انداختم. سخن هم روشن بود. تماسی که شما به این مفهموم گرفتید بعد از نوشتۀ من بود، چنانچه بعداً خود تان یاد کردید: ". . . آری شما درست فرمودید که توضیحات من در مورد «اشتباه» به نوشتۀ شما ارتباط داشت. . ." (دریچه نظریات خوانندگان، تاریخ 18.9.2012) حال سؤال این است که آیا من اشتباه کرده بودم، یا شما واقعاً آن تذکرات را به آدرس من نوشته کرده بودید؟ اگر من اشتباه نکرده ام و اشارۀ شما به من بوده، پس استعمال دیوار نمکش چه معنی و مفهومی پیدا می کند؟
مثل " دیوار نمکش" را برای کسانی بکار می برند که موضوعاتی را که اصلاً راجع به آنها گفته و نوشته نشده باشد، متوجه خود بدانند!
این اصطلاح بجا بکار نرفته است! همینطور "بلوغ مناظره" ترکیب بامعنائی نیست. چرا؟ چون مناظره عمل تبادل نظر، یعنی انجام دادن کار بحث برای اثبات درستی عقیده ای است. اعمال هیچگاه رشد نمی کنند. نه کودکی دارند و نه بلوغ و پیری! برای توضیح مراحل عمل در زبان ها مفاهیم آغاز و انجام را بکار می برند و اگر کار به نیمه رسیده باشد می گویند: " هنوز نیم کاره است. یا کار به نیم رسیده یا نیمه تمام است؛ یا تازه شروع شده و یا کمی از آن باقی مانده است و. . . (می خواهم ضمناً یادآورشوم که مسایل با "یأ"، اگر اشتباه تایپی نبوده باشد، جمع "سیل" و "سیل بر" است. آنچه که منظور نظر شماست، مسائل و جمع مسئله است. معنی سنخیت را هم که از سنخ مشتق می شود، گفتید نمی دانید!)
تمام اسمای مصدری همین خصلت را دارند. مثلاً فکر کردن دوره های طفولیت و نوجوانی و جوانی و میانه سالی و پیری ندارد. اما فکر درهئیت "اسم" که نتیجۀ فرایندی، و یا محصول فکر کردن و فعالیت ذهن است، رشد می کند و به همین دلیل مراحل خامی یا پختگی که برابر با نابالغی و بلوغ است، را دارا می باشد. بلوغ اندیشه را شما بجا بکار برده اید، زیرا به شکل "اسم" بکار رفته است؛ مساوی به فکر. اما بلوغ اندیشیدن درست نیست ـ ذکر مطلب آخر تنها یم مثال بود. نمیگویم که شما آنرا بکار برده اید.
بحث های فکری و مجرد و پیچیدن با معانی و مفاهیم، کاری است که ذهن وقاد، قدرت اندیشه، علاقه به یاد گرفتن، تمرین مستمر، وقت دراز و حوصلۀ زیاد، البته در زمانی که ذهن جوان است، می خواهد. درغیر آن فهم باریکی های بعضی از کلمات یا عبارات مشکل می گردد. می گویند فلاسفۀ یونانی، بخصوص افلاتون، تصمیم گرفتند که برای درک بهتر قضایا اولتر از همه به توضیح و تشریح الفاظ ـ آنچه از الفاظ فهمیده می شود ـ بپردازند.
ـ قبل از اینکه به موضوع دیگری بپردازم سوگند یاد می کنم که نه در گذشته و نه در این نوشته من هرگز قصد بی احترامی به شما را نداشته ام و ندارم؛ چه رسد به توهین. در مورد شما من به هیچ صورت چنین تصوری را به ذهن راه نداده ام، حتی اگر مرا به دیوار نمکش برابر دانسته باشید!
ـ شما بهتر میدانید که هر صحبت، بحث یا مناظره ای که با سلام و ابراز تمنیات نیک آغاز و با خدا حافظی توأم با لبخند و آرزوی خوشی و بهروزی تمام می شود ـ به نوشته های من نگاه کنید ـ صحبت، مناظره و یا بحث دوستانه می باشد. چون اولین نشانۀ صحبت ها یا مناظره های دوستانه و مسالمت آمیز و متمدانه، سلام در شروع صحبت و دیدار و فشردن صمیمانۀ دست یک دیگر در آخر گفت و گو و آرزوی خوشی به طرف مقابل توأم با یک تبسم است، حتی اگر در خیلی موارد با هم اختلاف نظر هم داشته باشند.
اینرا هم فراموش نکنید که " سلام " و " والسلام " دارای عین معنی نیستد. این دو مفهوم حالت های متفاوت روانی را نشان میدهند. مثلاً والسلام بعد از نوشته هائی به خصوصی حالت رنجش و دلخوری را نشان می دهد یا حالتی را که بنابر آن کسی میخواهد با کسی قطع رابطه کند.
عباسی صاحب محترم و عزیز! رنجش به شما نمی زیبد؛ زیرا گفته اند که درخت پر بار همیشه شاخه هایش به زمین نزدیکتر است، یعنی هرچه انسان عالم تر، به همان اندازه فروتن تر و بردبارتر!
ـ از این که بگذریم، اگر قهر هم شوید، من همان محبت و احترام لازم را که نسبت به شما داشتم و دارم بازهم همان محبت و احترام را نسبت به شما خواهم داشت. ابراز صریح چند نظر در مورد نوشته ها یا نظریات شما هیچگاه دلیل چرکی قلب من نسبت به شما نیست.
ـ میفرمائید: "یک تبصرۀ شما سخت مرا متعجب ساخت که در کدام سطر نوشتۀ خود من چنین شک را برای شما خلق نموده ام که من برتری کرزی را نسبت به امان الله خان تائید میکنم. وقتی می نوشتم اصلاٌ کرزی در فکر و خیالم نبود و این کدام بی عقل خدا باشد که چنین مقایسۀ بیمورد را بنماید. چون شما همکار و خوانندۀ این پورتال استید باید شما موقف مرا تا حال دربارۀ کرزی و دم دستگاهش میدانستید، متأسفم که اگر به این پیمانه از عقل بیگانه شده ام که چنین شکی را برای شما آفریده ام."
برای روشن شدن این مطلب به این برش از نوشتۀ " جوش شهریار " توجه کنید: ". . . مهم این نیست که اصلاحات امان الله خان چقدر درست بود و چقدر نادرست. مهم اینست که امان الله خان اصلاً حاظر نبود به نظر مردم ارج بگذارد. آیا همین است الگوی ملی ما؟
یک فردی که خود را مالک و مختار آیندۀ هر فرد افغان می داند؟ با صد جبر بر قلبم باید بگویم که حامد کرزی یک الگوی بهتر و والاتر اسدت تا امان الله خان «.
این نوشته در کل و همین بخش کوچک در جزء، مستلزم واکاوی و نقد است، اما من از خیر و شر آن میگذرم، چون نه این آقا را می شناسم و نه میل دارم با ایشان وارد بحث و مناظره و مشاجره شوم، ولی برای پاسخ به جواب شما و فراهم کردن قناعت آن بزرگوار توجۀ جناب عالی را به قسمتی از نوشتۀ شان در دریچۀ نظریات معطوف میکنم:
" دوست و برادر محترم سدید صاحب !
... نوشته های بکر و آموزنده برایم بهترین مؤخذ یاد گرفتن است تا این که من در موقف آموزگار باشم. مثلاٌ در نوشتۀ عالی هموطن عزیزم جوش شهریار « اسلام، شاهان ما و الگوی افغان » تشبهات اندیشوی خود را یافتم و آنرا دوبار خواندم و به نویسنده آفرین گفتم."
میتوانم بپرسم که اگر شما یا من یا هر کس دیگری در یک کنفرانس بعد از ختم هر جملۀ سخنران کف بزنیم و سخنان وی را عالی بخوانیم، مردم از این کف زدن ها و عالی خواندن های سخنان سخنران چه تعبیری پیدا می کنند؟ من که این کف زدن ها و آفرین ها و عالی گفتن ها و به شور آمدن ها و غوغا ها را به مثابۀ تائید گفتار و نظر سخنران تلقی می کنم. شاید برای شما چنین نباشد و مرا شخصی یاوه سرائی بخوانید! آزادی است دیگر! وقتی پای آزادی بیان به میان آمد، پای منطق و استدلال و علم و هر چیزی دیگر باید بلنگد!!
ـ در مورد "سنخیت" ابراز نظر فرموده نوشته می کنید: کلمۀ «سنخیتی» برایم بکلی بیگانه است و با مراجعه به چند فرهنگ معنی آنرا نیافتم."
نمی دانم جناب تان به کدام فرهنگ ها مراجعه نموده اید؟ برای جواب این سؤال تان می خواهم نام فرهنگ هائی را که شما بدان ها مراجعه کرده اید، بدانم. فکر نکنید که نمیخواهم این سؤال را جواب بگویم یا چون چنین کلمۀ وجود ندارد، به اصطلاح "شیرغلط" می زنم. چنین نیست. چون جواب من می تواند سؤال ها و مباحثی زیاد و داغی را خلق کند، می خواهم بعد از جواب شما هم مفهوم و معنای این کلمه را توضیح کنم، هم مرجع و منبع آنرا و هم اگر بحثی بدنبال پاسخ من در گرفت، با تمسک به جواب شما در زمینه به توضیح لازم بپردازم.
فکر خیل بیکاران پرسشگر را هم باید کرد که به فکر خود شان قادر به پیدا کردن موی در خمیر شده اند!!
سلامت و بهروز و شادکام باشید


اسم: هاشم قاهر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.09.2012

جناب محترم آقای غلام حیدر شورش ، با عرض سلام و ادب!
مطلب منتشر شدۀ شما تحت عنوان ( احمدشاه مسعود در لجن تاریخ )در پورتال وزین افغان جرمن انلاین بازگوی حقایق عینی آن برهه است .واقعأ وسعت نظرو موضعگیری سالم شما قابل ستایش است .
در مورد قسمتی از نوشتۀ جناب عالی بایدعرض کرد که (جنگهای افشار ) کاپی نوشتۀ آقای " سید " است که در سابت پیام وطن به تاریخ " 1.2.2008 " در آدرس زیر به نشر رسیده بود ، که اکنون نیز موجود است http://www.payamewatan.com/Article-4/gen.qodoos-010208.htm مطلب فوق تحت عنوان ذیل به نشر رسیده بود. برگهـــای از کتاب:

(جنگهای کابل - سال ۱۳۷۱- ۱۳۷۵ خورشیدی)

جستاری دربارۀ کشتارهای جمعی درجنگهای کابل


به یاد بود و ادای تعظیم به روح قــدسی جانباختگان قتل عام در افشار
(مورخ ۲۱ دلو ۱۳۷۱ خورشیدی/ مطابق ۱۰ فبروری سال ۱۹۹۳ میلادی)
علاوه از سایت مذکور در سایتهای آریائی ، آسمائی ، مشعل ، صلح وآزادی ، روشنائی و . . . . نیز به نشر رسیده بود.
در نوشتۀجناب شما ، ضرور بود که نام نویسندۀ اصلی این مقاله که ثروت معنوی نویسنده است ذکر میگردید . با عرض حرمت



اسم: عبدالحکیم سامع   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.09.2012


سؤالات و طلب توضیحاتی چند از آقای سید هاشم سدید!

هموطن گرامی، با عرض معذرت از بس بیکاری، روز قبل در دریچۀ «دید گاه ها»، نوشته های منتشره را از سر تا پای حساب کردم. شش نوشتۀ شما به چشمم خورد. بتاریخ 04.09 به ارتباط نوشتۀ آقای عباسی، بتاریخ 16.09، با استقبال از مقالۀ آقای فارانی، خطاب طوری بود که ممکن با ایشان شناخت دیرینه داشته باشید. بتاریخ 17.09 ، در خطاب با محترمه «نجیبه قانع» و بعداً بتاریخ 18.09 سه مرتبه در جواب با آقای عباسی. همه در رابطه «اعلیحضرت امان الله خان»، از اظهارات شما میتوان طوری انتباه گرفت که ممکن شما «بیوگرافی» ایشان را تکمیل کرده باشید. چون دختر ایشان محترمه «هندیه» از ضعف در لسان دری شکایت دارند، کار شما ممکن به هدف و امید آيندۀ تان مفید تمام شود.

من روی موضوعاتیکه شما در مورد مفهوم «قهرمان» چه فکر می کنید و یا در توزیع «مدال های» افتخارات، برای کی تجویز می گیرید و یا اینکه با مقام حامد کرزی راضی نیستید و مخالفت می کنید، هیچ ذهن خود را مصروف نمی سازم این کار شما و به اصطلاح دنیای شماست. وظیفۀ دفاع از هیچکسی را ندارم. من فقط در برابر استدلال فریبنده و منطق نادرست حساسیت دارم، بعداً خوابم را از من می رباید. بحیث یک انسان ساده نمی خواهم تا حد ممکن کاروان جعلیات استدلال از پیش چشانم، به آدرس خوانندگان هموطنم، بدون توضیح برسد.

اما در متون طولانی مقابله های توضیحی و یا تشریفاتی شما دیدم، که اولاً در رابطه با نوشتۀ محترمه، «نجیبه قانع» نوشتۀ طولانی، ماده وار نوشته اید. لیکن جواب ایشان را نداده اید. بجای آن حاشیه روی کرده، در سطور اضافی در بارۀ زمامداری حالیه، که اینک بیش از سی سال به حالات کشور آشناهستیم می نویسید: « ...، با گذشت بیشتر از ده سال و باوجودیکه نه روی زنش را کسی دیده است، نه خودش بعد از ریاست جمهوری اش یک بار در لباس فرنگی ها ظاهر شده است، نه یکشنبه را روز رخصتی اعلام کرده است و نه خواهان ترویج کلاه و هئیت فرنگی بوده است، نتوانسته است حتی با کمک قدرتمندترین کشور ها این جامعۀ آشفته را سامان بخشد و این مردم سرکش را رام و آرام بسازد...»

کاش شما حاضر می بودید، که با واقعیت های عینی استدلال می کردید. من از مقام ریاست جمهوری محترم حامد کرزی دفاع نمی کنم. ولی از حرمت و کرامت انسانی ایشان، بنابر شناختیکه ازین خانوادۀ منور و معروف کشور ما افغانستان دارم، دفاع میکنم و خواهم کرد. شما که خانم ایشان را باخانم «جورج دبلیو بوش» ندیده اید، نقیصۀ شماست. یک اندازه متوجه باشید، خانم ایشان دارای تحصیلات عالی بوده، داکتر طب استند، فرزند یکی از منورترین فامیل معارف پرور و باعزت قندهار است. آنچه با اعلیحضرت امان الله خان ارتباط میگیرد، در حالیکه روح شان را شاد می خواهم، ایشان پادشاهی را از یک پدر کلان، نیرومند که لقب «امیر آهنین» را کسب کرده بود و هم از پدری که درینجا تفصیل نمی گنجد، بمیراث گرفته بود. او بنابر سؤال محترمه نجیبه قانع، لباس بیگانه را جبری امر کرده بود، اگر چنین بوده باشد، باید مستقیماً جواب می دادید، نه آنکه با حالات قریب 80 سال بعد مقایسه می کنید. محترم کرزی اول پادشاهی میراثی را نگرفته بود. توته های لباس وطنی را پوشیده ولی بر دیگران جبراً امر نکرده، از جانب دیگر، می توانستید دلیل را از طریق یک نامۀ سرگشاده بپرسید، من هم نمیدانم که چرا چنین لباس می پوشند. برای تحصیل یافتگان، این موضوع مهم نیست، حرف بر سر مردم عوام قریب صدال قبل است... در شرایط جنگ باین کرسی رسیده است. لباس پوشیدن او باعث جنگ و اغتشاش نشده، بلکه این بحران خیلی عمیق تر از آنست که ما آنرا با چنین سادگی بنگریم.

سوال اینجاست، که آیا این «تیز» های شما قبلاً هم جایی بنشر رسیده است و یا جدید است. آیا حکم شما اینست، به کسی که شما افتخار می کنید، حتماً دیگران هم از شما به عین تصویر و نتیجه گیری پیروی کنند؟ این همه توضیحات شما را خوب درک نکردم. شما به سؤال ایشان جواب ندادید.

آیا همچو دساتیر صادر شده است و یا خیر؟

آیا از مادۀ اول نوشتۀ شما بطور نمونه، بپذیریم که شما «قدوس» را برای «قهرمان» خود هم می پذیرید ولی واضح بزبان نمی آورید.

شما متمایل هستید که هرکس دیگر را با «قهرمان» خود مقایسه کنید.

مادۀ: 4«ـ میگویند: " الاعمال و بالنیات." هر کسی که در مورد خاک، مردم و وطن ما نیت نیک دارد، حال در عمل بر پایۀ همین نیت نیک مرتکب اشتباهی شود یا نشود ـ قابل قدر است. من یکی که نمیتوانم منکر نیت نیک او در رابطه با مردم و کشور باشم.» شما قابل تعمق است. اول هیچ کس کدام باور را بر شما تحمیل نکرده و نخواهد کرد. مگر نمی پذیرید، که در عصر حاضر، «مسئولیت های عمل سیاسی» ، با دیگر موضوعات جنائی با تفاوت دیده می شود. درین مورد گنجایش نمی بینم که بحث کنم. ولی مثال چنین اشتباهات را به خطا یا اشتباه پیلوت مقایسه کردن، در حقیقت به هوشیاری احتمالی خوانندگان خود توهین روا دار می شوید. قضاوت کنید. تا حال هیچ افغان جوانب مثبت اعمال و سیاست اعلیحضرت امان الله خان را نا دیده نگرفته است، اما ذکر نواقص را شما اجازه نمی دهید.
خیلی امیدوارم اگر شما لطفاً از دید خود «سیاست ملی» را در شرایط فعلی برای افغانستان برای ما توضیح دهید.
در جای دیگری از نوشتۀ شما، می خوانیم: « نیات من، حتی در مورد سر سخت ترین دشمنانم، هیچگاه بد نبوده است»
چنین بر می آید که شما دشمنان قوی دارید. خدا خیر کند. از چنین حالت خرسند نیستم. کاش با هموطنان تان تفاوت نظر داشته باشید، از دشمنی، خدا همۀ مارا محفوظ نگهدارد. می شود راجع به دشمنان خود کمی روشنی بیندازید. «هیرو» یا قهرمان خود را تعریف کردید، فهمیدیم. امید است در این باره هم معلومات دهید.
ممکن است، مقابلۀ ذهنی شما با پدیدۀ دشمن، باعث شده باشد که در بحث موضوع را نسبتاً سریع تغییر می دهید. آیا درین مورد گاهی، دوستان شما، شما را متوجه ساخته اند؟

پای


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 19.09.2012

قدرمن جهانی صاحب
سلامونه او نیکی هیلی ومنی
زما موخه د تیروتنی څخه دا نه وو چی خدای ناخواسته ستا لیکنه علمی نه ده بلکی هدف می د انګریزونو د مداخلی څخه وو، چی ستا په لومړنی لیکنه کی کم رنګ وه.
زه ، زما دوستان ، د افغانستان اولس تاسو د یو نومیالی شاعر په سترګه ګوری او د قدر وړ یاستی، دا د هر چا خپل کرکتر او شخصیت دی چی بل ته په څه نظر ګوری، خبره د امان الله خان او د هغه د دوران کارنامی دی چی ولی د هغه اعلی ارمان او موخی تر سره نه شول او د ماتی سره مخامخ شو، تاسو په دویمه او دریمه لیکنه کی مو وضاحت ورکړی، بیا یو شمیر تنګ نظره روښنفکران داسی انګیری چی ګواکی غبار او انیس کومی لیکنی او کتابونه چی لیکلی په ځانګړی ډول غبار د طبقاتی له اړخه د افغانستان تاریخ یی لیکی، په هر صورت زه یوازی دومره وایم چی ستاسو دریمه لیکنه علمی او پر ځای دی هغه دا چی د داخلی عواملو له مخی بهرنی عوامل زیږول کیږی او د داخلی سیاست له مخی خارجی سیاست معیار ټاکل کیږی، د بیلګی په توګه که یوه مڼه په ونه کی ثمر ته رسیږی د مڼی د پخیدو عوامل داخلی ترکیب دی او بهرنی عوامل لکه اوبه، هوا او خاوره په دویمه درجه د مڼی د سره کیدو باعث ګرځی.
د عبدالهادی داوی او طرزی بر طرفی او پر دربارانو اتکا داخلی عوامل وو، چی داسی ورته سیاستونه انګریزنو ته زمینه چمتو کړ چی هغوی د همدی په تمه ناست ول،ستا دا جمله چی باید تور ته تور او سپین ته سپین وویل شی تر څو راتلونکی نسلونه په تیاره کی پاتی نشی ، د قدر وړ دی او ټولو ته یوه با ارزښته پانګه دی چی ضروری بریښی لیکولان پام ورته واوړوی . او د یو شخصیت ستاینه د بت پرستی تر پړواو پوری نه باید ورسیږی چی رښتنیی پیښی په کښی ورک شی او نباید کور کورانه قضاوت وشی
په درنښت


اسم: عبدالرشید قدوسی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.09.2012

ارزیابی تاریخی به قهرمان سازی انجامید؟

قبل از اینکه روی یک موضوع مشخص حرف می زنیم، باید چوکات اصول مربوطه را تعیین و هدف را از نظر دور نداریم. در تحت شرایط و امکانات دست داشته، اقداماتی باید بررسی و سازمان یابد که نتایج آن با هدف نزدیک باشد.

در رابطه با وقایعی که در 93 سال گذشته صورت گرفته است، بدون شک دستاورد های مثبت و افتخار آمیز و هم با تأسف درد آور و خونین را نیز با خود داشته است. کسب استقلال کشور، بلندترین قلۀ پیروزی مردم ماست، که نباید اهمیت آن بنحوی از آنحاء، زیر سایه گرفته شود، یا افتخارات را از صاحبان اصلی این وطن ربوده و به بدیگران، به اصطلاح از «کیسۀ خلیفه» تحفه داده شود.

موضوع دوم تحول و ترقی جامعه است. نیات و آمادگی و خواست به ترقی، ضروری است، ولی برای رسیدن به آن تنها این امر کافی نیست. رسیدن به همچو مدارج، استعداد، درک وعقل سلیم، مهارت کاری و عمل می خواهد و عمل هم باید درست باشد. درست است، کسیکه عملی را انجام نمی دهد، اشتباهی را هم ثبت تاریخ نمیکند. حالات بحرانی و یا افراط، کمتر در حیات بوقوع می پیوندد. این هم نباید اجازه داده شود که بخاطر نام. . . .

این مقالۀ مهم و حالب را بصورت مکمل می توانید با کلیک بر لینک آتی و یا با کاپی لینگ و بردن آن به بروزر تان مطالعه فرمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/qodosi_ar_arzyabi_tarikhi_ba_qahramansazi_anjamid.pdf


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 18.09.2012

سدید صاحب محترم!

صفحه ها کوتاه و نوشته ها بدرازا کشید، امیوارم این صحبت های دوستانه برای خوانندگان ملال انگیز نباشد. محترمانه بعرض میرسانم که:
- درین بحث مختصر آثاری از توهین بنظر نمیرسد و من هرگز قصد اهانت هیچ فردی و مخصوصاٌ دوست محترمی چون شما را ندارم. توهین نمودن خصلت عقده مندان است که در توهین دیگری مسرت می جویند.
- چون نوشتۀ مختصر من، بعد از توضیح به غنی صاحب، بحث روی مطالب بود و نه اشخاص ومستقیم و غیر مستقیم به عنوان شخصی معینی نوشته نشده بود و فکر میکنم کافی وضاحت داشت ، شما در مورد اشتباه تذکراتی داده بودید و هموطن محترمی دیگری ، بزعم خود شان، روی حقایق ، نوشته بودند توضیح مجدد من خدمت شما دلیل نقص در بیان من نبوده بلکه خطا در برداشت است و متل دیوار نم کش را بیاد می آورد.
- از نوشتۀ شما ملالت خاطر و قهر و غضب پیداست که با مهربانی همیشگی تان متفاوت است، شما مسایل را کمی شخصی گرفته اید که با فرمایشات شما پیرامون بلوغ مناظره در تضاد است.
- من با شما مؤافقم که همگون با دیگر ساحات زندگی در موضوع خاص بلوغ اندیشوی و اصول برخورد های عالمانه در مباحث ، و ایجابات حوصله مندی، برده باری و تحمل پذیری از دیگران عقب افتاده ایم و راستی ما به شیوه های مطلوب مناظره بیگانه ایم و دلیل بی تجربگی و کوتاهی زمان است در شمول ما درین مکتب ، دیگران قدامت چندین صد ساله و بیشتر از آن دارند. ما میگوییم که به نظر دیگران احترام داریم ولی در عمل یک نظر مخالف ما را نا راحت می سازد آنرا مخفی نمی توانیم ، در طرز دید و تحلیل و بر رسی ما خودخواهی ها، عواطف و احساسات حکومت می کند، حتی مؤرخین ما عاری از این معایب نبوده که رسالت شان را خدشه دار ساخته.
- یک تبصرۀ شما سخت مرا متعجب ساخت که در کدام سطر نوشتۀ خود من چنین شک را برای شما خلق نموده ام که من برتری کرزی را نسبت به امان الله خان تائید میکنم. وقتی می نوشتم اصلاٌ کرزی در فکر و خیالم نبود و این کدام بی عقل خدا باشد که چنین مقایسۀ بیمورد را بنماید. چون شما همکار و خوانندۀ این پورتال استید باید شما موقف مرا تا حال دربارۀ کرزی و دم دستگاهش میدانستید، متأسفم که اگر به این پیمانه از عقل بیگانه شده ام که چنین شکی را برای شما آفریده ام.
- از توصیه ها و رهنمایی های عالمانۀ شما در رفع نقایص خود متشکرم و در آینده آنرا در نظر میگیرم .
- شما ارائه مثال های مرا نادرست خوانده فرموده اید که« بعضی اوقات دیده می شود که برخی از انسان ها برای توجیح نظرات خود به ارائۀ دلایلی متوسل می شوند که هیچنوع « سنخیتی» با موضوعات مطرح شده ندارد» و فرقی بین علوم اجتماعی- انسانی و علوم «پایه» ندانسته ام. اولاٌ کلمۀ « سنخیتی» برایم بکلی بیگانه است و با مراجعه به چند فرهنگ معنی آنرا نیافتم . فراموش نفرمایید که بحث روی اشتباه بود ، چند مثالی از اشتباهات انسان ها که ناشی از خو، خصلت و حالت های روانی شان می باشد ارائه کردم ، بلی زمامدار دیوانۀ از به آتش کشیدن شهر روم حظ برد و همچنان بطور مقایسوی از موجودیت اشتباه در علوم مثبت « بقول شما پایه» ذکر نمودم که اشتباه جزء پروسس تثبیت علوم مثبته است که بنام اشتباه و تجربه یاد میگردد (Error and Trial ) در علوم اولاٌ تخیل( مفکوره) است بعد فرضیه وبعداٌ مرحلۀ تجربه که توأم با اشتباهات است و گاهی این مرحله چندین سال را در بر گرفته در طول عمر یک محقق به پایۀ تکمیل نمی رسد . وقتی در ساحات مختلف یک علم وقتی مثبت می گردد که فرضیه تحقق پیدا کرده فورملی خلق گردد که بطور یقین بگوید تحت چنین شرایط خاص با بکار بستن تعاملات مشخص این نتیجه بدست می آید .
و تذکار این مثال ها به ارتباط بحث اشتباه بوده اینکه بنظر شما نادرست و غیر موجه است حرفی ندارم.
- باقی توضیحات شما مطالب دلچسپ و آموزنده است که نمی توان پدیده های اجتماعی دورۀ خاص یک مملکت را در شرایط متفاوت کشور دیگری مورد تطبیق قرار داد. علاوتاٌ بازهم زمامداری کرزی را مورد بحث قرار داده اید، نام خدا با درد کمر که اینقدر نوشتید اگر کمر درد نمی بودید چه می شد.
بهر حال دور سلطنت امیر امان الله خان بحیث حد فاصل بین دو دوره از مهمترین مباحث بوده محتاج بر رسی ، تحلیل و غور عمیق است و تا هنوز گوشه های پنهانی دارد که آشکار گردد . به یاری خداوند اگر صحت اجازه داد نوشتۀ خود را درین مورد تکمیل و تقدیم هموطنان خواهم نمود.
سدید صاحب محترم شما اگر خواهان ادامۀ این بحث باشید اختیار به شما است اما این نوشتۀ آخر من درینمورد است.
وا لسلام


اسم: عبدالباري جـهاني   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.09.2012

بیا هم د اعلیحضرت امان الله خان په باره کی

پاملرنه:
د دی په زړه پړری مضمون بشپړ متن د افغان جرمن آنلاین د تحلیلاتو په څانګه کی کولای شی ولولی. او یا هم لاندی لینک کاپی کړی او د خپل په براوزر کی یی نصب کړی او لیکنه ولولی.


http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/jahani_bia_ham_de_amanullah_khan.pdf


اسم: sadeed   محل سکونت: germaky    تاریخ: 18.09.2012

عباسی صاحب محترم، سلام و تمنیات نیک مرا هم بپذیرید!
با این گفتۀ شما که " حسن این تبادل نظریات ..." با تمام وجود موافقم، اما تأسف من در این است که چرا ما، در حالی که جهان در بردباری و تحمل حرف یک دیگر مدارج بالائی را طی نموده اند، هنوز و در هر نوشتۀ خود اولتر از همه مجبوریم مکرراً به یک دیگر ثابت کنیم که هدف مااز گفتن این سخنان یااینسطور چنین است یا چنان؟! آیا فهم و درک ما از نوشته ها عیب دارند یا این است که ما هنوز قادر نشده ایم که منظور خویش را بطور روشن و واضح، طوری که همه آن را بدانند، بیان کنیم.
آیا بهتر نیست که، اگر چنین است، در هر دو حالت آن در رفع این نقیصه بکوشیم و اگر چنین نیست از تکرار آن در هر نامه و هر سخن دست برداریم و به فهم خویش بیشتر از توهین نکنیم. تکراراین سخن نشان میدهد که ما افغان ها در مرحله پیشا مناظره ـ بیشا مباحثۀ سالم قرار داریم. مرحله ایکه دیگران آن را خیلیها پیش طی نموده اند. مرحلۀ بلوغ و نابالغی دیگران و ما ها!!
موضوع دیگری را که میخواستم به عرض تان برسانم این است که فکر نمی کنید بهتر باشد که هر مسئله را مستقیماً با شخصی در میان بگذارید که آن موضوع را مطرح نموده است. موضوع " اشتباه " را شخصی خاصی بنام سدید مطرح کرده بود و این سدید خدا زده هم ، مانند هر انسانی دیگر، منتظر اینست که نقد سخنش مستقیماً عنوان خودش نوشته شود. به این میگویند ـ به معنی کلاسیک کلمه ـ مناظره یا تبادل نظر.
به هر حال. من هیچگاه چنین تصوری نداشته ام که شما کار های آن راد مرد را که نتایج دلخواه در پی نداشته است، اعمال قصدی و از روی سوء نیت میدانید. ولی ناچار از ذکر این نکتهام که نوشته ای از شما مرا به این شک انداخته است که جناب شما برتری کرزی را نسبت به بزرگ مدی مانندامان الله خان تائید مینمائید.
عباسی صاحب محترم،
من به شما احترام زیادی قایل هستم. لازم نیست شما از من معذرت بخواهید. همه حرف های لازم باید بین ما باید گفته شود. شرط این است که نیات یک دیگر را بدرستی درک کنیم. نیات من، حتی در مورد سر سخت ترین دشمنانم، هیچگاه بد نبوده است. زیرا اول با مسائل با روح یک انسان برمیخورم؛ دوم میدانم که هیچ انسانی کامل نیست و سوم میدانم که انسان ها تربیت و اخلاق و بینش یکسان ندارند و این امریست طبیعی. یادآوری این مسئله اشاره به هیچ انسان خاصی نیست و جنبۀ عام دارد.
بالاخره، ضمن اینکه دست های تان را با صمیمیت و محبت می فشارم، می خواستم به عرض برسانم که ـ ارچند بدلیل اینکه طرف صحبت من مستقیم شما هستید و یادآوری این نکته شکل عام دارد ـ فرنگی ها
وقتی میخواهند انسان را متوجه اشتباهات خودش بسازند، میگویند: " فراموش نکنید که اگر یک انگشت را به طرف دیگری راست کنی، سه انگشت دیگر به طرف خودت اشاره میکنند."
اکثر ما، غالباً، وقتی پای خود ما در میان باشد میگوئیم: "انسان فارغ از خطا و اشتباه نیست"، ولی در مورد دیگران با تأسف این طرز تفکر را بکار نمیبریم و جدی نمی گیریم.
برای عوام اینکار شاید خوب نباشد، ولی برای خواص ... چه عرض کنم!
سلامت، موفق و کامگار باشید


اسم: سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.09.2012

سیدهاشم سدید
18.09.2012

مزیدی بر آنچه گفته شد

بعضی اوقات دیده می شود که برخی از انسان ها برای توضیح و توجیه نظرات شان به ارائۀ دلایلی متوسل می شوند که هیچ نوع سنخیتی با موضوعات مطرح شده ندارند. به طور مثال در نوشتۀ از آقای عباسی عزیز و محترم که دیروز غیر مستقیم عنوانی من تحریر شده بود، کوشش شده است موضوعی را که به خصلت و طبیعت و روان انسان و مربوط به سیاست و جامعه، یعنی مربوط به علوم انسانی ـ اجتماعی می شود، با ذکر ضمنی مثالی که به علوم پایه تعلق می گیرد تبیین کنند.
اینکار درست نیست، زیرا همانگونه که همه می دانیم علوم انسانی ـ اجتماعی نسبت به علوم پایه به مراتب نامتعین، یعنی ناشناخته و نامعلوم و پیش بینی ناشده است. درعلوم پایه، مثلاً طبابت یا فزیک، نظم درونیی وجود دارد ـ قوانین معینی بر آنها حاکم است ـ که در علوم انسانی، مثلاً خوی و عادت و خصلت انسان ها، شناخت چگونگی و تندی و کندی حرکت جوامع و شناخت دقیق از رشد فکری و ثبات علاقمندی انسان ها به نوع زندگی یا زیستن و بالاخره نتایج عملکرد های سیاسی، وجود ندارد.
استنتاجی که یک محقق در یک لابراتوار در ترکیه از یک تحقیق روشمند در زمینه نوع خاصی از انرژی یا ماهیت یک میکروب و یا علت نوعی از یک بیماری بدست می آورد، در هر کجائی از دنیا که بروید، اگر همان روش تعقیب شود، همان استنتاج بدست می آید. اما پرداختن به علوم انسانی ـ امور فرهنگی، فکری، اجتماعی، بخصوص مملکت داری ـ چیزی نیست که با قواعد متعین و منظم علم کیمیا یا فزیک و ریاضیات و طب یکسان باشند و از آن ها در هرجا یک استنتاج واحد بدست بیاید.
درگیری داخلی سال 1860 امریکا، در یک کشور فدرال و دموکرات، کاری نبود که با تفکر دموکراسی و اندیشۀ لیبرال و قوانین فدرال سازگاری داشته باشد، ولی موضوع آزادی برده ها برای رئیس جمهور آن وقت امریکا امری بود که باوجود همه قوانین و حرف ها و قواعد باید با زور و با پرداختن به جنگ حل می شد؛ جنگی که بنابر برخی منابع بیشتر از ششصد هزار انسان در آن کشته شدند.
میگویند که "مطالعه کردن مساوی با تحلیل کردن نیست." ضرورت هائی را که تحلیل اوضاع معین واجب میسازند، در امور اجتماعی و انسانی بخصوص، نمی شود در مواقع ضروری مربوط به یک سلسله حرف ها و منوط به خواست این یا آن دسته و گروه و طبقه کرد. روش های اتخاذ شده در روسیۀ زمان پطر، در آلمان زمان بیسمارک، در ترکیۀ زمان اتاتورک و در ایران زمان رضاخان و در جاپان و چین و ده ها کشور دیگر به یقین از روی هوا و هوس یک فرد یا گروهی از افراد نبوده است.
نزدیک به تمام کشور های جهان، اگر به تاریخ سیاسی این کشورها توجه شود، در مقاطعی از زمان، و آنگاه که راه دیگری برای رهائی از مشکل عقب ماندگی کشور و مردم برای سیاستمدارانی مسئولیت پذیر، ملی و بااحساس وجود نداشته، دست به "ریسک"، یعنی دست به خطر زده اند.
سنت ها خیلی سخت جان اند. با این ها باید با همان سخت جانی مبارزه کرد، اگر تغییر مطمح نظر است.
ساختن یک جامعۀ پیشرفته، معقول و سالم مانند آزادی سازی انرژی از یک اتم نیست. در آن مورد قاعدۀ خاص و همگانیی وجود ندارد، در حالیکه در این مورد تنها و تنها یک یا دو قاعده وجود دارد.
کرزی، کم و بیش نود سال پس از مرحوم امان الله خان، اگر حرف آنهائی را که کرزی را به عنوان یک انسان ملی و مترقی میخواهند معرفی کنند، قبول کنیم، با ده ها و بنابر بعضی اقوال صدها مشاور، با گذشت بیشتر از ده سال و باوجودی که نه روی زنش را کسی دیده است، نه خودش بعد از ریاست جمهوری اش یک بار در لباس فرنگی ها ظاهر شده است، نه یکشنبه را روز رخصتی اعلام کرده است و نه خواهان ترویج کلاه و هئیت فرنگی بوده است، نتوانسته است حتی با کمک قدرتمندترین کشور ها این جامعۀ آشفته را سامان ببخشد و این مردم سرکش را رام و آرام بسازد. روابطش با جامعۀ دینی و جامعۀ روحانیت هم چندان بد نیست!
درست است که با معیارها و سنجه های امروزی امان الله خان ذهن خلاقی را که برای مملکت داری در آن روز گار ضروری مینمود، در حدود لازم دارا نبود، ولی در هر حال اگر نیک دیده شود به دو دلیل انسانی بود قابل تکریم:
1ـ با مقایسه با سائر زمامداران ما، از نظر ملی و سلامت نفس او انسان و زمامداری بود بهتر.
2ـ کارهائی که او در آن برهه ای از تاریخ روی دست گرفت، همه هموار کننده راه به سوی یک جامعه مترقی بود. ما مقصریم که راهش را دنبال نکردیم!
این نکته را هم نباید فراموش کرد که شناسائی قبلی همه آفات تصامیم بزرگی که در جامعه ای مانند جامعۀ آن زمان افغانستان برای حل مشکلات یا رفع معضلات گرفته میشد، در همه احوال کار ساده ای نبود. شاید این کار امروز با تجارب حاصله و با علم و تحصیلی که ما داریم کار دشواری نباشد، اما آن روز و برای مرد جوانی مانند امان الله خان، محتملاً امری ساده نبوده است. اشتباه امان الله خان در این بود که به متدولوژی تفکر و تحلیل و شناخت جامعۀ خویش و اثرات یک تعداد کار هایش چه در درون کشور و چه در بیرون کشور توجۀ دقیق نکرد. تنها اشتباه اش همین بود. این مسئله را هم ما با در نظر داشت تجارب و علومی که امروز وجود دارد، می کنیم!
عصر امان الله خان، خصوصاً در جوامع سنتی و سنگگ شده، عصر سختگیری ها بود و او هم ـ متأثر از همه کسانی که در بالا از آنها یاد شد ـ خواست همان راه را برود که دیگران رفتند؛ بدون این که قبل از آن به شناخت مردم و تخمین قدرت خویش بپردازد و به درستی فکر کند. شاید هم عواقب کار خودش در برابر مسئولیتی که در قبال وطن و مردم داشت، برایش چندان مهم نمی نمود.
نا گفته نماند که علم روان شناسی جامعه در آن زمان هنوز به گونه ای که امروز وجود دارد، بوجود نیامده بود و رواج نداشت.
در نهایت خواندگان محترم این نوشته را باز هم به همان نکتۀ بسیار ارزشمند "الاعمال بالنیات" ارجاع داده میگویم که نیت این مرد بزرگ در قبال ملک و مردم بد نبوده و همین نکته باعث میشود که در مقام یک انسان ـ این اشاره هم به اوست و هم به خود ما ـ کریدت خوب به وی داده شود. احترامش در هر حال لازم است!
به دلیل عملیاتی در کمر، نشستن زیاد برایم مفید نیست و الا در این خصوص یک سری حرف های دیگری هم وجود دارد که باید گفته میشد. از طرفی فکر میکنم که برای مردمان عقیل همین چند نکتۀ مختصر و ساده کافی خواهد بود.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 18.09.2012

سدید صاحب محترم سلام و تمنیات نیک مرا بپذیرید!

حُسن این تبادل نظریات رفع سوء تفاهمات و ارائۀ توضیحات مزید غرض روشن شدن موضوع است و کاریست بی ضرر. بر حکم وجیبه عرایض ذیل را خالی از مفیدیت نمی دانم:

آری شما درست فرمودید که توضیحات من در مورد «اشتباه» به نوشتۀ شما ارتباط داشت، هیچگاه این پندار غلط را در فکرم راه نمیدهم که اعلیحضرت امان الله خان دانسته و فهمیده و آگاهانه، عمداٌ و قصداٌ به چنین اشتباهاتی مبادرت می ورزیدند. آن فرزند صدیق افغان نیات فوق العاده پاک و عالی برای پیشرفت میهنش و رفاه مردمش داشت، و به هیچ وجه افغان صاحب بصیرت و وطندوستی از روی نتایج و عواقب اصلاحات امانی اطلاق خیانت را به آن راد مرد بزرگ تآریخ نمی کند.
اگر انقلاب واقعی در دنیا با تمام مشخصات آن رخ داده انقلاب امانی است.
طوریکه بعرض رساندم شخصی، در هر موقفی که باشد، با ارادۀ نیک و حسن نیت کاری، بزعم خودش، صوابی را انجام میدهد ولی این نیت خیر عواقب بس ناگوار را بنابر نادیده گرفتن و محاسبه نکردن بعضی واقعیت ها به بار می آورد و تحلیل و بر رسی نتایج و عواقب حکم می کند که آن تصمیم و اقدام یک اشتباه بوده. نسل های آینده حق دارند که با حفظ احترام به شخصیت آن خیر خواه همه جوانب، ابعاد و عوامل را تحقیق، تدقیق، تحلیل و بر رسی کنند، گر چه هیچ کسی قادر به عقب برگرداندن عقربه های ساعت زمان نیست که مانع وقوع آن حوادث گردند ولی برای آموختن و آگاهی با عوامل حاکم آن دوران بحث و تبادل نظر مفید است.
در تأریخ حرب بیشتر اشتباهات تدابیر نظامی مورد بحث قرار می گیرد.

سدید صاحب !
تبصرۀ من در مورد «فشردن گلوی دیگران و قبولاندن مفکورۀ خود بحیث حقیقت مطلق» قطعاٌ متوجه شما نبوده در پورتال از « حقایق» صحبت شد و حرف من متوجه آن بحث بود. اگر به شما چنین انتباهی داده باشم با فشردن دست تان معذرت می خواهم.

لازم می بینم که در مورد تبصرۀ شما به ارتباط قطع تلفون بینندگان در برنامۀ تلویزیونی(به بهانۀ چرندیات) باید صادقانه اعتراف کنم که من در اوائل برنامه سازی مرتکب این گناه شده ام، خوشبختانه بزودی متوجه این نقیصه شده شنیدن توأم با حوصله مندی را تمرین کردم، موقع بیشتر را به کسی دادم که مخالف نظرم صحبت میکرد، با این تغییر روش به دلها راه یافتم و به اعتبار و احترام ام افزود و راز مؤفقیت ام هم در همان بود، اما حوصلۀ شنیدن دَو و دُشنام را پیدا نکردم. بازهم هیچ بشری فارغ از خطاه و اشتباه نیست. آموختن از اشتباهات راز مؤفقیت و پافشاری به آن مظهر خود خواهی و جهالت است.


اسم: رووف روشان   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.09.2012

درين شكي نيست كه اعليحضرت امان الله خان مرد وطن دوست بودند كه براي پيشرفت كشور خود عاشقانه ميكوشيدند٠

اما چنانكه عاشقان ميدانند چشم و دل عاشق به آنچه مردم واقعيت مي شمارند بند و واز نيستند٠

ايشان نيز درين عشق خود واقعيت ها را يا نمي ديدند و يا نا ديده مي گرفتند٠ جامعهُ افغاني يك جامۀ در بند عنعنه و در تسلط عقب گرايان ديني بود، و ازين رو آوردن تغيير با عجله و شتابي كه امان الله خان داشتند مقبول خاطر ملايان و طرفداران انگريزي شان نبود٠

هيهات كه چنان بود و چنين شد!


اسم: سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.09.2012

جناب عباسی صاحب سلام،
از آنجائی که بحث اشتباه در کار ها را من مطرح کرده ام، فکر می کنم که مخاطب شما در این مورد این بندۀ پر تقصیر است. به همین ارتباط میخواستم هفت نکته را یاد آور شوم:
1ـ تا جائی که من در مورد امان الله خان از لابلای اوراق تاریخ کشور شناخت دارم فکر نمیکنم که او شخصی بوده باشدکه فهمیده و دانسته به کار هائی اشتباه آمیز مبادرت ورزیده باشد.
به نظر من، به استثنای اشخاص دیوانه یا ماجراجو، سائر انسان ها اگر بدانند که کاری اشتباه است، و بدانند که عواقب آن کار ناگواری هائی را بدنبال دارد، به آن کار دست نم زنند. به همین دلیل است که عمل اشتباه آمیز برخلاف کار های قصدی، آگاهانه یا اعمالی که دانسته و از روی یقیین انجام میپذیرن،د محکومیت خفیف تر در بر دارد.
2ـ " هر که بامش بیش، برفش بیشتر." اشتباه یک داکتر موجب مرگ یک نفر میشو؛ همانطور که شما هم نوشته اید،اما اشتباه یک پیلوت ـ اینجا هم همانطور که شما نوشته اید ـ احتمال دارد موجب مرگ بیشتر از سه صد نفر شود. ولی واقعیت این است که اشتباه هر دو چیزی نیست غیراز یک "تصور خلاف" که در شناخت و حدس و گمان آن دو انسان وجود دارد.اشتباه در ذات و فطرت انسانها سرشته شده است.
ای کاش میدان عمل و آزمایش وجود میداشت تا می دیدیم که اربابان تدبیر و صاحبان فراست واهل دانش و اشخاص دوربین امروز و هشتاد ـ نود سال بعد از امان الله خان ـ چگونه این ملت رااداره می کردند و با اینهمه تعصب و سختگیری و منیتها پنجه در پنجه می افگندند. چه نیک گفته اند: "سیل بین عقل چهل وزیره داره."
نکتۀ دیگر این است که با عقل و دانش امروز کارنامۀ افرادی را که نود ـ صد سال پیشتر با عقل و دانش همان زمان کاری را خواسته اند به انجام برسانند و مرتکب اشتباه شده اند نباید بعنوان یک خیانت یا جنایت محکوم کرد. در این زمینه حرف بسیار است، ولی با تأسف و بنابر معاذیری توان نوشتن بیشتر را در خود نمی بینم.
3ـ فکر نمیکنید که این توصیه ها: "هیچگاه سعی نورزیم که مفکورۀ خود را بحیث حقیقت مطلق بر دیگران بقبولانیم. ما حق داریم بنحوی بیندیشیم و آنرا مطرح نماییم، ولی در ابراز نظر در امور وطن حق فشار دادن گلوی دیگری را نداریم. بعد از گذشت نودوسه سال مردم حقایق را بهتر و روشن تر می بینند و حق بیان آن را دارند." کمی
کهنه شده است؟ به نوشته های پیشین در همین افغان ـ جرمن مراجعه کنید در هر یک نوشته از سه نوشتۀ، هر نویسنده بر آزادی حق بیان تأکید نموده است. بیشترین و شدیدترین انتقادها را، چه به چپ و چه به راست، نسبت به مطلقگرائی، این قلم نموده است.
4ـ درکجای نوشتۀ مورد نقد شما من گلوی کسی را فشرده ام،اما من، همینطور تماشا چیان برنامه های تلویزیونی، بار ها دیده ایم که چگونه برنامه سازان تلویزیون های افغانی گلوی تیلفونها را فشار میدادند و صدای مردم را خفه میکردند.ازهر یک ازاینها که بپرسید چرا اینکار را میکنید یا چرا این کار را میکردید، میگویند چرند می گفتند! ممکن است که همۀ این خفه شدگان چرند گفته باشند؟ بحث حقیقت بحثی نیست که با دو کلمه یا دو جمله به کنه آن دسترسی پیدا کرد.
5ـ من فکر می کنم میان مناظره و رودرروئی تفاوتی وجود دارد. به همین دلیل در اخیر نوشتۀ خویش عنوانی نجیبه جان عرض حال کرده نوشتم که این بحث تنها یک مناظره است و نه چیزی دیگر! من همواره نسبت به این خواهر عزیز، همینطور به نظریاتش، احترام داشته ام.
من آنچه را که نوشتم ابراز نظر شخصی من است. نه با کسی دعوا دارم و نه اصرار، مانند دیگران که همواره در عمل به مطلق بودن نظر خود پا می فشارند، که نظر من یگانه و سرآمد همه نظریات است. دعوای فهم و دانش هم نمی کنم. توان رهنمائی انسان ها را هم در خود نمی بینم.
7ـ معنای مناظره با توسعۀ معنائیکه در زمان ما يافته است، احتوا کننده ای "تفكّر در يك امر است." از فحوای نوشتۀ شما ـ قابل بحث عمیق است، سطر آخر ـ هم همین مطلب مستفاد است. پس بحث بر سر چه است؟
با احترامات فائقه


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 17.09.2012

اولتر از همه به عرض هموطن عزیز« غنی» صاحب برسانم که سه ماه شد برنامۀ تلویزیونی ام زیر عنوان « در لابلای واقعیت های افغانستان» توسط آقای عمر خطاب مالک تلویزیون پیام افغان بنابر اختلاف نظر در یک موضوع حاد ملی قطع گردید. من از داعیۀ مبارزه بر ضد فساد اداری علی الرغم هزاران مانع و مشکل دفاع نمودم و آقای خطاب پهلوی امیر اسمعیل خان ایستادند. چون تلویزیون های بیرون از وطن مربوط مؤسسه، شرکت و یا دولت نیست، به سرمایۀ یک شخص بوجود آمده هیأت مدیره و بورد مشورتی ندارد واز کسانی که حق العضویت می پردازند نمایندگی قانونی صورت نمی گیرد و بصورت مطلق العنانی اداره میگردد لذا تصامیم بیشتر شخصی و فردی بوده طبعاٌ ذوق، سلیقه ، خودخواهی و غرور بحیث کمبود های بشری در اتخاذ تصامیم نقش دارد و کمتر کسی میخواهد بمصرف او دیگری به شهرت برسد، مخصوصاٌ که شعار تلویزیون در خدمت مردم صادقانه نباشد. برادر غنی از لطف و مهربانی شما ممنون.
با اغتنام از این فرصت به ارتباط موضوعاتی که درین اواخر مباحث داغ پورتال را می سازد بعرض میرسانم که:
هیچگاه سعی نورزیم که مفکورۀ خود را بحیث حقیقت مطلق بر دیگران بقبولانیم. ما حق داریم بنحوی بیندیشیم و آنرا مطرح نماییم، ولی در ابراز نظر در امور وطن حق فشار دادن گلوی دیگری را نداریم. بعد از گذشت نودوسه سال مردم حقایق را بهتر و روشن تر می بینند و حق بیان آن را دارند.
به ارتباط اشتباه باید گفت، که بدون شک و تردید هیچ بنی نوع بشر از اشتباه خالی نیست اکثراٌ در ساحۀ علوم و تحقیقات اشتباهات وسیله راه یابی به اهداف مطلوب میگردد.
بعضاٌ یک فرد در یک موقعیت خاص تصمیمی میگیرد که آنرا اشتباه تلقی ننموده و نیت سوء هم ندارد. ولی بررسی عواقب و نتایج اقدامش را اشتباه ثابت می سازد.
اشتباهات را در پهنای تلفات، عوارض و صدمات باید تصنیف کرد.
اشتباه راننده یک بس مسافر بردار باعث قتل راکبین میگردد. و همچنان اشتباه ناخدای کشتی و یا پیلوت طیاره تلفات و صدمات خودرا دارد، اشتباه طبیب موجب مرگ مریض میگردد، اشتباهات مدیران تشبثات اقتصادی اضرار مالی را بوجود میآورد، ولی اشتباه یک فرمانروای جبهه و یک سر لشکر عواقب وخیمتر دارد.
بالاتر آز آن اشتباهات سنگین یک زمامدار است که در شرایط مطلق العنانی و تصامیم شخصی سرنوشت یک کشور آبادی و ویرانی آن مطرح است. بازهم میتوان اشتباهات یک زمامدار را به لغزش های کوچک و اشتباهات جبران نا پذیر و تباه کن تقسیم کرد،آنچه زمامدار را از اشتباهات در امان نگهمیدارد تدبیر، فراست، شناخت حقیقی از مردم وجامعه و دور بینی شخصی ، مشوره با دانایان و وفاداداران و یاران صادق و دوری گزیدن از فرصت طلبان ، متملقین و نا اهلان است .متآسفانه اشتباهات بزرگ یک زمامدار حسن نیت، مهربانی و بزرگواری هایش را تحت شعاع قرار میدهد
دور امانی و شخص امان الله خان بحیث یک پادشاه مترقی و روشن فکر قابل بحث عمیق است. نه اینکه به آن شخصیت والا بی حرمتی صورت بگیرد ولی جویندگی و پویندگی واقعیت ها وظیفۀ هر افغان است و کسی حق سلب این حق را ندارد، کسی علل و عوامل سقوط این دوره را بیشتر به بعد خارجی و بعضی عوامل داخلی و تصامیم شاه را بیشتر عامل سقوط میدانند که ما باید از هردو جناح بشنویم و بیاموزیم اگر نقصی یافتیم آنرا بدون هتک حرمت بروی دلایل و اسناد تصحیح کنیم.


اسم: سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.09.2012

هموطن عزیز نجیبه جان قانع
بعد از عرض سلام و احترام درست نفهمیدم که مسطورات امروز تان در دریچه نظر خواهی تنها یک تذکر عام بود یا عنوانی شخص خاصی، مثلاً آقای فارانی یا من نوشته شده بود. به هر حال من چند نکته را می خواهم خدمت تان معروض شوم:
1ـ همانطوری که بارها گفته و نوشته ام انسانی نیست ـ حال هر که باشد ـ که گاه گاه در کارش اشتباهی وجود نداشته باشـد. آنکه بی عیب و نقص و پاک و منزه است و جامع صفات نیکو و کمال خداست. انسان های زیادی هستند که "قدوس" نامیده می شوند، ولی با قدوس نامیدنِ انسان، انسان خدا و منزه و بی عیب نمی شود.
2ـ ما باید بین اشتباه و عمل یا اعمال قصدی تفاوت قایل شویم؛ همانگونه که در قوانین جزائی یا کیفری و در در دادگاه ها بین این دو نوعی از کار فرق قایل میشوند.
3ـ لازم دیده میشود که برای دست یابی دقیق به خوبی و بدی انسانی همه کار های بد و خوب آن انسان مورد ارزیابی قرار بگیرد و دیده شود که کدام پلۀ ترازو سنگین تر است. اهمیت کدام کاربیشتر است.
4ـ میگویند: " الاعمال و بالنیات." هر کسی که در مورد خاک، مردم و وطن ما نیت نیک دارد، حال در عمل برپایۀ همین نیت نیک مرتکب اشتباهی شود یا نشود ـ قابل قدر است. من یکی که نمیتوانم منکر نیت نیک او در رابطه با مردم و کشور باشم.
5ـ در مورد سیاستمدارانی که آرزو های بلند برای کشور شان داشته اند، ولی نتوانسته اند به آرزو های خویش برسند گفته میشود که این سیاست مداران مانند اطفال یتیمی هستند که از هر طرف به پشت گردن شان زده میشود.
پطر وقتی از اروپا برگشت، باهمان اشتیاقی که امان الله خان می خواست کشورش رااز عفب افتادگی نجات دهد،به اصلاحات امور پرداخت. اولین کار از جمله کار هایش را با "قیچی" آغاز کرد. هم ریش را قیچی کرد و هم چپن ها پیراهن های دراز و مو های کثیف و دراز و ژولیدۀ مردم را.
او که به نسبتی به آرزوهایش رسید، "کبیر" شد و قهرمان و... اما امان الله خان را بایدحتی تحصیلکردگان و فرهیختگان ما تکفیر کنند.
نوشتۀ هذا تنها یک مناظره است. لطفاً به هیچ صورت آنرا رویاروئی
با خویش مپندارید.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا     تاریخ: 17.09.2012

آقای مسعود فارانی !
مضمون شمارا تحت عنوان " حقایق را ضعیف نسازیم" با علاقه خواندم. شما در آنجا می نویسید که " واضح است که رژیم های دست نشانده از روز سقوط دورۀ امانی تا امروز برای کوبیدن شاه بزرگ افغان امان الله غازی دست وآستین برزده اند و تمام کار کرد های انسانی و ملی وی را به نحوی و به نوعی برای برحق جلوه دادن اغراض شوم...".
تا جائیکه معلومات کمی از تاریخ میهن ما دارم بعد از سقوط نظام شاهی امیر امان الله خان- حبیب الله کلکانی - محمد نادر شاه - محمد ظاهر شاه- سردار محمد داوود(اولین رئیس جمهور افغانستان) به قدرت رسیدند، بچهره های بعدی چندان علاقه ندارم. قرار اظهار شما اینها همه دست نشانده بودند؟ برای اینکه در تعیین ارزشهای عقیده وی خود راه روشن را بیابم، لطفأ بالای این ادعای تان بیشتر روشنی انداخته و به تفصیل مقنع با مؤخذ قوی بمن کمک نمائید.


اسم: غنی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 17.09.2012

سلام به همه مختصرا سوالی از جناب عباسی صاحب داشتم ازینکه به اصطلاح تنها ایشان را درین پورتال می توانم بیابم در ارتباط برنامه پرارزش شان در تلویزیون پیام افغان که چرا متوقف شده است میخواستم معلومات اراهه فرمایند وهم بگویند که امکان نشر مجدد این برنامه ای دوستداشتنی همه افغانها میسر است یا خیر قبلا از پورتال افغان جرمن سپاسگزاری می کنم با احترام


اسم: نجیبه قانع   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 17.09.2012

سلام عرض میکنم
برای من از آوان کودکی تا همین دم ، اعلیحضرت امان اله خان ازپر افتخار ترین شخصیت های تاریح افغانستان است و واقعا او را بی نهایت دوست دارم . اګر در پأیان این چند سطر به قهر شده و خواستید جوابی برایم بدهید لطفا بیاد داشته باشید که فهرستی از صفات نیک این راد مرد تاریخ را برایم برنشمرید ، از همین حالا میګویم که من در مورد صفات خوب امان اله خان با شما موافقم . امان اله خان یک قهرمان واقعی است اما درینجا منظور من این نیست که بر قهرمان بودنش تاکید کنم ، آنچه من میخواهم درین جا تاکید کنم این نکته است که هرچند اعلیحضرت امان اله خان یک قهرمان بود اما یک پیغمبر نبود و نباید حق حرف زدن در باره او و قهرمان های دیګر از ما ګرفته شود
من نمیدانم چرا ما هرګز نمیخواهیم در باره کسی که ما او را خوش داریم کسی بګوید که بالای چشمش ابرو ست
و هرګز نمیخواهیم در باره کسی که از او خوش ما نمی آید ، کسی حرف مثبتی بزند ( ولو اګر آن حرف ها درست هم باشد )
من به حیث یکی از مخلصین امان اله حان میخواهم هموطنان ګرامی و تاریخ دانان عزیز به این سوال مختصر یک جواب مختصر بدهند
سوال : آیا این امر اعلیحضرت در نظر شما درست بود که به دوکانداران در آنوقت ګفته بود کلاه شپو بپوشند و یا بجای روز جمعه روز یکشنبه رخصتی باشد ؟
اګر او این حرف و حرف های مشابه را نګفته است لطفا بګویید تا به اشتباه خویش پی ببرم . وعده میدهم که قانع خواهم شد
اګر امان اله خان این امر ها را صادر کرده است و به نظر شما از شتابزدګی کار نګرفته و اوامر مطابق با شرایط بوده ، دلیل بګویید باز هم وعده میدهم که قانع خواهم شد
اګر میګویید چنین امر هایی را صادر فرموده ، و اګرچه این فرمان ها مطابق شرایط هم نبوده اما صدور آن لازم بوده است زیرا ترس و بزدلی و انتظار زیاد هم کاری را پیش نمی برد ، باز هم دلیل بګویید وعده میدهم که قانع خواهم شد
اما اګر میګویید چنین فرمان هایی صادر شده و صدور آن لزومی هم نداشته اما چون اعلیحضرت امان اله خان یک قهرمان تاریخ ما ست باید این ګفته ها را در دل خویش نګه داریم و پنهان کنیم ، درین مورد برای تان وعده میدهم ګه هرګز قانع نخواهم شد
پنهان داشتن تاریخ از نسل های بعد ، جفا به نسل های بعد است
چه بسی که روزی تاریخ تکرار شود ، رهبر وطندوست و پر نیرویی مانند امان اله خان بر اریکه قدرت تکیه زند ، و با نادیده ګرفتن شرایط سرنګون شود و بعد با خود بګوید اګر من از تاریح کشور خود آګاهی بیشتر میداشتم زمینه شکست خود را فراهم نمیکردم
ضمنا این را هم لطفا بیاد داشته باشید که من هیجان و عجله این شاه وطن دوست را برای پیشرفت کشور ، در برابر ( مصلحت جویی ) آقای کرزی قرار نمیدهم . من هم موافقم که رهبران نباید فقط به حفظ قدرت بیندیشند و درین راه از احتیاط بی لزومی کار بګیرند که به طیان جامعه تمام شود . منطورمن یک احتیاط معقول و سودمند است
با احترام نجیبه قانع


اسم: سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.09.2012

آقای فارانی عزیز سلام،

مقالۀ زیبای "حقایق را ضعیف نسازیم" تان را خواندم. بسیار جالب بود. دست تان درد نکند. جای تأسف است که برخی ها بجای قدردانی از قهرمانان ملی ما، بخصوص قدردانی از خدمات بزرگ و ارزندۀ امان الله خان دست به بدگوئی یا کم زدن آنها می زنند.
به نظر من اگر مردم صد هنر هم داشته باشند، ولی قدر بزرگان خود را ندانند و حق آن ها را بدرستی ادا نکنند، مستحق این نیستند که از آن ها به نیکی یاد کنیم. در آرزوی مفالاتی با همین سنگینی و گیرائی از شما.


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.09.2012

اسلام علیکم،
مصاحبه آخر محترمه فرزانه فارانی با استاد اخگر نمونه ای از یک ژورنلیزم انسانی است. جرآت سوُالات و طرح مناسب آن، با در نظرداشت حالت مریضی استاد، شیوه خوب مصاحبه کننده را نشان میدهد. متاُسفانه من نتوانستم کاملاً دلیل استاد را درباره شناختن شعله جاوید بحیث جریان اصلی روشنفکر بدانم.
وسلام


اسم: Dost Mohammad   محل سکونت: Badakhshan    تاریخ: 13.09.2012

سرلوح مراد زی صاحب !
د «ناکثین» په هکله، چه طلحه، زبیر او عایشه رضی الله عنهم ، په هکله ستاسو په مقاله کی راغلی ده، د رنا اچولو غوشتونکی یم.په درناوی. دوست محمد


اسم: عبدالله زرنج   محل سکونت: کاناده    تاریخ: 06.09.2012

مایار صاحب شما، سیستانی صاحب و عباسی صاحب زنده باشید که حرف دل ما مهاجرین سوحتۀ آتش فراق وطن و آرزومند وصال را گفتید از اهانت ها و توهین های برادر ما بارز صاحب سخت مأیوس شدیم و انتظار خواندن چنین حرف ها را از قلم مهاجر چون خود ما نداشتیم.
خداکند این وکالت ثمری برای بارز صاحب داشته باشد.
بارز صاحب بلحاظ خدا بدل پر خون ما چنگ نزن ، جفایی که مؤکل شما یعنی کرزی بحق این وطن کرده هیچ کس نکرده و مسئول درجه اول نزد خدا و ملت افغانستان کرزی است و بس. اگر قلم میداشتم چهل ورق می نوشتم.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا     تاریخ: 06.09.2012

دانشمند گرامی ووطندوست افغان جناب سیستانی صاحب !
نامۀ شما به عنوان آقای م.نعیم بارز صدائیست که نمایندگی از اکثریت قاطع ملت صامت افغان می نماید. من بحیث یک مهاجر افغان هر جمله از نبشتۀ تانرا تأئید می نمایم. به آقای بارز با صراحت تمام گوشزد می نمایم که وطنم را روی جبر زمان ترک نمودم و یگانه ثروت حیاتم را که فامیل کوچک پنج نفری ام باشد از شر پست ترین قشر جامعۀ افغان نجات دادم. اما خدا بمن کمک نمود که جوانی خودرا در راه آزادی وطنم با اشتیاق تمام فدا کنم. ماه ها را در جهنم پشاور سپری نمودم و از ده ها کمپ مهاجرین تا دالبندین، تفتان بلوجستان دیدن کردم و با مهاجرین افغان ما و شما زیر خیمه های خیراتی جهان شب و رزوم را گذشتاندم. نامیدن ما ها بالوسیلۀ شما " فراریان ترسو" ناروا بوده و جفائی است که شما در برابر افغانهای مهاجر جبری مرتکب میشوید. مهاجرین افغان همه زندگی اروپا و یا امریکا را داد خداوندی محاسبه نمی کنند بلکه کوچه و ایلاق افغانستان را جنت معلی می شمارند.
بلی اکثریت قاطع ملت در بدر افغان آرزوی باز گشت خودرا به وطن بسر می پرواندند وهمه آرزو داشتیم که حامد کرزی که در مسند احمدشاه درانی و آخرین شاه افغان محمد ظاهرشاه نشانده شده اهلیت داشته باشد که ملت افغان را زیر بال صلح و عدالت جا داده بتواند و مردم را به خانه های محقر، لیک کودلی خودشان بر گرداند. افسوس که رویداد تاریخ تکرار شدنی است. آن روزیکه شاه شجاع با لباس فاخر و مرفع بالای فیل آراسته شده بهمراهی مکناتن و صدها عسکر انگلیس و هندو در میدان مرد آزمای بیرون شهر قندهار میخواست مردم را پذیرائی کند و کسی به گفتۀ عامیانه " به قصه اش کسی نبود" باز هم تکرار میشود.
امروز کور هم احساس میکند که مملکت و ملت افغان حیثیت جهانی خودرا از دست میدهد و ملت آن زبون و زبونتر می شود. نمیدانم که شما با کدام منطق از کرزی حامی جانیان سرشناس که بنام ملت افغان سرمایه های چور شدۀ شان دریا را بند میکند دفاع می کنید. شما بهیچ صورت مرا ملامت کرده نمیتوانید که فرزندان افغانم در ایران اعدام می شوند. مرا هیچگاه و هیچ وقت ملامت کرده نمی توانید که چرا خاک مرا ، وجب وجب خاک مرا که نیاکانم در راه نگهبانی آن سر داده اند و امروز زرداری پاکستانی بالای آن تهانه های خودرا اعمار میکند و مردم کنر، نورستان و ننگرهار را از خانۀ گلی شان آوارۀ دشتها می کند. ماهیت رهبری حامد کرزی را سیتانی صاحب درست تحلیل کرده و درآن کوچکترین غرض شخصی شامل نمی باشد. رهبریکه حمایت تمام قدرت موجود در جهان برایش تفویض گردیده افغانستان را میتوانست در شاهراه ترقی و رفاه رهنمائی نماید. اما وی کسانی را در اریکۀ قدرت حمایت میکند که اکثرشان د رخدمت کشورهای بیگانه قرار دارند و وظیفۀ شان انباشتن سرمایه و انتقال آن به خارح بوده وبس. اگر شما بوکالت کسی بما توصیه میکنید که کارگردانی کرزی را انتقاد نکنیم و به داد مردم نرسیم، پس رسالت ما بنابر مروارید سفتن وگفتۀ شما " فراریان ترسو" که قلم بدست داریم و هیچگونه وسیلۀ دیگری نداریم چی خواهد بود؟
من که نوشتۀ شمارا خواندم فکری در ذهنم خطور نمود که شما حتمأ از فلسفۀ میکیاویل " بهدف رسیدن بهر وسیله " استفاده نموده کسی را توصیف مینمائید که کمتر وصفی در وجود و کارش وارد است و می خواهید وی را بدست و قلم وطندوستان بسپارید که بگفتۀ عامیانه چلوصافش را از اب بیرون کنند.
چون توضیحات مطول دراین کلکین گنجایش ندارد می خواهم یک موضوع مشت نمونۀ خروار گفته گذارش دهم.
میگویند و در رسانه ها خواندیم که حامد کرزی، رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان، آقای عبدالله پوپل پسر مامایش را بنابر توصیۀ برادران ایکه شهکاریهای شان نزد هیچ کس پنهان نیست، بحیث شاروال قندهار مقرر نمود.
میگویند و در رسانه ها خواندیم که جناب شاروال زمینهای ملکیت وزارت دفاع افغانستان را که نه کمونیستها آنرا چور کرد و نه طالبان به حضور برادران مبارک!، قیوم و محمود و دیگران از همین قماش پیشکش نمود تا شهرک عینو را که عبارت از دوازده هزار ساختمان تجارتی و نشیمن باشد با سرمایۀ بادآوردۀ مالیه دهندگان امریکائی و دیگر اعضای پیمان اتلانتیک و فروش هر نمره زمین احداث نمایند.
میگویند و در رسانه ها خواندیم که چند ماه قبل بین برادران و شرکاء اختلاف پیدا شد و جناب حامد کرزی، رئیس دولت اسلامی افغانستان، موزه های سفر را به پای کردند و با طیاره و هیلوکوپتر اختصاصی از دارائی بیت المال به قندهار شتافتند و سه ساعت در آنجا توقف فرمودند و از پروژۀ عینو بازدید فرمودند و بین برادران گرامی شان روغ و جور آوردند.
در نهایت میگویند و در رسانه ها خواندیم که در همین برهۀ زمان پاکستانیها 1200 راکت بالای خاک افغانستان آتش کردند و مردم کنر، نورستان و ننگرهاری مجبور به فرار کردند.
نمی دانم کی در بارۀ این سفسطه سرائی یک " فراری ترسو" گفتنی دارد؟
خانه ات آباد دوست گرامی سیستانی که یقین دارم تا آخرین رمق حیات در راه حق را بکرسی نشاندن مبارزه میکنی. اطمینان داشته باشی که در این ر اه مشکل تنها نخواهی بود. ومن الله التوفیق


اسم: فخرالنسا فيضانى   محل سکونت: کلفورنيا    تاریخ: 06.09.2012

برادر گرامى ولی احمد نوری صاحب; صدآفرين و هزاران رحمت حق بر شما باد،
نوشته عالى ،غم انگيز ومستندشما را نحت عنوان "شمه ای از سرگذشت انارگل قندهاری و جنایت باند های خلق و پرچم" را در حاليکه اشک ميريختم، با دقت و علاقمندى خاص مطالعه کردم چون خودم هر از گاهى شاهد همچو جنايات بوده ام.
البتهبايد علاوه کنم که پس از ختم نوشته جذابتان به شهامت ،جرئت و حقيقتگوى شما هزاران مرتبه آفرين و رحمت حق گفتم خداوند اجر جزيل بشما عنايت فرمايد.
آرى،بنظرم نوشتن همچو وقايع باعث آن ميشود تا چلو صاف جنايتکاران چپى که شيادانه گمان ميبرند،ملت زجر کشيده ما جفا ها و خطا هاى نابخشودنى آنها را فراموش و بدون محاسبه آنها را رها کرده اند بخوبى از آب برايد؟ باشد تا اينان بخود آيند و بجاى ديده درائى ورياکارى رسمآ از ستمديده گان معذرت بخواهند و محل تدفين هزاران قربانى (شهداى گمنام) را افشا کرده از ميزان سنگينى جرمشان بکاهند.
تا بدينوسيله قلب خانواده هائيرا که ساليان دراز با انتظار واهى برگشت عزيزان گمشده شان بانواع اختلالات روانى دچار وبسر ميبرندرا تا حدى تسکين نموده بدين ترتيب از ميزان جرمشاندر هردو سرا بکاهند.
در غير آن همچو نوشته ها درآينده قريب بديوان مستند ازتظلم اين جمع تبهکار مبدل شده و در محاکم ملى و بين المللى منحيث دستاويز خوبى انشالله از آن استفاده خواهد شد.
چشم انتظار بخش دوم اين داستان تراژيدى مشت نمونه خروار گونه از جانب شما ميباشم
موفق و سر فراز دارين باشيد


اسم: Haleem   محل سکونت: USA    تاریخ: 06.09.2012

Salaam Mohtaram Sistani,

Please don't be so harsh on Mohtram Naim Bariz.

Seems to me that his play politic mind and assessments are based and in par with long gone Sultam Mahmood Ghaznawi era which gold had fill the mouth in exchange for desirable phrase.

The chance of his success is much better through Virginia or London than Kabul.



اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 05.09.2012

دوست و برادرمحترم سدید صاحب !

این پورتال و سائر رسانه های ارتباطی و اطلاعتی به منزلۀ چهار راه ملاقات اندیشه های سالم زمینۀ شناخت و آموختن را برای ما فراهم گردانیده، گرچه افتخار دیدار میسر نیست، پدیده ها و تراوشات افکار در پیگیری یک هدف مشترک طی طریق می نماید و آن وطن است که فرزندان صدیق، با احساس و شریفش را وامیدارد که غم ها، غصه ها ، بیچارگی ها، ناداری ها، محکومیت ها ، محرومیت ها و مظلومیت های آنرا در حد توان با حفظ شرافت ، نجابت و عفت قلم و یا بیان منزه از خصومت ها و عقده مندی ها تبارز داده علل و عوامل آنرا به بحث گرفته در سراغ راه بیرون رفت از این حالت رقت بار و بحرانی باشند.
در ایفای این رسالت بر گزیده هیچ نوع خود خواهی را راه نیست اگر صادقانه اجرا شود.
مبین جهالت و خود اندیشی خواهد بود که اگراز پیشنهاد معقول و بجای دوست محترمی آزردگی دست دهد ، همین که نوشته های زهیر من مورد علاقه و دلچسپی قلم بدستان دانا و آگاهی چون شما قرار میگیرد مایۀ خوشنودی است .
نوشته های بکرو آموزنده برایم بهترین مؤخذ یاد گرفتن است تا این که من در موقف آموزگار باشم.
مثلاٌ در نوشتۀ عالی هموطن عزیزم جوش شهریار« اسلام، شاهان ما و الگوی افغان » تشبهات اندیشوی خود یافتم و آنرا دوبار خواندم و به نویسنده آفرین گفتم.


اسم: Wahid Zazai   محل سکونت: Germany    تاریخ: 05.09.2012

Salamona Kabir Saheb,

Our professor at Kabul University got exited once over the students, who weren't listening to him, and said that it was a great pity to him to stand in front of them due to his talent and message.
I guess many Afghan don't understand your message

اگر امروز اقدام نکنیم فردا دیر خواهد بود- اهمیت زبان ها درتکنولوژی جدید و آینده و منافع ملی کشورهای مربوط به آن

. To be honest I can't explain the reason.

Let me notice one feature of Mac OS: there is Dari as a separate language - even with the flag of Afghanistan.

Did you see "Tatort" last Sunday? It was about Afghanistan, but actors "Afghans" talked Farsi with Iranian accent.

Best Regards


اسم: Dost mohammad   محل سکونت: Badakhshan    تاریخ: 05.09.2012

شاغلی سرلوڅ مرادزی صاحب !
ستاسو د «رسنیزه جگړه، عبدالصبور او د عثمان کمیس» مقالی په لمن لیک کی «ناکثین» کلمه راغلی ده او د حضرت رسول اکرم گرانقدر اصحاب لکه زبیر، طلحه او عایشه رضی الله عنهم د«ناکثین» په صفت یاد شوی دی. ناکثین څه معنی لری؟ او آیا مونږ د مسلمان افغان په توگه دوی ته یعنی اصحابو ته ناکثین ویلای شو، لطفاْ که تاسو د دی کلمی په هکله او د کارولو په مناسبت یی معلومات راکړی . ژوندی اوسی او په درنښت . دوست محمد.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.09.2012

عباسی صاحب محترم،

مقالۀ آخری تانرا با شوق و ولع خواندم. تمام نوشته دلچسپ است. از دلتان میایـم!ولی بخش آخر آن ـ پرگراف پایانی آن ـ بطور اخص جالب، منطقی و کوبنده است.
من که از موضعگیری بعضیها، که قلم برداشته و باهمه کارهای غیر منطقی، ضدملی و سازشکارنۀ کرزی از وی دفاع میکنند چنان گیچ شده ام که ناگزیرم بر پایۀ این بیت از صائب:

غریب گشت چنان فکر ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچکس ما را

بگویم که فکر من هم چنان غریب گشته است که نه کلامی برای تحسین کردن کسی میابم و نه زبانی برای تخریج چنین انسان هائی از جمع چیزفهمان ـ از فرط درماندگی.
خدا خیر این ملک و این مردم را پیش کند!!
در مورد "قاموسنامۀ" جناب نوری صاحب انتظار من این بود که نقد شما شامل هر دو جنبۀ ـ قوت و ضعف ـ آن با یادآوری برخی از نکات قابل ذکر باشد. همچنان دعوت برای همکاری در بهبود و تکمیل این اقدام. این نکته ضمنی بود. امیدواری من هم همین است که شما از ذکر این مطلب آزرده نشوید!!


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 30.08.2012

ټولو ته سلام
دا چی د ښاغلی زمانی صاحب د امان الله خان د دوری په هکله لیکنه کړی او د جهانی صاحب تیروتنی یی په ګوته کړی کور یی ودان،د یادونی وړ بولم چی د زمانی صاحب کورنی د افغانستان د ازادی بخښونکی د جګړی او مبارزی په کی بهیر قربانی ورکړی چی افغان ولس ته د قدر وړ دی او زه شخصا شهید ناصر زمانی سره می پیژندګلوی درلود چی د ازادی په جګړه کی د ای اس ای د مزدورانو لخوا په شهادت ورسید روح یی ښاد وی.
په څانګړی ډول د یادونی وړ بولم چی یو شمیر غواړی د جهانی صاحب نه ددی لیکنی نه په استفاده غچ واخلی، چی دا سمه نه دی،جهانی صاحب د قدر وړ شخص دی، هغوی چی کار کوی تیروتنه هم کوی،که داکتر صاحب زمانی د امان اله خان په دوره کی د طرزی او داوی د رول او د هغوی برطرفی په هکله یو څه رڼا واچوی خوښ به شم.
په درناوی


اسم: همدم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.08.2012

هموطنان سلام
نوشته های پروفیسر قیس کبیر را مطالعه کردم اگر راستش را بگویم مسایل تخنیکی خیلی از سویه من بلند است که اگر دانشمند محترم این مسایل را منحیث درس آموزشی برای پوهتون افغانستان ازسال نماید بهتر خواهد بود.
اگر مسله روی همیت زبان های ملی ما باشد که شامل پروگرام های کومپیتور شود کاری بسیار خوب است که به عوض لغات ایرانی از لغات دری یا پشتو استفاده شود .
اما جای تذکر است که دانشمند محترم همه لغات را به انگلیس نوشته کرده که پس جای انتقاد بر لغات های مانوس ایرانی نخواهد بود .


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.08.2012

خواهر گرامی نجیبه قانع!
من نوشته های شما را همیشه مطالعه نموده ام. استعداد و فهم لسانی و آگاهی شما در بارۀ زبان و ادبیات قابل قدر است. یقین دارم که محترم نوری صاحب، خود بهتر از من می توانند جواب بنویسند. لطفاً این تذکرات کوتاه مرا، بعنوان دفاع از محترم نوری صاحب، یا بعنوان جواب فکر نکنید، زیرا اعتراف می کنم که من از شعر و شاعری و شناخت از شعرای وطن ما و آثار ایشان خود را بی بهره احساس می کنم.

فقط یک تذکر دوستانه است. من علم زبان نخوانده ام، ولی با مطالعۀ بعضی متون بعنوان مثال در تاریخ زبان «آلمانی» یا «جرمنی»، که زبان «دری»، «پشتو» و «فارسی» هم ازین فامیل محسوب میگردد، قرار معلوم در گذشت قریب هزار سال، نخست به زبان تحریری در آمده، بعد از آنکه زبان «ستندرد» یا زبان تحریری واحد انکشاف یافته، نام رسمی آنرا «دویچ»، نامیده اند، این زبان به اصطلاح «هوخ دویچ» از جانب همه باشندگان محل و «پادشاهی» های کوچک یا «فورستن تومر» در حیات رسمی و تعلیمی قبول شده است. محلات تا مدت زیاد، بعضاً تا امروز، «لهجه» یا «دیالکت» خود را نگهداشته اند. وقتی اگر از نگاه سیاسی بعنوان مثال، تنها سه کشور «سویس»، «اتریش» و «آلمان فدرال» را در نظر بگیریم، در هر یکی ازین کشور ها، زبان تحریری آنها، ممکن طوری انکشاف نماید، که بنا بر تفاوت هایی که در سیستم های دولتی وهم چنان، تفاوت ها در ترکیب اجتماعی وجود دارد، بعضی کلمات متفاوت، ایجاد شود.

همین اکنون بعضی از برنامه های تلویزیونی قسمت های سویس آلمانی را که می بینیم، در حالیکه به زبان آلمانی صحبت می شود، برای جنوب آلمان ممکن بیشتر قابل فهم باشد، ولی ادارۀ تلویزون آنرا بشکلی از اشکال ترجمه می کنند و یا با درج «تکست» تحتانی فهما می سازند.

بهر صورت وقتی از «دری» و «فارسی» صحبت می شود، اینجا موضوع نزد من در مقابل هم قرار دادن این دو زبان که دارای یک ریشه اند، بوده نمی تواند. در عین زمان زبان ها در سیستمی نیستند که علامت بزرگتر و کوچکتر را بکار برد. هیچ زبانی بر دیگر برتر و یا کمتر بوده نمی تواند، بلکه مسئله با موجودیت دول مختلف است، که انسان ها در تحت شرایط متفاوت اداری – سیاسی بسر می برند، می توانند، بحیث شاخه های یک زبان، متفاوت بر گنجینۀ لسانی خود بیفزایند. هر کدام از آن می تواند، در قلمرو خود، هم زبان تحریری «ستندرد» داشته باشد و هم هریک از خود، بطور جدا گانه «لهجه» و «دیالیکت» داشته باشند. درین جا باز هم تکرار می کنم که به برداشت من برتری یکی بر دیگر مطرح نیست، و محترم نوری صاحب هم هیچگاه هدف مقابل قرار دادن همدیگر این زبانها را ندارند. ما همه آثار نویسندگان ایرانی، تاجیکی و یا هندی را که بزبان مشترک ما می نویسند مطالعه می کنیم و از انکشافات آنها واقف هستیم. اما برای ایجاد همآهنگی در بین اتباع جامعۀ خود ما باید تفکیک کرده بتوانیم، که چه کلمه محصول مغز هموطنان ماست و باید به نام آنها حق محفوظ داشته باشد، یعنی زبان «ستندرد» را که خود می خواهند، در حیات روزمره آزادانه بکار ببرند.

من بصراحت برای شما، باید بگویم که وقتی با مردم عوام محل ما با زبان محلی صحبت می نمودم، هیچگاهی در برابر کلمات محلی آنها، توجه کمتر نسبت به کلمات «ادبی» و یا «کتابی» و غیره نمی داشتم. در اینجا توجه شما را به مقاله ام تحت عنوان:«هم «دَری» هم «فارسی» هر یک بجایش!» جلب می نمایم.
لینک ذیل از پورتال افغان جرمن آنلاین است.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/m_a_yusofi_ham_dari_ham_farsi_haryak_bajayash.pdf

با احترام
یوسفی


اسم: najiba qane   محل سکونت: germany    تاریخ: 19.08.2012

بزرګوار ګرامی نوری صاحب
به احساس ملی تان احترام زیادی دارم و همواره مضامین زیبای تان را با علاقه فراوان میخوانم اما این بار در مورد نوشته تان در باره فضیلت دری بر فارسی، ملاحظاتی دارم که امید است تعبیر های نادرستی از آن نشود.

شما در نوشتۀ خود از برخی افتخارات تاریخ افغانستان یاد آوری کرده و سپس مینویسید:
...... از اینرو زبان (دری) در افغانستان منحیث زبان بالا یعنی زبان میرزایی شناحته شده است. چنانچه در اکثر جاهای افغانستان کلمات مثل گسیل، رست کردن، شکل و شمایل، روان کردن، و. . . و. . . را در محاورۀ روزمرۀ خود کار میگیرند پس همین عوامل ذکر شدۀ بالا سبب می شود که در افغانستان زبان بالا را دری و زبان کاملا عوامی را به نام فارسی شناسایی کنند.

محترم نوری صاحب، شاید این نوع استدلال بسیار علمی و قانع کننده نباشد. شاید درست نباشد ګه فکر کنیم چون لغات بالا در محاورۀ زبان دیګر بکار نمیرود پس آن زبان ( کاملا عوامی ) است
خوب اینکه آیا واقعاً اشخاص کاملا ً بی سواد در افغانستان اشعار بیدل را می فهمند و یا نه آنرا یکطرف میګذاریم. درست است که در ایران به ګفته شما خواص و عوام برخی لغاتی را که در اشعار مولانا بکار رفته نمی فهمند؟ ولی آیا واقعاً فکر میکنید که به همین دلیل زبان ما اصیل است و از دیګران به اصطلاح شما بی پدر و مادر ؟

لغات دیګری در اشعار مولانا هست که شاید نظر به ما برای ایرانیان بیشتر مأنوس باشد. سوال درین است که چرا ما باید اصالت خود را در زبونی و در بی ارزش شمردن دیګران جستجو کنیم؟ بی آنهم میتوانیم برای زیان خود کار کنیم.
میدانم بسیاری از آنها ایکه همین چند سطر را خوانده اند در جریان چند ثانیه حکم و فتوای خود را در مورد من صادر کرده اند: حالا معلوم شد که نویسندۀ این یادداشت، نجیبه قانع، جاسوس ایران است !!! شاید تعدادی مقدار و منبع معاش مرا نیز در چند ثانیه تعیین کرده باشند: این شخص ماهانه ده هزار دالر از سپاه پاسدارن بدست می آورد
باور کنید من مثل شما مخالف تهاجم فرهنګی ایران و کشور های دیکر در افغانستان هستم ولی من فکر میکنم حالا وقت آن سپری شده است که دیګران را باید بد بګوییم تا خود را خوب تثبیت کرده باشیم.
با زور سوته و خشونت نمیتوان مردم را قانع کرد که غربان نادرست است و قربان صحیح.

اقدام شما را برای ترتیب یک قاموسی که برای اصطلاحات ایرانی معادل دری آنرا دریافته و در اختیار علاقمندان قرار دهد از صمیم قلب استقبال میکنم، کار بسیار خوبی در راه مقابله با تهاجم فرهنګی است اما بیایید بپذیریم که این کار بدون تحقیر زبان ها و فرهنګ ها و لهجه های دیګر هم میسر شدنی است چه بسا ګه ما در افغانستان هم لهجه واحدی نداریم و نمیتوانیم حکم کنیم که این تلفظ نادرست و آن دیګر ( صحیح ) است.

با احترامات فراوان
نجیبه قانع


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 13.08.2012

خوانندگان محترم و علاقه مندان افغان جرمن آنلاین !
با کمال احترام باید بعرض برسانم که جناب انجنیر صاحب قیس کبیر درین مبحث خودرا زبان شناس معرفی نکرده و در صرف و نحو و الفبای زبان قلم فرسایی نکرده اما به ارتباط رشتۀ تخصصی خویش موضوع بی نهایت مهم علمی و تخنیکی را در پرتو عالم شمولی تکنولوجی الکترونیک در بخش اتصالات و خدمات رسانوی و بخش تعلیمی مورد بحث قرار داده، چون موضوع بسیار تخنیکی و علمی است فهم آنرا برای بسی نابلدان این رشته دشوار می سازد.
انکشاف سریع دنیای کمپیوتر و استفادۀ روز افزون آن در امور اطلاعاتی و آموزشی ایجاب دانستن زبان کمپیوتر را می نماید البته ممالک پیشقدم برای استفاده مفید و مؤثر زبان های خودرا جاگزین نموده اند و امروز تقریباٌ اکثریت زبان های مروج دنیا در خدمات انترنتی شامل بوده و متکلمین هر لسان بدون مشکل بزبان خود از آن مستفید می شود و حتمی نیست که صرف یک زبان در کلیه بخش ها تسلط داشته باشد. انجنیر صاحب قیس کبیر با درک اهمیت خاص این موضوع برای استفادۀ مؤجز، مفید و مؤثر نسل حوان افغان و نسل های آینده مخصوصاٌ در ساحۀ تعلیمی گنجانیدن دو زبان ملی مارا با خصوصیات و لهجه ها و اصطلاحات بخصوص هر دو زبان درین تکنولوجی پیشنهاد میکند که از یک جهت هویت ملی و فرهنگی ما حفظ و از جانب دیگر ما از گزند تهاجم فارسی ایرانی و پشتوی پاکستانی در امان خواهیم بود و تا زبان های ملی ما در دنیای پهناور تکنولوجی با انکشاف متداوم آن جای پای خودرا داشته باشد.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.08.2012

طوریکه از عنوان نوشته پیدا است در اینجا هدف این است تا نام و اهمیت"زبان های ملی ما" از نظر منافع مردم افغانستان ارزیابی شود، و نه ازنظر تاریخی، سیاسی یا ادبی و غیره که نویسنده این صلاحیت را درخود نمی بیند.

در این سلسله هدف این نیست تا روی اصالت زبان دری بحث شود، بلکه ممنظور این است تا اهمیت زبان دری در تکنالوژی جدید مورد بحث و تحلیل قرار گیرد و به خصوص برای دری زبانان افغانستان نشان داده شود که هرگاه از استعمال زبان دری در تکنالوژی معاصر غافل بمانیم ومیدان را برای فارسی ایران رها کنیم، در حقیقت از هر نگاه ملی، علمی،اقتصادی و زبانی تیشه بریشۀ خود رسانده ایم که جبران آن در آینده تقریبأ ناممکن خوهد بود.

از همکاران محترم جلیل غنی وعبدالرشید قدوسی که منظور بنده را بدرستی درک کرده اند وبه بعضی از دوستان جواب های مناسب داده اند، بدینوسیله اظهار سپاس وامتنان میکنم.

وبه آقای حق بین از کوچۀ عقل کل،پیشنهاد میشود تا برای داخل شدن در یک بحث علمی اول خود را معرفی کند واز دادن دشنام وسخنان رکیک به آدرس تیم افغان جرمن آنلاین بپرهیزدوسپس معذرت بخواهد، آنگاه حاضریم به تبادل نظر با وی بپردازیم.


اسم: آقامحمد   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 12.08.2012

دافغان جرمن ویبپانی محترمو چلونکو ته درناوی !
او بیا داچی دا څو ورځی کیزی چی د بلخ دولایت د چارواکو په اړه د یو لوی ملی خیانت په اړه چی ګواکی د یو واټ نوم یی د ّغه ایرنی نظامی او استخباراتی پرسونل مړو په نامه کوی او که کړی یی دی، چی هغوی د دیپلوماتانو په نامه یادیده؟!
زما هیله داده چی دا موضوع د تولو رسنیو او ویبپانو په ذریعه د ملت د استاذو غوګونوته په ولسی جرګه کی ورسولی شی ، تر سو هغوی دا موضوع په جدی توګه په پارلمان کی تر غور ونیسی او عطا نور چی دبلخ والی دی
په پارلمان کی استحظار او استفسار یی کړی! چی کړی عمل بیرته معطل او ملی خاینین په مجازاتو محکوم کړی!


اسم: عبدالرشید قدوسی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.08.2012

عبدالرشید قدوسی

بجواب هموطن گرامی «امینی» از امریکا!

من از همان آغاز گاه گاه درین مورد، مطالب را مرور می کنم. موضوع «لسان» از سالیان متمادی در بین هموطنان ما، مطرح بحث قرار می گیرد. این بحث ها همیشه از جهات علمی و مسلکی و به اصطلاح از نگاه مضمون دقیق مطرح بحث قرار نمی گیرد. آنچه محترم دیپلوم انجنیر قیص کبیر تحت عنوان: «اگر امروز اقدام نکنیم فردا دیر خواهد بود اهمیت زبان ها در تکنولوژی جدید و آینده و منافع ملی کشور های مربوط به آن» مطرح نموده اند، مانند شما، وقتی محتوای مطلب را مرور نمودم، تا حدی خود را قانع ساخته ام، که ممکن هدف ایشان از «علم زبان» که به اصطلاح مربوط «فیلیولوجی» و بمثابۀ جز فرهنگ و ادبیات می گردد، نباشد، بلکه از زمان، رشد سیستم «تکنالوژی اطلاعاتی نو» و تطبیق تخنیک جدید، ارتباط بین انسانها و دولت ها و ملل از یکطرف و همچنان، پیشبرد فعالیت های اقتصادی و تبادلۀ معلومات، زیادتر در تکنالوژی جدید، از طرق مختلف سازمان می یابد.
از مدت بیش از یک و نیم دهه انواع مختلف زبان های «کمپیوتر» طرح و انکشاف داده شده اند، که قسمتی از آنرا «بانک های اطلاعاتی» یا «داتا بیسز» تشکیل می دهند. علاوه از آن، محترم دیپلوم انجنیر قیص کبیر، در ساحۀ معینی ازین «تکنالوژی»، طوریکه از محتوای نوشتۀ ایشان احساس می کنم، حتماً آگاهی دقیق و پیشرفته دارند، که اگر احیاناً افغانستان بحیث یک «هویت» که نخست ممکن در آن بانک های اطلاعاتی، باین کشور، یک نام داده شود، باید در مشخصات آن، همه آنچه مربوط آن است، مشخص درج و در پروگرام، «سیرچ» شامل گردد، بعد میشود، بطور مثال، ازین مشخصات، برای «عرضۀ» تولیدات خاص هم، طوری کار گرفته شود، که اگر کسی، کلمۀ «دری» را درج کند، در صورتیکه در پروگرام همچو «اوپسیون »، برنامه ریزی شده باشد، کمپیوتر، بسرعت همه آنچه، مربوط آنکشور باشد، لیست خواهد کرد. بناءً اگر تنها «فارسی» در کمپیوتر» درج باشد و پیشبرندۀ «تکنالوژی» «فارسی» و «دری» را کاملاً یکی بداند، پس همه مشخصات به این ارتباط، با مشخصات ایرانی یکجا ممکن لیست شود. یعنی اول همه آنچه مربوط ایران باشد، در لیست تقدم داده می شود. پس خطر اینست، که مشخصات تولید افغانی، را که با رابطه با «دری» افغانها یاد می کنند، درست از طریق کمپیوتر طبق آرزو به هدف نرسند. متباقی اطلاعات و اهداف را میتواند، محترم دیپلوم انجنیر قیص کبیر روشنی بیندازند و هم اگر من درست نفهمیده باشم، اصلاح کنند. بنابر برداشت من، با محتوای زبان نه، بلکه با مواقف آن در سیستم «تکنالوژی» مطرح خواهد بود.

بااحترام
قدوسی


اسم: امینی   محل سکونت: ا    تاریخ: 11.08.2012

دوستان گرامی سلام
جندی قبل جند سوالی را از دانشمند و زبان شناس آقای قیس کبیر در اینجا منطره کردم که تا امروز جوابی نگرفتم نمی دانم چرا.
قسمت دوم را هم خواندم باز هم قصه از IP ; OP-SYSTEM ; INPUT ; OUTPUT.....بود نمی دانم که دوست ما چه می خواهد.
قرار یکه متوجه شدم این نوشته از طرف افغان جرمن آنلاین است پس سوالات من به همه راجع می شود. امید وارم که جوابی بگریم.


اسم: احمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 10.08.2012

آقای مهتاب الدین سلام
اگر سایت را باز نکنی والوداع بگوی از همین حالا گلیم این سایت بیچاره جمع است ترا به خدای خداوند فسم است که این کار جاهلانه را نکنی ور نه این سایت بهترین نویسنده وبهترین خوانده خود را از دست خواهد داد ترا به گور جد وآبایت فسم است از سر خر شیطان پائین شو وما مردم را بگذار که بک لحظه دم بی غم بزنیم . اما اگر گپ مرد ها یکی است (الوداع : یعنی دیگر سایت شما را باز نمی کنم )و عذر وزاری ما نزدت هیچ ارزش ندارد مختار هستی باز میکنی باز کن باز نمی کنی نکن اصلاً کسی از آمدن ورفتنت مطلع نخواهد شد
شاد وکامگار باشی با این طنز دلنوازت


اسم: Darwazi   محل سکونت: Balkh    تاریخ: 09.08.2012


آيا درست است که والی بلخ، يک سرک عمده شهر مزارشريف را به اسم ( شهدای دپلومات ايران) نامگذاری کرده است؟

موقف پورتال معظم درين مورد مهم چيست؟
اين خبر در کدام رسانه منتشر شده؟

احترام. ن. دروازی


اسم: مهتاب الدین    محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.08.2012

اعضای هیأت تحریریۀ افغان جرمن آنلاین !

وقتی مقالۀ تره کی را خواندم دیگر متیقن شدم که سایت شما سایت طالبی است، لطفاً با ادعای رسانۀ آزاد و بیطرف مردم فریبی نکنید، سایت معلوم الحال شما در خدمت نشرات تباه کنندگان افغانستان قرار دارد وای به حال تان

الوداع: یعنی دیگر سایت شما را باز نمی کنم

مهتاب الدین از کابل



اسم: جلیل غنی   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 07.08.2012

نوشتۀ پرمحتوای جناب قیس کبیر مخصوصا در رابطه با زبانهای رسمی افغانستان و هشدار آنها، بی نهایت با ارزش و با در نظر داشت تهاجماتیکه از جانب کشور های همسایه بر فرهنگ افغانستان در مجموع و بر زبانهای ملی افغانستان بخصوص ادامه دارد، یکی از عمده ترین خطراتیست که فرهنگ اصیل و ارزشمند افغانی را تهدید میکند. امید است در بخشهای آینده این موضوع وسیعتر مورد بحث قرار بگیرد و سایر فرهنگیان با احساس و رسالتمند نیز برای نجات از زیر یوغ فرهنگی بیگانگان وخدمتگذاران آنان که با بکار برد کلمات بیگانگان در زبان های دری و پشتو در تخریب هر دو زبان شریک میشوند، دست بکار شده و جلو تهاجمات بیشتر را بر زبانهای افغانستان بحیث جزء اساسی فرهنگ بگیرند. اما سوال اینجاست که چه مرجعی باید چنین پالیسی را تشویق، تطبیق و تعمیل نماید؟ وزارت اطلاعات و فرهنگ که در خواب سمور فرو رفته و چشم و گوشش بسته است ؟ وزارت مخابرات و و تکنالوژی اطلاعاتی؟ و یا هم کدام مرجع دیگری؟ زیرا در حال حاضر نه اینکه تنها برخی از رسانه ها در افغانستان اصطلاحات فارسی ایرانی در دری و پشتوی پاکستانی مرکب از اردو و پشتو را در زبان پشتو بکار میبرند بلکه حتی اسمای تشکیلات اداری افغانسنان را نیز تغییر داده و بر اساس نامهای مروج در همان فارسی ایرانی و پشتوی پاکستانی نام گذاری کرده اند. امید است نویسندۀ محترم و دانشمند قیس کبیر، با مراجعی با صلاحیت برای ثبت زبانهای افغانستان در آپریتینگ سیستم در تماس شوند تا این فرصت از دست نرود


اسم: امینی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.08.2012

نوشته آقای قیس کبیر تحت عنوان "اگر امروز اقدام نکنیم فردا دیر خواهد بود"- قسمت اول را خواندم که در قسمت اول مسایل تخنیکی مرا یک اندازه گیچ ساخت زیرا برای کسی نوشته شده که علاقه به تخنیک داشته باشد. با وجود آن از زحمت کشی محترم تشکر.
در قسمت نقش زبان ها در تخنیک اولا" سوال از شما که حتما" زبان شناس هستین فرق میان دری و فارسی چه است آیا الفبا ما یا گرامر دری با فارسی فرق میکند
از اینکه ایرانی ها در حق ما افعان ها جفا کرذه ان هیچ گونه شک نیست اما وقتیکه صحبت روی زبان میشود باید طور دیگر برخورد نمایم از اینکه بعضی از لغت ها را ایرانی ها از خود ساخته اند یا در افغانستان هم لغت های داریم که ایرانی ها معنی آن را نمی دانند. در قسمت پشتو با شما هم نظر هستم که میکروسفت از طرف حکومت افغانستان مجیور ساخته شود


اسم: قیوم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.08.2012

تشکر از جواب "دیر آید ولی درست اید." اما کاش که آقای فیاض قبلا" فکر کرده مصاحبه می نمود. "کجا کاری کند عاقل که بار آرد پیشیمانی "


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 05.08.2012

اطلاعیۀ پورتال افغان جرمن آنلاین
محترمانه به اطلاع خوانندگان و علاقمندان پورتال افغان جرمن آنلاین رسانیده می شود که حذف مضامین، نوشته ها و مصاحبه ها که در مطابقت با پالیسی نشراتی پورتال قرار میداشته باشند، صرف و فقط به اساس خواهش نویسنده و یا مصاحبه دهنده، آنهم با ارائۀ دلایل معقول و قناعت بخش صورت میگیرد، از این رهگذر هیچ نوع مسؤولیتی متوجه ادارۀ پورتال نمی شود.

با تجدید حرمت
ادارۀ پورتال


اسم: قیوم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.08.2012

باز هم قیوم قسمیکه معلوم میشود شما به سوالات دوستان هیچ ارزش نمی گذارید. یا نمی خواهید جواب بدهید. به نظر من کدام سوال مشکل نیست که جواب گفته نشود. سوال صرف روی عدم نشر مصاحبه آقای فیاض بود


اسم: قیوم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 03.08.2012

دوستان گرامی سلام
من هم مانند آقای نظام الدین سوال در قسمت برداشتن مصاحبه داشتم. که دلیل آن چه بود.
چرا نوشتن جواب به سوالات دوستان اینقدر طول میکشد

بااخترام
قیوم


اسم: نظام الدین    محل سکونت: از هرات    تاریخ: 31.07.2012

قابل توجه کارکنان سایت افغان - جرمن آنلاین،
دو روز قبل مصاحبۀ جالبی از جناب نصیر فیاض ژورنالیست نامدار افغانستان که توسط میرمن فرزانه فارانی در کابل صورت گرفته بود در پنجرۀ مصاحبات به نشر رسیده بود. این جانب که یکتن از علاقمندان پورتال شما میباشم به اثر گرفتاری های کاری تا حال با وجود علاقۀ مفرط به شنیدن آن مؤفق نگردیده بودم. امروز 31 جولای وقتی به پورتال شما با اشتیاق تمام مراجعه کردم تا این مصاحبۀ عالی را بشنوم متأسفانه از صفحه تان برداشته شده بود.
آیا میتوان سؤال کرد که این مصاحبه به کدام علت برداشته است و آیا چانس شنیدن آن به ما میسر خواهد شد و یا خیر؟ در صورت جواب منفی آیا میتوان دلیل حذف آنرا به علاقه مندان و خوانندگان پورتال توضیح داده ممنون سازید.
مؤفقیت های بیشتر و درخشیدن زیادتر پورتال ملی و همه پسند شما را خواهانم. با تقدیم احترام


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 22.07.2012

جناب بارز صاحب
شما در نوشتار تان ایا وداع با مصلحت ګرایی ممکن است؟
چنین وانمود نموده اید که در کشور مانند افغانستان ممکن نیست!
در جای نوشته اید که زورمندان بر کرزی تحمیل شده بودند و تکرار نموده اید که کرزی ناګزیر بود مصلحت ګرایی کند و دلیل اورده اید که با حمایت کدام نهاد اجرایی و عدلی می توانست قانون را عملی کند!
بلی ممکن است در جامعه کنونی افغانستان یک رهبر جدی، مدبر و دلسوز که به مردم خود اعتقاد داشته باشد برای تامین حقوق روا مردم از مصلحت ګرایی بدور باشد چیزی که افغانستان ضرورت دارد حاکمیت قانون و یک رهبر لایق و جدی،است که اتکا به مردم خود داشته باشد.
شما دلیل اورده اید اګر کرزی مصلحت ګرایی نمکرد مشکلات عاید مردم میګردد!
و نوشته اید، اینکه مبادا بار دیګر کشور در ګیر جنګها داخلی کردد به سیاست مصلحت کردن افراطی تن داده باشد!
بسیار خنده اور است بدین علت که شما شرایط دیروزی را با شرایط امروزی مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده اید و تفاوت که از زمین تا اسمان بین دیروز او امروز وجود داشته توجه نکرده اید و یکی از اشتباهات ما نیز همین است
اګر کرزی صاحب مصلحت ګرایی نمکرد شرایط امروز بوجود نمی امد به طور مثال کرزی صاحب بخاطر همین مصلحت ګرایی بود که احمد ضیا مسعود را معاون خود تعین نمود و دیګر اینکه برای برد انتخابات ریاست جمهوری که بدون شک منافع شخصی خود کرزی طرح بود از رشید دوستم دفاع نمکرد و دالر باد اورده را برای رای دهی به نفع شخصی خود به وی نمی پرداخت و نتیجه ان شد که همین اشخاص و افراد برای تجزیه کشور عزیز کار می نماید ایا این مصلحت ګرایی جرم پنداشته نمی شود و ایا شما انرا دیده نمی توانید؟
سوال که نزد مردم ما طرح است این است که کرزی توسط کسانیکه که اورده شد ایا نیروی اجرایی وی شده نمی توانست؟
که انها بارها خواهان اجرا قانون بودند،،،
در سیاست سوابق اخلاقی و جرمی یک شخص قابل دید است و عملکرد ان ناشی از روحیه اخلاقی و پیش منظر ان شخص در سیاست مطرح می باشد که تا چه حد با مردم خود تعهد دارد .
باید یاد اوری کرد که ګرفتن پول های کابل بانک هم از روی مصلحت کرایی کرزی صاحب بشمار میرود؟
شرایط خوب نسبی و مثبت که شما از ان یاد اوری نموده اید بوجود امده از برکت کرزی صاحب نبوده است بلکه این سیستم که وجود داشته و هستند کسانی کمی خدمت نموده، بوجود امده است.
بارز صاحب، ګرفتن پول های ایران هم مصلحت بوده است که بدور از اطلاع مردم افغانستان اخذ شده میرود؟
و اینکه این مصلحت ګرایی به منافع مردم ما سازګار است؟
من با هیچ کسی دشمنی ندارم و کسانیکه برای وطن عزیزم خیانت می کند دشمن من بحساب می اید بیاید اعتراف کنم که کرزی صاحب یک شخص خوب است و لیکن مدیریت ان در کشور ناکام بوده است و در طول این مدت بدون اشک ریزی و احساسات عاطفی چیزی دیګر حاصل کار ان نیست و افغانستان در شرایط کنونی به احساسات عاطفی ان هم در وجود رهبر ضرورت ندارد، بلکه افغانستان به یک شخص مدبر ، لایق، ورزیده، جدی، خدمتګار، عادل و کسی که قانون را عملی کند ضرورت ندارد، کسی که از عهده رهبری فامیل خود بر امده نمی تواند ایا ممکن است کشور را رهبری کند؟
شما از اختلافات که از حساب پول ها باد اورده در بین برادران محترم کرزی صاحب وجود دارد خبر دارید و از امکانات دیرزوی انها نیز اګاهی دارید من در امریکا زندګی دارم و همین کرزی صاحب و برادران ان در مریلینډ امریکا رستوران داشتند و امروز از ساختمان عینو مینه نیز شما اګاهی دارید ایا این هم مصلحت ګرایی است؟
یار زنده صحبت باقی


اسم: نجیبه قانع   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 21.07.2012

کارکنان محترم افغان جرمن آن لاین
یک ګلایه دوستانه بود و صمیمانه آنرا با شما در میان ګذاشتم / شما هم بسیار دوستانه و صادقانه در زبان و عمل به آن پاسخ دادید سرفراز باشید
پیروزی های باز هم بیشتری برایتان آرزو میکنم
نجیبه


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 20.07.2012


دوستان و خوانندگان عزیز محترمه میرمن نجیبه قانع و محترم شاغلی دوست محمد از بدخشان!

سلام های صمیمانۀ و ارادت تیم نشراتی پورتال افغان جرمن آنلاین نثار هر یک تان باد!

با نظریات شما محترمان آشنا شدیم.
به این ذریعه به شما فرهیختگان اطمینان می دهیم که پورتال افغان جرمن آنلاین، پورتال متعلق به همه افغان ها بوده و در این راستا به هیچگونه سازشی، به هیچ صورت و با هیچ کسی متوصل نشده و نمیشود.

اینکه گاهگاهی از نظر متصدیان مضمونی میتواند سهواً "نشر شود" به هیچ صورت مبین اراده و نظر دست اندر کاران پورتال نمی باشد.

میخواهیم به شما خوانندگان همیشگی و گرانقدر خود اطمینان بدهیم که با شما نه تنها "تا حدی" بلکه کاملاً همنوا و هم عقیده استیم)

از طرفی هم می خواهیم به عرض شما دانشمندان برسانیم که "نوشتۀ" مذکور مدتی است از سایت حذف گردیده است.

به آرزوی موفقیت، سلامتی و همکاری های بیشتر شما، ارادت و احترام خویش را خدمت تان تجدید می نمائیم.

تیم نشراتی پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 20.07.2012


من هم نظر خانم نجیبه را کاملا ً تأیید می کنم.

من هم وقتی که نبشتۀ آقای احمد ولی سادات را خواندم، خواستم شبیه آن چیزی که خانم نجیبه قانع نگاشته اند، بنویسم؛ اما ترسیدم که بدخشی بودنم باعث شود که تاپۀ ستمی بودن بر جبینم حک گردد.

واقعاً نبشته های شبیه آقای سادات به تکرار چاپ می شود و سزاوار هیچ روشنفکر و صاحب قلم نیست که تعصب او را وا دارد که تا این حد تنازل کند.

ایکاش همه رؤسای وزارت تحصیلات عالی همه نورستانی باشند و یا پشه یی، اما به افغانستان خدمت کنند و نه به نژاد خاصی. زیرا «لیس منا من دعا الی العصبیة»


اسم: نجیبه قانع   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 19.07.2012

کارکنان محترم جرمن افغان آنلاین،

نحست اجازه بدهید نفرت عمیق خود را از هر ګونه تعصب و قوم ګرایی ابراز کنم چه این قوم ګرایی از جانب تاجک ، هزار ه یا پشتون باشد. میداتم شما هم تا حدی به این نظر هستید.
اما از شما یک تقاضای صمیمانه دارم،

مقاله محترم احمد ولی سادات را در باره مقرری ها در وزارت تحصیلات عالی که شما آنرا به نشر رسانیده اید یک بار دیګر بخوانید، بعد در هر جا ایکه (پشتون) نوشته شده شما همه آنرا به (تاجک)و با (هزاره) تیدیل کنید و سپس کلاه خود را قاضی بسازید که آیا اګر مقاله یی به آن شکل برایتان فرستاده می شد آنرا نشر می کردید؟؟؟

بسیاری از ما افغانها بالای وبسایت شما حساب می کنیم لطفاً این اعتمادی را که در اثر زحمات زیاد بدست آوردیده اید با نشر چنین مضامین از دست ندهید!!

با احترام


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 18.07.2012

برادر محترم دوست محمد از بدخشان سلام و به خواننـدهء معزز.
شما درمورد نوشته جناب فهیم وردګ یک بحث بس مهم و قابل مشاجرهء عصر امروز املا و انشاء زبانها را باز کرده ایدکه جهان درمورد قبلا تاحدی توافق کرده است. درعصر امروز ترند و توافق علمای زبان درجهان براین است که مطالب به همان قسم نوشته شوند که شنید میشوند. من نیز مخالف این نظرام اما فکر میکنم که تصمیم درمورد خارج از صلاحیت من وشما باشد. اما نظرمن به صورت نهایی چنین است که خوب است موارد که مینویسند چنانچه میخوانند و اصل کلمه از اساس ګم و از مصدر اصلی خارج میشود: ماننداینکه څارنوال را سارنوال مینویسند و لعنت را نعلت مینویسند و معنا را مانا میویسند و دها مثال که وجود دارد. بخش ازین حالت ممکن از تعصب معین سرچشمه ګرفته باشد. اما به هرصورت. به فکر من درین سلسله بخش از ترویج ها به مرور دهها سال عام میشوند اما بخش دیګر کماکان نا مأنوس وغلط عام میشود. متأسفانه درین مورد مراجع علمی افغانی توافقات نه کرده اند که باید صورت ګیرد. درکشور های دیګر جهان کتب درست نویسی مانند قاموس و مرجع درهردوسه سال به چاپ میرسد که ازآن حین اختلاف مانند مرجع استفاده میبرند اما درافغانستان کارهای زیادی درپیش روی است و این هم یکی آن.
اما مهم از همه تغییرات به همین منوال فوق در متون مقدس است که مسلما وبدون شک بدون تغییر میماند و باید درین راستا دقت کرد که ازین روش های استفاده نه شود و مجاز هم نیست. به همین منوال است بحش از کلمات عربی الاصل که باید به صورت اصلی و بلا تغییر باقی بمانند. اما درمسایل دیګر بحث و وضعیت چنان است که دربالا تشریح کردم.
واما درمورد نام ها که جهانی را جیانی و یا نوع دیګر بخوانند و نوشته کنند مجاز نیست. نام ها درزبان دیګر ویا درمحل دیګر و یا درلهجات دیګر قابل تغییر نیست باید به همان قسم نوشته شوند که شخص برای خویش انتخاب کرده ودرین راستا برخورد های بعضی که مثلا شخصی قاضی تخلص میکند و درمحافل خارجی تخلص خود را جج یعنی قاضی با ترجمه ارایه میکند برخورد غلط و نادرست است. تشکر


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.07.2012

دوست نهایت گرامی و هموطن عزیز دوست محمد !

امید است سلام های صمیمانه و احتراماتم را قبول فرمائید.
از توجه خاص شما یک عالم تشکر عرض می کنم. چون منبع بزبان انگلیسی بوده است، این اشتباه تلفظ صورت گرفته است. البته فوراً از دوستان مسئول در « پورتال افغان جرمن آنلان» خواهش تصحیح را خواهیم نمود.

یکبار دیگر حضور شما احترامات تقدیم می دارم.
با همه وابستگان و دوستان صحتمند و سرفراز باشید.

یوسفی


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 17.07.2012


آقای دکتور اکبر یوسفی!

نبشتۀ شما یا فشردۀ کتاب محقق دنمارکی تحت عنوان « یادداشت های مقدماتی در بارۀ فرهنگ هزاره» بسیار آموزنده بود و مرجع مهمی برای اهل تحقیق. در نبشتۀ 28 صفحه ای یک اشتباه کوچکی آمده است که اگر تصحیح شود، بهتر خواهد بود و آن کلمۀ « غلط » است که صحیح و دقیق آن « غلات » به ضم حرف غین است. عینا مثل: قاضی، راعی، داعی، رامی و واعی که بالترتیب جمع آن، قضات، رعات، دعات، رمات و وعات می باشد، جمع غالی هم غلات است.

شاغلی فهیم وردک!

نبشتۀ شما هم تحت عنوان « زما ولس پشتو ځخه بی برخی کول،...» آموزنده است و سودمند. اما در آن چند کلمه را شما به همانگونه که تلفظ می شود به همان گونه، نگاشته اید و چنین افاده داده اید که می توان مثلاْ طالب را (تالب) نگاشت.

به نظر من در کشوری مانند افغانستان که زبان های گوناگونی وجود دارد، نبشتن کلمات به املای همسان تا حد امکان، یکی از راه های وحدت ملی است. مثلا « فرض » را ازبک، بلوچ، تاجک، ترکمن و... « فرض » بنویسند و شما آن را « پرز » بنویسید. زیان دیگر همچو نوشتن این است که، کلمات از ریشه های اصلی شان تهی می گردند و نسل نو مثل ملت های آسیای میانه و ترک ها که الفبای عربی را تغییر دادند، با چه مشکلی در ریشه یابی کلمات روبرو اند.
شما « محاکمه » را ( مهاکمه ) نگاشته اید. از کلمه « محاکمه» فرزندان ما، اشتقاقات آن یعنی حکم، حکومت، محاکم، محکمه، احکام، حکمیت ، حاکم، حکمروا، حکیم و ده ها کلمه دیگر را می آموزند اما در « مهاکمه » که شما نبشته اید، فرزندان ما از اشتقاقات دیگر آن محروم می گردند. اگر شما معیار و اساس، طرز تلفظ را قرار دهید، آیا اجازه می دهید که کسی فهیم را بر اساس تلفظ خویش « پخیم » بنویسد و شما می دانید که هزاران نفر در جنوب کشور، معاون اول رئیس جمهور افغانستان را « پخیم سیب » می گویند یا « پخیم ».

در یکی از نوشته های شاعر محترم، عبدالباری جهانی در همین سایت افغان جرمن خواندم که خوشحال خان را « خوشال » نوشته است. آیا آقای جهانی اجازه میدهد که هموطنی که نام او را «اودل باری جیانی» تلفظ می کند، همانسان بنویسد.

در حالیکه ما میدانیم خوشحال خان در دیوان قطورش خود را همیشه خوشحال گفته است. خدا کند این حرف های دلسوزانه، صرف یک نظر وحدت خواهانه تلقی گردد.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 08.07.2012

محترم سیستانی صاحب
در نوشتار تان تحت عنوان ظهور افغانستان معاصر از ګورګین و ظلم و ستم که در حق مردم ما انجام داده بود یاد اوری نه نموده اید و در مقابل از فتوعات مردم افغانستان تحت زعامت شا محمود هوتک و اشرف خان هوتک که با مهربانی مدت هشت سال در ایران حکومت کردند چیزی نګفته اید و از تسلیمی شا اسمعیل صفوی در مقابل مبارزات مردم کشور تحت رهبری شا محمود جوان هم طفره رفته اید
اګر از نیات بد شاهان ایران در طول همین دوره که شما یاد اوری نموده اید یاد یاوری می نمودید بهتر از این نوشته تکراری تان می بود.
شما صفات درخشان این دوره را اصلا یاد اوری ننموده اید و از مداخلات پی در پی ایران در افغانستان اصلا چیزی نګفته اید و اګاهانه و غیر اګاهانه از موضوع دوری جسته اید


اسم: انور بنیاد   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 07.07.2012

یاد بود از مقام اعلیحضرت محمد ظاهر شاه
پادشاه فقید افغانستان

http://www.youtube.com/watch?v=9DCW8KEYr6c

خالق داد پغمانی= جناب محترم معروفی صاحب!
در دفاع از سیاست های پورتال «انجنیر شدن چه آسان، انسان شدن چه مشکل»

در آخر ویدیو اسمای ترتیب دهندگان را به دقت کامل بخوانید...


اسم: حسینه روفی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 07.07.2012

آقای محترم مایار

از سوال تان تشکر و باید بگویم که همان سیاه دانۀ که در روی نان خاصه و روت پاشیده میشود با سیاه دانۀ مطلب نوشته شدۀ من یکی است و تفاوت ندارد

تشکر
حسینه روفی


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا،ایالات متحده    تاریخ: 06.07.2012

محترمه حسینه روفی!
بعضی دوستانیکه مضمون شمارا زیر عنوان سیاه دانه... خواند اند از من راجع به سیاه دانه معلومات می خواهند. تا جائیکه میدانم در وطن ما معمولأ یک مقدار کمی از سیاه دانه بالای نان خاصه پاشیده می شود. سوالم از شما مشخص این است آیا همان سیاه دانه( تخم پیاز)با سیاه دانۀ که شما در مضمون خود توضیح نموده اید یکی است یا تفاوت دارد. مرا با معلومات مختصر ممنون سازید. با احترام


اسم: Qasemi   محل سکونت: Germany    تاریخ: 06.07.2012

Salam to all, after I have introduced the che guevara of Afghanistan Mr. Mosaawi who lives in Canada with the help of social walfare service (Sozialamt)who is the owner of revolutinary site of Afghanistan Azad, Azad Kashmir I hope that we get to know the rest of the Enqelabis.

Be Ehteramat Fa-iqa
Qasemi


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا،ایالات متحده    تاریخ: 05.07.2012

نوشتۀ پر محتوی جناب کاندید اکادیمیسن سیستانی را که زیر عنوان:
زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی - ظهور افغانستان معاصر گذارش یافته، با علاقۀ خاص مطالعه کردم.
سیستانی صاحب که با قلم توانای خود قاطع می نویسد یک بار دیگر باثبات رسانید که افغانستان امروز ما بدون پیمودن بزرگترین آزمون های تاریخ و نشیب وفراز های عمیق بوجود نیآمده بلکه مردان بزرگی مانند میرویس نیکه و سر تاج افتخارات افغانها، احمد شاه بابای درانی (رح)در راه هویت و اعتلای افغانستان با بزرگان افغان یک جا و متحدأ زندگی خود هارا وقف کرده تا خاک امروز وطن مارا باحفاد خود بارث بگذارد.
در نبشتۀ سیستانی صاحب مطالبیکه بیشتر مرا مجذوب آن گردانید شرح روابط ما با همسایه های ما است. وی بدون اینکه ذره ای در تشریح واقعیت های زمان احساس شخصی خودرا تبارز دهد حقیقت را نگاشته و بخواننده تفهیم مینماید که در کدام وضع قرار داشتیم و امروز در کجا هستیم.
برای من که چند دهه قبل در باغ بابر بالای قبر بابر ایستاده بودم و برایش عفو از بارگاه خداوند(ج) التجا مینمودم، امروز اگر در آنجا سرنوشت قدمم را برساند با دیدن قبر وی یادم از قتل و کله منار ساختن هااز هموطنانم، مانع آن خواهد شد که بالای قبرش نظری بیاندازم. ممنون از شما سیستانی صاحب که با این شیوۀ حقایق نگاری راه را برایم روشن گردانیدید.
در جمعبندی اخیر که با جملۀ : در طول همین دوره دونیم قرنه و در عهد...پنج بار بالای آن تاکید میشود با زیبائی خاص دستآورده های مردان افغان چنان تجلی می نماید که برای هر افغان جای مباهات است.
بعد از پنج بار تاکید بالا و ساختار جدید دستآورده های بزرگان افغان ما که از میرویس نیکه آغاز میشود دفعتأ از زیر خاکستر های افغانستان، چهرۀ مرد میدان، احمد شاه درانی(رح)مانند آفناب داغ تابستان قندهار طلوع میکند و افغانستان امروز زیبای مارا بما می سپارد. معتقدم که روح جاویدان وی از ما انتظار دارد، نگذاریم وجبی از خاک ما در تسلط بیگانگان دراید. بیگانگان آن زمان با امروز تفاوتی ازهم ندارند و برماست که با این وطن کوهبند و مردان آزادۀ آن چگونه دقت می نمائیم.
بار دیگر بصراحت به سیستانی صاحب کور ودانی میدهم که در راه شناخت عمیقتر و بیشتر کشور عزیز ما بدون تصرف و حقیقت شناسی زحمت می کشند.
با تقدیم ارادت مجدد


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 05.07.2012

سلام به شما برادر معزز نعیم بارز و خواننده محترم
کاد الفقر ان یکون کفر - حدیث پیامبر (ص) است: که زود است فقر به کفر بکشد. کفر به همان مفهوم که امروز مظاهر آنرا درجامعهء خویش میبینیم. این مسأله بلی ابعاد وسیع دارد و بررسی علمی و عوامل مختلف نباید دلیل برای کم ارزش دادن مسوولیت مسؤولین امور درکشور شود. این حاکمیت بخش عمدهء مشاکل ویا عامل ادامه ای آن است. علت: درین مدت فرصت های زیاد را بخاطر تقلب دردیموکراسی، غیر مشروعیت، عدم فهم مسلکی و حاکمیت روابط مافیایی درتمام ساحات اقتصادی و سیاسی عامل عمدهء این بدبختی شده است. مطمینا عوامل نظام های ګذشته، فقر و مداخلات خارجی وو..... اماا منجمنت ضعیف و بی کفایت به نظر من درین راستا سخت مقصر است. سیاسیت کدری غلط، سیاسیت اقتصادی غلط، سؤ استفاده از نام دیموکراسی و ...... اولویت دادن به منافع خارجی و شراکت درین حیف ومیل ها و درحد افضل بدست آوردن حق السکوت ها و اینکه من تو را کوته والدار میګویم تو خود جیب ات را پُرکن وتومرا حوال دار بګو من خود کاری خود را خواهم کرد. این حاکمیت مسؤول اکثریت این بدبختی ها است. آنقدر توضیحات و مستندات ارایه کرده میتوانم که از حوصلهء خواندن خواهد برامد. اما این واقعیت موضوع است.
اصلاح و حرکت به جانب خیر با مصارف حداکثر و بیش از حد و ضیاع فرصت بیش از حد مجاز نیست. کاری که این حاکمیت کرد.
همین حالا ها فرصت های از دست میروند مصالحه ء سیاسی به مفهوم راستین کلیمه نه برای فریب یکدیګر باید عملی شود. آنچه درین راستا حاکمیت و جانب مقابل میکند فریب یک دیګر و ضیاع وقت است و ما وقت برای ضیاع کردن نداریم.
من مخالف حرکت انقلابی ام. انقلاب یعینی توقف قانون و من به حیث شاګرد حقوق با تحصیلات عالی درین راستا چه از مسایل اسلامی و چه از حقوق مدرن این را اجازه و موافقه کرده نمی توانم باشما موافقم اما این به هیچ صورت دلیل برای ضیاع وقت و برائت این حاکمیت شده نمی تواند. چه ددهها موارد مشکل ادامه دارد و تصحیح عملی وجود ندارد و توانایی های عملی شان آنها را محدود کرده است.
من به این باورم که درمسایل سیاسي به مفهوم معین دوست دایم و دشمن دایم وجود ندارد. منافع است و مصالح که برای وطن دوست و خدمت ګار وطن این منافع و مصالح وطنی ومردمی است و برای خاین منافع و مصالح جیبی و قومی، خانوادګي و .... من این منافع را هم رد نمی کنم اما نباید برمنافع ملی اولویت پیدا کنند.
ګفتنی ها زیاد است اما دومسأله:
افراد خارجی برای افغانستان قرضه های هنګفت و کمک های هنګفت بخاطر نیز کردند که مطمین بودند مصرف آن درافغانستان به دست خود ماست و افراد که درکابل برقدرت اند افراد خود ما و یا هم بی کفایت اند لذا این پولهارا ازیک جانب اورندند و واپس به حسابها خویش ریختند و مالیه دهنده ګان خویش وجهان ګفتند به افغانستان اینقدر و آنقدر کمک کردیم. مقصر کیست؟ حاکمیت کابل. من از آن خارجی توقع دیګرندارم.
مسأله دوم که من را در افاده های شما نا آرام می سازد تدریخ و اصلاح تدریجی و اسان سازی مسأله است. به این معنا که کابل بانک را دزدیدند و اختلاس کردند، سیاسیت کدری به اساسی غیر ستندرد امروزی روی کارشده که عامل اساسی فساد هم است، معافیت قانون وجود دارد، مافیا بر تمام عرصه های اقتصادی وسیاسی مسلط است و .... ومامنتظر باشیم که عاملین این قضایا حالا دیګر به این تخلفات نمی پردازند و به تدریج اصلاح خواهند شد. چنین برداشت و چنین اصلاح جدا دشوار و غیر عادلانه و ضیاع وقت و روش غیر دقیق و .... است. باز هم اختیار به شما که نظر خویش را دارید اما به نظر من موجه نیست.
تکرار نه کنم تمام جوانب دخیل درقضایای افغانستان، منظورم قبل از همه پاکستان وایران و مخالفین مسلح و افراد و حلقات معیین درداخل نظام امروزی - افغانستان به وقت بازی میکنند و منتظر زمان اند که برنامه های خویش را بعد از ۲۰۱۴ عملی سازند. و مردم وحاکمیت باید تمام تدابیر را درین راستا بګیرد. به این روشن که حالا وجود دارد من حالت را جدا قابل تشویش مبینم. کاش چنین نمی بود اما چنین است.
باید همین امروز دست به کار شد و کار و چارهء اصلی را جست. دیروز ناوقت بود چه رسد به امروز. اما توان عملی وسیع رانداریم و عدهء از افراد چالاک و فریب کار به همه حاکمیت وقدرت سیاسی تکیه زده اند وکارتنویری ما با دهها موانع و ماننده قطرهء دربحر است.
تشکر


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس     تاریخ: 04.07.2012

محترم داکتر سعیدی سلام!
در مورد انتقادات شما نسبت ب دولت جای تر دید نیست، اما اینکه چرا تا این حد چنین و چنان است که از وزیر گرفته تا مامور پائین رتبه و از فرد فقیرگرفته تا ملیونر به فکر سوء استفاده و خیانت بوده ، چیست؟ این مسایل ایجاب یک تحقیق همه جانبه علمی را می نماید و آنگاه که یک شناخت درست و دقیق علمی منطقی بدست آمد میشود در جستجوی راه حل شد، البته راه حلی که خون مردم نریزد و آنچه در اثر سال ها کار مردم بوجود آمده از بین نرود.
شما میدانید که از هر نگاه جامعه افغانستان فقیر است و این بیشتر ناشی از فرهنگ منحط و سیاست های استبدادی و استعماری بوده که در طول تاریخ در کشور ما بکار گرفته شده است و اگر بخواهیم این جامعه را در جهت مثبت تغییر بدهیم باید قبول کنیم همانطوریکه یک طفل به پرورش فیزیکی و فرهنگی، تر بیتی نیاز دارد و زمان می برد، جامعه عقب مانده و فاسد ما نیز به پروژه های اقتصادی، فرهنگی وغیره ضرورت دارد ووقت کافی میخواهد.
ببینید یک بخشی از مردم ما خلاف منافع ملی خون خود و هموطنان خود را در بدل پول و بخاطر منافع دشمنان خارجی افغانستان می ریزند، یعنی از ایران وپاکستان پول دریافت میدارند و در عوض به دستور آنها چشم بسته عمل میکنند.
برای رفع این مسایل و تغییر جامعه تاحال یک تشکلی که بتوان به آن اطمینان کرد تبارز نکرده، پس چه باید کرد آیا در راه تغییر بنیادی جامعه انقلاب کرد؟ و یا راه اصلاح تدریجی را پذیرفت، من شخصاً از خونریزی و انقلاب نفرت دارم و تر جیح میدهم همین دولت موجود از طریق همین راه انتخابات به تدریج اصلاح و تغییر یابد.
مثلاً حتی همین قسیم فهیم نسبت به افراد داخل «جبهه متحد ملی» بهتر است زیرا اقلاً خواهان تجزیه کشور نیست و در عین حال همچو افراد را از قدرت دور کردن کار آسانی نخواهد بود لذا ناگذیر تا یک مدتی با اینها ساخت تا نیروی جدید طرف اعتماد و دارای قابلیت های لازم برای تحول بهتر جامعه بوجود آید.


اسم: Qasemi   محل سکونت: Germany    تاریخ: 04.07.2012

Mohtaram Yussufi, I visited the so called „Afghanistan Azad“ at the beginning and very soon determined that it was created by “Mossawi” and some people under his strong influence. Mossawi has lived over 10 years in Canada, before he lived in Germany. Both in Canada and Germany he gets Welfare (Sozialamt) and thinks he is the “Chegura” of Afghanistan.

Qasemi


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 02.07.2012

برادر معزز و گرامی محمد نعیم بارز سلام به شما و سلام به خواننده عزیز
ما مینویسم و وقت خویش را به آن صرف میکنـیم تا مطلب و فکر را با خواننده شریک ساخته باشیم. خواننده کور و کر نیست وانتخاب خویش را دارد که مطمینا با من درین مورد موافقید.
تشکر از کلمات خوب و عاری از آشفتگی شما وما باید بحث ها را به همین قسم سازنده سازیم و الگوی باشیم که با تفاوت نظر توان شنیدن یکدیگر را داریم.
من باور دارم که افتخار، خوشي و مباهات درین نیست که من ګویا فضل فروشی کنم و یا بدي را دریافته و به آن افتخار داشته باشم. این شایسته من نیست و اګر چنین افاده شده باشد با بزرګواری ببخشید. ګاهی درسرعت نوشته ممکن چنین افاده شده باشد.
بخش اول نوشته اخیر مؤرخ ۲/۷/۲۰۱۲ شما دقیق و من به آن موافقم.
بلی درین راستا باید سودمندی بحث را درنظر بګیریم و از ضیاع وقت خود و دیګران وسوء استفاده ازین تخنیک جلوګیری نمایم درین باشما کاملا موافقم. ماباید بلاخره این توانایی ها در خود پیدا کنیم.

درمورد نوشتهء محترم عبدالرزاق مأمون که نظرانتقادی دارند و شما تأکید دارید که این انتقاد اکثریت افغانهاست و .....و برداشت مطلقا منفی ندارم.

باید ګفت که مطلقا هیچ کس دررابطه به کشور نظر منفی ندارد افغانستان آن افغانستان نیست که ده سال قبل بود. این ملیارد هادالرو پوند درافغانستان مصرف این به هرصورت کاری مثبت است مشکل ماو تفاوت درکجا است.
نظرحکومتی: ما آمدیم مشکل داشیتم ازصفر شروع کردیم و اینک از هیچ چیزیک چیزی ساختیم. به خواندن نوشته های شما نظرشما به این نظرنزدیک و یا هم دردفاع ازآن است. یا هم بخاطر که امید واری های را ایجاد کردباشید و خوشبینی و .....
نظردوم: فرصت های طلایی عصر، مساعدت های مالی و امکانات بیشتر از ده سال اخیر درمقایسه به دست آورد ها قابل مقایسه و قبول نیست وبه این ترتیب و منجمنت بی کفایت به حق مردم ما و جامعهء جهانی جفا صورت ګرفت. عوامل داخلی و خارجی دارد که ما ګریوان داخلی ها را ګرفته میتوانیم. این درست و برائت شده نمی تواند که وزیرمالیه دیروز میګوید فساد و حیف ومیل درخود منابع کمک کننده و دونر ها است و ... این فریب است و دروغ. حاکم هستي، وزیرمالیه هستی، قانون ګذار هستي و رئیس جمهور هستی و نتوانستي بستر های لازم حقوقی و قانونی بسازی تا مساعدت ها و قرضه های جهانی را خوب تنظیم، هماهنګ و مانع خورد و بُرد شوي.
حداقل این اداره نقش مطبوعات ودادن معلومات به مطبوعات را درقسمت پروژه های که خورد و بورد شده بود ویا شده میتوانست مانع این تخلفات شوند.
یا شریک خورد وبورد بودی، یا بی کفایت بودي و یا توانایی و مشروعیت نداشتي و یا هم کفایت مسلکی و هم جرئت این را نداشتي که اګر من حاکم این کشور ام این است قاعدهء کار و اګر من ګودی ګک و شما حاکم اصلی هستید. این هم استعفای من. مسؤولیت تمام مساعدت ها وقرضه ها برای افغانستان وبه نام افغانستان به دوش همین حاکمیت و ادارهء کابل است. هیچ ګونه نمی تواند خود را برائت دهد.


درمورد شخصیت های توانا و قادر و مستعد کشورکه وجود دارند و هر روز خاکستر میشوند وازمنابع حیاتی، فهم و دانش شان استفاده نمی شود. یک مثال ساده: من عضو رهبری: افغان کادمی انترنشنال - لندن درانګلستان هستم. درین کلکتیف با شخصیت های از کشور روبرو میشوم وکار های علمی را اماده دارند که واقعا افتخارات اند. اما روابط و امکانات عملی درکشور ندارند. من نمی میګویم که همه باید وزیر شوند. من پست های دولتی را دردیموکراسی به پست های مسلکی و فنی و پست های سیاسي تقسیم کردن حتمی میدانم. پُست های سیاسی به اساس نتایج انتخابات آزاد و شفاف وپست های مسلکی به اساس مسلک وفهم. اماشما نګاه کنید به تقسیم غنایم وچوکی های پُردرامد درین حاکمیت. فتنه ای قومی، قبیلوی، سمتی و ..... را این نظام دامن زد وعدهء از تاجران سیاسي ازآن استفاده بردندو میبرند و افغانستان را به یک خانه جنګی اماده ساخته اند.

مشکلات ما داخلی وخارجی است. اما قدرت مندان ما توانایی های لازم مسلکی و سیاسی ندارند. مفاهیم مصالحهء سیاسی برای فریب و اغوای وادغام یکدیګر بکار رفته و ما درین راستا وقت برای ضایع کردن نداریم. سال ۲۰۱۴ فرامیرسد و همسایه های طماع ما با امکانات دست داشتهء وسیع خویش برنامه های را عملی خواهند کردکه واقعاتفکر به آن موی برجان استاده میکند ومیدانیم که قربانی آن کې ها خواهدبود.قبل ازینکه دیر شده باید درین راستا کار عملی کرد. مصالحه سیاسی قبول نسخه و امارت اسلامی نیست. توافق مقدماتی براین است که قدرت سیاسی راباید از مردم به دست اورد نه به زور تفنګ. درین راستا باید انستیتوت های دیموکراسی و از جمله انتخابات باید آنقدر شفاف باشد که تمام جوانب به برخورد صادقانه ان دردل معترف باشند. ما باید توانایی آنرا بیابیم که هموطنان ما که به خرابی مکتب و معلم وعلم میپردازند به اعمار آڼ متمرکرشوند ودرین راستا باید صادقانه کار کرد. اما این حاکمیت امروزی و قابل فهم که مقابل هم درین راستا صادق نیستند و فریب درکار است.
بستر های لازم حقوقی برای بهترشدن امور ایجاد نه شده و وضع قابل تحمل نیست. فساد اداری فریادمیزند و از سر تاپا این اداره را فرا ګرفته و این به شعار و فرمان ازبین نمی رود. کشور به اصلاح اداری، سیاسیت کدری مدرن، سیاسیت اقتصادی مطابق به سطح انکشاف جامعه و.... ضرورت دارد. درکشور و جامعه ای توانایی های رقابت آزاد وجود نداشته باشد، روابط مافیایی براقتصاد حکمفرماباشد و بستر های لازم حقوقی ایجاد نه شده باشد و یا درشرایظ کشور ما اقتصاد مختلط به حیث وسیله برای رسیدن به بازار آزاد مهار شدهء قرن بیست ویک استفاده برده نشود و ..... چطور امید و بهتر شدن را توقع خواهیم کرد. این همه کار های است که باید دیروز میشد کردن آن امروز ناوقت است. انتخابات، تذکره تابعیت و کمیسون انتخابات و جار و جنجال های آن و .... دهها مورد که عامل آن همین نظام بی کفایت و غیر مشروع. لذا برماست تا دیر نه شده درین راستا واقعیت ها را برای جهان و دربین خویش عام و عامتر توضیح کردو چهرهء واقعی از حالات کشور داد و راه نجات جست. ورنه حال ما زار است. ملت باز هم قربانی بیشتر خواهد و رنح و آلام مردم ما وجامعهء جهانی بیشتر و بیشتر خواهد شد. ماهیت پاکستان چنان است که درافغانستان کشور متکی به خود ومستقر را دیده نمی تواند و نه خواهد ګذاشت مردم ما به پای خویش استاده شوند. تلاشها برای تغییر پاکستان تلاشهای بي معنا است. مسایل اساسی باید باپاکستان حل شوند بحث طولانی ...........
تشکر


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 02.07.2012

محترم داکتر سعیدی سلام!

این دفعه نوشته شما آری از سوء ذهن وگمانه زنی و نسبتاً احترام آمیز بود، تشکر از شما، به تصور من اگر دو نفر دشمن با آرامی ورعایت احترام باهم رفتار نمایند شاید اگر از دشمنی به دوست تبدیل نشوند ممکن از رفتار خشن علیه همدیگرخود داری نمایند، در آنصورت دو نفر میتوانند باروحیه آرام و منطقی باهم گفتگو کرده و از بحث های خوب بیک نتیجه سودمندبرسند.

بهر حال در رابطه به نوشته محترم عبدالرزاق مامون عرض کنم که نظر انتقادی وی نظر اکثریت جامعۀ افغانستان نسبت به دولت است اما باآنکه من هم شدید ترین انتقاد هارا نسبت به آقای کرزی و دولت داشته و دارم در کل از وضعیت حال و آینده برداشت مطلقاً منفی ندارم.

اساساً همواره در همه جا خواست و نظر اکثریت مردم با واقعیت عینی متفاوت میباشد و کمتر جوامع را میتوان یافت ک درآن آنهائیکه در قدرت اند و آنهائیکه خارج از قدرت باهم در همه امور جاری کشور موافق باشند.

ببینید شما از وجود هزاران رجال ملی و انسان های شایسته برای دولت داری سخن میگوئید ولی من از زمان کودتای هفت ثور بدینسو آنها را نمی بینم شاید تک تک افرادی وجود داشته باشند اول کاری از دست یک فرد و چند فرد ساخته نیست، زیرا کشور ما در گیر دو مصیبت بزرگ است یکی مشکلی از خارج که صلاحیت بسی کارهای اساسی کشور بدست آنهاست،البته این حالت دایمی نخواهد بود ولی تاحال بوده و تا چند سال دیگر بازهم خواهد بود. مثلاً از یک لحاظ امنیت نسبی کشور و ساز و برگ نظامی بدست خارجی هاست، پولی که بنام افغانستان مساعدت میشود صلاحیت مصرف هشتاد در صدآن بدست انجو ها و غیره است.

دوم در بخش داخلی آنهایی در قدرت اند که سوابق منفی اکثریت شان برهمه معلوم است و در ظرف سی سال تجربه شده اند لذا در میان همین صاحبان قدرت که شب و روز صرف به منافع شخصی و فامیلی خود می اندیشند یک فرد و یا چند فردی مثل کرزی غنیمت و مایه امیدواریست و تاآن زمان که یک تعداد از جوان های تحصیل کرده و میهن پرست بوجود آیند و تشکل یابند و بتوانند در مبارزات شان سوء استفاده جویان را به تدریج از قدرت دور نمایند تا آنوقت کار افراد آگاه و با تجربه این خواهد بود که در جهت آگاهی جوانان و نشان دادن راهی که منفعت ملی درآن نهفته باشد تبلیغ نمایند، نه آنکه گفته شود کشور در بن بست است و از این بن بست رهائی ممکن نیست.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: uk    تاریخ: 01.07.2012

محترم نعیم بارز خواننده معزز سلام به شما
نوشتهء آشفتهء جناب نعیم بارز را که بتاریخ ۳۰/۰۶/۲۰۱۲ درسایت افغان جرمن آنلاین دربرابر نوشتهء من آورده اند به دقت مطالعه کردم. این نوشته دوبخش دارد یکی مطالب که قابل بحث است دوم مطالب که سطح بحث آنرا اقلا ... یافتم. از بخش دوم میګذریم وبه بخش اول میپردازم.
ما مینویسم و برداشت خویشرا به خواننده پیش کش میکنیم. یا سخن ما منطق دارد و خواننده آنرا میپذیرد و یا نمی پذیرد. که کاملا نورمال است.
نوشته های با جد و جهد زیاد و اهتمام خاص جناب نعیم بارز دردفاع از حاکمیت کابل که تصورمیشود که ازیک انستیتوت و یک ادارهء مجهز میبرایند چنان تصور درمن ایجاد کرد که درمورد نوشتم و جناب بارز آنرا رمل اندازی نام ګذاشتند. بلی درعلوم اجتماعی در تفاوت با علوم سیانسی چنین است که با مشاهده و مقایسه و احصائیه ګیری ها نتیجه ګیری های میشود که ممکن این نتیجه ګیری ها مثلا در صد حالت درست باشد ودر حالت صدویکم درست نباشد. کاش چنین باشد که درمورد خطا کرده باشم و چنانچه جناب بارز نقیه میکنند من هم قبول دارم. خدا کند که اشتباه کرده باشم و جناب بارز این زحمات را لله فی الله برای ادای رسالت انساني متقبل میشوند که مسلما قابل اجر و پاداشت برزګ نزد مردم والله تعالی خواهد بود. نفی مطلق آن مسلما که عدالت نیست. اګر اشتباه کرده باشم امید من را ببخشد.
بلی من بالمواجه و اکثر درین ګونه تبصره ها در روی سایت مینویسم و اکثر دوباره مراجعه هم نمی کنم که ګاهی غلطی های املایی دارند که همان سطح صنف شش هم نمی کند. جناب بارز راست میګوید.
جناب بارز قبول کنید که نوشتهء اولی بس دقیق کار شدهء شما را که درآن تلاش نموده اید از چیزی دفاع کنید که دفاع اش فریب خود است و از آن دفاع شده نمی تواند، همان برداشت من بوده که نګاشته ام ، ممکن خطا کرده باشم. من دریک مثال درمورد ستنګر آنرا مستدل ساخته ام که ضرورت است باز هم به آن دقت کنید.
آنچه فرهنګی عالیقدر رازق مآمون، من و یا شما مینویسم کدام حرافی، مریضی روانی و هدف توهین وتحقیر کسي نیست. تعجب میکنم که دفاع از حاکمیت کابل را برای خود توهین و تحقیر تلقی میکنید. چیزی که درنوشته های خویش به آن ميپردازید. این انتخاب من نه بلکه انتخاب شما است.
من به این باورم که حکومت داشتن از بی حکومتی بهتر است. من باور دارم که این چوکات این نظام، انستیتوت های دیموکراسی به وجود آمده در دههء اخیر ولو اګر دراکثر موارد تقلبی است، قابل رد بوده نمی توانند.
من باور دارم که افغانستان دست آورد های هم دارد. مشکل من درین است و تأکید دارم که امکانات و هدیهء طلایی عصر، فرصت ها، و مساعدت های جامعهء جهاني درمقابل دست آورد ها وقربانی های داده شده اصلا قناعت بخش نیست.
هست دهها موارد که اګر کار به نحوی دیګر میشد، دست آورد بهتر و قربانی کمتر میبود.
هست موارد که اګر تعریف دقیق و تصویر درست از مسایل داده شود این رنچ و عذاب ملت و جامعهء جهانی و قربانی های غیر ضروری کمتر خواهد شد.
هست موارد زیادی که مسایل را باید واقعی نوشت نباید ماست مالی کرد و نباید فریب داد. نباید آغابلی بود و نباید فریب داد. این برخورد اخیر سبب ادامه خون و اشک مردم ما و جامعهء جهانی است وبه این باید خاتمه داد.
میدانم نباید ناامیدی ایجاد کرد وباید امید داد اما برخورد نباید کاذبانه باشد. باید تصویر درست داد و راه حل درست پیشنهاد کرد. به نوشته من که در انترنت هست.
افغانستان امروز – پرابلمها و راه حل - مراجعه کنید. ما تنها نقص را برنمی شماریم بلکی راه حل هم پیشنهاد میکنیم. درموارد آنچه از حکومت داران و مسؤولین امور میشنویم واقعا ګاه ګاه تصور میکنم که افغانستان به قحط الرجال مواجه است. اما من ایمان دارم که افغانستان هزار ها هزار فرزند با فکر و خبره دارد و این فرزندان کشور توانایی های حل مسایل را دارند.
مشکل این است که شخصیت های کشور ما که سرمایه ملت اند به هر قیمت نمی خواهد به هر در و دیوار دست باندازد تا به هرقیمت امکان تطبیق نسخهء قابل علاج درست خویش را تطبیق کنند. عدهء از افراد چلاک و فریب کار این فرصت را یافته اند و افراد سالم و مستعد کشور را با دهها ټاپه به مشکلات مواجه ساخته و نمی ګذارند درسرنوشت کشور شان سهیم باشند.
وباز هم اګر به تمام نوشته قبلی شما بپردازم چندین صفحه باید بنویسم. لذا باز هم دریک مثال توضیح میکنم که شما دربرابر نوشته های جناب رازق مأمون استدلال قوی نداشته اید و توضیحات شما ویا انستیتوت مربوطه درواقعیت دفاع از چیزی کرده اید که قابل دفاع نیست.
پراګراف (۱) (۲) و (۳) نوشتهء جناب رازق مأمون آنقدر قوی و درست است که حتی ګنجایش بحث بیشتر را کمی میبینم.
تشکر


اسم: محمد کریم دقیق    محل سکونت: Kabul    تاریخ: 01.07.2012

محمد کریم دقیق

ابراز تحصین و آفرین به ارتباط جواب محترم محمد نعیم بارز!

چندی قبل من هم، متوجه نوشتۀ شخصی بنام « Dr. Sal Sayedi» که از لندن آدرس داشت و با کلمات و شیوۀ خاص خودش،«سلام به شما خواننده معزز وگرامی» و بعد با کلمات غیر «نورمال» و خارج ازآداب انسانی، «اتهامات» و «مهر» ها، نه تنها به نویسندۀ محترم محمد نعیم بارز، بلکه همان «مهر» نا جائز را به آدرس، «پورتال افغان – جرمن آنلاین» که در حال حاضر، انسانهای تحول طلب و ملی کشور چشم امید دارند، تا این «پورتال» بحیث «میدیای ملی» برای همه افغانها از اعتبار بیشتر برخوردار گردد، تا شود نظرات همدیگر را تبادله نمایند. به همچو انسانها، ما در طفولیت از موی سفیدان و عاقلان جامعۀ ما شنیده بودیم، که می گفتند: «XXXX» را خاموشی. از چنین افراد، خطر آن متصور است که ولو خود را مذهبی هم بدانند، می شود با کمال بی شرمی، برای مشهور شدن، حتی به مسجد، یعنی خانۀ خدا هم بی عزتی کنند.
با وجود آنکه جواب خیلی شایسته و با فرهنگ از جانب محترم بارز صاحب، بوی حواله گردیده است، ازحضور محترم بارز صاحب و پورتال وزین افغان جرمن جرمن آنلاین اجازه می خواهم، تا متن ذیل را به اجازۀ ایشان، به آدرس همچو «دزدان احتمالی اکادمیک» بفرستم.

« دیپلوم فروشی»

در افسانه های کوتاه مردمی اروپائیان، به نقد از زمانه های قبل از تولید و اختراع وسایط نقلیه، نظیر موتر و بایسکل و غیره، زمانی یک دانشمند و پروفیسور یکی از پوهنتون ها، حکایت نمود که در سیستم فیودالی و ملوک الطوائفی اروپا و غیره پادشاهی های کوچک مسلط درین قلمروها، روزی پسر یکی از متمولین محل و شخص صاحب نام و نشان که زمین و جنگل وسیع در اختیار داشت، قصد رفتن به شهر کرد. با سوار اسپی از نسل اصیل، از ده به شهررفت و به گردش و همچنان ضمن گردش به دیدن آشنایان پرداخته وخرید دلخواه هم هدف داشته است.

بر اساس همان شرایط زندگی در بازار ها و جنب فروشگاه های گوناگون، قهوه خانه ها و رستورانت ها و سائر محلات گردشی نیز حتی در آن زمانه ها جزء نقشه های شهری بوده است. بجای محلات « پارک» وسایط، جای توقف اسپ ها و محلات خدماتی برای آنها نیز وجود داشته است. کاه و دانه و علف می شد به اسپ داده شود و هرگاه نعل هم ضرورت می افتاد، چنین محلات «آهنگران» و به اصطلاح « نعلبندان» در هر کنج و کناردر اختیار بوده است. پسر نازدانۀ ملاک ثروتمند، با آرامش خاطر خوشگذری میداشت.

حین عبور از مقابل یک دفتر دوکان مانند، چشمش به لوحۀ دوکان خیره می شود که بر آن به حروف بزرگ و رنگه نوشته شده است: « دیپلوم فروشی» . پسرملاک که از ناحیۀ هزینۀ پولی مشکلی نداشت، فوراً داخل دوکان شد و طبق تعاملات، احوال پرسی نمودند. صاحب دوکان با نهایت احترام و بر طبق نورم های شغل اش، در خطاب به پسر ملاک پرسید:« بفرمائید! چه خدمتی برای شما انجام داده می توانم!»، پسر ملاک جواب داد: « لطفاً یک دیپلوم!».
دوکاندار یا صاحب دفتر، کاغذ مخصوص اش را گرفته، از پسر زمیندار و ملاک بزرگ، در بارۀ هویت اش، آنچه لازم داشت پرسید. در ختم، وقتی همه چیز ختم شد، مهر بزرگی بر آن گوبید. این سند را که شایستۀ یک مشتری متمول دانست، در پوش محفوظ پیچید و به شخص ایکه از افتخار بخود سخت می بالید، تقدیم کرد. پسر ملاک از قیمت پولی آن پرسید. بجواب برایش گفت: « 150 پوند سترلینگ». صاحب دیپلوم علاوه از قیمت یاد شده، مبلغ اضافی هم برایش پرداخت و با مسرت بیحد، و ابراز ممنونیت از دوکان خارج شد.

اسپ سوار، دیپلوم را در خریطۀ چرمی که عقب زین اسپ اش داشت، محفوظ ساخت و بسمت خانه حرکت کرد. پس از چند کیلومتر این ثروتمند عاقل و بالغ قدرتمند محل و کشورش، که فامیلش در خارج از محل نیز از شهرت بی پایان ثروت، هوشیاری و نفوذ برخوردار بوده و در هر ده و محل، وابستگان وفادار داشته است، تا همیشه نغمۀ صفت ازین فامیل بگوش مردم طنین انداز باشد و علاوه از آن، هر یکی ازین فامیل جرأت بی پایان داشته اند، تا خود ایشان هم خلا های احتمالی لحظوی تبلیغاتی را پر کنند. در قاموس آنها، خود نمائی، فضل فروشی، مقام جوئی،عظمت طلبی و کهانت و غیره خصوصیات، فقط برای این فامیل مجاز بوده، بمانند حق اختراع اولیه، ملکیت این فامیل شمرده می شده است.از بخش های سیاسی تا مذهبی ، خلاصه اینکه در همه ساحات حیات اجتماعی و فرهنگی و غیره، مهره ای از فامیل خود را جای داده بودند. صاحب دیپلوم نو باخود زمزمه کنان می اندیشید که حال با این سند هر نوع شناخت علمی، حرفوی و شهرت فامیل تکمیل گردید. این فرد معتبر و عاقل که فکر روشن و نبوغ را خریداری نموده بود، با خود گفت: « اسپ من از نسل اصیل است، پس باید او هم برای ارتقای نام و موقف و شهرت دیپلوم داشته باشد. با خود گفت : « مرا دارد چه کم دارد!». فوراً تصمیم گرفت تا به اسپش همچنان دپیلوم تهیه نماید و به خوشی اعضای فامیل، دوستان و هواداران فامیل بیفزاید.

اسپ بیچارۀ بی زبان ولی زحمتکش و حیوان خوش اندام با نسل اصیل که ازین امتیاز و شهرت برای خودش نمی دانست، مجبور به برگشت شده، پسر ملاک که اضافه وزنی، در فامیل میراثی بود، بسرعت دو باره بسمت شهر به دوش پرداخت. سوار کار این بی زبان را با ضرب قمچین چنان به تیزی دواند، که به نسبت عرق بیحد، رنگ اصلی اسپ که بصورت عادی نسبتاً روشن بوده است چنان تغییر یافت، که گوئی این اسپ خوش رنگ، رنگ تاریک نا مرغوب داشته باشد. وقتی به محل رسید اسپ را در همان «کمند اسپ ها» توقف داد و با عجله بسوی دوکان شتافت، زیرا شام نزدیک شده بود شبهنگام در مسیرده آنها، که جنگلات واقع بوده است، راه تاریک و خطرناک بوده است.

وقتی نزد شخص مورد نظر وارد دوکان می شود، دوکاندار با تشویش می پرسد: « خیریت است!». پسر ملاک معذرت خواسته می گوید، « قبلاً فراموش کردم. حال لطفاً برای اسپ من هم، که از نسل مشهور و اصیل است، یک دیپلوم بنویسید!».

صاحب دوکان در حالیکه به پولش سخت احتیاج داشت، ولی مقررات او را اجازه نمیداد. بناً با ابراز تاسف گفت:« خیلی معذرت می خواهم که این خدمت را بشما انجام داده نمی توانم. این دیپلوم برای خرها در نظر گرفته شده است، نه برای اسپ ها!»

پسر ملاک اصلاً درک ننموده بود که خودش « دیپلوم مخصوص برای خر» را دریافته است، بلکه نا ارامی اش از جهتی بوده است که اسپ او محروم از چنین امتیاز گردیده بود.
در عصر حاضر مثال های بی شماری از جعلکاری ها دردریافت چنین اسناد افشاء شده است. با افشاء چنین حالات پیشنهادم به هر خوانندۀ هموطن اینست که فرق بین تعلیم دیدگان اصیل و جعلکاران و افراد دارای شخصیت ضعیف عمدتاً در آنست، که علمای اصیل صاحب امتیاز، که در پوهنتون ها درس خوانده اند و یا مشغول تدریس اند، با خود خواهی و لحن زشت و شهرت طلبی وجوه مشترک ندارند. غیب گوئی و عام گوئی بدون اساسات علمی و اسناد و آمار معتبر، اتهام و مهر زدن و غیره کلمات، در سرشت آنها دیده نمی شود.
ختم


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 30.06.2012

محترم جناب salsayedi!

شما نوشته اید « گاهی تصور میکنم که جناب نعیم بارز به دستور و تمویل حاکمیت امروزی یعنی حاکمیت جناب کرزی به موافقه سایت «افغان جرمن آنلاین » بخش تبلیغاتی برای حاکمیت امروز جناب حامد کرزی را به عهده داشته باشد. . .» معلوم است که گاه گاه به مراقبه میروید و یا چون رمل انداز ها رمل می اندازید.

نقل همین دو سه سطر از نوشتۀ شما برای نشان دادن سویۀ تان کفایت میکند، ولی حیفم به کلمه داکتر آمد که پیشروی نام خود نوشته اید، باور نمی کنم کسی در یک رشته تاسطح داکتر تحصیل کرده باشد، اینقدر بی ربط و بی محتوا بنویسد، نه تنها در هر رشته که ادعا کنید از سویۀ داکتر به دور هستید بلکه از نظر تخنیک ادبی به سطح یک شاگرد صنف ششم افغانستان هم نیستید، گذشته از آن آدم بسیار پر عقده ای معلوم می شوید زیرا قبل از تحقیق و بررسی و ابراز دلیل منطقی بر من و سایت وزین « افغان جرمن آنلاین » اتهام بسته و توهین وارد کرده اید و بدون آنکه یک پراگراف از نوشتۀ مرا مورد تحلیل قرار داده باشید آنرا بد گفتۀ کاملاً رد می کنید.

لطفاً بجای اینکه بزرگ نمائی و ادعای دانائی کنید بهتر خواهد بود یک کمی مطالعه کنید ضرور نیست که به دفاع از نوشته محترم عبدالرزق مامون برائید، جناب محترم مامون لیاقت و شایستگی آنرا دارد که خود به دفاع از نوشته خود سخن بگوید.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 29.06.2012

سلام به شما خواننده معزز وگرامی
نوشتۀ جناب نعیم بارز تلاشګر و تعقیب کنندۀ مسایل کشور را در مورد نوشتۀ جناب رارق مامون که در مورد بیانات و اظهارات جناب حامد کرزی تحریر داشته بودند، با دقت مطالعه کردم این بحث به بحث مشابه و عین چیز می ماند که درهمین سایت سازمان فارو تحت عنوان (کرزی وداع با مصلحت گرایی) باز نموده و مورد بحث و مداقۀ هموطنان قرار دارد.

ګاهی تصور میکنم که جناب نعیم بارز به دستور و تمویل حاکمیت امروزی یعنی حاکمیت جناب حامد کرزی به موافقه سایت افغان جرمن آنلاین بخش تبلیغاتی کار برای حاکمیت امروز جناب حامد کرزی را به عهده داشته باشد. به هر صورت حین تمرکز به نوشتۀ جناب نعیم بارز در مورد نوشتۀ جناب رازق مأمون فرهنګی بس عالیقدر کشور توجه میکنیم در میابیم که نوشته ها و منطق سخن و بلندی سخن و منطق جناب رازق مأمون با استدلال و با کمی تعمق کج بحثی های جناب بارز که در نظر اول صادقانه جلوه میکند بسیار فرق دارد. جناب نعیم بارز تلاش بس زیادی کرده به هر قیمت از چیزی و به نحوی دفاع کند که دفاع شده نمی تواند و قابل دفاع نیست. مقایسه و امکانات و فرصت طلایی عصر بیشتر از یک دهه اخیر و نظام و حاکمیت دیموکراتیک و همبستګی جهانی این دهه را به هیج صورت ایدیولوژی تاریخ زدۀ ګذشته و امکانات ګذشته نمیتوان مقایسه کرد. دست آورد ها درین دهۀ اخیر با مصارف و امکانات موجود و فرصت های طلایی اصلا قابل مقایسه و به هیچ وجه قابل قبول نیست و کسی به شمول جناب بارز توان دفاع ازآن را ندارد.

اګر مطلب ګفتی دلیل اش را بیاور.
خوب بحث طویل و حرف به حرف و جمله به جمله و پراګراف به پراګراف که چه را جناب مامون ګفته و چرا درست است و چې را جناب نعیم بارز تلاش به رد کردن میکند و ګندم را با سیاه دانه و سنګچل ګدود زده و به خورد خواننده میدهد بحث بس طولانی، عریض و طویل میخواهد. اما یک مثال را توضیح و خطا بودن تحلیل و برداشت جناب نعیم بارز را مثال میاورم.

من به این باورم اکر به مسایل و کشیدن تصویر از مسایل دقیق، عینی و قبول واقعیت ها برخورد عینی و واقعی کرد و برداشت درست چه مطابق خواست ما است و چه نه درین صورت چارۀ ممکن و راه حل درست و ممکن را میتواند سراغ و جستجو کرد. اګر ماست مالی و فریب و همه چیز را در حرفها درست و در عمل مخالف و غیر ان باشد معرفی کرد خود و دیګران را فریب دادن است که دیګر ان دیګر فریب نمی خورند.

جناب نعیم بارز ! در بخش اول نوشته شما در مورد تحلیل از بخشی از مجاهدین در فرانسه ارایه شد که چطور روس ها بر کشور مسلط اند و قدرت دارند و... و...
بلی اګر چنین تصویر از مسایل ارایه نمی شد امریکائیان به دادن ستنګر اماده نمی شدند و وضع را تغییر نمی دادند. لذا تحلیل همان وخت این رهبران مجاهد در فرانسه دقیق و عینی بوده که در نتیجه تدبیر ګرفته شد و همانا راکت های ستنګر بود که کمر روس را شکست و وضع جنگ تغییر کرد.

خواهد ګفت که تلاش و جهاد مجاهدین اصل بود که مسلماً اما عوامل آن دران مقطع همان ستنګر وسیله شد. لذا اګر حالا هم حل میخواهید مسایل را بصورت عینی ببینید تاحل شود واین کشتی از غرق شدن نجات پیدا کند و ګر نه دیر خواهد شد.
تشکر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 29.06.2012

وطندار عزیزم شاغلی امان الله عمر!

من هم بنوبۀ خود از شما اظهار امتنان دارم که معلومات ثقه را در مورد کوه عروس و داماد ولسوالی شکردره ارائه فرمودید. واقعاٌ شکردره که به فاصلۀ کمی در شمال غرب کابل قرار دارد با هوای خوشگوارش و مناظر دلفریب طبیعی اش از زیباترین دره های کشور است کوه سربفلک کشیدۀ سلسلۀ هندوکوه با قله های پر از برفش، دریا ها و جویبار های مست و جوشان و خروشان وخیزانش که از دامنه های کوه ها نعره کنان نقره فام سرازیر میگردد، درختان قد بر افراشتۀ چنار و درختان میوه دار متنوعه اش و تپه ها وکوه بچه های سرسبزش به این دره زیبایی خاصی بخشیده.چهار فصل شکر دره هر کدام زیبایی خاص خود را داشت. ساکنین شکر دره که از ترکیب اقوام مختلف تشکیل شده مردم بی نهایت خوش قلب ، مهربان و مهمان نواز اند. درین دره شما مثالی خوبی از وحدت ملی و زیست صلح آمیز با همی را می دیدید . مردم شکردره در قیام ملی و نبرد آزادی خواهی دین خود را در برابر وطن ایفا کردند اگر توجهی صورت میگرفت شکردره در زیبایی از پغمان سبقت می جست . در اوخر سلطنت پروژۀ احیای مجدد باغ زیبای دره در نظر بود که یکی از بهترین تفرجگاه های شهر کابل می شد. بیان من از چهل سال قبل است ، نمیدانم شکردرۀ زیبا فعلاٌ بکدام حال است . راستی از شنیدن اعمار بند آبگردان و دستگاه تولید برق که از آرزو های دیرین من بود قلباٌ مسرور شدم. در جوانی تابستان ها ها که از شدت گرمای کابل میگریختیم و بدامنه های زیبای شکردره و هوای روح افزایش پناه می بردیم.
آقای عمر شما کتاب خاطراتم را ورق زدید و قشنگترین محلی را بیادم دادید.
وطن قربان کوهسارانت، دشت و بیابانت ، دره ها وادی هایت و دریاهای مست و خروشانت . کجا زیادم روی ای مأوا و زادگاه پر افتخارم.


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.06.2012

ګران او قدرمن وطنوال امان الله عمر!
لمړی د زړه له کومی سلامونه وړاندی کوم.

ستاسو ددی د قدر وړ معلومات څخه چه مو زمونږ د ګران وطن د یو غره په باب وړاندی کړی، د زړه له کومی کور ودانی وایم. زه همدا ګړی نه پوهیږم چه نور په کومو کلماتو ستاسو څخه د مننی احساس وړاندی کړم. که څه هم زما په ژوند کښی دا قسمت په نصیب ندی سوی چه د دی غرونو د لمنو کتنه وکړم، خو ددی سیمی د خلګو د تاریخ په باب تر یوه حده پوهیدم، چه د ځینو تبصرو سره موافق نه وم او اوس تاسو ته یو ځل بیا کور ودانی وایم. د « شاه او عروس» غر به د تل د پاره دروند پر خپل ځای باندی پروت وی، او خلګ به یی هم سر لوړی وی.
په درناوی
یوسفی


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.06.2012

دا نوم چا ورته غوره کړی؟
دا نوم چا نه دی غوره کړی بلکی د شا او عروس په نوم په شکردره کی د یو غر نوم دی چی په دی ښکلی دره کی د ناصر قوم د نورو ورونو قومونو سره په ګډه ژوند کوی چی دا خلک د افغانستان د نورو وګړو سره یو په ګډه د خلک دیموکراتیک ګوند د ظالمانه واکمنی پر وړاندی مسلحانه مبارزی کړی چی په ځانګړی ډول د پخوانی شوروی د اشغالګرو پر وړاندی د دوی کارنامی په تاریخ کی ښکاره دی.
زه نه پوهیږم هغوی چی ځانونه ته فرهنګیان وایی او د افغانستان او په ځانګړی ډول د کابل د ښار په څو کیلو متری کی د شا او عروس د غر په هکله معلومات نه لری
د شا او عروس غر د لوا راکټ او د شکر دری د ولسوالی سره مخامخ موقعیت لری چی ډیر ښکلی مناظر لری.


اسم: mohammad   محل سکونت: germany    تاریخ: 16.06.2012

http://www.s-rohi.com/
16.06.2012

د ايران لخوا د ملي امنيت رييس رحمت الله نبيل د ليرې کولو هڅې ګړندی شوي..


وروسته له هغې، چې د ملي امنيت د رياست لخوا ايران پر دې تورن شو، چې يو شمېر رسنۍ يې په افغانستان کې په خپل ﻻس کې نيولي او د ايران د څارګرې ادارې تر پوښښ ﻻندې دي او همداراز د ايران د توقع خلاف، امريکا سره د ستراتيژيک تړون د ﻻسليک کيدو په برخه کې په ولسي جرګې د يادونې وړ مخالفت ونشو، ايران اوس په غوسه دی.
له همدې امله ايران غواړي په افغانستان کې د خپلو کړيو په مرسته، د ملي امنيت رييس رحمت الله نبيل د ارتقاع په پلمه له دې څوکۍ ليرې کړي او دغه رياست تر خپل پوښښ ﻻندې راولي.
ځينې سرچينې وايي، چې جمهور رييس حامد کرزی، د يادو کړيو لخوا اوس تر ډېر فشار ﻻندې دی او ښايي رحمت الله نبيل ته به کومه د وزارت څوکۍ ورکړل شي او په دې توګه ايران به په دغه رياست کې د خپلو جرړو د غځولو لپاره زمينه مساعده کړي.
د ملي امنيت د رياست د مشرۍ لپاره د فشار کړۍ غواړي، د جمعيت اسلامي يو تن غړی ځای پر ځای کړي؛ ځينې سرچينې د همدې پوسټ لپاره د امنيت پخواني رييس انجنيرعارف سروري نوم هم يادوي.
رحمت الله نبيل نه يوازې د ايران لخوا د بريد موخه دی، بلکې ځينې هغه قاچاقوړنکي هم په دغه دسيسه کې فعال دي، چې له بهرنيانو سره نږدې اړيکې لري.
که څه هم ايران د رسنيو په کچه د يادو موضوعاتو په هکله ډېرې هنګامې نه راپورته کوي خو د دې تر څنګ يې د اطلاعاتو او فرهنګ وزير سيدمخدوم رهين په شا ټپولی، چې يو شمېر هغه رسنيو باندې فشار راولي، چې د ايران ضد خبرونه خپروي. همدا اوس يو زيات شمېر رسنۍ د نوموړي په مرسته لويې څارنوالۍ ته معرفي شوي.
سپينتمان


اسم: ahmad shah   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 15.06.2012

( پيشنهاد )

نظر من اين است تا شعر انتقادی و بسيار کوبنده کمباور کابلی از سايت « گران افغانستان ــ سپينی خبری » يا سايت دعوت ، برای استفاده خوانندگان پورتال ملی، در زمره مطالب انتخابی، برگزيده و درج شود. احترام.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: لاس انجلس    تاریخ: 12.06.2012

جنرال پادشاه ساز

در رابطه به نوشتۀ محترم رزاق مامون می خواهم سه فرضیه را در بارۀ عقد قرار داد تفحصات گاز و تیل با چین زیر بحث بگیرم.

اول: چنانچه بعضی ها به این باور اند، اگر قبول کنیم که افغانستان توسط امریکا اشغال گردیده و فاقد هر نوع ارادۀ سیاسی و اقتصادی است، پس عقد این قرار داد یقیناٌ به اِذن و اجازۀ امریکا صورت گرفته و بحیث یک رشوۀ سیاسی غرض جلب همکاری دولت چین به حیث یک امتیاز به آن کشور داده شده و احتمال دادن امتیازات مشابه درین بازار معامله گری سیاسی و اقتصادی در افغانستان و یا کشورهای دیگر برای حفظ توازن به روسیه و هندوستان هم متصور است. در تحت این شرایط احتمال مخالفت امریکا و روسیه در زمینه ضعیف بنظر می رسد.

دوم: افغانستان اشغال نیست و صاحب استقلال عمل در امور داخلی خود است و قراداد را با چین روی هر معامله گری که بوده به صلاحیت و اختیار خود امضا نموده. درین صورت امکانات مخالفت رقبای سیاسی و اقتصادی چین یعنی امریکا، روسیه و هندوستان حدس زده شده می تواند و بکار انداختن یک مهرۀ کهنه کار، مجرب، متخصص و ماهر چون "دوستم" در کار زار رقابت برای ایجاد موانع وسیله و ابزار مؤثری بشمار می رود.

سوم: احتمال دیگر این است این تخریب به ابتکار شخص دوستم و مؤتلفان تجزیه طلبش صورت گرفته که غرض رسیدن به اهداف خود مختاری می خواهند حاکمیت های منطقوی و محلی را بر منابع طبیعی افغانستان ایجاد نموده زمینۀ استقلال اقتصادی مناطق خود را فراهم سازند. این نوع خطرات متوجه کلیه تشبثات آیندۀ حکومت مرکزی برای استخراج منابع طبیعی مناطق شمال و مرکز می گردد.

در مورد این که به دوستم لقب خائن ملی داده شده، تا حال معلومات ثقه و دقیق ندارم و با شناخت ده ساله ایکه از این نظام دارم ، باور نمودن این موضوع برایم آسان نیست، اما دسترسی آقای مامون را هم به منابع پشت پرده رد نمی توانم. در غیر آنچه لقب پنداشته می شود نام اصلی این شخص است.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 11.06.2012

برادر و هموظن عزیزم ښاغلی امان الله عمر !
با عرض سپاس از اظهار نظر شما میخواهم نه بگونۀ مشاجره بلکه توضیح مختصر خدمت شما تقدیم نمایم. شما فرمودید که " میگویند آقای عمر خطاب اخوانی شعوری است"، نباید میگویند ها معیار قضاوت ما قرار گیرد، شناختی که من از آقای عمر خطاب دارم بسیار غیر منصفانه خواهد بود که درینمورد با شما هم نظر باشم.
بلی ما وشما که می نویسیم و نظر میدهیم باید اصل مسلم آزادی فکر وبیان را احترام نموده ونباید جامعۀ افغانی و طزر تفکر افغانی را بحیث مانع دموکراسی و ارزش های آن قرار دهیم.
تلویزیون ها و رسانه های دیگر وسیلۀ تبیین افکار و اندیشه های شخصی گوینده و نویسنده است و مسؤولیت بیان و نوشتۀ خود را خود بدوش دارند، اما اینکه رسانه بشمول تلویزیون خط مش نشراتی و نصب العین اطلاعاتی خود را علنی اعلام نموده و موقف خود را در تبانی ازیک جریان خاص سیاسی ، مکتب و فلسفۀ آشکار سازد، در آنصورت همکاری به آن رسانه موقف و طرز تفکر گوینده و نویسنده را روشن می سازد، در تحت سقف تلویزیون های افغان درون و بیرون مملکت ده ها بر نامه ساز با اندیشه های متفاوت، عقاید متفاوت و پیروی از مکاتب مختلف سیاسی سهم میگیرند و اظهار نظر می نمایند، صاحب تلویزیون میگوید مسؤولیت بدوش برنامه ساز است در مورد نظرش از او بارخواست گردد نه از تلویزیون.
اینکه صرف پخش برنامه ام و همکاری ام با آقای خطاب ملی گرایی مرا نزد شما مورد سؤوال قرار داده، چنین پیداست که چیغ و فریادم مورد توجه شما قرار نگرفته. بلی من با شناخت کامل از آقای خطاب در تلویزیون همکار بودم ، صادقانه می گویم که به تصمیم شان در قطع برنامه ام احترام میگذارم، اینکه جناب شما بر اساس میگویند ها در مورد آقای خطاب چه نظر دارید مختارید.
دا چه په آینده کی زه څه کوم او څه غواړم زما شخصی موضوع دی.
د یوه نوی تلویزیون پرانستل او په کار اچول لږ تر لږه یوه لک دالر خرچ غواړی چه زما د مالی وس نه پوره ندی او که تاسو او نورو وطن پالونکی وطنوالو یو داسی اقدام ته لاس پوری کی زه ستاسو او دافغانستان په خدمت کی یم،
دیره مننه روغ او خوشال اوسی . په درناوی


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 09.06.2012

نکات ذیل را احترامانه تقدیم میدارم :

1: در رابطه با مقالۀ شاغلی محترم هاشم انوری در مورد تلویزیون طلوع و استعمال کلمات ایرانی میخواهم عرض کنم که بنده به تاریخ دهم مارچ سال روان پیام به شاغلی محترم داکتر لطف الله لطیف مسول بخش پشتو و دری بی بی سی فرستادم که در ذیل متن کامل آنرا با حذف نام آن کارمندان افغان بی بی سی که به نظر اینجاب تمام اصول ژورنالیستی را فدای مقاصد شخصی و گروهی میکنند ، خدمت شما تقدیم میدارم :

شاغلی محترم لطیف!

دیروز برای اینکه اخبار مربوط به مراسم تدفین هنرمند معروف هویدا را بخوانم سری به سایت فارسی بی بی سی زدم. باور کنید که از این کار خود پشیمان شدم. من نمیدانم شما به حیث مسول بخش دری و پشتو چگونه اجازه میدهید که بخش افغانستان بی بی سی توسط اشخاصی تهییه و ترتیب شود که هدف شان رسانیدن خبر و مقاله به خواننده های افغان نه بلکه اسیمیلاسیون یا مشابه سازی تمام ساختار جامعه افغان مطابق میل ایرانی ها و ساختار حکومتی ایران است.

آنچه آقایان چون ....... و ... مینویسند نه دری است نه فارسی بلکه طوریکه د ر بالا عرض کردم تلاش در جهت اسیمیلاسیون افغانها است. من نمیدانم منظور از سایت فارسی بی بی سی مطلع کردن افغانها از اخبار و رویداد های جهانی است یا اینکه تدریس اصطلاحات و ساختار دولت ایران ؟ افغانها هر باریکه مقاله یا خبری را در بخش فارسی بی بی سی میخوانند باید به دیکشنری مراجعه کنند تا اول بداند موز ، پرتقال ، بهمن ، اداره راه و ترابری .... چه است ؟

اگر کارکنان شما در مقابل کلمات و اصطلاحات پشتو حساسیت دارند آیا کلمات سوچه دری چون مالته ، کیله ، برفکوچ پشتو است ؟ آیا حتما ً باید نام وزارت خانه های افغانستان عیناً مانند ایران باشد و پارلمان افغانها باید حتما ً مانند ایران مجلس نمایندگاه خطاب شود ؟ آیا این مشابه سازی نیست ؟ آیا هر چیز را ما باید به خاطر اینکه زبان دری و فارسی مشابه یا یکی است از ایران تقلید کنیم و تمام ادارات و موسسات کشور را همانطور که ایرانی ها ادرات شانرا خطاب میکنند ، خطاب کنیم ؟ اگر چنین است پس چرا تمام ادارات و موسسات خود را مانند پاکستان نسبت زبان مشترک پشتونهای دو طرف سرحد دیورند مانندآنکشور خطاب نکنیم و به عوض ستره محکمه سوپریم کورت نگوییم ، یا مانند ازبکستان و ترکمنستان نسبت زبان مشترک یکعده افغانها با ترکمنها و ازبکها تمام ادارات و موسسات خود را مانند آن دوکشور خطاب نکنیم ؟

چرا بی بی سی مانند رادیو صدای امریکا، رادیو مسکو ، رادیو ترکیه ، دویچه ویلی و حتی رادیوی خود ایران بخش مشخص به نام دری و برای افغانستان و جدا از بخش ایران باز نمیکند ؟

آقای لطیف من نه تنها تعجب میکنم بلکه نهایت متاسفم .

درمورد کارکنان شما چون ..... باید بگویم که او با یک گروۀ مریض و قوم پرست در لندن نشست و برخاست دارد که اکثر افغانها آنها را به نام اعضای آی اس آی و سپاه پاسداران در لندن یاد میکنند چون یگانه کار این چهار پنج تن روشنفکر چیز فهم دامن زدن به تضاد های قومی ، لسانی و سمتی است. شما باید متوجه چنین اشخاص در تیم تان باشید چون من فکر نمیکنم رهبری بی بی سی اجازه دهد یکعده با استفاده از این دستگاه خبری تمایلات و خواستهای شخصی شانرا پیش برند.
وسلام


2: در مورد " پیشنهاد باز" دوست و همسایه تاریخی و عنعنوی افغانها هند کبیر و آمادگی شان به کمک به افغانستان :

هند کشوری است که طوریکه در فوق عرض کردم با افغانها و افغانستان تاریخ طولانی دوستی دارد.

هند بر اساس راپور سازمان ملل متحد یگانه کشوری است که کمک های میلیارد دالری آن در یازده سال گذشته واقعاً به مردم افغانستان رسیده و در ساحات صحی ، زراعت، ترانسپورت ، تعلیم و ترببه خدمات بزرگ به کشور ما نموده است.

هند و مردم آن نسبت داشتن میلیونها مسلمان از جمله پتانها یا پشتونها و داشتن عنعنات و تاریخ مشترک با مردم افغانستان از هر کشور دیگر خارجی که امروز در افغانستان قوا دارند با ما نزدیک اند.

هند از سالیان طولانی به حیث دوست وفادار افغانها باقی مانده است.

اگر رهبران ما از " برادر دوگانه" حرف میزنند پس هند نسبت به هر کشور دیگر واجد شرایط برادر دوگانگی خواندن است.

این هند بود که از کشور مسلمان بنگلدیش در مقابل نظامیان پنجاب که فقط در ظرف یکسال هزاران هزار بنگالی تحصیلکرده ، شاعر ، نویسنده ، داکتر، تاریخدان و دیگر روشنفکران را به شهادت رسانده و برای اینکه بنگالی ها هرگز به حیث یک ملت قد علم نکنند آثار و امکان تاریخی شانرا مانند مجسمه های بودا در افغانستان ویران کردند، دفاع کرده و از هیچ کمک به آنها دریغ نورزید.

امروز هر دو ملت هند و افغان به علت صدور تروریزم و موجودیت پناهگاه ها ، حامیان ، مراکز و کمپ های تربیوی تروریستها در کشور مصنوعی پاکستان رنج میبرند و مردم بیگناه خود را از دست میدهند.

از اینرو دولت ما باید بر مناسبات مستحکمتر با هند تاکید ورزند و قرارداد ستراتیژیک با آن کشور را به سطح بالاتر یعنی همکاری های وسیع نظامی ارتقا دهند. بخصوص در زمانی که کشور های ناتو تصمیم دارند حضور شانرا در افغانستان کاهش دهند.


با احترام


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 08.06.2012

سلام و احترامات به شما خوانندهء عزیز و احترامات خاص به جناب عارف عباسی فرهنگی عالیقدر و ارجمند کشور،
مواضع بس ارزنده، سازنده و کار تنویری و ادای رسالت برنامه سازمان و ګرداننده ګان کشور ما از جمله جناب عارف عباسی و جناب عمر خطاب در پهلوی سایر فرهنګیان پیشتاز و نشرات رسالت مند شان جدا قابل قدر و ارج و سبب امیداری ها برای ما بوده واست. هست موارد که تهمت ها و مطالب درمورد این ویا آن ویب سایت و افراد و اشخاص ګفته میشود و تشویش های موجه وغیر موجه ایجاد میګردد. مسلم اینکه بخش اعظم این سوء تفاهمات درصورتیکه به ضد اولاد صالح کشور براه انداخته میشوند و سوء تفاهمات دربین حلقات و افراد خیر خواه ایجاد میشود تصادفی نیست و بخش آن توسط سازمان های منظم دشمن بسیار ماهرانه سازمان دهی میشوند. ما درجهان فتنه و حیل زنده ګې داریم و با هزار ها فتنه و فساد،کینه و دسیسه مواجه هستیم درین راه که کي خدمتګارو کی خاین است نیز قضاوت هم مشکل و هم اسان است. مواضع خیرخواهانه، رسا و صادق به مسایل و درک ما درین راستا مامطمین میسازد که کي برخورد صادقانه وخدمتګارانه دارند ودرین سلسله عملا جناب عارف عباسی و جناب عمر خطاب و دیګر خدمتګاران فرهنګی و اولاد صادق وطن کار کرده اند ومیکنند. من به سهم خویش از ختم برنامه از لابلابلای حقایق که جناب عارف عباسی انرا ګرداننده ګی داشتند و حالا جناب عمر خطاب به ختم آن تصمیم ګرفته جدا متأثر ام و از جناب عمرخطاب و جناب عارف عباسی هردو افتخار کشور خواهانم تا درین راستا به تفاهم رسیده ومشکل و یا سؤتفاهم را دربین خویش حل نمایند و برنامه های جناب عباسی ادامه پیدا کند.
ما به این میدانیم که همهء ما ګذشته و حال و سمپتی های و انتی پتی های داریم که حتمی نیست همه به آنها موافق باشند اما مسایل اساسی و وطنی و مرکزی اند که مشترک به آن کار میکنم و جناب عباسی و جناب خطاب درین راستا هردو با مواضع خیر و انسانی و خدمتګارانه کار کرده اند نمی دانم چې صورت ګرفت و چه سوء تفاهم درمیان است که به این حالت منجر شد. امید سوء تفاهم رفع و برنامه های ادامه پیدا کند. تشکر


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 08.06.2012

خدمت محترم عباسی صاحب
شما از شخصیت عمر خطاب قبلا اګاهی کامل داشتید در مورد نامبرده ګفته می شود که از جمله اخوانیان شعوری بحساب میاید و این مردم در طول مبارزه خود در افغانستان پس منظر خوب ندارند، خودخواهی و معامله کردن به حساب مردم افغانستان رسم و رواج اخوانیان افغانی بوده است، که در مرض خود خواهی هر یک اینها بسر می برند و شما عباسی صاحب این را کاملا می دانستید، شاید شما در جواب من ګوید که هر کی را راه و رسم خود و از دموکراسی نام برید و لیکن ما افغان هستیم وقتی از دریچه ملی صحبت می کنیم باید توجه داشت که در پهلو همچو اشخاص قرار ګرفتن، شحصیت ملی انسان را زیر سوال می برد
شما باز هم در نوشتار اخری تان تحت عنوان توقف برنامه تلویزیونی از تفرقه ملی یاد نموده اید و لیکن جرات انرا نداشته اید که از ان پرده بر دارید و در کنایه سخن ګفته اید
ښاغلی عباسی صاحب،
افغانان په خپل منځ کی یو د بل سره ښه پیژنی او دیته حاجت نشته چی ستا په هکله څه ولیکم، په ډیری درناوی باید یادونه وکړم چی د عمر خطاب تلویزون او په ځانګړی ډول دده خبری او اتری د افغانان د ملی یووالی سبب ندی جوړ شوی بلکی د نفاق تخم یی شیندلی او کله د یو ملاتړ او د بل ټکول چی د افغانستان په روانو چارو کی دا کړنی منفی اغیزی یی تر خپل ځایه درلودلی دی او تاسو په دی پوهیدی، اوس هم لا وخت شته تاسو کولای شی ډیر څه نشر ته وسپاری، تاسو ته یو ډیر ښه چانس دی چی ددی تلویزون سره مو خدای پامانی کړی او دا د تاسو په ګټه دی، تاسو د نورو افغانانو سره شریک کولای شی خپل مستقل تلویزون ولری او دا هغه وخت کیدای شی چی تاسو خپل نظریات د افغانانو او د امریکی متحده ایالاتو د بهرنیو چارو وزرات سره شریک کړی، کیدای شی د افغانانو په ګټه یو ګام پورته کړی، تاسو ته ضروری بریښی چی بیا د خطاب سره کار ونکړی ځکه دا به ستا کمزوری وی، تر پرونه بل څه ول اوس بل وخت دی، لاس په کار شی
د افغان جرمن انلاین خپرونی څخه په درنښت هیله کوم چی زما نظر نشر ته وسپاری
امان اله عمر


اسم: دمدنې ټولنې دهمغږۍ دمرکز   محل سکونت: لر اوبر    تاریخ: 02.06.2012

پر افغاني فرهنګ دتیریو په لړکې دتحمیلي لمانځنو په اړه دافغانستان
دمدنې ټولنې دهمغږۍ دمرکز اعلامیه

۱۳۹۱ لمریز دغبرګولي ۱۳ مه

کابل:
کلونه کیږ ي، چې زموږ ویاړلي او لرغوني فرهنګي ارزښتونه دګاونډیو دګاونډیو له یرغل او لاسوهنې سره لاس اوګریوان دي، دافغاني هویت دمسخ، اهانت او سپکاوي ترڅنګ، دتاریخي لاسوهنو، جعل او شخصیت غلاکولو تر بریده هر څه وشول، خو دافغاني فرهنګ سټه له ځایه ونه خوځېده، هغه درحمان بابا په وینا:

لکه ونه مستقیم پرخپل مکان یم
که خزان راباندې راشي که بهار

دادی خبره تر دې ځایه راورسېده، چې ګاونډیان خپل سیاسي مشران په کابل کې لمانځي او دخپل لوی کړای شوي کاذب هویت ستنې زموږ پر زمکه خښوي. دخپلواکۍ او فرهنګي بډایینې په اوسنۍ نړۍ کې داسې بېلګې ډیرې لږ دي، چې دیوه هېواد سیاسي هژموني دې په زور پر بل هېواد وتپل شي او هغه هېواد چې دخپلو ګڼو نړیوالو شخصیتونو په لمانځنه کې ـ دخپلوستونځمنو شرایطو له امله ـ پاتې راغلی وي، دمیلونونو ډالرو په لګولو سره دنورو ډول ته څڼې واچوي او یادې دنورو پر مړیو وژاړي.
په کابل کې د ایران دسیاسي ـ مذهبي مشر آیت الله خمیني ددرویشتم تلین د لمانځلو په وړاندې زموږ دزرګونو هېوادوالو غبرګون او مظاهره داښيي چې خلک دګاونډیو دهر ډول یرغل او تیري په وړاندې ډیر حساس شوي دي او نه غواړي، چې په دې او هغه نامه دنورو تر ښکېلاک لاندې راشي. خلک ګوري چې په داسې مراسمو کې لکونه ډالره لګیږي، خو په بامیانو کې ددې هېواد شریف ولسونه لاهم په مغارو کې ژوند کوي او دخوراک لپاره څه نلري، خلک ګوري چې د مرکزي سیمو له بېوزلو خلکو سره دبشري مرستې پر ځای دسیاسي هژموني پر مانورو پیسې لګیږي او په لوی لاس دخلکو حساسیتونه راپارول کیږي.
دافغانستان دمدني ټولنې دهمغږۍ مرکز په پوره جدیت دخپل ولس ددغه پاڅون ننګه او ملاتړ کوي او دغې میړانې ته یې په افرین ویلو سره ټینګه ملګرتیا کوي.
موږ په افغانستان کې دهرراز لاسوهنې په وړاندې دخپل ملت دهوښیارۍ او دریدو ستاینه کوو او په دې لاره کې دمدني ټولنې له ګډ دریځ څخه دبشپړ ملګرتوب ډاډ ورکوو.

دافغانستان دملي ارزښتونو او ویاړلي فرهنګ د پیاوړتیا په هیله

دافغانستان دمدني ټولنې دهمغږۍ مرکز


اسم: Dr. Ahmad   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 24.05.2012



Dear Sir DAUD Khan visited Iran as the first President of Afghanistan Republic ( in 1356) not as prime Minister you are mention in your web site. Please correct the name of Daud Khan instead of Sardar Daud to President Dauad.
Thanks
Dr Ahmad
from Kabul
داکتر صاحب عزیز سلامهای ما را بپذیرید
تشکر از توجه شما به پورتال خود تان
با اطمینان کامل خدمت شما عرض میگردد که این سفر مرحوم سردار شهید محمد داوود در زمان تصدی صدرات صورت گرفته است.
ادارۀ پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.05.2012

برادر محترم ستانیزی
ما نباید برای وضاحت و تفکیک دری و فارسی از پسوند فارسی استفاده نمایم و میدان بحث و حق وراثت را طوریکه ایرانیان انرا جعل کرده اند و طرفدران خط ایران در افغانستان انرا طوطی وار ادامه و پیروی می نمایند، نباید غافل بود.
زبان فارسی چنانکه نشانه های تاریخی فروان شهادت می دهند از اولین فرهنګ دری که در هندوستان توسط افغانها مقیم هند به رشته تحریر در امده ګرفته شده و بعدا انرا ایرانیان طوری وانمود نموده اند که زبان فارسی را از زبان پهلوی ګویا اخذ و مشتق نموده اند، تاریخ شاهد است که زبان فارسی از اغاز زبان غیر رسمی بوده، در حالیکه زبان دری به عنوان زبان رسمی و درباری قد علم نموده و پس از اسلام نیز در افغانستان کنونی به عنوان زبان رسمی و ادبی رشد نموده که در ان وقت مردم ایران کنونی به زبان پهلوی تکلم میکردند.
در ایران دستګاه حکومت در ادوار مختلف در دست ترکان و عربان بوده و بعدا فارسی را از دری ایرانیان به جعل و تزویر ګرفته و انرا رنګ و روغن داده اند، که تاریخ شاهد است که اکنون همه افتخارات علمی مردمان افغانستان و حتی ترکان را بنام خود ایرانیان رقم زده اند.
از طرف دیګر اینکه ګفته می شود که زبان دری از دره ګرفته شده حقیقت و واقعیت عینی بوده طوریکه در تقسیم زبان ها مردم محل و کسانی که در تاریخ در حالت کوچیدن بوده اند بوجوده امده و از یک زبان اولی زبان دیګر مشتق شده که در بوجود اوردن هر زبان مردم محلی قبل از اینکه شهر و تمدن وجود داشته باشد رول اساسی و تعین کننده دارد
یار زنده صحبت باقی


اسم: زمان ستانیزی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 19.05.2012

خواهر محترمه نجیبه قانع،
هوشدار من درمقدمه به منظور جلوگیری از ایحاد اینچنین حساسیت ها بود که در برابر کاربرد کلمات، عبارات، و اصطلاحات احتمال آن پیش بینی می شد. منظور از ذکر کلمات مورد انتقاد شما در مضمون درّی یا فارسی قیاس است نه تشبه. منظور هوشدار است برای آنهایی که وطنداران ما را به بیگانگی و بیگانه گرایی میگمارند، نه برای آنکه از خود را بیگانه بشماریم.
در قرینه تاریخی مضمون اشاره به «افغان» و «مغول» در سطح دولتی مطرح است نه قومی و نژادی. و جهه قیاس آن از هم پاشیدن سلطنت دهلی در برابر تهدید و تهاجم خارجی است با تهدید های که امروز به تمامیت ارضی افغانستان متوجه اند.
در اینجا باید به باریکی و حساسیت موضوع توجه کنیم. ترغیب رسوم اقوام مختلف کشور کاریست بس به جا، تدریس زبانهای مختلف کشور کاریست نهایت ضرور، شناختن و شناختاندن هویت های قبایل امریست طبعی و قرانی که همه و همه به بهبود همزیستی بین مردمان ما می افزایند. آنچه مستثنی ازین امر است تهدید هایست که از بیرون کشور هویت های قومی و مذهبی را در برابر اصالت ملی تقویت می بخشند و از راه ترغیب تفوق گرایهای زبان و مذهب «قوم داری» را جانشین «وطنداری» می سازند تا اسباب تجزیهٔ افغانستان را فراهم می سازند.
من به ملیگرایی و ملتگرایی اعتقاد ندارم، ولی همگونترین نوع آن که در قرینه سیاسی افغانستان از آمیزش سیاست و جامعه به میان آمده همانا اصالت «وطنداری» است که امروز در معرض تهدید قرار دارد.

برادر محترم امان الله عمر
پرسش شما هم از نگاه تاریخی و هم از نگاه زبانشناسی مستوجب بحث طولانی است که فرصت آن در این نوشتهٔ کوتاه میسر نیست. ولی با اختصار به مطالبی اشاره می شود که امید است با در نظرداشت روحیهٔ مضمون به نحوی پاسخی باشد برای پرسش شما.
۱ - استعمال کلمهٔ فارسی به حیثت پسوند درّی در شرایط امرزوی صرف برای وضاحت و تفکیک به کار برده می شود.
۲ - به همه احترام به دانشمندان بزرگ که درّی را مشتق از دره میدانند، مرا عقیده بر آن است که نام درّی از دربار گرفته شده نه از دره؛ به دلایل ذیل:
الف - در رابطه با تحجر و تهجر زبان بیشترین تکامل دستوری، لغوی، ادبی، و ثقافتی زبان ها در شهر ها صورت می گیرد نه در ده ها و دره ها. از همین سبب است که رشد متفاوت و ایجاد لهجه و پذیرش شیوه های گفتار در سبک شعر و ادب معمولاً به نام شهرها و مراکز پرجمیعت مسمی می شوند مثلاً لهجه های کابلی و هراتی یا سبک های عراقی و خراسانی در حالیکه ده ها و دره ها صرف از روی رسوم روستایی و«فلکلوریک» آن شناخته می شوند نه ادبیات خاص آنها. بناً سیر تکاملی زبان با ادب و فرهنگ آن از شهر ها به دره ها صورت می گیرد نه عکس آن. پس محال است که زبان درّی که در هرسه بخش دستوری، لغوی، و ادبی سرآمد زمان بود زاده دره ها باشد. از نگاه تاریخ هم درّی در دوره های طاهریان هرات، سامانیان بلخ، و غزنویان غزنه به میان آمد و هرات و بلخ و غزنه ده و دره نبودند.
ب ـ قبل از دورهٔ صفوی درّی نسبت به فارسی مقام بلندتر داشت چنانچه حافظ بر آن گواهی می دهد:
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه که لطف طبع و سخن گفتن درّی داند
ولی بعد از دوران صفوی آنچنان که در مضمون به آن اشاره شد فارسی مقامش را به قیمت نقد جان درّی به درست آورد. نسبت دادن زبان درّی به دره احتمالاً از همین جا آغاز شده تا با نسبت دادن آن به ده و دره از مقام درباری بودنش بکاهند. بدهیست که هم آوایی دو کلمهٔ درّی و دره در تقویت بخشیدن شایعهٔ این غلط عام سهم داشته است.
ج ـ مدنیت اسلامی چهار زبان را در چهار منطقه از طریق آمیختن لغات عربی با تحویل، تعدیل، و تسهیل دستوری زبانهای مروج چنان عیار ساختند که هر کدام از این چهار زبان یعنی درّی، الحمیادو، السواحلی، و اردو زبانهای دربارها گردیدند و منحیث پُلهای ثقافتی وسیلهٔ گسترش مدنیت اسلامی گردیدند. هرکدام از این زبانها از تعلقات کشوری برآمده زبانهای تمدن اسلامی گشتند. آنچنانکه روحیهٔ مضمون میرساند تحمیل کردن هویتهای ملی معاصر بر این زبانها درست نیست.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.05.2012

به همه سلام

محترم زمان ستانیزی
دری یا فارسی ؟
چرا با کلمه دری پسوند فارسی اکثرا مورد استفاده قرار ګرفته و می ګیرد؟
ایا این خود دلالت پر یک زبان نبوده است؟
در حالیکه زبان دری با قدامت خود از زبان فارسی جدا است
و بهتر است دری یا فارسی ګفته نه شود
چه خوب است اګر در مورد زبان دری از طرف علما افغان تحقیقات همه جانبه صورت ګیرد در این مورد اګر نویسنده محترم تاریخ و مبدا پارسی و دری را روشن می ساخت بهتر بود
دری از دره ګرفته شده و فارسی از فارس



اسم: najiba qane   محل سکونت: Germany    تاریخ: 17.05.2012

با عرض سلام
نوشته علمی و بسیار زیبایی از جناب محترم داکتر زمان ستانیزی را زیر عنوان ( دری یا قارسی ؟ ) با علاقه فراوان در وب سایت زیبای جرمن افغان آن لاین خواندم ولذت بردم و ازین هم خوشم آمد که مقاله شانرا با این شعار پایان داده اند که :
تمیز رنګ و بو بر ما حرام است
اما یک نکته درین مقاله برایم سوال برانګیز بود . ایشان رویداد هایی را در هند توضیح داده و بعد چنین مینویسند :
این رویداد ها وجیزه ( جان کندن افغان و عیش مغل ) را در هند آنزمان زبانزد عام ساخت و به نحوی در افغانستان این زمان هم تکرار میشود
این ضرب المثل چګونه در افغانستان این زمان تکرار میشود ؟
از روی یک نظر سطحی جمله بالا چنان معنی میدهد که ګویا از نظر نویسند تعدادی از مغل ها در افغانستان بسر میبرند که افغان نیستند و عیش میکنند - در آغاز مقاله در مورد کلمه مغل تذګری رفته است که بر ابهام این جمله می افزاید
اګر شماری را از افغان بودن دور بشماریم آیا احتمال آن نیست که ایشان هم بجای ( افغان ) کلمه افغانستانی را در مورد خود بکار ببرند ؟ و آیا ما با چنین طرز تفکر جوابی برای رد آن خواهیم داشت ؟
یقینا دانشمند ګرامی نظر تبعیضانه ندارند و منظور شان معنی سطحی جمله نخواهد بود اما چون شاید این سوا ل نزد تعداد دیګری از خوانندګان نیز بوجود آمده باشد ، خوب است برای رفع غلط فهمی در یکی دو جمله توضیح بدهند
با عرض حرمت نجیبه قانع


اسم: ذبیح الله   محل سکونت: پروان    تاریخ: 10.05.2012

سلام دوستان عزیز !
مطلب افغانستان دعجایباتو ټاټوبی نمایانګر این حقیقت تلخ است که نویسنده آن آقای عارف امیدبه جهادمردم ما توهین نموده زیرا ایشان هشت ثور روز پراافتخار پیروزی انقلاب اسلامی راکه جشن ملی است روز ماتم ملی خوانده اند. کسانیکه هشت ثوررا که حکومت کمونیستی سرنګون شد با الفاظ ظاهرا دلسوزانه تقبیح میکنددرواقعیت ازنظام منسوخ کمونستی دفاع میکنندکه سزاوارمجازات اند. رسانه ها نبایدچنین مضامین مبتذل واغوا کننده را نشرکند .امیدوارم مسولین افغان - جرمن این این سایت موفق وبیطرف این موضوع بس مهم را درآینده درنظربګیرند .
با احترام


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 09.05.2012

قابل توجه هیأت رهبری حزب همبستگی افغانستان!
عدۀ بیشماری از هموطنان ضمن تحسین و تمجید از تبارز چنین نهظت امید وار کننده میخواهند آگاهی بیشتر در مورد ایجاد این سازمان، تعداد تخمینی اعضا ، اهداف و نصب العین سیاسی و هیأت رهبری آن داشته باشند.
یقین دارم چون درد های بیکران وطن و جنایات بی حساب دو دورۀ شناخته شده شهامت چنین قیام را به شما بخشیده در شناسایی کامل ومعرفی بهتر حزب از طریق تلویزیون هراسی ندارید .
من حاضرم من حیث یک وجیبۀ ملی با شخص منتخب شما مصاحبۀ در تلویزیون جهانی و ملی پیام افغان داشته باشم . در صورت مؤافقت لطفاٌ به ایمیل ذیل با من در تماس شوید تا مردم از حلول این بهار زندگی بخش بعد از گذرانیدن زمستان های منجمد، تاریک و مأیوس کننده در وطن خود توسط نیرو های فعال ملی و غیر وابسته مطلع گردند.
با عرض احترام



اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا    تاریخ: 07.05.2012

سلام به دوستان گرامی و مهربان.
بما ، کسانیکه از وطن دوریم، مرگ یک عزیز ما در افغانستان مارا قدمی بیشر نزدیک به واقعیتها می گرداند. دراین چند روز فکرم و ذهنم بیشتر به افغانستان و ملت رنج دیده و محروم ما معطوف بود تا به مرگ یک برادرم. برادرم در مرگ طبیعی و امر خداوندی رهسپار خانۀ ابدی گردید که قابل پذیرش است، لیک ملت ما هر روز بیشتر و بیشتر با نا امیدی از هستی بسوی نیستی هویت توسط بنام حامیان ملت افغان بودن، لیک یک تعداد شان در خدمت بیگانگان، آگاهانه دست اندر کارند نباید قابل قبول و تحمل باشد.
بیآئید از خود سوال نمائیم، کیها مارا از کلبۀ محقر، لیک با غرور افغانی و آزادۀ ما راندند تا در مرگ عزیزخود بالای گلیم آن از وطندارن خود که شیمله دستارش مانند بیرق ازادی در وزش باد معطر کوه های سلیمان و یا هندوکش افغانستان بحرکت میافتید،پذیرائی کرده وستری مه شی و یا مانده نباشی گفته نتوانیم؟
از همه دوستان و عزیزان که با من غمشریکی نموده اند و به هر یک محترمان رسیده نمیتوانم از صمیم قلب تشکر می نمایم و در نهایت از پورتال عزیزم افغان جرمن آنلاین که خبر فوت برادر و یک وطندار خودرا در صفحۀ اول نشر نموده اند، بی نهایت سپاسگذارم.
بامید نجات وطن عزیز ما افغانستان و گسترش صلح و صفائی، مانند زمان سرافراز نظام کهن شاهی و پر از افتخارات افغانستان این چند سطر پراگنده راخاتمه می دهم. برادرتان احسان الله مایار


اسم: سیف الدین   محل سکونت: کابل    تاریخ: 27.04.2012

برادر صاحبزاده، اندکی توجه کنید. مینویسید، کلمات رکیک هیچگاه یادم نیست گفته باشم چونکه در شأن من نیست مگر بی تردید دشنام های سنګین به شما نوشته ام.

شما خود فکر کنید، روی اسم تان داکتر هم نوشته اید تا جایی که من آگاهی دارم داکتری شما در علم روانشناسی میباشد. من گمان میکنم شما این دریچه را معاینه خانه فکر کرده اید و فعلأ به علاج متصدیان این سایت میخواهید بپردازید. امید است وقت دوستان و قلمبدستان این سایت را اضافه تر از این نگیرید.

الله حافظ


اسم: داکتر صفی الله صاحبزاده    محل سکونت: کوپنهاګن دنمارک    تاریخ: 26.04.2012

مسؤلین افغان جرمن انلاین و به خصوص کسیکه در پایان تبصره ام با تذکز کلمه رکیک برایم دشنام داده است :

من درینمورد امروز کوتاه به شما نوشتم و خاطرنشان کردم که به پاسخ خواهم پرداخت.
با اندکی فکر با خود به این نتیجه رسیدم که نباید انرژی و فکر خود را بی موجب استعمال کرد زیرا نه در نوشته کوتاه اخیرم و نه در سایر نوشته هایم که منتشر شده به کسی توهین نکرده و با احتیاط لازم از استعمال الفاظ رکیک خودرای نموده ام ، اګر شما کدام نوشته منتشر شده ام را که الفاظ رکیک بکار برده شده باشد در ارشیف خود و یا دیګران دارید به رخم بکشید تا من بدانم که ایا واقعآ من الفاظ رکیک بکار برده ام، و تا جاییکه بخاطر دارم در هیچ نوشته نشر شده ام در سایت های انترنیتی کلمات رکیک را بکار نبرده ام .

البته بی تردید به شما تذکراتی شدید با لحن شدید با دشنام های سنګین نوشته ام که در زندګی روزمره طبیعی و ګاهی لازمی هم میباشند .


اما با تاسف ګفت بعلت جنګ های طولانی و فقدان ارزش های والای فرهنګی، میدیای کشور به شمول بسیاری از سایت های ګوناګون انترنیتی کشور از اصول ابتدایی ژورنالیتی نا آشنا بوده و با بی مسؤلیتی تام مطالبی به نشر میسپارند که ارزش های اخلاقی را لګدمال مینمایند.

نوت : این نوشته کوتاه خود را به چند سایت شناخته شده کشور با اندکی ضمیمه بطور خصوصی میفرستم تا مطلع باشند .


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، ایالات متحده    تاریخ: 26.04.2012

سلام خانم لینا روز به حیدری.
امروز با خواندن شعر بی نهایت جامع و پر محتوایتان واقعیت هارا بنحوی در ذهنم مجسم گردانیدید که تا حال کمتر خوانده بودم. خداوند با قریحۀ ناب ایکه نصیب تان نموده بوجه احسن درد مردم رنج کشیدۀ افغان را بگوش قدرتمندان ایرانی و افغانی رسانیده اید. کاش گوش شنوائی در وجود آنهائیکه صرف خودرا می خواهند وجودمی داشت تا پند می گرفتند و به حال زار مردم ما دل می سوختاندند و راه علاج آنرا منحیث یک انسان واقعی می سنجیدند.
به قلم تان برکت، خدا نگهبان تان


اسم: داکتر صفی الله صاحبزاده    محل سکونت: ‍کوپنهاګن دنمارک    تاریخ: 25.04.2012

سلام دوستان محترم ؛
جای بسی مسرت است که ما افغان ها در مسایل مهم و حیاتی کشور مواضع واحد اختیار نموده و تمامی برخوردها و دشمنی های ګزشته را بخاطر منافع علیای کشور فراموش نموده و برادروار در کنار هم می ایستیم ، مدیای کشور شاهد این واقعیت است ، سخنان اخیر محمد قسیم فهیم و استاد عطامحمد نور نمونه بارز این خصلت مهم و تاریخی ملت افغان است ، لدا وظیفه تمام افغان های وطندوست و صلح خواه است تا درین مواقع حساس تاریخی کشور وحدت و تفاهم بین الافغانی را تقویه نموده با صفوف واحد جهت حصول استقلال و صلح شرافتمندانه و تضمین عدالت اجتماعی در کشور مساعی شانرا دوام دهند .

-----

نوت: جناب محترم صاحبزاده، لطفأ از دو و دشنام دادن های رکیک پرهیز نمائید. در صورت امکان انرژی خود را صرف جروبحث معقول فرمائید. چنانچه دفعۀ قبل برای شما نوشتیم با اکثرأ برخورد احساساتی، در وجود شما اندکی هم ویتامین بحث مثبت موجود است.

تشکر، اداره


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.04.2012

جناب محترم عباسی صاحب
در مورد طالبان و صلح سراسری در کشور باید ګفت که روزی باید این جنګ که پاکستان و ایران اغاز نموده اند پایان یابد و ان چیزی دیګر به جز از صلح بوده نمی توان بود
شما اګر دقت کنید از اعضای سابق طالبان در در عرصه های مختلف اعم در پارلمان در ارګان های دولتی و پروسه صلح موجود بوده و در فعالیت روزمره مشارکت دارندو اکنون وقت ان است که از دریچه صلح خواهی ان عده از طالبان که از القاعده فاصله دارند و در خدمت ایران و پاکستان قرار ندارند پیش امد، بدون شک در صفوف طالبان هستند کسانی که افغانستان را دوست دارند و این موضوعی است جدا از ایران، پاکستان و القاعده که واقعیت دارد و نباید چشم پوشی کرد
بالاخره تروریسم، القاعده و بینادګرایی اسلامی در منطقه منزوی خواهد شد به شرطی که توان مندی ان وجود داشته باشد که ما بتوانیم افغانها را از این پروسه جدا کرد و روحیه ملی به انها داد و باز هم صلح و صلح در کار است
پروسه صلح که به نام های مختلف تحت زعامت حامد کرزی اغاز شده بدون شک یک بازی سیاسی است که براه انداخته شده و بالاخره این روند خاتمه خواهد یافت و نظام در جهت دیګری سوق داده خواهد شد و نباید ما از صلح غافل بود و کسانیکه می خواهند افغانستان را به ویرانه و تجزیه روبرو کرد همانا جنګ است و صلح جنګ را خاتمه می دهد و در صلح منافع ایران ،پاکستان، روسیه و کشورهای منطقه در افغانستان تامین شده نمی تواند و افغانستان در اینده نزدیک از دریچه صلح تاثیر مثبت در منطقه خواهد داشت و پاکستان را به تجزیه سوق خواهد داد، بدون صلح افغانستان از دست خواهد رفت
در مورد دوم باید ګفت اینکه ایا تنیظمهای اسلامی و بیناد ګرا از اسمان بر افغانستان نازل شد؟
بدبختیهای حاضر که دامن ګیر ملت ماست از روی کدام عوامل بوجود امد؟
واقعیات ۱۹۹۲ و بعد از ان از کجا و روی کدام عوامل در افغانستان بوجود امد؟
وضع دیروزی و امروزی محصول تجاوز شوروی سابق بوده و است
شما می دانید که جنګ های بعدی ۱۹۹۲ از پلان های شبکه های استخبارات شوروی وقت، شبکه خاد افغانستان و پلان های شخص داکتر نجیب بود که زمینه انرا مساعد ساختند تا ایران پاکستان و کشورهای منطقه جنګ راتیز تر کردند و در هر عرصه غرض دامن زدن به جنګ صرفه نکردند


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 24.04.2012

وطندار عزیزم محترم امان الله عمر !
ممنونم که به نوشتۀ من ابراز علافه نموده اظهار نظر فرموده اید.برای من و خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین آموزنده، مفید و دلچسپ خواهد بود که اگر از شما یک مثال کوچک صلح طلبی طالبان را بشنویم که در کدام زمان وچگونه صورت گرفته. ای کاش این جنگ واقعاٌ صلحی در قفا میداشت و ای کاش تا امروز از مقامات رهبری ( نام نهاد) طالبان چیزی بنام صلح می شنیدیم، کمیسیون عالی صلح ایجاد گردید تلاش های متعدد در سطوح مختلف برای مذاکره با طالبان و ایجاد یک مفاهمه نسبی صورت گرفت ولی همه به ناکامی انجامید. مساعی حکومت کرزی که پیشنهادش برای گشایش مذاکره و آوردن صلح مورد استقبال جامعۀ بین المللی قرار گرفته و هزینه های معتنابه مالی برای تعقیب سیاست صلح با طالبان تخصیص داده شد .متأسفانه کدام انعطاف پذیری در موقف طالبان دیده نشد تعقیب راه صلح یابی قربانیان بیشماری داشته هر که به یک نحوی خواسته تماسی با طالبان برقرار نماید کشته شده ، من در افغان بودن اکثریت طالبان تردیدی ندارم ولی با قبول نمودن این ادعا که طالبان استقلال عمل، اراده و تصمیم دارند بروی دلایل کاملاٌ عقلانی و منطقی مشکل دارم و بطور یقین قدرت رهبری و تصمیم گیری بدست پاکستان است.
گروهی که خود میکشند و مردم مظلوم و بیگناه اعم از زن و طفل را به قتل میرسانند ، ویران میکنند و ترس وحشت می آفرینند میتوان نام دوست را بر ایشان اطلاق کرد . آیا دشمنی شاخ دارد ویا دم چرا فریب خوردگان از صفوف طالب جدا نمی شوند و به داعیۀ صلح نمی پیوندند.
منکر نمی شویم که آقای کرزی بسیار سعی نمود که مذاکرات صلح با طالبان به ابتکار حکومت خودش بدون مداخلۀ دیگران صورت گیرد ولی به فریاد های کرزی به گریه های کرزی طالبان و ولی نعمت شان وقعی قائل نشد.
ازجمله مخالفین مسلح تنها حزب اسلامی با فرستادن جندین هیأت پیشنهاداتی برای صلح ارائه نموده که طالبان حزب اسلامی را برسمیت نمی شناسد و امریکا با ایشان رسماٌ داخل مذاکره نشده.دفتر قطر گشوده شد و امریکا خواست که باید در ختم جنگ ،بگفتۀ شما ، صلحی باشد طالبان آمادگی خود را برای بار اول جهت مذاکرات ابراز نمودند ولی بزودی موقف تغیر نمود و این که در پس پرده اذن و ارادۀ پاکستان چیست مثل همیشه بحیث معما باقیست.
چون این نوشته طور مشخص بالای طالبان بود طالبان در زمان سردمداری تنظیمی ها ظهور کردند و آنچه در وصف اعمال تنظیمی ها گفته آمد بر مبنای واقعیت های غیر قابل انکار است. چون من احوال عمومی افغانستان را از لحاظ تأریخی به بیان نگرفته بودم لذا ذکر خیر پرچمی ها و خلقی ها بیمورد بود ورنه آرشیف افغان جرمن آنلاین شاهد ادای دین من درمورد دورۀ چپ گرایان است.
شما که در ذکر مؤفقیت ها و کاروایی های حکومت کرزی بظواهر فریبنده قناعت فرموده اید و احوال واقعی زندگی سی وچند ملیون را نادیده میگیرید اختیار به شما است.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 24.04.2012

نکات ذیل را به عنوان نظر این حقیر احترامانه تقدیم میکنم:

1: به ارتباط با دو روز سیاه در تاریخ کشور :

هفت ثور و هشت ثور روز های سیاه در تاریخ کشور ماست و آنانی که این دو روز سیاه را به حیث افتخارات شان تجلیل میکنند برای همیش شرم سار خواهند بود. من همیشه گفته ام و باز هم تکرار میکنم که با در نظرداشت وضع کشور و به خاطر استقلال و تمامیت ارضی وطن، ما به گذشت و مصالحه ضرورت داریم و از همین رو باید یکدیگر را در آغوش بگیریم و گذشته ها را صلوات بگوییم ولی چپی ها و جهادی ها باید بگویند که این دو روز سرا آغاز بدبختی های کنونی اند و رهبران شان باید به خاطر وطن و مردم بیگناه افغان از کله شخی دست بردارند و اگر ذرۀ به وطن و مردم آن می اندیشند مردانه اعتراف کنند که این دو روز سیاه برای مردم ما به جز بدبختی ، سیاه روزی ، و برای وطن به جز ویرانی چیز دیگر به بار نیاورده است.

هشت ثور نه ختم کمونیزم است و نه ختم دوره سیاه – این روز برعکس تبرئه جنایات روسها و متحدین افغانی شان و بدنامی جهاد مقدس مردم بیدفاع و بیگناه افغان است که با دست های خالی از وطن شان در مقابل متجاوز روس دفاع کردند. کمونیزم بر اساس تغیرات جهانی ، تغیر در سیاست کرملین ، زوال اندیشۀ ایجاد جامعۀ که همه یکسان فکر کنند ، یکسان زندگی کنند و یکسان مزد گیرند و بلاخره بر اساس ورشکستگی اقتصاد دولتی، ختم شد.

هشت ثوری های که هنوز هم با سماجت و بی حرمتی به وطن و مردم داغدیدۀ ما میخواهند این روز را با مصارف هنگفت و شان شوکت تجلیل کنند باید بدانند که آنها فقط به مردم بیگناه و مادر وطن داغدیده ما توهین میکنند. این روز باید به حیث روز ماتم ملی اعلان شود که شروع شیطانی ترین، غیر اسلامی ترین، غیر انسانی ترین و غیر افغانی ترین جنایات بر علیه بشریت و برعلیه مام وطن بود. این روز شروع نابودی اردوی ملی ، پولیس ملی ، تمام ارگانها و موسسات دولتی ، اقتصاد کشور و شروع قتل عام ها ، تجاوزات به ناموس، مال و عفت مردم بیگناه و کشاندن کشور به پرتگاه سقوط است.

هشت ثور همچنان ادامۀ همان خیانتها و جنایتهای یکعده فروخته شده است که بعد از اعلان جمهوری بوسیله سردار شهیدان محمد داود خان در سال 1352 به آغوش پنجابی های کشور مصنوعی پاکستان پناه برده و بدستور آنها بر علیه دولت آن شهید راه وطن و مردمش بلوا و شر براه انداختند. اگر آن فروخته شده های که زیر نام اسلام و جهاد به ساز پنجاب میرقصیدند ، داود شهید را مجبور به تغیر در سیاست اش نمیکردند من فکر نمیکنم کودتاه ثور حتی صورت میگرفت. پس هر چند جنایات بعد از هفت ثور را هیچکس نفی نمیکند ولی مقصر اصلی همین به نام جهادیها اند که همه چیز وطن را نابود کردند و راه را برای لشکر پنجاب یعنی طالبان گشودند.

2: درمورد قوای مسلح افغان :

هیچکس ادعا نمیکند که قوای مسلح جدیدالتشکیل افغان از هر اشتباه و نقص عاری است اما هیچکس هم نباید به تبلیغات آخوندی و پنجابی و غلامان شان باور کنند که یگانه هدف شان بدنام کردن این قوا است.
امروز قوای ما به خار چشم دشمنان وطن بخصوص پنجابی های کشور مصنوعی پاکستان مبدل گردیده و آنها تلاش میکنند با افسانه های چون مسایل قومی و لسانی ، بی عزتی با افسران و عساکر اناث و غیره یکعده بیخبر را فریب داده و در مقابل اردو ، پولیس و امنیت ملی از آنها استفاده کنند.
در ظرف فقط مدت کوتاه قوای مسلح افغان چنان ضربات محکم به دشمن وارد کرده اند که آنها حتی قوای امریکا را بر افغان ترجبع میدهند. زیرا قوای امریکا در صورت حمله طالبان و باداران پنجابی شان با چند بمباری کورکورانه قناعت میکنند در حالیکه قوای افغان در جریان هر حمله تا حد توان میکوشند تا تلفات مردم ملکی که غلامان پنجاب از آنها به حیث سپر کار میگیرند تقلیل یافته و دشمن را بعد از شکست تعقیب میکنند تا محل از لوث سیاه شان پاک گردد.

به یاد داشته باشیم که قوای مسلح افغانستان در جریان جنگهای جنایتکار حکمتیار ، ربانی – مسعود، دوستم ، سیاف و مزاری .... نه تنها که از بین رفت بلکه جهادی های کرام ؟؟!! زیر نام اسلام و قران حتی پرزه ها، کلین ، چوب و دستک فرقه ها ، غند ها، و قول اردو های افغان را به آنسوی سرحد نامنهاد وتحمیلی دیورند انتقال داده و در بازار های لاهور و راولپندی فروختند و میجر های پنجابی به افتخار شان جام ها را بالا کردند.
حتی بر اسناد و دوسیه های وزارت های قوای مسلح از جمله خاد ( وزارت امنیت دولتی ) هم رحم نکردند و صندوق های فولادی را با راکت انداز ها برای دست یابی به اشیای قیمتی شکستاندند.
داکتر نجیب الله به قول اکثریت اشخاص که او را در هفته های اخیر حکومتش دیده اند ، طی جلسات مورخ 28 و 29 حوت 1370 با رهبری قوای مسلح، حزب وطن ، لوی څارنوالی ، ستره محکمه ، شورای وزیران، روسای ولسی جرگه و مشرانو جرگه و دیگر ارگانهای حزبی ، دولتی و احزاب سیاسی در بارۀ پلان صلح ملل متحد و موضوع استعفی اش بر اساس همان پلان، بر حفظ و نگهداشت درست اسناد دولتی بخصوص دوسیه ها و اسناد به مانند ذخایر طلای کشور از جمله طلا تپه تاکید میکرد و به وزارت های قوای مسلح دستور داده بود که اسناد مهم را در صنوق های مخصوص نگهدارند. اگر این جنایتکاران بنام جهادی واقعاً غلام و فروخته شده نبودند چرا آن سیف های فولادی را با راکت انداز ها نابود کردند که امروز هیچ سندی در مورد آنکه در خاد و قبل از آن چه اتفاق افتاده بود وجود ندارد ؟ یگانه خزانه یا گنچ نهایت با ارزش که از دست این جنایتکاران در امان ماند ذخیره طلا تپه است که بر اساس ابتکار داکتر نجیب الله حفظ گردید و الی مانند موزیم ملی ، بت های بامیان ، پوهنتون کابل ، انستیتوت علوم اجتماعی ، پولیتخنیک کابل و هزاران دیگر نابود میشدند و یا به غارت رفته در بازاز های لاهور و کراچی به فروش میرسیدن .

3: در مورد حملات اخیر در کابل و شهر های دیگر کشور و موضع رئیس جمهور کرزی:

کرزی کاملا ً درست میگوید مقصر اصلی قوای ناتو و بخصوص ایالات متحده امریکا است. زیرا یک طفل هم میداند که تروریستان در آنسوی سرحد نامنهاد دیورند تربیه ، تمویل و حمایه میشوند و ناتو با نادیده گرفتن آن پناهگاه های تروریستان ، تمویل کنندگان و حامیان شان در ظرف ده سال قبل عملا ً راه را برای اینگونه حملات باز مانده است . اگر امریکا واقعاً به امر مبارزه بر علیه تروریزم و نابودی شبکه القاعده و گروه های وابسته به آن چون شبکه حقانی ، طالبان پاکستانی و افغان ، لشکر جنگهوی ، لشکر طیبه ، جهش محمد ، انصار و ده ها گروه دیگر صادق میبود نه تنها امروز بلکه در جریان این ده سال گذشته به جای بمباران قرا و قصبات افغانها ، این سازمانهای شیطانی – تروریستی را هدف قرار میداد.

من همچنان با آنانی کاملا ً موافقت دارم که میگویند تا آی اس آی را به حیث سازمان تروریستی اعلان نکنیم این گونه عملیات ختم شدنی نیستند.
پولیس و بخصوص ادارات ریاست امنیت ملی ( رام) باید اتباع کشور مصنوعی پاکستان را که به بهانۀ کار به کابل و دیگر ولایت کشور میایند از نزدیک تحت مراقبت داشته باشند. در این زمینه من میخواهم بگویم که در ایران و پاکستان هرگز کارگر افغان را به کاری نمی گمارند که پنجابی یا ایرانی به انجام آن موافقت کند در حالیکه در افغانستان به جای کارگر بیچاره افغان ، کارگران پنجاب را حق اولیت میدهند – و ایکاش این پنجابی ها حد اقل به افغانستان تروریست نمیفرستادن.
در باره شاغلی محترم کرزی همینقدر میگویم که او را زمانی ما قدر خواهیم کرد که دوره اش ختم شود . پدر مرحومی من میگفت که ایکاش افغانها شخصیت های کشور را در زمان حیات شان هم قدر کنند- این حرف خیلی به جاه است.
هیچ تبعه افغانستان نباید از یاد ببرد که کرزی در زمانی رهبری امور را بدست گرفت که افغانستان از برکت 30 سال جنایات غیر انسانی به ویرانه مبدل گشته ، جنایتکاران کشور را مال شخصی شان ساخته و بیگانگان بخصوص آخوند های جنایتکار ایران و پنجابی های کشور مصنوعی پاکستان را حاکم بر کشور کرده بودند.
کرزی با درایت، حوصله مندی و زیرکی که خاص او است توانست که جنایتکاران را از سگ جنگی دور بدارد و در شرایط خیل مشکل تعادل و توازن را از یک سو با همسایگان ، از طرف دیگر با نیرو های خارجی حاضر در کشور و هم جنایتکاران جنگی که او را در محاصره دارند حفظ کند.
اگر کسی دیگری به جای کرزی میبود در این چنین حال و اوضاع خیلی مشکل یا دیوانه میشد ، یا استعفا میداد و خلای قدرت را به میان میاورد و یا از طرف جنایتکاران جنگی به قتل میرسید.
در هشت سال گذشته از یک سو جنایتکاران جنگی در مقابل هر اقدام او سنگ اندازی کردند ، از طرف دیگر امریکا با سیاست های دو رویه و جنایات بر علیه مردم ملکی برای او هزاران مشکل آفریدند و از طرف هم همسایگان بخصوص پنجابی ها با مسلح کردن نیرو ها ضد دولتی از جمله طالبان کشور را برای او به دوزخ مبدل کردند.
اما نباید فراموش کرد که کرزی تسلیم نشد و هر باری که شرایط برایش آماده گردید به خاطر وطن و مردم اش صدای خویش را بلند کرد.
این کرزی بود که نه سال قبل امریکایی های جنایتکار را هشدار داد که مراکز تروریست ها و جاه های امن آنها در خاک پاکستان است و از آنجا بر علیه مردم و دولت افغانستان فرستاده میشوند.
تا چند سال امریکا به حرف او اهمیت نداد . ولی حالا میبینیم که کرزی راست میگفت و امریکا هر روز با جت های بی پیلوت وزیرستان را بمباران میکند.
این کرزی بود که مانع سم پاشی زمین های زراعتی دهاقین بیچاره افغان گردید.

این کرزی بود که هولبروک و گالبرت را که میخواستند انتخابات افغانستان را به سلیقه خودشان به پایان ببرند به سر جایشان نشاند.
این کرزی بود که تسلیم نشد و با وصف تمام کوشش های امریکا روابط افغان-ایران را بر هم نزد، زیرا او میداند که ایران هرچند از هیج عمل ضد افغانی دریغ نمیکند ولی همسایه است و افغانستان نمیتواند در بیست جبهه بجنگد.
این کرزی است که با کله شخی معقول توانست حرف خود را در مسله محابس خارجی ها و عملیات شبانه به کرسی بنشاند و برای امضای سند ستراتیژیک نظر افغانها را در این اوضاع و احوال نابسامان و جنگی با تدویر لویه جرگه عنعنوی بدست آرد.
این لست طولانی است و اگر از واقعیت چشم پوشی نکنیم کرزی را فقط آندسته افغانها تخریب میکند که یا واقعیت ها را دانسته یا ندانسته در نظر نمیگیرند یا از جملۀ آنانی اند که افتخار شان روز سیاه هشت ثور است و یا مربوط به گروه های جنایتکار و گروه های فروخته شده دیگر هستند.

وسلام




اسم: نعمت الله   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.04.2012

با سلام و ارادت خدمت دست اندرکاران سایت ملی افغان جرمن،

ترجمه های جناب غوث جانباز، چگونه ما به بیماری وایروس A (هجوم به افغانستان) مبتلا میگردیدیم را به دقت خوانده و خواستم از طریق این دریچه ابراز امتنان و سپاس نمائیم.

انسان به حیرت میرود وقتی در این سلسله میخواند تا کدام اندازه اشخاص نوکرمنش و خود فروخته مانند تره کی، امین، ببرک و ... به مقدصات مهین ما پشت پا زدند و هر آنچه داشتیم بر باد فنا دادند.

والسلام


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.04.2012

به همه سلام
قابل توجه محترم عباسی صاحب
مقاله تحت عنوان( ایا متوان طالبان را ناجیان افغانستان ګفت؟
در مقاله همه طالبان دشمنان مردم افغانستان قلمداد شده اند و از صلح و اشتی سخنی به میان نیامده است در حالیکه هر جنګ در عقب خود صلح همرا دارد
در بین طالبان کسانیکه روی بعضی ملحوظات در صف انها قرار ګرفته و یا فریب دشمن را خورده اند باید تفکیک شود که نشده است
در بخشی از مقاله چنین امده است
عوامل همه بدبختیها موجوده و مشکلات امروزه تنیظم های جهادی قلمداد شده در حالیکه این طور نبوده است
مشکلات و جنګهای موجوده ناشی از اعمال نادرست پرچمی ها و خلقی ها بوده و از طرف دیګر محصول تجاوز شوروی وقت نیز می باشد عادلانه نخواهد بود که بار همه ویرانی بدوش ګروپهای که بر ضد قشون سرخ جنګیده اند انداخته شود
هدف من دفاع از تنیظمهای جهادی نبوده و نیست بلکه هدف از حقایق روشن و معلوم است که این وضع امروزی و یا وضع که بعد از سقوط نجیب به میان امده است بوده است که محصول تجاوز بی رحمانه شوروی وقت بوده و اګر کودتا هفت ثور و تجاوز شوروی صورت نمګرفت کار تنیظم های اسلامی تمام شده بود و چیزی در وجود اخوانیها باقی نمانده بود
ایران پاکستان و بیناد ګرایی اسلامی چیزی دیګری است که مربوط به افغانها شده نمی تواندو محصول کار مردمان افغان نبوده است
بعد از ۳۱ سال جنګ که هنوز ادامه دارد و ایران و پاکستان دشمن اشکار در کمین افغانها قرار دارند و دولت کنونی در پهلوی همه خرابی های ان چیزی مثبت نیز داشته است از جمله اسقرار نیروهای ناتو و ایساف و ساختن مکاتب و سرکها و اینک قرارداد ستراتیژیک با امریکا که متوان افغانستان را از تجزیه حفظ کرد از مداخلات و تاخت و تاز ایرانیها و پاکستانیها در اینده نجات داد و از طرف دیګر هستند کسانیکه در دولت موجوده به خیر افغانستان کار می کنند و موجودیت مجرمان جنګی و ګروپ نابکار حاکم در دولت کنونی دلیل ان شده نمی توان که همه کارها خوبی که صورت ګرفته نادیده ګرفت


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 23.04.2012

ژبه له جنته ترملته - نوشته از دوکتور رحمت ربی زیرکیار
دقدر وړ اودپښتو اووطن نومیالی شخصیت محترم داکترزیرکیار ستاسې دا لیکنه او نورې لیکنې په دقت لولم او دوستانو ته يې هم لیږم. الله تعالی دې تاسې ته نور هم په دې لار کې دخدمت قوت درکړي.
ستاسې دالیکنه هم چي خپله ځانګړی فرهنګي، ادبي اومعلوماتي برخې لري به یقین سره دقدر وړ لیکنه ده. دالیکنه در نوربرخو سره سره د مرحوم ملنګ جان اود وطن ستر شخصیت بختیاني صیب کارنامي چې درې هفتي دمخه هم ورسره وغږیدم او دهغوي دلاسلیک سره دپښتونستان په هکله یو کتاب په اختیار کې لرم ماته دقدر وړ معلومات وه..
اما راشو ستاسي دلیکنی وروستی برخې ته:.
زما په پوهه د(قوه الانسان فی عقله ولسانه): دلسان کلمه په عربي کې د ژبې او دژبې به مانا ده. ژبه دیوملت ژبه او ژبه دیوانسان دخولې په داخل کې یوه برخه یعنی دانسان ژبه. زما په پوهه په دې عربي مقولې کې مطلب دلته د انسان دخولې ژبه لکه دافادی وسیله او ژبه لکه لاس، پښه، سترګه او داسې نور دبدن غړو نه مراد دې. داچې تاسې ورنه بل تعبیر کړای دی ممکنه ده خو زما په اند دلته په دې عربي مقوله کې هماغه دانسان داظهار نظروسیله او جسم دی.
دتأکید وړګڼم چې ددې دلیل پرته هم دستاسې د طرحی او تأکیداتو لپاره ډیر دلایل شته چې ریښتین والی يې ثابتوي او واقعا ژبه دیو ملت ژبه دهغه ملت دمختلفو اړخو مظهر او تاریخ دی. هو که نن سبا د پښتو ژبي باندې لازم کار نه کیږي او یا قرباني پښتنو وړکړې او چړچې نور کوي دایو مسلط حقیقت دي او د پښتو او پښتنو په حق کې سترې جفاوی روانی دي، تدابیر نیول کيږي او دا جفا به نوربد پړاوونه په مخ کې هم لري..

همداډول داسې پوښتنه چې لمړی به ژبه راغلي وي که عقل لکه هماغه سوال او پوښتنه ده چې لمړی به هګۍ وي که چرګه؟ داسې سوال راته وارد نه ښکاري. انسان دخپل انکشاف دمعینو مراحلو نه تیر شوی. هوانسان دشادي دنسله نه دی خو ابتدایی انسانان هم دتکامل له وجهې ابتدایی وه ، همیشه يې عقل درلود او معینې افادې یې لرلې چې په تدریجي ډول دا افادې دیوې ژبې په توګه دمعیین تمدني حوزو نه انکشاف وکړې. دتأکیدات ددهغه معلوماتو او منطق پربنا دي چې اوس اوس يې انسانان او بشري ټولنه په اختیار کې لري او دمنطق په اساس يې هم منلای شي.
که چیرې پوښتنه وکړوچې شیطان ولې الله تعالی سره د انسان په خلقت دلیل وايی او استکبار کوي او دالله تعالی امر ته غاړه نه ږدی او الله تعالی ته وایي چې: غواړی داسې یومخلوق خلق کړی چې وینې به تویوي اوفساد به کوي؟
نوپوښتنه پیدا کیږي چې شیطان دانسان دخلقت دمخه دهغو په کړو خبر وه؟ اوآیا ددې مخلوق(انسان) نه دمخه هم داسې مشابه مخلوقات وه چې فساد يې کاوه او وینې یې تویولې؟ نو بیا په کومه ژبه غږیده ؟ دا اوداسی نورې پوښتنې چې احتمالي ځواب ورته ویلای شو او دقیق او یقینی ځواب میندل به ناشونې کاروي. په هر صورت الله مومل او ستاسې دلیکنې نه مو پوره پوره ګټه واخیسته.
دوکتور صلاح الدین سعیدی - لندن ۲۳/۴/۲۰۱۲


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 16.04.2012

در رابط به حملات دیروز در کابل :

1: این حملات یکبار دیگر نشان داد که عملیات شبانه، بمباری های هوایی ، تلاشی خانه های افغانهای بیگناه ، قتل یکی دو طالب در اینجا و آنجای کشور و بلاخره تمام حملات نظامی، بدون نابودی مراکز ، پناهگاه ها، کمپ های تربیوی ، حامیان و تمویل کنندگان تروریزم و ده ها گروه تروریستی از شبکه پنجابی بچه حقانی تا طالبان به اصطلاح افغان و پاکستانی تا لشکر جنگهوی ، لشکر طیبه، القاعده ، گروه های اسلامی ازبکستان و چیچن و غیره هرگز امکان نخواهد داشت.

جامعه بین المللی و سیاستمداران افغان باید بدانند که تا زمانیکه آی اس آی یا سازمان استخبارات نظامی دولت پنجابی های کشور مصنوعی پاکستان به حیث یک سازمان تروریستی اعلان نشود سازمانهای فوق الذکر هیچگاه نابود نخواهند شد.


2: حملات دیروز در کابل هر چند از جهت نفوذ تروریستان به داخل شهر و به مناطق مهم آنT سوالاتی را در زمینه توانایی قوت های افغان در ذهن خلق میکند ولی قوای افغان نشان دادند که میتوانند بدون تکیه بر قوای خارجی عمل کنند و دشمنان را قلع و قمع نمایند که این خود در تقویت مورال و اعتماد به خویش کمک میکند.

3: حملات دیروز نشان داد که اگر دولت مصنوعی پنجابی های پاکستان را هزار ها بار دیگر هم برادر دوگانگی اعلان کنیم فایدۀ نخواهد داشت چون قدرت واقعی در درست نظامیان و آی اس آی است و حکومت ملکی سمبول بیش نیست. در زمینه من قبلاً هم عرض کرده ام ولی مهمترین دلایل که نظامیان نمیخواهند از حمایت گروه های تروریستی و افراطیون اسلامی دست بردارند به قرار ذیل اند:

- تهداب پاکستان بر اساس بنیاد گرایی اسلامی گذاشته شده است. این کشور مصنوعی بدون افراطی گری سازمانداده شده اسلامی و تروریزم دولتی یک لحظه هم نمیتواند وجود داشته باشد.

- پنجابی هااز این رو از مذهب و آنهم ترکیب افراطی آن به حیث یک وسیله برای بقا و برای سیاست خارجی از جمله برای داشتن تاثیر و بی ثبات ساختن افغانستان و هند استفاده میکند.

- تداوم جنگ سی ساله در افغانستان و بر هم زدن ثبات در کشمیر برای قشر حاکم این کشور مصنوعی بزرگترین منابع و منافع مالی برابر میکند که در صورت ختم جنگ پاکستان از لحاط مالی کاملا ً ورشکسته میشود.


در اینجا لازم است عرض کنم که در مبارزه با تروریزم و افراطی گری اسلامی قرار دادن اسامی اشخاصی چون جنرال حمید گل ، اسلم بیگ و دیگر جنرالان متقاعد فوج پنجاب از جمله استخبارات نظامی و گرفتاری شان از قتل بن لادن ، امیر الشیاطین ملا عمر ، الظواهری ، حافظ سعید ، حقانی و غیره مهمتر است. زیرا آنها اند که هرچند حالا به اصطلاح متقاعد شده اند ولی در حقیقت سیاست پردازان پاکستان به شمار میروند و عملا در سازماندهی ده ها سازمان تروریستی که بر ضد هند و افغانستان فعالیت دارند دست دارند. در اینجا شاید سوال شود که تروریستهای که در نیویارک، لندن، مادرید و دیگر کشور ها دست به اعمال تروریستی زده اند چه سودی برای پاکستان میرسانند ؟

بلی در زمینه باید گفت که آن گروه های تروریستی که اهداف و دساتیر پنجابی ها را در هند و افغانستان عملی میکنند مسلما باید به این معتقد شوند که پاکستان و جنرالان متقاعد واقعا به اسلام و داعیه القاعده معتقد اند و از اینرو پنجابی ها به این همکاری متقابل با سازمانهای تروریستی متعهد شده اند. یعنی سازمانهای تروریستی اسلامی اهداف پنجابی ها را در منطقه عملی میکنند و پنجابی ها برای آنها شرایط را برای یگان حمله در این یا آنکشور غربی برابر میسازند.

- کشور مصنوعی پاکستان در جهت تعین هویت خویش با مشکلات بزرگ مواجه است و از همین رو در مناقشه دوامدار با هند کبیر قرار دارد. یگانه راه ختم این مشکل و برای اینکه هویت از بین رفته سند و پنجاب احیا شود همانا دوباره یکجا شدن با هند است که قشر حاکم نظامی با استفاده از جنگ و ترور از این پروسته طبیعی جلوگیری میکند و برای اینکه به اصطلاح خودشان بیلانس قدرت را حفظ کنند از روابط دوستانه و طبیعی دو کشور و دو دوست تاریخی هند و افغانستان میخواهند جلوگیری کنند.

- این را هم باید تذکر داد که قشر حاکمه خوب میداند که در برابر قدرت نظامی- اقتصادی چون هند آنها اصلا هیچ چانس موفقیت در کشمیر ندارند و اینرا هم میدانند که هند به الحاق دوباره پاکستان و بنگلدیش به خاک خویش اصلا هیچ تمایلی ندارد زیرا این به معنی درد سر های بیهوده برای هند خواهد بود. ولی هدف از نظامیان و فامیل های فیودال یا زمیندار پنجابی که تمام شرائین کشور را کنترول میکنند این است تا به بهانه دشمنی با هند قدرت نظامیان و کشور مصنوعی شانرا با همین بهانه ها و در سایه افراطی گری اسلامی و تروریزم دولتی حفظ کنند.

- بعد از تشکیل دولت مستقل بنگلدیش ، موجودیت کشمیر به حیث یک ایالت هند ، رشد نفوس مسلمانان در خود هند ، پنجابی های میدانند که اساس ایجاد کشور پاکستان که اسلام و تیوری دو ملیت هندو و مسلمان بوده است بر هم خورده و دیگر هیچکس به این مسله توجه ندارد. از همین رو نامگذاری راکت های پس لگد دار شانرا به نامهای غزنوی ،غوری و ابدالی برای از دست ندادن کامل هویت مصنوعی شان روی دست گرفته اند.

- نسبت قد علم کردن دوباره افغانستان به حیث پل ارتباطی - اقتصادی آسیای مرکزی و جنوب آسیا و به علت موقعیت استراتیژیک آن که افغانها از آن منفعت های بزرگ مالی بدست خواهند آورد ، پنجابی ها با تلاش های مذبوحانه با استفاده از تروریزم و نوکران شان میخواهند که این منافع به لعنت آباد( اسلام آباد) تعلق بگیرد( سنگ اندازی ها بر سر پروژه گاز ترکمنستان یک مثال برجسته است).

با در نظر داشت مطالب فوق کدام کشور میتواند در صلح و ثبات با چنین یک همسایه غیر طبیعی ، تروریستی ، افراط گرا و تحمیل شده زندگی کند ؟

این اگر هند باشد یا افغانستان؟



اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 14.04.2012

سپردن رسالت، مدیریت و رهبری را به افغان که صاحب و مالک حقیقی این ویرانه است از آرزو های قلبی هر افغان نگران و پریشان احوال دگرگون کشور است. قطع عملیات خود سرانۀ شبانۀ قوای ضربۀ ناتو و سپردن رهبری این عملیات به نیرو های نظامی و امنیتی افغان قدمی دلخواهی در راه افغانی شدن این جریان است. مشروط به این که منزل افغان بیچاره و بیدفاع پناه گاه خودکش خونحوار و یرانگر قرار تگرفته و قوت های نظامی در تعقیب و تطبیق این مسئولیت با دشمنان امنیت و صلح افغانستان بنابر ملحوظات آشکار همکار و یار و یاور نشوند.


اسم: Haleem   محل سکونت: USA    تاریخ: 13.04.2012

Power and hat off to Paikar Pamir.

What a wonderful thought provoking deep deed analyses and fact disclosure of the so called holly man of Mojaddidi clan in the service of others.

Down with self appointed free loaders holly man on the shoulders of Afghans, using religion as a tool !!!


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 11.04.2012

شاغلی حلیم !

انتقال مسولیت عملیات شبانه به حیث یک قدم اول باید قابل قدر و تحسین همۀ ما باشد. الحمدالله قوت های مسلح افغان حالااین توانایی را پیدا کرده است که میتوانند مستقلانه عمل کرده و نتیجتاً همکاری مردم را هم در امر امنیت جلب کنند. باید اینرا هم اضافه کنم که افغانها و قوای مسلح ما تا زمانیکه مداخلات بیشرمانه ، غیر انسانی و غیر اسلامی ایران و دولت پنجابی های پاکستان ادامه داشته باشد ، به کمک دوستان خارجی از جمله ایالات متحده و جامعه بین المللی ضرورت داریم. چون مبارزه بر علیه تروریزم کار یک کشور و یک دولت نه بلکه وظیفه جامعه جهانی است.

با استفاده از فرصت میخواهم سخنان شجاعانه نظاق ریاست امنیت ملی ( رام) در مورد افشای نام شبکه های تلویزیونی وابسته به ایران و دولت پنجابی های پاکستان را قدر کنم.

البته قابل یاد آوردی میدانم که دشمنان افغانستان و اجنت های شان از رسانه ها و سایت انترنیتی دیگر هم بر ضد منافع کشور ما استفاده میکنند که آنها هم باید افشا شوند.

یکی از این سایت های ضد افغانی سایت کابل پرس است که باید به نام سایت آی اس آی و آخوند پرس مسمی شود.

یکعده از دوستان فیس بوکی من نیز در مورد نظر داده اند و من به تایید حرف های شان میخواهم عرض کنم که سایت کابل پرس از طرف شورای هزاره های کویته در بلوچستان اشغالی تمویل و حمایت میشود.

رهبری شورای هزاره های کویته کثیف ترین و غلام ترین اجنت های سازمان استخبارات پنجابی ها یا آی اس آی است که مستقیماً با میر هزار مشهور به میر ادرار (1) مسول این سایت رابطه دارند.

در این سایت یکی دو نفر از اجنت های ایران و استخبارات پنجابی های پاکستان زیر چندین نام یکبار یکبار زیر نام این قوم و یکبار زیر نام قوم دیگر ، اقوام با هم برابر و برادر کشور را با رکیک ترین کلمات توهین میکنند.

سایت های دیگر هم وجود دارند که نسبت سلیقه های قومی و سمتی مسولین آن اجنت های بیگانه زیر نامهای مختلف مسایل قومی و لسانی را دامن میزنند که افغانها باید هوشیار باشند و فریب نوکران و اجنت های بیگانه را نخورند.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.04.2012

قابل توجه همه
کسانیکه در نوشته های خود از یک قوم نام می برند و بسیار زیرکانه مسایل ملی را دام می زنند باید توجه داشت
ما همه افغان ایم و چه بهتر که بنام افغان و افغانستان بنوسیم
از جنګ همه و همه بیزار اند و ضرر ان به همه است
در همچو مسایل باید توجه داشت ما با هم برادر و افغان اییم

و دیګر همچو مسایل به درد نه می خورد،کشورهای همسایه بخصوص ایران و پاکستان در این راستا ناکام مانده اند و دیده می شود که مردم افغانستان پیروز می شوند
انشا الله


اسم: Haleem   محل سکونت: USA    تاریخ: 10.04.2012

I hope that our friend - Peer Mohammad Babur - is aware that US still have a veto power over the release of prisoners .

Forthermore the recent agreement in regard to night raids does not include special forces trained by US non-military agency

Let's give credit when it is due .


اسم: میرزا    محل سکونت: کابل    تاریخ: 09.04.2012

سپاس از بذل توجه شما !

(( نمک پاشیدن بر زخمها )) عنوان مضمونی است که بقلم خواهر گرامی صوفیه عمر نوشته شده ٬ که احساسات پاک و بیشایبهٔ شانرا در خور تمجید دانسته ٬ واستدعایم از خالق منان است تا خواهر ما سعادت هر دو جهان را نصیب شوند. ایشان که منعکس کنندهٔ خواسته های قاطبهٔ مردم مظلوم و محکوم ما میباشند ٬ توضیح بیشتری را گنجایش نمیبینم به استثنای تائید تراوش قلم شان ٬ تنها دعای خواهرم را در خاتمهٔ سخنم شریک میسازم .
از دربار پروردگار عالمیان کمک میخواهیم که این شب ظلمانی و آسمان تاریک وطن را روشن ٬ دشمنان داخلی و خارجی راسیاه روی و انتقام هزاران هزار خون ناحق هموطنان را بازخواستگر اصلی و راستین خداوند (ج) بررسی و بازخواست کند . به امید پیروزی حق ٬ شکست دشمنان داخلی ٬ خارجی و فرعون صفتان .


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 08.04.2012

هموطنان عزیز !

امروز وزارت دفاع افغانستان و قومندان عمومی قوای ناتو در افغانستان جنرال الن معاهدۀ را به امضا رساندند که مطابق آن عملیات شبانه از این بعد تحت قومانده قوای افغان صورت خواهد گرفت.

من در حالیکه این موفقیت را برای تمام افغانهای وطنپرست تبریک میگویم از سیاستمداران و رهبران افغان خواهش میکنم که اگر در تمام موارد با چنین قاطعیت برخورد کنند و از پیشنهادات سازنده و افغانی دیگر رئیس جمهور کرزی از جمله در مورد انتقال مسولیت محابس به جانب افغانی و ختم بمبارد های کورکورانه قوای ناتو بخصوص امریکایی ها ، حمایت کنند ، به موفقیت های بیشتر، مشابه به موفقیت امروزی نایل میشویم.

برای شخص من در کنار ختم عملیات شبانه ، ختم بمباران قرا و قصبات افغانها بخصوص پشتونهای بیگناه از همه بیشتر مهم تر است.

رئیس جمهور کرزی سالها قبل از ناتو خواسته بود تا به جای بمباران کورکورانۀ قرا و قصبات افغانها مراکز تروریستی را در آنسوی سرحد نامنهاد و تحمیلی دیورند نابود کنند.

این یک واقعیت بسیط است که متاسفانه نسبت عدم قاطعیت افغانها، امریکا و ناتو تاکنون در زمینه اقدام قاطع نکرده اند در حالیکه حالا مقامات امریکایی خود اعتراف میکنند که پناهگاه ها ، مراکز تربیوی ، حامیان ، رهبران و تمویل کننده گان تروریزم و تروریستها در آنطرف سرحد دیورند و تحت کنترول نظامیان پنجاب قرار دارند.

پس باید از امریکا سوال شود که آیا بدون نابودی آن مراکز و حامیان و تمویل کننده گان شان نابودی تروریزم با کشتن چند تروریست و یا چند طالب در افغانستان ممکن است ؟

در چند روز اخیر حافظ سعید یکی از کثیف ترین رهبران گروههای تروریستی در پاکستان به لیست سیاه تروریستهای بین المللی اضافه شد. در حالیکه این خبر مورد استقبال افغانها و مردم منطقه از جمله پشتونها و بلوچها در پشتونستان و بلوچستان اشغالی و مردم هند قرار گرفته است ولی در عین حال خبر سوال بر انگیز هم است زیرا حافظ سعید مانند ده ها رهبر دیگر سازمانهای تروریستی چون لشکر جنگوی ، سپاه محمد، گروه حقانی ، طالبان به اصطلاح پاکستانی و افغان ، القاعده و غیره آزادانه در ایالت پنجاب پاکستان زندگی کرده و تحت حمایت کامل نظامیان پاکستان قرار دارند.


اسم: میرزا    محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.04.2012

گرداننگان محترم سلام مجدد تقدیم میکنم !
از نوشتن جواب و رسیدگی فوری بنظریات و خواسته های خوانندگان صفحهٔ تان یک عالم ممنون ٬ متأسفانه مشکل بنده حل نشده ٬ چون اصل مضمون خواهر صوفیه عمر «نمک پاشیدن بر زخمها» که بیقین منعکس کنندهٔ درد ها و مظلومیت های ملت محکوم ما میباشد در لست مضامین منتشره و یا آرشیف مقالات شما بنظر نمیرسد . شخصأ من شاید بتوانم تبصرهٔ خود را مکرر خدمت بفرستم ٬ اما تبصره بدون موجودیت اصل و مبدأ تبصره بگمانم جوابگوی خواستهٔ بینندگان صفحهٔ شما نخواهد بود . امید است اصل مضمون را که کلید نشرش بدست شماست ٫ دوباره زیب صفحهٔ تان بسازید . احترام میرزا
سرشک از رخم پاک کردن چی حاصل
علاجی کن که از دل خون نیاید

محترم میرزا، مضمون میرمن صوفیه عمر دوباره قابل دسترسی می باشد.


اسم: محمد خبير وهابزاده   محل سکونت: بن/ آلمان    تاریخ: 08.04.2012

هوالله
به مسئولين محترم افغان جرمن آنلاين،
بعد از نقديم سلام و احترام موفقيت بيشتر شما را آرزومندم.
ثانيٱ از معلومات و تحليل های وزين شما و نويسندگان تان که منجمله بنده هم از آن مستفيد ميشوم، اظهار امتنان ميکنم. امروز مظمونی را از محترم محقق توانا اکادميسن محمد اعظم سيستانی را مطالعه نمودم که در آن حصه از تاريخ پر افتخارافعانستان که حائز مردانگی، صداقت، با وجود فرازونشيب وطن دوستی را فرموش نميکنند و هم شخصيت هاي وطن دوست قرن گذ شته را معرفی ميکند، خدمتی بزرگی به خصوص به نسل فعلی است که غير از مادونيت، اشغال و وطن فروشی به چيزی ديگری بلد يت کافی ندارند و هم نديده اند .
با احترام
محمد خبير وهابزاده
08/04/12


اسم: افغان جرمن آنلاین    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 07.04.2012

نظر به مشکلات تخیکی یک عده نظرات ارسال شده بعد از تاریخ 31.03.1012 متأسفانه دیگردر دسترس ما قرار ندارند. از شما خواهشمندیم در صورت امکان نظر خویش را برای نشر دوباره بما بفرسید.

با عرض حرمت


اسم: میرزا    محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.04.2012

گردانندگان محترم افغان جرمن آنلا ین السلام و علیکم !
چندی قبل مضمون پر محتوی زیر عنوان «نمک پاشیدن بر زخم ها» که منعکس کنندهٔ احساسات ایمانی ٬ انسانی ٬ ملی و همدردی خواهر محترمه صوفیه بود درین صفحه بدست نشر سپرده شد که چند روز بعد حذف و بعد از چند روز دو باره روی این صفحه ظاهر گردید٬ که درینبار بنده ضمن تبصرهٔ مختصر احساسات نیک خواهر صوفیه را تحسین و تمجید نمودم ٬ وخوشبختانه از طرف شما افتخار نشر یافت ٬ متأسفانه از دو روز به اینطرف ٬ اصل مضمون خواهر صوفیه و تبصرهٔ اینجانب حذف گردیده که علت حذف اصل مضمون و تبصره را از شما گردانندگان محترم تقاضا دارم . احترام


اسم: ص.ص.   محل سکونت: ک.د.    تاریخ: 29.03.2012

این تبصره کوتاه را که در صفحه فیس بوک به دوستان نوشتم به شما مسؤلین سایت افغان جرمن فرستادم ، در ضمن سلام های خود را به عباسی صاحب تقدیم میدارم .

وطنداران مسلمان :
پاکستان درست است که بنام اسلام ساخته شده ، اما مبتکر این کشور قلابی استعمار بریتانیا بوده و است ، من و امثال من که به تاریخ و حوادث منطقه به دقت مطالعه و کنجکاوی کرده ایم ، مانند آفتاب روشن است که کشور پاکستان توسط انګریز ها ساخته شده است ، مردم پنجاب و سند علیه بریتانیا هیچ مبارزه نکرده اند ، انګریز پاکستان را جهت تداوم اهداف استعماری اش ساخت ، خود پاکستانی های آګاه از مسایل واقف اند که جناح یک مزدور و جاسوس بریتانیا بود ، مردم منطقه از نام پدر و پدر کلان جناح و نه از برادران و اولاد جناح جاسوس اعظم اطلاع ندارند .
دوستان آیا انګریز مسمانان را دوست دارد که کشور اسلامی برایشان بسازد ؟ طبق معلومات دقیق و عریان پاکستان همان بخش مستعمره بریتانیای نیم قاره هند است . در غیر آن اګر مسله اسلام مطرح میبود ، ضرور نبود کشور جدید و مصنوعی بنام پاکستان ساخته شود ، حد اقل منطقه پشتونخواه و بلوچستان جز قلمرو طبیعی افغانستان اند که به زور تحت سلطه بریتانیا قرار ګرفتند ، طبیعی است وقتی بریتانیا از منطقه خارج میشد نواحی تحت تسلط بریتانیا باید بطور اتومات دوباره به مادر وطن اصلی به افغانستان تحویل میشد اما انګلیس ها به ناحق با استفاده از ایجنت های خود مانند جناح و سایر جاسوسانش کشور قلابی بنام پاکستان را ساختند .
البته من به تبصره شاهد شفق موافقم ، زیرا مردم ساکن در قلمرو جغرافیایی بنام پاکستان به علت تحت غلامی قرار داشتن طولانی بریتانیا هویت شان نسبت به سایر امت اسلامی تغیر نموده و از بریتانیا بنام ولایت ( به معنی ولی ) یاد میکنند ، لذا تردیدی نیست که متاسفانه ساکنان پاکستان از نعمت مبارزه و مجاهده محروم شده و به بی غیرتی یاد میشوند ، اګر به سخنان مولوی بجلیګر مراجعه کنید وی در خطابه هایش متواتر ساکنین کشور مصنوعی پاکستان را به علت فقدان مبارزه قوم ذلیل و رذیل خطاب کرده است ، بیغیرتی مردم پاکستان را نباید توهین به ملت دانست زیرا در مورد کشور ساخته شده انګلیس اصلآ ملت مطرح نیست ، خلاصه نوشتنی ها زیاد است همیقدر بس است .


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 27.03.2012

برادر محترم فردین فرهمند!
شما آواز ملیون ها هموطن آزاد منش، با همت، عزتمند، با وقار و صاحب غرور ملی را در این اظهار اندیشه بلند کرده اید. قبل از این که یخن یاوه سرایی رهبر تروریستان، مستبدین و آدمکشان و تمدن و آزادی ستیزان را بگیریم، باید سری به گریبان انداخته از خود بپرسیم که مشارالیه چرا این چندمین باریست که به خود حق میدهد تا از یک کشور مستقل که ،تا حال مستعمرۀ ایران نشده، وکالت نموده و خلاف پروتوکول های شناخته شدۀ دیپلوماسی به خود حق مداخلۀ صریح در امور ملکی دیگری میدهد و با سوء استفاده از هر فرصتی بهره برداری سیاسی بیهوده می نماید. اگر احمدی نژاد این سخنان را درتهران و یا قم در حضور آخند های خود بگوید کاری نداریم، برای من وشما وملیون ها هموطن ما دردناک اینست که احمدی نژاد در حضور داشت شخصی به نام حامد کرزی رئیس جمهور افغانستا چنین پا از گلیم فراتر می نهد و جناب رئیس جمهور ما با کمال جبن به آن گوش میدهد. احمدی نژاد در قصر ریاست جمهوری افغانستان با همین بی ملاحظگی سخن راند و تا حال در ده گرد همآیی در موجودیت رئیس جمهور افغانستان بروی هر دلیلی که است چنین حق را به خود می بخشد.

گفتار احمدی نژاد در مورد وطنم به مثابۀ پوست سیری برایم ارزش ندارد ، ولی درد ناک، رنج آور و غیر قابل تحمل سکوت جناب حامد کرزی و فراهم ساختن چنین زمینۀ برای مداخلۀ علنی احمدی نژاد در امور کشور ما است. اگر حامد کرزی برای مخالفت با امریکا جبۀ نوی می سازد نمی دانم.


اسم: همایون غفوری   محل سکونت: کابل    تاریخ: 22.03.2012

جنابان محترمین مدیران افغانجرمن !
سلام علیکم
تشکر ازین که بنده را ممنون احسان خود ساختید و بگفتۀ خود تان تبصرۀ هذیانی و دور از ادب مرا نشر کردید ! جنابان عالیقدر نمیخواهم با شما روی الفاظیکه مرا ملقب به آن کرده اید بحث کنم و یا حتی از خود دفاع کنم . زیرا این سایت شماست هرچه شما بخواهید میتوانید بنویسید و نوشته های بعض مبصرین ( چند تا ایکس )بزنید تا خوانندگان گمان کنند که شما ماشاء الله خیلی ادب دوست و خیلی اخلاق والا دارید و نمیخواهید با نشر سخنان فلان مبصر ذوق ایشان را مخدوش بسازید .
جنابان عالیقدر !
ایکاش تبصرۀ من که متوجه سدید بود بدون ( ایکس ) زدن نشر میکردید تا خوانندگان درک میکردند که من راستی حد ادب را تجاوز کرده ام . و آنگاه خود آنها قضاوت میکردند و شخصیت مرا ارزیابی کرده بین ما و سدید و بین ما و سلیقۀ ادبی و از همه مهمتر بین ما و اخلاقیات افغانجرمن داوری میکردند . من تبصرۀ مذکور را قبل از ارسال بشما ، کاپی نکرده بودم تا اکنون میدانستم و بطور گواهی دباره بشما ارسال میداشتم که روی کدام دلیل آنرا به ( ایکس ) های اتهامی مبدل کرده بودید . اما تا جاییکه بیاد دارم گفته بودم که سدید کافر باز هم سخن کفری نوشته .. اکنون شما یکبار دیگر قضاوت کنید که کجای این سخن دشنام دارد یا ذوق ادبی درآن مراعات نشده تا قابل تبدیل به ( ایکس ) های زیبای شما گشته باشد ؟! این یک حکم شرعی است که مرتکبین این وصف به آن موصوف میگردند . و من باز هم تکرار میکنم که سدید کافر است و میتوانم با ادلۀ شرعی سخنم با ثابت کنم ...
دیگر اینکه شما فرموده اید که من قاتلین انسانها را و گستاخان علیه بشریت را چرا انتقاد نمیکنم که هروقت بالای سدید تاخت و تاز میکنم !
جناب کسی که در جواب من نوشته ! عاقلان گفته اند که هر سخن جای و هر نقطه مکانی دارد ... این بدیهیست که یک مسلمان باید در هر جا از ارزشهای دینش دفاع بکند مگر این لازم نیست که هر دفاع روی افغانجرمن صورت بگیرد . در جاییکه من میخوانم که ارزشهای دینم مورد استهزاء قرار میگیرد در همانجا از دینم دفاع میکنم . و دیگر این که این را هم لازم نمیبینم که هر جرم و اعمال ناشایسته را تعقب کنم و شب و روز پی گستاخان بگردم و سخنان یا اعمال شانرا تقبیح کنم . نه این در وجیبه های یک مسلمان شامل است . اما جاییکه دین اسلام و مقدسات دین اسلام مورد هجوم قرار گرفته باشد وجیبۀ هر مسلمان است که با هر وسیلۀ دست داشته لیکن با تدرج در استعمال وسایل ، از دین خود دفاع کند . که چنین کار را من انجام دادم و تنها این بار نه بلکه همیشه در همین افغانجرمن انجام داده ام و بالتحدید در مقابل همین سدید کافر انجام داده ام . البته یکبار در مقابل یک خواهر افغانی بنام ملیحه نایاب نیز این وجیبه را انجام داده ام مگر با این تفاوت که او را به کفر متهم نکرده ام زیرا کفر نگفته بود . منتها سهوی در تفسیر یک حکم شرعی نموده بود و من اشتباه شانرا اصلاح نموده او را متوجه کرده بودم که این عمل خطیر است .
اینکه شما علمبرداران ادب و مدعین اخلاق میهنی بنده را با الفاظ زیبا یی چون ( دندان نشان دادن ) مخاطب قرار داده هشدار داده اید که منبعد تبصره هایم را نشر نخواهید کرد ... به سمع ادبی تان و به ادراک میهن دوستی و بشردوستی تان برسانم که من توقع نشر تبصرۀ قبلی را نیز نداشتم اما اینکه شما با نشر آن خواستید خوانندگان را نشان بدهید که اینک مدافعین اسلام چنین تبصره ها مینویسند که حتی مجبورا کثافات ایشان را با ( ایکس های فراوان ) پنهان کردیم ... مرا بحیرت انداخت . و توقع میرود که این تبصره را که بنظر من شما را در قفس اتهام قرار داده نشر نخواهید کرد . ولی من پرواه نشر یا عدم نشر این تبصره و همه تبصره هایم را ندارم . اگر هوس تبصره بازی میداشتم به افغانجرمن روی نمی آوردم زیرا که سانسور درآن بخاطر حذف چرندیات نه بلکه برای وارونه نشان دادن چهرۀ تبصره نگار است . هر مبصری که باب دندان اینها نباشد چند تا ( ایکس ) را ضمیمۀ تبصره اش میکنند تا خوانندگان متوجه شوند که این تبصره چقدر چرندیات داشته و نویسنده اش چقدر یاوه گو است و افغانجرمن را خدا خیر بدهد !!!
جنابان محترم !
همه تبصره هایم که در زیر مضامین سدید نوشته شده و یقین کامل دارم که همه اش در همین افغانجرمن نشر شده زیرا سدید یگان متنفسی که دارد همین سایت است و بگفتۀ خود شما که او همکار دایمی افغانجرمن است و باز هم به ادعای شما که او راجع به دین بیشتر از من و بیشتر از ملا ها میداند ...! شما تمام تبصره هایم را ببینید که من روی چه منظور شما را از نشر مضامین وی در حذر داشته ام . شما ببینید که آیا من ( دندان نشان داده ام ) یا نصیحتی که وجیبۀ هر مسلمان است نثار شما کرده ام و گفته ام که نشر کفر مترادف خود کفر است و شما نباید در گناهی که نکرده اید رایگان شریک شوید . سدید کفر میگوید و از دهان شما به سمع مردم میرساند ! آیا این عمل شایستۀ عاقلان است ؟
در اخیر از طول تبصره معذرت میخواهم و اگر تبصره را نشر هم نمیکنید باکی ندارد . هذف من نشر سخنم نیست هدف من این است که شما را از خطر بسا بزرگی هشدار دهم که در روز قیامت منتظر چنین افراد است . چیزی که شما هشدار نامه و تهدید شخصی از جانب من پنداشته اید ، تهدید من نیست . من نه زور دارم نه زر . نه هم از اعمال شما جوابگویی میکنم . نه ولی الامر تان استم که جبرا شما را براه راست بیاورم . من یک بندۀ عاجز خدا ولی ناصح مومنان استم . انسان را به اشتباه وی متوجه میکنم ...
و ما علینا الا البلاغ
خداون مرا و شما را هدایت کند


اسم: اخترمحمد   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 14.03.2012

سلام دوستان وقابل توجه آقای وحیدالله !

طی چهاردهه اخیردرافغانستان آنهای وحشت آفریدند،هزاران روشن ضمیر رابه اراده نظامیګران پاکستانی وآخوندهای ایرانی سربریدند، کابل را به ویرانه مبدل ساختند،تمام هست وبودمارابه یغما بردند، زنان را درخانه های شان زندانی نمودند وآنهاراقمچین زدند که ازاسلام وجهادمقدس میګفتندومردم بیسوادو بیخبرازسیاست مارا به قربانی های بیشمارسوق نمودند۰ آیا جهادتنظیم هاازسوختاندن مکاتب وکشتن معلم وشاګردمکتب اغازنشد آنچنانکه امروز مخالفین مسلح بنام جهادوآزادی وطن مکاتب را میسوزانندودروازه های مکاتب را بروی دختران بسته نموده اندوبه ترورژورنالستان وچیزفهم های وطن ما مصروف اند۰

آقای وحیدالله راست میګویدکه قانون اساسی کنونی قانو اسلامی است زیرا بهانه خوبی برای زن ستیزان وتاریک اندیشان داده است تا زنان را ازمردان جدا نموده وحرف حق وحقیقت را بنام ضداسلامی وغرب پروری خفه نموده وحقیقتګویانی چون عارف امیدرا واداربه ترک وطن نماید وبه دیارغربت پناه ببرد۰ شما وحیدالله که ازیک طرف خودرا غرب ستیز معرفی مینمایید ولی نمیدانید که حاکمان کنونی ازبرکت همین غربی ها بروطن حکومت میکنند ورنه این حاکمان درزمان سلطه طالبان این برادران عقیدتی ربانی ، سیاف ،مسعود، مزاری ، خلیلی ، فهیم ، اسماعیل ،عبدالله ، محقق ،شیرزی ، عطاکجابودندوچګونه حاکم ساخته شدند؟ شما هم به نعل میزنید وهم به میخ ۰ شماخودرا غرب ستیز معرفی میکنیدوازبرکت همین غربی ها درراس ایالات متحده امریکابرمردم خاموش ماحکومت میکنید وازقانون اساسی تحمیل شده برجرګه اضطراری حمایت میکنید که چون شمشیرداموکلس ازآن استفاده مینمایید۰

چندروز قبل وقتی سرکردګان بدنه اصلی حکومت کنونی ( ایتلاف شمال )یعنی عبدالله،احمدضیا مسعود، بسم الله محمدی و۰۰۰ درمحقل سالګرد ترور عبدالرحمن سیدخیلی نګرانی خودرا ازمذاکرات با طالبان وخروج نیروهای خارجی ازافغانستان ابرازداشتندکه ګویا بعدازخروج قوای خارجی به اصطلاح آنها تروریست ها وطالبان قدرت را غضب خواهد کرد۰ این نګرانی نشان میدهد که ایتلاف بدنام شمال زیرچترهمین قوا برمردم افغانستان حکومت میکندوبه چوروچباول دارایی های عامه وکمک های خارجی مصروف است ۰ دراین شکی نیست که با خروج قوای خارجی حکومت کنونی هم باروبستره خودرا بسته خواهد کرد ،طالبان یا نیروی دیګری بقدرت خواهدرسیدزیرا مردم ماازشر و فسادحاکمیت کنونی وانارشی حاکم بروطن بستوه آمده وهرنیروایکه درمقابل حکومت پوشالی قدعلم مینمایدیا نموده است ازآن حمایت میکنند آنچنانکه درزمان حاکمیت ربانی - مسعودازطالبان حمایت نمودند۰ واقعیت های افغانستان نمایانګراین حقیقت تلخ نیزاست که مردم ماطالب را نسبت به حکومت فعلی ترجیح میدهد چون طالب دزدورهزن نیست۰ مردم دیدندومیبینند که حکومت کنونی وایتلاف شمال آنچه میګویدآنرا عملی نمیکندوطالب آنچه میګفت آنرا عملی مینمود۰ملاک قضاوت مردم ما درموردحکومت ها وسازمان ها در عملکردآنهاست وفعالیت های عملی حکومات، سازمانها وچهره های سیاسی را با هم مقایسه مینمایدکه کدام یکی بهتراست۰

مردم ما شناخت ایکه ازطالب وایتلاف شمال دارند درتاریک اندیشی وزن ستیزی ان هیچ شک ندارندوهردوراوسیله دردست اجانب میشماردولی دروجود طالب دزدورهزن را نمی بیند دروجودطالب شخص عمل را میبیند ودروجودایتلاف شمال یک دزد، لفاظ وعوامفریب را مشاهده میکند۰ من بااین نظرآقای وحیدالله موافق هستم که درغرب هم برخی ها به اسلام رومیآورند واین خیال شان که درغرب هم چون افغانستان چنان شرایطی فرا ه خواهدرسیدکه دګراندیشان امکان زندګی نداشته باشد یک خیال پوچ است۰ اما آقای وحیدالله نمیداند که اعمال ضدانسانی وضدبشری تنظیم های جهادی افغانستان وطالبان ،شبکه تروریستی القاعده وسایرنیروهای رادیکال اسلامی اسلام را چنان بدنام نمودندکه برخی ازمسلمانان ازمسلمان بودن خودشرم میکند۰ امروز رسانه های جهانی ازوحشت حاکم درافغانستان ،ازفساد اداره کنونی ،ازتجاوزجنسی بردختران وپسران افغان، ازچوروچپاول دارایی های عامه وکمک های جهانی مینویسند که نمایانګرماهیت اصلی حاکمیت کنونی میباشد حاکمیت ایکه به ساز دیګران میرقصدوحافظ منافع دیګران است ۰ چنین یک حاکمیتی بدردحاکمان قصرسفید وهمسایګان مامیخوردوازهمین روازآن حمایت میکند۰

درپایان سخن اطمنان کامل دارم آنطوریکه روس ها ازافغانستان با سرافګنګی بیرون شدند وحاکمیت دست نشانده آن سقوط نموداشغالګران کنونی هم از افغانستان خواهدرفت وحاکمیت کنونی ایکه ستون فقرات آنرا ایتلاف شروفساد ایتلاف شمال تشکیل میدهدهم فروخواهدریخت وحق به حقدارخواهدرسیدوشرایطی درکشورماحاکم خواهد شد که هزاران دګراندیشی چون عارف امید هم بتوانند درکشورشان یزندګی آرام ادامه دهندودراعماروآبادانی آن بدون ترس وهراس سهم فعال ګیرند ومهمتراینکه ازاسلام واحساسات دینی ،مذهبی وملی مردم سوءاستفاده صورت نګیرد ۰
با احترام


اسم: وحیدالله    محل سکونت: کابل    تاریخ: 13.03.2012

به هیآت مدیره پورتال افغان - جرمن آنلاین !
ازشماخواهشمندم منحیث مسلمانان ازنشرمطالب تخریش کننده وضداسلامی چون مقاله مبتذل عارف امیدجلوګیری نمایید که درآن توهین آشکار به دین مقدس اسلام ، غرب پرستی وبیګانه پروری چون اظهرالشمس هویداست ۰این آزادی بیان نیست بلکه اسلام ستیزی وغرب پرستی است۰

اسلام دین دوستی وبرابری است ۰ اسلام به زن مقام انسانی دادوجامعه عرب را ازخرافات نجات داد۰ با پیروزی اسلام بودکه زن مقام شایسته خودرا درجامعه دریافت۰ آنهاییکه چون عارف امید جامعه مبتذل غرب راکه فحشا وهم جنس بازی ممیزه اصلی آنست نسبت به اسلام ترجیح میدهد و خواستاران است تا قانون اساسی افغانستان که یک قانون اسلامی است تغییریابدبدانند که اسلام با حقانیت ایکه دارد پیوسته ګسترش مییابد ودرغرب هم ریشه میدواند وجهانګیرمیشود۰

روزی فراه خواهدرسید که اسلام ستیزان چون امید که درکشورهای غربی پناه ګرفته اند درآنجا هم جای پای نخواهدداشت وآنوقت از نګارش مقالات ... خویش نادم خواهدبود۰ ګسترش اسلام درغرب موجب آن شده که حتی حاکمان قصرسفیدامریکایی را هم سراسیمه ساخته است که مثال روشن آن منع نمایش یک سریال اسلامی درامریکاست تا مردم امریکا ازمزایای اسلام باخبرنشوند وبدین اسلام رونیاورند۰
ومن الله التوفیق


اسم: سلطان احمد   محل سکونت: هرات باستان    تاریخ: 13.03.2012

محترم عارف امید !
نوشته کوتا ولی پرمعنی شما که نمایانګر وسعت نظر، واقعبینی وجرآت شما دربرابر تیکه داران اسلام وآخوندهای مفتخورایکه وسیله دردست نیروهای استکباری واستثمارګرهستندخواندم وبرشما شادباش میګویم وازنویسندګان ګرامی افغان توقع میرودکه کوتاه بنویسند، ازحاشیه روی بکاهندوتیررا به هدف بزنند نه اینکه ازعوامل وعلل اساسی معضلات وپربلم هاییکه افغانستان باآن مواجه است طفره روند۰ من مقالات آقایون بارز صاحب،کاظمی صاحب ، کابلی صاحب وعباسی صاحب را که در مورداعلامیه شورای علما نګاشته اند نیزمطالعه نمودم ګرچه در آن بسا مسایل ایکه برای خواننده مفیداست دیده میشود ولی نتوانسته اند یا نخواسته اندبه علت اساسی اشاره کنند وخواننده نمیتواند به واقعیت ها پی ببرد که چنین نوشته های بازهم بنفع نیروهای حاکم کنونی کشور واشغالګران امریکایی است۰ درمقالات متذکره اکثراحامد کرزی ویا روحانیون کوبیده شده انداما هیچ اشاره به ایالات متحده امریکا ومتحدان شان نشده که این کرزی بیچاره وسایرجنګسالاران ازبرکت ایالات متحده امریکا بروطن ما حاکم ساخته شده اندوحکومت کنونی آله دست امریکاست وهیچ ګامی را بدون موافقه امریکایی ها برداشته نمیتواندکه صدور اعلامیه متذکره هم خواست امریکایی ها میباشد۰ البته رهبری طالبان هم جزیی ازپروژه مشترک امریکا- انګلیس وعمال منطقوی آن پاکستان - عربستان است که زن ستیزی عنصرمهم سیاست آن میباشد۰ بااحترام فراوان


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.03.2012

آقای محترم جناب غفوری!‏

نوشتۀ احساساتی وپرهیجان شما با وجود لحن تند واندکی غیر مؤدب آن به نشر رسید.خواستیم با این کار خود بشما برسانیم که ‏بجای احساساتی شدن میتوانید از در منطق در آئید وبا اقای سدید همکار این پورتال وارد بحث ومناظره ‏شوید. ما میدانیم که آقای سدید در علوم دینی واردتر بوده وسطح دانش واطلاعات شان در عرصه علوم دینی وانسانی بیشتر ازملاهای متحجراست. شما اگر بهره ای از ‏دانش دینی دارید قبل از این باید به جواب آن ملای می پرداختید که در شهر مزار شریف با یک روایت جعلی تهمت ‏بزرگی به پیغبراسلام زد که انعکاس جهانی داشت، ولی شما در برابر آن ملای اجیر خاموشی اختیار کردید.بجای تهدید این پورتال که مدافع آزادی بیان و پخش اندیشه های مختلف است، برآن ملاها وآخندهای ایرانی ‏که ازطریق تلویزیونهای 24 ساعته سه خلیفۀ اول اسلام را که از نزدیکترین یاران پیغبر بودند مورد هتک حرمت ودشنام های ‏رکیک قرار میدهند، به جواب آنها می پرداختیتد تا ما هم می دانستیم که اینک یک ملای عالم افغان بالاخره پیدا شد که از ‏یاران وصحابه پیغمبر اسلام به دفاع برخاسته است.‏
شما اگر به اسلام وشریعت اسلامی قلباً ایمان دارید می باید بجای تاخت و تاز برآقای سدید واین پورتال، براعمال ناشایسته و غیر انسانی و غیر اسلامی ‏قوماندانان جهادی منجمله تجاوز برکودکان معصوم 5 ،6، 7، 8 ساله وغیره فتوایی صادر میکردید، تا دین ایمانی واسلامی خود را ادا کرده ‏می بودید. شما می باید برضد عملیات انتحاری که باعث مرگ انسانهای بیگناه شامل ‏اطفال وکودکان وزنان وپیرمردان میشوند، صدای اعتراض خود را از طریق صدور فتوایی بلند میکردید و یا از فراز ‏منبری به سخنرانی می پرداختید، ولی نه پرداختیتد،زیرا که شهامت بیان حقیقت را ندارید ومیترسید که طالبان مجازات تان خواهند کرد. شما اگر از ایمان اسلامی بهره مند استید، باید برضد انفجارات درمساجد ومراکز مقدسۀ ‏اسلامی می پرداختیتد که با انفجار هر مسجد وتکیه خانه نه تنها ده های بندۀ خدا به ناحق شهید میشوند، بلکه کتاب مقدس الهی ‏یعنی قران کریم نیز در آتش میسوزد ودودش به آسمانها میرود، ولی شما در برابر این اعمال غیر انسانی شان بی حرکت میمانید ولی بریک رسانۀ ملی ومدافع آزادی بیان می تازید!؟ تصورمیکنید، که با این دندان نشان دادنها این ‏پورتال مشی ملی نشراتی خود را تغییر میدهد ولی باید بدانید که اینکار شدنی نیست! این پورتال وظیفۀ خود میداند تا صدای ‏درگلو خفتۀ میلیونها زن وکودک مظلوم و زجرکشیده افغان را بلند نگه دارد وچون چماقی برفرق نیمچه ملایانی ‏وارد نماید تا از جفنگ گوئی بپرهیزند.‏
این آخرین باری خواهد بود که پورتال به نشر همچو نوشتۀ ها میپردازد، منبعد از این پورتال چرندیات وتهدیداتی از این قبیل به نشر نخواهند رسید . وسلام‏
افغان جرمن آنلاین


اسم: همایون غفوری   محل سکونت: کابل    تاریخ: 10.03.2012

هر باری که مضامین xxxاین xxx را نشر کنید تبصرۀ آتشین من دروازه های تان را دق الباب خواهد کرد و شما را از خطری که در انتظار تان است هشدار خواهد داد . چنانکه بار ها گوش زد کرده ام اینک باز هم تکرار میکنم که نشر xxx با ارتکاب xxx یکسان است . این xxx xxx ( هاشم سدید ) با دهان گشاده بالای ارزشهای اسلامی تاخت و تاز میکند و صراحتأ آیات قرآنی را مود استهزاء قرار میدهد و اسلام را نامگرفته رجعیت مینامد و پیامبر بزرگ اسلام را تمسخر میکند و ذات الهی را مورد محاکمۀ ابلیسی کمونیستی اش قرار میدهد و چنانکه یکبار متذکر شده ام خارج از امکان نیست که گماشتۀ کلیسا باشد ... مگر شما با وجود اینکه در سیاست نشراتی تان این است که مضامین حاوی تمسخر به اقوام و اشخاص بعینه و مذاهب را نشر نمیکنید ... من گواهی میدهم که تا حدود جلوگیری از نشر مضامین حاوی اهانت به اشخاص و هندوازم و مسیحیت یا یهودیت و همچنان اقوام و ملتها ، بلا درنگ متعهد استید . ولی جاییکه تاخت و تاز علیه اسلام باشد نه تنها که نشرش میکنید بلکه با فلاشهای براق تبلیغات هم نثارش میکنید تا هر کسی که صفحه را باز کند خود را ناگزیر به خواندنش بداند ...
مسئولان افغان جرمن
بخدا قسم است که خطر بزرگ متوجه تان است ...
اگر براستی هم دین ستیزی شعار میکنید مردانه وار اعلان کنید و منبعد مضامین دینی بعضی نویسندگان خوشباور را مسترد کنید و برایشان بگویید که وطندار دروازه را اشتباه کرده اید .. و صفحه را مختص به کفریات بسازید و میدان مناقشه را باز کنید تا نویسندگان شما و نویندگان مدافع از ارزشهای اسلامی وارد پیکار شوند و هر کس از داشته های خود دفاع کند .. و اگر دین ستیز نیستید و فقط برای صفحه پر کردن هر مضمون رخیص و نفیس را نشر میکنید ، باز هم این نصیحت دلسوزانۀ بنده را بشنوید که علی الاقل مضامین دارای کفر صریح را نشر نکنید منجمله تمامی مضامین این xxx را هرگز نشر نکنید . به استثنای اینگونه مضامین کفری دیگر هر مضمون را آزادانه نشر کنید و باب انتقاد را آزاد بگذارید تا هر کس رأی خود را ارائه بدارد .


اسم: .زلمی   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 05.03.2012

جناب داکتر صاحب کاظم : سلام بر شما. کامنت من بر اساس نوشته و عنوان مطلب شما که « تهاجم فرهنگی ايران» است ، نگاشته شده است!
جناب کاظم = جناب سيد عبدالله کاظم

در متن کامنت ؛ من از شاعری به اسم محمد کاظم کاظمی نام بردم که جيره خوار اغيار است. تشابه و تقارن اسم ها، ممکن است در جايهای ديگر موجب سوء تفاهم شود، اما در کامنت من هرگز نه!
من از شخص خبيری مثل شما بخاطر اين تقاضا ، دچار حيرت شده ام. احترام .زلمی


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: سانفرانسسکو    تاریخ: 04.03.2012

در نوشته محترم جناب زلمی یک اشتباه صورت گرفته که امید است اصلاح شود. ایشان از شخصی بنام محمد کاظم کاظمی در متن نوشته نام برده اند، درحالیکه در شروع شخص مذکور را »جناب کاظم« خطاب کرده اند و آنهم به ارتباط موضوع «تهاجم فرهنگی ایران» که تصادفاً درعین روز نوشته من به ارتباط مصاحبه آقای فیاض در مورد تهاجم فرهنگی ایران در صفحه تحلیل ها به نشر رسیده است. امیوارم در شروع متن «کاظم» را به «کاظمی» اصلاح فرموده ممنون سازند بااحترام داکتر سید عبدالله کاظم


اسم: زلمی    محل سکونت: Kabul    تاریخ: 04.03.2012

درباره تهاجم فرهنگی ايران و مصاحبه جناب کاظم:
وقتی رييس دولت از احمدی نژاد، بسته ها و خريطه های پول بگيرد و برای توجيه آن بگويد: « رياست جمهوری هم ، خرچ دارد، بايد از ممالک دوست کمک گرفته شود!؟»
معنايش اين است که اکنون ، دولت ما جيره خوار اجانب است ؛ دولت به سفارت های ايران و پاکستان و بقيه، اجازه داده است هر کاری دل شان خواست بکنند!
گرفتن عاشورا و تاسوعا به طرز و اسلوب ايرانی ها، تطبيق کروکولم دانشگاه های ايران در موسسات تحصيلات عالی کشور، سپردن وزارت حساس تحصيلات عالی به گماشته گان ايران ( سرور دانش ، موسوی و شرکاء) همه نتيجه چراغ سبزی است که به دست کرزی صاحب روشن شده است!
شما شخصی را به اسم محمد کاظم کاظمی ، ديده باشيد که علنا و عرفا و رسما در خدمت بيت رهبری ايران « دفتر و تشکيلات خامنه ای رهبر ايران» است؛ مستقيما، بدون ترس و ترديد ، در محافل مديحه خوانی دربار ايران شرکت ميکند و شعر و مديحه ميخواند ؛ همين جاسوس سرشناس، در کابل ، رفت و آمد دارد، و جمعی از فرهنگيان مقيم پايتخت را ، آموزش و ارشاد ميکند! موسسه ای ( ظاهرا فرهنگی ) به نام « در دری» ساخته است و قس عليهذا!
کاظم کاظمی ، توسط لطيف ناظمی ها وواصف باختری ها ، به حيث شاعر پيشتاز و ملی افغانستان ، به جوانان افغانستان معرفی و شناسانده ميشود !
خوب ، وقتی رييس جمهور ، تقسيم اوقات کاری اش را با مشورت ايران و پاکستان، تنظيم ميکند ؛ چه کسی به کاظم کاظمی و ابو طالب مظفری و ... گفته ميتواند ، بالای چشم شان، ابروست !!
تهاجم فرهنگی امروز همسايه گان را نميتوانيم مهار و خنثا کنيم ؛ چرا که همه زمام امور در دست سفارتخانه های ايران و پاکستان است!
کرزی ، چون از ملت بريده است، به هر خس و خاشاک ، دست می اندازد، کشور به اميد خدا ، رها شده ...احترام. زلمی


اسم: صوفیه عمر    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.02.2012

تاریخ چهل سال اخیر کشور به حبس ابد محکوم شد!!

جناب فاروق وردک وزیر معارف ( قاضی افتخاری جنگسالاران )، شرکا و مشاورینش تاریخ چهل سال اخیر کشور را به خاطر آرامش فکری و خوشی اربابان داخلی و خارجی شان به حبس ابد محکوم کردند !!!

مگر سوال درین جاست که با صدور حکم حبس تاریخ، شرم و حوادث خونین را که از ویرانه های کشور، قبرستان های بی پایان، فریاد های آسمان خراش یتیمان، بیوه ها، بی عدالتی ها، نابسامانی ها و غیره و غیره که در هر گوشه و کنار کشور شاهدان عینی و زنده هستند میتوان همه آنها را محکوم و حبس نمود؟ با همچو یک حرکت غیر دیموکراتیک، دور از منطق بشری و ضد معارف شکاکیت هموطنان را در مورد اینکه چطور ایشان به همچو مقام والایی رسیده اند دوباره در اذهان عامه زنده ساختند. جناب وزیر صاحب و مشاوین شان آنقدر از تمدن و شرائط تعلیمی روز که بخش عمده آن کمپیوتر و انترنت است بیگانه هستند که فکر میکنند وقتی سند محکومیت و حبس تاریخ را صادر کردند تاریخ و معلومات از دسترس هموطنان دور نگهداشته میشود و حبس تاریخ - داستان های تقلبی، قهرمانان بیگانه پرست (واهی و خود ساخته)، چاکران اغیار به کمک مدیای نوکر و زرخرید - میتواند حقایق را در اذهان عوض کند !!!! ایشان از توانمندی تکنالوجی امروز کاملاً بیخبر اند و موقعیت شان به حیث وزیر معارف صدمۀ جبران ناپذیری در ساحۀ معارف کشور خواهد گذاشت.

برای اعتلای کشور، در رأس معارف کسی باشد که دید فراخ، صادق به ملک و ملت، مجهز و همگام با دانش روز باشد تا بتواند اولاد وطن را مطابق خواسته های عصر رهنمایی و در دنیای رقابت تکنالوجی همگام سازد نه اینکه مثل وردک صاحب در واهیات زندگی و از دید محدود خود و شرکایش معارف افغانستان را به قهقرا ببرند. جناب وردک صاحب نمیتوانند خدمتگار خوبی به مردم افغانستان باشند دلایل آنقدر زیاد است که اگر همه را بسیار مختصر هم بنویسم صفحات نهایت زیادی را در بر میگیرد. ایشان بر علاوۀ کارروایی های فوق الذکر به مرض خود بینی هم مصاب شده اند و شاید هم عدم معلومات شان از تاریخ بوده باشد که میخواهند اسم لیسۀ بی بی مهرو را به نام لیسۀ عبدالقیوم وردک عوض کنند که این خود بیانگر و نمونۀ معلومات محدود شان است که نتوانسته اند خدما ت بی بی مهرو و عبدالقیوم وردک را ارزیابی تاریخی نمایند. من درین جا پیشنهادی به جناب وزیر صاحب ( قاضی افتخاری آدمخوران جنگی) دارم و آن این است که : برای آنکه معارف افغانستان بیشتر ازین صدمه نبیند و همچنان زندگی مرفۀ شان که محصول خون ملیون ها شهید گمنام وطن است دوام همیشگی نماید ایشان متقاعد شوند و نام نامی قلعۀ بست را به قلعۀ فارو ق وردک عوض و از عواید توریزم آن انشاءالله زندگی فوق العاده مرفه برای خود شان، نواسه ها، کواسه ها و شرکای شان. . . مساعد میشود. به امید روز آزادی افغانستان از شر آدمخوران سیاسی. همچنان خواهر با دانش و پر معلومات ما ملال جان نظام به طور مکمل و مفصل درین مورد روشنی انداخته اند که در ویب سایت وزین و ملی گرای افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده و ضم این ایمیل جهت مزید معلومات خدمت شما وطن دوستان تقدیم است.

با عرض حرمت


اسم: سالم سلامت   محل سکونت: نیویارک ، امریکا     تاریخ: 27.02.2012

آقای محترم قیام محمودیار!
در نوشتۀ مختصر قبلی در دیدگاه ها موقفم را صریح بیان کردم و به احترام مشورۀ برادری، عبدالمجید سالم، که شما اشتباهٌ فکر می کنید من هستم، من بطور یک حانبه بنابر بسی ملحوظات به این مباحثه خاتمه بخشیدم.
من دو حالت را در شما تشخیص می نمایم، یکی شدت عقده مندی و دیگری اوج خود خواهی که شما را اجازه نمی دهد که بی مفهوم بودن مشاجرۀ تان را بپذیرید.
اگر انسان خوش طالع بوده وقت کافی برای ادامۀ این افسانۀ " سرمگسک" دارید متأسفانه من از این نعمت برخوردار نیستم و مصروفیت های بیشماری در زندگی دارم.
لذا خموشی را مصلحت دانسته، حق صلب آزادی شما را در تداوم این بحث به خود نمی دهم. مؤفق باشید.
سالم سلامت


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 27.02.2012

دانشمند گرانقدر جناب دوست محمد از بدخشان باستان

یادداشت دوستانۀ جناب شما را در دریچۀ دیدگاه های افغان جرمن آنلاین خواندم. و از توجه دانشمندانۀ شما شکرگذارم.
شادم که شما نوشته های این ناچیز را مطالعه می فرمائید و این سبب تشویق من است. امید وارم در آینده نیز در این راستا خدماتی را برای وطن و وطنداران عزیزم انجام داده بتوانم.
در مورد وجود اشتباهات تایپی در بخش شانزدهم « سید جمال الدین افغان» شما کاملاً حق بجانب می باشید. و جهان تشکر که این دوستدار را متوجه ساختید. من دوباره آنرا مرور کردم و تا توان داشتم اشتباهات موجود را اصلاح و از برکت پورتال افغان جرمن آنلاین دوباره آنلاین ساختم و در صورتیکه دروازه های این پورتال به رویم باز باشد بقیه بخش های آنرا هم تقدیم شما و خوانندگان خواهم نمود.
ولی باز هم از شما دانشمند گرامی التجا میکنم اگر باز هم اشتباهی در آن ملاحظه فرمودید آنرا در ورشن وورد ایکه خدمت می فرستم اصلاح فرموده بر من منت گذارده و دوباره به ایمیل شخصی من که در پیشانی ایمیل من ذکر شده فرستاده، بیشتر بر امتنان من بیفزائید.
در مورد این نوشته های استاد صلاح الدین سلجوقی عرض کنم که این چکیده های گرانبها را موقع گرامیداشت از یکصدمین ساگرد رسیدن سید افغانی به مصر که در آن کشور برگذار شده بود، نوشته بودند. و این گل مُهره های ادبی و فلسفی در کتابی بنام (رساله ها و مقالات در بارۀ سید جمال الدین افغانی) در سال 1355 شمسی (1976 میلادی) در کابل از طرف ( بیهقی کتاب خپرولو مؤسسه) به اهتمام مرحوم (حبیب الرحمن جدیر) تدوین و به تعداد قلیلی چاپ شده بود که اکنون بکلی نایاب گردیده است و من خواستم متون آن کتاب را با خلاصه ساختن و یک سلسله اصلاحات تایپی موجود به اثر وسیلۀ انترنت این پدیدۀ قرن دوباره به خاطر تاریخ بسپارم
ورشن وورد را در ایمیل جناب شما ارسال کردم.
شما زنده باشید.
با احترام


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.02.2012

د دوکتور محمد اکبر یوسفي دپام وړ :
تاسو محترم لیکـﺊ !

« د ښاغلي رحمن غوربندي د اعتراضونو په باب»
که ستاسو پام شوی وي دا زما نظر وو نه اعتراض. ځکه چی زه د نظر او اعتراض تر منځ لوی توپیر وینم. هغه توپیر مې ستاسو په لیکنه کی ولید او خپل نظر مې وړاندې کړ.

دویم دا چی زه نه تاسو او نه هم ښاغلی جهانی له نېږدی پیژنم ، یوازی دواړه ښاغلي د لیکنو له مخې پیژنم . هر سړی اخلاقی - ټولنېز حق لري چی خپل نظر وړاندې کړي ما هم د همدغه حق له مخی خپل نیمگړی او ځانگړی نظر څرګند کړ.

زما نظر یوازی د جهانی صاحب د نظریاتو په منلو یا غندلو پورې نه رالنډېږي که د جهانی صاحب یا ستاسو په شان نور ملي شخصیتونه د افغانستان د ملي ګټو په ننگې او بیان کې سر راپورته کوي نو د ستایلو تر څنگ ېې دا حق لرو چې مخې ته ېې خپله نظریه ووایو.
آیا د افغان جرمن آنلاین پورتال چی تاسو یې غړیتوب هم لرﺉ کوم وکالت لري چی د افغانستان د ټولو قومونو د گډو ګتو خپرونکی بنسټ نه وي او یا داسې لاسوند وړاندې کولای شـﺊ چې یوازې د یوه قوم په ننگ ېې کار کړی وي.؟ دا د پورتال اخلاقی دنده ده چې د افغانستان د ټولو وروڼو قومونو گډې گټې د ملي یووالي تر شعار لاندې خوندي وساتي.
که تاسو نن په جهانی پسی، سبا ېې په یوه بل ملی لیکوال ،شاعر، ادیب پسی راواخلی دا به ددغه زړور پورتال ناپیلتوب تر پوښتنې لاندې را نه ولی؟

د« ص مربع » او یا « ص په طاقت دوه » جملې څخه پوه شوم چی تاسو خپل دوکتورا په ریاضي کې اخیستې او خبر یم چې تاسو تل په ډیر اعلی نمرو کامیاب شوی یاست، که زه اوس خدای مه کړه ، خدای مکړه ولیکم او تاسو چې په ریاضی پوهیږﺉ نو ستاسو یی په ادبیاتو څه ، حال دا چې مخکېنۍ د خدای مکړه اصطلاح دغه جمله بیخي نسکوري؛ که موپام شوی وي جهانی صاحب خدای ناخواسته لیکلي. داسی ډیر خلک شته چی خدای استعداد ورکړی، لیکنی هم کوی لکه د افغان جرمن پورتال مشردیپلوم انجنیرقیس کبیر محترم انجنیر عطایی محترم انجنیرمعروفي او نور. که ستاسو پام وي جهانی صاحب هم ویلي خدا ناخواسته ؛ تاسو محترم لیکـﺊ :«لکه څنګه چه می محترم پیرمحمد بابر په لیک کښی ځواب ورکړی، « پرابلم » دا ندی، چه زه د چا شخصیت او اجتماعی مقام ته ضرر ورسوم ».

پدی هکله باید ووایم که ریښتا داسې وای نو دومره لیکنوته اړتیا هم نه لیدل کیدله تاسو کولای شول خپل نظریات په یو ایمیل کی نوموړی ته واستوﺉ نه دا چې د انترنت له لاری ټول عالم پرې خبر کړﺉ.
جهاني وايي :
«... اوس حاضر خو څه باندې لس کاله کیږي چې د څه باندې څلویښتو هیوادونو عسکر په افغانستان کې یوې خواته جنګی عملیات او بمباری کوي . . .»

آیا دا امکان لري چه لوستونکي دې ورڅخه د خارجی قواو پر ضد د قیام د را پارولو مفهوم واخلي؟»

محترم ښاغلی دوکتور محمد اکبر یوسفي صاحب! که ستاسو پام کورنیو او باندنیو ،دوستو او دښمنو مطبوعاتو ته شوی وي نو دغسی جملی پکښی زښتی ډیرې او له خرته وتلي دي. که موږ او تاسو پام ورته وکړو خلک د بهرنیو عسکرو اعمالواو د هغوی پرله پسی تیروتنو قهر ته راپارولي دي. د بېلگې په توگه دقران کریم سوزول، د مړو طالبانو د اجسادو په سر بولې کول، د مړو طلبانو د اجسادو سوځول ، د فوټبال د توپ پر مخ د سعودی بیرغ چاپول ،د شپی له پلوه د خلکو پر کورونو چاپه وهل او دهغوی د کورنیو د ښځینه غړو تلاشی کول، په وچ زور د ولس په مقدراتو د شمالي تلوالې تپل،د اداری فساد دودول ، د نیشه يي توکو د کرلو وده او ترافیک هغه عوامل دي چې خلک راوپاروي نه د جهانی صاحب شعر یا لیکنی.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 25.02.2012

به ارتباط با چند خبر ، پیام و مطلب نشر شده در این سایت وزین باز هم میخواهم نکات ذیل را احترامانه به عرض برسانم:

1: از شاغلی نهایت محترم دوکتور صاحب محمد اکبر یوسفی معذرت میخواهم. منظور من به هیچوجه بی احترامی نبود بلکه مطالعه مقالات و پیام های چند روز اخیر بخصوص مقالات شاغلو سالم سلامت و قیام محمود و پیام دوستانۀ محترم عبدالمجید سالم عنوانی شان مرا به این فکر انداخت که خدای ناکرده دانشمدان چون ایشان مبادا به جای تحلیل و ارزیابی مسایل مهم و حیاتی کشور و مردم ما مصروف انتقاد از یکدیگر شوند. اما دو پیام اخیر ایشان میرساند که انتقادات شان سازنده و مثبت بوده و در راستای شناخت قبلی با محترم جهانی صورت گرفته است.

2: حوادث چند روز گذشته در رابط با بی حرمتی به قرآن عظیم الشان در بگرام و مشاهده مصاحبه ژورنالیست افغان الاصل آسترالیایی یلدا حکیم با شاغلی کرزی یکبار دیگر به پیشگویی ها و نقط نظرات رئیس جمهور کشور ما صحه میگذارد که عدم توجه امریکایی ها به درخواست های پیهم جانب افغانی در رابطه با ختم عملیات خود سرانۀ شبانه و بمباری محلات ملکی ، عدم توجه به عنعنات و رسوم مردم ما و بلاخره عدم توجه به ریشه هاو مراکز تروریزم در خارج از سرحدات افغانستان نکات برجستۀ آنها به شمار رفته نتیجتاً باعث طولانی شدن مشکل افغانستان و مبارزه بر علیه تروریزم گردیده اند.

در این زمینه لازم است یکبار دیگر به آنچه شاغلی کرزی از سالها بدینسو میگوید تاکید کرد:
ختم عملیات شبانه و بمباری های خودسرانه . تروریزم در قرا و قصبات افغانها نه بلکه در آنسوی سرحدات و تحت نظر و کنترول کامل نظامیان پنجابی پاکستان قرار دارد و تازمانیکه کمپ ها ، پناهگاه ها، مراکز تربیوی و حامیان تروریزم در پاکستان نابود نشوند مبارزه بر علیه تروریزم هیچگاه موفق نخواهد بود.

انتقال مسولیت محبس بگرام و تمام محابس دیگر تحت نیرو های خارجی به جانب افغانی. هیچ افغان وطنپرست نمیتواند قبول کند که در داخل کشور و با گذشت ده سال هنوز هم افغانها بدون هیچگونه نظر و کنترول دولت افغانستان از جانب نیرو های خارجی توقیف و در محابس تحت نظر آنها بدون محمکه و بدون داشتن وکیل قانونی نگهداشته میشوند.

بلاخره ما باید به توجۀ مسولین نظامی کشور برسانیم که تعداد قربانیان چند روز اخیر تظاهرات نشان میدهد که متاسفانه پولیس افغان از ابتدایی ترین وسایل که در تقلیل قربانیان تظاهرات و شورش ها نقش بسزای میتوانند بازی کنند محروم اند. پولیس ما باید با گلوله ها یا مرمی های رابری و گاز اشک آور مجهز شوند. اگر در چند روز اخیر پولیس از این دو وسیله استفاده میکرد من متیقن هستم که تعداد کشته شده ها و زخمیان نهایت کمتر از رقم فعلی میبود.

وسلام



اسم: Dost mohammad    محل سکونت: Badakhshan    تاریخ: 24.02.2012

دانشمند محترم استاد ولی احمد نوری !

من از جمله کسانی هستم که نبشته های عالمانه شما را حتما در افغان جرمن آنلاین مطالعه می کنم. بخش شانزدهم مقاله ء شما در مورد سید افغان متاسفانه اشتباهات تایپی فراوانی دارد، شاید شما وقت نداشتید تا مقالهء تان را مرور دوباره نمایید. مثلا شیخ شهاب الدین سهروردی یک جیز نوشته شده است و ملاصدرا چیز دیگری.چون این مقاله شما بسیار مهم است ، آرزومندم ان رامطالعه مجدد فرموده ،اشتباهات تایپی آن را اصلاح فرمایید تا استفاده بیشتر صورت گیرد. همچنان آرزومندم اگر تذکر دهید که این اثر علامه سلجوقی چه نام دارد ، چند صفحه است ، در کدام سال و در کجا به نشر رسیده است؟
از اینکه شما همیش مشاهیر وطن را به صورت شیوا و دلپذیر به هموطنان معرفی می نمایید، از شما سپاسگزار هستم.
با احترام فراوان


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.02.2012

د ښاغلی رحمن غوربندی د اعتراضونو په باب!

لمړی تر ټولو زما آرزو دا وه چه لیکوال خپله زما د نظر او « برداشت » ځواب راکړی وای. اصولاْ زه ضرورت نلرم چه د « مدافع وکیل » سؤال ته ځواب ورکړم، تر څو چه د « نمایندګی » سند و نلری. زه چه خپل نظر د کوم مفهوم په اړوند ویل غواړم، نو هیڅکله دا فکر نه کوم، چه چا به دا مطلب هم ویلی وی او د څه مقام خاوند دی. ما په خپل لمړی لیک کښی، ځینی « اشاری » کړی وی. البته د تفصیل توان می درلود. لیکن د محترم پیرمحمد بابر، الیاس نام، د « ص مربع » او یا « ص په طاقت د دوه » او ستاسی هدایات او رهنمودونه، زه متعجب کړم. لکه څنګه چه می محترم پیرمحمد بابر په لیک کښی ځواب ورکړی، « پرابلم » دا ندی، چه زه د چا شخصیت او اجتماعی مقام ته ضرر ورسوم.

تاسی په خپل توضیحاتو « کښی » نوی کلمی ذکر کړی وی او ویلی واست چه : « . . . د یوسفی صاحب مثالونه ډیر په زړه پوری دی خو د مقالی آړوند ندی.». اوس ما مجبوروی، چه دا « شف شف شفتالو سی ». ستاسی مؤکل یو ځای کښی د « پینځه زره کلن خوبونه » تر سرلیک لاندی هم لیکلی یا د منابعو څخه نقل کړی « تاریخ د قهرمانانو او اتلانو داستان دی او له سکندره، تر چنګیزه، فرنګ او روس پوري چی هر څوک دې خاوري ته راغلي دي موږ یی غبرګي سترګي ړندې کړي او په ماتو لیچو مو له خپلي خاوري څخه ایستلي دي.» بیا په بل ځای کښی داسی وایی : «. . . اوس حاضر خو څه باندي لس کاله کیږی چی د څه باندي څلویښتو هیوادونو عسکر په افغانستان کی یوې خواته جنګی عملیات او بمباری کوي . . .» آیا دا امکان نلری چه لوستونکی ددی څخه د خارجی قواو پر ضد د قیام د را پاررلو مفهوم ځینی واخلی؟ او که ونکړی، نو به « پیغور » ورته په نصیب کیږی. دا ځکه چه دا نسل د تاریخ د افتخاراتو د تکرار غیرت نلری. او بیا دا ښکلی جمله هم وایی: « . . . خدای ناخواسته، دا نه وي چی موږ د خپلو پینځه زره کلنو افتخاراتو په نتیجه کی اوس نه د جنګ مړونه یو، نه د سولي راوستلو حوصله لرو، نه د خپل وطن د آبادولو چل راځي او نه د خپلو عسکرو او پولیسود روزلو توان او کمال لرو. . . ». دلته زه د خپل مثالونو د بیانولو مناسب ځای وینم. یعنی که خلګ د دغو قواو پر ضد قیام ونکړی، حتماْ « بی غیرته » ندی. شرایط ټاکوونکی دی. دا زما نظر دی. تاسی حق لری چه رد کړی، اما دا ددی سره هم ارتباط نلری، چه ما پخوا هم ستا سو د مؤکل د مقالو په باب څه ویلی وی. دا د پشتون او غیر پښتون سره ارتباط نلری. اوس په همدی ډول « ص مربع» هم هڅه کړی چه د خپل « د صلیبی ضد مفکورو» په چوکاټ کښی پر ما تور ولګوی چه تاسی یی نشروی، مګر زه ورته بیه نه ایږدم.
په درناوی
دوکتور محمد اکبر یوسفی


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.02.2012

افغان جرمن پورتال محترم غړی یوسفی صاحب دپاملرنی وړ!
ما دښاغلی جهانی صاحب مقاله« پنځه زره کلن خوبونه» ولوستله او ورپسی می د ښاغلی محترم یوسفی صاحب نظر هم ولوست څرنګه چی دا دواړه لیکوالان ملی خلک دی ، د دوی آرزو او هدف خلکو ته خدمت دی،دواړه په ټولو افغانانو(پښتانه،تاجک،هزاره،ازبک او......نور مین دی) نو نه ښایی چی یوسفی صاحب د جهانی صاحب په هکله داسی څه ولیکی. البته هر لیکوال دا حق لری چی یو مضمون ،شعر،ادبی ټوته کره کړی خو دا کره کول باید چی جوړونکی وی. دما د نظره دغه لید لوری شاید کوم بل هدف دپاره وی نه نقد او کره کول د یوسفی صاحب مثالونه ډیر په زړه پوری دی خو د مقالی آړوند ندی. زما به اند چی دا مقاله کوم بل شی غواړی تجزیه او تحلیل کړی نه دجهانی صاحب لیکنه، ځکه ما د جهانی صاحب په مقاله کی هسی شی ونه لید دیوسفی صاحب دمقالی په تفسیر او تشریح وی.
البته دا دمحترم جهانی صاحب لمړنی مقاله نده چی د یوسفی صاحب له خوا محکومیږی پخوا هم ما داسی مقالی لیدلی دی چی دیوسفی صاحب له خوا منفی څیړل شوی دی.

یوسفی صاحب لیکی:(خو کله چه می د دوی لمړنی«پراګراف»ولوست،د دوی دامتن ماته د بی میلی احساس را وپاراول) نو کله چی سړی د یو مضون په هکله بی میلی ولری څرنګه کولای شی هغه نقد کړی. ؟
د جهانی صاحب مثال د غلجیو او درانیو په هکله پدی دواړو مقالوکی ښه څرګندیږ چی یو پښتون بل څرنګه نقد کوی نورو مثالونوته یی ځای نشته
په ډیر درنښت
رحمن غوربندی


اسم: ص . ص .   محل سکونت: ک . د .    تاریخ: 23.02.2012

سره له دی چه د لیکلو او تبصرو څخه تر ډیره حده کوښښ کوم ډډه وکړم خو لیکنی او تبصری لولم په خاصه توګه د پیاوړو لیکوالانو لکه جهانی صاحب .
د دوکتور محمد اکبر یوسفی نوم راته اشنا دی خو یواځی می د هغه وروستی لیکنه د محترم جهانی د لیکنی په هکله ولوسته ، څرنګه چه یوسفی لیکلی چه هر څوک حق لری چه نظر وړاندی کړی او دایی هم زیاته کړی چه په اروپا کی د څلویښت کاله اوسیدو له برکته اغیزمن شوی او د نظر آزادی په ارزښت سمبال دی .
د پورتنی کرښو په نظر کی نیولو سره زه هم ځان ته حق ورکوم چه د نظر د آزادی پر بنسټ ولیکم چه د ښاغلی دوکتور یوسفی وروستی لیکنه راته ډیره کمزوری ښکاری ځکه پرته له دی چه د تروریسم عوامل وڅیړی او یا واقعی تروریستان تعریف کړی د غربی ښکیلاګرانو د عینکو څخه یی ترور ته کتلی او په غیر مستقیم ډول یی د غربی جنګی داړه مارانو ملاتړ کړی دی .


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.02.2012

بجواب محترم پیرمحمد بابر!

من ممکن شما را ندیده باشم، ولی حرف و انتقاد شما از هیچ انسان دیگر آشنای قبلی کمتر ارزش ندارد. اولاً تشکر میکنم که شما نوشته هایم را میخوانید. تا حال در زندگی ام، از نوشته هایم کدام سود مادی نبرده ام و برای شهرت هم نمی نویسم. نویسنده نسیتم ، تحصیلات عالی دارم. بنابر خواهش بعضی دوستان همکاری را با پورتال افغان جرمن آنلاین آغاز نمودم.
قبل از آنکه من بجواب سوال مطروحۀ اخیر شما بنویسم، شما در بارۀ من از روی عقل و خرد مقروض توضیح شناخته می شوید. شما سال گذشته فکر میکنم دو بار، نام مرا گرفته، بدون توضیح جملاتی نوشتید که نه به سؤال می ماند و نه به توضیح. یکبار من در مورد کلمات « منگول » و « مغول » و فرق آن به خوانندگان محترم، چیزی نوشته بودم. شما اگر بیاد داشته باشید، در دلیل رد تان، نام کشور « منگولیا » را که ممکن کدام ترجمان ایرانی، افغان و یا تاجیکی « مغلستان؟ »، ترجمه کرده بوده باشد با بسیار غرور یاد کردید، در مخالفت با نوشتۀ من، با ذکر نامم نوشتید. « تایتل » اکادمیک ام را فکر میکنم مانند امروز ننوشته بودید، ممکن است در چنین موضوعات هم پرابلم داشته بوده باشید. بیم از آن می رود که ممکن افتخارهم به غلط فهمی آنفرصت خود را تا اکنون حفظ نموده باشید. بار دوم، وقتی من نظر خود را در بارۀ مسدود ساختن یک « دریچۀ نظرخواهی »، بقسم پیشنهاد نوشتم. شما یگانه کسی بودید که فوراً اعتراض کردید که چرا این پیشنهاد را ارایه کرده ام، گوئی حق نداشته بوده باشم. در حالیکه بعد از آن یک هموطن دیگر همان پیشنهاد مرا تکرار نمود و بر اساس پیشنهاد او « دریچه » مسدود شد. حال از شما صمیمانه می پرسم که شما با من چه پرابلم دارید؟ آیا شما وکیل مدافع آقای جهانی هستید؟ نظر سابق ام در بارۀ موضوعات تا امروز تغییر نیافته است. در حالیکه شعوری میدانم که در برابر سؤال شما هیچ مجبوریت جواب و توضیح ندارم، اگر شما خود را مدعی العموم میدانید، اولاً شما برایم کدام امریۀ قانونی نشان نداده اید.
لیکن فقط به احترام خوانندگان محترم و هم اینکه شما چقدر علاقمند به موضوعات شخصی باشید، نه علمی، برای خوانندگان محترم چنین بیان میدارم: احترامانه بعرض میرسانم که من خیلی کم انسانهایی را از صف هموطنانم می شناسم که از روی اعتماد و احساس بدان اندازه به آنها نزدیک باشم، مثلیکه با محترم عبدالباری جهانی قرار دارم. از نگاه فکری نه تنها اشعارش را عالی دانسته ام، بلکه هر دوی ما، دوستانی داریم که یکدیگر را از بیش از40 سال می شناسیم

اگر من در کدام اصطلاح شعر ایشان و یا در برداشت از کدام مفهوم علمی یا « ترمینولوژی » نظر داده ام که با این و یا آن مفهوم مضر دانسته ام و ارتباط را خوب ندانسته ام، ناشی از آزاد فکر کردنم است، که در بیش از چهل سال زندگی و آشنایی با جامعۀ اروپا ممکن بر من اثر وارد نموده باشد. انتقاد از کدام نظر و مفهوم را من با شخصیت فرد گوینده ارتباط نمیدهم و ارتباط هم ندارد. در اظهار نظر بین دوستان آشنا و غیر آشنا فرق قایل نیستم، در صورتیکه قادر باشم تا به موضوع اظهاری بنمایم. ضرب المثل پشتو را همیشه به یاد دارم که میگویند: « دوست دی ژړوی، دښمن دی خندوی». ممکن است بعضی از موضوعات مورد علاقۀ ما، وجوه مشترک داشته باشند. اگر من نظر دیگری داشته باشم، باید انسان های متمدن اینرا یک امر عادی و حتی ضروری بدانند. ممکن است انسان از تبادل نظرات از همدیگر چیزی نو بیاموزد. من کدام هدف خورد ساختن کسی را ندارم و در کدام مسابقۀ سیاسی هم شامل نیستم. بسطح اجتماع قبیلوی فکر نمیکنم، در کدام اتحاد و همبستگی قبیلوی و نژادی هم تعهد شمول نداده ام. من افغان هستم. این هویت را بر اساس قوانین اساسی کشور، بخود مستحق میدانم. افتخار دارم که در صف همه اتباع کشور، اعم از پشتون، تاجیک، ازبک، هزاره، نورستانی، بلوچ و غیره دارای همین هویت واحد هستم. شما بیوگرافی ام را اگر فرصت داشتید، مطالعه کنید. تا حدی که توان داشته ام، در رشته های مختلف تحصیل علمی را به پایان رسانیده ام.
بار دیگر از دوستی و صمیمیت خود با جناب عبدالباری جان جهانی یاد آور می گردم، او را شاعر محبوب و با استعداد می دانم، ولی خودم شاعر نیستم. با وجود آنهم فرهنگ دوست هستم.
احترامات و سلام های مکرر.
دوکتور محمد اکبر یوسفی


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 22.02.2012

به اجازۀ تیم نشراتی افغان جرمن انلاین میخواهم در مورد مطالب و اخبار نشر شده در این سایت وزین نکات ذیل را به حیث حرف های دل خود بطور مختصر احترامانه بعرض برسانم:

1: از همه وطنپرستان صدیق کشور خواهش میکنم که از موضع رئیس جمهور افغانستان شاغلی کرزی در مورد ختم عملیات شبانه و بمباری های خودسرانه قوای ناتو، حاکمیت افغانها بر زندان بگرام و توجه جامعۀ بین المللی بر مراکز تروریستی، پایگاه های امن، مراکز تربیوی و حامیان تروریستان در پاکستان که تحت نظر و کنترول کامل استخبارات و فوج پنجاب قرار دارند، دفاع کنند.

رئیس جمهور ما از ده سال بدینسو داد میزند که به لحاظ خدا افغانهای بیگناه، قریه و کاشانۀ شانرا بمبارد نکنید زیرا تروریست ها در قرا و قصبات افغانها نه بلکه در مراکز امن شان در آنسوی سرحد تحمیلی دیورند قرار دارند و اگر امریکا و ناتو واقعاً برای مبارزه بر علیه تروریزم به افغانستان آمده اند پس باید بدانند که بدون نابودی کمپ ها و حامیان تروریستان در پاکستان نمیتوانند به این امر نایل آیند.

شاغلی کرزی در مسافرت اخیر شان به پاکستان صریحاً و بصورت نهایت جدی خطاب به پنجابی ها گفته است که افغانها زمانی به حرف های شان در مورد کمک به صلح در افغانستان باور میکنند که ایشان به جای توقیف ملا عمر و انتشار پیامها و احکام از نام او، شرایط را برای مذاکره دولت افغانستان با او برابر کنند. او همچنان گفته است که چگونه افغانها به حرف های پاکستان باور کنند که تمام آن قومندانان و رهبران طالب در پاکستان که خواهان مذاکره و صلح با دولت افغان بودند یا دستگیر و یا به قتل رسیده اند.

2: نوشتۀ محترم محمداکب ریوسفی "د ښاغلی جهانی د پینځه زره کلن خوبونه" را مطالعه کردم و به یاد نوشتۀ بسیار عالی شاغلی عبدالمجید سالم که عنوانی محترم سالم سلامت و قیام محمود نوشته اند افتادم. با معذرت میخواهم عرض کنم که من ندانستم این شاغلی محمد اکبر یوسفی کدام رنجش و یا مشکل شخصی با شاعر و نویسندۀ نامی کشور جهانی دارند که اکثر وقت خود را مصروف رد گفتۀ های او میکنند یا کدام دلیل دیگر است. زیرا اگر محترم جهانی شعر گفت یوسفی صاحب آنرا ضد منافع وطن و مردم خطاب کرد واگر مقاله نوشت از آن انتقاد کرد. آیا دیگر مشکل در افغانستان وجود ندارد که برای محترم یوسفی فقط جهانی مشکل شده است ؟

امید از من آزرده نشوند خواستم فقط از اصل موضوع مطلع شوم.




اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: سانفرانسسکو    تاریخ: 20.02.2012

از جناب محترم دوست محمد ممنونم از تصحیح شان در مورد اینکه جشن پشتونستان بروز 9 سنبله برگزار میشد ، نه به روز 7 سنبله. اما درباره «انظباط» به جای «انضباط» باید عرض کنم که این یک غلظی تاپی بوده و چون نوشته را به عجله تمام کردم و غرض نشر به پورتال فرستادم، نشد که آنرا مثل همیش دوباره و دوباره به دقت بخوانم. از لطف شما تشکر بااحترام


اسم: سالم سلامت   محل سکونت: نیویارک امریکا    تاریخ: 19.02.2012

سالم سلامت از نیویارک، امریکا
با عرض سپاس و امتنان از پیشنهاد دوستانه و توصیۀ برادرانۀ محترم جناب عبدالمجید سالم و با تائید نظر شان که بسیار معقول ودرست فرموده اند که امروز وطن با عالمی سیاه بختی، سیاه روزی، بیچارگی و مصائب دست به گریبان بوده کلاویز شدن من با برادر م آقای قیام محمود یار در چنین مشاجرات سودی به جامعۀ غمدیده و بلا کشیدۀ ما نداشته مداوای دردی بشمار نمی رود. من اظهار نظری داشتم بروی دلایلی که نزد من منطقی بودو باید بجیث یک نظر احترام می شد و محترم آقای قیام محمود یار برداشت و طرز تفکر خودرا دارند که موجب احترام است.
بناء" من طور یک جانبه به احترام به پیشنهاد جناب سالم صاحب و با مدنظر گرفتن عاید و سود این مناقشات برای احوال کنونی جامعه دامن این بگو ومگو را برچیده، جوابی درین مورد خاص از من نخواهید شنید. خاموشی را ترجیح می دهم. از شما برادر محترم عبدالمجید سالم جهان امتنان.


اسم: Dost Mohammad   محل سکونت: Badakhshan    تاریخ: 19.02.2012

سپاس از دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبد الله کاظم که با خامهءشیوای شان و بدون درنگ، نقطه تاریکی را روشن ساختند که برای ما نسل میانه سال و نسل جوان نهایت سودمند بود. به خصوص موضوع 6 جوزا و انگیزه آن وپیوند آن با تحریف تاریخ بسیار مفید بود.با مطالعه نوشتهء داکتر صاحب کاظم حتما میرمن نظام ومحترم آقای سیستانی نیز استفاده خواهند کرد.

من فقط همین را می افزایم که جشن پشتونستان به تاریخ 9 سنبله انعقاد می یافت نه در هفت سنبله. و دیگر اینکه کلمه انضباط از دورانی که در سرک نزدیک قوای مرکز دو نفر انضباط پهره داری می کرد، متاسفانه در بازو های شان در تکه علیحده«انظباط» نوشته می شد که تا امروز به مثابه مشهور غلط و یا غلط مشهور در نبشته های هموطنان محترم دیده می شود که در نبشته داکتر صاحب کاظم هم، اشتباها انظباط درج شده است که بایست به انضباط تصحیح گردد ومن بهترین محل برای تذکر این حرف ، همین دریچهء رایگان و مطمئن را یافتم.

با عرض ادب و احترام مجدد به داکتر صاحب کاظم.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 19.02.2012

پاسخ به دو سؤال تاریخی

محترم دوست محمد از بدخشان در بخش «تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده سال 2012» منتشره پورتال «افغان جرمن آنلاین» نوشته اند:
« باعرض سلام و احترام دو سؤال مهم دارم :
1 ــ میرمن نظام نوشته اند که اعلیحضرت شاه امان الله و مجاهدان افغان استقلال افغانستان را در 18 آگست استرداد کرده اند. این 19 آگست که به مناسبت استرداد استقلال تجلیل می گردد، برای چیست؟ ما که در زمان بابای ملت (اعلیحضرت محمد ظاهرشاه) در 6 جوزا به نام روز استقلال رخصتی داشتیم، برای چه بود و همچنان چرا در آن وقت ها از اول تا 3 سنبله رخصتی به مناسبت جشن استقلال بود و این 19 آگست و یا 18 آگست از کجا آمده است؟
2 ــ آقای سیستانی نوشته اند به قول ماگه رحمانی که ملکه حلیمه همسر امیرعبدالرحمن خان در سال 1304 (1925) به عمر 46 سالگی وفات کردند، بناءً امیر در کدام سال با او ازدواج کردند و در وقت مرگ امیر پسرش شهزاده محمد عمر چند ساله بود که ادعای سلطنت داشت؟». . . .

یادداشت پورتال
بقیۀ این مقاله را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.



http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_s_a_pasokh_ba_do_soaal_tarikhi


اسم: روح الله عابد   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 18.02.2012


آقای داش ! شما هیچگاه حقایق را در لفافۀ کلمات زیبا و موزون پوشانیده نمی توانید متآسفانه در داش استدلال شما منطقی پخته نشده. من با آقای سالم سلامت معرفت شخصی نداشته ولی با آشنایی با نوشته ها و طرز ارائه مطالب شان به جرآت می گویم که دیندار هستند و دکاندار دین نی. موضوع بحث و انتقاد شان بسیار بجا و منطقی و مستدل بود و اظهار نظر شان مورد قبول است. نوشتۀ جناب محترم داکتر صاحب کاظم موضوع را بسیار عالی تشریح نموده. روشنگری چیزیست و صدمه زدن به عظمت دین پاک اسلام و اهانت به پیامبر بزرگش موضوع جدا و ملای جاهل و بد بختی که این خطا را نادانسته و یا بصورت قصدی مرتکب شده تآثیرات آن در همان مسجد باقی ماند ولی پخش آن توسط روشنگری چون خانم کامرانی تأثیرات منفی عمیق خود را داشته ، اعتراف به اشتباه و عذر خواهی به مراتب بهتر از اصرار و شله گی بیهوده است . در واقعیت شما سفید را سیاه و سیاه را سفید نشان می دهید و با استعمال کلمات چون دکاندار دین و نوکر اجانب بحث تان را رنگین می سازید.

مترادف با پخش برنامه ها البته که شخصیت و موقف اجتماعی برنامه ساز هم برای بینندۀ با فهم و با ملاحظه مهم است. که عامل عمدۀ اعتبار بخشیدن به تبلیغ است. شما با مدح و صفتی که ممثل علایق شخصی شما بوده قضاوت مردم را تغیر داده نمی توانید.


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 18.02.2012

با عرض سلام دو سوال مهم دارم:

1- میرمن ملالی نظام نوشته اند که اعلیحضرت شاه امان الله خان و مجاهدان افغان استقلال افغانستان را در 18 اگست استرداد کردند، بناءً این 19 اگست که به مناسبت استرداد استقلال تجلیل می گردد برای چیست؟ و ما که در زمان پادشاهی بابای ملت در 6 جوزا به نام روز استقلال رخصتی داشتیم برای چه بود؟ و هم چنان چرا در آن وقت ها از اول تا 3 سنبله رخصتی به مناسبت جشن استقلال بود و این 19 اگست و یا 18 اگست به نوشته میرمن ملالی نظام از کجا آمده است.
زیرا با مراجعه به تاریخ افغانستان، در این دو روز مشخص، کدام حادثه مهمی در پیوند با استقلال کشور ما، رخ نداده است. و استقلال افغانستان در مسجد عیدگاه کابل در فبروری 1919 اعلان شده و جنگ های استقلال هم در ماه های جون و جولای 1919 و سپس متارکه جنگ و بعد هم معاهدۀ راولپندی در هشتم اگست 1919. و با در نظر داشت اینکه در افغانستان در زمان سراج الملت و الدین و پسرش امان الله خان نیروهای انگلیسی حضور فزیکی نداشتند. بناءً اگر امکان داشته باشد، میرمن نظام در مورد 18 اگست توضیح مستند ارائه دارند.
2 - اقای سیستانی نوشته اند به قول ماگه رحمانی که، ملکه حلیمه همسر امیر عبد الرحمن خان در سال 1304(1925م) به عمر 46 سالگی وفات کردند، بناءً با امیر آهنین اراده در کدام سال ، ازدواج کردند و در وقت مرگ امیر، پسرش شهزاده عمر چند ساله بود که ادعای سلطنت داشت؟؟


اسم: عبدالله داش   محل سکونت: هالند    تاریخ: 17.02.2012

یکی از چهره های برجسته که میتواند بدون ترس در برابر اینهمه نابسامانی ها تنها قد علم کند و از روی جنایات پرده برداری نماید و در نهایت صدای ملت را که در گلوی ملت خاموش ساخته اند با صدای رسا بزبان آورد خانم فرهیخته با احساس بانو سجیه کامرانی هستند که درد مردم را تا مغز استخوان درک نموده اند.
امروز که دشمنان وطن از برکت جنایات و دزدی ها به همت همسایگان و دشمنان وطن دست توانا در برابر مردم دارند خوش شان نمی آید تا کسی بدی های صف دشمن را بر ملا سازد. گماشتگان آنها با ماست مالی ها و ریاء در حالیکه خودرا چهرۀ مردم دوست می نمایانند در واقع با این ملاحظه کاری ها خدمتگار دشمنان مردم هستند.
امروز که از جانب دشمنان با تزویر و ریا و اعمال قدرت، سیاه را سفید جلوه میدهند به مال و منال و ناموس مردم و کشور تجاوز میکنند ما می بینیم که بسیاری ار رسانه ها چنان ضعیف و بی مایه به طرفداری بر خاسته اند که از بودن آنها نبودن آنها بهتر است. انسان وطندوست و مردم دوست بیشتر از چند ثانیه نمیتوانند تلویزیون ها، رادیو ها و مقالات بی تاثیر و وقت ضایع کن آنها را حوصله دارد که ببیند، بشنود و بخواند. این شبیه این است که دشمن از تمام سلاح ها منظور در تبلیغات است استفاده میکند ولی از جانب برحق مردم و ملت ما بخواهیم با شیرین زبانی و مثل ملا نصرالدین همه را خوب بگویم. و ضیاع وقت نمایم. کاریست نادرست.
ما نباید فراموش کنیم که همین حالا میدان جنگ داغ است و در برابر آن با ملاحظه و مدارا نمی شود صحبت کرد.
فعلا ً در کنار رسانه های با اعتبار که از جبهۀ مردم شریفانه دفاع میکنند. تلویزیون آریانا افغانستان به سر پرستی بزرگ مرد جناب نبیل مسکینیار است که زمینه را چنان صادقانه آماده ساخته اند تا بهترین برنامه سازان را در کنار خود داشته باشد و آنانی را که تمثیل وطندوستی میکردند از چوکات تلویزیون با قاطعیت رانده است. ازین لحاظ تلویزیون آریانا افغانستان به سرپرستی ایشان و برنامه سازان پر توان در خدمتگزاری به میهن و مردم درد کشیده ما تبارز کرده است که این تبارز در بین جامعه سبب گردیده تا خار چشم دشمنان کشور باشد. کلیپی را که چهرۀ ملاهای مزور را در عوامفریبی بر ملا می سازد خانم سجیه با درایت و تیز بینی تشخیص داده آنرا در خدمت مردم قرار داده است. زیرا او هر چیز را که به زیان مردم باشد نمی خواهد از نظر پاک مردم پنهان دارد. پس ایشان نه کلیپ آنرا ساخته و نه آنرا در انترنیت قرار داده است. با نشر آن کلیپ دکانداران دین و خدمتگاران شان تاب نیاورده که مبادا چنین تبلیغات سبب بسته شدن دکانهای آنها گردد ازینرو آتش بجان آنها فتاده با فریب کاری خانم فرهیخته را مورد نکوهش قرارداده اند. و خود را عقل کل جا زده اند. همانطوریکه گفته اند: صلاح مملکت خویش خسروان دانند. خانم سجیه کامرانی کار خود را بهتر از دیگران میداند وعقل کل های وابسته به دشمن در ظاهر وطندوست دهان شانرا ببندند!
نباید فراموش شود در کنار نوشته های که عمق مسئله رادرک کرده اند از دو نفر بزرگوار در زمینه قدردانی و سپاس دارم. یکی خانم محترم نجیبه قانع و دیگر محترم قیام محمودیار.
وسلام


اسم: ص   محل سکونت: ص    تاریخ: 16.02.2012

منبع: الجزیره / برگردان: حمید حسینی

کای آیده؛ نماینده پیشین سازمان ملل در افغانستان در مطلبی در ویب‏سایت الجزیره، انگاره‏ها و برداشت‏های خود را از دو سال ماموریتش در افغانستان منعکس کرده است. به نوشته آقای آیده، دو سال پیش فوری‏ترین هدف ماموریت وی در افغانستان، نظم دادن به تعهد بی سر و سامان بین‏المللی در این کشور بود. به گفته آیده، وی امید داشت تا تغییری به وجود آورد و راه‏بردی را شکل دهد که سرانجام عمل کند، اما اکنون خسته و تلخ‏کام است؛ خسته از دو سال بدتر شدن پی هم وضع امنیتی، مخالفت‏های سیاسی و رقابت‏های شخصی و همین طور توجه رسانه‏ها به تعقیب این همه و تلخ‏کام به خاطر این احساس قوی که آن‏چه را که می‏خواسته، نتوانسته است به دست آورد

وی روابط دوساله‏ی خود را با کرزی، نزدیک و دوستانه توصیف می‏کند، اما می‏نویسد، کرزی از من ناامید شده بود؛ چرا که به نظر وی نتوانسته بودم به حد کافی، بر ضد ایالات متحده و دیگر خارجی‏هایی که در انتخابات افغانستان آن چنان بی‏پروا مداخله کردند بایستم. و من از وی ناامید بودم؛ چرا که وی بیش‏تر متکی به جنگ‏سالاران و قدرت‏مدارانی شده بود که افغانستان را در گذشته ویران کرده بودند و نباید اجازه داده می‏شدند تا آینده آن را هم آلوده کنند.

اما مهم‏ترین دلیل تلخ‏کامی‏ام، عدم موافقت روزافزون من با سیاست واشنگتن در قبال افغانستان بود که در آن، روز به روز راه‏برد نظامی، زور و تهاجم غلبه می‏یافت. ضرورت‏های سیاسی و فوریت‏های ملکی هم‏چون ضمیمه‏هایی برای وظایف نظامی بودند. سازمان ملل یا حتا شرکای نزدیک امریکا در ناتو در حقیقت هرگز در مسایل مرتبط با راه‏بردهای مهم از سوی واشنگتن دخیل ساخته نمی‏شدند. از آن مهم‏تر، مقام‏های افغان در تهیه راه‏برد با هدف حل بحران در کشور خودشان نقش تماشاچی را داشتند.

به نوشته آقای آیده، همان‏طور که یکی از وزیران کرزی در پیامی به وی متذکر شده است، حضور امریکا در افغانستان در واقع یک استعمار جدید می‏باشد؛ چیزی که به باور وی محکوم به شکست است.

آیده می‏نویسد وقتی هواپیمای من بر فراز کابل چرخید تا بالای کوه‏ها اوج بگیرد، من آن پایین را برای آخرین بار نگریستم. کابل به شهری تحکیم شده می‏مانست، با دیوارهای کانکریتی، خلته‏های شنی، سیم‏های خاردار، راه بندان‏ها، پوسته‏های امنیتی، سگ‏های بم‏یاب، و دست‏اندازها. این شهر بسیار متفاوت تر از آن شهری بود که من آزادانه در طی اولین دیدارم در سال 2003 از آن بازدید کرده بودم. به نوشته آیده، به دلیل بدتر شدن اوضاع، توانایی سازمان ملل و دیگر سازمان‏های ملکی برای عملیات در افغانستان بسیار محدود شده بود.

وی می‏گوید من بسیار مجذوب زیبایی افغانستان و مردم آن شده بودم و آن‏ها را بسیار یاد خواهم کرد. او می‏افزاید در طی سفرهایی که به گوشه و کنار افغانستان داشته است از دریچه هواپیما پایین را نظاره می‏کرده است تا دریابد آیا برفی کافی باریده است؟ آیا غله برای این فصل سال کافی هستند؟ آیا قحطی غذایی بیش‏تری رخ خواهد داد؟ آیا سیلاب‏ها به راه خواهد افتاد؟ آیا ما خواهیم توانست به مناطق آسیب پذیر کمک رسانی کنیم؟

به نوشته آیده، وی در نشست‏های زیادی که با مقام های خارجی داشته است به واقعیت‏های اساسی برای طرح چالش هایی که خارجی ها با آن ها در افغانستان رویارو هستند اشاره کرده است: افغانستان کشوری با نهادهایی ضعیف یا گاهی فاقد نهاد است. زیربناهای این کشور آن چنان ناچیزند که 3000 مرکب برای حمل مواد انتخاباتی به مناطق دوردست در انتخابات گذشته کرایه گرفته شدند. نرخ بی سوادی هنوز نزدیک هفتاد درصد است.

افغانستان فاقد طبقه متوسطی است که برای توسعه پایدار نیاز است. بخش مهمی از کشور را بحران نظامی فرا گرفته و همه ی این ها، پیشرفت سریع را ناممکن ساخته است.

آقای آیده که دو سال ماموریت خود را به حیث نماینده سازمان ملل در افغانستان، سال های دشوار پس از سقوط طالبان می خواند، می گوید من از زمان ترک ماموریت خود گفته ام که اگر روندهای منفی موجود برعکس نشوند، آن ها غیرقابل مدیریت بوده و امکان هم دارد که هرگز مدیریت نشوند. امروزه هم به نظر می رسد که روندهای منفی ادامه دارند.

به نوشته این نماینده پیشین سازمان ملل، تنش ها میان کرزی و شرکای اصلی اش در جامعه جهانی افزایش یافته است.

بحران میان دولت و شورای ملی به بن‏بست سیاسی انجامیده و تمام نظام سیاسی کشور را تهدید می کند. فاصله میان گروه های قومی در کشور تشدید شده است. کوشش ها برای آوردن طالبان به گفت‏وگوهای سیاسی نتایج ملموسی نداشته است، اما با کشته شدن برهان الدین ربانی؛ رییس شورای صلح ضربه محکمی هم خورده است.

با این همه آقای آیده، هنوز اظهار امیدواری کرده که معکوس سازی این روندها شاید امکان پذیر باشد و راهی برای حل این بحران یافت شود. اما به نظر وی این راه حل، نیازمند تغییرهای مهم در شیوه‏یی است که غرب نسبت به افغانستان در پیش گرفته است. وی می نویسد، ما باید دریابیم که حتا بعد از ده سال، ضرب‏الاجل‏های کوتاه مدت ما را به راه حل نزدیک نکرده؛ بل دورتر هم کرده است.

ما باید ابتکارهای سیاسی را بر تهاجم نظامی مقدم سازیم. آقای آیده، سیاست گفت‏وگو و مصالحه را با شورشیان بهترین شیوه می‏داند و می‏نویسد ده سال بعد از بن، هنوز به یک سیاست وحدت ملی و همکاری قوی کشورهای همسایه نیاز است. در غیر آن، بدترین حالت، وقوع یک جنگ داخلی دیگر در این کشور خواهد بود.


اسم: سالم سلامت   محل سکونت: نیویارک امریکا    تاریخ: 15.02.2012

محترمه خانم سجیه کامرانی!
با عرض حرمت ! جواب سراپا توهین، تحقیر و اتهامات شمارا خواندم، به اشتباه خود معترفم، چنین پنداشتم که با شخص اهل فهم و دانش روبرو هستم که در عین حال در نقش یک برنامه ساز پر آوازۀ تلویزیونی ایفای وظیفه می نمایند، تصور کردم این موقف مهم و حساس برای شان تحمل پسندی و انتقاد پذیری آموخته باشد، یک توضیح مختصر مستدل و منطقی تا چه حدی احترام خواننده را به شما می افزود.
بهر حال من انتظار چنین جوابی که فاقد هر نوع ارزش افهام و تفهیم متداول رسانه ای است از شما نداشتم و به نظر خود هنوز هم پا برجا ام که نشر آن ویدیو کلپ نه روشنگری بود نه به نفع اسلام.
شما بدون سند مرا ملا خطاب کرده اید که اگر من اتهامی بدون ثبوت به شما وارد نمایم و سندی ارائه نتوانم وقار مطبوعاتی خود را صدمه میزنم. و من از چرندیات بی اساس متنفرم.
میدانم که شما مسلمان مطهره، معتقد و مؤمنه بوده هیچ قدرتی شما را بسوی یهودیت و عیسویت کشانده نمی تواند. اما من بهیچ صورت ملا نبوده موقفم در برابر ملا های جاهل و عقب گرا هویدا است. از شما خواهش میکنم که بحیث یک خانم روشنگر که اعتباری برای خود در جامعه کسب نموده اید بالای مردم نادانسته و بی سند تاخت و تاز ننمائید که موقف شما را صدمه میزند.
اگر من رویۀ با لمثل نموده اهانت هایی نثار شما کنم خواننده می پرسد پس فرق میان تو واو چیست بگو؟
من ختم این بحث را مصلحت دیده وقت گران بهای پورتال عزیز و معتبر افغان جرمن آنلاین و خوانندگان آن را ضایع نمی سازم.
سالم سلامت
از: نیویارک، امریکا


اسم: سجیه کامرانی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.02.2012

خدمت ملا سالم سلامت که عقل سلیم در بدن سالم ندارد عرض شود که لطفا بروید و یخن ملا مزار شریف را که مثل شما و از جنس شما است بگیرید نه یخن مرا. تاجران دین و مذهب مثل شما بخاطر مرام های شوم خویش تبلیغات نا جایز شروع کردید. شاید شما مسلمان باشید اما از اسلام آگاهی ندارید به دست تان قران اما در قلب تان دروغ و نفرت، کینه و بدبینی. خواهش دارم که ما مسلمان ها را یهود و عیسوی نسازید.

خدا گر پرده بردارد ز روی کار ادم ها
چه کاذب ها شود صادق چه صادق ها کاذب
جه عابد ها شود فاسق چه فاسق ها شود ملا


اسم: روح الله عابد   محل سکونت: سندیگو، کلیفورنیا    تاریخ: 14.02.2012

در مورد نشر ویدیو کلپ جنجال بر انگیز، من با نوشتۀ عالمانه، استادانه و منطقی دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم و برادر محترم آقای سالم سلامت همنوا ام. تلویزیون بحیث یک رسانه مؤثر اطلاعات جمعی به مقایسۀ سائر رسانه ها در طرز تفکر و روش بینندگان از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نقش بسزا دارد. چون بیننده های تلویزیون های بیرون مرزی را جامعۀ افغان با حساسیت ها و شرایط خاص تشکیل میدهد، نشر و پخش برنامه ها درایت خاص می خواهد و ما به مرحلۀ رشد لازم فکری نرسیده ایم که همه چیز را در قالب آزادی بیان بنگریم و آنرا روشنگری بدانیم، در قبول این واقعیت هنوز کشش ها، پیوند ها ذوق و سلیقه ها و تحدیداتی وجود دارد که برنامه ساز باید در قبولاندن بحث خود بالای جامعه ای با مشخصات معین همه جوانب آنر در نظر داشته ، و از کمال دقت و فراست کار بگیرد.
نوشته های برادر سالم سلامت که نهایت سلیس و روان زیبا است از لحاظ محتوا و مفهوم هم قابل ستایش است و من علاقه مند همیشگی نوشته های شان هستم و درین مورد خاص با نظریات شان موافق استم.


اسم: عبدالله کاظم   محل سکونت: سانفرانسسکو    تاریخ: 13.02.2012

پس از سلام و احترام به هریک از محترمان سالم سلامت، قیام محمودیار و خانم نجیبه قانع!
نوشته های شما را پیرامون پخش یک کلپ ویدیوئی در برنامۀ هفته گذشته محترمه خانم سجیه کامرانی از تلویزیون جهانی آریانا افغانستان به دقت خواندم. باتمام علاقمندی که به برنامۀ خانم سجیه دارم و از صراحت لهجه و شهامت شان در مورد افشای حقایق پردرد کشور دارند، خوشم می آید و نیز در مورد شخصیتهای معلوم الحال کشور که طی سی سال اخیر از هیچنوع جفا در حق مردم و وطن دریغ نکرده اند، در لابلای برنامه های خود مطالبی را بیان میکند، بطور عموم قدردانی میکنم.

در ارتباط با نشر ویدیو کلپ هفته قبل شان میخواهم توجه را به چند نکته ذیل مختصراً جلب کنم:

1 ـ اصل عمده در نوشتن مقاله، کتاب و یا پخش صوتی و یا تصویری از جانب یک برنامه ساز اینست که موضوع باید مستند، باذکر منبع و مأخذ دقیق و مشخص آن باشد.
برنامه ساز مکلف است قبل از نشر و پخش یک خبر باید خود را از صحت و سقم خبر متیقن سازد و منبع دقیق آنرا بیان کند و یا اقلاً باید بگوید که این خبر از طرف کدام منبع دیگر تائید نشده است تا بدینوسیله برای خود رفع مسؤولیت بدهد. همه میدانیم که امروز مونتاژ یک صحنه از نظر تخنیکی کار ساده است و متواند یک شخص صاحب غرض در یک نقش حساس ظاهر شود و مطالبی را بگوید که بسیار سؤال برانگیز باشد.
اینکه گفته میشود که تحقیق پیرامون صحت و سقم آن خبر کار بیننده و یا شنونده و یا خواننده است و پخش کنندۀ خبر از مسؤولیت مبرا میباشد، یک ادعای نادرست است. اینکار به پخش کنندۀ خبر فرصت پخش هرنوع «افواه» را میدهد که در برابر آن هیچ نوع مسؤولیتی نخواهد داشت. در اینصورت نقش واقعیت گرائی و حقیقت جوئی رسانه ها زیر سؤوال میرود و زمینه پخش اطلاعات بی بند و بار به وجود می آید.

2 ـ حساسیت مسائل در پخش خبر نیز مهم است، به خصوص که محتوای آن با احساسات دینی مردم ارتباط گیرد. یک برنامه ساز «هدفمند به اصول» وقتی بیک خبر دست می یابد، اول آنرا با معیار های عقلی و منطقی خود سنجیده و بعد با اقتضای هدف خود آنرا نشر میکند و یا از نشر آن منصرف میشود. برای یک مسلمان متعهد لازم نیست تا بدعت یک شخص « نادان » و یا « آله دست مغرضین » را که مغایر به عقیده خودش است، نشر کند و اگر احیاناً به نشر آن اقدام کند، باید به شکلی باشد که احساسات بیننده را منزجر نسازد.

3 ـ در همچو حالات لازم است تا پخش کنندۀ خبر با یک یا دو شخصیت وارد در موضوع و یا مسؤول رسانه مشوره نماید تا نشود که آن خبر وسیله تبلیغ منفی مخالفان قرار گیرد و یا به زیان شهرت رسانه و یا در مجموع مضر به اجتماع باشد.

4 ـ شاید شخصی بدبخت و « ملای کم سواد » در محضر یک تعداد چنین حرفهای را در مورد گفته باشد که تأثیر منفی آن در همان حلقه محدود و منحصر میباشد، اما اگر همچو موضوع از یک رسانه جهانی که هزارها هزار بیننده دارد، به نشر میرسد، آنوقت تأثیرات منفی همچو خبر در گوش همه میرسد که ممکن است اشخاص کم سواد به صحت آن باور کنند. اینجاست که یک خبر منفی اذهان بیشمار را تحت تأثیر قرار میدهد و اشخاص مغرض از آن سوء استفاده میکنند و کم سوادها آنرا حقیقت می شمارند و یکی به دیگر انتقال میدهند و بدینوسیله یک خبر از حالت « شایعه » بیک « باور » تبدیل میشود.

امید است در نشر همچو مسائل از دقت بیشتر کار گرفته شود و دراین موقع که کشور با صدها مشکل حاد روبرو است، نباید با پخش همچو مسائل بر مشکلات وطن افزود و هر ذکر خیر را با احساسات شخصی جواب داد. باارادات داکتر سید عبدالله کاظم


اسم: نجیبه قانع   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 13.02.2012

خدمت برادر ګرامی آقای سالم سلامت

شما نشر ویدیویی را که نشان دهنده بی دانشی برخی از ملا ها است کار خلاف اسلام خوانده اید
آیا نظری به آن عده از خود بیخبرانی هم انداخته اید که با چه شوق فراوان به ګفتار آن ملا ګوش میدادند ؟
سرنوشت آنان در آینده چه خواهد بود ؟ آیا خوش دارید که طرز فکر و ( دانش) آن ملای مورد نظر به نسل های آینده هم انتقال کند ؟ آیا شما آن عمل کبک کوهسار را تایید مکیند که سر خود را در برف فرو میبرد و بعد میبندارد که ګویا کسی او را نمی بیند ؟ تا چه وقت حل هر مشکلی را در پنهان کردن بیابیم و همیشه خوش داشته باشیم دروغ بګوییم تا ګویا مسلمان بهتر باشیم ؟
به نطر من آن ملای بی خبر از همه چیز هیچ ګناهی ندارد . او چنین مطلب خجالت آور و دروغین را در کتابی که ګویا در باره ګفته های پیامبر بزرګ اسلام حضرت محمد ( ص) است خوانده و باور کرده است . تقصیر به دوش کسان دیګری است.
بدوش کسانی است که آنګونه کتاب های شرم آور را به اساس برداشت خود و یا با اتکا به منابع کاملا غیر موثق مینویسند و تقصیر بدوش کسانی است که از آنګونه کتاب ها بعنوان حدیث دفاع میکنند
وقتی شماری از دانشمندان از طریق تلویزیون به مردم معلومات میدهند که در زمان پیامبر اسلام هرګز ګفته های آنحضرت بروی کاغذ نیامده و کتاب های حدیث صد سال وصدها سال بعد از وفات آنحضرت مانند قصه های یک زاغ و چل زاغ از دهنی به دهنی روایت شده تا بګوش نویسنده حدیث رسیده است ، آنګاه عده یی از علمای دینی فورا آن دانشمندان را تکفیر کرده و آنان را مشرک میخوانند.
این به اصلاح علمای دینی ګوش های ما را در توصیف و تقدیس ازکتاب هایی کر کرده اند که یکی از همانګونه کتاب ها بدست آن ملای مزار شریف رسیده است . حالا باید همان به ا صطلاح ( علما ) و طرفداران شان که معلوم میشود شما آقای سلامت یکی از همان ها اید ، باید به اینګونه آبرو ریزی ها پاسخ دهند . و اما پاسخ در پنهان کردن و دروغ ګفتن و به چشم مردم خاک زدن نیست . پاسخ درین نیست که خود را فریب دهیم و بګوییم همه اش دروغ است ، تبلیغات یهودی هاست .
خواهر عزیز و برنامه ساز پر شهامت سجیه بخاطر آنکه شمه یی ازین رسوایی ها را برملا ساخته شایان هرګونه ستایش است
با احترام نجیبه قانع


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.02.2012

اسلام علیکم،
متل زبان آلمانی « مثل یک قطره بالای سنگ داغ » شاید تعبیر کمکی ناچیزم باشد، که صدای از درون دلم مرا واداشت از یکی از خویشاوندانم خواهش کنم، آنرا به کمپ مهاجرین چهارراهی قمبر شهر کابل برساند. اونه موری یکی از کارمندان ملل متحد از طریق Twitter توجه ام را به مقاله نیویورک تایمز در باره حالت رقتبار مهاجرین یخزده جلب کرد. او خواهش کرده بود، تا به فامیلهای درددیده، که اطفال خود را از سردی سرما از دست داده بودند، کمک شود. من نمیخواهم خودسازی کنم، ولی شاید چند نفر دیگر هم از این طریق تشویق شوند.
په مقاله کې د ملا مسافر، د کمپ یو اوسیدونکي، چه زړه پګړئ یې په سر وه او لاسونه یې په څادر کې پټ کړي وو، له خولی نه داسې ویل کیږي: « کله چه خپله مقاله لیکې، نو هغوی ته ووایه، چه د قیامت په ورځ د دوی لسټونی نه به نسوو او پوښتنه به ورنه کوو، ولی مو راسره مرسته ونکړه؟»


اسم: پيام گلبهاری   محل سکونت: Mazar    تاریخ: 27.01.2012

درباره (سرود ملی يا سرود ورزشی) مقاله واقف صاحب ! به فکر من،
سرود ملی چه ورزشی باشد چه تاکيد بر مفاخر تاريخی، برای ما در شرايط صلح قابل قبول است، اما در شرايط فعلی سرود ملی افغان ها شعر تازۀ کمباور کابلی است زير نام (آرزوی ملت) که در سايت « گران افغانستان » منتشر شده است! بااحترام.

آرزوی ملت ، امسال، ديگر سال و همه سال !

از کمباور کابلی

خليلی را رها کردن به آمو
محقق را به پشت کوه راندن
تراشيدن سراپا ريش سياف
ورا بالای خر سر چپه شاندن

قسيم فتنه را عريان و گريان
به مابين قفس تنها تپاندن
دهان محسنی را گچ گرفتن
ورا تا چوک ارغندی دواندن

به سرگين روی دوستم زرد کردن
خلايق را ز شر او رهاندن
چو اشتر پای حکمتيار بستن
ورا تا دادگاه با سر کشاندن

گلابزوی و تنی را تا قيامت
به روی آتش منقل نشاندن
يکايک خواسته های ملت ماست
صدای مردم باغيرت ماست


اسم: شفیع رحمان   محل سکونت: کابل    تاریخ: 25.01.2012

خدمت گردانندگان و خوانندگان این سایت عرض سلام و ادب مینمایم
در رابطه با بحث «کثیرالقومی» و «کثیرالملیتی» خواهشمندم تا محترم کاظم و یا محترم یوسفی کلمات مترادف انگلیسی یا لاتین این مفاهیم را لطف نموده تذکر بدهند تا این سوء تفاهم بشکل علمی رفع گردد.
سپاس


اسم: Abdul Kadir Mohmand   محل سکونت: USA     تاریخ: 21.01.2012

به جواب مقالات حمید انوری در جرمن انلاین.

کثریت ملت افغان مانند شما ناسپاس و حسود هستند که به قهرمان های ملی اسلام و افغان توهین و تهمت میکنند. و من از حزب اسلامی هم نیستم. روس ها و کمونست (کمونیست) های افغانی تمام شهر ها(های) افغانستان راه(را) اشغال کرده بودند بجز از تره منگل که اخرین (آخرین) سنگر اسلام و مجاهدین بود.

در روز عید در سال۱۹۸۶ روس ها با اخرین (آخرین) زور خود حمله بالای تره منگل کردن (بالای تره منگل حمله کردند) که تمام لیدران مجاهدین فرار کردن (کردند) به جز از حکمتیار برادر قهرمان من و (که) در انجا مقاومت کرد و زخمی هم شد و بزرگترین قدرت دنیا را شکست داد. و من این لقب قهرمان ملی راه (را) برای اش (برایش) میدهم. وهم برادر من ملا محمد عمر که خداوند مدال ملی را در چشمش نصب کرده در جهاد که کور نیست این دو شخص قهرمان ملی اسلام و افغانستان درین زمان هستند این مقام را برایشان تبریک می گویم با احترام عبدالقدیر مهمند.


اسم: Wahid   محل سکونت: Deutschland    تاریخ: 18.01.2012

نویسنده گان محترم وصفهء انترنتی افغان جرمن،
شما با مضامین که به نشر میرسانید در واقعیت مردم را آماده برای تجزیه مینمائید.
برای هر کسیکه مضامین شما را بخواند دیگر تجزیه برایش یک تابو نه بلکه یک موضوع قابل بحث میشود.
شما سیستم پارلمانی و همچنین سیستم فدرالی را مترادف به تجزیه میسازید وهرنوع بحث و صحبت برای نجات مردم از جنگ وفساد را با اینکارتان تابو میسازید. من یقین دارم که هدف شما چنین نیست اما همچنین نوشته ها و گفتمان ها باعث آماده شدن فکری مردم برای یک تجزیه میشود.
خواحش من از شما این است که زیادتر از این به موضوع تجزیه دامن نزنید.
باعرض ادب و احترام وحید باشندهء جمهوری فدرال آلمان


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 17.01.2012

در مورد طرح فدارلیزم در افغانستان نوشته فارو انچه افغانستان به ان نیاز دارد فدارلیزم نیست قابل درک و استفاده جوانان افغانستان بوده می تواند در این راستا دشنام و چرند ګویی مشکل افغانستان را حل نه می کند یک عده اګاهانه و یک عده غیر اګاهانه در پی تفرقه ملی بوده اند
توصیه من برای جوانان ملی و مترقی این است تا در مورد فدارلیزم از فارو پیروی نمایند



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved